از لنگه کفش و گازگرفتن تا ترور و سرنگون کردن
• دیدگاه
اکبر گنجی- فرایند عادی سازی روابط ایران و دولت های غربی به حذف یا کاهش منافع بادآورده گروههای "افراطی و رانتخوار" تمام خواهد شد. آنها به همین دلیل به دنبال فلج کردن دولت و پائین آوردن آن هستند.
کسانی که ۳۴ سال از طریق سرکوب و ارتباطات فامیلی/آقازادگی به منابع کمیاب قدرت/ثروت/معرفت/منزلت اجتماعی دست یافتهاند، به سادگی حاضر به توزیع این منابع در میان قشر وسیعتری نیستند.
به چند مورد از فعالیتهای افراطیهای رانتخوار بنگرید:
یکم- حسن روحانی که از نیویورک بازگشت، کفنپوشان با برپایی نماز جماعت راه او در مسدود کرده و با لنگه کفش به ماشیناش حمله بردند. جرم او، گفتوگوی تلفنی با باراک اوباما بود.
دوم- آیتالله خامنهای نیز در سخنرانی خود گفتوگوی روحانی و اوباما را "نابجا" قلمداد کرده و دولت آمریکا را "غیرقابل اعتماد"، "خود برتربین" و "عهدشکن" به شمار آورد. اما وقتی وندی شرمن نیز به عنوان مذاکرهکننده آمریکایی گفت: "ما میدانیم که گول زدن قسمتی از DNA است. من به کسانی که آن طرف میز مذاکره نشستهاند اعتمادی ندارم" جنجالی به راه انداختند که گویی او این امر را فقط و فقط جزیی از DNA ایرانیان به شمار آورده است.
مگر ماکیاولی قرنها پیش در نگاهی واقعگرایانه –نه اخلاقی و ایدهآلیستی- به زمامداران سیاسی، فریب و نیرنگ و دروغ و عهد شکنی را کار آنان به شمار نیاورده بود؟ هر دولتی به فکر پیش بردن منافع خویش است، نه طرف مقابل. چرا اوباما به متحدان خود نیز نیرنگ زده و نه تنها تلفنهای رهبران متحد دموکرات غربی خود را شنود میکند، بلکه تمامی اطلاعات میلیونها شهروندان آنها را هم تحت کنترل قرار داده است؟ (رجوع شود به مقاله "نظام سراسربین اوبامایی").
به "میانپرده پاریس" بنگرید. آن همه وعدههای دموکراتیک، آزادیخواهانه، حقوقبشری، برابری خواهانه و... آیتالله خمینی در چند ماهه پاریس کجا رفت و چه شد؟ خمینی اصلی، خمینی قم و نجف و تهران بود، نه "خمینی پاریس" (اگرچه وعدههای پاریس در متن/سیاق ایران آن دوران محقق شدنی نبود).
آیتالله خامنهای به "نابجا" خواندن گفتوگوی روحانی/اوباما بسنده نکرده و صفحه وبسایت خود را به همین زمینه اختصاص داده است.
این خاطره به تیتر اصلی صفحه تبدیل شد: "من و آقاى هاشمى و يك نفر ديگر -كه نمىخواهم اسم بياورم- از تهران به قم خدمت امام رفتيم تا بپرسيم بالاخره اين جاسوسان را چه كار كنيم؛ بمانند، يا نگهشان نداريم؛ به خصوص كه در دولت موقت هم جنجال عجيبى بود كه ما اينها را چه كار كنيم! وقتى كه خدمت امام رسيديم و دوستان وضعيت را شرح دادند و گفتند مثلاً راديوها اينطور مىگويند؛ امريكا اينطور مىگويد؛ مسئولان دولتى اينطور مىگويند؛ ايشان تأملى كردند و سپس با طرح يك سؤال واقعى پرسيدند: "از امريكا مىترسيد؟"؛ گفتيم نه؛ گفتند پس نگهشان داريد."
موضوع دیگر متن صوتی ۵ قسمتی تحت عنوان "مستند صوتی تجربه مذاکره با آمریکا" است. این نوع موضعگیری، مریدان رانت خوار را بسیج می سازد.
صادق خرازی یکی از "آقازاده"های رانتخوار جمهوری اسلامی و برادر زن مسعود خامنهای است که به همین دلیل در ۲۶ سالگی- بدون داشتن مدرک دیپلم- به عنوان سفیر ایران در سازمان ملل به نیویورک اعزام شد و سالها سفیر ایران در سازمان ملل و سپس در فرانسه بود. او با منابع مالی فراوان جمهوری اسلامی، برای خود دیپلم، لیسانس، "دکترای افتخاری" و کلکسیونی از اشیای عتیقه- از جمله در منزلی که با تخلف فراوان ساخته شد- درست کرده است (حتما صادق خرازی به یاد دارد که به استادهای ایرانی نیویورک که حسابی با منابع جمهوری اسلامی به آنها رسیده بود، مقالههای فارسی دیگران را به عنوان تحقیق کلاس- آن هم به زبان فارسی- تحویل میداد). او "بیماری سرطان" را هم برای خود جعل کرده تا هیچ کس به سراغ فسادهای کلانش نرود. از پنج/شش سال پیش به این طرف بارها پیش افراد گریسته که در حال مرگ بوده و سیاست امری کثیف است اما "شیمی درمانی" حتی یک موی او را از بین نبرده است.
صادق خرازی سعی فراوانی به خرج داد تا در دولت روحانی قائممقام وزارت خارجه، سفیر ایران در سازمان ملل یا جای مهم دیگری بشود. اما وقتی پست را به دست نیاورد و "رهنمودهای مقام معظم رهبری" درباره "نابجا" بودن گفتوگوی روحانی و کری را دید، برای باجگیری نوشت: "مشاورانی که رئیسجمهور را وادار به گفتوگوی تلفنی کردند، باید پاسخگو باشند. اگر نتوانند حاشیه خود را تطهیر کنند نتیجهاش این میشود که افرادی که نه دارای سابقه سیاسی و نه قدرت ذهنی و فهم مسائل بینالملل هستند، مسیر انحرافی را به ایشان تحمیل کنند و نتیجه این میشود که بحث سیاست خارجی عزتگریز و عزتستیز در ذهنها متبادر شود.
اینک همه میدانند چه کسانی رئیس جمهور عزیزمان را در آمپاس قرار دادند تا اقدامی غیرقابل مابه ازاء به ایشان تحمیل شود. جناب رئیس جمهور محترم میدانند که در سیستم سیاسی ایران آنچه عامل موفقیت ایشان در دسترسی به اهداف متعالی و آرمانهای رئیس جمهور می شود، اعتمادی است که رهبری و ارکان قدرت به ایشان دارند. وجود حلقه مشاورین که گهگاه به ایشان خلاف بگویند، نتیجهاش کاهش نقش قدرت و کارایی دولت و شخص رئیس جمهور میشود".
اصولگرایان- خصوصاً طیف افراطیشان- به شدت از این سخنان باجگیرانه استقبال کرده و به طور وسیع به نشر آن پرداختند (از جمله بنگرید به مقاله سایت زاکانی تحت عنوان "منظور صادق خرازی از "کسانی که رئیس جمهور عزیزمان را در آمپاس قرار دادند" چه کسی بود").
سوم- نیروهای افراطی/رانتی در گام بعد، داستان "مرگ بر آمریکا" را علم کردند. یک دفعه همه مسائل کشور به مسئله شعار "مرگ بر آمریکا" تبدیل شد. گویی این شعار "اوجب واجبات" است که بدون سر دادن آن، جمهوری اسلامی- به تعبیر ذاتگرایان- تغییر ماهیت خواهد داد.
احمد خاتمی گفت: "بعضی ها لهله می زنند تا شعار مرگ بر آمریکا از بین برود". معاون بازرسی قرارگاه خاتمالانبیاء ستاد کل نیروهای مسلح گفت: "افرادی که تلاش میکنند تا شعار مرگ بر آمریکا حذف شود در واقع تلاش آنها برای ورود شیطان به دلها است. جاری شدن این شعار بر زبان مردم ایران به منزله "اعوذ بالله منالشیطان الرجیم" است".
نه نتها همگی پشت شعار "مرگ بر آمریکا" سنگر گرفتهاند، بلکه گفتهاند که قصد دارند امسال مراسم سالگرد اشغال سفارت آمریکا را پر شکوهتر از همیشه برگزار کنند.
از جمله اقدامات اینها، تشکیل یک گروه تحت عنوان "ستاد دانشجویی یوم الله ۱۳ آبان" است که با صدور بیانیهای، روزهای ۱۳-۱۴ را به ترتیب، "آمریکا؛ استکبار و خودبرتربینی"، "آمریکا؛ فریبنده و غیرقابل اعتماد"، "آمریکا؛ تفرقه انگیزی و فرقه سازی"، "آمریکا؛ شرارت و جنگ افروزی"، "آمریکا؛ سلطهگری و نفی استقلال ملت ها"، "آمریکا؛ ترویج و اشاعه فساد"، "آمریکا؛ سرمایه داری و غارت جهانی"، "آمریکا؛ رسانه و تحمیق آگاهی"، "آمریکا؛ سیطره جهانی صهیونیسم" و "آمریکا؛ تقابل تمدن مادی با فرهنگ توحیدی" نام نهادهاند.
چهارم- روز عید غدیر- پس از گذشت ۱۰۰۰ روز حصر- به دختران مهندس موسوی و زهرا رهنورد اجازه داده میشود تا ناهار را با والدینشان صرف کنند. در تمام مدت ملاقات دو تن از مأموران زن حضور داشتهاند. مهندس موسوی و خانم رهنورد نیز طی یک هزار روز گذشته هیچ نامه یا سخنی به بیرون ارسال نکردهاند. پس بازرسی بدنی پس از ملاقات برای چه بود؟ پس گفتن در آوردن لباسهای زیر برای چه بود؟ پس کتک زدن آن دو برای چه بود؟
در حالی که از مدتها قبل همه در انتظار آزادی کلیه زندانیان سیاسی و رفع حصر تا عید غدیر بودند، بخش افراطی/رانتی رژیم با به وجود آوردن این حادثه شوم میخواست این پیام را منتقل سازد که وضع مطلقا تغییر نکرده و قدرت همچنان در دست ما قرار دارد. بدین ترتیب، نه تنها وعدههای حسن روحانی را مخدوش ساختند، بلکه به دولت های غربی نشان دادند که او کارهای نیست.
در داخل کشور هم به دنبال از بین بردن امیدهای مردم بودند که با انتخابات زاده شد. بیشرمانهتر از همه این که خبرگزاری فارس به نقل از همان نیروها، دختران موسوی را حملهکننده به مأموران قلمداد کرده تا به اصطلاح مانند فرزندان مهدی کروبی خود را مطرح سازند. اگر خبرگزاری فارس گاز گرفتن عیسی سحرخیز توسط محسنی اژهای- دادستان کل کشور- را فراموش کرده است، ما هنوز آن را فراموش نکردهایم. وقتی دادستان کل چنین میکند، تکلیف نیروهای تحت امر روشن است که چیست.
پنجم- علی جنتی- وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی- گفته بود: "اظهارنظرهای مختلفی در خصوص تکخوانی خواننده زن در کنسرتها وجود دارد اما طبق نظر برخی مراجع تقلید، اگر موجب مفسده نباشد ایرادی ندارد". مرجع تقلید حکومتی- آیتالله مکارم شیرازی- وارد میدان شد که این افراد "جسور" شدهاند. او سپس افزود: "گفته شده است که چرا میگویید خواننده زن نباشد. نصف جمعیت ایران زن است و فقها در این زمینه نظر دهند، این طرز سخنگویی سابقه ندارد. اینها خبر ندارند یک طلبه ۲۰ سال درس میخواند تا به مرحله اول اجتهاد برسد و باید برای مجتهد شدن ۴۰ سال درس خواند. وزارت ارشاد بداند تکرار این کارها سبب میشود که مردم فاصله بگیرند".
ششم- مطلب اصلی توسط آیتالله علمالهدی- امام جمعه مشهد- بیان شد. او گفت که دشمنان نمیتوانند ولی فقیه بسازند، اما می توانند رئیس جمهور و وزیر بسازند: "دنیای کفر میتواند رئیس جمهور و وزیر نفوذی برای شما بسازد اما نمیتواند برای شما ولیفقیه بسازد. براندازی جریان حکومت از ساختار غدیر به جایی میرسد که نماز براندازی میشود، لذا باید از غدیر عبرت بگیریم. ساختارشکنی بلای خانمانسوز برای امت و دین است. هیچ چیز جز ساختارشکنی نمیتواند بنای دین و نظام دینی را از بین ببرد. متاسفانه اخیراً مشاهده شده که در برخی موارد دچار ساختارشکنی شدیم، توطئهای که به تازگی افرادی وابسته به جریانهای لائیک و افراد فرصتطلب ضد ارزشی با یک هماهنگی خاص میخواهند اجرا کنند که ساختارشکنی در نظام ماست. این که میبینید برخی از نزدیکان امام به ایشان نسبتهای بد میدهند یا به بهانهای، خاطره از امام به ایشان نسبت میدهند که با حذف شعار "مرگ بر آمریکا" موافق بوده یا این که مطالب مبتذل در اهانت به شهدا تولید میکنند، یک حرکت خائنانه دشمنان در راستای ساختارشکنی است".
در واقع علمالهدی قصد دارد این نکته را القا کند که دشمنان رئیسجمهور و وزیر برای جمهوری اسلامی ساختهاند.
نتیجهگیری
آن چه به خطر افتاده، دین و خدا و پیغمبر و منافع ملی ایران و ایرانیان نیست، منافع یک گروه اقلیت از منابع کمیاب قدرت/ثروت/معرفت/منزلت اجتماعی است. فرایند عادی سازی روابط ایران و دولت های غربی به حذف یا کاهش منافع باد آورده این گروهها تمام خواهد شد، به همین دلیل به دنبال فلج کردن دولت و پائین کشیدن آن هستند.
گروههای افراطی رژیم اگر قدرت مدیریت و سازندگی ندارند، دارای قدرت تخریب و براندازی هستند. این نیروها کاملاً عقلانی هستند، منتها عقلانیت آنان در چارچوب تنگ منافع خودشان تعریف میشود، که با منافع ملی ایران، منافع اکثریت مردم ایران و استقلال و تمامیت ارضی کشور در تعارض قرار دارد. سید محمد خاتمی نیز تأکید کرد که: "اگر جلوی جریانات تخریبی گرفته نشود مثل زمان اصلاحات میشود که اوایل این طور بود و بالاخره منجر به ترور شد".
حسن روحانی باید محل نزاع را دقیقاً روشن کند. او باید هرچه سریعتر گزارشی نهایی از وضعیت اقتصادی فعلی کشور و دولتی که تحویل گرفته به مردم ارائه کند که متضمن "چپاول و غارت اموال ملی" باشد. آری سادهلوحانه خواهد بود که کسی گمان کند رابطه دوستانه با آمریکا به حل و رفع همه مسائل و مشکلات کشور منتهی خواهد شد، اما در حال حاضر مسئله "بهشت کردن ایران" در پرتو رابطه با آمریکا نیست. مسئله نجات کشور از پرتاب به جهنمی است که در برابرش دهان گشوده است. مسئله این نیست که دولت حسن روحانی قادر است جمهوری اسلامی را دموکراتیزه سازد، بلکه مسئله نجات از جهنم سوریه و عراق است.
تحریمهای اقتصادی موجود، به گفته دولتمردان آمریکا، "شدیدترین تحریم هایی است که در طول تاریخ علیه کشوری به تصویب رسیده است". این تحریمها به تنهایی قادرند جامعه ایران را از درون نابود سازند. وضعیت بحرانی اقتصادی کنونی را در نظر بگیرید، برخی از کارشناسان گفتهاند که تحریمهای موجود اثرات واقعی خود را طی سال های ۹۵- ۱۳۹۳ برملا خواهند ساخت.
اگر توافق و سازشی میان ایران و دولت های غربی به رهبری دولت آمریکا صورت نگیرد و تحریمها نه تنها لغو نشوند، بلکه بر آنها افزوده گردد، با فاجعهای عظیم روبرو خواهیم بود. ضمن آن که حمله نظامی به ایران هم در آن صورت به احتمالی بزرگ تبدیل خواهد شد. اگر خامنهای واقعاً به دنبال حل مسئله هستهای با دولتهای غربی است- که هست- باید بداند که بدون مذاکره مستقیم با آمریکا و بهبود روابط این سودا دستنیافتنی است. برای این که همه چیز دست اوباما نیست و بسیاری از تحریمها توسط کنگره به قانون تبدیل شده است. اگر گروههای افراطی داخل آمریکا را نادیده بگیریم، لابیهای قدرتمند طرفدار اسرائیل و عربستان سعودی را نمیتوان نادیده گرفت.
آیا نباید به این مسئله فکر کرد که برای اولین بار در طول تاریخ، اسرائیل، عربستان سعودی، جنگطلبان آمریکایی، بخشی از جنگطلبان ایرانی و بخش افراطی جمهوری اسلامی، همگی یک هدف را تعقیب میکنند: عدم بهبود رابطه ایران و آمریکا. خامنهای دو راه بیشتر در پیش ندارد:
اول- همراهی با اسرائیل، عربستان سعودی، محافظهکاران جنگطلب آمریکایی، گروههای افرطی رانتخوار داخلی و...؛ در جهت تشدید تخاصم ایران و آمریکا.
دوم- ایستادن در برابر گروههای افراطی رانتخوار داخلی که عاشق قدرت و ثروت باد آوردهاند، حمایت تمام عیار از مذاکره مستقیم با دولت اوباما به منظور حل نزاع هستهای و لغو "شدیدترین تحریمهای طول تاریخ".
آزادی کلیه زندانیان سیاسی و رفع حصر از موسوی و کروبی و رهنورد، به تقویت موضع صلحطلبانه تیم مذاکرهکننده ایرانی خواهد انجامید.
نظرها
payam
خود اعضای کابینه امنیتی و پاسدار و بازجو و صادر کننده احکام ترور واعدام بوده اند ؟!
jamal
راه حل: داخلی : اعلام و محاکمه افراد درگیر در فساد مالی و سرکوبها و آزادی زندانیان سیاسی و رفع سانسور از رادیو و تلویزیون و نشریات و بررسی حسابرسی اموال غصب شده توسط نهادها و افراد میباشد. خارجی : استرداد مواد غنی شد و اجازه بازرسی از تما م سایتهای اتمی و خرو ج از سوریه و عراق و افغانستان و لبنا ن میباشد.
شاهد
برخی زود دست پاچه شدند و نتیجه گرفتند که مذاکره قرار است به نتیجه ای برسد . مذاکرات به جایی نمی رسد چون اقا فرض فرموده اند که امریکا و غرب با گفتار درمانی نرم می شوند و تحریم ها را بر می دارند اما ایشان می توانند همچنان به غنی سازی و دشمن تراشی و پرچم اتش زدن و سرکوب در داخل ادامه دهند ! اما پیام غرب و امریکا خطاب به اقا این است: اقای عزیر شما نمی توانی از دانش ما که سالها برایش دود چراغ خورده ایم استفاده کنی و نفت به ما بفروشی و با دلار نفتی و دانش دزدیده شده از ما به خط و نشان کشیدن ادامه دهی ! انان می گویند غنی سازی باید در ایران متوقف شود شما امتیاز اعطا شده را با حق اشتباه گرفته اید اما زمان ان امتیاز اکنون به سر امده است .
رضا
کسانی مانند حسین شریعتمداری، نتانیاهو و شاهزاده بندر بن سلطان تمامی تلاششان را میکنند تا از به نتیجه رسیدن مذاکرات جلوگیری کنند. منافع آنها در تنش و درگیری است و علاقه ای به دیدن آرامش در ایران ندارند.
cyrus
در جواب رضا :تنها راه انصراف اقا ا ز بمب میباشد. چه کسی جوابگوی هدر رفتن میلیاردها دلار برای مراکز اتمی شده قضیه دیگری است که باید جوابگو باشند.