ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

بحران در اخلاق حرفه‌ایِ پزشکان ایران

نعیمه دوستدار - پزشکی که برای گذراندن طرح در یک روستا کار می‌کند یک هزارم درآمد پزشکی را دارد که در شهرهای بزرگ ده‌ها بیمار را معاینه می‌کند.

با دردی شدید در پهلوها، به درمانگاه می‌رود. دکتر عمومی معاینه‌اش می‌کند. می‌گوید باید تحمل کنی. درد ساعت‌ها ادامه دارد و غروب، وقتی به یکی از بیمارستان‌های خصوصی و مجهز تهران می‌روند، بیشتر از یک ساعت طول می‌کشد که کسی بالای سرش بیاید و او هم کسی نیست جز پرستار بخش اورژانس که می‌گوید دکتر سرش شلوغ است. ۴۵ دقیقه بعد، دکتر سرسری نگاهی بهش می‌اندازد و حرف‌های تازه‌ای می‌زند. شاید کلیه باشد، شاید نباشد. شاید تخمدان یا کبد باشد. شاید هم آپاندیس. با این حال، خبری از معاینه نیست.

 مرفین تزریق می‌کنند و دعوت به صبر. دو ساعت بعد تغییری در حالش پیدا نشده، اما پرستارها می‌گویند دکتر فردا صبح خواهد آمد. راه بعدی، امتحان یک بیمارستان دیگر است؛ یک بیمارستان تخصصی. آنجا ده‌ها بیمار حالی شبیه او دارند. او اما خوش شانس‌تر از بقیه است، چون یک ساعت بعد، به دلیل اینکه آشنایی در این بیمارستان داشته، انترن اورژانس، او را می‌فرستد به تنها مرکز سونوگرافی شهر که ‌آن ساعت از شب باز است. ساعت سه صبح، بالاخره مشخص می‌شود که درد از سنگی است که می‌خواهد دفع شود. او، ۲۰ ساعت درد کشیده است تا در ‌‌نهایت بفهمند دردش چیست.

***

فاصله درآمد‌ها در حوزه سلامت تا هزار برابر است؛ یعنی پزشکی که برای گذراندن طرح در یک روستا کار می‌کند یک هزارم درآمد پزشکی را دارد که در شهرهای بزرگ ده‌ها بیمار را معاینه می‌کند.

این را مسعود پزشکیان وزیر اسبق بهداشت و عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس ایران در برنامه تلویزیونی ثریا در شبکه اول تلویزیون ایران گفته است. نمودارهای مختلفی هم از وضعیت هزینه‌های سلامت، درآمدهای پزشکان و... در این برنامه تلویزیونی نشان داده شد که بر اساس یکی از همین نمودار‌ها، در ۱۱ سال گذشته حداقل دستمزد کارگر طبق قانون کار فقط ۷. ۵ برابر شده است در حالی که این افزایش برای جراحی در بخش خصوصی ۶. ۱۵، بیهوشی ۶.۱۴، داخلی ۲۷ و هتلینگ بیمارستانی نیز ۲ .۱۶ برابر بوده است.

همچنین درآمد پزشکان در رشته های مختلف بخش دولتی نیز در نمودار جداگانه‌ای نشان داده شد که بر اساس آن درآمد پزشک اورولوژی در یک ماه ۲۶ میلیون تومان، چشم ۳۰ میلیون، زنان و زایمان ۳۱ میلیون، گوش و حلق و بینی ۳۲ میلیون، جراح قلب ۳۸ میلیون، ارتوپد ۴۹ میلیون و جراح مغز و اعصاب ۶۵ میلیون تومان بوده است.

 به همین دلیل است که موقعیت اجتماعی پزشکان در ایران، افسانه‌ای و تاریخی است. از آن دوران که طبیبان حاذق با خورجین داروهایشان به عیادت مریض می‌رفتند تا امروز که شمار زیادی از آنان در مطب‌های شیک و آن‌چنانی در مناطق بالای شهر تهران و شهرهای بزرگ می‌نشینند، همواره این جایگاه محترم بوده اما شاید در هیچ زمانی پزشکان جایگاه امروزی‌شان را نداشتند.

امروز پزشک بودن، حرمت و جایگاهی همراه با تقدس پیدا کرده که به دلیل درآمد بالای اقتصادی، رسیدن به آن مرتبه، به آرزوی همه پدر و مادرها تبدیل شده و انتقاد از حرفه و تخصص و اخلاق پزشکی، یک «تابوی اجتماعی» است.

با این حال، کم نیستند کسانی که زبان به شکایت باز می‌کنند و از رفتار خشن، تحقیرآمیز و آزاردهنده پزشکان در ایران شکایت می‌کنند. در تجربه بسیاری از ایرانیان، انتظار توجه و لبخند از شمار زیادی از پزشکان ایرانی انتظار بیهوده‌ای است. برخی آنها فرصت معاینه درست بیماری را ندارند که با درد و رنج فراوان و با نگرانی و استرس به او مراجعه کرده است. گویی یک احوالپرسی ساده از بیماری که یک شب قبل عمل سنگینی را گذرانده است،‌ وظیفه آنها نیست. بیمار فقیری که با لباس‌های مندرس از شهرهای دورافتاده و روستا به آنها مراجعه کرده، ارج و قربی پیش‌ آنها ندارد. چراکه آنها به جایگاهی رسیده‌اند که آرزوی همه کودکان ایرانی است.

بر اساس اصلی نانوشته، پزشکان ایرانی از بهترین و با تجربه‌ترین پزشکان دنیا هستند و دست شان به اصطلاح شفاست، اما گزارش تخلف‌ها و بی‌اخلاقی‌های این معجزه‌گران درمان، نه جایی ثبت می‌شود نه در ساختار بهداشت و درمان کشور جایی برای پیگیری دارد. حساس بودن این حرفه از سویی باعث شده که در مقابل ارزش معنوی خدمات پرشکی، بی‌اخلاقی‌ها یا به اغماض نگریسته شوند، یا از اساس نادیده گرفته شوند.

 کمتر بیماری است که با این برخوردهای غیراخلاقی مواجه نشده باشد، اما در نهایت، گویی بیماران هم، خودشان و بیماری‌شان را مستحق ساعت‌ها معطلی برای رسیدن به دستان شفابخش پزشکان می‌دانند.

روی میز و زیر میز

دکتر ح، یکی از مشهورترین متخصصان ارتوپدی در ایران است. برای ملاقات او، رشته‌های محکم ارتباط با کادر پزشکی و بستگان و نزدیکان لازم است. یک بیمار معمولی برای نخستین دیدار، دست‌ کم چهارماه در نوبت می‌ماند. برای مینا که پسرخاله‌اش پزشک همکار دکتر ح است، وقت گرفتن یک ماه طول می‌کشد. آنها می‌خواستند حتما دکتر ح ستون فقرات مادرشان را که مسن بود و مجموعه‌ای از بیماری‌های مربوط به کهولت را با خود داشت، عمل کند.

روز موعود، آنها با امید فراوان وارد اتاق معاینه می‌شوند، با این توقع که دکتر دست ‌کم به خاطر آشنایی با پسرخاله، سرش را از روی کاغذهایش بلند کند، اما دکتر ح گرفتارتر از این حرف‌هاست. حرف زیادی رد و بدل نمی‌شود. دکتر پرونده را در چند ثانیه ورق می‌زند و نتیجه را می‌گوید. باید بیمار را در بیمارستانی که تنها بیمارستان طرف قرارداد با دکتر است بستری‌ کنند. بررسی وضعیت سلامت بیمار، سابقه بیماری‌های قبلی و ... برای دکتر ح جای پرسش ندارد. قبل از خارج شدن از اتاق، برگه‌ای روی پرونده پزشکی مادر مینا گذاشته می‌شود که اطلاعات حساب شخصی دکتر روی آن نوشته شده است. دکتر تاکید می‌کند که حتماً باید ده میلیون تومان به حساب بریزند و قبل از بستری کردن به منشی دکتر تحویل دهند. کل دیدار، پنج دقیقه هم طول نمی‌کشد.

دریافت به اصطلاح «زیرمیزی» رفته رفته به یک آسیب جدی در نظام پزشکی ایران در تهران و شهرهای بزرگ تبدیل شده است. بر اساس این سنت، بیماران باید علاوه بر پرداخت حق عمل رسمی به بیمارستان، مبلغ جداگانه‌ای را در داخل مطب به برخی دکتران بپردازند. تعداد پزشکان سرشناسی که حاضر باشند از این پول بگذرند، چندان زیاد نیست.

گویی در عرف پزشکی، کسی که چنین پولی نگیرد، تبحر لازم را ندارد. زیر میزی گرفتن هم برای عمل‌های مهم و حیاتی یک سنت عادی است، هم برای عمل‌هایی که این روزها دیگر عادی و ساده به حساب می‌آیند. شادی، اهل مشهد می‌گوید: «مگر دکتر زنانی که بدون زیرمیزی سزارین کند هم هست؟ حتما دکتر خوبی نیست.»

«نابسامانی‌های نظام سلامت و درمان در ایران»، «جمعیت زیاد»، «کمبود امکانات»، «سیاست‌های غلط بهداشتی»، «ناسالم بودن محیط زیست و مواد غذایی»، در کنار نبودن «بیمه فراگیر و مناسب»، مشکلات زیادی را برای پزشکان ایرانی ایجاد کرده است.

 تاخیر در پرداخت کارانه پزشکان، اختلاف پرداخت در بخش‌های دولتی و خصوصی و عدم تناسب میان پرداخت‌ها و عملکرد پزشکان، گرایش به سوداندوزی را در میان برخی از پزشکان بالا برده است. موضوع دریافت زیرمیزی به عنوان شیوه‌ای رایج در میان برخی از پزشکان، خیلی هم پنهانی و در خفا نیست و حتی نمایندگان مجلس هم در روزهای اخیر به آن واکنش نشان داده‌اند.

ترس از افشای نام فرد شاکی، اجازه نمی‌دهد که بیماران به شماره تلفنی که برای پیگیری و اطلا‌ع‌رسانی به مسئولان اختصاص داده شده است زنگ بزنند؛ به ویژه اینکه بیماران به احتمال قوی می‌خواهند روند درمان خود را با آن پزشک تکمیل کنند. در نتیجه اغلب از پیگیری صرف نظر می‌کنند.

در کنار اینها تعداد زیاد مراجعان و محدود بودن امکانات باعث می‌شود فشار کاری روی کادر پزشکی ایران زیاد باشد، اما مراجعان و بیماران معتقدند آن گروهی از پزشکان که در رفتار با بیماران اخلاق حرفه‌ای را زیر پا می‌گذارند، نه از میان پزشکان عمومی و کادر خدماتی، که اغلب از متخصصانی هستند که درآمد بالا دارند و میل به ثروت اندوزی بیشتر آنها را از وظیفه اصلی خود دور کرده است.

این در حالی است که به گفته عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس «توان بیمه‌ها برای پرداخت هزینه‌های درمان در حدود ۲۰ درصد است و دولت نیز در حدود ۲۳ درصد این هزینه‌ها را تقبل می‌کند و مابقی آنکه در حدود ۶۵ درصد است، از جیب مردم پرداخت می‌شود.»

جان کم ارزش آدم‌ها

 نوشین، شهروند تهرانی تلخ‌ترین خاطره‌‌اش را از پزشکان این‌طور تعریف می‌کند: «من برای کورتاژ رفته بودم بیمارستان کسری. چند سال پیش. توی بخش زنان نشسته بودم که یک خانم شهرستانی را آوردند. از بیمارستان لاله منتقل شده بود آنجا. همراهش چندین و چند نفر از بستگانش بودند، غیر از شوهرش. برادر آن خانم نشست کنارم. برایم تعریف کرد که خواهرش بعد از ۱۷ سال بچه‌دار شده، با روش تلقیح مصنوعی. دوقلو باردار است و حالا در هفته ۳۴، مادر و بچه‌ها دچار مشکل شده‌اند. در بیمارستان لاله مشکلی برایشان پیش‌ آمده بود و با آمبولانس آنها را فرستاده بودند بیمارستان کسری. آقای پزشک مشهوری باید سزارین می‌کرد که گفته بود تا کل پول زیرمیزی را نریزید نمی‌آیم بالای سر مریض. شوهرش رفته بود پول را تهیه کند، اما کسی بالای سر آن زن بیچاره نمی‌آمد. قبل از اینکه خودم بروم برای عمل، آن آقای دکتر مشهور را دیدم. با همکارانش می‌گفت و می‌خندید و لابد اصلاً فکر نمی‌کرد اگر آن بچه‌ها بعد از ۱۷ سال انتظار بمیرند چه بلایی سر آن خانواده می‌آید. به اینطور بچه‌ها می‌گویند بچه‌های طلایی. نجات‌شان خیلی مهم است. اما آن آقای دکتر فقط می‌خندید.»

دکترهایی که دست و پنجه طلایی دارند در ایران کم نیستند. آنها می‌توانند سخت‌ترین عمل‌های جراحی قلب، ستون فقرات، مغز و انواع پیوندهای اعضای حیاتی بدن را انجام دهند. به دلیل تجربه زیاد، بعضی‌ها به تشخیص پزشکان ایرانی ایمان دارند. اما این شهرت زیاد، گاهی با اخلاق حرفه‌ای همراه نمی‌شود. برخی از آنهایی که در مطب‌های آنچنانی‌شان، حتی نگاهی به چهره بیمار نمی‌اندازند، با تکیه بر همین تخصص و تجربه‌، حتی از گرفتن شرح حال بیمار و بررسی داروهای او اهمال می‌کنند. نتیجه‌ این اهمال ممکن است مثل تجربه سپیده باشد: «داروهای مادرم را کنترل کردم که از دو پزشک مختلف قلب و کلیه گرفته بود. متوجه شدم مادرم همزمان سه داروی مشابه برای یک بیماری دریافت می‌کند و دوزی که می‌گیرد، سه برابر حد نیازش است. فوراً اضافه‌ها را دور ریختم.» یا مثل علی که پدرش دو سال پیش متخصصان مختلف رفت تا مشکل تورم و درد زانویش را حل کند، اما با اینکه انواع و اقسام قرص‌ها را خورد و بارها عکس و اسکن گرفت، در نهایت آخرین نفر تشخیص داد که دردش چیست؛ تشخیصی که با همه تشخیص‌های قبلی فرق داشت و داروی دیگری می‌خواست که هیچ ربطی به داروهای قبلی نداشت.

همه تجربه‌ها اما به اصطلاح ختم به خیر نمی‌شوند. محسن خان، ۶۴ ساله، وقتی یک ماه از دل درد شکایت کرد و از داروخانه محل سراغ دارو گرفت، به او شربت آلومینیوم ام جی پیشنهاد کردند. سه‌ماه بعد، بهترین دکتر شهر او را با تجویز انواع قرص‌ها و داروهای معده و روده آزمایش کرد و نفهمید مشکلش چیست. شش ماه بعد، وقتی با کاهش شدید وزن و سرفه‌های طولانی به تهران رسید، دیگر سرطان در تمام بدنش پخش شده بود. سرطان معده محسن‌خان، تبدیل شد به سرطان ریه و در کمتر از سه ماه او را از پا انداخت. محسن خان اما دردش فقط سرطان نبود. دکترهای متخصصی که با واسطه دوست و آشنا و فامیل معرفی شده بودند، هیچکدام به تن بی جانش رحم نکردند. تنها یکی‌شان به خانواده او توصیه کرد دست از شیمی درمانی بیهوده بردارند و او را با درد بیشتر زجر ندهند، اما بقیه که همه از چهره‌های سرشناس درمان سرطان بودند، از پوست او که بر استخوان کشیده شده بود نگذشتند و دستور گران‌ترین شیمی‌درمانی‌ها و اسکن‌ها را دادند؛ کاری که هربار میلیون‌ها تومان هزینه روی دست خانواده محسن خان می‌گذاشت و آنها با اینکه می‌دانستند ته این بستری‌شدن‌های متعدد در بیمارستان و تزریق‌های دردناک چیزی جز مرگ نیست، به دلیل تابو بودن مخالفت با پزشک در فرهنگ ایرانی و هم شک و تردید در ضرورت چنین درمانی، قدرت مخالفت با پروفسور فلانی و دکتر بهمانی را نداشتند.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • anonymous

    وقتی که پیش نماز آن کند که دانی پس نماز یا مقلد هم دانی که چه حواهد کرد. مشکل در نحوه فکر ایرانی است که حتماً باید مقلد یک نفر فقیه باشد تا ولایت فقیه را لطمه ای وارد نشود. این داکترین احمقانه که فکر سسلیم را از جامعه ایران گرفته است تا زمانیکه پابرجاست اخلاق و اعتماد را جایی در جامعه ایران نخواهد بود.

  • حجازی

    پزشکی هم در ایران مافیای خود را دارد. تمام متخصص ها توان ورود به بازار کار آنچنانی را ندارند و باید مدتها پشت در بمانند و در دکان بزرگان پادویی بکنند شاید سهمی از خان نعمت ببرند. پزشکان عمومی و سایر کارکنان درمانی که اصولا با قدرت تمام تحقیر و از بازار رانده می شوند. اخلاق پزشکی هیچگاه خیلی جایی در فرهنگ طب ایران نداشته. بیمار دزدی، بدگویی از همکاران و استخوان لای زخم گذاشتن بسیار امر کهنی است. تمام این موارد هم بدلیل وجود ارتباط مالی مستقیم بیمار و پزشک است. اگر این ارتباط از طریق شرکت های بیمه یا دولت تعریف، انحصاری و برقرار شود دیگر این موارد نه لزوم خواهد داشت و سود و لذا اخلاق حرفه ای جایگزین این وضع می شود. و اما یکی از بزرگترین مشکلات سیستم درمان ایران این است که وزارت بهداشت کاملادر اختیار پزشکان متخصص بالینی قرار گرفته و آنها هم هیچ سیاستی را تایید نمی کنند مگر منافع صنفیشان در آن لحاظ شده باشد. وقتی هم سیاستی مثل لزوم عدم اشتغال هم زمان اعضای هیات علمی پزشک در بخش دولتی و خصوصی توسط مجلس تصویب می شود به هزار بهانه آن را اجرا نمی کنند. وزارت بهداشت اکنون عمله ی مافیای پزشکی است.

  • دوستدار

    نوشتند دکتر ح تاکید‌ کردند که باید ده میلیون تومان به حساب بریزند . ولی این اندازه که ما گرفتار این جریان شدیم ، پژشکان زیرمیزی را نقد در مطب میگیرند، نه واریز به حساب و نه چک. نقد در مطب ! گرفتن زیر میزی اگر کارمند بازنشسته هم باشد در واقع بیچاره کردن اوست. تازه هزینه های دیگر هم هست؛ هزینه خود بیمارستان هم حسابسازی است، بیش از هزینه واقعی است. دفتر چه خدمات درمانی کم اثر است ، بیمه تکمیلی هم تعرفه خود را دارد و همه را نمی پردازند. اضافه بر اینها، چون عمل جراحی برای جراحان درامد فراوانی دارد، معلوم هم نیست آیا نیاز به عمل هست یا دکتر برای درامد خود در واقع دست به جنایت میزند. درکشوری که منافع ملی فدای حکومت و حاکمان است، در کشوری که سیاست خارجی در خدمت دشمنان کشور و سیاست داخلی سرکوب مردم و حتا تجاوز به فرزندان ملت باشد ، سران کشور مسابقه چپاول گذاشته باشند و ....، طبیعی است که سنگ روی سنگ بند نمیشود. به گزارش رسمی رئیس وقت دیوان محاسبات در خرداد سالهای 87 و 88 به مجلس، نیمی از درامدهای نفتی سالهای 86 و 87 به خزانه واریز نشده اند ! درامدهای مخابرات، پیمانکاریهای سپاه ، درامد ها و سرمایه های آستان امام رضا ، بنیادهای 15 خرداد و مستضعفان و شهید و علوی و ستاد اجرای فرمان امام و ...... پولهای ثبت شده و ثبت نشده نفت و .... کجا میرود؟ سرنوشت کشور به سرنوشت حکومت ضد ایرانی بعث سوریه پیوند خورد و سپاه سید حسن نصراله و غزه و ... ! تمامی ندارد ..... بگذریم. دوستدار

  • shahrvand

    تا ما مردم خودمان خیر یکدیگر را نخواهیم و به هم رحم نداشته باشیم ، وضع بهتر ازاین نمیشود. پزشکان هم بدانند که اوضاع همیشه اینجوری نمی ماند. روزی میرسد که پزشکان زیرمیزی بگیر حساب پس بدهند. فراموش نمی شوند

  • شهروند عادی

    هر چه بگندد نمکش میزنند وای به روزی که بگندد نمک وقتی پزشک و پلیس و معلم یک جامعه پولکی شوند و دغدغه خدمت نداشته نباشند دیگر خاک بر سر آن جامعه شده است.

  • مازیار

    وقتی در دانشکده پزشکی سر درس "اخلاق پزشکی" یک آخوند بیاد برای شما فقط از شرعیات و حرمت تماس با نامحرم بگه نتیجه بهتر از این هم نمیشه.رفقای قدیمی می دونن چی میگم.

  • Farzin

    متاسفانه من و خانواده ام به تازگی تجربه ای تلخ را در ارتباط با دو تا از این به ظاهر انسانها داشته ایم. تجربه ای که ماحصل ان از دست دادن همسر و پدر عزیزه یک خانواذه شد. نه از پرداختها دریق کردیم و نه درخواست خدمات ویژه.  تنها خواهان این بودیم که انها کارشان را نجام دهند. ولی افسوس که دست به دست دادند و با همکاری دیگر  دوستانشان اورژانس تهرانٍ هواپیمایی کشوریٍ فرودگاهای ارومیه و تهران پدر سالم من رو با یک بیماری قابل  علاج به کام مرگ فرستادن و خانوادی رو پریشان. واقعا شرم دارم از این گروه به عنوان انسان یاد کنم ٍ. تا کنترل و نظارتی در این کشور حاکم نباشد خانواده های بیشتری بایستی عزادار بیشن.

  • آرش

    وقتی معیار پذیرش کنکور پزشکی شده است خر خوانی و دینی و قرآن و وصیت نامه امام...و هر کودک فقیری که تنها امید زندگیش این است که درس بخواند تا دکتر شود و آنگاه میتواند انتقام همه نسلهای پیش از خودش را از دنیا بگیرد نتیجه این است که پزشکی وسیله دست دکتران عقده ای است که پول آرزوی دیرینه پدردان آنها بوده است…. شاید یکی از دلالیل گرانی این رشته در دانشگاه در کشورهای پیشرفته همین است که آدمهایی دکتر شوند که خانواده زیر خط فقر نداشته باشند تا فردا بخواهند مردم را زیر تیغ جراحی بدوشند. در ایران کسانی که دکتر میشوند ( پس از انقلاب ) پزشکی اروزی آنها نبوده است بلکه عقده آنها بوده است. کسانی که صد بار کنکور داده اند تا فقط و فقط پزشکی قبول شوند...

  • حامد

    دم شما گرم که از این موضوع نوشتید. رسانه‌های داخلی که جرات اعتراض ندارند چون فورا به تریش قبای عده ای برمی خورد! به هرحال از قدیم گقتند داروی تلخ از دست دکتر مهربان شیرین است. ولی دکترهای ایرانی را با یک من عسل هم نمی شود خورد.

  • اميرحسين

    مقاله بسيار يكسويه و با اطلاعات ناكافى و بعضا نادرست نوشتن شده است.

  • مسیح

    دقیقا کجاش نادرست است آقای شماره‌ی هفت؟ آقای @امیرحسین!

  • آرمين

    من با اينكه خاطرات و و تجارب تلخي از پزشكان در ايران دارم وقتي كه با پزشكان اروپا مقايسه ميكنم ميبينم تسلط و اختيارات پزشكان ايراني در اكثر موارد بيشتر است. به هر حال بايد تحقيق جامعي در اين مورد انجام بگيرد.

  • محمد

    ممنون از گزارش عالیتون واقعا این پزشکها شورش رو درآوردند کاش لااقل کارشان رو درست انجام میدادند دکتر چشم مادرم از تشخیص یک اورای میگرنی عاجز بود . من که سر سوزنی پزشکی نمیدونم حدس میزدم مشکل از چشم نیست و اون که خیر سرش تخصصش بود وقتی بهش گفتم بهش برخورد . بعدا اتفاقی تو اینترنت علائم رو چک کردم و مشکلش رو فهمیدم از این موردها زیاد دیدم . لامصبا هنوز ننشستی دارند نسخه مینویسند . فقط یک دکتر قلب دیدم که درود بر شرف و وجدانش صبور انه همه چیز رو توضیح میداد و به حرفش گوش میکرد بیماری مزمنی که به کارش مربوط نبود رو با یک شرح حال ساده تشخیص داد ، چیزی که چندین دکتر در طی 20 سال نفهمیده بودند . من دیگه کوچکترین اعتمادی بهشون ندارم و صرفا به عنوان مشاور می بینمشون و بعد با اطلاعاتی که خودم پیدا میکنم سبک سنگین میکنم

  • روزبه

    خواهر خانم بنده در حال موت بود از سرطان ولی دکتر نامردش تا 2ـ3 روز قبل از فوتش براش داروای میلیونی مینوشت با اینک میدونست اونها آه ندارندکه با ناله سودا کنند و این بیچاره رفتنی. بچه های اون بیچاره به امید درمون مادرشون و حرف اون دکتر بی وجدان میرفتن از دوست و آشنا پول قرض میگرفتن اون داروای بی اثر و بخرند. انشالا همون درد گریبان خود اون دکترای بی وجدانو بگیره.

  • d

    خب اگه دارو ننویسه با دعا درمان کنه؟ قیمت داروها در مقابل جان مردم چه ارزشی داره؟ شما اگه میتونید به عزیزتون که بیماره بگید این دارو فقط 30% به شما کمک میکنه 70% اثری نداره به اینخاطر بهت دارو نمیدم و منتظر میشم بمیری!به هر حال حرف چند ملیون پوله

  • لیلا

    واقعا متاسفم. برای اون افرادی که *** به خود اجازه میدهند که از روی بخل و حسد به انسانهای شریف و تحصیل کرده و زحمت کش توهین کنند. به کسانی که بهترین سالهای عمر خود را مشغول تحصیل و کار و کوشش بوده اند (که از عهده هر کسی بر نمی آید ). همیشه و همه جا ودر همه جوامع و کشورها پزشکی شغل شریف و مقدسی است و پزشکان از والاترین جایگاه اجتماعی برخوردارند .تنها وتنها شغلی که آنقدر مقدس و عزیز است که بعد از خدا درمانگر است .شفای جان انسانها بالاترین مقام است. تنها کسی که است که به واسطه شغلش محرم و معتمدبیمار است.و...آنقدر والا است که با هیچ علمی و هیچ هنری قابل مقایسه نبوده و نخواهد بود. بماند که پزشکان عزیز ایرانی علی رغم همه سختیها و مشکلاتی که در طی دوران تحصیل و کار با آن مواجه هستند از کارآمد ترین و با سوادترین پزشکان دنیا هستند وبا توجه به نبوغ و کارایی همکارانمان در کشورهای بسیار پیشرفته این امر بر کسی پوشیده نیست.حال بماند که به چه دلایلی بعضی افراد بیسواد و حسود با فرضیات و توجیهات بیهوده و پوچ سعی و کوشش واهی در پایین آوردن منزلت پزشکان دارند. کاری بس عبث و بیهوده که به هیچ عنوان از ارزش و اعتبار و مقام حساس و شریف پزشکان نمیکاهد و به بیانی آب در هاون کوبیدن است. هیچ وقت یک فرد غیر پزشک نمیتواند حتی برای یک لحظه ادعای درک سختی و حساسیت حرفه پزشکی یا حتی درک اندک ناچیزی از مطالب پزشکی داشته باشد. چه بسا بخواهد در مورد تشخیص یک پزشک اظهار نظر کند و حتی با کمال بی شرمی در مورد انگیزه های مالی آنان قضاوت کند. چه بسا با توجه به زحمات و از خود گذشتگی هایی که این قشر دلسوز انجام میدهند و بسیاری مواقع بهترین لحظات زندگی خود را جهت کسب علم و دانش یا شفای بیمارشان از خود دریغ نموده اند کسب منافع مادی کمترین و نا قابل ترین هدیه ایست که میتوان به آنان ارزانی داشت.چه چیزی ارزش پاسخ به نجات جان انسانها را دارد؟***د. واقعا متاسفم.....

  • maryam

    درس خواندن دلیل نمیشود به دیگران اهمیتی نداد و جان و مالشان را یک جا گرفت.

  • سعید طلوع.پزشک عمومی

    کلیت مقاله شما رو قبول دارم ولی چنان نوشته اید که بخش بزرگی از پزشکان اینگونه اند . در اینکه اخلاق در جامعه فرو ریخته است بحثی نیست بخشی از این فرو ریختن اخلاقیات نیز سهم و تقصیر پزشکان است ولی در همین وانفسای بی اخلاقی بسیاری از پزشکان به سبب رعایت اخلاق در فقر و بیکاری به سر میبرند .تنها بخش کوچکی حدود 5% از پزشکان آن هم پزشکان متخصص درآمدهای افسانه ای دارند این افراد با هوش بالایی که دارند در هر شغلی که بودند بدون تردید درآمد بالایی داشتند ولی بخش بزرگی از پزشکان که پزشکان عمومی هستند در بهترین حالت بیش از ماهی 4-5 میلیون در آمد ندارند که این در آمد که از سرانه کشوری چندان بالاتر نیست به سادگی بدست نمیاید یک پزشک نه خواب درستی دارد نه خوراک درست و درمانی نه استراحت و تفریح و مسافرت و تعطیلی ومرخصی مشخصی .بحثی نیست که برخی از پزشکان بیماران را معاینه نمیکنند بداخلاقی میکنند ولی شما تصور کن شیفت شب هستی کلی بیمار ویزیت کرده باشی و انتظار خواب هم نداشته باشی بیماری ساعت 2 نیمه شب برای نفخی که از سه روز پیش گریبانش را گرفته است مراجعه نماید به نظر شما برای آن پزشک اعصاب و انرزی میماند که به زعم شما بیمار رنال کولیک را درست معاینه کند .این موارد را من خود بارها تجربه کرده ام .در ضمن درباره بیمار مورد نظر متاسفانه با واقعیت منطبق نیست چرا که تشخیص سنگ کلیه که از نظر حیاتی اورژانس محسوب نمیشود بسیار ساده است و بیمار سنگ کلیه به قول معروف تابلو است و اگر هم سنگ کلیه باشد درمان خاص و اورژانسی ندارد و پزشک شیفت تنها موظف است درد بیمار را تسکین دهد که باز در اینجا بهترین مسکن همان مرفین یا مخدر مشابهی چون پنتازوسین است و سپس پیگیری بیمار به صورت سرپایی .در این نوشته غرض ورزی مشهود است

  • asd

    1-سال 64-65 که زمزمه ی ادغام بهداری و وزارت علوم به اوج خودش رسیده بود آقای ناطق نوری مصاحبه ای با روزنامه ی اطلاعات کرده بود در آنجا بعد از مقدمه چینی های فراوان فرموده بودند پزشکان حاضر نیستند گوش به فرمان باشند و ما کاری خواهیم کرد که پشت در اتاقمان برای کار صف بکشند ... 2- دراوایل انقلاب تعداد بسیاری از پزشکان طرفدار حکومت با تحت فشار قرار دادن اساتید وارد دوره های تخصصی و فوق تخصصی شدند و بعدا مناصب بالایی را در سطوح حاکمیت اشغال کردند از جمله وزارت بهداش و درمان کلا در اختیار این افراد قرار گرفت 3 - مقامات فوق الذکر با گسترش بورسیه ها و سهمیه های مختلف مانع از گزینش شایسته ترین ها در کنکور گردیدند بطوری که با اینکه 25 سال از پایان جنگ گذشته همچنان سهمیه ی 40 درصدی رزمندگان و ایثارگران برقرار است این افراد در طی تحصیل نیز نمرات خود را اکثرا با فشار مقامات حراست ها به اساتید کسب نموده اند 4 - جامعه ی پزشکی امروز ایران دقیقا مینیاتوری از کل جامعه می باشد اکثریتی ضعیف نگه داشته شده و توسری خور سیستم و حتی جامعه و خانواده - پرشکان عمومی و بیشتر رشته های تخصصی بالینی - و اقلیتی حاکم از هر لحاظ از جمله سیاسی اقتصادی و حتی علمی - سهمیه و بورسیه های رشته های فوق تخصصی جراحی 5- در هر حال پزشکان هم انسانند و نیازمند امرار معاش که می توانند حریص هم باشند . سیستم بهداشتی ایران پزشکان عمومی را به علت پایین بودن درآمد وادار به تجویز داروهای بی مورد نموده و با باز گذاشتن دست الیت وابسته به خود مسابقه ی جیب بری در بین تعدادی از متخصصین و اکثر فوق تخصص ها به راه انداخته وجالب اینجاست که اگر سیستم مالیاتی اخذ مالیات از پزشکان ایران بررسی شود بیشترین درآمد مالیاتی ها از ناحیه ی پزشکان عمومی به خزانه واریز می گردد 6 - کار به جایی رسده که پزشکان جراح بیمارستان آموزشی !! بر سر زیاد بودن کارانه ی خود در آخر برج مسابقه می گذارند که کدامیک از 150 میلیون بالاتر خواهد زد !!! 7 - و این می شود که نتیجه ی پاتولوژی آپاندکتومی های آقای جراح با سمت دانشیاری در بیمارستان آموزشی بیش از 70 درصد سالم گزارش می شود .... 8 - در محفلی خانوادگی از جراحان انتقاد از سیستم به اوج خود رسیده بود که همکاری صدایش را بلندکرد و منصفانه متذکر شد که درآمد تک تک شما از حقوق رئیس جمهور آمریکا نیز بیشتر است شکر گزار نعمتی که به شما داده اند باشید

  • asd

    در پست بالا فقط از ضعف های سیستم و افراد گفته شد با این حال باید از پزشکان و طبیبانی نیز یاد کرد که اسیر این خیمه شب بازی نشده و در هر حال شرافت خود را حفظ و امین جان و مال مردم مانده اند ..........

  • طاهر

    لیلا خانم که یا پزشک هستید یا فامیل نزدیک پزشک دارید: 1- هیچ قشری از مردم والا تر و بالاتر از دیگران نیست 2- ادعای اینکه پزشکان بیشتر از دیگر تحصیلکردگان زحمت کشیده اند حرفی بسیار سخیف و نسنجیده است. بسیارند که با مشقت تمام به همان تعداد سالها درس می خوانند تا پی اچ دی یا مدارج حوزوی و سنتی بگیرند و در نهایت درآمد آنها به گرد پای پزشکان هم نمیرسد 3- کوس رسوایی پزشکان زیر میزی بگیر این روزها بلند شده . همه خود تجربه ی شومی از این ماجرا دارند. دفاع بیجا نفرمایید. انگیزه های مالی همگان از آخوند و دکتر تا ... بر همه عیان است و با تعارف و غلو نمی توان آن را پوشاند. کسی که سلامت مردم را وسیله ی سودای خود قرار می دهد از همه فرومایه تر هم هست. 4- هیچ حرفه ای قداست ندارد. درسی خوانده اند و دارند بر اساس دانش و تجربه مثل باقی مردم به جامعه خدمت می کنند. هیچ جای منتی نیست. باید دید نسبت نجات به صدمه ی هر پزشک چقدر است تا در مورد کار او قضاوت کرد 5- اکثر پزشکان حرمت همکاران خود را نگاه نمی دارند و ای بسار که در اولین ویزیت می گویند قبلا کدام بی سوادی شما را دیده ؟ این چه درمان اشتباهی بوده که انجام داده؟ و از این حرفهای بازار گرم کن. جایی برای احترام نمی گذارند 6- ایرانی ها در هیچ زمینه ای در هیچ جای دنیا از همه بالاتر و بهتر نیستند. چه پزشک و چه غیر پزشک. هر کس از هر ملیتی تلاش کند موفق می شود. آمار پزشکان موفق چینی و هندی تبار در کشورهای مترقی بسیار بیش از ایرانی هاست. کجا یک ایرانی نوبل پزشکی گرفته؟ یک دارو یا دستگاه تشخیصی-درمانی که اختراع یا ابداع پزشکان ایرانی است را نام ببرید تا بدانیم خدمات پزشکان ایرانی به جامعه ی جهانی چه بوده! خود بزرگ بینی بیجا تا کی؟ 5-

  • سالار

    بی اخلاقی به همه مشاغل سرایت کرده....در واقع یه ویروس همه گیره......گزارش عالی بود

  • d

    عزیزان کسی مجبورتون نکرده برین پیش پزشکی که ازتون واسه عمل 10میلیون میخاد تشریف ببرید بیمارستان دولتی با هزینه دولتی براتون انجام بشه اما بخش خصوصی امکاناتش فرق داره پس قیمتش هم فرق داره شما خدا و خرما رو با هم میخاین که نمیشه با پول پراید نمیشه بنز خرید!

  • d

    اون دوستمون هم که پزشکای ایرانی رو پسند نمیکنن میتونن تشریف ببرن دوبی یا ترکیه تا بفهمن یه من ماست چقدر کره داره و هزینه درمان یعنی چی هیچ بیمارستان و مطبی اجباری و زوری نیست

  • reza

    نامه سرگشاده پدر صبا به رييس جمهور مسئول محترم سایت وخبرگزاري با سلام احتراما اینجانب پدر "صبا فروزنده" دختري که 6 سال از زندگي خود را در وضعیت نباتي گذرانده است چون دیگر کلیه ای برای فروش ندارم و عضو دیگری از بدنم نیز قابل فروش نمی باشدطي ارسال نامه اي سرگشاده به رييس جمهور از وي تقاضاي کمک نموده ام متن کامل اين نامه که نسخه اي از آن امروز در اختيار شماگذاشته شده، به شرح زير است از شما خواهشمندم برای حمایت از فرزندم و خانواده ای درمانده در صورت امکان اقدام به انتشار آن نمائید سایت در مورد فرزندم www.sabayepedar.net ممنون از شما: سپاس و ثنای بی حد بر آستان صفات بی همتای احدیت که در کمال رافت و در نهایت عطوفت رخصت سخن گفتن بر بندگان خود عطا فرموده است سلامی به بوی خوش یاس محضررئیس محترم دولت تد بیروامید جناب آقای دکترروحانی این روزها روزهای نسبتا شادی برای مردم است چرا که خواسته خود را درتغییرریاست جمهوری دیدند و اکنون آماده اند تا شاهد تغییرات امیدوارانه دولت جدید باشند اما آقای رییس جمهور این روزها برای من (علیرضافروزنده) ،دخترم صبافروزنده و مادرش شاد نیست . 6 سال است که شاد نیست .6 سال است که ما حرف می زنیم و دلیل وشاهد می آوریم اما هیچ کس صدایمان را نمی شنود و در نهایت به دروغ پردازی متهم می شویم . روزهایی بود که صبای من تازه زبان باز کرده بود ،آنوقت تنها 6 سال داشت.حتما دختر داشته اید آن روزها. روزهای شادی بود. گفتن و خندیدن های ما از حقیقت خوشبختی خانواده سه نفری ما بود.اما زمانه با ما یار نبود. صبا بیمار شد .در تاریخ ۶ /۱۱ /۱۳۸۶ ما متوجه شدیم که صبا تومور مغزی دارد. این شد که ما دست به دعا شدیم و پزشک دست به کار . اولین عمل دخترم برای کار گذاری شانت مغزی بر روی او انجام شد. پس از آن نیز برای برداشتن توموری که روی مخچه بود در تاریخ 13/11/1386 تحت عمل جراحی قرار گرفت اما شانس با صبا یار نبود، شانت بد کار میکرد ناگزیر رنج دو عمل جراحی دیگر برای رفع مشکل شانت را نیز بر شانه های دخترانه کوچکش متحمل شد. ۳3 جلسه رادیوتراپی و۲جلسه شیمی درمانی انجام شد. در این مرحله پزشکان از روند درمان و نتایج پاک بودن نمونه مغز استخوان و جلوگیری از رشد باقیمانده تومور به وسیله رادیو تراپی راضی بودند ما هم راضی بودیم .انگار زندگی داشت دوباره لبخند می زد.اما ... باز هم روزگار ،صبا را با رنج و درد هم آغوش کرد.خرداد سال ۱۳۸۷ به علت مشکل شانت او را به بیمارستان بردیم اما در تعطیلات ۱۴و۱۵خرداد پزشک متخصص مربوطه در بیمارستان نبود این شد کار فرزندمان به دست رزیدنتهای نروسرجری افتاد.دخترم درد می کشید اما آنها دلیل مشکل را چیز دیگری میدانستند.(پزشک صبا واستاد مربوطه نیز در این روزها درخارج از کشور بود )سرانجام رزیدنتها تشخیص دادند که مشکل از شانت است در نتیجه صبا را حدودا ۷بار دیگر روانه اتاق عمل کردند اما باز هم جراحیها جواب نداد .در ادامه هم این عملهای پی در پی منجر شد تا فرزند ما به مننژیت وعوارض دیگر مبتلا شود .اوایل تیر سال 1387 بود که که پزشک صبا از سفر برگشت و اعلام کرد برای فرزندمان شانت vaوریدی تهیه نمائیم.پس از تهیه شانت vaوریدی عمل صبا سریعا توسط وی انجام شد .نتیجه خوب بود و مشکل برطرف شد.دوباره روزگار ما سه نفر شیرین شد و دخترمان داشت به حالت عادی برمی گشت .با این حال چون صبا در حین یکی از عملها آسپیره شده بود وی را تراکستومی نمودند وبه آی سی یو انتقال دادند .تمام رفلکسهای صبا در این روزها کاملا رضایت بخش بود اما... متاسفانه در صبح 20/4/1387 بنا به دلایلی که تاکنون مجهول مانده صبا دچار ایست قلبی شد .(درآن زمان ما خود شاهد کلیه حوادث بودیم) در ادامه باز هم بی توجهی غیر موجه عوامل آی سی یو گریبانگیر صبای ما شد! لطمات بی شماری به فرزندمان وارد شد واو کاملا ایست قلبی داشته با این حال تیم پزشکی بدون توجه به زمان از دست رفته(با توجه به آتروفی شدید مغزی مشهود در اسکن مغزی بعد از تیر ماه1387) به او ۵بار شوک قلبی میدهند که قلب صبا دوباره شروع به کار مینماید ولی به کما میرود . بعد از انجام۱۸ بار عمل از ابتدای بیماری تا آن روز شوم وآن اتفاق از وی قطع امید کردند اما ما پدر و مادر هستیم نمی توانیم صبایی که نفس می کشد و حق زندگی دارد را به حال خود رها کنیم . در نتیجه او را به منزل آورد ه ایم و مشغول نگهداری از او هستیم .حالا صبا درحالت زندگی نباتی میباشد وتوانسته ایم تا کنون با فروش وسائل منزل.کمک برخی از هموطنان و ...... از تاریخ 30/4/1387تابه حال مخارج او را تامین نمائیم و حتی برای ادامه درمان صبا در سال 1389 یکی از کلیه های خود را فروختم با این حال به دروغپردازی متهم شدم . جناب رییس جمهور ما به عنوان اولیای صبا فروزنده برای روشن شدن حقیقت مشکلاتی که بر او رفته و باعث این صدمات جسمی فراوان به او شده خود را مسئول می دانیم به همین دلیل شکایتی تنظیم و به دادگستری ارائه کردیم اما تاکنون پاسخ درست وقانع کننده ای به ما داده نشده است این در حالی است که مدارک ما مستند است و حتی جابجائی تراکستومی و عدم توجه فردمسئول به این مهم در مقابل چشمان همسرم بوده .حالا در این روزهای سخت گرانی و کمیابی دارو ما مانده ایم با صبایی که هر روز صبح چشم باز می کند ، نگاه می کند و حتی می خندند ...در کنار هزینه هایی که خودتان بهتر از ما آگاه هستید که کمر می شکند. جناب آقای روحانی ! فرزند من فدای بی مسئولیتی شد.باور کنید خسته ایم .باور کنید دلمان شکسته و این قلم عاجز است از گفتن حرف هایی که دراین چند سال بغضی شده بر گلوی صبا ، من و مادرش.باور کنید دیگر این شانه ها تاب ندارد.باور کنید از نظر روحی و مالی عاجز مانده ایم . جناب آقای رئیس جمهورشانت فرزندم از سرش نزدیک به 10 ماه است که بیرون آمده ولی کسی برای درمانش اقدام نمیکند حتی با وجودی که به پزشک مربوطه مراجعه نمودیم در جواب به ما گفته شد که دست به این کودک نمیزنم وبرای درمان به همان بیمارستان و رزیدنتها مراجعه نمائید......... آری این است جواب ما در قبال پیگیریمان آقای رییس جمهور صبای ما قد کشیده اما این قد کشیدن ها تنها برای ما نوید این است که باید یک کالسکه تازه برای اوتهیه کنیم تا بتوانیم او را جا به جا کنیم .صبای ما قد کشیده اما ما نمی توانیم راه رفتن او را ببینیم و غرق در شادی شویم و تنها عکس العمل ما به قد کشیدن های صبا اشک است ، بی رنگ و داغ . با این حال چشم امیدمان به دولت امید است باور کنید شعار نمی دهیم . این حرف ها را به پای جنجال خبری نگذارید قصد جنجال هم نداریم حتی برای تحقیر کردن و زیر سئوال بردن هیچ شخص وبخشی هم نیست٬ فقط ما درمان فرزندمان را میخواهیم.....صبا تاکنون29بار جهت مسائل مختلف عمل شده است این نامه برای ما یک امید است یک امید تازه تا شاید یک بار دیگر پرونده صبا فروزنده بررسی شود تا شاید به ما کمک شود تا شاید قلب مان آرام گیرد. امیدوارم در دولت یازدهم هیچ پدری برای تامین هزینه درمان فرزندش نخواهد کلیه بفروشد . امیدواریم در دولت امید نهادهایی که قرار است مسائل و خطاهای پزشکی را بررسی کنند پرونده ها را بدون چشم پوشی بررسی کنند تا حق هیچ کس پایمال نشودوپروندها بدون توجه به نکات آن به بایگانی سپرده نشود وخواسته های قضائی مورد توجه قرار گیرد................. در دولت پیشین نه تنها به روند درمان صبا کمک نشد بلکه من و مادر صبا متهم به دروغ پردازی و پرونده سازی شدیم .تا کنون هم اگراز صبا حمایتی در نگهداری شدازجانب برخی هموطنان بوده............... اکنون امید داریم که در دولت یازدهم دیگر اینگونه نشود.ما امید داریم ... امید به اینکه حداقل کسی به دور از هرگونه تعصب وجناح بازی بیاید صادقانه به حرفهایمان گوش دهد.مدارک و اسکنهای قبل وبعد از این اتفاق راببیند وبعد قضاوت کند........................ و در آخر ایمان داریم به اینکه صبا فردا در جایی باریک ‌تر از مو. بار دیگر در مقابل کسانی قرار می‌گیرد که هوشیاریشان می‌توانست زندگی او و ما را از نابودی برهاند، اشتباهی که اگرچه به عمد نبود، اما عوامل زمینه‌ساز آن .همه عوامل تعمدی بودند……………………………… باتشکر فروزنده تماس 09178879199 تمام اسناد و مدارك موجود بوده و نام‌ گروه پزشكي و پرستاري، بخش و زمان انجام جراحي‌هاي مختلف در صورت نیازجهت ارائه محفوظ میباشد در پایان هم نمونه برخی اخبار و گزارشاتی که از روند بیماری و درمان صبا در برخی از جراید منتشر شده خدمتتان فرستاده ایم. www.sabayepedar.net http://fars.isna.ir/mainnews.php?ID=News-19904 http://www.mehrnews.com/fa/newsdetail.aspx?NewsID=1376448 http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=1377154

  • ho

    این نوشته بر پایه ی حدس و گمان نوشته شده و مبتنی بر واقعیت نیست . نویسنده دیدگاه شخصی خودش رو بیان کرده .من منکر اشکالات موجود در سیستم بهداشتی نیستم و زیرمیزی گرفتن رو تکذیب نمی کنم ولی این اشکالات ناشی از سازمان های بیمه گر و اشکالات موجود در سیستم بهداشتی هست . سازمان های بیمه در تمام دنیا بار اصلی درمان رو به دوش می کشن ولی در ایران عملا کمتر از سی درصد هزینه ها رو تقبل میکنند. .رابطه مالی بین بیمار و پزشک نباید وجود داشته باشه و باید بین سازمان بیمه گر و بیمار وجود داشته باشه و وجود رابطه مالی بین پزشک و بیمار یک آفت بزرگ محسوب میشه . و مشکل اصلی در ایران وجود رابطه مالی بین پزشک و بیماره که سازمان های بیمه گر نظیر تامین اجتماعی و انواع بیمه ها که باید به عنوان حامی بیماران عمل کنند به صورت یک بنگاه اقتصادی عمل می کنند ! این سازمان ها پزشکان رو به عنوان برده و بیماران رو به شکل دسته های اسکناس می بینند و ماحصل چنین تعاملی نتایج اسفناکی رو به همراه داره . این سیکل معیوب سبب کاهش کیفیت در بخش درمان ، کاهش سطح بهداشت جامعه ، افزایش هزینه درمان و سرگردانی مردم در شبکه بهداشتی و درمانی و پر شدن جیب سازمان های بیمه گر میشه. ضمن اینکه اتهامات رو هم روانه پزشکان می کنه .همچنین باید به نبود نظام ارجاع هم اشاره کرد که باز هم سبب بدتر شدن اوضاع کمک می کنه. لمپنیزم موجود در این نوشته اعتبار اون رو از دید افراد صاحب نظر زیر سوال می بره ولی برای مخاطب عام که هدف نگارنده بوده تاثیری کاملا عکس به همراه خواهد داشت .

  • لیلا

    متاسفم واقعا براتون آقایا خانم asd. صحبتهاتون کاملا بخل آمیز و مغلطه است. دیگر دلیلی نمیبینم که وقت باارزش خود را جهت پاسخکویی به شما تلف کنم.فقط بايد بگم جاي تاسف داره که پزشکي که اينهمه زحمت و سختي کشيده و جووني و عمرشو به پاي آموختن گذاشته از طرف عده اي که هيچگونه آگاهي درستي از شرايط ندارن بخواد اينطوري محاکمه بشه،کلا مردم ايران ياد گرفتن که هميشه با بالاتر و برتر از خودشون دشمن باشن و فقط براي چوب لا چرخ گذاشتن حاضر و اماده هستن. . . واقعا يه کم تفکر کنيد،بعدا قضاوت کورکورانه و غير منطقي که صرفا از روي بخل و کينه ورزيست داشته باشيد.من ديگه بيشتر وارد جزئيات نميشم چون معتقدم حرف رو يکبار بايد زد،اگه اثر نکرد فقط خودمون رو با تکرار کردنش اذيت ميکنيم و بس!

  • دکتر مارال

    چقدر سخیفانه و شرم اور. واقعا جای تاسف دارد که حاضر نیستید واقعیتها را بپذیرید آقای asd. حتی به فرض محال که تعداد سالهای تحصیلی هم در کل تقریبا مشابه فقططی دوره عمومی پزشکی باشد تازه انهم به زور و با جمع زدن 3 دوره تحصیلی لیسانس و فوق لیسانس و phd... تازه باز هم اصلا قابل قیاس نسیت. چون تفاوت کیفیت و محتوای تحصیل از زمین تا اسمان است. خنده دار است که چگونه تفاوت فاحش آن را نمیتوانید حتی درک کنید. در خوشبینانه ترین حالت ابنگگونه فرش میکنم که از درک وسعت و ژرفای علم پزشکی قاصرید. در ضمن جایگاه علم پزشکی همیشه و در همه جوامع و در طون کل تاریخ بسار ارجمند و والاترین بوده و سلیقه شخصی شما یک واقعیت علمی و جامعه شناختی رو تعغییر نمیده. سعی کنید به جای خیالبافی و شعارهای بیپایه واقعیت ها رو بپذیرید. گرچه ممنک است برای بعضیها مه در حسرت چیزی هستند تلخ باشه. در ضمن ما در مورد یک نفر یا چند نفر صحبت نمیکنیم و قرار نیست حتما یک ایرانی جایزه نوبل رو ببره تا از نظر شما همه ایرانیها باهوش تلقی بشن. نبوغ و ذکاوت ایرانیها بخشوش پزشکان ایرانی در همه جا عیان و اشکار است و ما در مورد یک جامعه و بطور هموم صحبت میکنیم. گر شما مقیاستان را با جمعیت میلیاردی چین در نشر بگیرید متاسفانه کاملا مشخص است که معیار قضاوت شما کاملا سطحی است. کافی است کمی به جای وقت تلف کردن و حاشیه پراکنی و باور کردن پارهای توهمات به کمی مطالعه و جستجو بپردازید تا در یابید که در تمام ممالک پیشرفته عمدتا پزشکان ایرانی در بالاترین جایگاه علمی و حرفه ای در بیمارستانها و دانشگاهها و موسسات علمی پزشکی مشغول کار میباشند و ار احترام ویژهای برخوردارند. با یک کلیک ساده در گوگل هم میتوانید نام هزاران نفر را بیابید چه در ایران چه در خارج. پس لطفا بدانید که تلاش بیهوده و عبثی که انجام میدهید فقط آب در هاون کوبیدن است . بسار پزشکانی هستند که در سخت ترین شرایط که اشلا در مخیلات شما نمیگنجد برای نجات جان بیمار خود فداکاری و تلاش بی امان کرده اند. پس لطفا کمی در رفتار نسنجیده و کینه توزانه خود تعمق و تعقل کنید. پزشکی شغل شریفیست و قداست ویژه ای دارد و هیچ چیزی در دنیا با ارزش تر از درمان بیمار و نجات جان خلق نیست. متاسفم که از درک این مطلب به این سادگی عاجزید.

  • Li

    در ضمن کاش به جای هجمه های بی پایه و اساسو مغرضانه رسانه ا ی و حاشیه پردازی جها تلاش بیهودا در توهین به قشر فداکار و تحصیل کرده کمی سرتان به کار و زندگی خودتان باشد و و یا اگر خواستید قهرمان بازی کنید یا اگر آنقدر عرشه داشتید سعی کنید حواستان به دانت خواریها و رشوا گیریها و دله دزدیهای بسیار آشکار پیرامونتان باشد که در مواجها با آنها خود را به خواب خرگوشی زده اید و فقط درآمد بسار ناقابل پزشکان در ازای مشفتها و تحمل سختیها پس از سالیان سال تحصیل و سختیهای بسیار و طاقت فرسا و به عنوان مهترین و کارآمدترین اقشار والای جامعه به چشم بخیل شما میاید. هر که بیشتر تلاش و زحمت میکشد و و دارای نبوغ و ظرفیت هوشی بالاتری است و بیشتر از سایرین تلاش و زحمت میکشد و بهترین سالهای عمر خود را جهت ورود به حرفه ای پر مسوولیت و حساس به کسب والاترین و مقدسترین علوم که همان پزشکی است میپردازد کاملا سزاوار است که لیاقت بهترینها را دارد و باید رفاه بیشتری هم داشته باشد. سعی منید این واقعیت رو بپذیرید چون با عقده و کینه وحسد زندگی مردن بسیار جانگداز و غیر قابل ترحم ست.

  • samira

    Samira Ahmadi بنده کاملا با حسادت و کينه توزي افراد در اين کشور موافقم،به نظر من حسادت کردن از جانب افرادي است که در زندگي شان به آنچه ميخواستند و آرزوي قلبي شان بوده است دست نيافته اند و در برهه اي از زمان عقده هاي درونيشان به شکلي ملموس بروز ميکند،واقعا جاي تاسف دارد که در ايران افراد عوض اينکه از پيشرفت يکديگر خوشحال باشند فقط ياد گرفته اند از طريق نيش و کنايه زدن طرف مقابل را له کنند،هر چند در نهايت اين خودشان هستند که آسيب ميبينند چون از نظر روانشناسي شخص حسود در درجه اول خودش دچار آسيب ميشود.خلاصه مطلب اينکه به نظر من کساني که از روي بيکاري و بي اطلاعي و حسادت و کينه توزي هر رشته اي و افراد نخبه و تحصيلکرده آن رشته را زير سوال ميبرند فقط خودشان را مضحکه و سبک ميکنند والا علمي چون پزشکي واطباي داراي نبوغ و استعداد خدادادي و پشتکار بالا و زحمتکش و دلسوز از ازل بوده اند و هستند و اين روند تا زماني که انساني در اين کره خاکي وجود داشته باشد ادامه خواهد داشت و چنين حرفها و سخنان پوچي نميتواند کوچکترين خدشه و آسيبي به جايگاه پزشک و منزلت اجتماعي جامعه پزشکي وارد کند،به قول معروف کار اين جماعت چيزي جز آب در هاون کوبيدن نيست وجز اتلاف وقت و انرژي نتيجه و سودي عايدشان نخواهد شد. . . 3 minutes ago · Like Samira Ahmadi

  • Yousef Namin

    ایرانی فقط در افسانه و خرافه میتونه جایزه نوبل بگیره. کی گفته پزشک ایرانی بهترین پزشک دنیاست؟ در ٤٠ سال گذشته کدام پزشک ایرانی جایزه نوبل گرفته؟ اتفاقا پزشکی ایرانی از مغرور ترین و کم سواد ترین و پولکی ترین پزشکان دنیا هستند. بیشترین جراحی دماغ در ایران است, معنی این چیست؟ فساد در جامعه پزشکی این فساد در سپاه است.

  • طاهر

    سناریوی غالب این است: بسیاری از جوانان نخبه ی ایرانی به دلیل تمایل بیمارگونه ی خانواد ها به اینکه فرزندانشان پزشک شوند به تمام علایق و توانمندی های خود پشت پا می زنند و بی هیچ انگیزه و آمادگی واقعی و تنها با اتکا به ذکاوت خود وارد این رشته می شوند. پس از یک دوره ی تحصیلی طولانی به مدارجی می رسند که در جامعه محترم شمرده می شود. ولی بعد از یک ماه عسل کوتاه به احترامات اجتماعی عادت می کنند و این دیگر آنها را راضی نمی کند. آنها گم کرده های زیادی دارند، علایقی که سرکوب و در زیر خاکستر پزشکی مدفون شده. سرخورده و بی انگیزه آغاز به کار می کنند و لی در جایی که آن را میانسالگی می نامیم به بحران می خورند. دیگر توان از نو شروع کردن هم ندارند. زندگی کاریشان دیرتر از دیگران آغاز شده و باید همچنان جوابگوی خواستهای جامعه باشند. جامعه ای که چهره ی پزشک را در درجه ی نخست بصورت آدمی "پولدار" ترسیم می کند. بسم الله! آغاز کجروی ها از همین نقطه است. اما بحران اجتماعی ناشی از فساد گسترده ی تار و پود بافت جامعه ی ایران را هم نباید نادیده گرفت. تحمل وجدان جامعه بیش از این تاب شنیدن اخبار دزدی های میلیارد دلاری را ندارد. هر کس می شنود که می توان بی رنج و داشتن حد اقل استعداد های مورد احترام چنین پولهایی پارو کرد و دستگاه داوری و مقامات ارشد هم دستور به کش ندادن پرونده های فساد می دهند جایی برای رحم و انصاف نمی ماند. ایران در حال فروپاشی از درون است و سزای مردمی که عشق به میهن را به اوهام می فروشند کمتر از این هم نباید باشد.

  • mehdi

    فقط متاسفم برای انسانهایی که همیشه نیمه خالی لیوان را می بینند.چه بسیار انسانهایی که به دست همین پزشکان نجات بافته اند.بیایید اینقدر سطحی نگر نباشیم

  • شازده

    خانه ازپای بست ویران است خواجه دربندنقش ایوان است افراط وتفریط مسکل جامعه ماست