انقلاب و سبک زندگی جوانان؛ در گفتگو با علی اکبر مهدی، جامعهشناس
از آرمانگرایی تا مصلحتگرایی
اسماعیل جلیلوند - ۳۵ سال حکومت اسلامی، چه تاثیری بر سبک زندگی جوانان داشته است؟ آیا این تغییرات در همه بخشهای جامعه نمود یکسانی داشته است؟
انقلاب سال ۱۳۵۷ و به قدرت رسیدن حکومت اسلامی در ایران، بر تمام وجوه زندگی فردی، سیاسی و اجتماعی ایرانیان آثاری قابل ملاحظه بر جای گذاشته است.
این تاثیر، بر سبک و شیوه زندگی جوانان چگونه بوده است؟ آیا تغییرات رخ داده را میتوان مورد قضاوت مثبت یا منفی قرار داد؟ آیا این تغییرات در همه بخشهای جامعه نمودی یکسان داشته است؟ سبک زندگی جوانان پیش از انقلاب چه تفاوتهایی با جوانان امروز دارد؟ تغییر در سبک زندگی جوانان چه آثار اجتماعی و سیاسی را در پی داشته است؟
در این زمینه با علیاکبر مهدی، استاد جامعهشناسی در دانشگاه کالیفرنیای آمریکا به گفتوگو نشستهایم.
پیش از ورود به بحث تاثیر انقلاب بر سبک و شیوه زندگی جوانان در ایران، لطفا توضیح دهید تعریف سبک زندگی چیست؟ سبک زندگی چگونه شکل میگیرد و آیا میتوان سبک زندگی جوانان در جامعه ایران را ارزشگذاری کرد؟
علی اکبر مهدی- سبک زندگی به معنای شیوهای است که یک فرد یا گروهی از جامعه برای پاسخ دادن به انواع نیازهای خود انتخاب میکند.
گروههای اجتماعی سبکهای متفاوتی برای زندگی دارند که میتوانند تحت شرایط سنی، جنسیتی و محیطی شکل بگیرند. به عنوان مثال شیوه زندگی و رفتار زنان ممکن است تفاوتهایی با مردان داشته باشد و به همان نسبت افراد مسن نسبت به افراد جوان و افراد جوان نسبت به نوجوانان.
در مورد جوانان اما باید به این مسئله توجه داشت که سبک زندگی آنان نمیتواند فاصله زیادی با دیگر اقشار جامعه داشته باشد، چرا كه فرهنگ کلی جامعه بر فرهنگ جوانان آن جامعه نیز تاثیرگذار است. در جامعهای که فرهنگ آن در مجموع یک فرهنگ عاطفی است، قاعدتاً رفتار جوانان نیز بار عاطفی زیادی دارد و در جامعهای که تاکید زیادی بر مذهب وجود دارد، جلوههای تفکر مذهبی در رفتار جوانان نیز به اشکال گوناگون نمایان میشود.
ارزشگذاری سبک زندگی نیز یک مسئله نسبی است و باید دید از نقطه نظر چه گروهی به آن نگاه میکنیم. این مسئله نسبت به نوع ارزشهای اجتماعی گروههای سنی، قومی و فرهنگی جامعه سنجیده میشود و گروهها و طبقات مختلف اجتماعی دیدگاههای متفاوتی نسبت به آن دارند. به عنوان مثال اقشار تحصیل کرده در تمام دنیا با دیدی بازتر به مسائل جوانان و انتخابهایشان نگاه میکنند، تا گروههای سنتی یا افرادی كه از تحصیلات كمتری برخوردارند. بنابراین در جوامع مختلف نوع قضاوت نسبت به سبک زندگی افراد وابسته به عوامل و تركیب فرهنگی و اجتماعی و مذهبی و غیره است و میتواند بسیار متفاوت باشد.
به نظر شما سبک زندگی جوانان در ایران تا چه حد تحت تاثیر انقلاب و روی کار آمدن حکومت اسلامی، دچار تحول شده است؟
تا حدی بسیار زیاد. پس از انقلاب حکومت در ایران هم دچار تحول ساختاری و هم ایدئولوژیك شد.
حكومت جدید با قانون اساسی جدید و ساختاری متفاوت از قدرت برای خود وظایفی فرازمینی و الهی قائل شد. امروزه حاکمان ایران فکر میکنند وظیفه هدایت افراد به سوی سعادت را برعهده دارند و در تمام مسائل ریز و درشت زندگی مردم و به خصوص جوانان دخالت میکنند؛ همین مسئله جامعه امروز ایران را در یک شرایط غیر متعارف قرار داده است.
دخالت در زندگی شخصی جوانان و مدیریت آن در جمهوری اسلامی برای جوانانی که در دنیای معاصر زندگی میکنند، در مجموع، مورد پسند نبوده و روابط آنها را با دولت پرتنش و تقابل جویانه كرده است. پس از انقلاب با توجه به ماهیت محدودکننده بسیاری از قواعد شریعت که در تقابل با نیازهای طبیعی جوانان قرار دارند و تاکید بر اجرای این قواعد از سوی حکومت، سبک زندگی جوانان به نوعی به یک سبک زندگی زیرزمینی تبدیل شد و نتوانست جلوه عمومی پیدا کند. اینگونه رفتارهای زیرزمینی، از موسیقی زیرزمینی تا مهمانیهای زیرزمینی در ایران پس از انقلاب بسیار زیاد شده است.
همین زیر زمینی شدن سبک زندگی موجب آن میشود تا جوانان راههای پرمخاطرهتری را برای پاسخگویی به نیازهای خود انتخاب کنند؛ چرا که با وجود مشکلات فعلی نه تنها امکان استفاده از تجربیات نسلهای گذشته و آموزشهای علمی و فرهنگی در برخورد با مسائل خود را ندارند، بلکه در راه پاسخگویی به نیازهای خود به ناچار در تقابل با حکومت و والدین خود قرار میگیرند.
سیر تحولات رخ داده در سبک زندگی جوانان در طول سی و پنج سال گذشته به چه شکل بوده است؟
تاثیر جمهوری اسلامی روی نسل جوان را باید هم زمانبندی هم طبقهبندی كرد. جوانانی كه در انقلاب شركت داشتند امروز بیشتر میانسال و برخی در آغاز سن پیری خود هستند.
بخش عمده آن نسل، جذب انقلاب شد و در جزر و مد ساختاری نظام و تلاطمهای سیاسی آن قرار گرفت. بخشی امروز در جمهوری اسلامی هنوز نقش آفرینند. شماری در پی تاسیس جمهوری اسلامی جان باختند و شماری حتی حیات سیاسی خود را از دست دادند و خود را گرفتار نان و آب زندگی كردهاند. جمهوری اسلامی اما برای جوانانی که بعد از انقلاب به دنیا آمدهاند و تصویر مشخصی از انقلاب و جامعه قبل از آن ندارند، معانی و مفهوم متفاوتی دارد؛ متاثر از فرهنگی که نظام ترویج میکند، بخشی از این جوانان جذب نظام شدهاند و در اركان مختلف آن نقشآفرینی میكنند؛ چه به عنوان بسیجی و مامور انتظامی و چه در حوزههای شغلی دیگر. اغلب این بخش با فرهنگ حاكم كنار آمده و حتی اگر با بعضی از ابعاد آن مشكل داشته باشد، با تحمل و تقیه و دیگر ابزارهای اقناعی با آن كنار میآیند.
بخش بزرگتری از جوانان اما به ویژه در شهرهای بزرگ و از خانوادههای طبقه متوسط شهری و تحصیل كرده زندگی خود را در جمهوری اسلامی چیزی بیش از محدودیت و در حوزههایی محرومیت نمیشناسند. فرهنگ مذهبی حاكم و محدودیتهای اجتماعی و فرهنگی و سیاسی كه برای جوانان ایجاد میكند بسیاری از آنان را به سوی واكنشهای عصیانگرانه و حتی تخریبی سوق داده است؛ به عنوان مثال امروز جوانان بسیار بیش از گذشته از خشونت برای حل مشکلات خود استفاده میکنند یا بیش از گذشته در تقابل با مشکلات خود به واکنشهای خودویراگرانه مانند اعتیاد یا خودکشی روی میآورند. البته شیوه مواجهه با مسئله در میان همه گروههای اجتماعی یکسان نیست و بستگی به عوامل گوناگون دیگری دارد كه خارج از حوصله این گفتوگو است.
در مقایسه با دوران پیش از پیروزی انقلاب، سبک زندگی جوانان دچار چه تحولات قابل ملاحظهای شده است؟
اگر تغییرات ناشی از گذر زمان را كه به طور عمومی در هر جامعهای شاهد آن هستیم، كنار بگذاریم، قطعاً و در ابعاد مختلف تغییرات بارزی را بین نگاه و سبك زندگی جوانان قبل و بعد از انقلاب میتوان مشاهده کرد.
قبل از انقلاب جوانان از نظر سیاسی بیشتر ایدهآلیست بودند؛ ایدهآلیسمی كه امروز كمتر در میان جوانان میبینیم و جای آنرا گرایشهایی از قبیل واقعگرایی، عملگرایی، مصلحت گرایی، منفعت گرایی و حتی فردگرایی سوداگرانه گرفته است.
امروز جوانان بسیار بیش از گذشته از خشونت برای حل مشکلات خود استفاده میکنند یا بیش از گذشته در تقابل با مشکلات خود به واکنشهای خودویراگرانه مانند اعتیاد یا خودکشی روی میآورند.
یکی از دلایل اصلی این تغییرات شرایط بسیار دشواری است كه نسل جوان در جمهوری اسلامی با آن مواجه است. محدویتهای فراوان فرهنگی، سیاسی و دینی، تحمیل ایدئولوژی و ترویج ایدهآلیسم رسمی، محدودیت های آموزشی و تفریحی، بیكاری روزافزون، و گسست های فرهنگی و تضادآمیز در جامعه نمونه های بارزی از این شرایط است. متاسفانه واکنش جوانان به این شرایط دشوار خیلی مثبت نبوده است. امروزه بخشی از جوانان فرار را بر قرار ترجیح داده و از راههای قانونی و غیر قانونی كشور را ترك میكنند. بخشی به كارهای سودآور و منفعت طلبی افراطی روی آوردهاند. بخشی نسبت به سرنوشت جامعه بی تفاوت شده و هیچ احساس مسئولیتی نسبت بدان ندارند. در مقابل فرهنگ تحمیلی و سبك زندگی ایدهآلی که حاكمیت آن را ترویج میکند، اغلب جوانان در حوزههای مختلف رفتاری به انتخابهای اعتراضی و غیرمتعارف روی آوردهاند، بخصوص در زمینه پوشش، تفریحات و موسیقی.
علاوه بر این اگرچه همیشه و در همه جوامع میزانی از شكاف نسلی وجود دارد، ولی در ایران امروز ما با شکاف نسلی شدید روبه رو هستیم كه هم سابقه كمتری دارد و هم بیشتر ناشی از نظم سیاسی- ایدئولوژیك حاكم است تا اصطكاك طبیعی نسلی که در دوران پیش از انقلاب وجود داشت. وقتی در یک جامعه برخورد با رفتارهای غیرمتعارف جوانان بعد حقوقی و قضائی پیدا میکند و جوانان برای پاسخگویی به نیازها و خواستهای عادی خود مجبور به رفتارهای زیرزمینی میشوند، این مسئله نشانه آن است که شما با شکافهای بحرانزا مواجه هستید. پیش از انقلاب به ندرت با چنین شرایطی مواجه بودیم، بخصوص از بعد ایدئولوژیك.
از بعد كمی، امروزه رفتارهای زیرزمینی، عصیانی و تخریبی جوانان نیز بسیار بیشتر از قبل از انقلاب در جامعه بروز دارند. میزان و انواع پارتیهای مخفی، موسیقی زیرزمینی و گسترش و مصرف مواد مخدر در ایران قابل مقایسه با قبل از انقلاب نیست. بیشتر این تفاوت هم در خود قوانین و ضوابطی است كه به عنوان قوانین و قواعد متعارف بر جامعه تحمیل شده است. قوانین فعلی بیشتر الگوبرداری از سنتهای زمانی دور هستند كه هم با قوانین دوران قبل از انقلاب در تضاد هستند و هم با نیازهای امروزین جوانان. بنابراین بخش عمده این تضادها ناشی از قوانین حاكم است كه به مخالفت با نیازها و سبك و سلیقه جوانان برخاسته است. در گذشته جوانان مجبور به مخفی كاری برای اساسیترین نیازهای خود نبودند. فرهنگ زیرزمینی جوانان قبل از انقلاب بیشتر آسیبشناسانه بود تا ایدئولوژیك و ذات گرایانه.
به نظر میرسد جامعه ایران به عنوان یک جامعه سنتگرا همواره با مسئله حفظ حریم خصوصی شهروندان دچار مشکل بوده و سبک زندگی افراد و گروهها همواره تحت تاثیر اقتدار سنتی جامعه قرار داشته است. حال اگر حکومت به جای جامعه نقش دخالت در زندگی خصوصی شهروندان و جهتدهی به سبک زندگی آنان را بر عهده گرفته باشد، چرا باید این مسئله به نتایجی متفاوت به نسبت گذشته ختم شود؟
پاسخ این سئوال به طور مستقیم در ارتباط با ذات آزادی جویانه انسان است. هیچ موجودی از كنترل مستقیم رفتار خود از جانب حکومت راضی نخواهد بود. كنترل اجتماعی اگر بخشی از یك قرارداد اجتماعی باشد، هم قابل تحمل است و هم مطلوب. ولی وقتی این کنترل تحمیلی باشد و حكام بگویند كه بهتر از مردم میدانند كه چه چیز برای آنها خوب است و چه چیز بد، نتیجه این مسئله عدم رضایت، اعتراض و عصیان است.
وجود اختلاف های نسلی و ایدئولوژیك در هر جامعه ای طبیعی است، و زمانی كه با انتخاب به نسبت آزاد در میان بخشها و گروههای مختلف جامعه جلوه كند، برآیند متنوعی از فرهنگ رفتاری را به وجود می آورد.
زمانی كه از حوزه خصوصی زندگی شخصی، گروهی و قومی خارج شود و به صورت رسمی و یكدست خود را بر همه اقشار، گروهها، اقوام و پیروان ادیان تحمیل كند واكنش منفی به وجود میآورد. فرق هم نمیكند که این در یك جامعه اسلامی باشد یا جامعه سوسیالیستی، یا سرمایه داری. ماهیت تحمیل گرایانه فرهنگهای رسمی همیشه میزان زیادی مقاومت و اعتراض را با خود همراه دارد.
این تغییر در سبک زندگی جوانان در میان اقشار و طبقات و جنسیتهای مختلف اعم از شهری و روستایی، فقیر و غنی و اکثریت و اقلیتهای قومی و مذهبی، دختران و پسران و گروههای مذهبی و غیر مذهبی چه نمودهای متفاوتی داشته است؟
امروزه جوانان شهری بیشترین میزان از تغییر و تحول در رفتار و شیوه زندگی را از خود بروز میدهند و عصیانگریها و طغیانها بیشتر در فضای شهری وجود دارد؛ ولی از طرف دیگر این عصیانگری ها و اعتراض ها بیشتر در مبان طبقه تحصیل کرده شهری دیده میشود تا در میان طبقات پایینتر. امروزه در میان جوانان طبقه متوسط یا جوانان تحصیل کرده عصیانگری آگاهانهتر است و بعد سیاسی پررنگ تری دارد، ولی بعد خودویرانگی این تحولات در سبک زندگی در میان جوانان طبقات محروم بیشتر آشکار میشود. یعنی اگر یک جوان تحصیلکرده باشد، یا از امکانات مالی بهتری برخوردار باشد، توانمندی بیشتری برای مدیریت مشكلات خود با جامعه و منابع و امكانات بیشتری برای مقابله با آسیبهای ناشی از این مشكلات در اختیار دارد. نمود این مشكلات در میان اقشار مذهبی نیز كمتر از نمود آنها در میان اقشاری است که گرایشهای مذهبی كمتری دارند یا اصلا به مذهب اعتقادی ندارند. این مسئله خود گویای شکافی دیگر در جامعه ایران است که موجب ایجاد تعارض در میان برخی از بخشهای جامعه شده و حکومت نیز برای بقای خود به آن دامن میزند.
با در نظر گرفتن تجربه کشورهایی که شرایط مشابه ایران را از سر گذراندهاند، آیا تحول در سبک زندگی جوانان ایران میتواند نتایج قابل پیشبینی در زمینههای سیاسی و اجتماعی در آینده در پی داشته باشد؟ در این صورت این تحولات احتمالی چگونه خواهند بود؟
به طور کلی قانونمندی اجتماعی اینگونه است که اگر نیازهای طبیعی یک گروه یا جامعه نادیده گرفته شود، تبدیل به مقاومت می شود و میتواند عواقب پیشبینی نشده یا حتی غیر قابل کنترلی را به وجود آورد.
هر چه تحمیل خواستها و سبكها بر زندگی جوانان بیشتر باشد، احتمال بروز بحران و تضاد نیز بیشتر میشود.
امروزه شرایط ایران با بسیاری از كشورهای دیگر به ویژه كشورهای دموكراتیك، متفاوت است؛ در ایران واکنش جوانان نسبت به شرایط تحمیلی و مخالف با نیازهای آنها خیلی شدیدتر است و با عواقب غیرقابل پیشبینی تری همراه خواهد بود. در سه دهه حیات جمهوری اسلامی، نمونههای زیادی از این واكنشهای فورانی را شاهد بودهایم.
با توجه به تلاشهای حکومت ایران برای ارائه الگوهای رسمی در مورد رفتار جوانان، آیا فارغ از ارزشگذاریهای فرهنگی و محیطی میتوان با رجوع به پژوهشهای علمی ویژگیهای یک سبک زندگی استاندارد را شناسایی کرد؟
با توجه به تنوع فرهنگها و جوامع و میزان گسترده توسعه اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی، به سختی میتوان صحبت از یك سبك زندگی «استاندارد» كرد. شاید بتوان در مورد سبكی مشخص در حوزه مشخصی از زندگی صحبت كرد، ولی از نظر علمی نمیتوان آن را تعمیم داد؛ برای مثال، با اینكه میدانیم خوردن غذا با قاشق سالمترین شیوه غذا خوردن است و امروز هم در سراسر جهان جزئی از سبك زندگی مردم شده، هنوز بخشهای وسیعی از مردم در بعضی از كشورها چه به علت سلیقه و فرهنگ و چه به علت فقر و عدم امكانات، با دست غذا میخورند. سبك زندگی جوانان در جوامع مختلف با توجه به شرایط مختلف توسعهای و فرهنگی و دینی بسیار متنوع و گوناگون است و در ضمن در دنیای جدید كه آزادی های اجتماعی، تمایزهای اقتصادی و تنوع فرهنگی گسترش یافته است، صحبت از «استاندارد كردن» سبک زندگی هم غیر ممكن است و البته هم غیردموكراتیك و مشكل زا.
پیشتر اشاره شد که از نظر جامعه شناسی، مثبت و منفی بودن بستگی به ارزش های فرهنگی و ایدئولوژیك موجود در جامعه دارد. اما از نظر روانشناسی رشد، بدون شك توجه به تحول سبك زندگی جوانان و زمینه آفرینی برای بروز و هدایت خواستها و نیازهای آنها از اهمیت زیادی برخوردار است. كمتر جامعهای میتواند بدون به خرج دادن این توجه و تلاش برای جهتدهی مثبت و پویا به آن آینده درخشانی را برای جوانان رقم بزند. این جهت بخشی باید بتواند تلفیق سازنده و پویایی را از خواستها و نیازهای نسل جوان در زمان حاضر و انتظارات و ارزش های پدران و مادران آنها به وجود آورد. اگر نحوه برخورد با مسائل بر اساس مقتضیات امروز با نگاه به آینده و با فراگیری از مسائل گذشته باشد، میتواند نتایج مثبتی در پی داشته باشد.
در همین زمینه:
نظرها
نظری وجود ندارد.