سلامت زنان ایرانی و چالشهای پیش رو
سیستم بهداشت و درمان در ایران به سلامتی زنان و مشکلات پیش روی آنها توجه ویژه ندارد و زنان پزشک و متخصص بهداشت با تبعیضهای نهادی درگیرند.
بر اساس تعریف رسمی سازمان بهداشت جهانی، سلامت عبارت است از "حالت رفاه و آسایش کامل روانی، جسمی و اجتماعی و نه تنها فقدان بیماری یا نقص عضو."
بر پایه این تعریف، تمامی اعضای یک جامعه انسانی اعم از زن یا مرد برای ایفای درست وظایف خود نیازمند برخورداری از تمامی مولفههای سلامت و دریافت خدمات مربوط به آن هستند. اما در دنیای امروز و به ویژه در جوامع کمتر رشد یافته مانند ایران، جدا از محدودیتها و کمبودهایی که تمامی افراد جامعه به آن دچارند، زنان به صورت ویژه از کمبودهای اساسی در زمینه بهداشت و سلامت رنج میبرند.
بر خلاف تصور بسیاری از مردم و حتی مسوولان، مقوله سلامت زنان، تنها به مسأله باروری و یا دوران بارداری محدود نمیشود بلکه این محدوده شامل هرگونه شرایط تهدیدکننده سلامت زنان از جمله بیماریهایی مثل کمخونی در زنان و دختران، سرطانهای ویژه زنان از جمله سرطانهای پستان و گردن رحم، بیماریهای مقاربتی و حتی مسائلی فرهنگی و اجتماعی همانند عدم توجه به واکسیناسیون درست و کامل دختران بهویژه در مناطق روستایی نیز میشود. لزوم توجه ویژه به سلامتی زنان و مشکلات پیش روی آن زمانی بیشتر آشکار میشود که به نقش زن در اجتماع امروز ایران که در بسیاری از موارد از مردان نیز پررنگتر است توجه شود.
عدم حضور زنان در ساختارهای تصمیمساز
حضور همیشگی مردان در ساختارهای تصمیمساز در جامعه مردسالار ایران، موضوعی جدید و یا منحصر به دهههای اخیر نیست. در حال حاضر جدا از نهادهای قانونگذار همچون مجلس که غالب اعضای آن را مردان تشکیل میدهند، تقریباً تمامی پستهای مهم وزارتخانه بهداشت، درمان و آموزش پزشکی به عنوان متولی اصلی امور بهداشت و درمان کشور توسط مردان اشغال شده است.
علاوه بر این نیروهای مسئول اجرایی سیستمهای درمانی از جمله روسای بیمارستانها و درمانگاهها و مسئولان شبکههای استانی و منطقهای بهداشت نیز به صورت تقریباً کامل از میان مردان انتخاب میشوند. مثالی دیگر از این تبعیض با نگاهی به اسامی روسای سازمان نظام پزشکی ایران به عنوان مهمترین مرجع صنفی پزشکان کشور روشن میشود. تمامی روسای این سازمان از اولین نفر یعنی دکتر منوچهر اقبال تا آخرین آنها یعنی دکتر زالی رئیس فعلی این سازمان از میان پزشکان مرد انتخاب شدهاند.
وجود تبعیض زمانی بیشتر آشکار میشود که بدانیم تعداد نیروهای تحصیلکرده و متخصص در میان زنان نه تنها کمتر از مردان نیست بلکه در بعضی موارد و در مورد برخی تخصصها و جایگاهها بیشتر نیز هست. طبیعی است که با وجود چنین شرایطی، در زمان تبیین سیاستهای کلی و جزئی مربوط به ارائه خدمات سلامتی و بهداشت و اجرای این سیاستها، توجه خاصی به مسائل مربوط به زنان و سلامتی آنها نشود.
مقوله آموزش عمومی
چالشهای موجود در زمینه مسائل آموزشی تا حد زیادی مرتبط با ذهنیت مردسالار و تابوهای جنسی، جنسیتی و اجتماعی حاکم بر حکومت و جامعه است. این نکته تا بدان اندازه شدید است که نه تنها آموزشهای عمومی بلکه تولید محتوی تخصصی در زمینه بیماریهای زنان و به خصوص مسائل مرتبط با پیشگیری از بیماریها را با مشکلات زیادی مواجه کرده است. به عنوان مثال کمتر دیده میشود مجلات تخصصی پزشکی و بهداشتی به مقولههای مسائل جنسی، بیماریهای دستگاه تناسلی، بیماریهای پستان و راههای پیشگیری از آنها بپردازند.
تابو بودن صحبت در مورد مسائل مربوط به زنان حتی در هنگام انجام مطالعات و تحقیقات پژوهشی وابسته به فرمهای نظرسنجی و یا مصاحبه با زنان نیز دیده میشود. به این دلیل که بسیاری از زنان به دلایل فرهنگی و یا به علت عدم توافق همسر و سایر افراد مرد خانواده تمایلی به شرکت در برنامههای تحقیقاتی علمی و بیان مشکلات و شرایط موجود خود ندارند.
در بسیاری از نقاط دنیا آموزشهای مربوط به سلامت زنان از جمله مسائل جنسی، بهداشت روانی، بیماریهای زنان و مسائل باروری از هنگام مدرسه و به صورت علمی آغاز و در سطح جامعه از طریق روزنامهها، مجلات، رادیو، تلویزیون و سایر رسانههای جمعی گسترده میشود. اما در ایران انتقال چنین اطلاعاتی بیشتر منحصر به درون خانواده و یا از طریق دوستان است که طبیعتاً به صورت ناقص و در بسیاری از موارد نادرست خواهد بود. تابو بودن مسائل جنسی، بیماریهای دستگاه تناسلی، مسائل مربوط به پیشگیری از بارداری و وسایل مربوط به آن حتی نام بردن از بخشهایی از بدن انسان مثل پستان یا واژن، تولید محصولات آموزشی نوشتاری و دیداری را با مشکلات قانونی و سانسورهای بیمورد بسیاری روبرو کرده است.
نبود امکانات آموزشی و هشداردهنده در بسیاری از موارد منجر به عدم پیشگیری و یا تشخیص به موقع بیماریهای مختلف شده و روندهای درمانی را بسیار سخت و پیچیده میسازد. به عنوان مثال سرطانهای پستان و گردن رحم، دو بیماری نسبتاً شایع ویژه زنان هستند که در بسیاری از موارد از طریق انجام تستهای غربالگری و تشخیص به موقع، قابل پیشگیری و درمان هستند. اما مقابله با این بیماریها تا کنون تنها منحصر به برگزاری کنفرانسهای نظری و طرحهای مقطعی شده و هیچ برنامه ملی موفقی در این زمینه اجرا نشده است.
مردان ایرانی از سلامت زنان چه میدانند؟
نکته بسیار مهمی که در زمینه آموزشهای سلامت زنان باید به آن توجه شود این است که جمعیت هدف این آموزشها تنها زنان نیستند. به عنوان مثال در بسیاری از مناطق ایران به ویژه در شهرستانها و روستاها زنان به تنهایی امکان مراجعه به پزشک را ندارند و تنها در صورت مشایعت یکی از اعضای مرد خانواده این امکان را خواهند داشت. بنابراین در چنین مواردی آگاهی مردان از بیماریها و مشکلات زنان میتواند منجر به دریافت سریعتر و به موقع خدمات درمانی یا مشاوره پزشکی توسط زنان شود.
مسأله عدم توجه به آموزشهای مردان در زمینه سلامت زنان تنها به مردان عادی برنمیگردد و حتی در زمینه پرورش نیروهای متخصص نیز وجود دارد. به عنوان مثال در میان دانشجوهای پزشکی مرد، دوران گذراندن واحدهای عملی بخش زنان به نام زنگ تفریح و زمان استراحت معروف است. دلیلش هم این است که دانشجویان پزشکی مرد در هنگام گذراندن واحد درسی زنان، چه در دوره دانشجویی و چه در دوره کارآموزی، مجاز به ورود به بخشهای تخصصی زنان نیستند و بیشتر ساعتهای خود را تنها به شرکت در کلاسهای نظری و یا استراحت در منزل میگذرانند. طبیعی است این دانشجوها پس از فارغالتحصیلی و شروع به فعالیت به عنوان پزشک، آشنایی و درک کامل و درستی از بیماریهای زنان و مشکلات ویژه آنها نخواهند داشت.
ایدز و زنان ایرانی
تصویری که تا کنون از بیماری ایدز در ذهن ایرانیان وجود داشته بیشتر مربوط به مردانی است که به علت ابتلا به اعتیاد و استفاده از سرنگ آلوده افراد بیمار، دچار این بیماری میشوند.
اما متأسفانه در سالهای آینده باید منتظر تغییر چهره این بیماری و اضافه شدن بسیاری از زنان و حتی کودکان آلوده به ویروس ایدز به جمع مبتلایان به این بیماری باشیم. در صورت وقوع چنین رخدادی، کنترل بیماری ایدز و جلوگیری از ورود آن به فاز بحرانی بسیار سخت خواهد شد. عدم اطلاعرسانی درست در زمینه بیماری ایدز و روشهای انتقال آن در سالهای گذشته، منجر به انتقال بیماری از طریق بسیاری از معتادان تزریقی به همسرانشان و یا مردان و زنان دیگر شد. از طرف دیگر عدم امکان کنترل رسمی روابط خارج از محدوده ازدواج، به دلیل قوانین موجود که اساساً وجود رابطه جنسی خارج از ازدواج را انکار میکنند سبب شده افراد آلوده به ویروس به ویژه زنان مبتلایی که از راه سکس کسب درآمد میکنند، به سادگی آن را به مردان و به دنبال آن به زنان دیگر انتقال دهند.
آمارهای ارائه شده در ایران نشان میدهد در حال حاضر ٧٠ درصد مبتلایان به ایدز از طریق تزریقی و حدود ١٥ درصد آنها از طریق انتقال جنسی دچار این بیماری شدهاند. اما بخش هشداردهنده این آمار آنجایی است که ٦٠ درصد افراد آلوده شده از طریق انتقال جنسی را زنان تشکیل میدهند و این بدان معنی است که در صورت عدم وجود عزمی ملی توأم با اجرای برنامههای بنیادی، در سالهای نه چندان دور باید شاهد این باشیم که همچون بعضی از کشورهای آفریقایی، هر خانواده ایرانی دارای یک یا چند فرد مبتلا به این بیماری باشد.
به نظر نمیرسد در حال حاضر اقدامی اساسی در این زمینه در حال وقوع باشد و شاید دلیل اصلی این موضوع را بتوان به مشکلات پایهای مرتبط با مسائل دینی و مذهبی نسبت داد که هنوز که هنوز است ابتلا به ایدز را معادل با ارتکاب به گناه دانسته و در نتیجه بهترین راه پیشگیری از آن را خویشتنداری میدانند. به عنوان نمونه چندی پیش دکتر سیاری معاون بهداشتی وزیر بهداشت در کنفرانسی علمی که در هفته سلامت زنان برگزار شد زمانی که صحبت از مبارزه با بحران ایدز و چالشهای پیش روی آن به میان آمد اینگونه پاسخ داد: "در مورد ایدز ناشی از موارد آمیزشی تمامی علمای علم، اخلاق، دین و طب به سه جمله رسیدهاند: ابتدا خویشتنداری، تشکیل خانواده و نهایتاً استفاده از وسایل ایمن."
اگرچه هدف از نقل سخنان ایشان تکذیب آن نیست اما دیدگاه کلی حاکم بر ذهنیت جامعه متخصص تصمیمساز در مورد این بیماری و روشهای پیشگیری و کنترل آن میتواند تا حد زیادی اقدامات صورت گرفته در قبل و دورنمای اقدامات پیشبینیشده برای آینده این بیماری در ایران را آشکار کند. البته شاید اشارههای ایشان سالها قبل و زمانی که حضور ایدز در ایران تنها محدود به گروهی از معتادان تزریقی میشد تا حدی قابل قبول بود، اما در شرایط فعلی که ویروس ایدز به پشت در خانههای بسیاری از ایرانیان رسیده چندان محلی از اعراب ندارد.
خانهداری و کار بیرون از منزل
قوانین زندگی سنتی مرسوم در روستاها از قرنها پیش بسیاری از زنان را مجبور به فعالیت و کار دوشادوش مردان در بیرون از منزل میکرد.
در دهههای اخیر این موضوع در میان زنان طبقه شهری نیز به شکلی دیگر نمود پیدا کرده است. گروهی از زنان در جستجوی درآمدی مستقل برای دستیابی به استقلال شخصی و بسیاری دیگر برای کمک به تأمین معاش خانواده به کار و فعالیت در بیرون از منزل مشغول شدهاند. با این حال اگرچه ورود زنان به عرصههای مشاغل بیرون از منزل تا حد زیادی توسط جوامع شهری پذیرفته شده اما انجام امور منزل و نگهداری از کودکان همچنان به عنوان یکی از وظایف ویژه زنان قلمداد میشود. این نکته سبب شده بسیاری از زنان به صورت همزمان مجبور به انجام دوشغل یعنی کارهای منزل و کارهای بیرون از منزل شوند.
نکتهای که در بسیاری از موارد تهدیدی برای سلامتی آنها است و کمتر به آن توجه میشود. مسأله کار همزمان در منزل و خارج از آن در خانمهای سرپرست خانواده که به تنهایی وظیفه تأمین معاش خانواده، تربیت فرزندان و انجام امور روزمره منزل را به عهده دارند منجر به فشار مضاعف بر این گروه از زنان شده و سلامت جسمی و روانی آنها را با خطرات بیشتری مواجه میکند.
در کنار همه موارد ذکر شده، مسائل دیگری از جمله بهداشت زنان سالمند، مسائل مرتبط با یائسگی، بهداشت روانی زنان و حتی خشونتهای خانگی نیز در حوزه مشکلات سلامت زنان قرار میگیرند که باید در هنگام برنامهریزیها و سیاستگذاریهای حوزه بهداشت و سلامت مورد توجه قرار گیرند.
نظرها
samad
آقای مهدوی فر حتی برای رضایت خدا یک رقم آمار هم برای اثبات ادعاهای خود نیاورده اند در حالیکه در قریب به اتفاق گزارشات ملی و بین المللی از وضعیت سلامت تفکیک جنسیت وجود دارد و می توانستند حد اقل یکی دوتا رقم ذکر کنند. حقیقت این است که یکی از گروه هایی که از استقرار نظام سلامت اولیه در ایران بسیار منتفع شد بانوان بوده اند.
آرمان شهر | Armanshahr| بنیاد آرمان شهر | هفتروز نامه حقوق بشری ایران ـ شماره 36
[…] سلامت زنان ایرانی و چالشهای پیش رو […]