• دیدگاه
"فتنه ۸۸" و ادب و تدبیر ولایت
اکبر گنجی- خامنهای میخواهد دولت روحانی مسئله هستهای را حل کند و اقتصاد را بهبود بخشد. اما در پاسخ خواست رفع حصر و آزادی زندانیان سیاسی از "گناه نابخشودنی" آنها میگوید.
سایت آیتالله خامنهای دادگاهی را به تصویر کشیده که بر روی میز قاضی آن، پروندهای برای رسیدگی وجود دارد. موضوع پرونده "فتنه ۸۸ " است. اما قاضی قبل از تشکیل دادگاه، طرح اتهامات، دفاع متهمان از خود، حکم فرمایشی سلطان را در دست دارد. زیر آرم جمهوری اسلامی، به رنگ قرمز نوشته اند: "نابخشودنی".
با آن که قضات دادگاههای سیاسی و عقیدتی از فرمایشی/درباری بودن دادگاه و احکام اطلاع عینی دارند، برای آن که علم مردم هم از این فرایند عینیت بیابد، وبسایت خامنهای در زیر پرونده با نقل سخنی از سلطان، دلیل نابخشودنی بودن سران فتنه (موسوی، کروبی، رهنورد، محمد خاتمی) را بازگو کرده است.
خامنهای گفته است: «گناه بزرگ فتنهگران در سال ۸۸ این بود که اگر خوشبینانه نگاه کنیم و بگوئیم اینها یک شبههای، خدشهای در ذهنشان بود، این خدشه را به صورت ایجاد چالش برای نظام اسلامی مطرح کردند. این گناه بزرگ، قابل اغماض هم نیست؛ آثار آن هم همچنان در جامعه ما موجود است.»
گزیده دیگری تحت عنوان "راویت تاریخی: بیانات رهبر انقلاب درباره ۹ دی" در وبسایت خامنهای گشودهاند که در بالای آن هم دوباره عکس پرونده "نابخشودنی" حک شده است. حجم محکومیت حرکت اعتراضی ۸۸، اهانت به رهبران آن حرکت و تهدید و ارعاب به دستور کار سیاسی خامنهای و اصولگرایان تبدیل شده و همه رسانهها را به این منظور به خدمت گرفتهاند. به چند مورد زیر بنگرید:
الف- سردار یدالله جوانی- معاون سیاسی قبلی سپاه و مشاور عالی نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران- گفته است که هدف جنبش سبز (فتنه ۸۸) براندازی نظام بود که توسط دولتهای خارجی طراحی شد و گمان میکردند که آن "فتنه نخواهد گذاشت عمر جمهوری به پایان ۸۸ برسد". موسوی با طرح دروغ بزرگ تقلب ۱۱ میلیونی، کشور را به سوی "بحران، ناآرامی و اغتشاشات برد".
یدالله جوانی سپس میگوید: «امروز هم برخی از همان آقایان که باید الان به خاطر خیانتهایی که کرده پاسخگو باشد مدعی میشود که طلبی داشتیم و از طلب خودمان بخاطر نظام گذشتیم. طلب ما از نظام یعنی چی؟ یعنی شما معتقدید واقعا تقلب شده بود؟... تمام کسانی که در دادگاهها حاضر شدند اعترافاتشان وجود دارد هیچ دلیل و مدرک و سندی نداشتند و بعدها گفتند که بله ما نسبت به فرایند انتخابات اعتراض داشتیم... نظام اسلامی رافتش آن قدر بالا است که امروز ما یک پررویی را در فتنهگران میبینیم که بدنبال این هستند که کروبی آزاد شود.»
ب- صادق لاریجانی- رئیس قوه قضائیه- در ۴/۱۰/۹۲ گفت: «اگر فتنهگران بخواهند دوباره دست به اقداماتی برنند، چنین اجازهای به آنان نخواهند داد، بلکه مستحکمتر از گذشته در برابر فتنهگران خواهند ایستاد... متأسفانه برخی از کسانی که در فتنه دخیل بودند و برای راهاندازی جریانهای فتنه در کشور اتاق فکر تشکیل دادند، ادعا میکنند از ظلمی که به ما شده است میگذریم که در پاسخ به آنان باید گفت پررویی و بیحیایی هم حدی دارد؛ شما با دشمنان این کشور هم صدا شدید، با دشمنان این کشور همنوا شدید و حالا ادعا میکنید بر شما ظلم رفته است؟ ظلمی که شما بر نظام و مردم روا داشتید، هیچ وقت فراموش شدنی نیست.
عدهای در تلاش هستند فتنه ۸۸ را که در کشوری دیگر ممکن بود به یک فتنه مخرب خطرناک تبدیل شود به یک سوءتفاهم کوچک تقلیل بدهند؛ این یک سوءتفاهم نبود زیرا با آن همه نصایح و توصیههایی که شد متأسفانه بر رأیشان باقی و بر عمل خودشان پافشاری کردند و این چیزی نیست که ملت ما فراموش کند.»
لاریجانی کلمه "پررویی" را از سردار جوانی وام گرفت و "بیحیایی" را خود بر آن افزود. شاید گفته شود که آخوند تابع پاسدار است، اما فرماندهان نظامی مستقیماً تحت فرمان ولیفقیه قرار داشته و همه عناوین ساخته شده توسط سلطان را تکرار میکنند.
پ- سردار اسماعیل احمدیمقدم- فرمانده نیروی انتظامی- با تبعیت از فرمانده خود (علی خامنهای) در همین مورد در ۵/۱۰/۹۲ گفت: «متاسفانه حوادثی در کشور رقم خورد که آغاز آن ۲۵ خرداد ۸۸ بود و حدود ۸ ماه کشور دچار التهاب شد. با اقدام کسانی که با لجاجت برچسبی به نظام زدند و نتوانستند آن را اثبات کنند حیثیت کشور خدشهدار شد و اختلافات در جامعه فزونی گرفت. گناه کسانی که کشور را در چنین وضعیتی قرار دادند نابخشودنی است.»
ت- سعیدی نماینده خامنهای در سپاه در نمازجمعه تهران برای بصیرت بخشی، به شباهتهای فتنه ۸۸ با فتنه جمل پرداخته و میگوید: «تقدس گرایی هم از شباهتهایی بود که در دو فتنه موجود بود - در زمان جمل شتر همسر پیامبر را قداست بخشیدند و پشکل شتر را برمیداشتند و میگفتند این پشکل بوی مشک میدهد- در فتنه ۸۸ هم رنگ سبز را تقدس بخشیدند. در فتنه جمل هم در برابر حاکمیت اردوکشی کردند. طیف بندی خواص هم در فتنه جمل موجود بود.»
ث- آیتالله امامی کاشانی در نمازجمعه تهران گفت: «در حوادث سال ۸۸ یک جماعتی در جهالتی بودند که استکبار نیز پشت آنها ایستاد. آنهایی که این بساط را در داخل فراهم کرده بودند به جای اینکه متنبه شوند، بر اشتباه و غلط خود اصرار کردند.»
این سخنان چه اهدافی را دنبال میکنند؟ به تعبیر دیگر، چه سناریوهایی در پس این سخنان وجود داشته و قابل تصور است؟
یکم- رهبر فرزانه و خردمند: مردم در انتخابات ریاست جمهوری خرداد ماه، از میان نامزدها، به کسی رأی دادند که اولاً: بیشترین فاصله را با ۸ سال احمدینژاد میگرفت. ثانیاً: وعدههای آزادیخواهانه- در چارچوب جمهوری اسلامی- میداد. ثالثاً: در سیاست خارجی- خصوصاً مسئله هستهای- دقیقاً سیاستی معارض با سیاست دنبال شده را نوید میداد. پس از اعلام پیروزی روحانی مردم به خیابانها ریختند و شادی کردند. امید تازهای آفریده شد که سیاست خارجی و داخلی تغییر خواهد کرد، کشور از تحریمهای فلج کننده اقتصادی خارج خواهد شد، وضعیت اقتصادی بهبود خواهد یافت و غیره و غیره.
تحلیلگران مخالف حکومت، انتخابات را شکست خامنهای و پیروزی مخالفان به شمار آوردند. حسن روحانی و ظریف به نیویورک رفتند، ظریف با جان کری دیدار کرد و روحانی در آخرین دقایق تلفنی با اوباما گفت و گو کرد. به مدت کوتاهی، توافقنامه موقت هستهای شکل گرفت. کشور موقتاً از خطر جنگ رها شد. اگر چه سیاست "نرمش قهرمانانه" خامنهای و حمایت صریح و علنی او در همه این رویدادها دخیل بود، اما انسانها با معنابخشی به رویدادها، واقعیت را میسازند. تحلیلگران تحولات جدید را هم شکست خامنهای و پیروزی دیگران به شمار آوردند. (این گونه معنا کردند)
سنت جمهوری اسلامی از آغاز تاکنون این بوده که همه پیروزیها و خوبیها معلول رهبری خردمندانه ولیفقیه است و همه شکستها و بدی ها، معلول عدم تبعیت از اوامر رهبری. در این چارچوب، اگر مسئله هستهای حل شود، اگر روابط با دولتهای غربی بهبود یابد، اگر مذاکره با آمریکا به نوعی روابط با آن کشور بینجامد، اگر کشور از رکود تورمی خارج شود، همه اینها را باید محصول هدایت و مدیریت رهبری به شمار آورد و به پای او نوشت، نه اعتدالیون و اصلاحطلبان.
اما اگر فضای داخلی در این شرایط گشوده گردد و آن هم شکست رهبری "معنا" شود، چنین فرایندی مطلقا مطلوب خامنهای و اصولگرایان نبوده و نیست. ضمن آن که اصولگرایان که همه نظام را در دست دارند، مخالف آزادی و دموکراسی و حقوق بشر- به اصطلاح "غربی"- هستند. به تعبیر دیگر، نمیخواهند/نمی گذارند "نرمش قهرمانانه" در خارج همراه با "نرمش قهرمانانه" در داخل باشد. مگر آن که "نرمش قهرمانانه" در داخل به تحکیم قدرت رهبری و اصول گرایان بینجامد.
دوم- اهانت به اسلام: مراجع درباری- چون آیتالله مکارم شیرازی، نوری همدانی، و...- همراه با اصولگرایان هیاهو برپا کردهاند که در دوران اصلاحات و فتنه به همه مقدسات اهانت شد. اینک نیز دشمنان به دنبال پهن کردن بساط اهانت به مقدسات هستند. مقاله دکتر غروی درباره غدیرخم در روزنامه بهار، سخنان توسلی درباره تبعیض در شهادت زنان، اعلام کمپین مخالفت با مجازات اعدام، و...؛ برخی از مصادیق این مدعایند.
اصولگرایان که در فضای آزاد خود را ناتوان میبینند، برای تحریک خلقالله، دستور کار سیاسی "اهانت به اسلام و مقدسات" را برساختهاند.
اما مسئله اسلام و مقدسات نیست، مسئله، مسئله ۸۰۰ میلیارد دلاری است که در ۸ سال حاکمیت خامنهای/ احمدینژاد/اصولگرایان بر باد رفت. بخش اندکی از بذل و بخششها و رانت خواریها افشا شدهاند. هنوز شجاعتی برای افشای بخش اعظم رانتخواریها وجود ندارد.
بند ناف این جماعت به دلارهای نفتی وصل است. نگرانی، نگرانی از اسلام نیست که خود بهتر از هر کس میدانند که با چند مقاله و چند سخن از بین نخواهد رفت. نگرانی، نگرانی از قطع شدن این بند ناف است. ائمه زیر سئوال نرفته اند، غارت و چپاول اموال مردم زیر سئوال رفته است.
ساختار موجود، ساختار رانتی و فاسد است. اقتصاد دولتی، اقتصادی که تحت شدیدترین تحریمهای طول تاریخ قرار دارد، اقتصاد نظامی شده، و...؛ رانتی/فاسد است. هرکس که بر سر کار باشد، تفاوت زیادی نخواهد کرد. مهم نیست که سید محمد خاتمی دزد نبود و نیست، مهم این است که تحریمها به تنهایی بخش بزرگ اقتصاد پنهان به وجود میآورد که قاچاقچیان در تاریکی مطلق آن فعالیت میکنند. عدم شفافیت، فساد آفرین است.
دوران مدیریت سعید مرتضوی در تأمین اجتماعی، نمونهای کوچکی از این فرایند فاسد است. اسلامخواهی پوششی است برای قدرتخواهی (قدرت سیاسی و اقتصادی). اسلام خواهی آیتالله مصباح یزدی همه ساله در بودجه سالانه کشور میلیاردها تومان هزینه بر میدارد.
سوم- رهبران فتنه: آزادی موسوی، کروبی، رهنورد، و دیگر زندانیان سیاسی، نه تنها مطالبهای اجتماعی است، که یکی از وعدههای انتخاباتی حسن روحانی بوده است. فشار اجتماعی و سیاسی زیادی در این خصوص بر علی خامنهای وارد میشود.
هاشمی رفسنجانی به خامنهای گفته بود: باید به سرعت رفع حصر صورت گیرد. اگر اتفاقی برای موسوی و کروبی در حصر بیفتد، لکه ننگی برای رژیم خواهد بود که با هیچ آبی شسته نخواهد شد.
حسن روحانی نه تنها در این مورد با خامنهای صحبت کرده، بلکه به علی شمخانی- دبیر شورای عالی امنیت ملی- گفته است: نظر من رفع حصر است.
اما عذرخواهی علنی حداقل خواست خامنهای است. او در ۶/۵/۹۲ گفت: «مسئله اصلى این است که یک جماعتى در مقابل جریان قانونى کشور، به شکل غیر قانونى و به شکل غیرنجیبانه ایستادگى کردند و به کشور لطمه و ضربه وارد کردند… در انتخابات سال ۸۸، آن کسانى که فکر میکردند در انتخابات تقلب شده، چرا براى مواجهه با تقلب، اردوکشى خیابانى کردند؟ چرا این را جواب نمیدهند؟ صد بار ما سؤال کردیم؛ نه در مجامع عمومى، نخیر، به شکلى که قابل جواب دادن بوده؛ اما جواب ندارند. خب، چرا عذرخواهى نمیکنند؟»
ولی موسوی، کروبی، رهنورد، خاتمی، عبدالله نوری، و... حاضر به عذرخواهی نیستند. با این حساب، احتمالات زیر قابل تصورند:
الف- تداوم حصر: همه فضا سازیها برای تداوم حصر بوده و تا اطلاع ثانوی موسوی و کروبی و رهنورد آزاد نخواهند شد. در واقع با این حجم از اتهام زنی میکوشند تا مانع رفع حصر شوند.
ب- رفع حصر: به شرط آن که رفع حصر خطری نداشته و شکست آیتالله خامنهای و اصولگرایان به شمار نرود، موسوی و کروبی و رهنورد آزاد خواهند شد. یعنی باید گفته شود: "مقام معظم رهبری و نظام در اوج قدرت، از سر رحمت و بزرگواری، سران فتنه را عفو فرمودند.»
پ- محاکمه علنی: همه جنجالها و اتهامزنیها (براندازی، باغی، محارب) برای آماده کردن فضای محاکمه است. قاضی صرفا مدارک اثبات تقلب در انتخابات را طلب خواهد کرد و در این چارچوب به موسوی و کروبی اجازه سخن خواهد داد. آنان را به اتهام شورش و براندازی محاکمه و محکوم خواهد کرد.
ت- محاکمه غیرعلنی: محاکمه علنی دردسرهای زیادی پدید خواهد آورد. اتهامها هرچه که باشند، موسوی و کروبی و رهنورد "فرصت" سخن گفتن پیدا خواهند کرد. آنان در این سن و سال، و پس از این مدت حبس، چیزی برای از دست دادن ندارند. نه تنها مردم ایران، که توجه همه جهان به دادگاه و سخنان رهبران حرکت سبز معطوف خواهد شد. پیامدهای ناخواسته این امر خارج از تصور است.
بدین ترتیب، دادگاه غیر علنی شاید هزینه کمتری برای نظام داشته باشد. میگویند دادگاه برگزار شد، متهمان در برابر اتهامات هیچ دفاعی نتوانستند بکنند، دادگاه هم پس از شنیدن دفاعیات، حکم اعدام یا حبس ابد برای متهمان صادر کرد. البته این حکم دادگاه بدوی است که پس از اعتراض، در دادگاه تجدید نظر مجدداً بدان رسیدگی خواهد شد.
دادگاه غیرعلنی هم پیامدهای ناخواسته زیادی دارد: اولاً: برای هیچ کس- جز خامنهای و اصولگرایان افراطی- قابل پذیرش نخواهد بود. مردم خواهند گفت: پس از چند سال قطع ارتباط مطلق در حصر، همراه با تهمت و دروغ و دشنام، نظام حاضر نشد تا متهمان در پیشگاه جامعه از خود دفاع کنند. بدین ترتیب، مسئله ۸۸ همچنان به صورت مسئلهای حل نشده باقی خواهد ماند.
ثانیاً: محاکمه- علنی و غیرعلنی- ممکن است به "اعتراض سیاسی" بینجامد. دانشگاهها آمادهترین محلهای اعتراض سیاسی خواهند بود. اما هیچ تضمینی وجود ندارد که دیگر مکانهای عمومی هم به صحنه اعتراض سیاسی بدل نشوند.
ثالثاً: اگر "اعتراض سیاسی" وسعت بگیرد، نظام چه واکنشی نشان خواهد داد؟ سرکوب شدید مجدد؟ "اعتراض و سرکوب احتمالی" چند وقت طول خواهد کشید؟
چهارم- سرنگونی دولت: اگر چه فقیهان متخصص برساختن "حیلههای شرعی" بوده و میتوانند برای هر امری حیلهای بسازند، اما محاکمه رهبران جنبش سبز و محکومیت آنان- به فرض محال که حسن روحانی برای رفع مسئولیت متوسل به "حیلههای شرعی" شود- در واقع صدور حکم سرنگونی دولت روحانی است. محاکمه رهبران جنبش سبز فشارها را بر دولت روحانی افزایش خواهد داد. او نه تنها نمیتواند در این خصوص سکوت پیشه کند، بلکه در برابر سرکوب اعتراضات دانشجویی متعاقب آن هم نمیتواند سکوت کند.
او با وعده رفع حصر، آزادی زندانیان سیاسی، احزاب و نهادهای مدنی و صنفی انتخاب شده است. در چند ماه گذشته افراد و گروهها به دلیل سرکوبهای نهادهای تحت امر رهبری (از جمله اجرای مجازات اعدام زندانیانی که سالها قبل حکم اعدامشان توسط قوه قضائیه صادر شده)، حسن روحانی را مسئول قلمداد میکنند. در حالی که همه میدانند که او حتی در زمینههایی که اختیار قانونی دارد، به شدت تحت فشار است. اصولگرایان هم بخوبی آگاهند که سرکوبها موجب ریزش آرای روحانی و پایگاه اجتماعی او خواهد شد.
غلامعلی حدادعادل به عنوان مشاور عالی رهبری، در ۵/۱۰/۹۲ به طور صریح همین تهدید را در سیمای جمهوری اسلامی بازگو کرده است. می گوید: «فکر میکنم مردم با حماسه ۹ دی حکم خود را در مورد سران فتنه دادهاند و به سینه عاملان فتنه دست رد زدند... توصیه من به کسانی که امروز فرصتی برای مدیریت پیدا کردهاند و در دولت جدید به برکت شعار اعتدال سر کار آمدند این است که مراقب باشند دوباره به آن مسیر و آن حرفها کشیده نشوند و بدانند این ملت اگر مدتی ساکت بماند، دلیل بر فراموشی نیست. مردم ایران صبر میکنند، اما فراموش نمیکنند. مواظب باشند اگر بخواهند دوباره در مسیر فتنه قرار بگیرند، این ملت ۹ دیهای دیگری هم خواهد آفرید.»
سردار یدالله جوانی هم در مصاحبه مبسوطش از فعالیتهای سیاسی سپاه دفاع کرده و تهدید میکند که در برابر انحرافات دولتهای قبلی ایستاده و اگر دولت روحانی هم بخواهد "روحیه انقلابی" را ضعیف و کمرنگ سازد و انقلاب را از مسیرش خارج کند، سپاه در برابرش خواهد ایستاد. در ادامه این نکته را هم میافزاید که سپاه در برابر جریانات سیاسی که به دنبال سکولار کردن نظام باشند خواهد ایستاد.
پنجم- به هم خوردن توافق هستهای: محاکمه رهبران حرکت سبز و محکومیت آنان به معنای لغو توافق هستهای است. دشمنان این توافق موقت- یعنی اسرائیل، عربستان سعودی، افراطیهای داخل ایران، افراطیهای آمریکا، بخشی از اپوزیسیون مقیم خارج- به دنبال فرصت و بهانهاند تا آن را به گونهای به هم بزنند. چه بهانهای بهتر از این؟
سخن پایانی
آیتالله خامنهای اگر به فکر محاکمه موسوی و کروبی و رهنورد باشد، باید قبل از آن در سطح کلان تکلیف خود را با دولت روحانی و توافق هستهای روشن کرده باشد. اما خامنهای میخواهد که دولت روحانی مسئله هستهای را با دولتهای غربی حل کرده و وضعیت اقتصادی را بهبود بخشد. منتها در برابر "زیاده خواهی" اصلاح طلبان و سبزها - یعنی رفع حصر و آزادی کلیه زندانیان سیاسی و عقیدتی - از "گناه نابخشودنی"، یعنی، محاربه و براندازی سخن گفته تا طرف مقابل این مطالبات را مطرح نسازد.
به تعبیر دیگر، به طرفداران خود و طرف مقابل پیام میدهند که با رفتن احمدینژاد و آمدن حسن روحانی، چیزی تغییر نکرده و ما هنوز محکم در سر جای خود قرار داریم. آنان که به دنبال دموکراتیزه، لیبرالیزه و سکولاریزه کردن نظاماند، آب در هاون میکوبند. مردم- یعنی سپاه و بسیج- آماده مقابلهاند. سردار نقدی و طائب به خامنهای گفتهاند که رفع حصر نه تنهای به معنای شکست شما و ماست، بلکه اینها چون یک سونامی در انتخابات مجلس آینده در برابر شما ظاهر خواهند شد. به همین دلیل حصر باید تداوم یابد. اما نمیدانند که تاریخ گشوده است و "خواستن" به معنای "توانستن" نیست.
اگر چه مسئله اصلی ایران، مسئله گذار از دیکتاتوری به دموکراسی است، ولی هر چه که میگذرد، دینداران بیشتر و بیشتر به این نکته شریف وقوف مییابند که با سکولاریسم- به معنای تفکیک نهاد دین از نهاد دولت- مردم دین و دنیای بهتری خواهند داشت ("سکولاریسم دموکراتیک"، نه "سکولاریسم استبدادی"). آزادیخواهان وقتی پیروز خواهند شد که نگذارند شکاف اجتماعی دیکتاتوری و دموکراسی به شکافهای دیگری تبدیل شود. برخلاف تبلیغات دروغین آخوندهای درباری، دموکراتها به جنگ اسلام و مقدسات نرفتهاند، نبرد آنان با دیکتاتوری فاسدی است که اسلام را به اوراق بهادار تبدیل کرده است.
نظرها
محمد
*** جالبه به برتری شکننده روحانی اشاره نمیکنی و رفع حصر مطالبه اجتماعی میدونی؟ ***همه اونا که روحانی رای دادن سبزی نیستن که یعنی حال میکنم و میخندم با این تحلیلهای که از جامعه ایران دارید هر روز ازین م مردم رودست میخورید اخه *** دیگه دشمن خونی ما امریکا هم رسما میاد میگه همه نقشه های چند سالش با یه صحبت رهبر ایران بر باد میره انوقت شما چی میگی؟ خیلی نگران دموکراسی هستی کشورهای پادشاهی هنوز هستن بعدشم بوی گند اون دموکراسی غربی جدا از دین خودشون رو خفه کرده تا اینجا هم میاد ** اکثر مردم ایران به این محدودیتهایی که اسلام براشون لازم کرده مفتخرن هنوز مونذه اینا رو شما درک کنید کسی هم از فساد در دولت حمایت نمیکنه اما طوری حرف میزنی اینگار هیج جای دنیا فساد و رانت خواری نیست حال کنید با افکارتون
صادق پويان
تصوير بالا را مى توان اين طور تفسير كرد :برخى از پرونده هاى قضايي در جمهورى اسلامى هنوز باز نشده تكليفشان در بيت معلوم مى شود.مهرى كه روى پرونده مى بينيد تر و تازه و شيك و بدون هيچگونه سايش ،كمرنگ شدگى ،و آثار دستمالى شدن است ؛درست مثل كتابى نو و ناخوانده در پشت ويترين يك كتابفروشى كه هنوز هيچكس آن را باز نكرده است .اين مهر كه معنايش نابخشودگى است به گناه ارجاع مى دهد نه به حكم قضايي .نابخشودگى غير از محكوميت ،يا برائت است .از طرفى چكش دادگاه آن بالا ،دو كتاب شبيه كتاب قانون سمت چپ و چند پرونده در سمت راست مى بينيم .كتابها خيلى نو و دست نخورده مى نمايند .پرونده ها اما فرسوده اند .حضار نيز آن سوتر محو و مبهم دارند به قاضى اى كه حضور ندارد نگاه مى كنند .نام جرم خيلى عجيب است :فتنه ٨٨ .جرم است ،جنايت است ،جنحه است ؟نمى دانيم .آن قدر مى دانيم كه چنين جرمى در قانون كه نيست هيچ ،قيافه اش هم به جرم نمى خورد .فتنه ٨٨ يعنى چه .براى درك اين مهم كتاب قانون و پرونده بايد باز بشوند .اين را امر پسينى مى گوييم .اما يك فاعل پيشينى كتاب و پرونده را باز نكرده حتما بنا به محتويات كتاب ذهن خودش مهرى بر آن كوبيده كه به گنه كار نسبت مى دهند نه به مجرم .تشخيص گناه نيز به خدا مربوط است و فقيه نه بدوا به قانون .خلاصه همين تصوير ساده و مبتذل گوياى قاراشميش عجيبى ميان جرم و گناه ،دادگاه و ديكتاتور است .قاضى در تصوير غايب است .وجودش زايد بوده ،حكم پيشاپيش صادر شده ،بدون طى مراحل دادرسى ،بدون باز شدن و ورق خوردن پرونده و كتاب قانون .همچون امرى پيشينى كه چون اجرا نشده از يك آرزو و خواست حكايت دارد،در عين حال اين ديكته كننده پيشينى بد جورى دلش لك زده براى اينكه حكمش شبيه عدالت قضايي هم باشد .احتمالا پرونده هاىسمت چپ را توانسته به همين شكل دودوزه باز فيصله دهد .اما در اين يكى مانده ،آن حضار محو و دور هم هستند هم نيستند .پس دادگاه هم علنى است هم غيابى .مگر مى شود ؟مسلما نه ،اما اين يك خواسته است كه مصور شده .آدم دلش به حال اين مقام غايب الهى -قضايي مى سوزد .بيچاره چه گرفتارى شده .اين پرونده گويي شده خارى در گلويش .مى نمايد كه خودش هم در اختيار خودش براى تشخيص گناه شك دارد .انگار ندايي به او مى گويد :اين قانون هم براى ما شده سر خر و موى دماغ .حكم ما پيشينى است و حكم آن پسينى .حكم پسينى به پيشينى مى گويد :اصلا كى گفته كه تو صلاحيت بخشش دارى كه حالا ببخشي يا نبخشى .