«واهمه نوشتن»، در نکوداشت منصور کوشان منتشر شد
«واهمه نوشتن»، در نکوداشت منصور کوشان منتشر شد. در این کتاب گروهی از نویسندگان آثار منصور کوشان را بررسی کردهاند.
«واهمه نوشتن» در نکوداشت منصور کوشان منتشر شد. این کتاب را نشر «اچ اند اس» منتشر کرده است. نسخه چاپی آن را میتوان از طریق آمازون خرید و نسخه دیجیتالش را میتوان به رایگان دانلود کرد و خواند.
«واهمه نوشتن» به کوشش عباس شکری، روزنامهنگار و نویسنده مقیم نروژ منتشر شده است.
در آغاز این کتاب، عباس شکری گذری دارد بر زندگی ادبی منصور کوشان و فعالیتهای او برای آزادی بیان در ایران و همچنین تبعیدش به خارج از کشور و سابقه دوستی و آشنایی با او.
منصور کوشان یک نویسنده اجتماعی بود که در مکتب جنگ اصفهان پرورش پیدا کرده بود. «تثلیث جادو و ناخدا بانو»، یکی از درونگراترین رمانهای اوست که در دوران تبعید پدید آمده است. در گفتوگویی که درباره این رمان در «واهمه نوشتن» منتشر شده، کوشان درباره درونگرایی و گفتمان تنهایی در ادبیات تبعید ایران و همچنین از تجربه نوشتن این اثر سخن میگوید.
از منصور کوشان بیش از ۵۰ کتاب توسط نشر اچ اند اس منتشر شده است. یکی از این آثار «شاهد» نام دارد. در «واهمه نوشتن» فصلی هم از این رمان آمده است.
در فصل «منصور در بوته نقد» علی نگهبان به خردگرایی در آثار منصور کوشان پرداخته، جمشید برزگر، رمان «شاهد» از منصور کوشان را نقد و بررسی کرده، کوشیار پارسی از سرسختی کوشان در نوشتن یاد کرده، سهراب رحیمی و آزیتا قهرمان اشعار منصور کوشان را بررسی کردهاند، عباس شکری و نسرین مدنی و رضا اغنمی، هر یک رمان «دهان خاموش» از کوشان را بررسیدهاند و کیانوش فرید هم به جنبهای از آثار کوشان پرداخته که تازگی دارد: نقاشیهایی که او در دوران بیماریاش آفریده است.
مهرانگیز رساپور، فرامرز سلیمانی، میرزا آقا عسگری (مانی)، ناصر کوشان، جواد مجابی اشعار، داستانها، مقالات و نمایشنامههایی را به منصور کوشان هدیه دادهاند.
فرج سرکوهی به فعالیت منصور کوشان در سالهای انتشار نشریه «ایران» اشاره کرده که چند شمارهای در آغاز انقلاب انتشار داد و سپس توقیف شد. او سپس در متنی خواندنی، فعالیتهای منصور کوشان در کانون نویسندگان ایران و قتلهای زنجیرهای و ماجرای اتوبوس ارمنستان را روایت میکند. این دفتر با دلنوشتهای از نسیم خاکسار به پایان میرسد.
نظرها
نسرین ایرانی
روان منصور کوشان شاد و دست و قلم عباس شکری توانا باد. اما نمی شد که اینهمه، وقتی به قلم می آمد که کوشان هنوز بود و می توانست بخواند؟ بویژه که او مدتی دراز بیمار بود و همه می دانستند که رفتنی است. چرا نباید، آدمی را که نفس می کشد، می بیند ، می خواند و می فهمد «نکو بداریم»، «بزرگ بداریم» یا حتی »یادمان» برایش برگزار کنیم، تا گفته باشیم که به یادش هستیم؟! در هر حال زندگانی بازماندگان دراز باد.