جنسیت و افول سنت
کتاب "سکسوآلیته": بخش دوم از فصل پنجم (سکسوآلیته، صمیمیت، سیاست)
جفری ویکس – آزادیهای جنسیای که سکولاریزاسیون و علم ممکن ساختهاند، فرصتها و امکانهای جدیدی عرضه میکند.
سکولاریزاسیون، علم و ترمیم فنآورانه
سه دگرگونیِ اصلی و بنیادین در شیوههای سنتیِ بودنْ روی داده و آنها را عمیقا و بهطور جبرانناپذیری تضغیف ساخته است. اولی را «سکولاریزاسیونِ» سکسوآلیته مینامم که در نتیجهی سلطهی گفتمان علمی به وجود آمده. منظورم از سکولاریزاسیون، جداسازیِ ارزشهای جنسی از ارزشهای مذهبی است. سکولاریزاسیون سرگذشتِ درازی دارد اما جنبهی کلیدی رشدِ آن احتمالا در مقطعی (میانهی سدهی نوزدهم) بوده که قضاوت دربارهی سکسوآلیته از کلیسا به کارگزارهای بهداشتِ اجتماعی و ذهنی (عمدتا در حرفهی پزشکی) منتقل شد. این تحول به یک معنا ناقص بود چون امور اخلاقی و پزشکی همچنان به یک دیگر پیوند خورده بودند و جداییناپذیر بودند. هنوز هم اگر از هنجارهای نانوشته تخطی کنید، میتوانید هم بیمار باشید و هم غیراخلاقی. البته که قصد ندارم بگویم مذهبیها بیخیالِ آن شدهاند که سکس را تنظیم کنند. برای ردِ این ادعا فقط کافی است تا به خیزشِ بنیادگراییِ مذهبی (در جهانِ مسیحی و همچنین جهانِ غیرمسیحی) بنگریم که با اقتدارگرایی اخلاقی پیوند خورده است.
جنبشهای مذهبمحور، علیه سکولاریزاسیون اقدام میکنند و کمپینهای آموزشِ جنسی و ازدواج و سقط جنین و روابطِ همجنسی نیز سرشار از ادعاها و تصوراتِ مذهبی است. اما وقتی میدانیم این چالشها روی ماهیتِ سکولارِ تغییراتِ جنسی متمرکز شدهاند، خودش گواهی است بر اینکه سکولاریزاسیون تا کجا پیش رفته است. تعیینِ حدود و ثُغورِ امر درست و شایسته (و مناسب یا نامناسب) بهطور روزافزون در حیطهی اختیارِ کارشناسانِ غیرمذهبی قرار میگیرد؛ یعنی در سکسشناسی و روانشناسی و پزشکی و خدماتِ رفاهی و سیاستِ اجتماعی. حتی در سنتیترین کلیساها (مانند کلیسای کاتولیکِ رومی) بسیاری از مومنان به آموزههای رهبرانِ مذهبیشان دربارهی کنترل زاد و ولد و همجنسگرایی و تجرد اعتنایی نمیکنند، و (همانطور که پیشتر دیدیم) از امریکا تا استرالیا و اتریش تا ایرلند، با اتهامهای رسواگرانهی کودکدوستی که به کشیشان وارد آمده، خودِ پایگان و سلسلهمراتبِ کلیسا (که در بالای آن سنتگراترین کشیشهای اعظم نشستهاند) نیز از حرمت افتاده است. به همین نحو، قوانینِ اخلاقیِ پاکدینانهی پادشاهیِ اسلامیِ عربستان سعودی نیز نتوانسته شاهزادهها را از هوسرانی در تفریحگاههای اروپای غربی باز دارد؛ درحالیکه گفته میشود جوانان در جمهوری اسلامی ایران، توانستهاند در همان محدودهی قوانینِ مطلقگرایی که رهبرانِ مذهبیشان وضع کردهاند، انقلابِ جنسیِ خود را پیش ببرند. تاکید و اصرارِ بنیادگرایانه بر قوانینِ سختگیرانهی جنسی را میتوان (دستکم تا اندازهای) واکنشی به تاثیرِ انحلالگرانهی سکولاریزاسیون دانست. همیشه وقتی چیزی بیشتر از همه مورد تهدید قرار میگیرد، ما نیز ارزشِ آن چیز را بالا میبریم. اما امروزه میتوان با پیشرفتهترین مهارتهای عصر حاضر، گذشته را بازسازی کرد و کوشید تا آینده را تسخیر کرد. حاکمیتهای جدیدِ اسلامی شاید در برابر فشار مدرنیته ایستادگی میکنند، اما این کار را با فنآوریهای مدرن انجام میدهند که خود این فنآوریها در افولِ امر مقدسْ سهمِ بهسزایی دارند.
غیرمذهبیها اما اکثرا از قوانین و مجازاتهای مذهبی رها هستند. در برخی کشورها (مثلا در بریتانیای کبیر، بهرغم برخورداری از کلیساهای ملی، و بخشهایی از اروپای غربی) روندِ سکولاریزاسیون بیشتر از دیگر کشورها (بهویژه ایالات متحده، بهرغم جدایی رسمی کلیسا و دولت) پیش رفته است. هرچند در همهی آنها تاثیری که روی روابط جنسی گذاشته شده بیش از حد انتظار بوده است. در غیاب نظرگاهی جهانی و جایگزینی برای نظرگاهِ دین، خودِ سکسوآلیته تبدیل به حوزهای شده است برای اندیشیدن به سرنوشت و تعلقاتِ شخصی.
پیشرفت تاریخی تقویتکننده و همچنین تا اندازهای مسبب این گرایش بوده است. موج جدیدِ انرژیهای فزایندهی کاپیتالیسمِ جهانی از دههی ۱۹۸۰ که به فرآیند گستردهتر جهانیشدن نیز پیوند خورده است، کمک کرده است تا افولِ ساختارهای سنتی شتاب گیرد و فرآیند «فردگرایی» تقویت شود. طعنهی تاریخی بزرگی در این زمینه وجود دارد: برخی از سرسختترین طرفدارانِ «آزادسازی افراد» برای استثمار نیروهای تازهی بازار (مارگاریت تاچر در انگلستان و رونالد ریگان در ایالات متحده)، نگرشهای محافظهکارانهی اخلاقی و اقتدارگرایانهی اجتماعی به زندگیِ شخصی داشتند. هرچند، همین موفقیت ایدئولوژیهای اقتصادیِ آنها توانست بنیاد سنتگراییِ اخلاقیِ آنها را تضعیف سازد: اگر اینهمه به انتخابِ فردی در امور اقتصادی اعتقاد دارید، پس چهطور میتوانید در برابر جریانی مقاومت کنید که میخواهد انتخابِ فردی را در امور زندگیِ شخصی و خصوصی نیز وارد کند؟
فردگرایی یک فرآیند اجتماعی است که فرد را نه تنها از اقتدارِ ساختارهای سنتی که همچنین از حفاظتِ ساختارهای سنتی نیز بیرون آورد. فرصتهای جدید و همچنین عدمقطعیتهای جدید نیز نتایجِ ناگزیرِ این فرآیند هستند. یکی از مهمترین تاثیراتِ این پیشرفتهای عمدهی اجتماعی آن است که حوزهی فزایندهی «زندگی شخصی» را هر چه بیشتر به درونِ روابطِ کالایی و روابطِ مبادلاتی میکشاند. مثالِ گویای آن، رشدِ گستردهی بازارِ پورنوگرافی از دههی ۱۹۵۰ و در سطحی جهانی است. پورنوگرافی تبدیل به صنعتی چند بیلیون دلاری شده است که با وجود اقداماتی برای حذفِ آن از سوی سنتیگراها و فمینیستها نیز همچنان سرپا مانده و ابزارِ مبتکرانهتری برای تنظیم سکسوآلیته اِعمال میکند.
سکس (بهویژه سکسوآلیتهی زنانه) جنبهی اصلی تبلیغات گشته و مولفهای ضروری در فروشِ کالاها (از خودرو گرفته تا دستگاههای گرمایشی). در همان حال، بازارهای جدیدی برای محصولاتِ جنسی نیز پیوسته کشف یا ایجاد میشوند؛ بازارهایی در بین نوجوانهای دههی ۱۹۵۰، زنانِ دههی ۱۹۶۰، همجنسگرایان دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، و کودکانِ زمانهی ما که هنوز به بلوغ نرسیدهاند، عمدتا از طریق بازاریابیِ موسیقیِ مردمی (که بار جنسی هم دارد). این تغییرات بیشک موجب افزایشِ امکانهایی برای استثمار نیز شدهاند و تاثیراتِ منفی و مخربِ آنهار ا میتوان در قالبِ حقیرسازی و ابژهسازیِ انگارهی زنان، در حقیربودنِ مناطقِ سکسیِ شهرهای بزرگِ سراسر جهان، در رمانتیکسازیِ خشونتِ جنسی، و در تجاریسازیِ لذتِ جنسی مشاهده کرد. گردشگریِ سکسیْ یکی از بدنماترین جنبههای جهانیسازی را نشان میدهد؛ چهرهی جدیدِ استعمار و استثمارِ جنسی. تنفروشی نیز صنعتِ عظیمِ بینالمللیای شده، که کارگراناش اغلب کالاهایی هستند که بهعنوان بخشی از چرخهی وسیع و بینالمللیِ مهاجرت، مورد تجارت قرار میگیرند.
اینترنت نیز ابزارِ کارآمد و شتابندهای برای توزیعِ این چرخههای جنسی شده است. اینترنت بهطور کلیتری و به شیوههایی که هنوز هم در دنیای اروتیک کارگر هستند، سکسوآلیته را دستخوشِ تحول و انقلاب قرار داده است. سکسِ اینترنتی نیز همراه با تکثرِ شکلهای جدیدِ تعامل، شکلهای گوناگونی از هیجانِ اروتیک و اغوا و در-داماندازی را عرضه کرده است. ما امروزه سکسِ اینترنتی، تعقیبِ اینترنتی ابژهی جنسی و تجاوزِ اینترنتی و قربانیهای اینترنتی و پورنِ اینترنتی و چشمچرانیِ اینترنتی و سکسِ رایانهای و اتاقهای گپِ سکسی و گروههای خبریِ سکسی و بولتنهای سکسی و سکسِ ویدئویی و سکسِ مجازی و انسانِ رایانهای و وبلاگها و ویدئوبلاگها و شبکههای اجتماعی (یا همانطور که پلامر میگوید: «بوفهی مجازی-سکسی» یا cybersexual smorgasbord) داریم. هرچهقدر که قدرت و کاربرد اینترنت گسترش مییابد و تصورِ اروتیک ما شاخ و برگِ مجازیِ تازهای پیدا میکند، این فهرست نیز میتواند ادامه داشته باشد. اینترنت بدل به جایی برای گشتزنیِ جنسی، معاشقه، گپ، اعتراف، خودتاییدی، آزمایش، فانتزی، استمنا، دوستی، شبکهسازی، فشن، بازاریابی، تجسمبخشی و تجسمزدایی، و اجتماع مجازی شده است؛ و همچنین جایی برای استثمار و خشونت و تهدیدی بالقوه. اینترنت امکانها و فرصتهای مهم و بالقوهی سیاسی هم دارد. اینترنت بدل به فضا و فرصتهای فمینیستی و کوییر شده است و نیز برای بازآراییِ ارزشهای محافظهکارانه و بازخلقِ سنت. اساسیتر از همهی اینها، اینترنت بدل به جایی برای فرصتهای نوینِ عاملیتِ فردی شده است؛ چون در سطح جهانی، فضاهای جدیدی برای تماسِ انسانی و بازسازیِ سوژگانیها و هویتها ایجاد میشود. تماسِ مجازیِ شما ممکن است با همسایه یا با افرادِ دیگری از آن سوی جهان باشد. فضای اینترنتی یکی از واقعیتهای روزمرهی تعاملاتِ اجتماعی و کاوشهای اروتیک برای میلیونها انسان است و فراتر از مرزها و فرهنگها و زبانها و ارزشهای سنتی میرود.
این پدیدههای اینترنتی را میتوان بخشی از جنبهی گستردهی فنآورانه شدنِ امر اروتیک و در راستای انقلاب عملیای دانست که قطعیتهای قدیمی را از بین میبرد و امکانهای نوینی میگشاید. فنآوریهای نوین، ابعاد مختلفی از زندگیِ شخصی (از دستگاهها و وسایلِ کمکیِ سکسی گرفته تا فنآوریهای تولیدمثلی و موادِ روانگردان) را شکل دادهاند. اگر علم وعده داده است که نازایی را برطرف میکند، در کنارش وعده داده که ما را از نابسندگی و نارساییهای جنسی نیز رها میکند. سکس شاید دیگر برای تولیدمثل ضروری نباشد و تولیدمثل نیز دیگر هدفِ اصلیِ سکس نیست؛ اما چنین ایدهای فقط این را تضمین میکند که لذت و اجراگری میتوانند از نظر فنآوری افزایش یابند. اگر قرصها و داروها معمای دههی ۱۹۶۰ بود، ویاگرا و قرصهایی از این دست نیز معمای دههی ۱۹۹۰ بود. همانطور که میکا لو (نویسندهی «قیام ویاگرا») میگوید سکس در امریکا «هرگز همانند قبل نخواهد شد». اما این فقط سرگذشت امریکا نیست. از وقتی کمپانی داروسازی فیزر در ۱۹۹۸ ویاگرا را عرضه کرد، در سطح جهانی تاثیرگذار شد. این قرصِ کوچکِ آبیرنگ که «سکس را در امریکا تغییر داد» حالا در این بازار چندبیلیوندلاری تنها نیست و تادافیل و واردنافیل نیز به بازار آمده و تحقیقات بر روی «ویاگرای زنان» نیز انجام میشود. این قرصهای شگفتآور حالا آزادانه و بهطور قاچاق در فضای اینترنتی به فروش میروند. آنها دیگر صرفا داروها و تسکیندهندههایی پزشکی نیستند که مصرفِ پزشکی داشته باشند. این قرصها تبدیل به قرصهای شادمانی شدهاند که صرفا یک آرامش یا تسکینِ لحظهای ارائه میکنند. «ارگاسم» حالا تعریفکنندهی اصلیِ خشنودی و رضایتِ جنسی شده است.
در این فرآیند، خطر حادی وجود دارد؛ ممکن است فعالیت یا اجراگریِ جنسیای که بیشینه یا افراطگونه نباشد، بیماری تلقی گردد. همانطور که تیفر میگوید، علم به ویترینی برای صنعت تبدیل شده و خطرناکترین جنبهی آن، ابداع مشکلاتِ جدیدِ پزشکی برای زنان است، که ویاگرای زنانه نیز میتواند راهحلِ آن مشکلات باشد: «کژکاریِ جنسی زنانه». داروسازی بازیگر اصلی در بازتعریفیِ هنجاریتِ جنسی و جستجو برای ترمیم [نسبت به این هنجارهای جدید جنسی] شده است.
علم (همانطور که مثالِ داروسازی نشان میدهد) دستآوردها و فوایدِ دوپهلو و ناروشنی دارد. برای میلیونها آدمی که از محرومیتِ اجتماعی و اقتدارگراییِ جنسی میگریزند، آزادیهای جنسیای که سکولاریزاسیون و علم ممکن ساختهاند، فرصتها و امکانهای جدیدی عرضه میکند. تغییراتی که در نسلهای گذشته به وجود آمد، تمام قطعیتهای قدیمی و ارزشهای موروثی را از بین برده است. این تغییرات هم راه را برای خطراتِ جدید باز میکند و هم میدانی فراخ برای خیزشِ اخلاقگراییِ جدید ایجاد میکند. روی هم رفته، باور دارم که این تغییراتْ فرصتها و ظرفیتهایی را به باور آوردهاند که پیشتر حتی به مخیلهی ما نمیآمد، و احتمال دارد این فرصتها و ظرفیتها با جدیت و اشتیاق پیگری شوند.
ادامه دارد
آنچه خواندید ترجمه بحش دیگری از کتاب “سکسوآلیته” (امور جنسی) اثر جفری ویکس بود. مشخصات اصل انگلیسی کتاب:
Jeffrey Weeks: Sexuality، 3rd ed., New York and London: Routledge 2010
نظرها
نظری وجود ندارد.