هفتادمین زادروز نسیم خاکسار
«بادنماها و شلاقها»؛ داستانخوانی نسیم خاکسار
شهزاده سمرقندی به مناسبت هفتادمین زادروز نسیم خاکسار به دیدار او در شهر اوترخت در هلند رفت و از او دعوت کرد که دو فصل از رمان «بادنماها و شلاقها» را بخواند.
شهزاده سمرقندی به مناسبت هفتادمین زادروز نسیم خاکسار به دیدار او در شهر اوترخت در هلند رفت و از او دعوت کرد که دو فصل از رمان «بادنماها و شلاقها» را بخواند.
«بادنماها و شلاقها» که از آن به عنوان یکی از آثار نمونه نسیم خاکسار یاد کردهاند، نخستین بار در سال ۱۹۹۵ انتشار یافت و یک سال بعدش هم به ترجمه یوهان ترهار و میکه استرو به زبان هلندی منتشر شد.
اودیله یانس، منتقد هلندی درباره «بادنماها و شلاقها» مینویسد: «در این رمان تکاندهنده و هیجانانگیز، خاکسار موفق شده است هنر داستانسرایی را به بلندیهای منحصر به فردی هدایت کند.»
در این رمان یاسین که روایتگر داستان هم هست، یک انسان مبارز و تبعیدی است که در مغازه دوستش کرامت، فرش رفو میکند و در همان حال، در روایتی متفاوت و با تقطیعهای زمانی شرح حالی از خودش و اندیشههایش بهدست میدهد. در این میان ما با یادداشتها و گفتههایی از نویسندهای به نام ایوان چک هم آشنا میشویم.
نسیم خاکسار در فیلمی که میبینید، به اهمیت تجربه نویسنده در داستاننویسی اشاره میکند و از تجربه «تبعید» در مفهوم دوری انسان از وطنش و دیدن جهان سخن میگوید.
آقای خاکسار در این فیلم، پیش از آنکه شروع به داستانخوانی کند، از «بادنما» و «شلاق» به عنوان نشانههایی از دوگانگی زندگی انسان تبعیدی یاد میکند: بادنماها بر فراز بام خانههای هلند از یکسو و «شلاق» به عنوان نشانهای از استبداد و زجر و زندان از سوی دیگر، زندگی روایتگر رمان «بادنماها و شلاقها» را رقم زده است.
یاسین، روایتگر «بادنماها و شلاقها» میگوید: «به پایان داستانم فکر میکنم. به حضور یا عدم حضور سایهای که مدام دنبالمان میکند. از ذهنم میگذرد ما هرگز نمیتوانیم بر شرایط و فضای تبعید پیروز شویم. یا مسلط شویم. تبعید نوعی برهنه کردن ماست در برابر جهانی که با سرعت از ما بیگانه میشود.»
نظرها
نظری وجود ندارد.