ادامه موضوع زن و خانواده؛ رویکرد اسلامی
اسلام آغازی نو؛ در تداوم سنتهای کهن − ۵
حسن یوسفی اشکوری – در روزگار جدید نیز برخی از پژوهشگران حتی مسلمان نیز بر این گمانند که در اسلام حداقل از جهاتی وضعیت زنان نه تنها بهبود پیدا نکرد بلکه بدتر هم شد.
در چهار قسمت پیشین ذیل عنوان عام «اسلام آغازی نو؛ در تداوم سنتهای کهن» جز به تأثیر و تأثر سنتهای عربی اسلام و سنن پیشین در مورد مفهوم خدا و توحید، به احکام عبادی اسلام (نماز، روزه، حج، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر و زکات) و نیز در بخش احکام اجتماعی به موضوع زن و خانواده پرداخته شد و در این قسمت تتمه موضوع زن و خانواده گزارش میشود که در این تتمه به رویکرد اسلامی و تحولاتی که در صدر اسلام در این موضوع رخ داد اشاره میشود.
این گزارش نسبتا مفصل نشان میدهد که اسلام در اغلب موارد مقررات و فرهنگ و سنتهای عربی در مورد زنان و خانواده و حق و حقوق آنان و فرزندان را امضا کرده و در واقع در متن سنن عرب حجاز یک سلسله تغییراتی هرچند گاه مهم و اثرگذار انجام داده است.[1]گرچه این تغییرات به جد غالبا به سود زنان و در جهت بهبود وضعیت زنان در عرصه خانواده و جامعه بوده است اما در عین حال نمیتوان انکار کرد که در مواردی نیز برای زنان اعمال محدودیت کرده که البته موجب ناخرسندی اعراب هم بوده و حتی با اعتراض نیز مواجه شده است.[2]قابل ذکر است که در روزگار جدید نیز برخی از پژوهشگران حتی مسلمان نیز بر این گمانند که در اسلام حداقل از جهاتی وضعیت زنان نه تنها بهبود پیدا نکرد بلکه بدتر هم شد.[3]
اسلام هر نوع رابطه جنسی و لذت جویی و تولید فرزند را در خارج از کادر خانواده و غیر از طریق همسر رسمی و شرعی ممنوع دانست.[4]مرز بین زن و مرد را با توصیههایی در مورد پوشش مناسب و یا حجاب پر رنگتر کرد.[5]به هرحال این اخلاقیات جدید فاصله بین زن و مرد را بیشتر کرد. اما در این زمینه چند نکته قابل توجه و تأمل است:
اولا- احکام و یا سفارشهای قرآن و پیامبر در مورد پوشش به ویژه پوشش زنان در بستر خاص و در زمینههای ویژه پوشش مردمان آن روز عربستان قابل فهم و تفسیر است و جدا کردن این سفارشها بدون در نظر گرفتن آن زمینهها چه بسا به بد فهمی و استنتاجهای نادرست منتهی شود، که شده است. از باب نمونه اشاره میشود که در جاهلیت پوشش بسیار اندک و در حد چند قطعه پارچه نادوخته (ازار=لنگ=حوله و رداء) بود. لباس به معنای بعدی و به ویژه امروزین آن تقریبا رایج نبود. برهنگی رایج بود و حتی شرمگاه (به اصطلاح فقهی: عورتین) نیز آشکار بود و قبحی هم نداشت. این واقعیت هم از برخی از اشارات قرآن به دست میآید و هم از کثیری از روایات نبوی و رهبران دینی چند قرن اول (مانند امامان شیعی). حتی شخص پیامبر نیز گاه کاملا لخت بوده است (مانند عریان شدن کامل وی هنگام نصب حجرالاسود در جوانی-بنگرید به: صحیح بخاری، حدیث ۳۵۱؛ صحیح مسلم با شرح نووی، جلد ۴، ص ۳۴؛ المستدرک علی الصحیحین حاکم نیشابوری، جلد ۴، ص ۱۷ ). طبق روایات متعدد حداقل شمار قابل توجهی از اصحاب صفه در مدینه نیز عریان بوده و از پوشش پائین تنه نیز محروم بودهاند. این واقعیت شامل زنان هم بوده است و در واقع عرفی بود که ربطی به جنسیت نداشت. در جاهلیت زنان و مردان گاه به طور کامل عریان در کنار کعبه طواف میکردند. ظاهرا تا مدتها در دوران پس از اسلام هم این سنت ادامه داشته و از این رو آوردهاند که در سال نهم هجرت این عادت کاملا نهی شد. در چنان فضایی قرآن و پیامبر بر پوشش تأکید دارند و تلاش این است که روابط جنسی مهار گردد و از مجموعه روایات چنین بر میآید که آنچه مورد تأکید شارع است پوشش عورتین به ویژه هنگام نماز است که واکنشی بود به برهنگی کامل مردمان در عصر نزول و تا حدودی بی بند و باری جنسی در آن دوره.[6]در واقع پوشش آن قسمت از بدن که از نظر شارع نباید لخت باشد. طبق یک نظر عورت هم عبارت است از بین ناف تا زانو. پوشش حداکثری مخصوصا برای زنان بعدها ایجاد شده و منتهی به پرده نشینی نسبی و یا کامل زنان شده است. حتی برخی فقیهان مفهوم «عورت» را چنان گسترش دادند که شامل تمام اندام زن و حتی ناخن و بالاتر صدای زن هم شد. البته آیات حجاب در سوره نور و حجرات در مورد پوشش زنان به طور عام یا همسران پیامبر تعارضی با این حکم کلی ندارد. به هرحال آنچه مسلم است این است که پوشش مسلمانان صدر اسلام اندکی بیشتر و منضبط تر از مردمان عصر جاهلی عرب بود و بسیار کمتر از لباس مردمان مسلمان (و البته عموم مردمان دیگر در سطح جهان و بیشتر در شرق و در آسیا) بود.[7]
ثانیا- نکته مهم این است که شماری ازتوصیههای قرآنی و یا نبوی در مورد روابط زن و مرد و از جمله پوشش و یا پرهیز از اختلاط یا نگاه شهوی کاملا ماهیت و حتی زبان و بیان اخلاقی دارد و نه قانونی و حقوقی و از این رو نباید به جهات کمّی و شکلی آن توجه کرد.
ثالثا- در دوران پس از پیامبر، به دلایل اجتماعی و سیاسی و حاکمیت یافتن وجوهی از فکر و فرهنگ و شخصیتهای متعصب و سختگیر نسبت به زن (از جمله عمربن خطاب[8])، به تدریج تسامح اسلامی و شخص پیامبر نسبت به زن به زیان زنان و در جهت اعمال محدویت بیشتر علیه آنان تغییر کرد و حتی آن رفرمها و تحولات مثبت و آن آزادیهای صدر اسلام و زمان محمد نیز غالبا خنثی و بیاثر شد. شگفت است دینی که با ایمان یک زن آغاز شد و در واقع نخستین مؤمن آن یک زن است (خدیجه)[9]، پس از درگذشت بنیادگذار آن دین و ظاهرا در اوج شکوفایی و بسط تاریخی آن طی دو قرن، تبدیل شد به دین و شریعت سختگیر نسبت به زن تا آنجا که زنان را به طور کلی در عرصههای اجتماعی و سیاسی و حتی فرهنگی و علمی نیز گرفتار انواع محدودیتها کرد.
رابعا-ا این اشتباه معرفتی رخ داد که سنت نبوی در قلمرو جامعه و سیاست با سنت عربی یکی گرفته شد و تمام گفتار و رفتار زمانی-مکانی و در نتیجه موقت او به عنوان حکم شرعی الهی و جاوادنه تلقی گردید و این اشتباه و خلط مسائل و مفاهیم در مورد زنان مسئله ساز شد و در نهایت به زیان آزادی و رهایی زنان از سنتهای جاهلی و قبیلهای تحول یافت. نیز در حوزه مسائل معرفتی بین توصیهها و ترجیحات اخلاقی اسلام در مورد رابطه زن و مرد و حفظ کیان خانواده و تعالی اخلاقی زنان و مردان با قانون و مقررات حقوقی و الزامی مساوی و مساوق گرفته شد. مجموعهای از عوامل فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی سبب شد که در اسلام و به ویژه در دوران پرتنش پس از درگذشت پیامبر، بخشهایی از همان اندیشهها و سنتهای منفی جاهلی نیز در زیر پوست دین تازه و مناسبات نوین عربی-اسلامی ادامه حیات بدهد و در عمل صبغه اسلامی و مشروعیت مذهبی پیدا کند.[10]
به هرحال عدم تداوم تغییرات اصلاحی به سود زنان و در مقابل تقویت برخی محدودیتهای اخلاقی و یا اجرایی علیه زنان در دوران پس از پیامبر، به علل و عوامل اجتماعی و سیاسی و حتی اقتصادی و نیز به شخصیتهای سیاسی و فرهنگی قرون اولیه بر میگردد که نباید آن را به نام اسلام و یا به مقتضای دین و ارزشهای عام اسلامی ثبت کرد و حداقل با آن ملازم گرفت.[11]به ویژه باید به تأکید گفت در دوران پس از پیامبر همان تفکرات گذشته موجب شد تا کسانی از صحابه و بعدها تابعین و تابعین تابعین روایاتی را به نام پیامبر بر ضد زنان و در جهت نقض حقوق انسانی شان جعل کنند و یا روایات درست را با انواع دستکاری (تحریف لفظی و معنوی) تا در نهایت افکار و سنتهای متروک خود درباره زنان را با ادبیات و عقاید مذهبی توجیه نمایند و برای مؤمنان ساده اندیش مقبول نشان دهند. یکی از این اصحاب نامدار که به هر دلیل با جعل روایت فراوان خود در این زمینه نقش ویرانگری ایفا ابوهریره کرده است که از قضا یکی از منتقدان جدی وی در نقل روایات جعلی و یا تحریف شده از پیامبر عایشه همسر پیامبر اسلام است.[12]
در بررسی تاریخ اسلام به تفصیل به این تغییرات اشاره خوهد شد.[13]
ادامه دارد
بخشهای پیشین
پانویسها
[1] . از جمله ارجاع برخی اختلافات خانوادگی به یک شورای مرضی الطرفین و متشکل از دو طرف (نساء، ۳۵)، یک اقدام مهم و مؤثر و در عین حال رعایت حقوق برابر زن و مرد است که اسلام پیشهناد کرده و ظاهرا در گذشته نبوده است.
نظرها
علی کبیری
آقای اشکوری گرامی بنده به عللی قصد ورود در مباحثۀ مربوط به مقاله های شما در مورد "اسلام آغازی نو در تداوم سنتهای کهن" راندارم. اما مایلم به نظر مبارکتان برسانم که مطالب مطرح شده در بارۀ موضوعهای مورد اشاره، نمیتوانند از نظر تاریخی مستند بشمار آیند. بطور کلی، مطالعۀ تاریخی و جامعه شناسانۀ عربستان قبل از اسلام، مقارن با پیدایش اسلام و پس از آن، به این سادگیها که شما به آنها اشاره کرده اید، نیستند. به این دلیل که این شبه جزیره شامل جنوبی ترین قسمت آن در مجاورت دریای سرخ تا شمالی ترین آن در عمان فعلی و در مجاورت دریای عمان و خلیج فارس، میشود. اما بعلت شرائط اقلیمی و کم آبی در بسیاری از بخشهای آن، منجمله در جنوبی ترین و نیز قسمتی از شمال که میزان ریزش باران بالنسبه زیادتراست، شاهد وجود شهرها، کشاورزی وصنایع دستی گسترده و روابط انسانی پیشرفته هستیم، ولی در سایر جاها اسکان مردم فقط در مکانهائی چون "واحه" ها مقدور شده که در آنها فقط دسترسی به آب آشامیدنی مقدور بوده است. اما با توجه به میزان ذخائر آب در این واحه ها وامکان زراعت و دامپروری، برقراری روابط انسانی نیز متناسب با آن شرائط برقرار شده است. بهمین خاطر، در عربستان باستان شاهد جوامع یک دستی نیستیم. مضافاً به اینکه بسیاری از این مناطق بعلت اشغال بودن از سوی حکومتهای آشوری، هخامنشی، یونانی، رومی، حبشی و نیز اسکان قبائل سامی یا در ارتباط با اشکانیها و پارتها وساسانیان، یا در روابط با مصریها، هرکدام از آنها تحت تإثیرروابط انسانی و تمدن آنها قرار گرفته و از هم متفاوتند. در حالیکه به این عوامل باید قبائل بدوی را هم بیافزائیم که در واحه هائی با آب کم یا درکنار یک چاه آب ساکن بوده و تنها از طریق باجگیری از کاروانیان یا در حالت عکس، حمله و غارت و چپاول آنها یا حمله به مناطق مسکونی، تأمین معاش میکرده اند. خواستم فقط تذکر دوسنانۀ کوتاهی داده باشم. باشد تا راهی برای تحقیق در بارۀ واقعیت اسلام و اینکه چگونه بوجود آمد وچه عواملی باعث بوجود آمدن آن شدند، گشوده شود.