• دیدگاه
بردهداری غیرانسانی وغیر اسلامی − قصاص انسانی واسلامی
اکبر گنجی - اگر بردهداری اسلامی و اخلاقی است، قصاص هم اسلامی و اخلاقی است. اگر بتوان بردهداری را غیر انسانی و غیر اخلاقی خواند، میتوان قصاص را هم غیر انسانی و غیر اخلاقی خواند.
روزنامه بهار توقیف شد، چون نویسندهای در نصب الهی ائمه تردید کرده بود. روزنامه آسمان توقیف شد، چون نویسندهای از تعارض قصاص و حقوق بشر سخن گفته بود.
در پنج شهریور در زمانه در مقاله "کفن پوشان دوباره سبز میشوند" توضیح داده شد که در وضعیت جدید و با به خطر افتادن رانتهای چندهزار میلیارد تومانی، دوباره اهانت به مقدسات را علم کرده و با چنین ترفندی تهاجم به فرایندی که از ۲۴ خردا آغاز شد را پی خواهند گرفت.
مقاله "از لنگه کفش و گازگرفتن تا ترور و سرنگون کردن" توان تخریبی و حوزههای عمل این گروه را بازگو میکرد.
صبح روزی که قرار بود آسمان توقیف و مدیر مسئولش بازداشت شود، فقیهان تهاجم خود را آغاز کردند. آیتالله سیدهاشم حسینیبوشهری- مدیر حوزههای علمیه کشور- خطاب به روحانیون میگوید: "آیا باید باز هم نشست و شاهد این باشیم که در روزنامههای داخلی حکم الهی قصاص را غیرانسانی شمارند و با الفاظ و واژگان به مقدسات و اصول اسلامی توهین کنند."
حجتالاسلام والمسلمین محمدرضا باقرزاده- رئیس مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزههای علمیه- گفته است: در دوران اصلاحات اهانت به مقدسات به بدترین وضعش وجود داشت و اینک نیز گروهی از فضای فرهنگی دولت یازدهم استفاده کرده و سخنان موهن میگویند. آنان چون درک درستی از مبانی انسانشناختی و جهانشناختی اسلام ندارند، قصاص را غیر انسانی میخوانند. پاسخ وی به منتقدان قابل تأمل است. میگوید هرکس از عقلانیت برخوردار باشد، قصاص را مورد هجمه قرار نمیدهد. اگر ناقدان عقلشان را افزایش دهند، به رابطه وثیق قصاص و زندگی انسانی پی خواهند برد. در غیاب قصاص، جرایم افزایش خواهد یافت. سپس این ادعای گزاف را با ادعای کاذب دیگری تکمیل میکند. میگوید که حقوق بشر غربی بیش از آن که مدافع حقوق قربانیان باشد، مدافع حقوق مجرمان است. مخالفان قصاص، مدافع قاتلان هستند. قطع دست دزد هم برای دفاع از اموال مردم است، و مخالفان دفاع از سارقان را حقوق بشر به شمار میآورند. سپس ملازمه جالبی برمیسازد: هرکس قتل دیگران را غیر انسانی میداند، باید قصاص را هم انسانی بداند، وگرنه میبایست قتل دیگران را هم انسانی بداند. ناقدان قصاص به جای "نشخوار کج فهمیهای غربیان" و "بیبهره ساختن خود از عقل سلیم"، مقداری دقت کنند تا هدف تشریع قصاص را بفهمند تا جامعه ایران هم گرفتار اتفاقات جوامع غربی نشود. اینها استدلالهای مستحکم رئیس مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزههای علمیه است.
آیتالله محمود رجبی هم گفت: «افرادی که حجاب و قصاص را زیر سئوال میبرند، قصدشان مطرح کردن خودشان است. باید با سردبیر و مدیرمسئول این گونه نشریات نیز برخورد شود تا کسی جرئت نکند "احکام الهی" را رد کند. در پشت پرده انکار حکم اسلامی قصاص، "مستکبران و صهیونیستها" قرار دارند.»
آیتالله علیاکبر مسعودی خمینی گفت: «مسلمانی به معنای عمل به تمامی احکام خداوند- از جمله قصاص- است. مخاطب حکم الهی قصاص خردمندانند.»
آیتالله احمد خاتمی- عضو مجلس خبرگان رهبری و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم- نیز گفته است: «آنهایی که در این کشور با مقدسات مردم بازی میکنند، دقیقاً در میدان آمریکا بازی میکنند، یک روز به مقام شامخ حضرت علی و روز بعد قانون قصاص را به طور رسمی غیرانسانی خواندند.»
در خصوص تهاجم جدید فقیهان نکات زیر قابل ذکر است:
یکم- فقدان استدلال: فقیهان- به گفته مرتضی مطهری- حوزههای علمیه را به دانشکدههای فقه تبدیل کرده و فقه را به گونهای سرطانی گسترش دادهاند. آنان به نام امام زمان از مردم پول گرفته و فقه میخوانند و آن را به اجرا میگذارند. اما قرنها فقاهت، قرنها نشستن و خوردن از دست رنج مردم، کمترین توانی برای دفاع استدلالی از این دانش ایجاد نکرده است. چرا کارگران و معلمان و کشاورزان باید یک سال کار کنند و خمس درآمد خود را به فقیهان بپردازند تا آنان بخورند و نتوانند از چیزی که برایش از مردم پول میگیرند دفاع کنند؟
دوم- صهیونیستها و بهائیان: نقد نظریه نصب الهی و قصاص و نشان دادن چهره حضرت عباس چه ارتباطی به صهیونیستها، مستکبران و بهائیان دارد؟ نویسندگان و فیلمسازان، مسلمانزاده و مسلمانند. مسیحیان مسیح را خدای متجسم میدانند و چهره او را نشان میدهند. نشان دادن تصویر حضرت عیسی، او را از مقام خدایی پایین نیاورده است. آمریکاییان صبح تا شب کلمه "اوه مای گاد" و "جیزز" را تکرار میکنند و بسیاریشان صلیب بر گردن دارند. آیتالله سیستانی جدیداً طی حکمی نشان دادن چهره پیامبران و ائمه را فاقد اشکال دانسته است. حضرت عباس که جزو پیامبران و ائمه هم نیست.
سوم- معنای انسانی و غیر انسانی: تعابیر انسانی و غیر انسانی به معنای موجهی به کار نمیروند. هر کاری که انسانها انجام میدهند، عملی انسانی است. شکنجه، قتل، تجاوز، کلاهبرداری، دروغگویی، دزدی، جعل، بردهداری و ...
انسانها اعمال و رفتارهای شنیع دیگری را انجام داده و میدهند. نمیتوان رفتارهای "انسانی" را به رفتارهای "خوب" فروکاست. انسان موجودی مختار است که از میان شقوق مختلف دست به انتخاب میزند. داوری اخلاقی، برخی از رفتارهای انسانی را فضیلت/ خوب و برخی دیگر از رفتارهای انسانی را رذیلت/ بد به شمار میآورد.
تحول معرفت و معیشت انسانها، داوریهای اخلاقی آنان را هم دگرگون کرده است. عملی که در دورهای خوب به شمار میرفته، در دوره دیگری بد به شمار رفته است. این واقعیت از سوی جامعهشناسان و فیلسوفان مورد تائید قرار گرفته است. نربرت الیاس در فرایندهای متمدنکننده (civilizing process) به خوبی این مدعا را تبیین کرده است.
بدینترتیب، قتل و جنایت، بد/ رذیلت است، نه غیر انسانی. انسانها در طول تاریخ جنایتهای عظیمی- جنگ جهانی اول و دوم، بمباران اتمی ژاپن، فاجعه هولوکاست، و...- انجام دادهاند و هنوز میدهند (فاجعه سوریه، و...).
چهارم- بردهداری: بردهداری یکی از رفتارهای انسانی بوده که فجیعترین شکل آن در آمریکا اجرا میشد و بالاخره در قرن نوزدهم لغو شد. انسانها- آنهم انسانهای لیبرال و برخی از بنیانگذاران آمریکا- بردهدار بودند. بدینترتیب، بردهداری رفتاری انسانی، اما اخلاقاً ناموجه (بد/ رذیلت/ قبیح) بود و هست.
پیامبر اسلام نیز در دورهای میزیست که بردهداری امری رایج و یکی از ساختارهای اجتماعی بود. او نمیتوانست این ساختار را براندازد، به همین دلیل آن را در ساختار قبیلگی/ جنگی "امضا" کرد و اصلاحاتی در آن انجام داد. وقتی لیبرالهای آمریکایی در قرن نوزدهم میلادی توانستد بردهداری را ملغی سازند، محمدبن عبدالله چگونه میتوانست در قرن هفتم میلادی آن را ملغی سازد؟
بردهداری قرآن تفاوتهای زیادی با بردهداری لیبرالهای بنیانگذار آمریکا داشت. آمريكا و دولتهای غربی حدود شش ميليون برده از آفريقا به عنوان "نيروی كار" ربودند كه يك سوم آنها در بين راه در سفرهای دريایی مردند. در جزیرة العرب آن زمان اصلاً كاری وجود نداشت كه بخواهند برده بگيرند، تفاوت میان اسرای جنگهای قبیلگی با ربودن جوانان بیگناه آفریقایی بسیار است.
حضرت محمد اصلاحاتی انجام داد که برای آمریکاییهای قرن هجدهم هم قابل تصور نبود:
الف - اسرای جنگی
تبدیل اسرای جنگی به برده عرف زمانه بود، اما حضرت محمد آن را اصلاح کرد و دو راه حل در برابر مسلمان قرار داد: آزادی بدون چشمداشت اسرأ، آزادی در برابر تبادل با اسرای مسلمان یا گرفتن غرامت:
فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاء حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْ يَشَاء اللَّهُ لانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِن لِّيَبْلُوَ بَعْضَكُم بِبَعْضٍ
پس چون به کافران[حربی] روبهرو شوید، گردنهایشان را بزنید تا آن که ایشان را به زانو درآورید [و در دست شما اسیر شوند] آنگاه بندهایشان را سخت استوار کنید؛ و پس از آن یا منت نهید [و رها کنید بدون فدیه] یا فدیه بستانید [و رها کنید]، تا اهل کارزار بارهای [سلاح] خود را فرو گذارد، چنین است، و اگر خداوند میخواست از ایشان انتقام میکشید، ولی [چنین کرد] تا بعضی از شما را به بعضی دیگر بیازماید.(محمد، ۴)
ب- تشویق آزادسازی بردهها
وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْعَقَبَةُ. فَكُّ رَقَبَةٍ
و تو چه دانی عقبه [گردنه صعود انسان] چیست؟ آزادسازی برده. (بلد، ۱۳-۱۲)
پ- آزادسازی توافقی
وَالَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتَابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْرًا وَآتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ
و کسانی از ملک یمینهایتان که قصد بازخرید خویش را دارند، اگر در آنان خیری سراغ دارید، آنان را بازخرید کنید؛ و به آنان[برای کمک به بازخریدشان] از مال الهی[سهمی از زکات] که به شما بخشیده است، ببخشید. (نور، ۳۳)
ت- آزادسازی از طریق زکات
آیه ۱۷۷ بقره و آیه زیر در خصوص آزادسازی از طریق زکات است:
إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاء وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِّنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ
زکات فقط برای تهیدستان و بینوایان و کارگزاران آن و دلجویی شدگان و بردگان[ی که میخواهند بازخرید شوند] و وامداران و هزینه در راه خدا و در راه ماندگان است که فریضه الهی است و خداوند دانای فرزانه است. (توبه، ۶۰)
ث- آزادسازی به عنوان کفاره گناهان
کفاره ظهار (مجادله، ۳). کفاره قسم (مائده، ۸۹). کفاره قتل خطایی (نسأ، ۹۲). آیا محمدی که به هر بهانه- حتی شرط بخشش گناهان- درخواست میکند تا مردم بردگان خود را آزاد كنند، آيا میتوانست مشوق برده گرفتن باشد؟
اصلاحات پیامبر محدود به آزادسازی بردگان نبود. موارد زیر نیز بخشی از اصلاحات او بود:
تشویق مومنان به ازدواج با بردگان صالح و مومن با اجازه مالکشان (بقره، ۲۲۱- نسأ، ۲۵- نور، ۳۲)، الزام به احسان به بردگان (نسأ، ۳۶)، نهی از الزام کنیزان به فحشا (نور، ۳۳)، مجازات فحشای کنیزان نصف غیر بردگان است (نسأ، ۲۵)، قصاص آزاد در برابر آزاد و برده در برابر برده، بدون قصاص آزاد در برابر برده (بقره، ۱۷۸)، عدم نیاز به رعایت حجاب شرعی در برابر بردگان (نور، ۳۱).
شدیدترین احکام بردهها در قرآن به قرار زیرند: استفاده جنسی از کنیزان مانند همسر برای مالک مجاز است (نسأ، ۳- مومنون، ۵ تا ۷- معارج، ۲۹ تا ۳۱)، مجاز بودن استفاده جنسی از کنیزان دارای شوهر (نسأ، ۲۴) و عدم مالکیت برده (نحل، ۷۵).
اگرچه آیات قبلی آیات اصلاحی بود، اما آیات اخیر نشاندهنده "امضای" بردهداری توسط پیامبر اسلام است.
انسانها رفته رفته به این امر وقوف یافتند که بردهداری رذیلتی بزرگ است که به هیچ ترفندی موجه شدنی نیست. امروزه در ایران و جهان اسلام بردهداری به راحتی عملی "غیر انسانی"، ناموجه و نقض حقوق بشر خوانده میشود و هیچ فقیهی این سخنان را اهانت به مقدسات یا احکام الله به شمار نمیآورد و جنجال برپا نمیکند.
پنجم- قصاص: قصاص یکی از مجازاتهای بی حد و حصر اعراب پیش از اسلام بود. اگر فردی از قبیلهای کشته میشود، قبیله او به طور بی و حد و حصر از قبیله طرف مقابل انتقام میگرفت. پیامبر اسلام این رسم اعراب جاهلی را امضا کرد و در حد فهمی که مردم زمانه از عدالت داشتند، آن را اصلاح کرد. قصاص حکم خداوند نبود و نیست، برساخته مردم پیش از اسلام بود. امضایی بودن این حکم در خود قرآن تصریح شده است. دو آیه زیر نشان میدهد که قصاص یکی از احکام قوم بنی اسرائیل بود:
مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا
به این جهت بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هر کس کسی را جز به قصاص قتل، یا به جزای فساد در روی زمین، بکشد مانند این است که همه مردم را کشته باشد، و هر کس کسی را زنده بدارد مانند این است که همه مردم را زنده داشته باشد. (مائده، ۳۲)
وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالأَنفَ بِالأَنفِ وَالأُذُنَ بِالأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَن تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَّهُ وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ
و در آن بر آنان [بنی اسرائیل]مقرر داشتیم که جان در برابر جان، و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان و نیز همه ضرب و جرحها قصاص دارد؛ و هرکس که[از قصاص] در گذرد، این[عفو] در حکم کفاره[گناهان] اوست، و کسانی که بر وقف آنچه خدواند نازل کرده است، حکم نکنند، ستمگرند. (مائده، ۴۵)
همان گونه که گفته شد، اعراب پیش از اسلام در قصاص حد نگاه نداشته و اگر فردی از قبیله شان کشته میشد، در برابر به هر میزان که میتوانستند، از قبله قاتل به قتل میرساندند. حضرت محمد با این که این حکم را امضا کرد، ولی آن را محدود ساخت:
وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا فَلاَ يُسْرِف فِّي الْقَتْلِ إِنَّهُ كَانَ مَنْصُورًا
هیچ کس را که خداوند کشتنش را حرام داشته، جز به حق مکشید، و هر کس مظلومانه کشته شود، به راستی که برای ولی و وارث او حق و حجتی مقرر داشته ایم، ولی او هم نباید در[قصاص] قتل زیاده روی کند، چرا که[مقتول و کسانش از سوی شرع] یاری شده است. (اسرأ، ۳۳)
اصلاح اول، یک قتل را به یک قتل متقابل (قتل قاتل) محدود میکرد، اما اصلاح دوم، بخشش و تبدیل مجازات قتل به دیه را تخفیف و رحمت خداوند به شمار آورده است:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالأُنثَى بِالأُنثَى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاء إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ. وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَاْ أُولِيْ الأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ.
ای مومنان بر شما در مورد کشتگان قصاص مقرر گردیده است، که آزاد در برابر آزاد، برده در برابر برده و زن در برابر زن[قصاص شود] و اگر کسی در حق برادر [دینی] اش بخشش کند، بر اوست که خوشرفتاری کند و [قاتل باید دیه را] به نیکی به او بپردازد، این آسانگیری و رحمتی از سوی پروردگارتان است، از آن پس هر کس بیروشی کند، عذابی دردناک[در پیش] خواهد داشت. ای خردمندان شما را در قصاص زندگانی نهفته است، باشد تقوی پیشه کنید (بقره، ۱۷۹- ۱۷۸).
آیه ۴۵ مائده تأکید بر بخشش در قتل دارد. آیه ۴۰ شوری، وعده پاداش الهی به کسانی داده که به جای جزای بدی با بدی، بخشش و اصلاح را بر میگزینند. آیه ۱۲۶ نحل نیز شکیبایی و خویشتنداری را اخلاقاً بر عقوبت برتری داده است. اگر شرایط زمانه (سطح عقلی مردم و ساختار قبیلگی) اجازه میداد، شاید کل این مجازات را به مجازات دیگری تغییر میداد.
قصاص هیچ تفاوتی با برده داری ندارد.
اولاً: هر دو احکام امضاییاند.
ثانیاً: تعداد آیات بردهداری بیش از آیات قصاص است.
ثالثاً: در هر دو مورد اصلاحات زیادی صورت گرفته است.
رابعاً: اگر بردهداری اسلامی و اخلاقی است، قصاص هم اسلامی و اخلاقی است. اگر بتوان بردهداری را غیر انسانی و غیر اخلاقی خواند، میتوان قصاص را هم غیر انسانی و غیر اخلاقی خواند.
خامساً: مسلمانان حکم امضایی بردهداری را به دلیل این که اخلاقاً ناموجه و نقض حقوق بشر است، کنار گذاشتند. آنان میتوانند حکم امضایی قصاص را هم به دلیل این که اخلاقاً ناموجه بوده و از نظر بشر امروز مانند برده داری نقض حقوق بشر به شمار میرود، کنار بگذارند. نه بردهداری و نه قصاص، هیچ یک، اسلامی و الهی نیستند. هر دو از برساختههای اعراب پیش از اسلاماند که توسط پیامبر اسلام با اصلاحاتی- در چارچوب فهم زمانه از عدالت و انصاف- امضا گردید. لغو مجازات قصاص اخلاقاً قابل دفاع است، بلکه مطالبه عقلای زمانه است.
آیتالله خامنهای برای اثبات سلطهگری آمریکا به مسئله بردهداری استناد کرده است و در ۲۹ آبان ۹۲ میگوید:
«كشتىها را از اقيانوس اطلس مىآوردند، در سواحل كشورهاى غرب آفريقا مثل گامبيا و امثال اينها نگه میداشتند، بعد میرفتند با تفنگ و سلاحهايى كه دست مردمِ آن روز از اين سلاحها خالى بود، صدها و هزارها پير و جوان و مرد و زن را میگرفتند، با شرايط بسيار سختى با اين كشتىها براى بردگى به آمريكا میبردند. انسان آزاد را كه در خانه خودش زندگى میكرد، در شهر خودش زندگى میكرد، به اسارت میگرفتند؛ الان سياهانى كه در آمريكا هستند، از نسل آنهايند. چند قرن آمريكايىها اين فشار عجيب را آوردند كه [در اين زمينه] كتابها نوشتهاند كه اين كتاب ريشهها [نوشته آلکس هیلی] كتاب مغتنمى است براى نشان دادن گوشهاى از اين فجايع. انسانِ امروز چطور ميتواند اينها را فراموش كند."
اگر بردهداری حکم جاودانه الهی بود، نفی آن چه معنایی داشت؟ قصاص نیز به اندازه بردهداری باید مذموم به شمار آید. این وظیفهای اخلاقی برای کاهش درد و رنج آدمیان و پاکسازی اسلام از برساختههای اعراب دوران جاهلیت است.
نظرها
arash
زمانه: هشدار به مخاطب، این فیلم حاوی خشونت است و برای افراد زیر ۱۸ سال و کسانی که از دیدن خشونت آزار میبینند، مناسب نیست. ---- فیلم تکاندهنده؛ اوج وحشیگری در حکومت اسلامی رژیم جنایتکار اسلامی امروز بطور همزمان سه جوان را در سه نقطه شهر کرج در ملاعام به دار آویخت. این فیلم تکاندهنده صحنه اعدام یکی از آنها است. این جوان برای دیدن مادرش پیش از اعدام با دژخیمان رژیم بشدت درگیر می شود و آنها نیز او را مورد ضرب و شتم قرار می دهند و در برابر چشم حاضران به دار می کشند. این اعدام های وحشیانه در ملاعام فقط برای ترساندن مردم بجان آمده صورت می گیرد و به نظر می رسد نیاز حکومت زهر خورده ولایت فقیه به ایجاد ترس میان مردم بیشتر شده است. www.youtube.com/watch?v=Wy5n7W9KzBg
zia
امروز تعداد نامههای سرگشاده نوریزاد به آیتالله خامنهای به حدود سی نامه رسیده است. نوری زاد در نامه بیستو نهم خود ۹ پیشنهاد به خامنهای کرد و از جمله نوشت: "حتماً فکری بحال رهبریِ بعد خود کنید. بفرض محال اگربپذیریم که لباس رهبری برتن امام برازنده بود، برتن شما گشاد بوده وهست وبرتن دیگرانِ بعدِ شما گشادتروبدقوارهترخواهد بود . [...] مدتهاست که دوره ی رهبری برمردم واین که مردم گله اند و یک نفرباید چوپانشان باشد، سپری شده است. این را من نمی گویم بل جناب عقل می گوید[...] شما یک یاعلی ای برزبان آورید وبساط رهبری را با عنایت به هوش وذکاوتی که درشما سراغ دارم بربچینید. که اگر این بکنید، خروش شادمانیِ مردم ثانیه های همین عمرباقی مانده ی شما را سرشارمی کند وشما را برتارک تعلقات دیرپای تاریخی مینشاند." او در آخرین نامهاش که یازدهم بهمن ماه گذشته منتشر شد خطاب به رهبر ایران نوشت که او کفایت لازم برای رهبری را ندارد. نوری زاد بیست و دو دلیل برای بیکفایتی خامنهای آورده و در یکی از موارد نوشته بود: "شما تا کنون هیچگاه، هیچگاه، هیچگاه درقبال مسئولیتهای متعددی که برهمه آنها احاطه بستهاید، پاسخگونبودهاید. هیچگاه درهیچ مناظرهای شرکت نجستهاید وبه پرسشهای صریح کسی ونمایندهای پاسخ نگفتهاید. واین، یعنی چنگ بردن به همان «حق الناس». همین تباه سازیهای حق الناسیست که میگویم شما را کفایتی برای رهبری نگذارده است." یک روز قبل از آنکه نوریزاد در مقابل دفتر وزارت اطلاعات تهران ضرب و شتم شود در نوشتههای روزانهاش خبر داد: "اینها از ابتدا نیز بنا نداشتند خواستههای من برآورده شود. یکی از اطلاعاتیها به من گفته بود: ما اگر به خواستههای تو تن بدهیم، مضحکه سپاه خواهیم شد. انگشت نمای خلایق خواهیم شد. که یک نفر آمد و یک دستگاه عریض و طویل اطلاعاتی را به چالش کشید و به خواستههایش رسید و رفت. این برای اطلاعات یعنی ننگ. و ما این ننگ را نخواهیم پذیرفت." او اضافه کرده بود: "روزهای بعد، روزهای پرتنشی خواهند بود. احتمال هرحادثه ای نیزهست. چرا که من با خود عهد بستهام به هیچ حکم جلبی اعتنا نکنم. مرا ببرند اما جنازهام را. با همان گونیهای مخصوصی که دارند. ونیز اعلام میدارم هر حادثه ای در هر کجا اگر برای من و برای تک تک اعضای خانوادهام رخ دهد، مسئولش هم اطلاعات است و هم سپاه و هم دوستان اصلاح طلب. گفته باشم
مرتضی
اگه قصاص نباشه هرکسی هر کاری دوست داشته باشه انجام میده و کشتن انسانها مثل کشتن گنجشک مباح میشه . در ضمن آیه ای از قرآن هم داریم که می گوید اگر مومنی کشته شود ، مثل این است که تمام مومنین کشته شده اند . حکم قاص عاملی بازدارنده است و شما که تخصصی در دین و فقه ندارید نمی تونید نظر کارشناسانه بدید و حکم خدا را عوض کنید و فقط شک و تردید تو دل مردم ایجاد می کنید . اگه فکر حقوق مردم هستید یکسری به آفریقای مرکزی . فلسطین . سوریه بندازید . چشم دارید و ببنینید .
وحید
پاسخ به مرتضی: نوشتید "اگه قصاص نباشه هرکسی هر کاری دوست داشته باشه انجام میده و کشتن انسانها مثل کشتن گنجشک مباح میشه ." یعنی الان در اکثر کشورهای جهان کشتن انسانها مثل کشتن گنجشکه؟! خب کسی جرمی مرتکب میشه، میره زندان، یا خسارت میده یا روش های معقول دیگه، چه نیازی به قصاص هست؟