«کمی بهار...»؛ شهرنوش پارسیپور- ۱۲
او که در سن پنج سالگی در اثر بیماری حصبه کر شده بود، اتاقی در خانه برادرش که پدر اقدس بود کرایه کرده بود.
عالیه خانم، معروف به خالخانم سوگند خورده بود که تا وقتی بیحجابی هست از خانه بیرون نرود. او که در سن پنج سالگی در اثر بیماری حصبه کر شده بود، اتاقی در خانه برادرش که پدر اقدس بود کرایه کرده بود. اینک هر روز مجبور بود از بچهها خواهش کند برایش خرید کنند. بچهها از خرده فرمایشهای او به تنگ آمده بودند. زن که در سکوت زندگی میکرد متوجه نبود که دیگران در پشت سر به او میخندند.
نظرها
سولماز
بی صبرانه منتظر بقیه اش هستم . عاشقتم خانم پارسی پور اولین بار رمان طوبی و معناش شب رو خوندم عاشقتون شدم تا حالا ...