تأملی کوتاه
على بن ابیطالب و ما
امین بزرگیان − اهمیت نقش علی به تأثیرات وى بر جهان فکرى و فرهنگى ما باز مىگردد. در این تأثیرگیری، مذهبی بودن یا نبودن فرد اهمیت چندانى ندارد.
الف
علی بن ابیطالب نقشی بسیار ویژه در وضعیت امروز ما دارد. اهمیت این نقش بیش از هر چیزی به تأثیرات وى بر جهان فکرى و فرهنگى ما ایرانیان باز مى گردد. در این تأثیرگیری، مذهبی بودن یا نبودن فرد اهمیت چندانى ندارد زیراکه تأثیر "امام اول" بر ناخودآگاه فرهنگى ماست. مى توان رد پاى على را از شعر شاملو تا داستان هاى احمدمحمود، تا تکه ثابت برنامه نود درباب عدم توجه به پیشکسوتان فوتبال یا همان قهرمانان سابق و حتى موسیقى علیزاده رصد کرد. "سوز وناله" به عنوان مهمترین فرم تولیدات متاخر فرهنگى عامه پسند (از شعر گرفته تا موسیقى) به این معناست که این محصولات قرار است راوى روایتى کلان از ذائقه هاى ما باشند. باید به جستجوى سرچشمهها رفت.
شخصیتى که از علی در نهج البلاغه نمود یافته بسیار ملانکولیک (افسرده و بدخلق) است: فردى رنجور، بی اعتنا به دنیا که مرگ خودش را مى خواهد وباچاه درد دل مى کند. در کنار بخش هاى دیگر، نهج البلاغه (که برساخته قرن چهارم هجری است) پُراست از گلایه هاى على. اگر بپذیریم هر جامعه اى ژست هاى خود را دارد، فیگور "تنها و بى کس" به عنوان یکى از فیگورهاى محبوب شیعیان محصول تأثیر على بر جهان ذهنى ورفتارى آنهاست.
از سوى دیگر او نمادى است از افول و خانه نشینى قهرمان، اسطوره یا یک مرد قوى. مدام داستان على بن ابیطالب از جنگاورى بى نظیر وقوى آغاز مى شود و به شخصیتى ضعیف که درهنگام حمله به خانه اش و کشته شدن همسرش بسیار پَسیو و منفعل عمل کرده است، ختم مى شود. این باور بسیار عمیق و درونى در میان ما که فردمتعالى مجموعهاى است از این دوچهره و به طور کل ستمکشى و مظلومیت، به عنوان دارایى فرد به حساب آورده مى شود، بخش مهمى از میراث فیگوراتیو (ژست مدارانه) على بن ابیطالب است.
على بن ابیطالب، ماندگارترین چهره شیعه است. اگر حسین در لحظات انقلاب به کار مى آید، محمد راوى تشکیل امپراتورى و قدرت گذشته اسلام است و امام زمان از شکوه اسلام در آینده خبر مى دهد، تصویر على و تناقضات مهم در زندگى اش با زندگى روزمره اکنون ایرانیان مدام پیوند مى خورد.
قدرت ها، ضعفها و در کل چهره پارادوکسیکالش امکان حیات او را در زندگى روزمره مدرن نیز فراهم کرده است. در زیست مدرن، مرز روشنى بین قهرمان و نا قهرمان، ضعیف و قوى نمى توان برکشید. همه انسانها در بین این دو وضعیت مدام سرگردانند. از این باب على، قهرمانها یاهمان ناقهرمان هاى داستایوسکى را به خاطر مى آورد. این چهره سیال، که از یکسو درب خیبر مى کند و از سوى دیگر درب خانه اش شکسته مى شود، او را تا امروز تداوم داده و همچنان موثر در جهان ذهنى ما نگه داشته است. یکى از دلایل ماندگارى مذهب و عناصرش چه در میان گروه هاى اجتماعى و چه به عنوان ابژه مطالعاتى، امکان برقرارى رابطه دین و عناصرش باهرعصرى است. على بى شک جدىترین نقش را بالاخص در دوران جدید براى شیعه بازى مى کند. در وضعیت مدرن شکست هاى على او را به چهره اى قابل توجه تر تبدیل کرده است.
ب
"غدیر خم" روزی بحران زاست. روزی است که شیعیان، شکست وناکامی شان را جشن میگیرند: جشن شکست و ناکامی.
شکاف بین "حقیقت" و "واقعیت" در شیعه، بیش از هرچیزی مدیون این روایت (غدیرخم) است. حقیقت (صلاحیت آسمانى علی بن ابیطالب براى حکومت کردن) از واقعیت (انتخاب نشدن على به عنوان خلیفه پس از پیامبر ) در ذهنیت شیعی به گونه اى کاملا سیاسى از هم جدا میشوند. امر سیاسى و قدرت آن هم در هیبت "حق خورده شده" به شیعه تنیده شده است. این شاید مهمترین ویژگى شیعه در طول تاریخ حیاتش باشد: حس شکست در عین لیاقت. هم "حس شکست" و هم باور به "لیاقتى ویژه" به فرهنگى پایدار و مهم در فرهنگ ایرانى تبدیل شده است. "حق من را خوردند" به عنوان یکى از کلیدواژه هاى مهم در میدان هاى مختلف جامعه ما به همین جا ختم نمى شود. درفرآیندى انسانشناسانه مى توان ترس از پیروزى و اعتبار یافتن فیگور شکست خورده، فقیر، مستضعف، بدبخت و غیره را در تاریخ و رخداد غدیرخم ریشه یابى کرد.
از جمله مهمترین مناسک رفتارى که این آیین فرهنگى شیعى به بار آورده است، نفرت از دیگرىِ پیروز و موفق و نیز ستایش از شکست خوردگان و بیچارگان در عین تلاش همه جانبه شخصى براى پیروزى و موفقیت است. این نوع مواجهه با دیگرى خالق انسان هایى مى شود که عاشقانه دنبال همان چیزهایى هستند که دارندگانش را به سبب داشتناش نفى و تقبیح مى کنند. از عاشقان قدرت که قدرتمندان را نفى و محکوم مى کنند این رویکرد را مى توان دید تا رابطه با ثروتمندان و نویسندگان و روشنفکران و هر نوع موقعیت دیگر. این شکل از مواجهه اثرات عمیقى حتى بر تاریخ سیاسى و اجتماعى ما گذاشته است، مثلا درباره شکاف هاى طبقاتى و اقتصادى یکى از دلایل مهم پیوند تاریخى چپ سکولار ایرانى و شیعه، به این موقعیت برمىگردد که البته به نظر نمىرسد ارتباط چندانى با ریشه هاى معرفتشناسى چپ اروپایى داشته باشد. این پیوند چنان عمیق بوده که بسیارى از چپها یکى از مهمترین اصول خود را، یعنى نقش دین در جامعه، به گوشه اى خلوت راندهاند.
چیزی که از روایت شیعى درباره رویداد غدیرخم و نتایجش برای شیعیان به یادگار میماند این است که دیدگاه مردم و امت، لزوما با حقیقت منطبق نیست. این شکاف، جدید بود. لحظهای بود که "امت" درهم شکست وتا هنوز هم این شکاف پابرجاست. این دو- حقیقت و واقعیت- در زمان رسول به یکدیگر چسبیده بودند؛ بالاخص با تاکید او بر جلب نظر مردم عادی که به او قدرت واقعی بخشیدند. قانون ومردم به میانجی نبی (موسس قانون الهى یا غیر توافقی)، یکی بودند. این اتفاق در لحظات نادری از تاریخ رخ میدهد. در لحظهای که قانون به توافقنامه مردم نیازمند میشود، شکاف رخ میدهد.
جدایی بین حقیقتِ خواست امرمتعالی و واقعیتِ خواست مردم در شیعه، محدود به بی اهمیت شدن رأی مردم نشد. نتیجه دیگر این جدایی، ممکن شدن انحراف نخبگان در ذهنیت شیعی و نهادینه شدن نوعی نگاه اعتراضی نسبت به حاکم وقت در این فرهنگ است (روایتی که با کربلا به اوج خود میرسد). شیعه، با جدا کردن امامت از خلافت، راه را برای نقد، اعتراض وطغیان بر ضدحاکم وقت گشوده است. او این کار را دقیقا با عصمت امام وبستن راه هرگونه انتقاد نسبت به او ممکن ساخته است. آنتاگونیسمی که در شیعه برای اعتراض وجود دارد متکی به نمونههای تکینی (امام) است که او همواره آن را به عنوان نمونه متعالی در ذهن به عنوان آلترناتیو، مفروض دارد.
بحرانی بودن غدیر خم در اینجاست. روایتی در شیعه که اولا رابطه میان حقیقت و واقعیت را پرتنش میسازد؛ رأی مردم را از اعتبار میاندازد، و ثانیاً جنبهای سیاسی و انتقادی نسبت به حاکم وقت ایجاد و شاه را مضطرب میکند. شیعه همواره هم "نفى مردم" وهم "نفى حاکم" را به گونهای توأمان حمایت کرده است.
با غدیر خم دوران نبى که دولت را به گونه اى آنارشیستى و براساس سازوکار تکینکىاش اداره مى کرد به پایان مىرسد و اسلام سیاسى به مثابه نوعى پادشاهى کلاسیک ظاهر مى شود. نزاع بر سر وارث قدرت که از غدیر خم کلیدش زده شد، به على و شیعیان چهره اى ناکام و خشمگین بخشید. چهره اى که نه تنها در شیعه سیاسى تا امروز خود را متبلور ساخته که در زیست شخصى متأثرانش نیز خود را نمایانده است.
پی نوشت: اگر در خارج از ایران زندگى مى کنید سوالى را ازاهالی آنجا بپرسید: "اگر به شما بگویند بدبخت و مستضعف، خوشحال مى شوید؟ " من این سوال را از چندنفر پرسیدم و به نتایج جالبى رسیدم.
نظرها
بهنام
مقاله بسیار جالبی بود ، با تشکر فراوان از جناب بزرگیان . مکتب شیعه از او تقدسی بدون منطق پایه گزاری کرده و شیعیان بدون آگاهی و مطالعه تاریخ به مانند بتی بزرگ او را ستایش میکنند بی آنکه بدانند به راستی واقعیت چیست . حب جاه و مقام و شهوت پرستی و جنایاتی که او کرده بر هیچکس پوشیده نیست و با اینهمه آیا باز هم جائی برای تقدس و پرستش او باقی میماند ؟ خوشبختانه در سالهای اخیر با گسترش اینترنت و ماهواره آگاهی مردم بسیار افزایش یافته و هر روز بیشتر از دیروز به واقعیتهای تاریخی بیشتری در این خصوص دست می یابند .
بهنام
از مومنین هم در خواست میکنم بدون هیچگونه بغض و تعصبی در تاریخ مطالعه و تحقیق کنند و هر افسانه و داستانی را بدون تفکر و تحقیق نپذیرند و از جهل و گمراهی خود را نجات دهند .
anonymous
تمثال مبارک ایشان در موزه فرانسه از همه جالب تر است و با تصاویر دیگر کلی متفاوت است. مثلا درمقایسه با تصویر بالای همین مقاله میتوان دو بعد گردنکشی و مظلومیت امام اول را دید. احتمالا تصویر دومی همان است که در قلعه را از جا کنده و تصویر امل همان است که خانه نشینی را برگزیده است.
K9
حالا از همه اینها گذشته در اصالت نهج البلاغه هم شک است و اینرا خود اقای خامنه ای هم بیان کرده اند. در تاریخ منطقه از جمله ایران از اینگونه جعلیات زیاد است. قرن هاست توده های میلیونی را با دروغ و جعلیات مسموم کرده اند و اگر چاره ای برای این درد مسری پیدا نشود ما ایرانی ها روزی بهای سنگینی برایش خواهیم پرداخت.
YOSI
نوشتاری چشمگیر است که بسیاری از اندیشه های پوچ را که پیرامون علی تنیده شده آشکار میسازد. شایان گفتن است که این گونه اندیشه ها در میان ایرانیان به پیش از علی عرب برمیگردد. نگاه کنید به افسانه ها پیرامون سیاوش در شاهنامه. کم نیستند پژوهشگرانی که باور بر این دارند که ایرانیان با چسباندن افسانه های پهلوانی رنگارنگ وباور نکردنی به علی یک «سیاوش اسلامی» برای خود ساخته اند.
شـــهــــریـــــار
بحرانی بودن غدیر خم در اینجاست. روایتی در شیعه که اولا رابطه میان حقیقت و واقعیت را پرتنش میسازد؛ رأی مردم را از اعتبار میاندازد، و ثانیاً جنبهای سیاسی و انتقادی نسبت به حاکم وقت ایجاد و شاه را مضطرب میکند. شیعه همواره هم “نفى مردم” وهم “نفى حاکم” را به گونهای توأمان حمایت کرده است. عالی بود ..... سپاس از شما جناب بزرگیان ......
بابک از ایران
روحانیت کسی را که به خانه اش حمله شده همسرش فرزند خود را سقط کرده است و او در خانه مخفی شده و نیامده از همسرش دفاع کند به او میگویند شاه مردان!! و عجیب اینکه هفت روز پس از فوت همسرش با امامه نوه پیغمبر ازدواج کرده است ولی اکنون ما ده شب و اخیرا هم باب کرده اند دو دهه به دلیل اختلاف در تاریخ فوتش برای او عزاداری می کنیم از همه جالبتر در کتاب اصول کافی که یکی از چهار کتب معتبر شیعه است آمده است که علی دختر هفت ساله خود ام کلثوم را به همسری عمر 57 ساله که قاتل مادرش بوده است داده است! و دلیل آنرا اینگونه توضیح داده است که عمر گفته است اگر علی دختر خود را به من ندهد دو نفر شاهد درست می کنم و دست علی را با شهادت این دو نفر بجرم دزدی قطع می کنم علی هم ناچار شده دختر هفت ساله اش را به قاتل مادرش داده است! همین سه مورد نشان میدهد چهره ای را که شیعه از علی ساخته است با واقعیت علی بسیار فاصله دارد
فیگورهای شیعیِ ما |
[…] *منتشره در رادیوزمانه […]
s.m.s
متاسفانه شما هم از تفریط , از ان طرف بام پرت شده اید پایین . یعنی چه که اگر در خارج از کشور هستید این سوال مسخره را از اهالی آنجا بپرسید .: “اگر به شما بگویند بدبخت و مستضعف، خوشحال مى شوید؟ ” فکر میکنم اگر امروز ه شاید به حدود نود در صد مردم ایران "بد بخت " بگویید , با واکنش بسیار منفی آنها مواجه خواهید شد . ضمنا جناب , هر دین و آیینی از این تضادها بسیار دارند , مثلا در مسیحیت , در مورد شخصیت عيسی مسیح هم بسیار تضاد وجود دارد , که مقالات متعددی در این زمینه نوشته شده است , این رابه عنوان یک فرد کاملا مطلع در مسیحیت میگویم . اما به نظر من ان چیزی که در میان هر ملتی مهم است , این است که بایستی خود را منطبق بر واقعیت های دنیای امروز کند , چیزی که بخشی ( نه همه ) از دنیای مسیحیت به ان موفق شده اند .
مازیار
شیعیگری, این جهل و جنون مذهبی! همیشه به روانپریشی عنصر شیعه اعتقاد داشته و این مقاله خود تاییدی بر آنست.
رضا
اگر این آدم روان پریش بوده، چرا بعضی از حر فهایش این قدر حسابی و قابل تامل است؟ زندگی بزرگان علم و فلسفه و سیاست را بخوانید ببنید کدام یکی شان مشکل روانی نداشته اند! وقتی نیچه یا مارکس دچار فروپاشی روانی می شوند لابد نشانه عمق درک و بینش فلسفی شان است، وقتی علی پسر علی ابوطالب مشکل روانی پیدا می کند حتما نشانه بدبختی شیعه است!
رضا
اگر به تعمیم اصطلاحات روانشناسی به جامعه مجاز باشیم باید گفت فرهنگ ایرانی در بطن هویت چند شخصیتی خود قطعاً هر دو روی مازوخیست و سادیست را داراست.
فیروز بیداباد
من از نظر دیگری این موضوع را تحلیل کردم. دلایل ذکر شده اند: غدیر خم اولین ظهور سکولاریسم در تاریخ بشر https://www.facebook.com/notes/firouz-bidabad/%D8%BA%D8%AF%DB%8C%D8%B1-%D8%AE%D9%85-%D8%A7%D9%88%D9%84%DB%8C%D9%86-%D8%B8%D9%87%D9%88%D8%B1-%D8%B3%DA%A9%D9%88%D9%84%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%B3%D9%85-%D8%AF%D8%B1-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-%D8%A8%D8%B4%D8%B1/752588431425073 بر اساس تجربیات، این جانب معتقدم اگر موضوعی در تاریخ بماند قطعن حقیقتی پشت آن پنهان است. در این مقاله سعی شده بعد دیگری مدنظر قرار گیرد ارادتمند
sepideh
(" غدیر خم" روزی بحران زاست، روزی است که شیعیان شکست و ناکامیشان را جشن می گیرند،!) گاهی پیروزی در شکست است، ما همیشه پیروزی را در پیروزی می بینیم و می شناسیم،... 25 سال سکوت در ظاهر شکست بود، اما در واقع دفاع از اسلام در برابر فتنه بود. (علی فردى رنجور، بی اعتنا به دنیا که مرگ خودش را مى خواهد وباچاه درد دل مى کند!) متاسفانه بیماری عوام زدگی حقیقت یک فکر و یک شخصیت را دگرگون می کند. فردی در قالب فکر خودش ، عادت ها سنت ها و تربیت های شخصی اش ، مذهبی یا شخصی را تحلیل و ارزیابی می کند.بدون اینکه ارزش واقعی آن را درک کند. علی تنهاست ، روحی تنها در دنیای که با آن بیگانه است ،در جامعه زندگی می کند اما نمی شود خودش را در سطح آن جامعه، سطح اسلام قبایلی و حتی یارانش پایین بیاورد.نمی تواند با سطح درکی که یاران پیغمبر از اسلام داشته اند منطبق شود. فیلسوفی مانند سارتر که به مذهب و خدایی معتقد نیست هم به بیگانه بودن انسان اندیشمند که نتیجه آن تنهاییست هم اشاره کرده است.انسان هرچه از مرحله حیوانی و نیازهای غریزی که طبیعت بر او تحمیل کرده است دورتر می شود تنهاتر میشود. گلایه های علی! از غصب خلافتش نیست، از موقعیت اجتماعی و سیاسی اش نیست. او تنهاست ، چون حتی یارانش اورا نشناخته و اورا تصدیق می کنند و مخالفانش بی شناخت نقدش می کنند. (شکست علی ! سکوت علی!) 25 سال سکوت در نهایت سنگینی برای یک فعال سیاسی و اجتماعی. سکوت علی به این معناست که نمی تواند فریاد بزند، زیرا میبیند که کسانی که 23 سال در کنارش بودند در برابرش ایستاده اند.مبارزه با اینها به معنای نابود کردن شخصیتهای بزرگی است که بنا به شرایط حفظ قدرت و وحدت اسلامی در دست آنهاست.اگر علی در مقابل آنها قیام می کرداسلام از داخل متلاشی می شد.سکوت در برابر جبه های داخلی به معنای وحدت حکومت برای استقرار عدالت. (قدرت خواهی !،حس شکست!) علی خواهان برگرداندن حق توده های مردم که به خاطر عدالت به اسلام روی آورده بودند ،بود. افتخار دین به حمایت کردن از ستمدیده و مظلوم است، باور به اینکه شیعه به مظلومیت افتخار می کند ساده انگاریست. نفرت از دیگری پیروز ! ستایش شکست خوردگان! شکاف در دین در سقیفه به وجود آمد، نه در غدیر.. پیامبر اسلام چهره در خاک می کند و این سنت الهی است که پس انبیای الهی راه هدایت ادامه پیدا کند. پیامبر می توانست سکوت کند و دخالتی در آینده دینی و اجنماعی امت خویش نداشته باشد، اما او نه بعنوان پیامبر که به عنوان مصلح ومتفکر اجنماعی نمی توانست در چنین شرایطی سکوت اختیار کند. او می توانست نصیحت کند و جامعه را دعوت به هم اندیشی و شورا کند و همانطور که نویسنده این متن _امین بزرگیان_ گفته" قانون به توافق مردم نیاز داشته است" اما شورای سقیفه منتصب به رسول خدا به عنوان مصلح جامعه نیست گروهی جمع شده بودند و نظر خود را بر مردم تحمیل کردند، نه اینکه به رای مردم اهمیت بدهند. پس پیامبربه عنوان نماینده منتخب مردم، اقدام می کند و اصلحی را در میان امت برای هدایت امت انتصاب می کند. غدیر عینیت بخشیدن به این نظریه است. فقط چند نمونه مستند عقلی بر این امر ذکر می کنم:همانطور که میدانیم "ضرر محتمل وجوب دفع عقلی دارد"پیامبر با تمام وجود ضرر و فتنه داخلی و خارجی را برای امت اسلام لمس میکرد. اگر اسلام با پیشوای عالم و عادل که پیامبر انتصاب کرد حرکت میکرد بدعتی پیش نمی آمد . همانطور که ابو علی سینا در الهیات شفا می گوید: خلافتی که به انتصاب باشد به صواب نزدیک تراست .عقلا بر .پیامبر به عنوان متعهد عادل واجب است فرد اصلحی را بعد از خود انتخاب کند... انتصاب ، امری عادلانه بود،( مثالی ساده: وقتی استادی در کلاس حاضر نمی شود، نماینده ای از طرف خودش انتخاب میکند، که عقلا آن نماینه توانا ترین و اصلح ترین فرد است).. علی بنیان گذار و مبتکر وحدت اسلامی در میان گروهای مختلف العقیده است.اسلام ماندگاریش را بیشتر مدیون سکوت علی و تحمل اوست تا با وحدت در برابر دشمنان داخلی و خارجی پایدار بماند . (حکومت، پادشاهی پیامبر!) در مستندات تاریخی عادلانه و عاقلانه از جاه طلبی ،ثروت طلبی و قدرت طلبی پیامبر چیزی دیده نشده. فردی امین، مصلح که هدفش کسترش عدالت،امنیت، آزادی،محبت و... در جامعه بود، اسلام از مسلمانی کاملا جداست. ( فهم در حقیقت، در قالبهای ذهنی تو و در قالبهای ذهنی من متفاوت است. این تضاد عامل حرکت و تکامل است، باعث تفکر و علت پیشرفت.اما گاهی هدف از بیان این تضاد عقیده، تخریب است نه تکامل) " نویسنده مبنایی بر تفکرش تعیین نکرده، مطالبی بسیار کلی...،من نمیدونستم باید ازعلی، غدیر، ،شیعه، پیامبر یا اسلام بنویسم
احمد
تحلیل شما شاید از نظر شما درست باشد ولی باید این را درنظر بگیرید ولی این را هم نمی توان قبول نکرد که اولیای الهی مثل نوح ویوسف و حتی موسی در طول تاریخ بودند که خداوند در مواقعی آنها را در اوج قدرت خداوند برای امتحان مردم و خود انها ذلیل و بیچاره نشان داده است و علی هم بخاطره امتحان خدا و شناختن انسان های پایدار در ایمان واقعی در بیچارگی و بدبختی بعد از پیامبر قرار داد ولی این را باید قبول کرد که غلو و بزگنمایی و مقدس کردن یک عده از افراد در شیعه از آفات بحساب می آید.
kianoosh
تنها جمله ای که میتونم بگم اینه که متاسفم. فقططططططططططططططط و فقط همین متاسفم برای اونی که این مقاله را نوشته و اون هایی که باور دارند اون عکس عکس امام علی هست. خاک بر سرتون کدومتون امام را دیدید که یه شخصیت خپل و زشت و ترسناک را جای امام علی جا میزنید. یه روز یهک فرد چینی خواسته از پیامبر تصویری بکشه پیامبر فرمودند من 23 سال سعی کردم بت پرستی را از این مردم دور کنم حال اجازه بدم شما تصویر منا بکشی که مردمان آینده تصویر من را بپرستند.
احسان
از علي آموز اخلاص عمل شير حق را دان منزه از دغل مولانا
Saeed
سلام.من از این زندگی این و فهمیدم که دنیا بدون خدا نیست و یکی هست که همه چیز و افریده بعد همون خدا یه سری از انسان ها رو به عنوان پیغام اور خودش رو زمین معرفی کرده که اخریش حضرت محمد هست که پیامبر های قبلی رو تایید کرده و وجه اشتراکی با دین بزرگی چون مسیحیت و.. داره بعد همون پیامبر یه نفر و به عنوان جانشین خودش معرفی میکنه میگه از این به بعد از ایشون اطاعت کنید چون ایشون مولای شماس.حالا یه سری از مردم رفتن دنبال یکی دیگه ربطی ندارع میشه اینو با انتخابات ریاست جمهوری الان امریکا مقایسه کرد همه مردم میدونستن ترامپ انسان خشنیه ولی رای اورد پس همه جا مردم تایین کنده صلاحیت یک انسان نمیتونن باشن
محمد
اَلسَلامُ عَلَیکَ یا وَلِیَّ الله ... وَ الْشِّهابَ الثاقِب ... وَ نورَ العاقِب ... یا سَلیلَ الْاَطائِب... یا سِرَّ الله هیچ امامی پیامبر نشده ... هر پیامبری هم امام نشد مقام امامت از طرف خدا هستش و اخرین امام امام زمان هستش... و پیامبری که به مقام امامت رسید حضرت نوح بود... امام به شاکله روی دیوار دستور بده جاندار میشود کجای کارید ... امام صاحب امر هست و در عالم تصرف دارد عینی دارد فقط لازم هست اراده کند به اذن خدا ...