دعوای دو جناح از شاعران دولتی بر سر زن و زمین و خانه
الاهه نجفی - در حالی که شاعران مستقل ایران به زندان میافتند یا ممنوع از قلم میشوند، بین دو جناح از شاعران دولتی بر سر به دست آوردن منابع مالی انجمن شاعران نزاع درگرفته است. گزارشی از این نزاع با سویههایی از کمدی دلارته.
علیرضا قزوه، مدیر مرکز آفرینشهای ادبی حوزه هنری در مراسم بزرگداشت شاعری میانمایه به نام خلیل عمرانی گفته بود خانه شاعران وابسته به حزب منحل شده مشارکت است و سالانه مبالغ زیادی از اموال بیتالمال را خرج میکند، فتنه میسازد و از بودجه «آنچنانی» برخوردار است. اعضای هیأت مدیره خانه شاعران در نشست خبری که در چهارم دیماه در ساختمان انجمن شاعران در تهران برگزار شد، اعلام کردند که از علیرضا قزوه به دادگاه شکایت میبرند. ظاهراً دعوا بر سر پول است و «فتنه» ترفند و تهمتی است که در این کمدی دلارته برای ساکت کردن حریف به کار بسته میشود به قصد دستیابی به منابع مالی.
برای «شهر آرامش» و «مراسم نینوایی» به پول نیاز داریم
علیرضا قزوه میگوید حدوداً بیست سال پیش در خانه مشفق کاشانی او و یک نفر دیگر که معلوم نیست کیست اساسنامه «خانه شاعران» را نوشته است با این هدف که برای شاعران انقلاب بهخصوص آنان که مشکلات مالی دارند، کاری انجام شود. او میگوید: «آن وعدهها هنوز جامه عمل نپوشیده و خانه شاعران ایران تعلق خاطری به مشکلات شاعران ندارد و در راستای برطرف کردن مشکلات صنفی شاعران گام برنمیدارد.»
اساسنامه انجمن شاعران در سال ۱۳۷۸ تصویب شده و شهرداری منطقه ۳ تهران هم خانهای را در اختیار این انجمن قرار داده. اهداف این انجمن مطابق اساسنامهاش عبارت است از حمایت و تشویق شاعران ایران، چاپ و نشر آثار برگزیده شاعران و سخنوران، ترجمه و نشر شعر فارسی به سایر زبانها و همچنین ارزش گذاری آثار شاعران به منظور تطبیق با نظام ارزیابی مشاغل فرهنگی و پیشنهاد اعطای نشانهای هنری.
مهدی موسوی و فاطمه اختصاری، دو تن از بهترین و پرخوانندهترین شاعران ایران از یکشنبه ۱۷ آذر ماه به طور مشکوکی ناپدید شدهاند و بنا بر برخی گزارشها تحت فشار بازجویان اطلاعات سپاه هستند و در شرایط نامساعدی در بند ۲-الف سپاه به سر میبرند. در چنین شرایطی که بسیاری از شاعران معاصر ایران یا تن به مهاجرت دادهاند یا اگر در ایران ماندهاند، آثارشان مجوز انتشار نمیگیرد و اگر در شبکههای اجتماعی فعالیت دارند، ممکن است به سرنوشت مهدی موسوی و فاطمه اختصاری دچار شوند، دعوا بر سر بودجههای کلان بین دو گروه از شاعران دولتی به اوج رسیده است.
فاطمه راکعی، یکی از اعضای هیأت مدیره خانه شاعران در نشست خبری چهارم دیماه در ساختمان انجمن شاعران اعلام کرد که برای برگزاری بزرگداشتها و جشنوارهها و مراسمی مانند شهر آرامش (در ماه رمضان) و شبهای نینوایی (در محرم) به بودجه نیاز دارند.
در سایت انجمن شاعران ایران اما به هیچیک از این فعالیتها اشارهای نشده. تنها کاری که این انجمن انجام داده است، برگزاری جلسات شعرخوانی در روزهای یکشنبه و برگزاری یک کلاس درباره سبک هندی است.
ادعای مالکیت بر خانه شاعران و دستیابی به منابع مالی آن
علیرضا قزوه میگوید وظیفه اصلی خانه شاعران حل کردن مشکلات معیشتی شاعران است. او ادعا میکند که در زمانی که حجتالاسلام زم ریاست حوزه فرهنگی را به عهده داشته به او تکلیف کرده که خانه شاعران را تصاحب کند و آن را اداره کند. حجتالاسلام زم اما بلافاصله این ادعا را تکذیب کرد. او گفت: «من و قزوه کی و کجا اهل بگیر و ببند بودیم که چنین سخنی بینمان ساری شده باشد؟»
و در ادامه افزود: «دوگانگی و اختلاف خوب نیست و ایجاد انشقاق نکنید، بروید همانجا با هم یکی شوید.»
این دوگانگی در نزاع خانه سینما هم به وجود آمد. دولت دهم خانه سینما را به طرفداری از نهضت سبز متهم کرده بود و دو سالی با این ترفند خانه سینما را در محاق قرار داد. علیرضا قزوه هم به همان ترفند متوسل شده و خانه شاعران را متهم کرده است که در جریان انتخابات سال ۸۸ با سرودن اشعاری از «جریان راه سبز» دفاع کرده است. یکی از راههای به دست آوردن منابع مالی نهادهای تحت حمایت دولت، متهم کردن متولیان آن نهادها به فتنهگری است و یکی از نشانههای فتنهگری هم عکس شاعرانی مانند نیما یوشیج و هوشنگ ابتهاج است.
سهیل محمودی، یکی از اعضای هیأت مدیره خانه شاعران در نشست خبری این خانه گفته است علیرضا قزوه با تفکر ما مشکل دارد و با عکس شاعرانی مانند هوشنگ ابتهاج و نیما یوشیج که بر در و دیوار انجمن شاعران نصب شده.
او همچنین گفته است: «کسانی که از بستن خانه شعر خوشحال میشوند از بسته شدن خانه سینما هم خوشحال شدند، ولی خانه سینما با سرافرازی اعضایش دوباره باز شد و خانه شعر هم با سرافرازی اعضایش هیچ وقت بسته نخواهد شد.»
زن، زمین و خانه؛ دعوا ناموسی میشود
علیرضا قزوه همچنین در مراسم حوزه هنری گفته است «ما شاعر دولتی نیستیم، شاعر دولتی آنهایی هستند که با پول بیتالمال، خانهها و زنهایشان را عوض کردهاند. »
ساعد باقری، سراینده سرود ملی جمهوری اسلامی ایران و مجری سابق برنامههای ادبی و مذهبی تلویزیون ایران و یکی دیگر از اعضای هیأت مدیره انجمن شاعران هم پاسخ داد: «به او گفتم من شناسنامه و سند خانهام را میآورم ببینم کدامشان را عوض کردهام؟ گفت با تو نبودهام ولی این فرقی نمیکند به چه کسی میگوید، ایشان باید برای اثبات حرفش سند بیاورد. تک تک اعضای هیأت مدیره از ایشان شکایت دارند و او باید به خاطر توهین و تهمت به این بزرگی پاسخگو باشند.»
علیرضا قزوه هم که از ژرفای این بحران ناموسی وحشت کرده بود، در یادداشتی به خاطر این بخش از سخنانش عذرخواهی کرد.
سهیل محمودی اما با اینحال گفته است: «فقط آبروی آدم ها نیست که با این حرفها میرود، زندگی ها را هم نابود میکند. آیا این حرفها باعث نمیشود همسران ما به حق بپرسند که ماجرا چیست و کدامیک از شماها زن عوض کردهاید؟»
ساعد باقری هم ادعا کرد که علیرضا قزوه قصد دارد با به دست آوردن منابع مالی انجمن شاعران مریدپروری کند و از شاعران تحتالحمایهاش «حق نمک» طلب کند.
یکی دیگر از موارد اختلاف بین دو جناح از شاعران دولتی، زمینی است که شهرداری تهران به انجمن شاعران اهداء کرده. علیرضا قزوه مدعی شده که اعضای هیأت مدیره انجمن این سند را به نام خود زدهاند.
نظرها
anonemous
خلاصه کلام اینکه دعوا بر سر لحا ف ملا نصرالدین است و گرنه شاعران ایران تقریبن همیشه در نهایت تنگدستی بدون چشمداتی به نان و نمک و خانه شهر سروده اند. سعدی را که خوب میشناسیم و عاقبت فردوسی هم همه میدانیم.
م.سحر
این چند بیت ، گوشه ای ست از کتاب داوری اثر م.سحر که به اوضاع شعر و شاعران گداصفت حکومتی در ج. ا. پرداخته است. این کتاب در سال 1388 در آلمان انتشار یافته است. آوردن این ابیات را به جای هرگونه اظهار نظر دیگر در اینجا مناسب می یابم . شعرلافان نعلین بوس شعرلافانند مداحان تو خایه جویان دست در تـُنبـان تو ظاهراً مداح ِ قرآن و علی باطناً نعلین بوسان ِولی صحبت از اسلام و قرآن می کنند دست با قدرت به تـُنبـان می کنند از خدا گویند و از الطاف رَب ۱ لیک نعلین ِ توشان باشد به لب زآن میان یک جمع در دُکـّان ِ دین «شعرنو» بنهاده اندر ویترین گاه بر طبل و گهی در بوق ها از مُدرنیَت زنند آروغ ها مفتخواری چند بهر مزد و اَجر فاضل و مفضال ِ فستیوال فجر ۲ چون گدایان کاسه ای آورده پیش شعر می دوشند از پستان ِ میش بر لبِ یک تن به یکصد انجمن یک سخن نبود سزاوارِ سخن قحطی ِ آزادگی در واژه هاست خوانشان رنگین تر از تیراژه هاست ٣ گِرد ِ بزم فاعلاتن فاعلات نوگرایی شان پر از لاطائلات مُندرس چون جیدِ زوجه ی بولهب کهنه اندیشان ِ حمّال اُلحَطب۴ در کنار ِ بَست و منقل مُنفعل تا ذغال ِ شعر گردد مُشتــَعل ١ کِشته گان ِ کشتگاه ِ کاهلی خرمنی از تخم ِِ صدِ بی حاصلی ریشه شان درباغ ِ بی برگی به بند شاخه شان بی یک جوانه ی ارجمند این گروهی برگِ چرکین تار و پود۲ خالی از هر بود و سرشار از نبود یک نفر زآنان نگرداند به کام زین تباهی و رذالت یک کلام یک نفر زآنان نگوید یک سخن زین شقاوتخانه، زین بیت اُلحَزن ۴ یک نفر زآنان نیارد دید جور لیک با کین و ستم درحال ِشور یک نفر زآنان نیارد دید ننگ لیک دائم با خدا در کارِ رنگ یک نفر زآنان نیارد دید درد هرزه جوی و هرزه پوی و هرزه گرد فکر پوچ و دل تباه و شعر کور لا کتابی لا وجودی لاشعور پیش پای ظـُلم ، فرّاشند و بس پنجه ، کرکس خوی ، در لاشند و بس ننگشان ناید که رذلان سرورند رهزنان رهدار و غولان رهبرند! دل نگیردشان ازین دارالحمار ۱ نان ِ خون آلود و آب ِناگور هیچشان در خورد و نوش امساک نیست۲ وز هواهای عفنشان باک نیست ۳ «عاشقان ِ شرزهء» سی سال پیش ۴ آدمیت کـُشته در یک مُشت ریش ! عزمشان در بزم بر ضدّ ِ تو جزم لولهء وافورشان شیپور ِ رزم همچو شیر ِ پرچمی در چنگ ِ باد «گـُل محمّد» وار می گیرند داد ۱ یک قلم دارند خوشتر از چُماق نُکته پرداز ِ ادیب ِ ارتزاق ۲ حک بر آن در سایهء مُهر ِ ولــی : «اعطنی بَستی ز دستی یا علی!» ۳ خوش نشین ِ خانهء اربابی اند نان خوران ِ قصّه در قصّابی اند تاجر ذوقند در درگاه تو جمله نعمتخوار و دولتخواه تو غرق اوهامند و مغلوب ِ خری مستِ ایمانند و از انسان بری محفل آرایان و چاووش ِ رهت گوش ِ پَستی شان به صوتِ بَه بَه ات خِشت می مالند با اصوات ِ زشت تا توشان قصری بسازی در بهشت شاعران گر شاعری زینسان کنند از دنائت دفتر و دیوان کنند٤ از دنائت سفره ها رنگین شود لیک دیوان ها پر ازسرگین ۱ شود ای که با دین ، شعر را کردی دُکان نوش ِجان کن،نوش ِجان کن، نوش ِجان!
رضا
در کجای دنیا دولت ها از جیب مردم باید به شاعران هم پول پرداخت کنند و یا از آنها حمایت کنند؟؟؟ شاعران محترم در صورتی که خروجی قابل عرضه ای دارند باید آن را عرضه کنند تا مردم برای پرداخت برای کتابهایشان تصمیم بگیرند. تنها در نظامهای دیکتاتوری که شعرا برای پاچه خواری حاکم میسرایند حکومت به آنها مواجب میدهد.
رضا
`پیشتر نظری در زیر این مطلب نگاشته بودم که متاسفانه حذف شده است. در آن اظهار نظر عنوان کرده بودم که مطلب حاضر از اصول یک گزارش نویسی بی طرفانه بدور است و استفاده از عباراتی همچون بازیگر کمدیا دل آرته برای نام بردن از اشخاص موضوع گزارش در شان رادیو زمانه نیست... اکنون با کمال تاسف عنوان می کنم که حذف نظری که محترمانه نگاشته شده و به نقد یک گزارش می پردازد، کاری به مراتب ناشایست تر از کار نخستین است. ----------------------------- نظر شما در اثر یک اشتباه حذف شد. گزارشی که خواندید بیانگر نظر خانم الاهه نجفی است. در کمدی دلارته شخصیت وجود ندارد، بلکه چند تیپ مشخص روی صحنه نقشآفرینی میکنند.
مسلمان سرگردان!
در بین اسامی "شاعران!"حکومتی ، جای خالی جناب مستطاب آقای موسوی گرمارودی سخت به چشم می آمد! نگارنده روا ندید حال که از قاطبه ایشان ذکری رفته،در مورد حضر تشان جفائی گردد که سخت است جبران ای عزیزان! در مورد کرامات وی رجوع شود به خاطرات آقای ابو الحسن بنی صدر در دوران ریاست جمهوری نافرجامشان و کشمکشهای نامبرده با علی اکبر موسوی گرمارودی !
رضا
ممنون و سپاسگزار از توضیح شما درباره حذف اظهار نظرم. با اینحال ذکر چند نکته را لازم می دانم. ۱- صرف نگارش نام نویسنده مطلب چیزی از مسئولیت رسانه نمی کاهد. اگر من به عنوان مثال در زمینه بازی تیم تراکتورسازی مطلبی را بنویسم و در آن به هموطنان آذری زبان توهین های نژادپرستانه بنمایم، شما مطلب بنده را به صرف آنکه بیانگر نظر من است، چاپ می نمایید؟ اگر خانم بقراط این مطلب را در نشریه خود، ژورنالیست می نگاشتند و یا مثلا در وبلاگشان، این توجیه قابل قبول می نمود. اما در یک سایت خبری انتظار می رود مطلب با بی طرفی بیشتری نگاشته شود. ۲- متاسفانه توضیح شما در خصوص کمدیا دل آرته هم ربطی به نقد اینجانب ندارد. اگر به فرض روزنامه کیهان بنویسد خبرنگاران رادیو زمانه عروسک خیمه شب بازی دست کشورهای غربی هستند و اینجانب به این نحوه نگارش گزارش اعتراض نمایم و پاسخ آقای شریعتمداری این باشد که در خیمه شب بازی شخصیت وجود ندارد و... آیا به نظر شما، این پاسخی قانع کننده است؟ نقد من آن است که ای کاش به جای نگارش یک گزارش خشمگینانه، گزارشی مبسوط تر از شکل گیری این گروه، ارزیابی کارنامه هنریشان، ریشه های اختلافشان و... می نگاشتید، تا خواننده به درک والاتری از موضوع دست یابد.
رضا
ممنون و سپاسگزار از توضیح شما درباره حذف اظهار نظرم. با اینحال ذکر چند نکته را لازم می دانم. ۱- صرف نگارش نام نویسنده مطلب چیزی از مسئولیت رسانه نمی کاهد. اگر من به عنوان مثال در زمینه بازی تیم تراکتورسازی مطلبی را بنویسم و در آن به هموطنان آذری زبان توهین های نژادپرستانه بنمایم، شما مطلب بنده را به صرف آنکه بیانگر نظر من است، چاپ می نمایید؟ اگر خانم نجفی این مطلب را در وبلاگ خود می نگاشتند این توجیه قابل قبول می نمود. اما در یک سایت خبری انتظار می رود مطلب با بی طرفی بیشتری نگاشته شود. ۲- متاسفانه توضیح شما در خصوص کمدیا دل آرته هم ربطی به نقد اینجانب ندارد. اگر به فرض روزنامه کیهان بنویسد خبرنگاران رادیو زمانه عروسک خیمه شب بازی دست کشورهای غربی هستند و اینجانب به این نحوه نگارش گزارش اعتراض نمایم و پاسخ آقای شریعتمداری این باشد که در خیمه شب بازی شخصیت وجود ندارد و… آیا به نظر شما، این پاسخی قانع کننده است؟ نقد من آن است که ای کاش به جای نگارش یک گزارش خشمگینانه، گزارشی مبسوط تر از شکل گیری این گروه، ارزیابی کارنامه هنریشان، ریشه های اختلافشان و… می نگاشتید، تا خواننده به درک والاتری از موضوع دست یابد.