تارا تیبا: «در موسیقی هویت ایرانیام را حفظ میکنم»
فیروزه رمضانزاده – تارا تیبا در گفتوگو با زمانه میگوید شیوه بداههنوازی در موسیقی ایرانی و جاز با هم تفاوتهای زیادی دارند.
تارا تیبا، خواننده ایرانی، زاده سال ۱۳۶۳ در تهران است که در روزهای نخست سال ۲۰۱۲ (سال میلادی) به عنوان یک معمار به استرالیا مهاجرت کرد. او میگوید با وجود اینکه در این رشته تحصیل کرده ولی بیشتر وقتش را بر روی موسیقی سنتی ایرانی گذاشته است. او پس ازورود به استرالیا در رشته آواز جاز تحصیل کرد تا به گفته خودش توانمندیهایش در بداههخوانی در موسیقی ایرانی را بیشتر کند. تنها اثری که از این هنرمند در فضای مجازی منتشر شده آهنگ «پاییز» است که با اقبال بسیاری از مخاطبان و علاقه مندانش روبرو شده است. با این هنرمند ایرانی گفتوگویی انجام دادهام:
چند سال است که در زمینه موسیقی فعالیت میکنی؟
من موسیقی را از هشت - نه سالگی با موسیقی کلاسیک شروع کردم. دو سال ویلون زدم. البته همیشه دوست داشتم پیانو بزنم اما آن موقع خانوادهام نمیتوانستند برایم پیانو بخرند. چهارم دبستان بودم که مادرم آمد به من گفت هنوز میخواهی پیانو یاد بگیری؟ من هم گفتم آره. بعد پیانویی برایم خریدند که از روسیه آورده شده و قیمتش مناسب بود. آن روز را هیچوقت فراموش نمیکنم.
تارا تیبا: «معیار من برای انتخاب نوازنده، جنسیت نیست، بلکه توانمندی موسیقایی و شخصیت آنهاست.»
شش سال پیانو کلاسیک کار کردم. در این مدت اصلاً به موسیقی ایرانی علاقهای نشان نمیدادم در حالی که همیشه در خانه، پدرو مادرم موسیقی ایرانی گوش میکردند، تا اینکه در ۱۶ سالگی یکباره شیفته موسیقی ایرانی شدم. وقتی «راز نو» حسین علیزاده را شنیدم چیزی در این اثر بود که مرا مجذوب خودش کرد و من را وادار کرد به دنبال یادگیری آواز ایرانی بروم. همایون خرم که در آن زمان استاد مادر وخواهرم بودند به من پیشنهاد کردند نزد خانم هنگامه اخوان درس آواز یاد بگیرم.
اولین جلسه درس با خانم هنگامه اخوان چطور گذشت؟
شانزده سالم بود. یادم هست پابم شکسته بود و با عصا راه میرفتم. خانم اخوان گفت: «این بچه چی میگه؟» از من تست گرفتند، خواندم. بعد به عنوان درس اول، برایم سه گوشه از دستگاه شور خواند. گفت: «بخون هفته دیگه بیا». فکر نمیکردم هرگز بتوانم تحریر ایرانی را اجرا کنم. این کار به نظرم یکی از عجیبترین کارهای دنیا میآمد ولی در کمال ناباوری خودم بعد از چند جلسه توانستم تحریرها را اجرا کنم. هفت سال طول کشید تا کل ردیف آوازی دستگاهی را از هنگامه اخوان یاد گرفتم. فکر میکنم این یکی از بهترین اتفاقات زندگی من بوده.
محمد رضا درویشی و همایون خرم و عدهای دیگر از صاحبنظران صدای تو را تحسین کردهاند. درباره واکنشهای مخاطبان عام و خاص نسبت به صدایت، چه دیدگاهی داری؟
امیدوارم روز به روز بیشتر با مخاطبانم ارتباط برقرار کنم و فکر میکنم این مهم، در صورتی امکان پذیر خواهد بود که بتوانم هر چه بیشتر با خودم و هنرم رو راست باشم.
در سال ۱۳۸۹ نخستین آلبوم موسیقیات را همراه با هوشیار خیام تولید کردی، چه شد که آن آلبوم مجوز نگرفت؟
همه میدانیم به خاطر قوانینی که از سالهای گذشته در ایران اجرا میشوند صدای زن در ایران به صورت رسمی منتشر نمیشود. به همین خاطر اصلاً به دنبال این نرفتم که این آلبوم را منتشر کنم برای اینکه از اول نتیجه مشخص بود چون میدانستیم که مجوز نمیگیرد.
پس به چه دلیل این آلبوم را تهیه و تولید کردی درحالی که میدانستی پخش صدای زن در ایران ممنوع است؟
درست است که پخش صدای زن در ایران ممنوع است اما تولید که میتوانی بکنی. تولید، بخش اصلی کار یک هنرمند و یک امر شخصی است فقط طبق قوانین منتشر نمیکنی.
تارا تیبا: «شیوه بداههنوازی در موسیقی ایرانی وجاز با هم تفاوتهای زیادی دارند.»
وضعیت آن آلبوم در چه شرایطی قرار دارد. آیا ترانههایش را بازخوانی میکنی؟
نه، آن آلبوم، اساساً فضای دیگری دارد. یک کار بسیار شخصی بود، مجموعهای از بداههخوانی و بداههنوازی در آواز و پیانو. با توجه به اینکه مدت زمانی از تولید آن گذشته فکر نمیکنم منتشرش کنم.
در مقطعی که زنان در ایران، اجازه برگزاری کنسرت داشتند آیا به دنبال برگزاری کنسرت بودی؟
به دنبال برگزاری کنسرت نبودم به این دلیل که اجازه نداشتم به شکل معمول اجرا کنم. از طرفی، در آن مقطع که اجازه برگزاری کنسرت، تنها برای بانوان داده میشد من باز هم به دنبال اجرا نرفتم به این علت که اساساً به تفکیک جنسیتی معتقد نیستم. یک شرط دیگر هم داشت و آن این بود که نوازندههایی که با تو کار میکنند همه باید زن میبودند. من آن زمان با هیچ نوازنده زنی کار نمیکردم، جالب اینجاست حالا که هیچ اجباری در کار نیست بیشتر نوازندههای گروه من را زنان تشکیل میدهند. نوازندههای کنترباس، درامز و ساکسیفون که اتفاقاً سازهای مردانهای هستند، در گروه من زن هستند. اساساً معیار من برای انتخاب نوازنده، جنسیت نیست، بلکه توانمندی موسیقایی و شخصیت انسانی آنهاست.
چه عاملی تارا تیبا را به سمت موسیقی سنتی تا موسیقی کلاسیک و جاز کشاند؟
با وجود اینکه در موسیقی کلاسیک و جاز هم تحصیل کردهام، اما خودم را تنها خواننده موسیقی سنتی ایرانی میدانم. با این موسیقی بیشتر از هر شکل دیگر موسیقی ارتباط برقرار میکنم، چون ریشه در فرهنگ خودم دارد. یادگیری انواع دیگر موسیقی به من کمک کرد تا موسیقی کشور خودم را بهتر بشناسم. از زمانی که آموختن ردیف موسیقی سنتی را آغاز کردم، بداههخوانی برای من یک آرزوی بزرگ بود. به همین خاطر، همیشه در پی این بودم که توانمندیام رادر این زمینه بیشتر کنم، این تنها دلیلی بود که مرا به سمت موسیقی جاز کشاند.
تارا تیبا: «مشکل ما تنها ممنوعیت صدای زنان نیست. در ایران، فرصت اجرای چندانی برای نوازندگان و خوانندگان مرد هم وجود ندارد. ما در ایران موزیسینهای توانمند زیادی در حوزههای مختلف موسیقی داریم ولی آنها کجا هستند؟ به جز یک عده خیلی خیلی محدود، بقیه برای در و دیوار خانههایشان، موسیقی اجرا میکنند.»
با توجه به رویکرد خودت به موسیقی سنتی ایرانی چه شد که به موسیقی جاز گرایش پیدا کردی؟
موسیقی جاز هم مثل موسیقی ایرانی بر اساس بداههنوازی است. در این مدت فهمیدم که برخورد نوازندگان جاز با بداههنوازی با برخورد نوازندگان موسیقی ایرانی، تفاوتهای زیادی دارد. شناخت این تفاوتها، مرا بیشتر نسبت به خاصیت بداههنوازی در موسیقی ایرانی آگاه کرد. با توجه به اینکه بیشتر اعضای گروه من نوازندگان جاز هستند، نزدیک کردن شیوه بداههنوازی در این دو سنت، یکی از چالشهای اصلی ما در خلق موسیقی است.
کارهایی که ارائه میکنی بر موسیقی ایرانی متمرکز است یا بر جاز؟
سوژه من اساساً موسیقی ایرانی است. قطعاتی که در اجراهای زنده ارائه میدهم مجموعهای است از کارهای مختلف، از بداههخوانی در دستگاههای موسیقی ایرانی به شکل خیلی سنتی که تنها به همراه یک ساز ایرانی بر روی اشعار کهن انجام میشود تا تصنیفهای ایرانی که به همراه همه نوازندگان گروه از جمله نوازندگان جاز تنظیم شده یا قطعانی که نوشته خود گروه است و حتی آهنگهایی که از پایه و اساس جاز هستند ولی من در اجرا سعی کردم هویت ایرانی خودم را به آنها اضافه کنم.
خاصیت این مجموعه به نظرم خیلی نزدیک است به اتفاقی که در خواب برای آدم رخ میدهد. در خواب و رؤیا، آدم به هر کجا میتواند سفر کند، جاهایی که شاید خیلی از هم دور به نظر برسند ولی در نهایت بین همه آنها وحدتی وجود دارد. این مفهوم، کانسپت اصلی آلبوم جدیدم «A Persian dream» را هم تشکیل میدهد.
پیش از این وعده داده بودی که آلبوم جدیدت را تا پایان سال ۲۰۱۳ به علاقمندانت عرضه میکنی. کار این آلبوم به کجا رسیده؟
اکنون مراحل ضبط این آلبوم در حال انجام است ولی تولید آن یک مقدار به تعویق افتاده. یکی از نوازندههای من در سفر است و چون به صورت زنده ضبط میکنیم، همه نوازندهها باید با هم در استودیو باشند. ولی امیدوارم تا پایان سال خورشیدی به بازار ارائه شود.
چشمانداز آزاد شدن صدای زنان در ایران را تا چه حد روشن میبینی؟
فکر میکنم، مشکل ما تنها ممنوعیت صدای زنان نیست، چراکه در ایران، فرصت اجرای چندانی برای نوازندگان و خوانندگان مرد هم وجود ندارد. ما در ایران موزیسینهای توانمند زیادی در حوزههای مختلف موسیقی داریم ولی آنها کجا هستند؟ به جز یک عده خیلی خیلی محدود، بقیه برای در و دیوار خانههایشان، موسیقی اجرا میکنند.
کاهش چشمگیر اجراهای زنده در ایران، پیامدهایی هم در پی داشته و دارد. درست است؟
بله مسلماً پبامدهایی داشته. اگر در جایی برای دیدن یک اجرای موسیقی خوب ماهها صبر کنی، میتوانم بگویم در آن شهر، اصلاً اجرای زنده وجود ندارد. زمانی میتوان این ادعا را کرد که مثلاً در شهری به بزرگی تهران هر شب، هفت روز هفته، چندین اجرای کوچک و بزرگ وجود داشته باشد. در طول تاریخ، موسیقی، همیشه جزو زندگی انسان بوده، از مراسم عروسی و عزا گرفته تا نان پختن و قالی بافتن. در طول زمان، اجرای زنده موسیقی از زندگی روزمره جداشده و به سالن کنسرت منتقل شده. حالا اگر بخواهیم آن را هم حذف کنیم دیگر چه چیزی باقی میماند؟ ارزش موسیقی زنده در مقایسه با موسیقی ضبط شده در تأثیر روحی است که شنونده و نوازنده بر روی یکدیگر میگذارند که این اتفاقاً در اجراهای کوچک بارزتر است.
پس از نظر تو اجراهای کوچک تاثیرگذارتر هستند؟
از نظر من هر کدام ارزش خودش را دارد، اما تأکید من بیشتر بر ایجاد فرصت برای اجراهای کوچک ۵۰ تا ۲۰۰ نفره است. نبود این فرصتها نه تنها شنوندگان را از تجربه اجراهای زنده محروم میکند بلکه اثرات سوء بسیاری بر روی نوازندگان حرفهای دارد. اینکه نوازندگان و هنرجویان جوان، انتظار دارند از اتاق تمرینشان، یک دفعه در سالن چند هزار نفری اجرا کنند، چیز بسیار عجیبی است که مسلماً احتمال اتفاق افتادنش بسیار کم است و باعث افسردگی آنها میشود. بماند که از نظر هنری هم چنین جهشی چندان سالم نیست. چندان هم مسیر سالم هنری به نظر نمیرسد. ارزش اجراهای کوچک نه تنها کمتر از اجراهای بزرگ نیست بلکه گاهی تجربیات منحصر به فردی در آنها اتفاق میافتد که بسیار عمیقتر هستند و در رشد هنری و روحی هنرمند تأثیر زیادی دارند.
کمبود فرصت برای نوازندگان، اثرات سوء دیگری هم دارد؟
یکی دیگر از این اثرات سوء این است که به خاطر نبودن فرصت کافی برای همه، بیشتر نوازندگان نسبت به شخص اجراکننده حالت منتقدانه از نوع منفی میگیرند. چرا که احساس میکنند خودشان توانایی خیلی بیشتری دارند ولی فرصتی برای آنها وجود ندارد. کما اینکه اگر فرصت برای همه وجود داشته باشد هر کس در هر سبک و شیوهای امکان ارائه کار خود را خواهد داشت و این تفاوتها در نوع تفکر و شیوه اجرای موسیقی است که بستر را برای رشد هنری ایجاد میکند. در نهایت این تأثیرات منفی به ویژه در رابطه با موسیقی ایرانی بسیار بارز هستند چرا که موسیقی ایرانی بر اساس بداههنوازی است. بداههنوازی یعنی خلق در لحظه. پس به اجرای زنده وابسته است. با از بین رفتن اجراهای زنده، این سنت نیز از میان خواهد رفت.
آخرین کنسرتی که برگزار کردی چه زمانی بود؟
۱۰ نوامبر بود. البته از یک سال گذشته اجراهای کوچک و بزرگ بسیاری در استرالیا داشتم.
برنامهای هم برای اجرای کنسرت در خارج استرالیا داری؟
دارم، ولی در حال حاضر تمرکزم بر روی انتشار آلبوم جدیدم و برگزاری تور استرالیاست. همینطور علاقه دارم در اروپا، امریکا و کانادا هم اجراهایی داشته باشم اما به علت فاصله زیاد استرالیا از بیشتر کشورهای دنیا این کار باید با برنامهریزی دقیقی انجام شود.
نظرها
نظری وجود ندارد.