سوریه ۲۰۱۳؛ فاجعه در بنبست
اکبر گنجی- سوریه صحنه "جنایت علیه بشریت" است. سازمان ملل در گزارشی، وضعیت سوریه را "جنگ علیه توسعه" خوانده که معنایی جز جنگ علیه دمکراسی و آزادی و حقوق بشر ندارد.
گزارش "جنگ علیه توسعه" که در مرکز سوری تحقیقات سیاستگذاری و به سفارش آژانس امداد و کار آوارگان فلسطینی و برنامه توسعه سازمان ملل صورت گرفته، تصویری فاجعهآمیز از سوریه پس از ۱۰۰۰ روز جنگ ارائه میکند.
جنگ داخلی سوریه تاکنون بیش از ۱۰۰ هزار کشته، ۴۰۰ هزار زخمی، حدود ۸ میلیون نفر (یک سوم جمعیت) آواره و مهاجر بر جای گذاشته و فقر نیمی از جمعیت کشور را (که ۴ میلیون و ۴۰۰ هزار تن از آنان در فقر مطلق به سر میبرند) را موجب شده است.
نرخ بیکاری ۶/ ۴۸، نرخ ترک تحصیل ۴۹ درصد، نابودی ۳ هزار مدرسه، تبدیل ۶۸۳ مدرسه به محل پناهگاه آوارگان، نابودی و غیرقابل استفاده و ناامن شدن ۱۲۸۰ بیمارستان، وجود یک پزشک به ازای هر ۴ هزار تن (قبل از آغاز جنگ به ازای هر ۶۶۱ نفر یک پزشک وجود داشت)، ۱۰۳ میلیارد دلار خسارات اقتصادی تا نیمه سال ۲۰۱۳، نابودی اقتصاد رسمی و رشد اقتصاد غیررسمی (رانت جویانه، مجرمانه، فاسد و مبتنی بر خشونت) از پیامدهای این جنگ هستند.
دیدهبان حقوق بشر سوریه (سازمانی نزدیک به مخالفان) تعداد کشتهشدگان را بیش از ۱۲۰ هزار نفر- شامل ۴۸ هزار و ۸۸۰ تن از نظامیان و شبه نظامیان حامی حکومت، ۲۵ هزار و ۶۹۹ تن از گروههای مخالف، یک سوم از مردم غیرنظامی (از این تعداد ۶ هزار و ۳۶۵ تن کودک و ۴ هزار ۲۶۹ تن زن بودهاند) اعلام کرده است. کمیته بین المللی صلیب سرخ، تعداد زخمیها را نیم میلیون نفر به شمار آورده است.
در این جنگ، به گزارش مکرر سازمان ملل، طرفین مرتکب "جنایات جنگی" و "جنایت علیه بشریت" شدهاند. به گزارش ۸۲ صفحهای سازمان ملل که در ۱۲ دسامبر منتشر شد، طرفین بارها از سلاحهای شیمیایی استفاده کردهاند.
سیمور هرش- روزنامهنگار برجسته آمریکایی طی مقالهای نشان داد که دولت اوباما چگونه در آخرین مورد، اطلاعات را به گونهای گزینشی و متناسب با مقاصد سیاسی خود منتشر کرد.
هرش در گفتوگو با امی گودمن اعلام کرد که مقاله را ابتدأ در اختیار واشنگتن پست و نیویورکر قرار داده و پس از خودداری آنان از انتشار آن، آن را در London Review of Books منتشر کرده است (در شهریور ماه در مقاله "حمله به سوریه. چرا" تردیدهای جدی در مدعیات دولتهای غربی در این زمینه را مطرح کرده بودیم.)
علل نابودی سوریه
چرا سوریه به این وضعیت دچار شد؟ به تعبیر دیگر، چگونه سوریه امروز ساخته/نابود شد؟
یکم- استبداد و سرکوب: رژیم سکولار بعثی اسد (پدر و پسر)، رژیمی استبدادی، سرکوبگر و جنایتکار است. دیکتاتوری و جنایت، متغیری مهم در تبیین وضعیت کنونی سوریهاند. نارضایتی مردم سرکوب شده، در جایی به "اعتراض سیاسی" تبدیل میشود. اما اگر رژیم استبدادی "توان" و "اراده" سرکوب اعتراضات سیاسی را داشته باشد، میتواند به بهای کشتار مردم و ویرانی کشور مدتی به بقای خود ادامه دهد.
بدین ترتیب، بشار اسد که خواست و توان سرکوب داشت، میتوانست- به شرط آن که مخالفان و کشورهای خارجی به جنگ روی نمیآوردند- از آن مرحله گذر کند تا سوریه به این وضعیت نیفتد. کما این که ارتش مصر با کودتا و سرکوب وحشیانه، قدرت ۶۱ ساله خود را تداوم بخشید.
شواهد مبطل بسیار دیگری هم موید این مدعا هستند. رژیمهای دیکتاتور جنایتکار بسیاری در جهان وجود داشته و دارند، اما به سرنوشت سوریه کنونی دچار نشدهاند. عربستان سعودی، بحرین و مصر برخی از این مواردند. اعتراض سیاسی اکثریت مردم بحرین به وسیله ارتش عربستان سعودی سرکوب شد و دولتهای غربی متحدان خود را دریافتند.
ارتش مصر پس از کودتا در چند روز، مطابق روایت رسمی، بیش از یک هزار تن، و به گفته مخالفان حدود پنج هزار تن را کشت. دیدهبان حقوق بشر آن را "بدترین کشتار جمعی در تاریخ معاصر مصر" نامید. کودتاگران بیش از ۲ هزار تن از اعضای اخوانالمسلمین را بازداشت کردهاند که ۴۵۰ تن از آنان در اعتراض به "رفتار غیرانسانی" دست به اعتصاب غذا زدهاند.
عربستان و کویت و امارات نه تنها حامی کودتا بودند، بلکه ۱۲ میلیارد دلار به کودتاگران کمک کردند (۸ میلیارد دلار توسط عربستان و امارات پرداخت شد).
پس دیکتاتوری، اعتراض سیاسی و کشتار لزوماً هیچ کشوری را به ویرانه سوریه تبدیل نمینماید، اما میتوان گفت که شرایط را برای ویرانگری در مقیاس گسترده فراهم میکند.
دوم- توطئه دولتهای خارجی: باید دو اصطلاح "تئوری توطئه" و "توطئهگری در سیاست" را از یکدیگر تفکیک کرد. تئوری توطئه، همه مسائل و مشکلات عالم را به گردن یک مرکز یا مراکزی خاص میاندازد. اما در سیاست توطئه وجود دارد و اکثر دولتها- براساس توانشان- در حال توطئهگری علیه دیگران و بسط هژمونی خود هستند. سوریه را توطئههای دولتهای غربی، عربی، ترکیه، و... به این روز انداخت.
آنان با بهانه کردن سرکوبهای وحشیانه رژیم سکولار سوریه، اعلام کردند که بشار اسد باید برود. برای رسیدن به این مقصود، نه تنها کمکهای مالی و تسلیحاتی فراوانی در اختیار مخالفان قرار دادند، بلکه مانع از گسیل رزمندگان جهادی افراطی از سراسر جهان به سوریه نشدند. اگر دولتهایی برای سرنگونی رژیمهای مصر و عربستان سعودی، دهها میلیارد دلار هزینه کرده و آن دو کشور را از طریق جنگ داخلی نابود سازند، این کنش چیزی جز توطئه نابودسازی یک کشور دارای رژیم سرکوبگر نیست.
سوم- جنگ نیابتی: دولتها در سطح روابط بینالملل، به دنبال تأمین "منافع ملی" خویشاند. "منافع ملی" در عمل، لزوماً به معنای منافع مردم یا ملت نیست، بلکه در درجه اول منافع دولتها و انواع و اقسام کمپانیها- از جمله نفتی، اسلحهسازی، و...- است.
جنگ داخلی سوریه، جنگ نیابتی است. در این جنگ، روسیه، چین، ایران و حزبالله لبنان حامی رژیم سوریه بودهاند، و آمریکا، کشورهای قدرتمند در اروپا، ترکیه، کشورهای عربی (خصوصاً عربستان سعودی، قطر، کویت، امارات متحده، بحرین، اردن، و...) از مخالفان حمایت کرده و برای سرنگونی رژیم از هیچ کوششی دریغ نورزیدهاند.
نه تنها عربستان سعودی و اسرائیل، که دولت آمریکا نیز به دلیل جلوگیری از نفوذ ایران در سوریه آن کشور را به این روز انداخت. هیلاری کلینتون- وزیرامورخارجه قبلی آمریکا- در ۶ دسامبر ۲۰۱۱ گفت که هدف او و آمریکا از بین بردن نفوذ ایران در سوریه است. آمریکا میخواهد تعادل قوا در خاورمیانه را به سود خود برهم زده و اگر بتواند نفوذ ایران در سوریه را از بین ببرد، یک دستاورد بزرگ برای آن کشور خواهد بود.
در نطق دیگری کلینتون در ۲۸ سپتامبر ۲۰۱۲ میگوید: "اجازه دهید صریح صحبت کنیم. بقای رژیم سوریه به ایران بستگی دارد. دیگر هیچ شکّی وجود ندارد که ایران هر کاری را حاضر است انجام دهد تا نوکرش در دمشق باقی بماند."
روزنامه وال استريت ژورنال ۹۲/۱/۲ از افزايش فعاليتهای سازمان CIA در سوريه خبر داده بود که چگونه از نيروهای مسلح همسوی با خود حمايت میکند. به نوشته روزنامه نيويورک تايمز ۹۲/۱/۴، با هماهنگی سازمان CIA فقط در سال ۲۰۱۲، بيش از ۳۵۰۰ تن تسليحات از سوی دولتها در اختيار مخالفان رژيم جبار سوريه قرار گرفت.
هدف این جنگ نیابتی هم گذار به دموکراسی و بهبود وضعیت حقوق بشر نبود. اولاً: رژیمهای دیکتاتور فاسدی چون عربستان سعودی و بحرین و امارات و قطر، منحطترین و دورترین رژیمها به دموکراسی و حقوق بشر هستند. ثانیاً: با به راه انداختن جنگ داخلی در کشوری و نابودی آن کشور، نمیتوان به دموکراسی و حقوق بشر دست یافت.
گزارش برنامه توسعه سازمان ملل که در ابتدای این مقاله بدان استناد شد، "جنگ علیه توسعه" نام دارد. دموکراسی و حقوق بشر همبستگی بالایی با توسعه یافتگی دارند. جنگ علیه توسعه، معنایی جز جنگ علیه دموکراسی و آزادی و حقوق بشر ندارد.
وضعیت سیاسی فعلی
جهان واقع چون مومی در دست دولتمردان و توطئه گران نیست که آن را به هر شکلی درآورند. هر طرح و عملی، پیامدهای ناخواستهای دارد که میتواند برای طراحان نیز دردسرساز از کار در آید. توازن قوا در سوریه ویران شده کنونی به نحو زیر است:
یکم- رشد القاعده و گروههای متحدش: مرکز بینالمللی مطالعه درباره گروههای تندرو- متشکل از پنج دانشگاه بینالمللی- در ۱۷ دسامبر گزارش داده که سوریه به مرکز تروریستهای ۷۰ کشور جهان (۸۰ درصد از کشورهای عربی و اروپایی) تبدیل شده است. اکثر این افراد در چارچوب گروههای جبهه النصره، دولت اسلامی در عراق و شام به کار گرفته شدهاند که هر دو با القاعده مرتبط هستند.
سازمان عفو بینالملل در گزارش ۱۸ دسامبر خود گفته است که گروههای مرتبط با القاعده در سوریه اقدام به شکنجه، قتل و برپایی زندانهای مخفی با شرایط غیرانسانی کردهاند. افراد ماسکزده اقدام به دستگیری افراد کردهاند و آنها را برای چند هفته در سلولهای انفرادی مخفیانه نگاه داشتهاند. افرادی که در این زندانها نگاه داشته شدهاند گفتهاند با کابلهای ژنراتور زده شدهاند، با شوک الکتریکی مورد شکنجه واقع شدهاند و وادار به ایستادن در وضعیتهای سخت و دشوار شدهاند. سازمان عفو بینالملل در این گزارش از ترکیه و کشورهای خلیج فارس میخواهد تا ارسال سلاح و کمک به گروههای اسلامگرا را متوقف سازند.
گروههای تندرو اسلامگرا- همچون القاعده- به شدت در سوریه رشد کردهاند. اکثر این گروهها مورد حمایت مالی و تسلیحاتی عربستان سعودی قرار دارند.
دوم- ارتش آزاد سوریه: این گروه جنگجو که سکولار به شمار میرفت، توسط گروههای اسلامگرا به حاشیه رانده شد. در آخرین مرحله، محل (منطقه باب الهوی در مرز ترکیه) و تسلیحات آن توسط گروهی که عربستان سعودی راه انداخته تسخیر شد و رهبرش- سلیم ادریس- نیز به قطر گریخت. المانیتور مدعی است که ارتش آزاد سوریه به کلّی از میان رفته و حتی رهبر آن، ادریس، گفته که حاضر است برای مقابله با تندروهای اسلامگرا به رژیم بپیوندد.
سوم- اخوانالمسلمین: ترکیه، قطر، مصر دوران مرسی و گروه حماس از اخوانالمسلمین سوریه حمایت میکردند. اما عربستان سعودی با حمایت از کودتای مصر، قطر، ترکیه و به طور طبیعی اخوانالمسلمین را هم به حاشیه راند.
چهارم- جبهه اسلامی عربستان سعودی: شاهزاده بندر رهبری سیاستهای تغییر ساختار منطقهای عربستان سعودی را در دست دارد. شاهزاده بندر در دو سطح دولتی و بخش خصوصی عمل میکند. بخش دولتی- یا دولت عربستان سعودی- "جبهه اسلامی" سلفی را به راه انداخته و توسط آن گروه سیاستهای خود را در سوریه دنبال میکند.
"جبهه اسلامی" از اتحاد هفت گروه پدید آمد (هافینگتون پست و نیویورک تایمز هم در مقالههایی به تشکیل "جبهه اسلامی" در سوریه پرداختهاند. همچنین بنگرید به فیلم اعلام تشکیل جبهه اسلامی که اسامی تک تک گروهها ذکر شده است). اما شاهزاده بندر، کنترل گروههای القاعدهای سوریه را هم به اصطلاح از طریق بخش خصوصی کشورش در اختیار دارد.
پنجم- پیشرویهای رژیم بشار اسد: در ماههای اول جنگ، دولتهای غربی و عربی و ترکیه، مست از باده پیروزی لیبی، سقوط سریع بشاراسد توسط مخالفان مورد حمایت خود را بارها و بارها پیشبینی کرده و میگفتند او باید برود. به عنوان نمونه، بیبیسی در ۲۰ جولای ۲۰۱۲ نوشت که اسد تا ۳۰ روز دیگر میرود.
پس از ترور نزدیکان اسد، در ۲۱ جولای ۲۰۱۲ اکونومیست نوشت که اسد بزودی خواهد رفت. ال مانیتور در ژانویه ۲۰۱۳ نوشت که در روزهای پایانی سال ۲۰۱۲، همه پیشبینی میکردند که اسد تا ماه مارس ۲۰۱۳ سرنگون خواهد شد. اوباما و اردوغان در ۱۶ می۲۰۱۳ در ترکیه گفتند اسد باید برود. اوباما و اردوغان در ۱۳ سپتامبر ۲۰۱۳ دوباره گفتند "اسد باید برود". باراک- وزیر دفاع وقت اسرائیل- نیز در دسامبر ۲۰۱۱ گفت که اسد "ظرف چند هفته" خواهد رفت.
اما نه تنها رژیم اسد سرنگون نشد، بلکه در ماههای گذشته در جبهههای گوناگون پیشرویهایی داشته و شکستهای سنگینی را به مخالفان تحمیل کرده است. ظاهراً هیچ یک از طرفین، قادر به حذف کامل طرف مقابل و پیروزی تمام عیار نیست.
راهحلها
عربستان سعودی مهمترین کشوری است که همچنان به دنبال سرنگونی رژیم سکولار اسد از طریق جنگ و برکشیدن نیروهای اسلام گرای سلفی دست ساخت خود (جبهه اسلامی) در سوریه است. عربستان سعودی و متحدانش نزاع دیکتاتوری و دموکراسی در منطقه را به جنگ شیعه و سنی تبدیل کردهاند.
قطر در گذشته از تأمینکنندگان اصلی کمکهای مالی (حداقل ۳ میلیارد دلار) و تسلیحاتی نیروهای اخوانالمسلمین سوریه در جنگ علیه بشار اسد بود. حال، خالد بن محمد العطیه- وزیر خارجه قطر- در ۲۰ دسامبر تاکید کرد که کشورش تنها از راهحل سیاسی در بحران سوریه حمایت خواهد کرد و به جز راه حل سیاسی هیچ راهحلی برای خروج از بحران سوریه وجود ندارد.
ترس از پیروزی گروههای اسلامگرای سلفی و همپیمانان القاعده، دولتهای غربی را در حمایت از مخالفان به تردید جدی انداخته است (به عنوان نمونه به مقاله برایان مایکل جنکینز بنگرید). پس از این همه فجایع، نیویورک تایمز ۳ دسامبر طی مقالهای نوشته است که هر دو سمت جنگ در سوریه بتدریج به این نتیجه رسیدهاند که اسد بهتر است بماند. گویی چارهای جز این وجود ندارد.
از دیگر سو به گزارش رویترز، مقامات غربی به برخی از رهبران شورشیان اطلاع دادهاند که مذاکرات صلح ژنو لزوماً به معنای کنار گذاشتن بشار اسد از قدرت نیست زیرا با رفتن او آشوب کامل بر سوریه حکمفرما خواهد شد و گروههای تندرو اسلامی قدرت را در دست خواهند گرفت. حتی گفته شده که اسد مجاز است در انتخابات آینده ریاست جمهوری شرکت کند.
در عین حال، به نوشته فارن پالیسی، دولت آمریکا در حال بررسی برقراری روابط نزدیکتر با گروههای تندرو اسلامی است. به گزارش واشنگتن پست دولت اوباما مایل است- به شرط عدم ارتباط و اتحاد با القاعده- گروههای اسلامگرای افراطی در ائتلاف سوریه شرکت کنند، ولی گروههای یاد شده این شرط را نپذیرفتهاند (روابط دولت آمریکا با گروههای اسلامگرا به موضوعی چالشبرانگیز تبدیل شده است.
دولت آمریکا قصد داشت تا رابرت فورد- سفیر سابق آمریکا در سوریه- را به عنوان سفیر جدید خود به مصر اعزام کند. ژنرالهای کودتاگر مصری، با استناد به این که فورد با گروههای اسلامگرای افراطی سوریه کار کرده و دارای تجربه در این خصوص است، لذا احتمال دارد که آن تجربه را در مصر با گروههای اخوانالمسلمین و گروههای سلفی تکرار کند، از پذیرش او خودداری کردند. بدین ترتیب، وزارت خارجه آمریکا نامزدی وی را از سنا پس گرفت).
قرار است به زودی کنفرانس ژنو ۲ تشکیل شود. چین، روسیه، دولت سوریه، عراق، و به طور ضمنی آمریکا، مایل به شرکت ایران در این کنفرانس هستند، اما عربستان سعودی به شدت مخالف این امر بوده و فرانسه هم مخالف مشارکت ایران است.
بنبست فعلی، راهحلهای سیاسی را دوباره برجسته ساخته است. اما اگر حتی همه گروهها و دولتها بر سر راهحل سیاسی توافق کنند، این جنگی نیست که به سادگی تمام شده و ثبات و صلح بر منطقه حکمفرما شود. جنگ سوریه، القاعده عراق را زنده کرد.
آنان با تشکیل گروه "دولت اسلامی عراق و شام" فعالیتهای خود را به شدت گسترش دادهاند. در ۱۱ ماه اول سال ۲۰۱۳ بیش از ۸ هزار تن در عراق به دست گروههایی چون القاعده کشته شدهاند. جنگ سوریه پیامدهای خود را در لبنان هم ظاهر کرده است.
جنگ بدترین گزینه است. تجربههای افغانستان، عراق، لیبی و سوریه تا به حال بسیاری از پیامدهای فاجعهبار خود را آشکار کردهاند. اما، هنوز باید به انتظار نشست. این تجربهها هنوز تمامی قوای خود را به فعلیت نرساندهاند. شاید از بطن این فرایند، نیروهای شیطانی دیگری برون آید که حتی تصورش ناممکن باشد. همانگونه که رابرت مرتن و کارل پوپر گفتهاند، وظیفه علوم اجتماعی بررسی پیامدهای ناخواسته رفتارهای جمعی آگاهانه آدمیان است.
نابودی سوریه محصول استراتژی تغییر رژیم از بیرون از طریق دخالت نظامی بود. اگر درسی از ۱۲۰ هزار کشته، نیم میلیون زخمی و ۸ میلیون انسان آواره باید گرفت، این درس است که این فاجعه محصول آن استراتژی است. تنها امید و انتظار نیروهای دموکراسی خواه در شرایط کنونی، برقراری آتش بس همه جانبه و آغاز گفت و گویهای سیاسی است تا شاید راه انتخابات آزاد تحت نظارت سازمان ملل گشوده شود.
نظرها
856
هر کی که از اسراییل حمایت نکرد جنایتکار و دیکتاتور! * ملک عبدالله و اردوغان خودشون از هزارتا دیکتاتور جانی بدترند
امیرخلیلی
با درود این مقایسه سوریه با مصر آقای گنجی که " ارتش مصر پس از کودتا در چند روز،... " درست نیست: نخست اینکه ایا در مصر کودتا شد مور سوال است . در مصر اکثریت شهروندان (طبقه متوسط سکولار و مذهبی ، بورزوازی و روشنفکران ) از ' کودتای ' که آقای گنجی به آن اشاره کردند پشتیبانی کردند ( کابوس کودتای 28 مرداد هنوز آقای گنجی را رها نکرده). ارتش مصر خواسته اکثریت مصری ها را با اسلحه به اجرا درآورد. سوریه ، برعکس مصر، یک کشور جعلی است، بدون پیشینه تاریخی ( مانند عراق ). مهم ترین فرق مصر با سوریه ماهیت درگیری ها در این دو کشور است، در سوریه جنگ بین شیعه و سنی در جریان است و در مصر بین سکولار ها و مذهبی ها.
m
عربستان سعودی، بحرین و مصر: دراین کشورها اعتراضات به حکومت بود مثل اعتراضات مردم مسلمان و شیعه ایران به حکومت شیعه کشور که همه شان به راحتی سرکوب شدند. ولی در سوریه مشکل اعتراضات مردم سنی مذهب به حکومت شیعه اسد و بقیه شیعیان بود. برای همین هم شیعیان کشورهای دیگر (مثل ایران) و هم سنیهای کشورهای دیگر برای کمک به هم مذهبهای خودشان به این جنگ وارد شدند. ایران از روسیه درخواست کمک به سوریه کرد و عربستان و قطر هم از آمریکا درخواست کمک کردند.
Ali
جناب گنجي باز كه إصرار بر سكولار نشان دادن رژيم اسد داريد تا مردم ايران بدانند از سكولاريزم نيز چيزي عايدشان نخواهد شد و با انقلاب و حمله نظامي خارجي هم مثل دقيقا مثل سوريه خواهند شد نه ژاپن آلمان كره جنوبي و لذا پس همين آقاي خامنه اي از همه بهتر و مناسب ترين گزينه همين جمهوري اسلامي ميباشد . جنبش سبز هم كه شروع شد شما مخالف سقوط رژيم توسط جنبش سبز بوديد در حالي كه جنبش سبز جنبش عدم خشونت بود . جناب گنجي از كارل پوپر همم كه مثالي جهت حسن ختام مطلبتان اورده ايد كاش بقيه موارد گفته شده ايشان را هم مياورديد. ولي ما از مقاله شما فهميديم كه اين رژيم جمهوري اسلامي رژيم بسيار خوبيست كه ما تا بحال نميدانستيم كه حال فهميديم از اينكه باعث فهماندن اين موضوع به ما مردم شديد بسيار سپاسگزاريم
jamal
ایشا ن نوشته :...سوریه را توطئههای دولتهای غربی، عربی و ترکیه به این روز انداخت که به بهانه سرکوبهای وحشیانه رژیم سکولار سوریه، اعلام کردند که بشار اسد باید برود..... سوال: نقش پر رنگ جمهور ی اسلامی د ر اهدای میلیاردها دلار و میلیونها بشکه نفت مجانی و اعزا م نیرو و اسلحه و حزب الله برای حفظ رژیم یکتاتوری ا سد و کشتار سلاخی مردم و استفاده سلاح شیمیایی را نادید میگیری برادر؟ !
farid
87 میلیارد یورو به جیب جوانی بنام ضراب میریزند که برود خانه 15 میلیون دلاری برای یک خواننده ترکیه ای بخرد . در همین روستاهای جزیره قشم مردم اهل تسنن آب آشامیدنی ندارند. بهداشت ندارند . مردم انقلاب کردند 8 سال جنگیدند . هزاران کشته و مجروح برای دفاع از این آب و خاک دادند . که بگذارند عده ای دزد بر این کشور حاکم شوند ؟ ما انقلاب کردیم که احکام دادگاهایمان از درون سپاه و سازمانهای امنیتی صادر شود و قضات مزدور زیر آن احکام امضاء کنند ؟ ما انقلاب کردیم که بابک زنجانی و ضراب و صدها نفر امثال این زالووان بیت المال را غارت کنند . این افراد چه کسانیند و از کجا حمایت میشند ؟ آقای زنجانی از کجا حمایت میشود که وقتی شورای شهر مجوز غیر قانونی ایشان را باطل میکند در صفحه فیس بوک خود با لحنی بسیار زننده مسئولین را تهدید میکند ؟ سرداران سپاه تا کی میخواند به این چپاول و غارت ادامه دهند ؟ بیت رهبری تا کی میخواهد صد ها میلیارد دلار پول ایرانی که برای نان شب کلیه اش را میفروشد به سوریه و لبنان بدهد ؟ تا کی صادق خان لاریجانی میخواهد برای 70 هزار تومان سر دوجوان بالای دارد بزند ولی از بابک زنجانی و صراب حمایت کند ؟ تا کی نمایندگان مجلس میخواهد مثل ملیجک بله قربان مقام عظما و شاهد غارت بیت المال باشند ؟ یعنی نمی دانند چه کسی پشت غارت بیت المال خوابیده است ؟ وقتی خواننده معروف ترکیه با جناب صراب با تشریفات و پذیرایی خاص توسط رحیم مشایی به ایران آمدند روزنامه کیهان علم الهدی، احمدی جنتی ، احمد خاتمی و انصارحزب الله کجا بودند که صدایشان در نیامد؟ اگر بجای این خواننده معروف ترکیه ای یک خواننده ایرانی مقیم خارج به ایران می آمد بلافاصله در فرودگاه توسط سربازان گمنام دستگیر و چند روز بعد جنازه اش در اطراف شهر پیدا میشد. تا کی ما باید شاهد اینهمه بی عدالتی و غارت اموال عمومی باشیم !
سعيد
بدونه تردید اقای گنجی نظریه پرداز بسیار برجسته و توانمندی هستند! اما از نوشته هایش آشکارا پیداست که ایشان اعتقاد عمیقی به تئوریی توطئه دارند!
reza
یک سوال: چرا رژیم اسلامی ایران از رژیم سکولار اسد پشتیبانی میکند؟ به نظر میاید که سکولار بودن رژیم اسد در تعریف نویسنده از سکولاریسم قابل فهم است و از دید چشم تیز و سکولار ستیز رژیم اسلامی ایران مخفی مانده.
شهرام
حقیقت این است که اگر رژیم ایران از رژیم رو به زوال اسد حمایت نکرده بود و با ارسال اسله و مهمات و پرسنل به طول عمر رژیم اسد نمی افزود و با این عمل به شعله ور تر شدن این جنگ داخلی دامن نمی زد ، امروز آینده سوریه چشم انداز بهتری داشت. دیکتاتور ها برای بقای خود به یکدیگر محتاجند و در این راه از هیچ عمل شنیعی رویگردان نیستند.
رضایی
آقای گنجی با مهارت وحاشیه پردازی وعوض کردن جای علت ومعلول سعی در بی گناه نشان دادن جمهوری اسلامی ایران و انداختن همه گناه به گردن آمریکا، اسرائیل ودیگران دارد به این جملات آقای گنجی توجه کنید(سوریه را توطئههای دولتهای غربی، عربی، ترکیه، و… به این روز انداخت. نه تنها عربستان سعودی و اسرائیل، که دولت آمریکا نیز به دلیل جلوگیری از نفوذ ایران در سوریه آن کشور را به این روز انداخت)اما واقعیت اینه که تا بیش از یکسال از شروع اعتراضات صلح امیز مردمی تنها این دولت سوریه با کمک همه جانبه جمهوری اسلامی ایران بود که دست به کشتار مردم بی دفاع میزد اتفاقا اسرائیل دولت اسد را به مخالفان سلفی اون ترجیه میده و امروز صدای اعتراض کشورهای عربی به امریکا و غرب به خاطر بی تفاوتی شون نسبت به سوریه بلند شده باز هم آقای گنجی مقصرو آمریکا و اسرائیل میدونه
محمّد
تحلیلِ معتدلی بود.
اکبر گنجی
سلام همانگونه که در متن آمده، میان نظریه توطئه و وجود توطئه در سیاست تفاوت وجود دارد. سیاست بدون توطئه نمی چرخد. اگر پنج سال پیش کسی مدعی می شد که دولت آمریکا همه جهان- از جمله زندگی خصوصی شهروندان خودش و دیگر کشورها- را کاملاً کنترل می کند، همه او را به اعتقاد به تئوری توطئه متهم می کردند. اما افشاگری های اسنودن نشان داد که این مدعا حقیقت دارد. اسنودن در پیام تبریک کریسمس نوشته است که ابعاد این جاسوسی ها از آنچه جرج ارول در رمان 1984 نوشته، بسیار فراتر می رود. حتی حکومت های توتالیتری چون استالین و هیتلر و موسولینی فاقد این تکنولوژی بودند که این چنین در تمامی ابعاد زندگی خصوصی شهروندان نفوذ گنند. دوستان این را چه می نامند؟ یعنی شنود تلفن های مرکل و رئیس جمهور برزیل و ... اکبر گنجی
شاهد
***** سکولاریسم در پی ترقی فیزکی اخلاقی و فکری طبیعت بشر تا بالاترین مدارج ممکن است .این ترقی مقصود اصلی زندگانی است و شامل کمال اخلاق طبیعی جدا از بیخدایی می باشد. گنجی دو واژه دیگر را هم زمانی برای جدل ایده لوژیک هم ابداع کرده است که تاریخ مصرف خود را داشته اند . "کلنگی کردن خاورمیانه " و "کنترل بهیمی دولت امریکا " اینجانب دو سوال از ایشان کرده ام که پاسخی نشنیده ام 1:اگر "کلنگی کردن خاورمیانه درست باشد ( و نه "کلنگی شدن" که گنجی در بحثی کلامی با میلانی زمانی مدعی شد منظورش کلنگی شدن است ) چرا فرض نمی کند که این کلنگی کردن خاورمیانه با انقلاب اسلامی ایران اغاز شده باشد ؟ 2: اگر کنترل بهیمی دولت امریکا بر جهان درست باشد -ایا اکبر گنجی که در امریکا هم زندگی می کند - این کنترل بهیمی را به همان اندازه که زنان در ایران "کنترل بهیمی دولت مقدس اسلامی"را حس می کنند حس کرده است .به امار منتشر شده توسط حکومت مقدس توجه کنید :سال 1392 بد لیل بدحجابی یک میلیون و دویست هزار زن در خیابان توسط نیروی انتظامی متوقف شده مورد تذکر قرار گرفته اند بیش از یکصد هزار نفر بازداشت شده اند و برای شصت هزار نفر حکم محکومیت صادر شده است !
الف- سلامی
حزب الله لبنان و ج. ا. دارند با آمریکا (و اسرائیل) کنار می آید. اسد سلاح های شیمیایی به قول خودش بازدارنده در برابر اسرائیل را تسلیم کرد. .. مقاومتی در کار نیست که دارند به بهانه اش از هیچگونه جنایتی در سوریه دریغ نمی کنند! جنایاتی که ابر گنجی نمی شنود!! دیکتاتوری خامنه ای در سوریه، برای بقای خودش در ایران، می جنگد. می خواهد به ایرانیان درس عبرت بدهد. ***
Majid
علیکم السلام، وحال این راچه بنامیم که اگر بین ۵ تا ۵۰ سال دیگر ثابت شود که داستان افشاگریهای اسنودن خود یک داستان جعلی و درغین بوده که بر طبق همانچه که جرج ارول در رمان ۱۹۸۴ نوشته دولت آمریکا برای ایجاد ترس و و حشت و بزرگمایی از شهروندانش ساخته و پرداخته که نه تنها شهروندان را از قدرت و تکنولوژی پوشالی خود بهراساند بلکه آنها را بیکدیگر بدبین و بی اعتماد کرده و احتمال هر گونه آشوب و قیام جمعی داخلی یا بین المللی علیه خود را از بین ببرد؟ و ارتباط افرادی چون مرکل و رئیس جمهور برزیل جمهور و .... با اوباما هم د راین توطئه چینیها همانا که چون ارتباط سگهای زرد است با شغال. مجید
farid
اشکال ایشان اینست که هنوزمقالات را براساس تفکر امنیتی جمهوری اسلامی و یکطرفه می نویسد ؟
behna
برای جلوگیری از خون ریزی بهتر نپود که در همان آغاز جنبش ءاسد همراه با مردم رفراندم را می\ذیرفت و همه ی بیگایگان را از کشور بیرون میانداخت تا آنها نتوانند به گفته گنجی توطپه نمایند..آن پپدر و این پسر هر دو به بیگانگان وابستهودلبسته بوده وهستند....گفته اندُکه.........برنیاید این دو کار از هیچکس.......مردی از نامردو نا مردی ز مرد
Ali
كاربر مجيد خوب گفتي گنجي كلا نتيجه تمام مقالاتش اينست كه جمهوري اسلامي رژيم خوبي است و با انقلاب يا حمله نظامي نبايد سرنگون شود حال اين چه انقلاب خشونت اميز يا بيخشونت باشد يعني برويد دنبال نخود سياه قدرتمند سازي نهادها معمولا هميشه گنجي از ان ميگويد حتي اگر شده ٢٠٠ سال طول بكشد كه اون زمان هم تمام منابع طبيعي از نفت گرفته تا گاز و ..... غارت شده يا به باد فنا داده شده است كشوري راتحويل ميدهند فلاكت بار تر از سومالي و ....
الف- سلامی
بشار اسد در مجموع فرد انعطاف پذیری بود. اما اینجا در دام سیاست مشت آهنین اربابش یعنی ج. ا. افتاد. خامنه ای سرمست از این سیاست در ایران و در سرکوب جنبش سبز، بشار اسد و مردم سوریه را به چنین تباهی کشاند.
شاهد
اکبر گنجی مقالات خویش را برای هواداران و در ضدیت با مخالفانش می نویسد .اکبر گنجی یک ایده لوگ است و نه انچنان که خود زمانی ادعا می کرد و می خواست بشود “کنشگر حوزه عموعی ” .او مخالفان ایده لوگی دارد که بدلیل باور های مذهبیش به گنجی توهین می کنند و او را همراه نظام مقدس می دانند و گنجی نیز بتدریج کوشیده است تا با همان شیوه به انان پاسخ دهد چون گنجی می خواهد مرادی برای پیروانش باقی بماند ! اما اگر بر خورد مخالفان گنجی با او را نادرست دانست گنجی را نیز باید ایده لوگی فرض کرد که در ناخوداگاه ذهنی خود در پشت نگرش هایی سنگر می گیرد که صرفنظر از درستی یا نادرستی انها به مخالفانش پاسخ دهد ! در مورد سکولاریسم نیز اکبر گنجی عامدانه انرا به صورت یک ترم برای کوبیدن مخالفان خود بدل به چماق کرده است ! برای درک بهتر سکولاریسم که مفهومی پیچیده و چند لایه است به مقاله ذیل رجوع کنید ! http://www.adabestanekave.com/book/secularism-be-zabane-sade.pdf
Samad
سوال از شاهد: اگر که واقعأ کامنتتان صادقانه بوده و پیروی مثل معروف «روباه و دمش بعنوان شاهد او» نیستید لطف فرموده و « باورهای مذهبی » و« مراد پیروان» گنجی را توضیح دهید. با تشکر.
ali
آقای گنجی در یک کامنت در جواب اینکه جمهوری اسلامی با جنگ هم سرنگون شود خوب است نوشته بود شما که با جنگ موافقید خب خودتان اسلحه به دست بگیرید و بجنگید نه اینکه منتظر آمریکا باشید تا بیاید برایتان بجنگد. باید به ایشان گفت شما هم که دائما از قدرتمند سازی نهادهای اجتماعی توسط مردم داخل کشور دم میزنید لطف نمایید خودتان نیز تشریف بیاورید ایران و نهاد سازی نمایید نه اینکه در آمریکا نشسته و از آنجا نسخه واسه داخل بپیچید.
شاهد
بسیار جالب است که اشاره به "باورهای مذهبی" گنجی و بر خی از "مخالفان او" موجب ناراحتی جناب صمد شده است !من در ادامه سعی می کنم توضیح دهم گرچه نمی دانم این توضیح کمکی به این اظهر من الشمس خواهد کرد که درپشت ابر های توهم و یکسونگری پنهان شده است ؟! گنجی باورمندی مسلمان است که حق دارد در حوز های فکری از جمله سیاست اظهار نظر کند او حق دارد تا از بخشی از حکومت مقدس دفاع کند و نشان دهد که سرنگونی این حکومت لزوما به حکومت بهتری نخواهد انجامید اما این دسته از مخالفان گنجی او را هوادار بی قید و شرط حکومت و حتی ادمی می دانند که مامور حکومت مقدس است که بنظر من اتهامی نابجا است اما گنجی هم بتدریج به همان شیو های مخالفان می کوشد نشان دهد که باور مخالفانش نه تنها غلط بلکه در خدمت سرکوبگران و جنگ طلبان است ! تکرار مکرر واژه "سکولار " در همین مقاله نشان از کوشش گنجی برای لجن مالی واژه هایی دارد که مخالفان او (و مخالفان نظام مقدس ) به ان باور دارند و بنظر من عملی غلط است ! من در پایان نظرم لینکی گذاشته ام که نشان می دهد "سکولار " به ان معنایی که گنجی ارایه می دهد نیست بلکه معنی دیگری دارد که گنجی می کوشد انرا پنهان سازد !
Samad
شاهد گرامی: کدام ناراحتی عزیز جان؟ و چه موقع و در کجا صمد آقا ادعای مخالفت و یا موافقت با آقای گنجی را نمود؟ سرکار گرامی با جواب خود دیگر جای شکی باقی نگذاشتید که ارتباط شهادت شما در دفاع از گنجی بعنوان شاهد همانند شهادت دم روباه است در مورد روباه. بیاد آوریم که اولأ شهادت نهایی در مورد مسلمان بودن کسی نه با احدی بر روی زمین است و بلکه با خالق حیات و خالق آنچه که موجود بوده و هست وخواهد بود. آقای گنجی بطور مکرر صحت قرآن را که کتاب مسلمانان است مورد پرسش قرار داده و فقط و فقط خالق قلوب داند که در قلب ایشان چه میگذرد. حکومت را مقدس نامیدن هم کار ملایان است، که بر خلاف قرآن که لفظ مقدس و استفاده از آنرا منحصر به ذات مقدس خداوند نموده، از برای فریب عامه و استحکام بخشیدن به پایه های حکومت پوشلی خود بکار برده و میبرند. و شک نیست که آقای گنجی حق دارد هر چه خواست بنویسد و بگوید اما به عبارت اظهر من الشمس خودتان برداشت ایشان از حق همانند برداشت غلط ایشان ایشان از سکولار است و بس.