نطقهای روحانی و اوباما، تلاقی بیمها و امیدها
علی افشاری − محدوده تعامل ایران و آمریکا فعلا در سطح مدیریت مناقشه هستهای است و فرجام آن تعیینکننده نحوه مناسبات آتی دو دولت است.
اتفاقاتی که در روز اول شصت و هشتمین مجمع عمومی سازمان ملل رخ داد، تصویر بهتری از وضعیت پیش روی مذاکرات هستهای ایران و غرب و بخصوص آمریکا را ترسیم نمود. بر خلاف پیشبینیهای خوشبینانه، از سوی مقامات ایران و آمریکا حرکت نمادینی در جهت نزدیکی رخ نداد. حسن روحانی نیز مانند سید محمد خاتمی در هنگام سخنرانی رئیس جمهور آمریکا در محل اجلاس حضور نیافت. همچنین از شرکت در مراسم میهمانی دبیر کل سازمان ملل نیز به دلیل صوری سرو مشروبات الکلی خودداری نمود.
رخ ندادنِ رخدادی نمادین
بنابراین امکان دیدار و تبادل کلام کوتاه بین روحانی و اوباما منتفی شد. مقامات آمریکایی حاضر در نشست سازمان ملل رسما اعلام کردند چنین اتفاقی به دلیل ملاحظات هیئت ایرانی صورت نمیگیرد. ماجرای رویدادهای نمادین موقعی جدی شد که حسن روحانی در پاسخ به سئوال خبرنگار ان بی سی در تهران اعلام کرد اگر چه دیداری برنامه ریزی شده برای ملاقات با رئیس جمهور آمریکا ندارد اما در عالم سیاست همه چیز ممکن است رخ بدهد. بعد از این اظهار نظر دولت آمریکا نیز اعلام کرد قرار ملاقاتی بین طرفین وجود ندارد ولی گارد خود را برای وقوع چنین اتفاقی باز گذاشت و غیر مستقیم چراغ سبز نشان داد.
همچنین تقریبا قطعی به نظر میرسد که جواد ظریف دیدار مستقیم و گقتگوی دو به دو با جان کری نخواهد داشت و به مانند سابق گفتوگو با نمایندگان آمریکا در چارچوب جلسه با ۱+۵ صورت میگیرد.
بنابراین تنها تغییر عملی رخ داده در روابط ایران و آمریکا نسبت به گذشته حضور وزرای خارجه طرفین در یک نشست مشترک بعد از ۳۴ سال است.
اما متحقق نشدن دیدارهای نمادین تاثیر تعیین کنندهای در مذاکرات نخواهد داشت. حتی اگر آنها رخ داده بودند نیز ظرفیتی تعیین کننده در حل مشکلات ارائه نمیدادند. وقوع و یا عدم وقوع آنها در عرصه دیپلماسی و اقعیتهای سیاسی واجد معنا نیست اما از منظر نشانهگذاری پیامهایی را بازتاب میدهند. حداقل معلوم شد که روحانی نیز خط قرمزهای رؤسای جمهوری سابق را دارد نظام برای وی تحفیفهایی در نظر نگرفته است. همچنین خوش بینیها نسبت به تغییر استراتژیک مناسبات ایران و آمریکا در مقطع کنونی و آیندهای پیش دیدنی دور از واقعیت است.
اگر چه سخنان اوباما امیدها برای کاهش تنش در روابط فیمابین و دست بالا پیدا کردن مسیر دیپلماسی را افزایش داد. اما حرفهای روحانی تا حدی خلاف انتظار بود و بر تردیدها افزود. سخنان طرفین نشانگر برخورد مثبت برای آزمودن دوباره مذاکره و گفتگو در حل مناقشه هستهای است. اما فاصله بین توقعات طرفین زیاد به نظر میرسد.
تحلیل سخنان اوباما
نطق اوباما در مورد ایران ترکیبی از امید و نگرانی بود. اما او کوشید بیشتر از در ملایمت و تشویق وارد شود و زبان تهدید را به کار نگیرد. اما در عین حال خوشبینیاش را با احتیاط همراه ساخت و اشاراتی نیز به نگرانیها کرد.
اوباما در برخوردی منصفانه مشکلات تاریخی ایجاد شده را دو طرفه دانست، امری که تاریخ روابط ایران و آمریکا نشانگر درستی این مدعا است. او همچنین واقعبینانه بیان داشت انتظار ندارد مشکلات گسترده و عمیق موجود به یک باره برطرف شود و این فرایند زمانبر است. او اما از گشایش در رفع مشکلات استقبال کرد. اوباما درهای مصالحه را به روی حکومت ایران گشود.
نکته تازه در سخنان اوباما اهمیت دادن به فتوای خامنهای در حرمت استفاده از سلاح اتمی و همچنین برخورد مثبت با پیام آشتیجویی حسن روحانی بود. البته قبلا جان کری نیز از فتوای خامنهای استقبال کرده بود. اما برای نخستین بار بود که اوباما در یک سخنرانی رسمی به آن استناد کرد.
اوباما همچنین تصریح کرد ایران قربانی حملات شیمیایی بوده است. اما تاکید وی بر رعایت حق ملت ایران در استفاده صلح آمیز از انرژی هستهای و عدم وجود تصمیم به براندازی حکومت ایران حرفهایی بودند که در مقاطع قبلی نیز ایراد شده بودند.
در نطق باراک اوباما این اراده دولت آمریکا تجلی یافت که واشنگتن حاضر است با رویکرد برد- برد روحانی همراهی کند و امتیازاتی بیشتر از قبل بدهد، اما شرط این کار، عمل و اجرای حرفها و ادعاهای تعاملی روحانی است.
اوباما چون دیگر رؤسای کشورهای غربی تاکید کرد که حرفهای روحانی و دولت جدید ایران را کافی نمیداند و منتظر گامهای عملی است. در واقع دولت آمریکا پذیرفته است بار دیگر ادعاهای دولت ایران را به آزمون بگذارد، ولی استراتژی دو مسیره فشار و گفتوگو در مقطع کنونی تغییر نیافته است. آنچه دولت ایران در هنگام مذاکرات ارائه دهد عاملی تعیین کننده در تداوم و یا تغییر راهبرد آمریکا در برخورد با پرونده هستهای ایران خواهد بود. اوباما مسئولیت سنجش جدیت اراده ایران در تعامل را به جان کری واگذار کرد. سرنوشت مواجهه دولت روحانی و آمریکا در جریان مذاکرات پیشرو تعیین خواهد شد.
تحلیل سخنان روحانی
حرفهای روحانی انتظاراتی را که از قبل موجود بود، برآورده نساخت. سخنان او با آشتی جویی و گشایش باب رابطه نیز چندان تناسب نداشت. بیشتر رویکرد حداقل سازی مشکلات و کاهش تنش در چارچوبی همانند جنگ سرد ر ا بازتاب داد. رویکرد روحانی با آمریکا و غرب نیز تقابلی بود و از عناصر گفتمانی غربستیزی بهره برده بود. تلاش وی ایجاد چارچوبی برای مدیریت اختلافات و جلوگیری از رسیدن به نقطه جوش را نشان میدهد نه ارادهای که به دنبال تغییر روابط از حالت تیره و خصمانه کنونی به روابط عادی و مثبت است.
البته روحانی با اشاره به پروژههای شیعههراسی و ایرانهراسی سعی کرد چهره صلحآمیزی از حکومت ایران ترسیم نماید، اینکه ایران خطری برای هیچ کشور و ملتی نیست و به تعهدات و مسئولیتهای منطقهای و جهانی خود پایبند است.
نطق روحانی نیز مانند سلفش احمد نژاد خطابهای و انشایی بود. گویی یک واعظ و معلم اخلاق، جهانیان را از جایگاهی برتر موعظه میکند. نطق وی تطابق بالایی با استانداردهای سیاسی و دیپلماتیک نداشت. اما سابقه حکومتی که وی آن را نمایندگی میکند و تعارضهایی که بین حرفهای وی و تاریخچه رفتار جمهوری اسلامی وجود دارد، اعتبار سخنان "اخلاقی" وی را زایل میسازد. شخصیت و کارنامه روحانی فاقد پیش نیازهای لازم برای اتخاذ چنین مواضعی است.
روحانی بر خلاف اوباما مشکلات را یکطرفه به دوش آمریکا انداخت و شکواییه بلندبالایی علیه سیاستهای آمریکا نسبت ایران، منطقه و جهان ایراد نمود. برجستگی رویکرد تقابلی روحانی آنجایی بیشتر اشکار میشود که وی با گارد تعامل و آشتی جویی به میدان آمده بود. معلوم نیست اگر وی با رویکرد تهاجمی و قصد رویارویی پا به صحنه گذاشته بود چگونه موضع میگرفت.
البته این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که ممکن است با توجه به حساسیتهای رهبری و اصول گرایان بخواهد از نقطهای دور از تعامل مورد انتظار، رویکرد تعاملیاش را شروع کند و ضمن اعتماد سازی با نظام، به توافقی با غرب دست یابد.
روحانی پیشنهاد ائتلاف برای صلح را در مقابل ائتلاف برای جنگ مطرح کرد. اما در حالی که حکومت ایران نخست چنین رفتاری را در داخل خود ایران پیش نمیگیرد، ایدهاش در حد حرف و شعار باقی میماند.
شباهتهای زیادی به لحاظ محتوایی بین حرفها و رویکرد روحانی با احمدی نژاد در سازمان ملل وجود داشت. فقط قالب و نحوه بیان و بسته بندی محتوی تفاوت میکرد.
روحانی اعلام کرد ایران حاضر است با شروطی دور جدیدی از مذاکرات هستهای را آغاز کند: نخست آمریکا و غرب از تهدید و برخورد با حاصل جمع صفر دست بردارند. حقوق هستهای ایران را به رسمیت بشناسند؛ انگاه ایران حاضر است با شفاف سازی و همکاری بیشتر با آژانس جهانی اتمی، نگرانیهای مشروع جامعه جهانی را بر طرف سازد.
روحانی سعی کرد از موضع قدرت حرف بزند و تاکید نمود ایران الان یک قدرت منطقهای است.
همچنین روحانی بار دیگر با قطعیت اعلام کرد تولید بمب هستهای در دکترین امنیتی و دفاعی جمهوری اسلامی چایگاهی ندارد و ایران آماده ارائه تضمین و اعتماد سازی در این خصوص است.
حمله به تحریمها دیگر فراز مهم سخنان روحانی بود او مردم ایران را قربانی تحریمها توصیف نمود و از این منظر کوشید غرب را به تضییع حقوق مردم ایران متهم نماید.
رئیس دولت یازدهم تاکید زیادی بر حفظ حق غنیسازی در داخل خاک ایران داشت. حداکثر امتیازی که از حرفهای وی قابل برداشت بود، دادن امکان بیشتر برای بازرسیها است.
روحانی همچنین اعلام کرد برای مدیریت اختلافات حاضر به گفتگوی مستقیم با دولت آمریکا است. در سخنان وی اشارهای به لزوم بهبود روابط نبود، تنها تاکیدی وجود داشت بر لزوم جلوگیری از بحرانی شدن روابط. این امری است که با سیاست جمهوری اسلامی در سه دهه گذشته در مهار خصومت با آمریکا در محدودههای کنترل شده تطبیق دارد.
نتیجه اتفاقات دیپلماتیک روز اول
جمع بندی سخنان روحانی و اوباما و تلاشهای دیپلماتیک هیئتهای نمایندگی مهر ابطال بر تحلیلهایی زد که در حد افراطی خوشبینی قرار میگرفتند. بار دیگر معلوم شد مشکلات بین ایران و آمریکا عمیق تر و سنگین تر از آن است که به سرعت و به سهولت حل گردد.
محدوده تعامل ایران و آمریکا فعلا در سطح مدیریت مناقشه هستهای است و فرجام آن تعیینکننده نحوه مناسبات آتی دو دولت است. طرفین قبول کردهاند بار دیگر دیپلماسی و گفتگو را امتحان نمایند.
در این مقطع ارتباط دو به دو و مستقیم بین ایران و آمریکا برای مذاکرات هستهای برقرار نمیشود و کماکان به مانند سابق گفتوگوها در قالب ۱+ ۵ پیش میرود.
لحن اوباما نسبت به روحانی امید بخش تر بود. اگر حرفهای روحانی مصلحت آمیز نباشد و دوگانگی متعارف بین مواضع ظاهری و واقعی کارگزاران جمهوری اسلامی را بازتاب ندهد، با نظر میتوان گفت که ظرفیتهای ارائه شده در آنها برای گشایش قفل هستهای محدود است.
از حرفهای روحانی بر میآید که دولت ایران بر روی تداوم غنی سازی اورانیوم در داخل تاکید دارد. در عین حال به شکل صریح فضا را نبسته است. ممکن است حکومت با مشارکت کنسرسیومی در داخل خاک ایران در تولید سوخت هستهای موافقت نماید و یا غنی سازی با درجه بیست درصد را به عنوان حرف آخر و در صورت نا امیدی از اقناع غرب به پذیرش غنی سازی اورانیوم در تمامی سطوح، بپذیرد.
شکاف اصلی تعریف طرفین منازعه از اقدامات اعتماد ساز برای نمایش خودداری از تولید جنگ افزارهای اتمی و انحراف برنامه صلح آمیز به مسیر نظامی است.
البته حرفهای روحانی و مواضع جواد ظریف احتمال زیادی برای تغییر در سطح و دامنه فعالیتهای مربوط به غنی سازی اورانیوم ایجاد نمیکند. موضعگیری وی در خصوص سوریه و دفاع تلویحی از حکومت دمشق و اولویت بخشیدن به خطر تروریسم در این کشور و اتخاذ مواضعی مشابه بشار اسد نیز تاثیری منفی بر گشایشهای هستهای دارد.
البته داوری قطعی در این خصوص بستگی به خروجی مذاکرات ۱+۵ در روز پنجشنبه (۲۶ سپتامبر) و دیدار مذاکره کنندگان ارشد در ماه اکتبر دارد و هنوز نمیتوان نتیجهگیری معتبری در این خصوص داشت.
نظرها
jamshid
سخنرانی زیبا درباره صلح خیالی و مقاله سفارشی در مجلات و روزنامه های خارجی وتیوتر و فیس بوک بازی و مصاحبه و تکذیب وقسم و فتوی هسته ای ! و نامه به اوباما و تهدید در نهایت هیچ مشکلی را حل نمیکند. تنها راه شفاف : بازکردن تمام سایتهای اتمی برروی بازرسان آژانس اتمی بدون هیچ پیش شرط میباشد.
فرهاد - فریاد
متاسفانه یکی از مشکلات تحلیل گران سیاسی در ایران فراموشی تاریخ است و در وقایع اخیر بین ایران و آمریکا نیز همین اتفاق می افتد تحلیلگران به شیوه ی خبرنگاران به جای تحلیل همه جانبه فقط به خبرها می پردازند شاید دلیل این وضعیت تاریخی حضور خبرنگاران در وقایع سیاسی ایران بوده است . به همین دلیل به جای تحلیل سیاسی به تحلیل خبری می پردازند . اختلافات ایران و آمریکا به بعد از سال 2003 یعنی مواضع اتمی ایران برنمی گردد اما دولت ایران برای دفاع تهاجمی خود سعی کرد با تهدید جهان و حفظ خود رویکرد ساخت بمب اتمی را برای حل مناقشات قبلی اش با جهان و بخصوص با آمریکا اتخاذ کند در واقع رویکرد اتمی جمهوری اسلامی نتیجه ی مناقشات تاریخی اش با غرب و بخصوص آمریکا برای حفظ موجودیتش می شود . از اینرو حتی حل این مناقشه و تغییر رویکرد ایران به هیچ وجه به معنی حل مناقشات ایران با جهان و بخصوص آمریکا نخواهد بود . برای درک دقیق این موضوع ما باید به منافع تاریخی طیفهای مختلف کاست حکومتی ایران توجه کنیم که رهبری آن با اقشار تولید کننده های سنتی بازارهای سنتی و سوداگران اقتصادی ست که رسالت تاریخی آنها از واقعه ی رژی و شروع تحولات مشروطه خواهی در ایران به پایان رسیده بود و از واقعه ی رژی همراه با اعتراضات تجدد خواهی شده تا به مقاومتشان ادامه دهند و سهم خود را در مناقشات داخلی بدست آورند و به همین دلیل است که در تحولات مشروطه راه خود را جدا کرده و به نهاد سنتی سلطنت چسبیدند و در ادامه حتی مانع از بین رفتن نهاد سنتی سلطنت شدند در تحولات سال 57 نیز از موضع دشمنی با مدرنیزم و در پناه جنگ سرد قدرت سیاسی را بدست گرفته و به سرعت نهادهای سنتی را جایگزین نهادهای مدرن نمودند دولت مدرن را ابتر کرده ارتش مدرن را از جایگاهش تنزل داده و سپاه پاسداران را جایگزین نمودند دادگستری مدرن را با شیوه ی قضائی اسلامی تعویض نموده و مجلس سنا را به مجلس خبرگان و در تقابل مجلس موسسان که قرار بود نخبگان سیاسی تحول خواه را در خود جای دهد تغییر دادند حتی در آخرین حمله به دولت مدرن اقدام به انحلال سازمان برنامه و بودجه و تغییر در اهداف بانک مرکزی دادند . از اینرو اختلاف جمهوری اسلامی با جهان تضاد منافعی ست که با صنعت و تکنولوژی پیشرفته و مدرن با صنعت ,تجارت و ... سنتی و در واقع تضاد بین سنت ومدرنیته است که هم سیاست داخلی و هم سیاست خارجی را تحت تاثیر خود قرار داده است . این جنگ تا نابودی کامل تولید سنتی یا در یک استحاله ی حکام یا با فشار مردم و یا با یک جنگ تمام عیار ادامه خواهد داشت . فشارهای چند سال اخیر جامعه ی جهانی در جهت ایزوله کردن جمهوری اسلامی و تحریمها اگر چه فشار مضاعفی را به مردم وارد کرده است اما سبب عقب نشینی حاکمان سنتی جمهوری اسلامی شده است ما این فشارها را هم در داخل و هم در خارج مشاهده می کنیم حضور فردی میانه رو در راس دولت ایران خود نشانگر نتیجه ی فشارهای داخلی و خارجی جامعه ی مدرن علیه سنت گرایان است روحانی با احیای بخشی از نهادهای مدرن ضرورتا تاثیر زیادی در کاهش فشار داخلی خواهد داشت همچنین " نرمش قهرمانانه " نیز سبب کاهش فشارهای خارجی خواهد بود . اما همچنان که از نامگذاری اش توسط خامنه ای کاملا مشخص است " نرمش قهرمانانه " موضع موقتی اقشار سنتی در برخورد با بحرانهای داخلی و خارجی ست . سکوت نهادهای سنتی و پیروی از خامنه ی در دوره ای کوتاه برای کاهش خطرات و ایجاد زمان برای تجدید سازماندهی سنت گرایان تنها بخشی از اهداف آنها در جنگ بین مدرنیزم و سنت است . سنت گرایان در طی رئیس جمهوری احمدی نژاد ضربات پی درپی زیادی را تحمل کرده اند اختلافات داخلی آنها شدت بخشیده و اتحاد آنها برهم خورده است تجدید این سازماندهی یک ضرورت حیاتی برای کاست حکومتی ست و روحانی قرار است این ماموریت را به انجام براند . روحانی اگر چه فردی میانه روست اما او نماینده ی عقب مانده ترین اقشار طیف لیبرالی ست که برای نجات سرمایه وارد یک ائتلاف با عقب مانده ترین اقشار سنتی یعنی سوداگران اقتصادی شده است ائتلاف ناپایداری که از دل یک تاکتیک موقتی بیرون آمده که پس از انجام ماموریت مجددا از قدرت حذف خواهد شد و اگر شانس با او باشد فشارهای داخلی و خارجی ممکن است او را در قدرت نگه دارد . اما سخنرانی های اخرش و بخصوص در سازمان ملل نشان داد که روحانی تابع سیاستهائی شده است که حتی در دوران کوتاه سیاسی اش فقط در فکر ماموریت تعیین شده ا ش می باشد و از یک استراتژِ ی شفافی برخوردار نیست . او پس از مدتی و در اولین شکستش مورد تهاجم هم از سوی مردم هم سنت گرایان و هم جامعه ی جهانی قرار خواهد گرفت . نشستن در بین چند صندلی برای روحانی نتیجه ی مثبتی از نظر سیاسی برای او نخواهد داشت او باید صندلی خودش را پیدا کند و پر قدرت در جهت حذف سنت گرایان بخصوص اقشار تند روی ن اقدام نماید برخوردهای قاطع وزیر نفت در برابر پاسداران باید سر لوحه ی قاطعیت همه جانبه ی او در همه ی وزارت خانه هایش بوده و در نهادهای دیگر نیز توسعه دهد . البته روحانی مرد چنین میدانهائی نبوده و نخواهد بود .