کاهش قیمتها، خواستی که عملی نشد؛ گزارش میدانی
تورم، دلالی و فساد- بخش دوم و پایانی
پارسا محمدی - اگرچه دولت یازدهم در نیمه دیماه اعلام کرد که مهار تورم از پاییز آغاز شده، اما هنور قیمت اجناس در ایران کاهش نیافته است. در این شرایط، خواست مردم از مسئولان چیست؟
محمدباقر نوبخت، سخنگوی دولت روحانی، روز چهارشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۲ از مهار تورم در ایران خبر داد و افزود که این روند «از دو ماه پیش آغاز شده است».
او اما تأکید کرد که «تورم در حال کاهش است، اما این ارقام به منزله کاهش قیمتها نیست، بلکه در حال تغییر است».
سخنگوی دولت در ادامه صحبتهایش گفت: «برای افزایش قدرت خرید مردم اولین اقدام این است که نرخ تورم را تقلیل دهیم و از سویی تلاش میکنیم افزایش حقوق را که ناشی از تورم است، جبران کنیم.»
مشخص نیست منظور نوبخت از «جبرانِ افزایش حقوق» چیست، اما برخلاف زبان پیچیده و غیر قابل فهم سخنگوی دولت، درخواستهای مردم از دولت بسیار روشن و مشخص است.
توقع مردم این است که قیمتها پایین بیاید
یک راننده اتوبوس میگوید: «دولت باید هرچه سریعتر جلوی گرانی را بگیرد و مشکلات اقتصادی را حل کند. حرفش را میزنند، خدا کند عمل کنند. توقع مردم این است که قیمتها پایین بیاید.
هزینهها خیلی بالاست. چهار روز دیگر عید است. بالاخره نمیشود رفت و آمد نکرد. سالی یکبار است. هیچ کجا نرویم باز مهمان میآید در خانه و زنگ میزند. یک چیزی باید گذاشت جلویش. زنم میگوید برای شب عید پول بده برای بچهها لباس بخرم؛ آجیل بخرم. چیزهایی که میخواهند تقریباً میشود یک میلیون تومان. با اینکه روزهای تعطیل ماشین را بیرون میآورم و کار میکنم باز کم میآورم. گفتم من لباس نمیخواهم، سهم مرا کم کن. گفت تو را که حساب نکردهام، برای تو بعد از عید میخرم.»
این راننده اتوبوس در ادامه تورم را اینگونه تعریف میکند: «تورم یعنی اینکه دولت بلد نیست کار خودش را انجام بدهد. تورم یعنی اینکه مملکت بی حساب و کتاب است. تورم یعنی اینکه اگر در این دوره و زمانه پول نداشته باشی باید بروی و سر بگذاری به بیابان. تورم یعنی اینکه دخلت ۸۰ باشد، خرجت ۱۰۰ باشد. تورم یعنی اینکه امروز یک بسته پنیر میخری سه هزار و ۹۰۰ فردا باید بخری چهارهزار و ۴۵۰.»
تمجید و انتقاد
یک پژوهشگر اقتصادی میگوید: «در دولت آقای روحانی کارهایی انجام شده است که باید از آن دفاع کرد. از جمله این کارها ثبات بازار ارز است. این موفقیت چشمگیری است که اثرات مثبت زیادی روی اقتصاد کشور به خصوص در بخش تولید دارد. تا زمانی که ثبات بر بازار ارز حکم نباشد بخش تولید در ایران که وابسته به واردات است نمیتواند برنامهریزی داشته باشد. در مسئله تعیین قیمت نیز ترس از افزایش هر روزه مواد اولیه انگیزه روانی برای افزایش بیدلیل قیمتها به وجود میآورد. این خودش باعث میشود بین واردکنندگان و تولیدکنندگان مسابقه افزایش قیمت ادامه داشته باشد.»
این پژوهشگر اقتصادی ضمن تمجید از اقدامات دولت روحانی به انتقاد از سیاستهای اقتصادی نیز میپردازد و اعتقاد دارد: «سطحی که دولت آقای روحانی برای تثبیت قیمت ارز در نظر گرفته است عدد سه هزار تومان برای دلار و چهار هزار تومان برای یورو است. دلار و یورو پایه پولی تجارت بینالمللی است و ثبات آن اثرات مطلبی روی اقتصاد دارد. این نکته نیز وجود دارد که دولت میتوانست این تعادل را در عدد پایینتری ایجاد کند ولی متاسفانه تیم اقتصادی آقای روحانی اعتقاد دارد برای خروج از رکود اقتصادی باید ارزش پول ملی را پایین نگاه داشت.
اگر به یاد داشته باشید زمانی که دلار سه هزار و ۶۰۰ یا ۴۰۰ تومان بود چند نفر از اعضای اقتصادی دولت اظهار نظر کردند که قیمت واقعی دلار پنج هزار تومان است. بنده رقم عجیب هفت هزار تومان هم به یاد دارم که مطرح شد، اما بازار نادرستی این مطلب را نشان داد. به محض به نتیجه رسیدن مذاکرات هستهای قیمت دلار به کانال دو هزار هشتصد تومان سقوط کرد.
...این نشان میدهد افراد تصمیمگیرنده به نوعی با منافع حاصل از سفتهبازی و دلالی در بخش نقدینگی کشور مرتبط هستند. در زمان افزایش شدید قیمت در دولت احمدینژاد آقای مصلحی گفتند که خریدهای عمده ارز توسط «خواص» انجام گرفته است. خواص در کشور ما به افرادی گفته میشود که خودتان بهتر در جریان هستید.»
تورم و دلالی
مدیر یک کارگاه تولیدکننده مواد شوینده اعتقاد دارد: «تا وقتی تورم هست اقتصاد دست دلالها و واسطههاست.»
این تولیدکننده ایرانی میگوید: «ما در مقایسه با چند شرکت بزرگی که در بازار هستند توان رقابت نداریم. آنها مواد اولیه یک سال خود را انبار میکنند؛ ما حداکثر دو ماه پیشخرید داریم. توان خرید ما در مقابل آنها بسیار پایین است. ما خریدار خُرد محسوب میشویم.»
او درباره ارتباط صحبتهای خود با مسئله تورم میگوید: «وقتی تورم وجود دارد و قیمتها بالا میرود، واردکننده جنس خود را نگه میدارد تا قیمت ثابت شود. خریدار عمده فرق دارد. خریدار عمده، اصل پول و سود را سریع به واردکننده برمیگرداند و واردکننده دوباره جنس وارد میکند. شرکتهای بزرگ ضرر نمیکنند چون قیمت را با تورم تنظیم میکنند، اما کارگاههای کوچک اسیر دست دلالها هستند... احتکار برای واردکننده و دلال به صرفهتر از خرید و فروش است. کسی که احتکار میکند با یک مرتبه خرید و فروش همان سودی را به دست میآورد که در این مدت (مدتی که جنسی را احتکار کرده) اگر چندبار خرید و فروش میکرد به دست میآورد. تازه پول کارگر، ماشین، مالیات و چک برگشتی و صدها مشکل دیگر را هم ندارد.»
هزینههای سنگین حمل و نقل
کارمند یک شرکت خصوصی درباره تورم و گرانی میگوید: «اول صبح و آخر شب سوار مترو بشوید تا بفهمید وضعیت چقدر بد است. جمعیت هجوم میآورد. بدون رحم همدیگر را هل میدهند تا جا باز شود و یک نفر دیگر سوار شود. گاهی اوقات دو یا سه قطار میرود و جا برای سوار شدن نیست. با گران شدن کرایهها مردم چارهای ندارند جز اینکه با هر زوری شده سوار مترو بشوند.
کسانی که سر کار میروند یا از سر کار برمیگردند دیگر عادت کردهاند، اما یک صحنههایی هست که آدم دلش میسوزد. زن تازه زایمان کرده با شوهرش و کلی وسیله، با خانمی که فامیلشان بود و برای پرستاری از شهرستان آمده بود سوار مترو شده بودند. زنی که تازه زایمان کرده و از بیمارستان مرخص شده نمیتواند مترو را تحمل کند. هوا برای نفس کشیدن در مترو نیست. من تعجب کردم بچه چطوری در این بوی عرق و هوای بد زنده ماند.
شوهرش معلوم بود خانواده دوست است، اما پول نداشته برای زنش ماشین دربست بگیرد. مگر این چیزها چند دفعه است؟ مردم برای چیزهایی که همیشگی نیست هم پول ندارند.»
نحوه عجیب آشنایی با تورم
یک دانشجوی اهل اصفهان میگوید: «من در خوابگاه دانشجویی زندگی میکنم. چون فقط بعضی چیزها را میخریم زیاد خبر نداریم چه خبر است. هزینه دانشجویی معمولاً کرایه تاکسی، نان، تخم مرغ و کنسرو است. وقتی آدم مستقل میشود یا از محیط خوابگاه و دانشگاه میرود بیرون تازه میفهمد چه خبر است. من اگر بخواهم بیرون دانشگاه غذا بخورم ساندویچ معمولی میخورم. مثل فلافل و همبرگر. چند وقت پیش با یک خانمی آشنا شدم و با هم دوست شدیم. با کارت تخفیف دانشگاه رفتیم سینما که هزینهاش زیاد نشد. بعد از سینما به دوستم گفتم غذا میخوری؟ گفت آره. با خودم گفتم دخترها هر جایی غذا نمیخورند؛ اول بپرسم که ضایع نشوم. پرسیدم چی میخورید؟ گفت هوس باقالی پلو با گوشت کردهام. رفتیم یک رستوران نشستیم و سفارش دادیم. باقالی پلو با گوشت پرسی ۲۷ هزار تومان بود. حاجی، باورم نمیشد اصلاً. من آخرین باری که توی رستوران باقالی پلو با گوشت خوردم نه هزار و پانصد تومان بود. از رستوران که آمدیم بیرون گفت نیم ساعت قدم بزنیم تا غذا هضم شود بعد من با آژانس میروم خانه. گفتم یا خدا حتماً باید پول آژانس را هم من بدهم. به بهانه اینکه فردا امتحان دارم خداحافظی کردم و قسم خوردم مثل بچه آدم درسم را بخوانم و زودتر برگردم خانه خودمان.»
مسئولان فقط دروغ به مردم تحویل میدهند
اگر قرار باشد سن او از روی چهره و ظاهر برآورد شود باید در حدود ۷۰ سال سن داشته باشد. خودش میگوید که ۵۹ ساله است. کاور سبز رنگ مخصوص نیروهای فضای سبز شهرداری به تن دارد و مشغول جابهجا کردن قطعات سیمانی مخصوص سنگفرش کردن پیادهروها است.
در حالی که نفس نفس میزند و حاضر نیست کار خود را متوقف کند، حرفهایش را اینگونه بیان میکند: «میگویند به خاطر مسکن مهر تورم درست شده. سر تا ته مملکت خراب است، دو دستی چسبیدهاند به مسکن مهر. از روز اولی که انقلاب شد در ایران تورم بوده تا همین امروز. حالا، حالاها هم هست. این همه خانه درست شده است ولی کرایه خانه تکان نخورده است. اگر مسکن مهر نبود قیمتها خیلی بیشتر از این بالا میرفت. هر اشکالی هست میاندازند گردن یک نفر. قبلاً همهاش تقصیر آمریکا بود، الآن میگویند تقصیر احمدینژاد است.»
او ادامه میدهد: «یک تیم درست کردهاند و دارند همه چیز را برای خودشان برمیدارند. احمدینژاد واقعاً میخواست به مردم برسد. مسکن مهر را درست کرد. خیلی زرنگ بود. برای اینکه نتوانند از چنگ مردم درش بیاورند قانون گذاشته بود کسی حق خرید و فروش ندارد. قانون را عوض کردند تا خرید و فروش مسکن مهر آزاد باشد. فکر نمیکنند مردی که معتاد است یا بدهی دارد این خانهها را میفروشد و زن و بچهاش آواره میشوند. به فکر مردم نیستند. پسرم به خاطر بیکاری ۳۰ سالگی معتاد شد. از سن آلوده شدنش گذشته بود. از غم و قصه گرفتار شد. من پیرمرد تا کی زنده هستم که کار کنم و خرج زن و بچهاش را بدهم؟»
از این مرد درباره میزان تحصیلات و شیوه دسترسیاش به اخبار و اطلاعات پرس و جو کردم، اما او حاضر به پاسخگویی نشد.
تاثیر تورم و گرانی بر تغذیه و سلامت
یک نظافتچی ۴۵ ساله میگوید: «بچهام کم خونی دارد. آمپولهایش را میخریدیم ۳۰ هزار تومان ولی الآن ۸۰ هزار تومان است. اصل آن ۱۱۰ هزار تومان است. مارک جدیدی که آوردهاند به درد نمیخورد. هندی است. دکتر میگوید آمپول موقتی است، باید غذا بخورد. سه وعده جگر و قلوه در هفته در وسع ما نیست. قلوه کیلویی ۳۶ هزار تومان است، جگر کیلویی ۳۴ هزار تومان است. نمیتوانم به زنم بگویم وقتی برای بچه درست میکنی خودت نخور یا به آن دخترم بگویم تو حق نداری بخوری. بویش میپیچد و آدم هوس میکند. گرفتار شدهایم. این بچه رنگش همیشه مثل گچ دیوار سفید است. توی مدرسه بی حال میشود. یک نفر گفت عدس هم کار جگر را میکند. قربانش بروم عدس هم ارزان نیست. یک مدت جگر را قطع کردیم و عدس دادیم بخورد. حالش بدتر شد.»
او ادامه میدهد: «گرانی به خاطر تورم است. از قیمت پول کم میشود. نمیدانم باید چکار کنند تا درست شود، اما کاری نمیکنند. مسئولان دلسوز نیستند. زمان انتخابات یک نفر از همسایهها که در ستاد جلیلی کار میکرد عکس نشان ما داد. همه دعواها بازی است. بچههای هاشمی رفسنجانی، خاتمی و احمدینژاد، همه در خارج هستند. بچههای ما چه فرقی با بچههای آنها دارند که آنها میروند خارج و بچههای ما از کم خونی جان ندارند؟ با دعوای زرگری مردم را سر کار گذاشتهاند. موقع خوردن حق مردم دست همهشان در یک کاسه است.»
هر کس استخدام دولت نباشد چه کار کند؟
یک زن دستفروش که با رضایت یک فروشنده لوازم برقی جلوی مغازه او بساط کرده است میگوید: «من از این چیزها سر در نمیآورم، ولی زندگی ما خیلی سخت است. دولت فقط به فکر استخدامیهای خودش است. هرکس استخدام دولت نباشد دولت میگوید به ما ربطی ندارد. هر سال حقوق کارمندها زیاد میشود. راننده ماشینها میکشند روی کرایه، مغازهدار میکشد روی قیمت، ما چه کنیم؟ هر کس استخدام دولت نباشد چه کار کند؟ بیایند خانه ما را نگاه کنند. یک بخاری کوچک از همین محمدآقا (صاحب مغازه) گرفتهام. خدا پدر و مادرش را بیامرزد. شیشه بخاری خودمان شکسته بود یکبار نزدیک بود گاز خفهمان کند. محمد آقا بخاری مغازهاش را داد. گفت با این سر کنید تا مال خودتان را یکجوری درستش کنم. خدا پدر و مادرش را بیامرزد. اگر دولت به اندازه محمدآقا به فکر ما بود شبها سرما نمیکشیدیم. شانس آوردیم امسال برف نیامد. اینها چرا از خدا و قیامت نمیترسند؟ چرا کسی به فکر ما نیست؟»
بخش اول گزارش:
نظرها
فرهاد - فریاد
آقای اقتصاد دان شما اشتباه می کنند مگر در دوران آقای خاتمی نرخ ارز تثبیت شده نبود مگر باز هم مسابقه ی قیمت وجود نداشت مگر تورم دو رقمی وجود نداشت اشتباه اقتصاد دان شما در اینست که متوجه نیست که در یک اقتصاد رقابتی ست که قیمتها تثبیت می شوند یعنی اقتصاد سرمایه داری برای تثبیت قیمتهایش از طریق رقابت عمل میکند و جون در ایران همه چیز از جمله بازرگانی خارجی و گمرک در اختیار دولت است بازار ایران رانتی و انحصاری در دست آقازاده ها شده است یعنی سوداگران بازار برای سود بیشتر مانع رقابتی شدن بازار شده اند از سوئی تولید کننده های سنتی و خرد چون قدرت رقابت با محصولات بین المللی را ندارند و هزینه های تولیدشان بسیار بالاست از اینرو با سوداگران بازار یک وحدت رویه در انحصاری کردن بازار دست یافته اند . تثبیت نرخ ارز هم تنها در این چهارچوب معنا پیدا میکند . در واقع دولت محلیست تا با برنامه ریزی این گروههای رانتی سهم خود را دریافت کنند مجلس تصویب می کند شورای نگهبان تکمیل میکند . هزینه های دولتی آنچنان بالا رفته است که کمر مردم را خم کرده است به همین دلیل هیچکس حاضر نیست که به عرصه ی تولید بیاید و تا زمانی که یک حکومت تولید محور نشود امکان حل مشکل تورم و گرانی و بازار رقابتی هم امکان پذیر نخواهد بود . تقسیم پول نفت ممکن است زمان کوتاهی فرجی برای یک حکومت شود اما در دراز مدت آن حکومت را خفه خواهد کرد .
محسن
وقتی سرسلسله جمهوری اسلامی اقتصاد و اقتصاد دان رو خر و گاو مینامد از بقیشون چه انتظاری داری مردم ایران خیلی بهشون فشار میاد طلبکار باشند تا ادای مظلوم در بیارند صف نیاستند تا مثل حیوانات جلوشون کالا مجانی پرت کنند یقه اقا رو بگیرند که چرا اینجور شد؟
hgjf
وقتی سرسلسله جمهوری اسلامی اقتصاد و اقتصاد دان رو خر و گاو مینامد از بقیشون چه انتظاری داری مردم ایران خیلی بهشون فشار میاد طلبکار باشند تا ادای مظلوم در بیارند صف نیاستند تا مثل حیوانات جلوشون کالا مجانی پرت کنند یقه اقا رو بگیرند که چرا اینجور شد؟