غیبت
ما ایرانیان از نگاهی دیگر؛ در گفتوگو با رضا کاظمزاده- ۴
دوره دوم، بخش چهارم و پایانی
کبری قاسمی - آیا غیبت هم نوعی رابطه است؟ آیا غیبت به نیاز خود آن فردی که غیبت میکند برمیگردد؟ تفاوت غیبت در جامعه فردمحور با جامعه گروه محور چیست؟
[podcast]http://www.zamahang.com/podcast/2010/20130810_Ma_Iranian_Gheybat_RezaKazemzadeh_KobraGhasemi.mp3[/podcast]
غیبت چیست؟ آیا غیبت هم نوعی رابطه است؟ آیا غیبت به نیاز خود آن فردی که غیبت میکند برمیگردد؟ تفاوت غیبت در جامعه فردمحور با جامعه گروه محور چیست؟
این پرسشها را در سومین بخش از سری دوم سلسله گفتوگوی ما ایرانیان از نگاهی دیگر، با رضا کاظمزاده، روانشناس بالینی و رواندرمانگر خانواده در میان گذاشتهایم.
این پژوهشگر تحصیلات خود را در دانشگاه آزاد بروکسل و دوره تخصصی خود را در دانشگاه کاتولیک لون به پایان رسانده است. وی در حال حاضر در دو مرکز رواندرمانی در شهر بروکسل مشغول به کار است.
از او پیش از این کتاب «ادبیات، فرهنگ و جامعه از منظر روانشناسی» و «ادبیات، فرهنگ و جامعه از منظر روانشناسی» به چاپ رسیده است.
غیبت چیست؟ آیا غیبت هم نوعی رابطه است؟
رضا کاظمزاده: اولین نکته مهم تعریف غیبت است. غیبت را میتوان نوعی رفتار اجتماعی دانست که تنها در ارتباط میان افراد شکل میگیرد. یعنی حضور دیگری برای ادای غیبت بسیار مهم است تا آنجا که اگر مثلاً شما پشت سر کسی بدگویی کنید، ولی روی کاغذ بنویسید ولی آن را به کسی دیگر منتقل نکنید این غیبت قلمداد نمیشود. پس غیبت کردن یک شیوه برای برقراری ارتباط میان افراد مختلف در کادر فرهنگ ماست.
از سوی دیگر اما بیشتر از آنکه محتوای سخنان در مورد شخص غایب اهمیت داشته باشد، نحوه برقراری ارتباط میان افرادی که غیبت را به عنوان روشی برای برقراری ارتباط انتخاب کردهاند مهم است. یعنی مهمترین ویژگی پدیده غیبت را میتوان این دانست که غیبت روشی برای برقراری ارتباط است. البته رفتاری اجتماعی که از نظر اخلاق رسمی مذموم و ناپسند قلمداد میشود ولی همزمان در جامعه ما رواج بسیاری دارد. میشود گفت در حوزههای کم و بیش غیبت کردن نه تنها تحمل میشود، بلکه بسیاری از گروههای اجتماعی در ایران (مثلاً خانواده یا گروههای خویشاوندی) از وجود این پدیده برای ایجاد یا تقویت یک نوع همبستگی میان افرادش استفاده میکند.
شما گفتید غیبت نوعی ارتباط بین افراد است، ولی این ارتباط که با خود آن شخص غیبت شونده نیست؟ غیبت معمولاً راجع به شخص سومی است که حضور ندارد. بنابراین ارتباط مستقیمی نیست؟
دقیقا. نکتهای که میخواستم تاکید کنم این است که این شخص سوم اصلاً هیچ اهمیتی ندارد. وقتی من به هنگام صحبت کردن با شما از شخص سومی صحبت میکنم آن شخص سوم عاملی است که من بتوانم رابطهام را با شما تنظیم کنم، نه با آن فرد. یعنی در امر غیبت کردن یک اتفاقاتی بین من و شما میافتد و آن اتفاقها به نوع خاصی رابطه ما را تنظیم میکند. یکی ایجاد راز است بین من و شما. راز پدیدهای است که افرادی که از آن خبر دارند را به نوعی به همدیگر وابسته میکند. به نوعی بین آنها یک نوع همبستگی و یک نوع اتفاق نظر ایجاد میکند که مسلماً بر روابطشان در آینده و حتی در رابطه با آن شخص سوم به نوعی مؤثر و تأثیرگذار است. از این زاویه است که باید غیبت را روشی برای برقراری و تنظیم ارتباط قلمداد کرد.
تنظیم ارتباط با شخصی که من به طور مستقیم با او صحبت میکنم... غیبت در جامعه ما اما بیشتر تأثیر منفی برای شخص سوم و غایب دارد. این را در جامعه چطور میبینید؟
تأثیر منفی برای شخص سوم میتواند داشته باشد یا نداشته باشد. اگر ایجاد این راز به کارکردی تبدیل شود برای تأثیر گذاشتن در مرحله بعد بر رابطهای که آن دو نفر با آن فرد دارند، مسلما در روابطشان با آن شخص در آینده به نوعی تأثیرگذار خواهد بود، ولی گاهی اوقات میتواند غیبت کردن در مورد افراد گوناگون دایره تاثیراتش از مرحله تنظیم رابطه بین دونفری که به غیبت میپردازند، فراتر نرود.
غیبت الان در جامعه ما به صورت یک پدیده عمومی درآمده است و حتی به عنوان یک تفریح که وقتی با هم جمع هستند در مورد شخصی که حضور ندارد صحبت میکنند و حتی به شوخی میگویند حالا بریم سر بحث شیرین غیبت. این را که به صورت یک پدیده اجتماعی درآمده است چطور میبینید؟
اگر ما به غیبت به عنوان یکی از وسایل مهم برای ایجاد همدستی و همنظری و همنوایی میان افراد مختلف نگاه کنیم، متوجه میشویم که تا چه حد میتواند در تنظیم روابط مؤثر باشد. در حقیقت ایجاد و تقویت همدستی که فقط با تعامل فعال میان افراد امکان پذیر هست، هم لازم و هم نتیجه چنین رفتاری است. در نتیجه فکر میکنم خود این نکته یکی از دلایل مهم رویآوری به غیبت محسوب میشود. وجود یا ایجاد فضای هماهنگ، صمیمی و عاری از هرگونه تنش از لوازم ضروری برقراری امنیت درونی در افراد است و غیبت برای ایجاد چنین فضایی عامل بسیار مؤثری میتواند باشد. همین مسئله باعث میشود افراد تشویق بشوند تا به طور فعال از این ابزار در تنظیم روابطشان استفاده کنند. یعنی یکی ایجاد فضای صمیمی، دوم تقویت احساس امنیت در روابط.
پس این میتواند در هر جامعهای به وجود بیاید، فقط خاص جامعه ایران نیست؟
درمعنای بسیار کلی شاید بشود گفت که در جوامع دیگر هم وجود دارد، اما بیشتر در جوامعی وجود دارد که تنظیم روابط میان افراد به طور رو در رو یا گفت و گوی مستقیم صورت نمیگیرد.
شما وقتی در یک جامعه به افراد یاد بدهید که از "فرا- ارتباط" (meta-communication)، یعنی سخن گفتن در مورد رابطه به طور مستقیم، استفاده کنند، فکر میکنم نیاز به غیبت کردن تقلیل یابد. درحقیقت در فرهنگ ایرانی من و شما برای اینکه رابطهمان را تنظیم کنیم به جای اینکه مستقیم از خودمان دو نفر صحبت کنیم با غیبت کردن نفر سومی را به وسط میکشیم و از طریق آن نفر سوم احساسات درونی، امیال و خواستههایمان را در رابطه توضیح میدهیم و شما درضمن اینکه غیبت مرا در مورد شخص دیگری میشنوید، همزمان با توقعات و انتظارات من در رابطه با خودتان آشنا و متوجه میشوید که چگونه باید رابطهتان را با من تنظیم کنید. از این زاویه در فرهنگهایی که فرا-ارتباط کاربرد درجه اول برای تنظیم ارتباطات ندارد، ابزارهایی مثل غیبت که میشود گفت استفاده از شخص ثالث و غایب است، میتواند به نوعی روش و امکان مناسبی تلقی شود.
پس غیبت بیشتر به نیاز خود آن فردی که غیبت میکند برمیگردد؟
دقیقا. مسئلهای که من بسیار روی آن تأکید دارم همین است که اصلاً محتوای سخن در ارتباط با فرد ثالث یا خود فرد ثالث از اهمیت درجه اول برخوردار نیست. مهم این است که بدین وسیله من امکان پیدا میکنم که از اصل جدایی درون از بیرون، فضای خصوصی از فضای عمومی که همانطور که در برنامههای پیشین گفتم یکی از اصول مهم و درجه اول تنظیم روابط ما ایرانیان در فضای عمومی است، فراتر بروم و درونیات، احساسات و عقاید خودم را در فضای عمومی با صراحت بیشتری بیان کنم. غیبت کردن از این زاویه البته نوعی خطر کردن است، ولی این امکان را همزمان فراهم میآورد تا با بیان صریحتر افکار و احساسات نوعی صمیمیت و نزدیکی بین افرادی که در امر غیبت شرکت دارند ایجاد شود.
پس این هم برمیگردد به این خصوصیت فرهنگ ایرانی که جدایی درون و بیرون از هم است یا جدایی فضای خصوصی از فضای عمومی است.
دقیقاً. یعنی درضمن اینکه غیبت یک نوع مرزشکنی است و به ارزشهای اخلاقی رایج مانند قبح بدگویی اهمیتی نمیدهد، از اصل جدایی درون و بیرون هم فراتر میرود. یعنی ما موقع غیبت کردن دیگر تعارف کردن را با آن شخص ثالث کنار میگذاریم، برای آبرویش چندان اهمیتی قائل نیستیم و احترامش را در نظر نمیگیریم. غیبت این امکان را به ما میدهد که از همه این هنجارهای اجتماعی بگذریم و بتوانیم در مورد درونیات خودمان صحبت کنیم. البته سه قاعده مهم تعارف، آبرو و احترام در رابطه میان دو نفر غیبتکننده باقی میماند. آن دو نفر احترام یکدیگر را نگاه میدارند و با این حال در ارتباط با فرد سوم و غایب خلاف آن عمل میکنند.
تفاوت غیبت در جامعه فرد محور با جامعه گروه محور چیست؟
یک تفاوت بسیار مهم که غیبت در دو فرهنگ فرد باور با گروه باور دارد این است که در جامعه فردگرا غیبت یک وسیله مهم و درجه اول برای تنظیم رابطه میان افرادی نیست که غیبت میکنند.
شاید اگر هم در مورد کسی بدگویی کنند بیشتر محتوای سخن و اعمال و رفتار و گفتار آن فرد سوم است که مد نظرشان است. به این دلیل که جامعه فردمحور تا حد بسیاری این امکان را برای فرد فراهم کرده است که بتواند به طور مستقیم در مورد خودش با دیگری سخن بگوید و گفت و گو کند. این امری است که از کودکی در نظام خانوادگی و آموزشی فرا گرفته است. در این جوامع، از خود صحبت کردن، در مورد دیگری حرف زدن و یا در مورد رابطه خود با دیگری سخن گفتن آموزش داده میشود، اما در جامعه گروه باور که براساس اصل جدایی درون از بیرون، جدایی فضای خصوصی از فضای عمومی شکل گرفته، غیبت یک کارکرد بسیار مهم و درجه اول پیدا میکند. این کارکرد این است که من با مراجعه به فرد ثالث و غیبت کردن از وی، درحقیقت دارم به فرد مقابلم میگویم که من خود را چگونه تعریف میکنم، احساساتم چیست، درونیاتم چگونه است، ارزشهایی که بدان معتقدم چه هستند. همزمان نیز به طور غیرمستقیم به طرف مقابلم نیز میفهمانم که او را چگونه میبینم. خود این امر که با او در مورد شخص سوم غیبت میکنم، حس صمیمیت، نزدیکی و همنوایی مرا با او میرساند. بدینترتیب نه تنها تصویری را که از خودم و از مخاطبم دارم به کمک غیبت در گفت و گو بیان میکنم، بلکه رابطهام را نیز با او تنظیم میکنم.
نکته آخر این که پدیده غیبت در هر حال نوعی مرزشکنی و عملی خلاف عرف تلقی میشود. هم در رابطه با ارزشهای اخلاقی و هم در رابطه با اصل فرااخلاقی جدایی درون از بیرون که امری کاملاً ناخودآگاه است. همین مرزشکنی است که باعث میشود تا فرد از درونیات، احساسات و افکارش خیلی راحتتر صحبت کند. با این حال نکته آخری که میخواستم بدان اشاره کنم این است که این مرزشکنی نباید این احساس را به ما بدهد که غیبت در فرهنگ ما در خدمت فردیت قرار دارد. به این دلیل روشن که غیبت در نهایت با حفظ و تشدید همبستگی جمعی، ابزاری است در خدمت گروه. یعنی از این منظر میتوان غیبت را نمونه بسیار روشنی از آن دسته از پدیدههای اجتماعی دانست که هرچند خلاف اخلاق و عرف عمل میکند و در نتیجه رنگ و بویی از ضد فرهنگ به خود میگیرد و ظاهراً میتواند نشانی از بروز خصوصیات فردی در فضای عمومی تلقی شود، اما در نهایت امر در خدمت بقای گروه قرار دارد. خود همین نکته به روشنی توضیح میدهد که چگونه در فرهنگ ما علیرغم اینکه چنین خصوصیتی به طور رسمی نکوهش میشود، در واقعیت نه تنها تحمل میشود، بلکه حتی به شکل یکی از رایجترین رفتارهای زندگی اجتماعی ما درآمده است.
بخشهای پیشین:
نظرها
نظری وجود ندارد.