• دیدگاه
فتنهزدگی ولایتمداران
اکبر گنجی- ولایتمداران سستی اقتدارشان را به انواع و اقسام "فتنه" نسبت میدهند و هر چه بحرانزدهتر میشوند حملهشان به "فتنه" شدیدتر میشود.
ولایتمداران فتنهزده شدهاند، آنان سستی اقتدارشان را به انواع و اقسام "فتنه" نسبت میدهند و هر چه بحرانزدهتر میشوند حمله به "فتنه" را شدیدتر میکنند.
حجم بینظیر تهمتها، دروغها و دشنامهایی که در هفتههای اخیر متوجه "سران فتنه" شد، هیچ زیانی برای موسوی، کروبی و رهنورد نداشته و بر مظلومیت آنان میافزاید.
"ایستادگی" و "ستم دیدگی"، آن هم در شرایطی که حق دفاع به طور مطلق از ستم دیده سلب شده باشد، بر "اعتبار اجتماعی" آنان افزوده و در جوامعی شبیه جامعه ما، از آنان "قهرمان" میسازد.
فرایند دیگر در جوامعی چون جامعه ما این است که این گونه ستمدیدگان را در موضع "حقانیت" مینشاند. منظور از "حقانیت" در اینجا فقط این نیست که مدعای آنان در مورد وقوع تقلب تأثیرگذار در انتخابات حقیقت به شمار رود، بلکه مواضع دیگرشان نیز به دلیل زندانی بودن، حقیقت مییابد.
دکتر محمد مصدق یک مصداق از فرایند این گونه ساخته شدن در جامعه ما است. مصدق هنوز هم برای نسلی یک "اسطوره" است. جزنی و گلسرخی و سیاهکل و...هم نمونههای دیگری از این فرایند ساخته شدن اجتماعی هستند. پس از این جهت خاص- یعنی اعتبار اجتماعی و سیاسی- خامنهای و سپاه و اصولگرایان آب در هاون میکوبند و سودی نمیبرند.
توانایی موسوی و کروبی برای تحرک اجتماعی
برخلاف تمامی تبلیغات دروغین مرگ سیاسی سران فتنه؛ آیتالله خامنهای، سپاه و اصولگرایان به شدت نگران هستند. آنان همچنان توانی را در سران فتنه تشخیص میدهند که همان- احتمالاً- مهمترین علت عدم رفع حصر است. به چند نمونه از سخنان روزهای اخیر سرداران سپاه پاسداران توجه کنید:
الف- حمید رضا مقدمی- معاون فرهنگی سپاه- در ۹/۱۰/۹۲ گفته است: "دغدغه امروز دلسوزان نظام اسلامی سوءاستفاده آنان پس از رفع حصر از موقعیت جدید ایجاد شده است". ضمن این که توبه از گذشته را "لازمه رفع حصر" اعلام میکند.
ب- سردار عزتالله ضرغامی- رئیس صدا و سیما- در ۱۲/۱۰/۹۲ گفت: "سران فتنه در اتاقهای عملیات نشستند و برای براندازی کشور کار و برنامه ریزی کردهاند و مجرمان امنیتی هستند نه سیاسی. اکنون امکانات برای این افراد در خانه هایشان فراهم است تا کشور را برهم نریزند".
پ- حجتالاسلام قابل- رئیس شورای نگهبان در قزوین- در ۹/۱۰/۹۲ گفت:"این دو نفر در حصراند که توطئه را گسترش ندهند؛ والا تعدادی از آنها که نقش مؤثری داشتند در جامعهاند و هنوز هم حرف میزنند مانند آقای خاتمی، خوئینیها، فرزندان آقای هاشمی".
ت- سردار مسعود جزایری- معاون ستاد کل نیروهای مسلح- در ۹/۱۰/۹۲ گفت : "۲ ضلع از سران فتنه [اکبر هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی] در حصر نیستند در حالی که باید میبودند و آنها دارند در خارج از حصر، فتنه را مدیریت میکنند". سپس میافزاید:"بنده دلایل متقنی دارم که حصر باید تشدید شود".
فتنه رئیسجمهور کردن حسن روحانی
بدین ترتیب، در نبود موسوی و کروبی، فتنه توسط هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی مدیریت شده و میشود. این دو با حمایت علنی از حسن روحانی، راضی کردن عارف به کنارهگیری، و بسیج اصلاحطلبان و دیگران توانستند حسن روحانی را در انتخابات به پیروزی برسانند.
اگرچه نه روحانی هیچگاه یکی از اصلاحطلبان بوده، نه دولتاش دولتی اصلاحطلب است، اما در مدتی کوتاه توافق موقت هستهای را به امضا رساند، ملاقاتهای جان کری و ظریف را عادی کرد، خود با اوباما تلفنی مذاکره کرد، تعدادی از استانداریها را به اصلاحطلبان واگذار کرد، دو وزارت خانه مهم آموزش و پرورش و علوم، تحقیقات و فناوری را از دست اصولگرایان خارج کرد، تعدادی از اصولگرایان افراطی را از ریاست دانشگاهها برکنار کرد، خانه سینما را بازگشایی کرد، و غیره و غیره.
خطر قطع رانتخواری
اما از همه اینها مهمتر، افشای فسادهای باورناکردنی دولت خامنهای/احمدینژاد بود. روحانی گزارش داد که با حدود ۸۰۰ میلیارد دلار درآمد ارزی، احمدینژاد دولت را با ۵۰۰ هزار میلیون تومان بدهی و رشد اقتصادی منفی ۸/۵ تحویل داده است. مهمترین خطر، خطر قطع شدن رانتخواریهای ناشی از تحریمهای اقتصادی و ساختار دولتی است.
اگر توافق هستهای قطعی و دائمی شود، اگر شدیدترین تحریمهای طول تاریخ لغو گردند، کل شبکه فاسد رانتخوار تحریمهای اقتصادی فرو خواهد پاشید.
برای دور زدن شدیدترین تحریمهای اقتصادی تاریخ که علیه کشوری وضع شدهاند، با تصمیم بالاترین سطح نظام- آیتالله خامنهای، صادق لاریجانی، علی لاریجانی، محمود احمدینژاد، حیدر مصلحی، رستمخانی، فرماندهی سپاه، و...- شبکهای از امثال بابک زنجانی ساخته شد.
این شبکه پنهانی، میلیاردها دلار از تحریمها منفعت برده است. جا به جایی صد میلیارد دلار، نیازمند چیزی حدود ۱۰ تا ۱۵ درصد رشوه و سهمگیری است. یعنی ۱۰ الی ۱۵ میلیارد دلار.
برخلاف نظر مدافعان ایرانی تحریمهای اقتصادی فلجکننده، این تحریمها به زیان سپاه پاسداران تمام نشد. تحریمها مجازات جمعی مردم ایران بود و هست. به گفته تعدادی از نمایندگان مجلس، بابک زنجانی، توسط چهارتن از اعضای هيات دولت احمدینژاد شامل رستم قاسمی، شمسالدين حسينی، حيدر مصلحی و محمود بهمنی تأیید شده بود. ب
بدون تأیید سپاه و وزارت اطلاعات امکان نداشت و ندارد فردی در چنین سطحی بتواند عمل کند. انحلال شبکه رانتخوار دور زدن تحریم ها، بخش مهمی از لغو تحریمها خواهد بود.
دولت روحانی تمایلی به واگذاری طرحهای اقتصادی به سپاه ندارد. اما این که در عمل تا چه حد در این زمینه موفق شود، به توازن قوا بستگی دارد. داد و بیدادهای فرماندهان سپاه، سخن گفتن از براندازی، انقلاب مخملی آمریکایی و توطئههای آمریکا، در این روزها، معلول هراس از قطع احتمالی رانتخواری اقتصادی است.
توطئههای شوم جدید
آیت الله جنتی گفته است:"شعار مرگ بر آمریکا شامل افرادی مانند سران فتنه که وصل به آمریکا هستند، میشود". او افزده است: "اوباما بارها در سخنرانیهایش از موسوی حمایت کرد، این نشان میدهد که موسوی مشکلی داشته و ریگی به کفش داشت".
جنتی در واقع توضیحات بیشتری پیرامون سخنان سردار جزایری- مبنی بر هدایت فتنه توسط هاشمی و خاتمی- داده است.
او در ۱۱/۱۰/۹۲ گفته است: "آنان که خواهان دوستی با آمریکا هستند، امام و راه ایشان را به درستی درک نکردهاند. در شرایط کنونی عدهای نمیفهمند آمریکا دشمن ایران است. این تأسفبار است افرادی[هاشمی رفسنجانی] که سابقه انقلابی دارند و مدام آن را به رخ میکشند، امروز حرف امام را به گونهای دیگر تعبیر میکنند و به آمریکا چراغ سبز نشان میدهند".
اما هدایت فتنه فقط و فقط محدود به برقراری رابطه با آمریکا نیست، مهمتر از آن، چنگ انداختن به قدرت است. آیتالله جنتی، سپاه و اصولگرایان نگران آنند که در انتخابات مجلس- که سال آینده برگزار میشود، دوباره هاشمی و خاتمی- به همراه ناطق نوری و حسن خمینی- ائتلافی راه انداخته و مجلس را از چنگ آنان در آورند. این بخشی از مدیریت فتنه مد نظر سردار جزایری است.
آیت الله جنتی به رشت رفته و به نیروهای اصولگرا تأکید میکند که وحدت آنان در این شرایط "لازم و ضروری" است. او به اصول گرایان هشدار میدهد: "بعضیها [هاشمی و خاتمی و...] برای مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی دارند طراحی میکنند و نقشه میکشند، باید مراقب بود که به اهداف شوم خود نرسند".
پس "هدف شوم" مدیریت فتنه توسط هاشمی و خاتمی ناظر به پیروزی در انتخابات مجلس در سال آینده است. آیتالله جنتی به عنوان رهبر حزب افراطیون به اصولگرایان میگوید: "امروز در شرایطی که جریانهای سیاسی انحرافی دارند افرادی را جذب میکنند، برای این که جلوی آنها گرفته شود باید نیروهای حزبالهی وحدت و انسجام خود را بیشتر کنند. اصولگرایان حرکت کنند، از گذشته [انتخابات ریاست جمهوری] عبرت بگیرند، نقاط ضعف خود را بشناسند و آنها را برطرف کنند".
البته شورای نگهبان به رهبری آیتالله جنتی به تکلیف قدرتطلبانه خود عمل کرده و کلیه چهرههای شاخص و رأیآور اصلاحطلبان و دیگر رقبا را رد صلاحیت خواهد کرد. اما رد صلاحیت صد در صدی نمیتواند وجود داشته باشد.
چهرههای غیر شاخص و ناشناس که از دروازه جهنم شورای نگهبان گذر کنند، با حمایت خاتمی و هاشمی، ممکن است در انتخابات پیروز شوند. یا لااقل مجلسی شبیه شورای شهر فعلی تهران بسازند.
متغیر دیگری نیز میتواند به فرایند پیروزی در انتخابات مجلس آینده کمک کند. اگر توافق هستهای به نتیجه رسد، اگر تحریمهای اقتصادی کاهش یابد، اگر روابط با دولتهای غربی بهبود یابد، اگر تورم رو به کاهش نهد و سال آینده کشور از رشد اقتصادی منفی خارج شود؛ همه اینها به سود جبهه مقابل اصولگرایان تمام خواهد شد.
با توجه به تجربه انتخابات ریاست جمهوری و تحولات احتمالی یاد شده ؛ آیتالله خامنهای و شورای نگهبان و سپاه نیازمند اقدامات بیشتری خواهند بود تا "مجلسی سلطانی" بسازند.
اسلامخواهی یا قدرتطلبی انحصاری
نزاع کنونی ایران، نزاع میان اسلامخواهان و اسلامستیزان نیست. شکاف اصلی ایران، شکاف دیکتاتوری و دموکراسی است. دموکراسی خواهان علیه فساد و تباهی و تبعیض و سرکوب و حکومت خودسرانه مبارزه میکنند.
مدعای آنان این است که جدایی نهاد دین از نهاد دولت (سکولاریسم) شرط لازم نظام دموکراتیک و دینداری آزادانه/انتخابی است. سلطانی که مطابق میل خوسرانه حکومت میکند، فتنهای اسلامستیز در ذهن خود ساخته که در روز عاشورای ۸۸ به اصطلاح خود را آشکار کرده بود. اما این دروغی بیش نیست که حرکت دموکراسی خواهی ایرانیان را به اسلام ستیزی/شیعه ستیزی فرو بکاهند.
مشکل حکومت این است که بسیج مردمی برایش بسیار دشوار شده است. پس از آن همه فضاسازی پیرامون حماسه ۹ دی در تهران که قرار بود تجمع اصلی با سخنرانی سردار نقدی برگزار شود، حضور فقط ۳۰۰- ۲۰۰ نفر، موجب لغو مراسم شد.
یک احتمال این است که فشارها بر دولت را افزایش دهند. مجلس تاکنون به دو وزیر کابینه (امور اقتصاد و دارایی- علوم، فناوری و تحقیقات) کارت زرد داده و با فراخواندن وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، ممکن است سومین کارت زرد مجلس- به دلیل روند بازگشت تجدیدنظر طلبان فکری به عرصه مطبوعات و وادادگی وزارت ارشاد در برابر این جریان- به او تعلق گیرد.
گرفتن سه کارت زرد، زمینه استیضاح را فراهم میسازد. ممکن است وزرای غیر همراه را حذف کنند و به او بگویند با وزرایی که ما تعیین میکنیم باید کار کنید. دائماً براین نکته تأکید میورزند که فتنهگران نباید وارد قوه مجریه شوند. تا آنجا که آیتالله خامنهای در ۸/۱۰/۹۲ به استاندار جدید قم گفته است:"اجازه ندهید فتنهگران به استانداری نزدیک شوند".
احتمال دیگر افزایش سرکوب هاست. شاید هم به خشونتهای فیزیکی توسل جویند. خشونتهایی که آن را هم به گردن دولتهای خارجی و مزدوران داخلی شان خواهند انداخت. توسل به خشونت اگر صورت بگیرد، ناشی از ناتوانی در بسیج مردم به سود خویش خواهد بود.
"خواستن" و "توانستن" دو امر متفاوت هستند. اراده و خواست خامنه ای/سپاه/اصولگرایان یک امر است، توانایی عملی سازی آن خواست، امری دیگر. جنگ قدرتی که اصولگرایان به راه انداخته اند، ممکن است پیامدهای ناخواستهای داشته باشد که به سود نیروهای دموکراسی خواه تمام شود
نظرها
Tooraj
با وجود اينكه خودم را يك ماركسيست هومانيست ميدانم، در اين مقطع از شرايط موجود با اين پاراگراف شما كاملآ موافقم و توصيه ميكنم روى آن بيشتر كار كنيد: "نزاع کنونی ایران، نزاع میان اسلامخواهان و اسلامستیزان نیست. شکاف اصلی ایران، شکاف دیکتاتوری و دموکراسی است. دموکراسی خواهان علیه فساد و تباهی و تبعیض و سرکوب و حکومت خودسرانه مبارزه میکنند."
الف- سلامی
بهترین کاری که حسن روحانی و اکبر رفسنجانی می توانند انجام دهند، استعفا می باشد. اگر واقعا دلشان به حال ایرانی و ایران می سوزد، همین امروز استعفا دهند. این استعفا می تواند نقطه عطف تعیین کننده ای باشد و شاید بتواند در گره سر در گم نکبت جاری ج. ا. گشایشی ایجاد کند. وگرنه خامنه ای با افزودن بیشتر به دیوار آتش، حسن روحانی را چون غلامی حلقه به گوش در جهت اهداف خودش در دالان تنگی مدیریت خواهد کرد. حسن روحانی کارگزار 35 ساله رژیم هم مطیع خواهد بود با خفت! خامنه ای احمدی نژاد را موش کرد. حسن روحانی که در این 35 سال جروبرزه مستقل و مقاومی از خود نشان نداده است! به هر حال ادامه کار با فلجی نمی تواند عذری در آینده باشد و حرف های خاتمی را تکرار کند که نگذاشتند. آن ها که از گذشته عبرت نمی گیرند جرمشان سنگین تر است. در ضمن اکبر گنجی و دیگران چون عباس عبدی و تقی رحمانی مثل این که هنوز نمی خواهند باور کنند که خامنه ای از تابستان سال قبل از انتخابات مذاکرات مخفی را با آمریکا (بیل برنز) را شروع کرده بوده است! حسن روحانی و ظریف ویترین هستند. مذاکرات جای دیگر و با افراد دیگری بوده است.
الف- سلامی
نکته دیگر این که اکبر گنجی با فروکاهیدن اثرات جنبش سبز به مظلوم پروری مردم ایران در رابطه با میر و کروبی ، می خواهد بگوید همانطور که قبلا گفته است جنبشی در کار نبوده است! ولایت مداران از «فتنه» می ترسند، برای این که حصر رهبران جنبش سبز آنان را در موضع مظلومیت و در نتیجه محبوبیت بین مردم قرار داده است!! چرا؟ چون اکبر گنجی انتخابات 88 را تحریم کرده بوده است. چون اکبر گنجی چندین مقاله نوشته است که جنبش سبز جنبش نبوده و نیست! چرا؟ چون اکبر گنجی در سال 92 از روحانی حمایت کرده است و اکبر گنجی بر این باور است که پورمحمدی تغییر کرده است و می خواهد با آزادی زندانیان سیاسی پروژه دمکراتیزاسیون را شروع کند!! چنین مردمانی هستیم ما!
جمهوریخواه
برای ما که بیرون از محدوده قدرت و مسایل امنیتی هستیم، اختلافات سلیقه ایی و جناحی افراد شاید کمی برجسته باشد و حساسیّتها و پرت و پلا گویی اشخاصی چون احمد خاتمی و جنتی مهم بنظر برسد. سرنوشت ایران در دست دو عالیجناب سیاه عمامه و سفید عمامه به بازی گرفته شده است. عالیجناب سیاه عمامه آقای خامنهٔ ایی است با تحجر خاص خود،سنت گرائی،هتاکی و طلبکاری،فشار سیاسی، ایجاد اتحاد در میان جاه طلبان و تشنه گان قدرت، باج دادن به نظامیان سپاه، انحصار گرا در حوزه اقتصادی، محافظه کار اسلامی در حوزه اجتماعی، مخالفت اصولی با غربیها و... ، عالیجناب سفیدعمامه آقای رفسنجانی است با مجموعه رنگارنگی از چپ سیاسی، راست اقتصادی، آزادیخواه اجتماعی، موافقت ضمنی با غربیها و... هر دوی این عالیجنابان سینه زنان و لشکرکشان خاص خود را دارند. برادران خاتمی، موسوی، کروبی،رضایی و حتا فرصت طلبانی چون روحانی که مابینی عمل میکند، در طیف عالیجناب سفیدعمامه هستند. عالیجنابان بخوبی میدانند که هستی فیزیکی و سیاسی آنها بر اتحاد و همبستگی باهم استوار است، رفسنجانی از آغاز تاسیس جمهوری اسلامی برای آمریکا و اسرائیل مهره شناخته شده و قابل اعتمادی بوده و در حساسترین لحظات تاریخ جمهوری اسلامی با توافق و گفتمان دیپلماتیک در پشت درهای بسته، رژیم را از ورطه سقوط نجات داده است، عالیجناب سیاه عمامه بخوبی میداند که شعارها و سخنرانیهای تلویزیونی او، مصرف داخلی دارد و توان برخورد نظامی یا سیاسی مهندسی شده از جانب غرب را ندارد و بیش از این پایش را از گلیمش نمیتواند دراز کند، دولت روحانی و توافق ژنو اثبات این مدعا است. مارمولک سفیدعمامه اینبار هم با رنگ و لعابی دیگر و با دولت میانه رو به نجات رژیم آمد. جمهوری اسلامی فهمید که با شعار اسلام جهانی نمیتواند به مقاصد خود برسد و خطر اختلاف بین شیعه و سنی را در ایران و منطقه بوجود آورد. شیوخ عرب را متحد اسرائیل کرد، به ترکیه ،هوّیت کاذب سیاسی در منطقه داد، فرهنگ و شناسنامه ملی ایرانیان را در جهان از طریق رسانههای غربی به لجن کشید، تزویر و خدعه را که همان تقیه شیعی است را در تاروپود روح ایرانی امروز، نهادینه کرد و....
neda
یعنی با لغو تحریم قرار اسد دوباره باند رفسنجانی جایگزین زنجانی و رحیمی و....... شوند و بنام ولایت به چپاول ادامه دهند؟ پس میلیاردها دلار هزینه بمب چی شد؟
مظفر
هنوز دارم می گردم در فرهنگ و ادب کشورهای دیگر معادلی برای "فتنه" در کاربرد امروزی ایرانی آن پیدا کنم. تا امروز که موفق نشده ام. شاید سلیمانی لازم است که زبان این مردم را بفهمد. به هر حال از روند سی و چند سال شکنجه ی ادبی و بی ادبی این اجامر متوجه شده ام که گویا هر کس بتواند سرفه ای بکند بالقوه می تواند اهل فتنه باشد و این گویای چیزی نیست جز ترس هذیان گونه از بی ثباتی بساط ملا بازی و ملاخوری. تنها چیزی که اینها باور هم نمی کردند توان مردم "با شرف"، "فرهنگدوست" و "اصیل" ما در پاره کردن همدیگر و کج فهمی عمیق و قابلیت استفاده از این درندگی و حمق نامحدود برای استحکام سیاه بازیشان بود. کولین پاول به درستی گفته بود امروز در ایران حکومت اوباش بر قرار است که من آن را به اوباش سالاری ( حکومت اوباش بر اوباش ) ترجمه می کنم.
mmansour piry khanghah
اقای گنجی سلام. لطفأبفرمایید که شما طبق کدام معیار انقلابیون مردمی را با فرصت طلبان و قدرت طلبان همطراز کرده اید؟ «“ایستادگی” و “ستم دیدگی”، آن هم در شرایطی که حق دفاع به طور مطلق از ستم دیده سلب شده باشد، بر “اعتبار اجتماعی” آنان افزوده و در جوامعی شبیه جامعه ما، از آنان “قهرمان” میسازد. دکتر محمد مصدق یک مصداق از فرایند این گونه ساخته شدن در جامعه ما است. مصدق هنوز هم برای نسلی یک “اسطوره” است. جزنی و گلسرخی و سیاهکل و…هم نمونههای دیگری از این فرایند ساخته شدن اجتماعی هستند.» جزنی و گلسرخی و دکتر محمد مصدق و امثالهم... مبارزانی بودند که برای حاکمیت مردم بر سرنوشت خود،جان برکف نهادند،ولی اقدامات موسوی و کروبی و رفسنجانی تلاشی فرصت طلبانه برای کسب قدرت و حاکم شدن بر مردم است که با همفکری، همکاری، حمایت و تبلیغات دشمنان مردم ایران صورت گرفت و خوشبختانه نتیجه هم نداد. اگر چنین نیست عصر طلایی اقای خمینی که جناب عالی هم جزوی از آن بودید را برای ما تشریح کنید و بفرمایید که در ان عصر طلایی آزادی بیشتر بود یا در این عصر نقره ای آقای خامنه ای؟در ان عصر طلایی بی قانونی و سرکوب بیشتر بود یا اکنون؟در ان عصر طلایی بیشتر مجرمین و سیاسیون اعدام شدند یا در عصر اقای خامنه ای؟دزدی و غارتگری در ان عصر بیشتر بود یا امروز و نهایتا اینکه بی عدالتی اجتماعی- سیاسی در زمان ریاست و وزارت و وکالت رفسنجانی،موسوی و کروبی بیشتر بوده است یا امروز؟ هموطن ایرانیان خواهان گذار به مردم سالاری هستند و نه برگشتن به زمان شاه و یا خمینی!اگر شما و یا برخی از هموطنان هنوز این واقعیت را درک نکرده اید و یا میدانید و قصد انحراف مسیر دمکراسی خواهی مردم را دارید،بدانید که گفتار و اعمال این چنینی شما کمک به استعمار و حاکم شدن عده ی نا لایق و مستد است.
sina
گنجی نوشته :....مهمترین خطر، خطر قطع شدن رانتخواریهای ناشی از تحریمهای اقتصادی و ساختار دولتی است.... سوال من : مگر قبلا تحریم بود که جزایری ورفیق دوست و .......را بوجود آورد؟. خود دفتر ولی با دارای هشتاد میلیارد دلاری بدون دادن مالیات مسبب رانت خواری است .
Samad
در شگفتم که حق گفتم که مردان نظام و کارگزاران آن چه در داخل و چه در خارج همگی از سر و ته یک کرباس و جملگی دوروی یک سکه اند و مورد قبول واقع نشد! پس ز چه گویم گر ز حق نگویم؟
Majid
آقا اکبر: بجای رویا و خیالبافی درمورد آینده بعد از حذف تحریمها آیا نباید واقع بین شد و سئوال کرد که آیا رهبری نابخردانه و غلط خامنه ای در گذشته باعث آن نشد که به حال برسیم؟ و آیا هنوز هم وقت آن نشده که صلاحیت و شایستگی او را حتی برای مدیریت یک نانوایی (به قول خمینی) زیر پرسش جدی قرار دهیم؟
majed
آگاهی، مسئوليت و سکوت آگاتا کريستی، نويسنده انگليسی، در يکی از معروفترين رمانهای جنايی اش با عنوان "قتل در اورينت اکسپرس"، داستان وقوع قتلی در يک قطار را می نويسد که کارآگاه جنايی در تحقيقاتش برای پيدا کردن قاتل به تک تک مسافران قطار رجوع می کند اما هر جا می رود با ديواری از سکوت روبرو می شود. به هر حال کارآگاه به دليل تجربه و مهارتی که در کارش دارد تحقيق را رها نمی کند و سرانجام با کاری طاقت فرسا موفق می شود ديوار سکوت را بشکند و درست همان لحظه است که متوجه رمز اين سکوت فراگير می شود؛ علت سکوت اين بوده است که تمامی مسافران در اين قتل دست داشته اند.
hasani
ارسال پیامک به مشاور رهبر؛ بازداشت و زندان خبرگزاری هرانا - ارسال پیامک درخواست رفع حصر به عده ای از نمایندگان از جمله غلامعلی حدادعادل، بازداشت یکی از شهروندان را به اتهام تبلیغ علیه نظام در پی داشت. به گزارش کلمه، محمد متاجی که سه ماه پیش این پیامک ها را برای مدعیان نمایندگی مردم ارسال کرده بود، سوم دی ماه بازداشت شده و پس از پنج روز بازجویی در پلیس امنیت، به بند ۳۵۰ اوین اعزام شد. پیش از بازداشت، وی تحت این عنوان که به وسیله خودرو شخصی پدرش سرقتی صورت گرفته به اداره اماکن پلیس واقع در خیابان شهید مطهری احضار شده بود که پس از مراجعه بازداشت و اتهام تبلیغ علیه نظام به وی تفهیم شد. وی که حکم بازداشتش توسط بازپرس شعبه ۲ زندان اوین صادر شده است، از روز دوشنبه ۹ دی ماه در بند ۳۵۰ اوین به سر می برد.!!
امیر
با تشکر از مقاله خوبتون. به هر حال روز اولی که اختلافات ایران با جامعه بین الملل بر سر انرژی اتمی بالا گرفت، بسیاری از آقایان در داخل دولت آقای احمدی نژاد با افتخار از تبدیل تهدیدهای تحریم به فرصت صحبت کردند. در آن روز بر همه آشکار بود که این مسئله تنها فرصتی برای آقایان فرصت طلب برای کسب درآمدهای میلیاردی است. در بسیاری از شرکت های پیمانکاری وابسته به دولت بالاخص شرکت ملی نفت، به بهانه دور زدن تحریم ها، قانون برگزاری مناقصات اجرا نگردیده، و افراد واسطه و دلال جایگزین فرآیندهای قابل نظارت جهت اخذ قرارداد با پیمانکاران خارجی و انتقال ارز گردیدند. مطمئناً آقای بابک زنجانی و افرادی نظیر ایشان تنها جزء کوچکی از این سیستم نقل و انتقال پول هستند که به بهانه دور زدن تحریم ها به تشکیل شرکت های خصوصی و فعالیت در خارج از کشور پرداختند. امروز بسیاری از مردم از منفعت و یا عدم منفعت توافقات ژنو در حوزه انرژی اتمی که آیا 5% غنی سازی کافی است یا نه صحبت می کنند. اما باید به این نکته توجه داشت که اگر این توافقات حداقل منجر به پایان این بساط دلال گری شود جلوی چه زیان های بیشتری را خواهد گرفت. متاسفانه در چند سال اخیر تحریم بانک مرکزی و بخش نفت و گاز ایران باعث کاهش درآمدهای نفتی از یک طرف و از طرف دیگر بلوکه شدن همین درآمدها و یا جاری شدن آن به جیب دلالان و واسطه هایی چون بابک زنجانی گردید. نامه ای از یک فعال نفتی در خصوص تبعات تحریم بر بخش نفت و گاز در لینک http://www.naftemeli.blogsky.com/ خواندم که خواندن آن برای عزیزان خالی از لطف نیست.
شاهد
باید در مورد دو تبین مطرح شده از سوی اقای گنجی در این مقاله کلاه از سر برداشت و او را در مقابل مخالفینش که می کوشند انقلابی گرایی و ضد دین گرایی را وارد "سیاست " کنند تایید کرد ! اکبر گنجی به درستی می گوید “نزاع کنونی ایران، نزاع میان اسلامخواهان و اسلامستیزان نیست. شکاف اصلی ایران، شکاف دیکتاتوری و دموکراسی است. دموکراسی خواهان علیه فساد و تباهی و تبعیض و سرکوب و حکومت خودسرانه مبارزه میکنند.” "سکولاریسم شرط لازم دموکراسی است" به کلام دیگر شرط کافی نیست طرفداران فاشیسم و کمونیسم لنیینی هردو سکولار هستند اما در نگرش دیکتاتور ماب گوی سبقت از همگان ربوده اند