تنش و ترور در عراق و پدیده "داعش"
احمد فراکیش- شبهنظامیان "داعش" به کمک عشایر و پلیس محلی انبار، از فلوجه و رمادی رانده شدند. ظهور و قدرتگیری این گروه، محصول افراط، تنش، تبعیض و هرج و مرج سیاسی است.
هشتم ژانویه، یک هفته بعد از اشغال شهرهای فلوجه و رمادی، ستیزهجویان "داعش" (دولت اسلامی عراق و شام) در نبرد با عشایر مسلح و در حالیکه زیر تهدید حمله نیروهای دولتی قرار داشتند، از استان انبار عقب نشستند.
نوری المالکی، نخست وزیرعراق، دریک پیام تلویزیونی از "تروریستها" خواسته بود که خود را تسلیم کنند. نیروهای دولتی از روز ششم ژانویه منطقه را درمحاصره داشتند و از مردم خواسته بودند خودشان "تروریستها" را برانند. ظاهرا منظور مالکی از مردم، سران عشایر سنی بود که در گذشته جلوی جهادگرایان ایستاده بودند. آنها از القاعده دل خوشی ندارند، ولی از سیاست تبعیضآمیز دولت هم ناراضی هستند.
مالکی روز هفتم ژانویه، پس از مذاکره با سران عشایر با آنها در تشکیل ائتلافی علیه "داعش" به توافق رسید.احتمالا شرط همکاری عشایر این بوده که نیروهای دولتی منطقه را اشغال نکنند و این به معنای تلویحی به رسمیت شناختن نوعی خود مختاری خواهد بود.
پیشروی جهادیها در منطقه
اکنون در تمام مناطق بحرانی، نیروهای افراطی اسلامگرا سعی میکنند جای پای خود را محکم کنند. آنها مهارت عملیات پیچیده همانند همانند نیروهای ویژه نظامی را نیز دارند.
به نظر جان کری وزیر خارجه آمریکا، جنگجویان القاعده به خطرناکترین کنشگران منطقه تبدیل شدهاند. بروس رایدل، تحلیلگر مسائل خاورمیانه درانستیتو بروکینز واشنگتن و همکارانش معتقدند که القاعده و ایدئولوژی رادیکال آن در منطقه در حال اوجگیری است.
سیستم سازماندهی القاعده نامتمرکز است و هیچکدام از رهبران با نام واقعی قابل شناسایی نیستند. ستیزهجویان القاعده در ماه اوت سال گذشته به زندان ابوغریب حمله کردند و ۵۰۰ نفراز همقطاران خود را نجات دادند. آنها در سوریه هم مدام در حال یارگیری و تجهیز بیشتر خود هستند.
در یمن، گروهی با حمله به وزارت دفاع این کشور اعلام موجودیت کرد که خود را "القاعده در شبه جزیره عرب" میخواند و بخش زیادی از فرماندهان آن اهل عربستان سعودی هستند. در این عملیات ۲۵ نفر کشته و ۵۰۲ نفر زخمی شدند. ارتش یمن با تلاش زیاد توانست دو شهری را که از سال ۲۰۱۱ در اختیار القاعده بود، به صورت ویرانه باز پس بگیرد.
همچنین در لبنان، مصر و لیبی، اسلامگرایان افراطی در حال پیشروی هستند. در شبه جزیره سینا تعداد نیروهای وابسته به القاعده ۱۰۰۰نفر برآورد میشود.
موقعیت القاعده در عراق
بعد از اشغال عراق توسط آمریکا و روی کار آمدن شیعیان، سنیها که پس از سالها زعامت دولتی، خود را به ناگهان زیر دست رقیبان قدیم میدیدند، دست به شورش زدند. این ناآرامیها شرایط مساعدی را برای دخالت طرفداران القاعده فراهم کرد.
بنیانگذار القاعده عراق، که درآن موقع القاعده بین النهرین نامیده میشد، ابو مصعب الزرقاوی، از همان ابتدا این هدف بلندپروازنه را دنبال میکرد که عراق و سوریه را در یک حکومت اسلامی متحد کند. او نتوانست و نخواست با سوریه درگیر شود، زیرا در آن زمان سوریه مهمترین حامی القاعده در عراق بود و برای جنگجویانی که از شمال آفریقا و عربستان میآمدند، امکان رفتن به عراق را فراهم میکرد. زرقاوی تصمیم گرفت نبرد را روی "کافران شیعه" متمرکز کند.
او با عملیات انتحاری و بمبگذاری در خودروها، عراق را در هرج مرج غرق کرد. نتایج این روش بیش از همه در مرکز تلاقی شیعه و سنی قابل رویت بود؛ یعنی در بغداد و مناطق جنوبی و شمالی آن سامره و بعقوبه که زرقاوی به عنوان مراکز ترور خود اعلام میکرد.
از آنجا که شبه نظامیان شیعه در این زمان فقط به دنبال طرفداران رژیم صدام بودند، دار و دسته زرقاوی از پیگرد آنان مصون میماندند.
رقابت درونی
زرقاوی از همان آغاز، رقبایی در میان گروههای زیرزمینی ضد امریکایی داشت. در استان انبار دو گروه "ارتش اسلامی" و "بریگادهای انقلاب ۱۹۲۰" (نام یاد آور انقلاب ضد انگلیسی ۱۹۲۰) با القاعده رقابت میکردند که افسران سابق ارتش صدام و سلفیها عضو آن بودند.
در شمال و اطراف کرکوک هم "ارتش اخوان نقشبندی" پا گرفته بود که دور معاون صدام، عزت ابراهیم جمع شده بودند و گاهی هم به فراخور حال با القاعده عملیات مشترک انجام میدادند.
بعد از گسترش ترور در بغداد که از طرف تروریستهای شیعه و سنی به تلافی یکدیگر انجام و باعث قتل مردم عادی میشد، گروههای مقاومت سنی کم کم اعتماد خود به القاعده را از دست دادند.
در ژوئن ۲۰۰۶ الزرقاوی در نخلستان محل اختفای خود توسط نیروهای آمریکایی شناسایی و کشته شد. بعد از او، عمر البغدادی و ابو ایوب المصری رهبری را به دست گرفتند و بغدادی به منظور تثبیت رهبری خود بر جنبش سلفی عراق، نام گروه را به دولت اسلامی عراق تبدیل کرد.
آمریکا که متوجه اختلاف سنیها با القاعده شده بود، تاکتیک خود را تغییر داد و از اواخر سال ۲۰۰۶ از جنبش "الصحوة" (بیداری) حمایت کرد که سنیهای مخالف القاعده را در بر میگرفت.
در چارچوب این سیاست، عشایر سنی مورد حمایت قرار گرفتند و آموزش نظامی دیدند و مسلح شدند تا با القاعده بجنگند. این شبه نظامیان هنگام خروج آمریکاییها ۱۰۰۰۰۰نفر عضو داشتند اما به مرور زمان به ۳۸۰۰۰ نفر کاهش یافتند.
المصری و عمر البغدادی در آوریل سال ۲۰۱۰ کشته شدند و ابوبکر البغدادی جانشین آنها شد. او که در زمان صدام دکترای حقوق اسلامی گرفته بود، ریاست دادگاههای شرعی را به عهده گرفت و نام این گروه را به "دولت اسلامی عراق و شام" (داعش) تغییر داد. این کار البته با مخالفت ایمان الظواهری رهبر القاعده روبرو شد که معتقد بود، اول باید در یک کشور پیروز شد و بعد به جاهای دیگر پرداخت. با این همه، البغدادی نظر خود را به کرسی نشاند. این پیروزی در عمل او را دومین مهره القاعده کرد.
سیاست آمریکا باعث شد که "داعش"، نیروهای خود را پس از شروع جنگ داخلی در سوریه، از عراق به این کشور منتقل کند و سنیهای عراق را راحت بگذارد. مالکی هم بلافاصله بعد ازخروج امریکاییها از عراق، اتحاد با جنبش بیداری را لغو کرد. او حقوق آنها را نپرداخت و وعده استخدام آنها را به فراموشی سپرد.
خشم سنیها
در سال ۲۰۱۱ معاون سنی مذهب رئیس جمهور، طارق هاشمی متهم به همکاری با تروریستها شد و قبل از محاکمه، عراق را ترک کرد. در سال ۲۰۱۲حکم دستگیری وزیر دارایی که محبوب سنیها بود، صادر شد. این بار کاسه خشم سنیها لبریز شد و دهها هزار نفر در استان انبار به خیابانها ریختند و متحصن شدند.
مالکی عقبنشینی کرد و وعده اصلاحات داد. در آوریل ۲۰۱۳ نیروهای امنیتی به محل تحصن معترضان حمله کرده و ۵۰ نفر را کشتند. به تلافی این کار تمام گروههای مقاومت سابق دست به اسلحه بردند. "داعش" فرصت را مناسب دید و با توجه به اینکه توانسته بود خود را در مرز سوریه و عراق تثبیت کند، به راحتی وارد جنگ شد. ازآن پس جنگ شدت گرفت.
هنگامی که مالکی در ماه سپتامبر یک نماینده سنی مجلس را دستگیر کرد و خیمههای تحصنکنندگان را برچید، وضع در انبار به حد انفجار رسید و جنگجویان داعش از سوریه به عراق سرازیر شدند. آنها توانستند استان انبار را عملا از دست دولت خارج کنند و شهر فلوجه و بخشی از شهر رمادی را به تصرف خود در آورند. این وضع تا فرار جهادیها در روز چهارشنبه هشتم ژانویه از فلوجه ادامه داشت.
نتیجه اینکه مالکی با مظلومنمایی توانست کمکهای آمریکا را که به تعویق افتاده بود، به دست آورد. آمریکا اکنون ارسال موشک از نوع هلفایر را سرعت خواهد بخشید. جی کارنی سخنگوی کاخ سفید نیز میگوید عراق ۱۰هواپیمای بدون سرنشین از نوع اسکان ایگل هم دریافت خواهد کرد.
از سال ۲۰۰۵آمریکا ۱۴ میلیارد دلار سلاح به عراق صادر کرده است. بعد از خروج نیروهای امریکایی ۱۰۰ مشاور نظامی در سفارت آمریکا باقی ماندند که به وزارت دفاع عراق یاری میرسانند.
البته در این میان هر یک از طرفین، به دنبال منافع خود است. شورشیان سوریه میخواهند قدرت خود را در آستانه مذاکرات ژنو نشان دهند، مالکی به انتخابات مجلس عراق چشم دوخته که در آوریل برگزار میشود و رهبری القاعده در مرز افغانستان و پاکستان هم بدش نمیآید که همه چیز به نام آنان تمام شود.
در مورد قدرت اسلامگرایان در فلوجه هم نظر واحدی وجود ندارد. افسران عراقی تعداد ستیزهجویان واقعی را زیر هزار نفر تخمین میزدند.
مردم انبار این بار از خطر جستند، ولی مسلما این آخرین مرتبه نیست که زندگیشان دستخوش تنشآفرینیهای خونین اسلامگرایان افراطی میشود.
نظرها
نظری وجود ندارد.