مطبوعات پوشیدنی و زینتی
شبنم سیفی - «مطبوعات پوشیدنی» از فریش البرزکوه آیا اثری است که از روی تفنن به وجود آمده؟ آیا این آثار نمایانگر شیوه زندگی گروهی از جوانان ایرانی است؟
مطبوعات را رکن چهارم دمکراسی نیز لقب دادهاند، رکنی که بدون آن دسترسی به اطلاعات آزاد، شفافیت و نقد قدرت ناممکن است. اما مطبوعات در ایران همواره و از زمان انتشار نخستین روزنامه چاپی تاکنون فراز و فرودهای بسیاری را تجربه کرده و در بیشتر دوران گرفتار محدودیتها و سختگیریهای دولتی بوده است. کمتر روزنامهنگاری است در ایران که تا به حال طعم تعطیلی روزنامهای را نچشیده باشد و یا با کابوس تعطیلی، سانسور دولتی و خودسانسوری دست و پنجه نرم نکرده باشد. اما مطبوعاتی که همواره در خط مقدم برخوردهای قهری از طرف حکومت قرار داشته چه جایگاهی در میان زندگی روزمره مردم دارد؟
صفحه بعد:
مطبوعات و به ویژه رونامهها در زندگی هرکدام از ما جای خاصی دارند. به جز افرادی که پیگیر مدام اخبار و تحلیلهای سیاسی و اجتماعی و یا مشتری نقدهای سینمایی و ترجمههای ادبی هستند، اگر خوب به اطراف نگاه کنیم دایره گستردهتری از افراد را میبینیم که دلبستگیهای ویژه خود را به مطبوعات دارند. کم نیستند کسانی که روزنامهها را برای صفحات آگهی و نیازمندیهای آنها میخرند. اگر به دنبال خانه هستید یا میخواهید ماشین دست دوم بخرید یا بفروشید بیشک صبح زود نسخهای از یک روزنامه پرفروش را تهیه خواهید کرد. کم نیستند علاقهمندان به جدول کلمات متقاطع نیز که روزنامه را فقط برای حل جدول میخرند، یا کسانی که به دنبال صفحات ترحیم و تسلیت هستند. اما شاید استفاده تزیینی از مطبوعات آخرین چیزی است که به ذهن ما می رسد.
صفحه بعد:
فریش البرزکوه هنرمندی است که نشان داده مطبوعات حتی اگر نتوانند رکن چهارم دمکراسی باشند حداقل قادرند رنگ جدیدی به زندگی ما ببخشند. برای فریش، مطبوعات، لوگوی آنها و کلمات چاپیشان، با آن حروف درشت و سیاه، مواد و مصالحی هستند تا آویزهها و سینهریزها و انگشترهایی برای زنان شیک پوش ایرانی درست کند. در دیدگاه این هنرمند جوان، حروف روزنامهها میتواند بدن تو را بپوشانند تا تو را برجستهتر و نمایانتر در چشم دیگران بنشانند.
صفحه بعد:
فریش البرز کوه در سال ۱۳۶۱ در تهران به دنیا آمد و پس از فوق دیپلم نقاشی، مدرک کارشناسی خود را در طراحی چاپ گرفت. این شاید سرآغاز علاقه شدید او به حروف چاپی و کلیشه روزنامهها باشد. او پس از تجربههایی در زمینه عکاسی و شرکت در مسابقات مربوط به آن از جمله شرکت در «مسابقه یکصدمین سال ولادت امام خمینی» و سوگواره بینالمللی عاشورا، به سمت جواهرسازی جلب شد و به در نخستین کارگاههای جواهرسازی پرویز تناولی، مجسمهساز نامدار ایرانی، شرکت کرد. این کلاسها به مدت بیش از یک سال در مؤسسه «ماه مهر» به صورت عملی و تئوری برگزار میشدند. رویکرد ویژه تناولی به مجسمه در نگاه ویژه فریش البرزکوه به زیورآلات نیز دیده میشود. در دید او و دیگر شاگردان مکتب جواهرسازی تناولی، زیورآلات معاصر همچون مجسمههای کوچی هستند که بدن انسان را محل ارایه خود قرار میدهند. همین دیدگاه باعث شد تا او در مهرماه گذشته به همراه معینالدین شعشعی و علی و امیر موسویزاده، دیگر شاگردان پرویز تناولی، نمایشگاهی با نام «جواهر در مقام مجسمه: مجسمههای پوشیدنی» در گالری سیحون در تهران برگزار کند. این انگشتر که نام آن «نذر» است، یادآور رویکرد پرویز تناولی به عناصر فرهنگ سنتی ایران است.
صفحه بعد:
در سال ۱۳۸۸ هفته نامه «پرتو سخن» از نشریات وابسته به آیتالله مصباح یزدی یادداشتی چاپ کرد که در آن نویسنده از لوگوی روزنامه «تهران امروز» به شدت انتقاد کرده بود و شکل آن را شبیه به «زنی در حال رقص» تعبیر کرده بود. آن مقاله جنجالهای فراوانی به همراه داشت و باعث شد تا مسئولان «تهران امروز» به اجبار در لوگوی خود تغییراتی دهند. برای فریش البرزکوه اما «تهران امروز» گوشوارهای است که دختری جوان و زیبا میتواند بیاویزد، بدون آنکه الزاماً از نظرات آیتالله مصباح یزدی و یا ماجراهایی که بر سر روزنامه تهران امروز آمده چیزی بداند.
صفحه بعد:
کیهان روزنامهای تندرو است که یک مقاله آتشین در آن میتواند باعث گرفتاری یک روزنامه نگار، نویسنده یا فردی سیاسی شود. اما این روزنامه که زندگیهای بسیاری را لرزانده اینک آویزه گوش زنی میشود که ممکن است در یک مهمانی شبانه با لیوان نوشیدنی در آغوش یار خود باشد. مسلماً این آخرین مقصدی است که حسین شریعتمداری، مدیر مسئول روزنامه کیهان، میتواند برای روزنامه خود تصور کند. آویزههای فریش البرزکوه روزنامه کیهان را بر کسانی میپوشاند که ممکن است هرگز در زندگی عادی به سراغ این روزنامه نروند.
صفحه بعد:
دیدن «مطبوعات پوشیدنی» فریش البرزکوه این سئوال را ناگزیر میکند که آیا با یک تفنن روبهرو هستیم یا با کاری اندیشهورز؟ آیا کارهای فریش اشارهای ظریف به سبک زندگی قشر زیادی از جوانان دارد که بیاعتنا به مسائل اجتماعی و گریزان از دانستن اخبار سیاسی هستند و هرگز از روزهای تلخ و شیرین مطبوعات ایران چیزی نشنیدهاند و زندگی را تنها در خوشی و تجملات آن میبینند؟ یا شاید از سوی دیگر هشداری باشد به آنکه مطبوعات وقتی در فضایی آزاد منتشر نشوند تنها به کار تزیینات میآیند؟
نظرها
نظری وجود ندارد.