خبرنگاری با لکنت زبان
بابک نصیری - اگر زبان گفتار برای خبرنگاران چون نان روزانه است، برای فردی با لکنت زبان، مثل هوا برای تنفس است.
وقتی دو نیمه مغز آنطور که باید همکاری نمیکنند، ممکن است زبان در دهان قفل شود. آیا قابل تصور است کسی که زبانش میگیرد، حرفهای برگزیند که مبتنی بر گفتار باشد؟
بندیکت بکر با داشتن لکنت زبان، روزنامهنگار شده است و تصمیم خود را کاملاً منطقی میداند.
تمام مدت منتظر چنین پرسشی بودم: "حالا چرا میخواهید خبرنگار شوید؟" مشغول پاسخگویی به پرسشهای جلسه گزینش دانشجوی مدرسه روزنامهنگاری هستم. در مقابلم یک هیئت انتخاب پنج نفره از خبرنگاران با تجربه نشستهاند. حدس میزنم که امروز از همه متقاضیها همین پرسش را کردهاند. با این وجود از من انتظار پاسخی دیگر را دارند.
لکنت زبان من از چهارسالگی شروع شد. چرا؟ هیچ پزشکی نتوانست به درستی توضیح دهد. برای من شخصاً هیچ وقت مزاحمت غیرقابل تحملی نبود. البته گاهی اذیت میشوم که فوراً نمیتوانم آنچه را نوک زبانم هست، بیان کنم، اما اطرافیانم لکنت زبانم را پذیرفتهاند، زیرا خودم آن را پذیرفتهام.
در آلمان یکی از ۸۰۰ هزار نفر هستم. چند نفر از آنها در عرصه رسانه فعال هستند؟ نمیدانم. مطمئناً چند نفری هستند، شخصاً کسی را نمیشناسم. بسیاری تلاشهای من در این عرصه شغلی را نمیفهمند. چرا کسی که لکنت دارد میکوشد شغلی در زمینه ارتباطات بیابد؟ چرا میخواهد ژورنالیست شود با اینکه مشکلی جدی با ابزار اصلی آن یعنی زبان دارد؟ ژورنالیستها مدام در حال حرف زدن هستند. آدمی با لکنت زبان چگونه میخواهد در رادیو و تلویزیون از عهده این کار برآید؟ عکسالعمل یک استاد در مدرسه روزنامهنگاری در مورد حضور من در کلاس کاملاً تیپیک بود: «اصلا انتظار همچنین موردی را نداشتم.»
ممکن است خندهدار بهنظر برسد، اما برای من کاملاً منطقی است که با داشتن مشکل گفتاری، برای رسیدن به شغلی گفتاری تلاش کنم. اگر زبان گفتار برای خبرنگاران چون نان روزانه است، برای فردی با لکنت زبان، مثل هوا برای تنفس است.
برای خودم حرف زدن را اینگونه به تصویر میکشم: انگار کسی در امتداد خیابانی میرود. هر جمله یک مقصد است. تفاوت در این است که وقتی دیگران میتوانند کوتاهترین مسیر را انتخاب کنند، من مجبورم مسیری طولانیتر را برای رسیدن به مقصد طی کنم. لکنت مانند جاده در دست تعمیر، راه را بسته است. لغتی به راحتی از دهانم خارج نمیشود، گاهی حتی یک حرف الفبا، بعد مجبورم جملهام را تغییر بدهم و بهدنبال لغت مشابه بگردم.
ضبط صوتم زود پر میشود
همه اینها در کسری از ثانیه در مغزم رخ میدهند. این سبک سنگین کردن امکانهای مختلف برای بیان است. راه دیگری جز خبرنگاری برای تماس فشرده و دائم با گفتار نمیشناسم. طی سالها نوعی جذابیت در کلام و نوشتار یافتم. بنابراین شغل رویایی من ژورنالیسم شد.
مثل بسیاری دیگر تجربهام را با کار در روزنامههای محلی شروع کردم. حالا گاهی به وسیله تلفن با سیاستمدار معروفی مصاحبه میکنم. عکسالعملها نسبت به مشکل گفتاری من همیشه یکسان است: کسی به آن توجه نمیکند. هیچگاه لکنت زبانم در حین مصاحبهای مزاحمم نبود. هیچگاه مصاحبهشونده حرفهایم را بهخاطر اینکه طول کشیده، قطع نکرده است. تنها چیزی که گاهی آزارم میدهد دستگاه ضبط صوت است. نسبتاً سریع پر میشود. سئوالهای من به حافظه بیشتری برای ضبط شدن احتیاج دارند.
نمونه دیگر در یک کنفرانس مطبوعاتی بود که سئوالی مطرح کردم، طبیعتاً هیجان زده بودم. اگر بخواهم صادقانه برخورد کنم باید بگویم کدام روزنامهنگار جوانی است که جلوی همکاران باتجربه، نگاه منتقد سئوال شونده و دوربین تلویزیون که شاید در حال پخش زنده است، هیجان زده نشود؟
تجربیاتی هستند که من بیشتر آنها را در فعالیت رسانهای چاپی کسب کردم. یعنی جایی که از کلام فقط برای ارتباط گرفتن استفاده میشود، اما چه پیش میآید وقتی کلام، ابزار اصلی ژورنالیست میشود، مثل رادیو یا تلویزیون؟ در این رسانهها نوع بیان تعیین کننده است. برایم گفتار، آشکارا آسانتر میشود. تمرکزم روی کلمه تشدید میشود، کنترل بیشتری روی صحبت کردن دارم.
متخصصان گفتار درمانی
من این گروه شغلی را خوب میشناسم و روبهرو شدن با آنها اصلاً آسان نیست. در اولین درس رادیویی مدرسه روزنامهنگاری به من گفته شد: «باید آهنگ را از صدایت حذف کنی.» گفتنش ساده است، اما انجامش برایم سخت بود. چون من برای بیان روان یک متن، ریتم و ملودی برایش خلق میکنم. آن چه به من توصیه میشد، در اصل نسخهای درست است، اما برای کسانی که لکنت زبان ندارند. بهنظر میرسد که من هنوز راه میانه را پیدا نکردهام. چیزی که به من امید به بهبودی میدهد: متخصصان گفتار درمانی در تلویزیون آموزشگفتاری میدهند، ما این رشته شغلی را خوب میشناسیم.
صداگذاری در کابین، تفاوت اساسی با گزارش زنده رادیویی دارد. یکی از تمرینهای ما در مدرسه خبرنگاری به این صورت بود که در سه دقیقه، برداشتمان را از موضوعی توضیح بدهیم و ضبط کنیم. دو ساعت برای این کار وقت داشتیم. توصیه شده بود که چند بار این کار را تکرار کنیم. بعد از سه ساعت، دستگاه ضبط صوت من رقم ۴۸ بار را نشان میداد. اینکه همزمان موضوع را برداشت، ردیف و بازگو کنیم بیش از توانم بود.
ارتباط سمت چپ و راست مغز کسانی که دچار لکنت زبان هستند دارای نقص است. هیچوقت دقیقاً نفهمیدم که مشکل من چیست، اما به ندرت مانند مورد گزارش زنده این مسئله را با تمام وجود حس کردم. بعد از تمرینهای فراوان، آن نسخهای را که از همه کمتر دچار لکنت شدهام انتخاب میکنم. تسلیم میتواند مانند اعتراف به خودم و پذیرش شکست باشد.
وقتی به آیندهام فکر میکنم، مسئله لکنت زبانم نقشی بازی نمیکند. بهعنوان روزنامهنگاری جوان، مسائل دیگری ذهنم را مشغول میکنند، از جمله سرنوشت خبرگزاری آلمان که بهعنوان روزنامهنگار آزاد با آن همکاری میکنم. فکر میکنم بعد از اعلام ورشکستگی چه میشود و از خودم سئوال میکنم که آینده من و دیگر خبرنگاران جوان چه میشود.
آنچه باید درباره لکنت زبان دانست
لکنت زبان به انقطاع پیوستگی گفتار گفته میشود که شکلهای مختلف دارد، بروز لکنت باصدا، بدون صدا و یا کشدار است مانند (... مکث)، (مـ ... مـ ... مـ ... مـ ... مکث)، (مـمـمـمـمکث). لکنت زبان اغلب با تلاشی فراوان و غیر معمول در حین گفتار توام میشود و این تلاش بیش از اندازه را میتوان در گرفتگی عضلات صورت مشاهده کرد که با حرکاتی از سر، بازو یا بالاتنه همراهی میشوند. در لحظه لکنت افراد دچار لکنت زبان دقیقاً میدانند چه میخواهند بگویند، اما در موقعیتی نیستند که بدون لکنت لغت را بیان کنند. آنها کنترل سامانه گفتار را از دست میدهند.
بسیاری از افراد دچار لکنت زبان از کلمات و شرایطی که ممکن است مشکل آنها را نشان دهد، پرهیز میکنند. موقعیتهایی مانند خرید بلیت مترو میتواند بار بزرگی بر دوش آنها باشد. ترس از لکنت و پرهیز از موقعیتهای ساده میتواند بر تمام زندگیشان غلبه کند. آموزش، شغل، دوستان و فعالیتهای تفریحی این افراد، نه بر اساس خواسته واقعیشان، که بر این اساس است که نیاز زیادی به حرف زدن نباشد. عکسالعملهای منفی دیگران مانند تمسخر و بیاعتنایی یا حتی همدردی و ابراز ناراحتی، میتوانند باعث گوشهگیری فرد دچار لکنت زبان شوند.
لکنت زبان اغلب بدون هیچ دلیل روشنی در سنین دو تا پنج سالگی آغاز میشود و همچنین بهندرت دیرتر. قبل از آن کودک برای زمانی طولانی بدون مشکل حرف زده است. پنج درصد کودکان دچار لکنت زبان میشوند، ۸۰ درصد آنها تا سن بلوغ دوباره به روانی صحبت میکنند. تاکنون امکان آن نبوده است که از پیش مشخص شود آیا لکنت زبان کودکی تا سن بلوغ از بین میرود یا نه؟
تعداد بزرگسالان دچار لکنت زبان در آلمان ۸۰۰ هزار نفر (یک درصد) است. مشکل لکنت زبان در بزرگسالان در موارد استثنائی بهطور کامل رفع میشود. پسرها تقریباً دو برابر دخترها دچار لکنت زبان میشوند. مشکل لکنت زبان در دخترها بیشتر از پسرها حل میشود تا حدی که این نسبت تا پنج به یک میرسد.
آیا لکنت زبان ریشه در مشکلات روانی دارد؟
نه. کودکان دچار لکنت زبان و والدینشان تفاوتی در شخصیت و رفتارشان با یکدیگر در مقایسه با بقیه افراد اجتماع ندارند. این افراد بیش از بقیه عصبیتر، ترسوتر و یا خجالتیتر نیستند. برخلاف پیشداوریهای موجود افراد دچار لکنت زبان از بهره هوشی کمتری هم برخوردار نیستند.
لکنت زبان یک اختلال در سیستم گفتاری است. با این وجود احساسات انسان و لکنت زبان میتوانند به میزان زیادی متقابلاً بر یکدیگر تاثیر بگذارند.
با افراد دارای لکنت زبان، رفتاری کاملاً معمولی داشته باشید و از طریق نگاه در تماس بمانید. بگذارید شخص دچار لکنت زبان حرفش را تمام کند و جملاتش را کامل نکنید. از بیان لغاتی مانند "آرام باش" یا "نفس عمیق بکش" خودداری کنید، چون کمکی نمیکند. شنونده خونسرد میتواند شرایط را آرام کند، برای اینکار نیاز به صبر و حوصله هست.
از شخصیتهای معروف تاریخی، علمی، سیاسی و هنری که دچار مشکل لکنت زبان بوده و هستند میتوان از این افراد نام برد: موسی، اسحاق نیوتون، چارلز داروین، مریلین مونرو، روان اتکینسون (مستر بین)، بروس ویلیس، جرج ششم (پادشاه بریتانیا)، وینستون چرچیل و جو بایدن.
پانویس:
*بندیکت بکر (متولد۱۹۹۰) فارغالتحصیل مدرسه کاتولیکی ژورنالیسم در مونیخ، در حال تحصیل علوم سیاسی در برلین است. او همچنین بهعنوان خبرنگار آزاد روزگار میگذراند.
نظرها
نظری وجود ندارد.