شش دهه با پرویز کلانتری
شبنم سیفی – در نشست گالری «ایده» در تهران نقش پرویز کلانتری در شش دهه تاریخ نقاشی معاصر ایران بررسی میشود.تأملی در گستره آثار این هنرمند نامآشنا.
در سال ۱۳۹۲ و به مناسبتهای مختلف، از شش دهه فعالیت هنری پرویز کلانتری، نقاش و طراح پیشگام ایرانی، تجلیل میشود. در تازهترین رویداد، گالری «ایده» در خیابان کریمخان تهران، روز جمعه ۲۹ آذرماه میزبان نشستی به منظور بررسی نقش پرویز کلانتری در هنر معاصر ایران است. در این نشست توکا ملکی و حافظ روحانی دستآوردهای هنری این نقاش را مرور میکنند. پرویز کلانتری نیز که خود در این نشست حضور دارد، به توضیح روند کاری، چگونگی استفاده از مواد مختلف در تابلوهایش و همچنین نگاه ویژه خود به سنت تصویری و معماری ایران میپردازد.
صفحه بعد:
در آبان ماه نیز نمایشگاهی با نام «شبانهها» و با هدف نشان دادن سیر تحول کارهای کلانتری در گالری «بوم» تهران برپا شد. در این نمایشگاه علاوه بر نقاشیهای دورههای پیشین کلانتری، هفت کار جدید و دیده نشده او نیز به نمایش درآمدند. این نمایشگاه با استقبال فراوان علاقهمندان و همچنین هنرمندان روبهرو شد. عباس کیارستمی، شهرام ناظری، آیدین آغداشلو، مرتضی کاظمی، علیرضا سمیعآذر، نورالدین زرین کلک، پریوش گنجی، ایرج اسکندری و دهها هنرمند دیگر با بازدید از این نمایشگاه، شش دهد فعالیت هنری پرویز کلانتری را ستودند.
صفحه بعد:
پرویز کلانتری در سال ۱۳۱۰ به دنیا آمد. او علاقه خود به نقاشی را با تحصیل در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران پی گرفت و در سال ۱۳۳۸ از این دانشکده فارغالتحصیل شد. آشنایی او با همایون صنعتیزاده، رییس دانشکده هنرهای زیبا، باعث شد به مؤسسه انتشاراتی فرانکلین که در آن زمان ناشر کتابهای درسی نیز بود راه یابد. کلانتری در آنجا به تصویرگری کتابهای درسی روی آورد و کارهایش در کتابهای دبستانی در تیراژ وسیع منتشر شد. او همچنین تصویرگر کتابها و جلد آلبومهای موسیقی برای کودکان بوده است.
صفحه بعد:
کلانتری از سالهای دهه ۱۳۵۰ به سمت استفاده از عناصر و همچنین مواد و مصالح معماری بومی ایران در نقاشیهای خود رفت. در این سالها بود که او به استفاده از کاهگل در کارهای خود روی آورد و تصویرگر شهرها و روستاهای ایران و طبیعت بکر آن شد. رنگ غالب آثار کلانتری رنگ خاک است. او در تعدادی دیگر از آثارش جلوههایی از رنگ لاجوری و فیروزهای را نیز به کار میبرد. از این زمان به بعد، پرویز کلانتری نیز در زمره نقاشان مکتب سقاخانه قرار گرفت.
صفحه بعد:
مکتب سقاخانه یکی از جریانهای هنری ایران بود که از سالهای دهه ۱۳۴۰ و با هنرمندانی مانند حسین زندهرودی، پرویز تناولی، رضا مافی، فرامرز پیلارام، منصور قندریز و مسعود عربشاهی آغاز شد. این هنرمندان گرچه زبان و بیان مدرنی برای خلق آثار هنری خود داشتند، اما در کنار از عناصر بسیار سنتی و مذهبی فرهنگ ایرانی نیز استفاده میکردند. استفاده از خوشنویسی در نقاشی و یا حضور اشیاء و عناصری از سقاخانهها و زیارتگاهها و دیگر نمادهای سنتی در کارهای آنان باعث شد تا برای نخستین بار، کریم امامی، مترجم و منتقد هنری، نام مکتب سقاخانه را به این جریان هنری اطلاق کند.
صفحه بعد:
پرویز کلانتری در مورد این که چه طور میتواند عناصر بومی ایران را با نقاشی مدرن پیوند دهد به روزنامه «اعتماد» گفته است مدرن از جایی شروع میشود که به سنت لگد میزند و جانشین آن میشود. اما عجیب است که در ایران چنین نشد. به گفته کلانتری «بوف کور» که مدرنترین رمان ایرانی است بر محور یک نقاشی مینیاتور روی قلمدان شکل گرفته است. او به این ترتیب تمام آثار مدرن ایرانی را دارای این پارادکس یا تناقض ارزیابی میکند. کلانتری میگوید دوست دارد به این عناصر بومی وفادار بماند چون هویت او را تعریف می کنند.
صفحه بعد:
کلانتری در آثارش توجه ویژهای به معماری سنتی، خانههای قدیمی و شهرهای تاریخی ایران، به ویژه شهرهای کویری دارد. شاید ریشه این توجه به دلیل آن باشد که در سالهای دهه چهل و پنجاه او به عنوان معلم طراحی به دانشجویان معماری در دانشگاه تهران درس میداد. برای این کار او دانشجویان را به دیدن شهرهای تاریخی ایران مانند یزد و کاشان و کرمان و ارگ بم میبرد تا در آن محیط به آنها نقاشی بیاموزد. او همچون آرتو پوپ، مورخ هنر و معماری ایرانی، معتقد است جغرافیا بستر تنوع اندیشه و فکر و هنر مردمان است. کلانتری میگوید تمام جغرافیای ایران را با اتوبوس«مزه مزه» کرده است و با آن پیوند عاطفی دارد، از همین رو خاک و بیابانهای ایران و شهرهای کویری را به عنوان موضوع اصلی کار خود انتخاب کرده است.
صفحه بعد:
او در تجربههای اخیرش به سراغ شاعرانی رفته که دوست شان دارد و کارهایی در ستایش آنها خلق کرده است. یکی از شاعرانی که ذهن کلانتری را به شدت مشغول کرده نیما یوشیج است. او بر اساس یکی از شعرهای نیما یک نقاشی انتزاعی خلق کرده و در گوشه آن نیز این بخش از شعر نیما را نوشته است: «به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خود را»
او معتقد است نقاشی سنتی در ایران نیز در خدمت شعر بوده است، از اینرو کلانتری دوست دارد در کارهای اخیرش به این سنت رجوع کند. او در پاسخ سئوال «برنامه اسکان بشر یونسکو» که از او درباره ویژگی شهر ایرانی پرسیده بود گفت: شهر ایرانی جایی است که پشت هر پنجرهاش شاعری مینشیند.
نظرها
نظری وجود ندارد.