احمدینژاد و امیدش به "رجعت"
احسان مهرابی- احمدینژاد بارها از رجعت سخن گفته اما رهبر جمهوری اسلامی از مخالفان بازگشت روسای قوای سابق به قدرت است. شاید از نظر خامنهای تنها صندلی پرچ شده مقامات، باید صندلی رهبری باشد.
برای کسی که بارها از رجعت سخن گفته و حتی این عبارت را درباره هوگو چاوز هم به کار برده، امیدواری برای رجعت به فضای سیاسی دور از انتظار نیست.
غلامحسین الهام، سخنگوی دولت احمدینژاد، پیش از این گفته بود که "با ظهور امام زمان احمدینژاد نيز رجعتی دوباره خواهد داشت." اما محمود احمدینژاد و اطرافیانش طبیعتا قصد ندارند تا آن زمان برای بازگشت به فضای مدیریتی و سیاسی کشور منتظر بمانند.
اگر بنا بر تکرار تاریخ باشد، احمدینژاد شانسی برای بازگشت دوباره به پاستور ندارد چرا که هیچ یک از سران قوای جمهوری اسلامی نتوانستهاند دوباره به صندلی خود بازگردند؛ از هاشمی رفسنجانی گرفته که سه بار برای بازگشت به کرسی ریاست مجلس و ریاست جمهوری ناکام ماند تا سید محمد خاتمی که در میانه راه از کاندیداتوری استعفا داد.
یک استثنای نصفه و نیمه برای این قاعده مهدی کروبی است، اما ریاست کروبی تنها در مجلس ششم یک ریاست کامل بود و او در میانه کار مجلس سوم و پس از ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس شد.
برگ برنده احمدینژاد برای رجعت
یکی از مهمترین مخالفان بازگشت روسای قوای سابق به قدرت، رهبر جمهوری اسلامی است. شاید به این دلیل که از نظر او تنها صندلی پرچ شده مقامات جمهوری اسلامی باید صندلی رهبری باشد. او در سال ۱۳۷۵با تغییر قانون اساسی برای ریاست جمهوری دوباره هاشمی رفسنجانی مخالفت کرد، سال ۱۳۹۲ هم با حمایت از رد صلاحیت راه را بر ریاست جمهوری احتمالی او بست.
شاید احمدینژاد امیدوار است این قاعده درباره او متفاوت باشد چرا که رهبر جمهوری اسلامی گفته "نظرش به نظر احمدینژاد نزدیکتر است." اما این سخنان پیش از ماجرای خانهنشینی ۱۱ روزه بود. از سوی دیگر آنانی که جمله مشهور "هیچ کس برای من هاشمی نمیشود " را به یاد دارند، به این باور رسیدهاند که سخنان رهبر جمهوری اسلامی درباره افراد اعتبار دائمی ندارد.
محمود احمدینژاد، نزد رهبر جمهوری اسلامی تنها یک برگ برنده دارد. او تنها اصولگرایی است که در یک انتخابات ریاست جمهوری با حضور کاندیداهای اصلاحطلب پیروز شده. با نتیجه انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ او میتواند مدعی باشد تنها کاندیدای بالقوه اصولگرایان و نزدیکان رهبری برای حضور در یک انتخابات ریاست جمهوری دیگر است.
عطش حضور در فضای رسانهای
عطش احمدینژاد برای حضور در فضای رسانهای هنوز برای بسیاری از ایرانیان فراموش نشده، به همین دلیل هنگام هر مصاحبه و یا سفر خارجی روحانی برخی از ایرانیان در فضای مجازی به کنایه از احمدینژاد هم یاد میکنند. سخنان حسن روحانی در برنامه تلویزیونی و کنایههای او فرصتی بود تا این عطش دوباره نمایان شود. احمدینژاد اما به سبک سابق خود با ترجیح حمله بر دفاع، روحانی را به مناظره دعوت کرد. مناظرهای که به زعم احمدینژاد شاید مناظره انتخابات ریاست جمهوری آینده باشد.سبک مناظره احمدینژاد اما برای همه قابل پیشبینی است و حتی اصولگرایان نیز هراس دارند با این مناظره درگیری مجددی مانند انتخابات سال ۸۸ آغاز شود.
احمدینژاد خود میداند که شانس چندانی برای برگزاری این مناظره وجود ندارد اما او به جز حرکتهای زیگزاکی این چنینی، چاره دیگری برای ماندگاری در سیاست ایران ندارد. او نه مانند هاشمی رفسنجانی استخواندار است که با سابقه سیاسی خود در عرصه قدرت بماند و نه مانند سید محمد خاتمی تیمی دارد که مروجش باشند. او تنها تعداد انگشتشماری از معاونان و وزرایش را در کنار خود دارد، برخی وزرایش هم از او کینه شدید به دل گرفتهاند.
بازگشت به قدرت از دریچه انتخابات
او در دوران ریاست جمهوری خود احزاب و تشکیلات را به تمسخر میگرفت شاید به این امید که با ادامه ریاست جمهوری دوستانش دولت را تبدیل به حزب سیاسی خود کند. اینک او در غیاب تشکلی قدرتمند، به ابتکارات فردی خود دل بسته اما مشخص نیست جنجالهای گذشته برای خبرسازی تا چه حد خریدار داشته باشند.
شاید سادهترین راه برای بازگشت به فضای سیاست دریچه انتخابات باشد. اولین انتخابات پیش رو انتخابات مجلس است. احمدینژاد تیم سیاسی و کاندیداهای فراوان ندارد که با امید به رایآوری آنها فراکسیونی قدرتمند برای خود تدارک ببیند.
او پیش از این گفته بود "مجلس در راس امور نیست" و در تقسیم قدرت سیاسی هم جایگاه چندانی برای مجلس قائل نیست چرا که نه زور دارد و نه زر. مجلس نه مانند قوه قضائیه قدرت قهری دارد و نه مانند دولت پول. احمدینژاد ممکن است از قدرت قهری بینیاز باشد اما سیاستورزی را بدون خرج کردن پول از خزانه دولت بلد نیست.
این خرج کردنهای فراوان اما برای او دردسرساز شده و هر روز سیاههای از فسادهای اقتصادی احمدینژاد و اطرافیانش منتشر میشود. راه احمدینژاد به دادگاه هم باز شده. او که دوست داشته اولینهای بسیاری را در کارنامه خود داشته باشد اولین رئیس جمهور ایران است که پس از دوران ریاست جمهوریش به این شکل به دادگاه احضار میشود. سرنوشت این دادگاه نیز مانند دیگر دادگاههای این چنینی، طبیعتا بستگی زیادی به شرایط سیاسی کشور دارد.
گذر احمدینژاد به رهبری میافتد
عملکرد گذشته نشان داده که احمدینژاد حوصله سیاستورزی به سبک معمول را ندارد و بعید است بخواهد وقت خود را در حزب و تشکیلات صرف کند. برای ریاست جمهوری دوباره هم باید حداقل هفت سال صبر کند چرا که معمولا دورههای ریاست جمهوری در ایران هشت ساله است و چنانچه حسن روحانی حداقلهایی از برنامههای خود را محقق کند، میتواند به پیروزی دوباره در انتخابات ریاست جمهوری امیدوار باشد.
این جاست که باز هم گذر احمدینژاد به رهبری میافتد. اگر بنا بر برخورد با دولت روحانی باشد، احمدینژاد در حوزه سیاسی بهترین گزینه است. او هم انگیزه حمله به روحانی را دارد و هم روحیه ماجراجویی. اما مهمترین مشکل این معامله اعتماد و سهمخواهی است.
نزدیکان رهبری اعتماد گذشته را به احمدینژاد ندارند و هنوز مشکل خود با اطرافیان او یا به تعبیر آنان "جریان انحرافی" را حل نکردهاند.از سوی دیگر احمدینژاد برای ایفای این نقش، سهم بزرگی از قدرت آینده را طلب خواهد کرد که بعید است اطرافیان رهبری به اعطای آن رضایت دهند.
نظرها
نعمت مهدی
پیش خودش هنوز فکر میکنه تو صحنه حضور داره تنها صفتی که میتونم بهش بدم : " احمق باشهامت" همین جرات و شهامتش کار دستش داد که الان باید سر از دادگاههای خودشون دربیاره
Samad
نوشته هایی از این قبیل به رهبری که فاقد خصوصیات یک رهبر است و بقول خمینی حتی قادر به مدیریت یک نانوایی هم نیست اعتبار بخشیده و نام مردان نظام را که همچون خود خامنه ای از درایت و فضل و شعور بی بهره اند مطرح کرده و حتی از رجعت آنها هم سخن میگوید. در صورتی که رجعت واقعی این آقایان بعد از مرگشان چون خمینی و شاه و غیره به نزد خالق رجعت است که به حساب جنایات یک یکشان رسیدگی کند. با آرزوی آنکه چنان رجعتی برای رهبر و رجالش همین امروز باشد. آمین.
farid
وقتی بباددادگان صدها میلیارد دلا ررابا پست دادن در شورای نظام مصون میکنند باید هم امید به بازگشت داشته باشد.
hasani
دیده در باهمان پاشنه میچرخد. چرادوباره نه ؟!
hasani
روزنامه جمهوری اسلامی: دقت در گزارش تحقيق و تفحص مجلس شوراي اسلامي كه روز چهارشنبه گذشته در صحن علني مجلس درباره سازمان تأمين اجتماعي قرائت شد نشان ميدهد اسامي 37 نماينده مجلس كه از سعيد مرتضوي رئيس وقت اين سازمان پول دريافت ميكردند!!، سانسور شده ولي اسامي بعضي دولتمردان اعلام گرديده است. سئوال اينست كه چرا اسامي اين 37 نماينده اعلام نميشود تا مردم آنها را بشناسند و در انتخابات بعدي به آنها رأي ندهند؟ گزارش تحقيق و تفحص چرا دچار تبعيض شده و براي نمايندگان مجلس خاصه خرجي كرده است؟
رقیه16/1392
بعد روحانی هم(8سال بعد )همین هجویات را هم در مورد روحانی خواهیم گفت این رسم ایرانی هاست کاری هم نمی شود کرد
hasani
در جواب رقیه ۱۳۹۲: واقعافکر کردی چیزی نسبت به زمان احمدی عوض میشود یا خواهد شد؟ هفتصد و اندی میلیارد دلار زبان بسته چه شد؟ - شاهین فاطمی از عجایب روزگار است که با چنین سرعتی تجربه دوران ناکام ریاست جمهوری خاتمی به فراموشی سپرده شده است وپاره ای اشخاص ساده لوح از امامزاده روحانی انتظارمعجزه دارند. خاتمی را برای فرارازعقوبت جنایت میکونوس آوردند وزمانیکه کشورهای اروپائی فریب لبخندهای اورا خوردند وروابطشان راباجمهوری اسلامی عادی ساختند دیگر نیازی به وجود او نبود. امروز هم روحانی راآورده اندتا از شر تحریم ها رهاشوند. ماهیت نظام جمهوری اسلامی دستخوش هیچگونه تغییری نشده است. فساد وتباهی، ظلم وتجاوزبه حقوق شهروندان، قلدری وچپاول اموال مردم کماکان ادامه دارد. عنوان رئیس جمهور درکشوری که همه قدرتها در دست یک فرد انتخاب نشده متمرکز است، بیشتر به یک شوخی تلخ شباهت دارد. زمانیکه درمجلس دست نشانده خمینی برایش قانون اساسی می نوشتند آنقدر اختیارات رئیس جمهوررامحدودکرده بودندکه آیت الله منتظری ساده لوحانه پرسیده بودبا چنین شرایط ومحدودیت هائی کدام الدنگی حاضر است رئیس جمهورشود؟ این روزها مثل این که برخلاف نصیحت "رهبر معظم" دارند این داستان حیف و میل هشتصد واندی میلیارد دلار ناچیز را بیخودی "کشش" میدهند تا بالاخره بازاین هم برای رهبر یک دردسر تازه شود. ازکی تا حالا قرارشده کسی در این رژیم حساب به ملت پس بدهد که حالا چند تازه بدوران رسیده یقه احمدی نژاد، رئیس جمهورسوگلی رهبررا چسبیده اند و از او حساب میخواهند؟ مگر ستاداجرائی فرمان "امام"، زیر نظر "رهبر،"به کسی حساب پس میدهد؟ مگربنیاد مستضعفان که همانند دیگرارگانهای انقلابی هزارها میلیارد تومان اموال مردم را بلعیده است، جزبه "آقا" به کسی حساب پس میدهد؟
hamid
حذف تحریمها هیچ مسئله ای را برای مردم ایران حل نمیکند - شیرین طبیب زاده روی سخن من امابا آن دسته ایست که غم وطن و هموطن دارند ویا اگر در ایران زندگی میکنند، بامید گشایشی در زندگیشان، در تب و تاب بسر می برند. از این هموطنان بایستی پرسید که مگر در همۀ این سالها تحریمی وجود داشته است که مردم ما در فلاکت مطلق بسر میبردند و آیا اینهمه نکبت و سیاهروزی که این رژیم برایشان بارمغان آورده است تازگی دارد؟ آیا این دردها و مصیبت ها در اینمدت همه اش منشاء مادی داشته اند؟ مگر این هدر رفتن هزاران جان بیگناهی که ملایان سیه کار و سپاه و بسیج و قوۀ قضائی قرون وسطائی آن باعث و بانی آن بوده اند کمترین ربطی به کم و زیادبودن بودجۀ دولتی داشته است؟ تازه مگر از نظر مادی در این سالها تا به همین اواخر این غاصبان وطنمان در پول فراوان غوطه ور نبودند، مگر چیزی در حدود هزار میلیارد دلار از در آمد نفت به جیب های بی سر و ته اینان سرازیر نشد ه است، چه تغییرمثبتی در وضع مردم عادی پدید آمد؟ طبعا شما هموطنان داخل کشورخوب میدانید چگونه از ابتدای پیدایش این حکومت ایران ستیز میلیاردها دلار از ثروت شما به سوریه و لبنان و غزه وووو سرازیر شد ه است، قطعا شما نیز شنید ه اید که تنها یکی از نهادهای متعلق به خامنه ای تبهکار 95 میلیارد دلار از ثروت شما را در اختیار دارد که تحریم ها نیز ظاهرا چندان اثری بر آن نداشته است و نیز حتما خوانده اید و شنید ه اید که بر طبق مجاسباتی دقیق تاکنون چیزی در حدود 170 میلیارد دلار از ثروت شما را در راه غنی سازی اتمی در این سالها بهد ر داد ه اند. از همۀ این حاتم بخشیهای خودسرانه و حیف و میلهای این رژیم به شما چه رسیده است که لغو تحریمها بتواند به شما باز گرداند؟ اطمینان داشته باشید که اگر پولی برسد بازهم در درجۀ اول خرج مسائل اتمی و ساخت یا مونتاژانواع موشک و ماجراجوئیهای رژیم در منطقه میشود و مابقی نیز بازهم بحساب بانکی آنانی فرومیرود که کشورمان را بگروگان گرفته اند، تازه بدوران رسید ه هائی که روز بروز فربه تر میشوند
محمد امین حسن پور
هیچ کس برای من هاشمی نمیشود. اين جمله متعلق به خامنه اي است ولی درست بعد از گفتن این جمله گفت : اما امیدوارم مردم شخصی بهتر از هاشمی را انتخاب کنند. نقل قول کردن باید درست باشد و کامل. زمانی می گفتند و هنوز هم می گویند که مارکس گفته است دین افیون توده ها است. اما هیچکس به خودش زخمت نمی دهد که جمله بعد از این را هم بگوید که مارکس در ادامه می گوید اما دین، روحِ جهان بیروح است.