● دیدگاه
آیا توافق هستهای ناقض منافع ملی ایران است؟
اکبر گنجی- پیروزی روحانی امید به دموکراتیزه شدن کشور نبود، امید به رفع خطر جنگ و تحریمهای فلجکننده بود. به همین دلیل مردم پشتیبان توافق هستهای، بهبود روابط با دولتهای غربی و منطقه هستند.
آیتالله خامنهای در مهمترین نطق سالانه خود، در ۲۰۱۳/۳/۲۱، در خصوص نزاع هستهای اعلام کرد که آمریکاییها نمیخواهند که این مسئله حل شود، وگرنه راه حل آن "بسیار نزدیک و بسیار آسان بود".
راه حل بسیار ساده و بسیار نزدیک او عبارت بود از: الف- به رسمیت شناختن حق ایران در غنیسازی اورانیوم در خاک خود برای اهداف صلحآمیز توسط دولتهای غربی، ب- "اعمال نظارتها و مقررات قانونی آژانس بینالمللی هستهای" برای اثبات صلحآمیز بودن برنامه هستهای ایران.
بدین ترتیب او ۳ ماه قبل از انتخابات ریاست جمهوری و حدود ۵ قبل از روی کار آمدن دولت جدید، نه تنها مذاکره مستقیم با آمریکا- در عین عدم اعتماد مطلق به آنها- را تأیید کرد، بلکه نشان داد که تصمیم قاطع گرفته است تا نزاع هستهای را حل کند.
او برای بازسازی مشروعیت نظام، از همان سخنرانی بر آزاد بودن انتخابات ریاست جمهوری سخن گفت. سپس به سپاه و بسیج دستور داد که مطلقا در انتخابات ریاست جمهوری دخالت نکنند، در روز برگزاری انتخابات، آرای مردم را "حق الناس" به شمار آورد که هیچ کس حق تصرف در آنها را ندارد.
البته چهرههای شاخص اصلاحطلب در رقابت حضور نداشته و هاشمی رفسنجانی هم رد صلاحیت شده بود. وقتی حسن روحانی موضوع کاندیداتوری خود را با خامنهای در میان گذارد، رهبر گفت که با کاندیداتوری شما مخالفتی ندارم، اما "رأی نمیآورید".
حسن روحانی در تبلیغات انتخاباتی و مناظرههای مهم تلویزیونی، سیاست هستهای ۸ سال گذشته را به شدت نقد کرد، از گفت و گوی مستقیم با آمریکا برای حل سریع مسئله هستهای دفاع کرد و وعده داد تا روابط ایران با دولتهای غربی و کشورهای منطقه را بهبود بخشد. او بعدها گفت: "شعار ما این است که سانتریفیوژ باید بچرخد، اما زندگی مردم و اقتصاد هم باید بچرخد".
قبل از سفر روحانی به نیویورک، خامنهای از "نرمش قهرمانانه" در مذاکرات هستهای سخن گفت و چند بار دیگر نیز آن را تکرار کرد (۱۴/۶/۹۲ و ۲۶/۶/۹۲ ). گفت و گوی تلفنی روحانی و اوباما و دیدار جان کری و ظریف تابوشکنی علنی بود که به مذاکرات سرعت بخشید و به توافق موقت هستهای منتهی شد.
روحانی در ۳/۹/۹۲ طی نامهای به آیتالله خامنهای نوشت که توافق نامه متضمن "همه اصول و خطوط قرمز نظام"، "حقوق هستهای و حق غنیسازی ملت ایران"، "حراست از دستاوردهای هستهای فرزندان این مرز و بوم"، توقف افزایش تحریمها و "آغاز فروپاشی سازمان تحریم"ها است.
خامنهای هوشیارانه در پاسخ او نوشت: "دستیابی به آنچه مرقوم داشتهاید در خور تقدیر و تشكر از هیئت مذاكرات هستهیی و دیگر دستاندركاران است و میتواند پایهی اقدامات هوشمندانهی بعدی قرار گیرد". بدین ترتیب، حمایت او مشروط به صحت آنچه روحانی نگاشته، بود. اجرای توافق نامه از ۲۰ ژانویه ۲۰۱۳ آغاز شد.
محافظهکاران: دادن همه امتیازات و فروش استقلال کشور
محافظهکاران افراطی و بسیاری از میانهروهای آنان، از ابتدا حملات شدیدی بر توافق هستهای کرده و گفتند و نوشتند که همه امتیازات را دادیم و هیچ چیز نگرفتیم. حسین شریعتمداری- که در ۲۰ سال گذشته نماینده آیتالله خامنهای در روزنامه کیهان بوده است- در سرمقاله اولین روز اجرای توافق نامه نوشت که حسن روحانی گفته است: "توافق ژنو، یعنی تسلیم قدرتهای بزرگ جهان در مقابل ملت ایران"، اما متن نشان میدهد که در برابر همه امتیازهای اساسی داده شده، در ۸ قسط مبلغ ۲/۴ میلیارد دلار از ۱۰۰ میلیارد دلار پول توقیف شده ایران به کشور باز خواهد گشت.
احمد توکلی- از نمایندگان محافظهکار میانهرو - در نطق قبل از دستور مجلس گفت: "اشکالات متون ذیربط بسیار زیاد است به طوری که به سختی میتوان به استیفای حقوق ملت امیدوار بود" و چون نمیتواند به طور علنی مسائل را بازگو کند، نگرانی خود را با آیتالله خامنهای مطرح خواهد کرد.
از همه اینها مهمتر، انتشار نوار سخنرانی غیرعلنی سردار کریمی- نماینده افراطی محافظهکار مجلس- بود که در آن خبر داد آیتالله خامنهای در جلسهای با شرکت تیم مذاکره کننده و سران سه قوه گفته است: "من فقیه هستم، ۳ مرتبه این متن را خواندهام، از توی این متن تصویب حق غنیسازی اورانیوم برای ملت ایران به دست نمیآید. علت این هم دو مطلب است. یکی شرایط میدانی است. دیگری عدم پافشاری تیم مذاکره کننده بر حفظ حقوق هستهای است. ابهامات زیادی دارد. با نگرانی باید این مسیر را طی کرد. تیم مذاکره باید تقویت شود و دارای ضعفهایی است. یکی از مشکلات توافق نامه این است که هر گامی که میخواهید بردارید، منوط اش کرده اید به موافقت با آمریکا".
سردار کریمی میگوید که همراهان دولت روحانی، از جمله علی اکبر ولایتی، علی شمخانی (دبیر شورای عالی امنیت ملی)، حسینی از شورای عالی امنیت ملی، صالحی رئیس سازمان انرژی اتمی و باقری معاون جلیلی، نامههای مفصل در نقد توافق نامه به آیتالله خامنهای نوشته و گفتهاند که با این توافق "استقلال کشور در معرض خطر قرار دارد".
کریمی میگوید، اگر آیتالله خامنهای با مذاکرات موافقت نمیکرد، روحانی و حامیانش "آیتالله خامنهای را به عنوان متهم شماره یک کشور" مطرح میکردند که نمیگذارد تورم، بیکاری، و...را از طریق مذاکره حل کنیم. کریمی به تفصیل پیرامون امتیازات داده شده سخن گفته و میگوید، ظریف گفته است که متن توافق نامه را آمریکاییها نوشتهاند.
حتی روزنامه جمهوری اسلامی طرفدار هاشمی رفسنجانی از حسن روحانی انتقاد کرد که توافقنامه ژنو را تسليم شدن قدرتهای جهانی در برابر ايران قلمداد کرد. این روزنامه این مدعا را "موجب تعجب صاحبنظران و حتی مردم عادی دانست".
البته ولایتی و صالحی نوشتن نامه به خامنهای درباره توافق هستهای را انکار کردهاند و هاشمی رفسنجانی هم گفته است که رهبری قبل و بعد از توافق تیم هستهای را تأیید کرده است.
موافقان: نجات کشور از تحریم و جنگ
بدون تردید دولتهای غربی دبل استاندارد بوده و هستند. از نظر آنان ۳۰۰- ۲۰۰ بمب اتمی اسرائیل غیر عضو ان پی تی نه تنها هیچ اشکالی ندارد، بلکه دولت آمریکا قانوناً متعهد شده که تحت هر شرایطی برتری استراتژیک نظامی اسرائیل بر کلیه دولتهای منطقه را تأمین کند. غنی سازی اورانیوم توسط ایران عضو ان پی تی- نه بمب اتمی- نیز از نظر دستراستیهای افراطی اسرائیل خطرناک است و باید متوقف شود. ضمن آن که نتانیاهو برای فراموشی بازگرداندن سرزمینهای اشغالی فلسطینیان، به لولوی هستهای ایران احتیاج داشت (تهدید از کدام طرف است:ایران یا اسرائیل).
در چنین بستری، سخنان نابخردانه زمامداران ایران در نفی جنایت هولوکاست و موجودیت اسرائیل، بهترین حربه را به دست راستهایی افراطی اسرائیل- همچون نتانیاهو- داد تا با فضاسازی بتوانند "شدیدترین تحریمهایی را که در طول تاریخ علیه کشوری وضع شده"، علیه ایران به تصویب برسانند (نتانیاهو: چوپان دروغگو).
این تحریمها میتوانست باز هم افزایش یابد و به تنهایی جامعه و مردم ایران را از درون نابود سازد. ضمن آن که دولت اسرائیل سال هاست که دائماً ایران را به حمله نظامی تهدید کرده و میکند و دولت آمریکا هم همیشه از روی میز بودن سناریوی تهاجم نظامی به ایران سخن گفته است. گذشته از جدی بودن این تهدید- با توجه به تجاوزهای مکرر اسرائیل به کشورهای عربی-، زندگی مردم ایران تحت شدیدترین تحریمها و احتمال این که هر آن بمباران کشور و جنگ آغاز شود، از نظر روحی و روانی چه بر سر آنان آورده و میآورد؟
پیروزی حسن روحانی امیدبخش بود. امید، امید به دموکراتیزه شدن کشور نبود، امید به رفع خطر جنگ و لغو تحریمهای فلج کننده بود. امید به بهبودی وضعیت اقتصادی بود. به همین دلیل مردم پشتیبان مذاکره، توافق هستهای، بهبود روابط با دولتهای غربی و منطقه بوده و هستند. احمدینژاد ۸۰۰ میلیارد دلار درآمد ارزی کشور را بر باد داد، دولت را به کلی فاسد و ویران کرد و با ۵۰۰ هزار میلیارد تومان بدهی به حسن روحانی تحویل داد.
پیشبرد سیاست صلحجویانه با آمریکا، دولتهای غربی و دولتهای منطقه به سود منافع ملی ایران است. دولت روحانی در این مدت کوتاه توانسته است که رشد سریع تورم و رشد اقتصادی منفی ۸/۵ را متوقف سازد، یعنی نگذارد که این وضعیت به سرعت بدتر شود.
لغو اندکی از تحریمها در ۲۰ ژانویه ۲۰۱۳، فضای روانی حاکم بر اقتصاد را تغییر داده و بر امیدها خواهد افزود. "اعتماد" اساس "سرمایه اجتماعی" و فعالیت اقتصادی است. دولت با مرتفع کردن خطرها و بهبود وضعیت اقتصادی میتواند "اعتمادسازی" و "امید آفرینی" کند.
ایران امتیازات بسیاری داد که مطابق قوانین آژانس بینالمللی هستهای حق او بود. آری توافق نامه موقت هستهای، نظارتهایی بیش از نظارتهای ان پی تی را به ایران تحمیل کرده است. اما ایران با دولتهای دبل استاندارد غربی حامی تمام عیار اسرائیل، با زمامداران خودکامهای که منافع ملی را در پای شعارهای بیهوده قربانی کردند، و تحت شدیدترین تحریمهای طول تاریخ، راهی جز صرف نظر کردن از پروژههایی که مطابق قوانین آژانس صلح آمیز به شمار میروند، نداشت. با همه اینها، حق استفاده صلح آمیز ایران از انرژی هستهای به رسمیت شناخته شده است.
آینده پر افت و خیز
مذاکرات ساده و آسان نخواهد بود. طرفین دو تفسیر متفاوت از متن توافقنامه موقت هستهای دارند. طرف ایرانی غنیسازی اورانیوم در خاک ایران را مطابق با توافق نامه میداند. دولت فعلی آمریکا با غنی سازی در حد ۵ درصد در خاک ایران مخالف نیست، اما لابی قوی اسرائیل، لابی عربستان سعودی، گروههای افراطی و جنگطلب آمریکا، برخی دولتهای اروپایی، تمام کوشش خود را خواهند کرد تا این توافقنامه به سرانجامی نرسد.
اگر طرف غربی در توافق نامه نهایی بگوید که هیچ سطحی از غنیسازی اورانیوم در خاک ایران را نخواهد پذیرفت (خط قرمز خامنهای)، مذاکرات به هم خواهد خورد و دوباره صدای تحریمگران و جنگطلبان بلند خواهد شد. اما چون دولت فعلی آمریکا و دولت ایران به هیچ وجه خواهان جنگ نیستند، دوباره مذاکرات از سر گرفته خواهد شد. به هم خوردن مذاکرات لزوماً به معنای آغاز جنگ نخواهد بود (۸ باور غلط درباره برنامه هستهای ایران).
مذاکرات طولانی بوده و سالها زمان خواهد برد تا در برابر اعتمادسازی کامل، غنی سازی ۵ درصدی پذیرفته و کلیه تحریمهای اقتصادی لغو گردند. اگر دولت روحانی بتواند سیاست خارجی صلحطلبانه در سطح جهانی و منطقهای را پیش برد و وضعیت اقتصادی را بهبود بخشد، سیاست داخلی هم به سود دموکراسی خواهان تغییر خواهد کرد.
اینک نیز فضای اجتماعی اندکی گشوده شده است. تغییراتی در قلمرو فرهنگ و سیاست در حال مشاهده است. همه اینها امید بخشند، اما با آرزوی دموکراتیزه شدن نظام و رعایت حقوق بشر همچنان فاصله بسیار دارند.
در همین زمینه:
نظرها
طنز
آقای گنجی میفرمایند که «ضمن آن که دولت اسرائیل سال هاست که دائماً ایران را به حمله نظامی تهدید کرده و میکند»، بسیار خوب ولی آیا جمهوری اسلامی، از هنگام تشکیل نامبارکش تا روز امروز، در بالاترین سطح ،از خمینی گرفته تا خامنهای، از رجائی تا احمدی نژاد، بارها و بارها رسما اعلام نکردهاند که خواهان نابودی اسرائیل هستند؟ کدام حرف یا اقدام خطرناکتر است، تهدید به حمله نظامی یا تهدید به نابودی و امحای کشوری از پهنه این کره خاکی؟ مسئله بر سر این نیست که کشورهای غربی مخالف دستیبابی ایران به تکنولوژی هستهای هستند، اگر ایران توسط یک حکومت مسئول اداره میشد نه اروپا و نه آمریکا در اینمورد هیچ مخالفتی نمیکردند. بعنوان نمونه ساخت نیروگاه هستهای کشور امارات است، که اکنون حدود ۴۰ درصد کار ساخت آن انجام شده است و قرار است که تا سال ۲۰۲۱ به مرحله تولید برسد و ۲۵ درصد از انرژی مورد نیاز کشور امارات را تولید نماید. آقای گنجی آیا تا بحال شنیدهاید که کسی با اینکار مخالفت کند؟ شما از کدام «دابل مورال» سخن میگویید؟ اندکی از نفرت خود را نسبت به غرب بکاهید و با دید منصفانهتر به مسئله نگاه کنید!
محسن
اقای گنجی چرا همچی رو باهم نگاه نمیکنی ؟یا نمیدانی یا خود را به نادانی زدی. نوشتی اسراییل از سالهای پیش میگوید ایران تا چند ماه دیگر به سلاح اتمی دست میابد و این موضوع را بدون اینکه بگویی این سخن چه دلیلی در پشت ان است نتیجه گرفتی اسراییل دروغ میگوید وایران هراسی براه انداخته در صورتی که اسراییل بشدت به امنیت وصلح نیاز دارد تا بماند بر خلاف رژیم جمهوری اسلامی حال انکه اگاهان میدانند و مقاله ای هم در همین رادیو به چاپ رسید که جمهوری اسلامی از همان دوران جنگ و بعد از ان میخواست از پاکستان بمب اتم بخرد ونشد. جناب گنجی اگر قدرت و سواد تحلیل نداری از خاطراتت از زمان سیاه 60 بنویس خودتم که تو بطنش بودی توام قبول کن ما قبول داریم تو تو این ادم کشیا نبودی ولی حقیقت رو بنویس .اکبر تو خودتم دموکراسی رو نمیشناسی یا اگرم میشناسی نمیدونی از کجا باید شروع کنی.
Majid
"احمدینژاد ۸۰۰ میلیارد دلار درآمد ارزی کشور را بر باد داد، دولت را به کلی فاسد و ویران کرد و با ۵۰۰ هزار میلیارد تومان بدهی به حسن روحانی تحویل داد." اگر چنین ادعایی صحت دارد پس خامنه ای بعنوان رهبری که صریحأ و واضح از احمدی نژاد حمایت کرده و به او ۲ بار رای داده بود مقصر اصلی این فساد و ویرانی است و باید که از رهبری فورأ خلع گشته و دستگیر و محاکمه شود. و چطور شد که پس خامنه ای نه تنها از احمدی نژاد تجلیل و قدردانی کرد از برای این فساد و ویرانی!؟! بلکه اجازه تاسیس دانشگاه ایران را هم به ایشان ارزانی داشت؟ و اگر این ادعا صحت ندارد پس آقای گنجی اعتبار خود را در افشای حقایق شدیدأ به مخاطره انداخته و خواننده را بکلی به نوشته هایش بی اعتماد میسازد.
هوشنگ
هموطنان گرامی ریشه ذهنیت گنجی و امثالهم آخوندیسم است ومتأسفانه بیرون نرود تا د م مرک. در این جااین واقعه تاریخی، طرفداری از اسرائیلی ها تلقی نشود. یهودیان جنک بنی قرضیه وکشتاروکردن زدن بیش از 750 نفر یهودیان به دستورحضرت محمد در 1400 سال پیش را فراموش نکرده اند. وآخوند های ایران هم از زمان رسیدن به خانم قدرت وثروت مدام نابودی ومحو اسرائیلی ها را تبلیغ کرده اند. قانون فیزیک هست هر کجا فشار هست ضد فشار هم هست. بابا، جناب کنجی دست خوش. خیلی خودت را زدی به کوچه علی چپ. این همه اعدام ورعب وحشت وفقر وفشار وزندان و دزدی واخاذی وآبروریزی وبی حرمتی وخفت را، حتی در زمان آخوند فریدونی کور شدی نمی بینی ، شاید هم نمیخواهی بببنی ویا اجازه نداری ببینی. بهتر است شجاعت بخرج بدهی واز دوران همکاریت هایت با رژیم آخوندیسم بنویسی. قدرت های فدرتمند در هر دورانی برای کشور های عقب افتاده از تمدن وعلم ، افرادی را توی سرکه نکهداری می کنند تا از آنها بعد ها در شرایطی که بوجود میآورند مورد استفاده قرار بدهند.نمونه های آن در خاورمیانه ، مالکی ، حامد کرزی و دیگران وترجیح می دهند یک آدم ارتحاعی وواپسگرا را بر اریکه فدرت بیاورند جونگه از یک آدم بی سواد ونادان به امور سیاسی ، اقتصادی وفر هنکی بهتر می توانند سود ببرند. روان پاک آزادی خواهان وآزاد منشان سر زمین ایران همیشه شاد باد
farhad
با کاغذ پاره خواندن تحریمها توسط نوکرشان ، فکر میکردند میتوانند بمب را بسازند تا برا ای ابد حکومت کنند. ولی دیدند تحریم جدی است و تغییر تاکتیک دادند و ظریف و رفسنجانی وروحانی را فراخواندند تا با مذاکره و متوقف کردن موقتی غنی سازی ٬ تحریمها لغو شود بعدا دوباره بمب را بسازند! ولی اشتباه کرد ند و غرب تا نابودی همه سایتها تحریمها را لغو نمی کند.! چه کسی جوابگوی این بیخردیها و نابودی میلیاردها دلار میباشد؟
samad
احمدینژاد و روحانی، اهداف يکسان، اولويتهای متفاوت، بهروز بهبودی .............. من بر اين باورم که روحانی دقيقاً همان راهی را می رود که احمدی نژاد رفت. هر دو آنها مأمورانی هستند که منويات نظام ولايی و شخص ولی فقيه را تعقيب می کنند. البته روش های آنها متفاوت است ومتناسب با نيازهای داخلی و ضرورت های خارجی تنظيم می شود. حتی در برخی موارد، روش های آنها نيز يکسان است و تنها اولويت بندی های آن دو با يکديگر تفاوت دارد. در عرصه داخلی ، احمدی نژاد ابتدا تلاش کرد روحانيون بنياد گرا ونيروهای سنتی در داخل حاکميت را با خود همراه سازد و پس از استقرار در جايگاه رياست دولت ، تبليفات عامه پسند خود برای فريب افکار عمومی را آغاز کرد. اما روحانی به مقتضای شرايط داخلی و خارجی ، ابتدا همت خود را مصروف فريب افکار عمومی نمود و آنگاه که با حمايت بسياری از منتقدان و ناراضيان، به حکومت رسيد فريب سنتی ها وبنياد گرايان را آغاز نموده است. سخنان روحانی در جمع روحانيون خوزستان و ادعای " تقليد آکسفورد از فيضيه " بخشی از مرحله دوم فريب کاری روحانی برای همراه ساختن بنياد گرايان با خويش است. سناريوی فريب روحانی در عرصه بين المللی نيز ادامه روش احمدی نژاد البته با جابجايی اولويت هاست . به موجب سياست پيشين خامنه ای که احمدی نژاد مجری آن بود جمهوری اسلامی، ابتدا می بايست با توسعه توان اتمی خود، غربی ها را مجبور به مذاکره با جمهوری اسلامی و دادن امتيازاتی به اين "رژيم ماجرا جو"نمايد اما روحانی موظف شده ابتدا قدرت های بزرگ جهانی را بفريبد و آنها را به پشت ميز مذاکره با جمهوری اسلامی بکشاند و آنگاه از فرصت ايجاد شده ، برای پيگيری ماجراجويی های بين المللی نظام بهره بگيرد و آنها را به دادن امتيازاتی وادار سازد. روی سخن من با دولت های غربی است که به نظر می رسد بار ديگر در دام جمهوری اسلامی و بازی های خامنه ای افتاده اند. آنها می دانند که رفع برخی تحريم ها و آزاد سازی بخشی از پول های بلوکه شده ايران ، بيش از آنکه گره ای از مردم ايران باز کند دست رژيم را برای پيگيری اهداف ماجراجويانه خود در عرصه بين المللی باز خواهد کرد. ظاهرا ً عدم حل مشکلات مردم ايران ، دولت های طرف مذاکره جمهوری اسلامی را نگران نمی کند. اما قاعدتاً آنها مايل نيستند که مجری بخشی از بازی فريب خامنه ای به دست روحانی باشند. آن هم فريبی که فريب خورده اصلی آن ، همين دولت ها خواهند بود! پس به آنها هشدار می دهم "بازی مذاکرات جمهوری اسلامی" با امريکا و ساير قدرت های جهانی ، دارای دو مصرف داخلی و خارجی است . نظام ولايت فقيه از برگ همين بازی ها برای سرگرم سازی مردم در داخل ايران و عبور موقت از برخی بحران ها بهره می برد. ظاهراً برخی از طرف های مذاکره با جمهوری اسلامی ، از اين بابت نگرانی ندارند اما آيا آنها نگران بازی خوردن خود هم نيستند؟ اگر هستند با چشم بازتر به بازی های جديد جمهوری اسلامی نگاه کنند.
فرهاد - فریاد
دیدگاههای متافیزیکی و پنداربافی یکی از خواص نوشتارهای آقای گنجی ست از اینرو ایشان قادر نیست همه ی مسائل را بصورت دیالکتیکی ببیند که تحت تاثیر متقابل یکدیگر پدیده های جدیدی را متولد می کند در حالی که آقای گنجی همه چیز را ساکن می بیند و توجه نمی کند جمهوری اسلامی تحت فشار رکود تورمی ست و فشار تورمی یعنی انحطاط اقتصاد و سیاست و بی اعتمادی مردم از سیاست مداران . بقول مرد بزرگی که می گفت : اگر مردم اعتمادشان از سیاستمداران سلب شود سیاست به انحطاط می رود . همین الان آقای روحانی با حذف یارانه ها و افزایش قیمت فرآورده های نفتی در حال تشدید رکود تورمی هستند و این کافی ست که اعتماد مردم و سرمایه داران تولیدی را از دست بدهد تنها همان دلالان چه خارجی و چه داخلی هستند که پر و بال خواهند گرفت از اینرو بهم خوردن مذاکرات اتمی تنها بدلیل جنگ نخواستن دو دولت کافی نیست حتی همین موافقت نامه دو دولت روحانی و اوباما را تحت فشار قرار داده است پافشاری هسته ای ایران فقط یک جاده ی یک طرفه است که نشان از بن بست دیپلماسی و حرکت بسوی تحریمهای بیشتر و در نهایت جنگ است تنها پندار بافان و کسانی که همه چیز را در حال سکون فرض می کنند خود را به خوش خیالی می زنند . امضای توافق نامه ی ژنو با توجه به قدرت تندروهای دو طرف نه تنها خطر جنگ را کاهش نداده بلکه آنرا بیشتر کرده است .
sattar
محمد نوریزاد در تازهترین نامه خود، رهبر جمهوری اسلامی ! را به «به راحتی فريب خوردن»، «ابتلای جامعه به مفسده»، «فريب روسها را خوردن»، «حرص در ترساندن همگان»، «تبديل دستگاه قضايی به حياط خلوت خواستههای خود»، «تبديل شورای نگهبان و مجلس خبرگان به طنزگاه متملقان و وابستگان»، «سند زدن ستاد اجرايی فرمان امام و آستان قدس رضوی به عنوان خزانه شخصی»، «ميدان دادن به بیپروای بیچاک و دهانی مانند احمدینژاد»، «دخالت گسترده در امور داخلی افغانستان، لبنان، عراق، سوريه و فلسطين و بخشيدن پول مردم ايران به اين کشورها بدون اجازه»، «تباه کردن سرمايههای نقدی و انسانی کشور» و موارد ديگر متهم کرده است. آقای نوریزاد در اين نامه که روز جمعه، ۱۱ بهمن، در وبسايت شخصیاش منتشر کرده با انتقاد شديد از عملکرد علی خامنهای در مقام رهبری جمهوری اسلامی، از او خواسته است تا با امضای يک «قرارداد»، از مقام رهبری در ایران کنارهگيری کرده و «عرصه را برای انتخاب همهجانبه مردم» باز کند.
farid
محمد نوریزاد به خامنه ای :.......به راحتی فریب روسها را خوردید وبا ریسمان آنها به اعماق هسته ای فروشدید تا مگربا دستیابی به بمب اتمی دست به گلوی اسراییل وآمریکا ببرید واسم خود را با شجاعت بیامیزید ومدال آن را برگردن تاریخِ این مرزوبوم بیاویزید. روسها شما را بر زانوی خود نشاندند و پولهای مردم را با امضای شما برداشتند وبردند وآشغال های هسته ای خود را برای سرگرم شدن شما پیش روی شما فرش کردند وبرای شما فرصتی فراهم آوردند تا هرچه می خواهید شعاربدهید ورجزبخوانید وبرای آمریکا واسراییل خط ونشان بکشید وهمزمان به همان مدال شجاعت بیندیشید!!........
darush
زیبا کلام : جناب شریعتمداری! این یک خبط بزرگ است که ما به جای سبک و سنگین کردن مسائل جامعهمان و بررسی اینکه چه چیز به خیر و صلاح مملکتمان است و چه چیز به زیان آن، بیاییم ملاک و معیار را بگذاریم روی موضعگیریهای آمریکا. جناب شریعتمداری! چه آمریکا با فعالیتهای هستهای ما مخالفت کند و چه موافقت، مسئله اساسی آن است که آیا این فعالیتها فینفسه برای مملکت ما لازم و درست میبودند یا نه؟ اگر آمریکا با برنامه هستهای ما مخالفتی نمیکرد، بنده همچنان معتقد میبودم که این برنامهها به صورتی که دارند اجرا میشوند به خیر و صرفه و صلاح مملکت نبوده و نیستند. بنده همچنان معتقد میبودم که کشوری مانند ایران با شرایطی که دارد الویتهایش میبایستی تعلیم و تربیت، بهداشت، محیط زیست، کشیدن خط آهن، اصلاح جادههایش، ایجاد اشتغال و ... میبود. جنابعالی معتقدید که برنامه هستهای به نفع مملکت است و دستاوردهای فراوان برای مملکت داشته، بفرمایید آن دستاوردها کدام است؟ شما به جای نشان دادن اینکه منافع فعالیتهای هستهای برای مملکت کدام بوده، با وارد کردن ادبیات حماسی استکبارستیزی، ظلمستیزی، رویارویی با نظام سلطه، توی دهان آمریکا زدن، اراده جوانان پر شور و انقلابی، تسلیمناپذیری این ملت قهرمان و ... بحث را به پایان میرسانید. نه جناب شریعتمداری، اگر آمریکا به همراه 199 کشور دیگر عضو سازمان ملل هم با فعالیتهای هستهای ما موافق میبودند، این برنامهها همچنان از منظر هزینه - فایده اقتصادی یک اشتباه و خطای محض بود. تهیه اورانیوم 5 درصد غنیشده با صدها برابر قیمت بینالمللی آن خطاست. چه آمریکا و چه همه کشورهای دیگر دنیا با این امر مخالف باشند یا موافق. اتفاقا یک دلیل شک و تردید غربیها به ما همین است که باورشان نمیشود کشوری صرفا برای تهیه اورانیوم 5 درصد غنیشده یک همچو هزینههای عظیمی را متحمل شود، در حالی که با بهایی هزاران مرتبه کمتر میتواند آن را تهیه کند. آیا تاسفآور نیست که خدا میداند چقدرخرج کردیم تا چند صد کیلو اورانیوم 20 درصد تولید کردیم و حالا میبایستی مقداری هزینه هم بنماییم تا آنها را اکسید نماییم؟! ایضا بخشهای دیگر هستهایمان که علیرغم آنکه مستقیم و غیر مستقیم میلیاردها دلار برای آنها هزینه کردهایم ممکن است در آینده مجبور شویم آنها را هم از حیز انتفاع بیندازیم.!!