سیخ و صلیب
مجازات اعدام – منشأ، تاریخ، قربانیان (۶)
کارل برونو لدر – مصلوب شدن چون ویژه بردگان یا راهزنان بود، هیچ حساب و کتابی نداشت و نحوه اجرای آن بسته به میل و سلیقه جلاد بود.
ما از کم و کیف مصلوب کردن چیز زیادی نمیدانیم. اخبار زیادی در این مورد داریم، اما اینها هیچکدام دقیق نیستند و بیش از واقعیت بر خیال و افسانه مبتنی شدهاند. کسانی که از مصلوب شدن به ما خبر دادهاند، چه بسا خود هرگز آن را ندیدهاند.
قیصر کنستانتین مشهور به کبیر سال ٣٢٠ میلادی این شکل از اعدام را ممنوع کرد. علت این بود که او خود به دین مسیحیت گرویده و نزد او صلیب که با آن مسیح را مصلوب کردند، تقدس یافته بود. او نمیخواست با اعدام مجرمان عادی با این وسیله از تقدس آن بکاهد.
تحقیرآمیز بودن صلیب
قدیمیترین آثارهنری که از صلیب یادگار مانده، یک نقش برجسته بر در کلیسای سنت سابینا و یک جعبه کوچک از عاج با نقوشی با مضمون رنج مسیح است که در موزه لندن نگهداری میشود. بین زمان شکلگیری این آثار و آخرین مورد مصلوب کردن در رُم باستان، بیش از ١٥٠ سال فاصله است. این خود گواه آن است که خود هنرمندان صحنهای از مصلوب شدن ندیدهاند و آفریندهایشان بر اساس شنیدهها و خیالات خودشان بوده است.
کمبود اخبار و اسناد قابل اعتنا در این مورد کمی عجیب مینماید، چون مصلوب کردن در تمام ناحیه مدیترانه به عنوان وسیله اعدام کاملا شناخته شده بود. شاید دلیلش این واقعیت بود که مصلوب کردن روش بسیار تحقیرآمیز اعدام محسوب میشد و بیشتر برای اعدام بردگان، راهزنان و گلادیاتورهای بی نام و نشان و مجرمانی به کار گرفته میشد که شهروند رُم نبودند. سیسرون نویسنده و خطیب رومی مینویسد: «در شان یک رومی نیست که در مراسم به صلیب کشیدن شرکت کند.»[1]
فرد مصلوب به صلیب میخکوب میماند واز دفن خبری نبود. جنازه همانجا در معرض زوال طبیعی قرار میگرفت و طعمه پرندگان و وحوش میشد. تازه ماموران همان دور و برها پاس میدادند تا دوستان فرد مصلوب شده جنازه را پایین نیاورند و دفن نکنند.
میدان مخصوص تصلیب در رُم باستان که امروزه به آن دروازه سن لاورنتینوس میگویند، در آن زمانها پر از اسکلت و استخوان انسان بود. سگهای ولگرد و سایر وحوش آنجا پرسه میزدند و بوی گند آن تا اطراف میپیچید. شهروندان شریف پای خود را در این محوطه وحشتزا و متعفن نمیگذاشتند.
جلادان صاحب اختیار
مصلوب شدن چون ویژه بردگان یا راهزنان بود، هیچ حساب و کتابی نداشت و نحوه اجرای آن بسته به میل و سلیقه جلاد بود. صاحب برده حق داشت هر بلایی سر برده خود بیاورد و به کسی هم حساب پس ندهد. نخستین بار در زمان سزار کلودیوس بود که بردگان تا اندازهای مورد اعتنای قانونی قرار گرفتند و دیگر نمیشد به راحتی و بدون مجازات آنها را کشت.[2] با وجود این بهبود نسبی، بردگان همچنان مایملک صاحبان خود بودند.
کورنیفکس جلاد رُم و وردستانش بردگان دولتی بودند و بیرون از شهر زندگی میکردند زیرا مردم آنها را نجس میشمردند و حق نداشتند پا به شهر بگذارند. آنها مصلوب شوندگان را تحویل میگرفتند و از اینجا به بعد اختیاردار آنها بودند. میتوانستند آنها را به صلیب بکشند یا اینکه فقط به ستون ببندند و بر دست و پایشان میخ بکوبند یا نکوبند.
تاریخچه صلیب
ریشه واژه صلیب دقیقا معلوم نیست و احتمالا منشاء فنیقی دارد. به هرحال مجازات مصلوب کردن در میان آشوریها، بابلیها، ایرانیان[3]، یونانیان و کارتاژها شناخته شده بود، اما نمیدانیم که هریک چه برداشتی از آن داشتند و آن را چگونه اجرا میکردند. احتمالا نخستین اشکال آن بستن مجرم به درخت یا به صخره بود تا همانجا بماند تا بمیرد.
از اسطوره پرومته به یاد داریم که خدایان انتقامجو پرومته را با دستهای از دو سو باز به صخرهای بستند و نویسندگان عهد عتیق آن را نوعی مصلوب کردن دانستهاند. مصلوب کردن و دار زدن هردو از همین بستن مجرم به درخت[4] یا صخره منشاء میگیرند. مجرم را به این ترتیب به عناصر اربعه )هوا، خاک، آتش، آب( وا میگذاشتند. وقتی نیز او را به جلاد میسپردند، نحوه به صلیب کشیدن، با دست وپای بسته، یا آویختن وارونه بستگی به آن داشت که بستگان محکوم تا چه میزان سرکیسه را شل میکردند.
بنا به تابو بودن مرده و ناپاک دانستن مجرم، نمیشد آنها را بر هر درختی آویخت و همه شهر را آلود. پس جای پرت افتادهای بیرون شهر بر میگزیدند که خوب در معرض باد و آفتاب باشد. به خاطر راحتطلبی، پرهیز از کار نجاری و بیارزش بودن جان بردگان، تنه درختی زدوده از شاخ و برگ را در زمین فرو میکردند تا مجرم را به آن ببندند و یا از آن بیاویزند.
به سیخ کشیدن
صلیب در یونانی ستون یا تیرک معنی میدهد و در زبان رومیان "درخت نحس"، که به خوبی به منشاء آن دلالت دارد. در مشرق زمین به سیخ کشیدن با چوب نوک تیز تا همین قرن نوزدهم رایج بود. سیخ چوبی را از راه معقد مجرم فرو میکردند تا از ناحیه سینهاش در بیاید. فرد به سیخ کشید شده به نیروی جاذبه آهسته به پایین کشیده میشد. عمدا سیخ را طوری در بدن فرو میکردند که به قلب آسیب نزند تا محکوم بیشتر زنده بماند و بیشتر زجر بکشد. فرد به سیخ کشید شده با این شکنجه وحشتناک چند ساعتی دوام میآورد و بعد تمام میکرد.
ارتش اعزامی فرانسه به مصر بعد از قتل ژنرال کلبر در سال ۱۸۰۰ قاتل او را که یک فرد مسلمان بود، به سیخ کشید. سیخ کشیدن در زمان امپراتوری عثمانی رواج زیادی داشت. همچنین در میان بعضی شاهزادگان و جنگجویان در قرون وسطی که در راسشان ولاد سوم، معروف به دراکولا به معنی بچه اژدها وجود داشت. او سالها علیه نفوذ عثمانیان در رومانی سابق جنگید و شیدترین شکنجهها را علیه اسیران جنگی اعمال کرد؛ از بریدن گوش و بینی گرفته تا گردن زدن و به سیخ کشیدن.
درخت نحس
درختان را انسان ها مقدس میشمردند و روح خدایان را در آنها ساکن میپنداشتند. بعضی خدایان مانند زئوس مدتی را در درختها ساکن بودهاند. سال ١٨١٤ در انگلستان فردی را به جرم قطع یک درخت آلبالو اعدام کردند. در فالتسعلیا واقع در ایالت بایرن آلمان نیز مردم وقتی ناچار از قطع درخت میشوند، پای آن دعا و طلب آمرزش میکنند.[5] نخستین اشکال دین، بتهایی بود که از همین درختها میتراشیدند. آنچه بعدها درخت نحس خواندند و مجرمان را به آن بستند روزی مقدس شمرده میشد چون ارواح در آن جای داشتند.
ریشه به صلیب کشیدن همان آیین قدیم قربانی کردن انسان است. سفت بستن مجرم به تیرک نوعی تسلیم قربانی به خدایان معنی میداد. همینطور برهنه کردن قربانی تا به عنوان هدیهای ناب و دست نخورده از سوی خدایان پذیرفته شود. حیواناتی نیز که از بدن قربانی تغذیه میکردند مقدس انگاشته میشدند. هر چند که در اعدام مجرمان دیگر به این نمادهای مقدس اعتنایی نمیشد.
دستههای عزادار شلاق زن
در میان رومیان شلاق زدن هم مکمل مصلوب کردن بود. میدانیم که برای شلاق خصلت جادویی قایل بودند، چون میتوانست گناهان را بتاراند. دستههای عزادار شلاقزن که در قرون دوازده و سیزده میلادی خودشان را شلاق میزدند، یک نمونه از همین باورند.[6] همچنین در آیین مرسوم بین پارهای فرق مسیحی در قدیم که طبق آن بعد از انتخاب کشیش-پادشاه، او را شب قبل از به عهده گرفتن این مقام شلاق میزدند.[7]
از اینها گذشته مصلوب کردن نوعی مجازات بدون خونریزی بود و به زمانی بر میگردد که خونریزی تابو قلمداد میشد. مصلوب را برهنه به خدایان عناصر اربعه تقدیم میکردند.
مصلوب کردن قبل از میلاد مسیح
پیش از این اشاره شد که به بند کشیده شدن پرومته را بعنوان تصلیب میپنداشتند. هم چنین در داستان منظوم شیلر بنام "حلقه پولیکرات" پایان پادشاهی را که به خوشاقبالی معروف بود، صلیب رقم زد که به فرمان یک ساتراپ پارسی بر آن آویخته شد. (پولیکرات یا سلطان ستمگر ساموس، پادشاهی بود که از سال ۵۳۸ تا ۵۲۲ پیش از میلاد مسیح بر جزیره ساموس در یونان باستان حکمرانی میکرد). همچنین اسکندر در سال ۳۳۲ قبل از میلاد بعد از تصرف بندر صور که متعلق به فنیقیها بود، دستور داد دو هزارتن از مدافعان شهر را مصلوب کنند.
در تاریخ رُم باستان اطلاعات ضد و نقیضی در مورد مصلوب کردن به ما رسیده است. به هنگام جنگهای پونیک[8] از۲۰۰ تا ۲۵۰ قبل از میلاد اخباری در این مورد داریم، همچنین قبل از آن در ۵۵۰ قبل از میلاد به هنگام اعدام اوارتس: «سرش را در گونی کنید و از درخت نحس آویزانش کنید.» ما نمیدانیم که آیا این نوعی دار زدن بوده یا مصلوب کردن.
از زمان درخت نحس تا اشکال مختلف صلیب راه درازی طی شده است. بردگانی که بعدها به کارگر کشاورزی اربابان خود تبدیل شدند، هنگام مجازات نخست به چنگک که از ابزارهای کشاورزی بود، آویخته و شلاق زده میشدند تا بعد به تیرک بسته شوند. در مواردی تیرکی بر شانه هایشان مینهادند و دستهای محکوم را به آن میبستند تا هنگام انتقال به تیرک عمودی نتوانند از خود مقاومتی نشان دهند. به این ترتیب ترکیب تیرک روی شانه و تیرک عمودی، شکل T و در مواردی شکل ضربدر به خود میگرفت.
در میان تیرک صلیب سوراخی ایجاد میکردند که از آن تکه چوبی رد کنند تا در میان دو ران مصلوب قرار گیرد و او را ثابت نگه دارد. میخکوب کردن دستها بر تیرک افقی صلیب هم به نظر جلاد بستگی داشت که به کف دست یا به مچ دست بکوبد. این که آیا میخهایی که به کف دو دست کوبیده میشدند قادرند مصلوب را آویزان نگه دارند، در مورد چند راهزن با موفقیت امتحان شد. در اسکلتهای مصلوبانی که نزدیک اورشلیم یافتند، دیده شد که دستها میخکوب و پاها بریده شده بودند.[9]
شکستن پاها یک جا در انجیل یوحنا مورد اشاره قرار گرفته است. به هرحال از مجموعه اخبار چنین بر میآید که به ندرت پاها را میخکوب میکردند. در ادبیات یونان باستان تنها جایی که به این مورد اشاره شده آثار پلاتوس کمدی نویس (١٨٤-٢٥٤ قبل از میلاد ) بوده است.[10]
یک نویسنده دیگر به نام آرتمیدور نیز فرد مصلوب را به" رقصندهای بالای بلندی"[11] تشبیه کرده که احتمالا دلالت دارد بر باز بودن پاهای مصلوب که از درد به خود میپیچیده است.
نحوه به صلیب کشیدن
به این قرار از مجموعه اخباری که به ما رسیده، میشود حدس زد که چگونه مجرمان را در عهد باستان مصلوب میکردند: بعد از صدور حکم، شلاق میزدند، بعد تیرکی روی دوش محکوم گذاشته ، دستهایش را از هم باز کرده به آن میبستند. آنگاه او را به سمت تیرک عمودی میبردند. اینجا محکوم را برهنه میکردند و به ستون یا همان درخت نحس میآویختند. اگر محکوم تا این مرحله شلاق نخورده بود، اینجا میخورد. شلاق از جنس چرم بود که به هم گره زده بودند و چنان محکم بود که با چند ضربه بدن محکوم را آش و لاش میکرد.
بالای سر مصلوب هم بر یک تکه تخته یا لوح جرم متهم را مینوشتند. قبلا رسم براین بوده که فردی با صدای بلند جرم متهم را اعلام میکرده و مردم را برحذر میداشته که به او نزدیک شوند.[12]
تمام وسایل شخصی و لباسهای مصلوب هم متعلق به جلاد بود. جلادان وقتی کار تصلیب تمام میشد یکی از میان خود را برای پاس دادن آنجا مستقر میکردند و بقیه میرفتند. مصلوب آویخته میماند تا میمرد. مرگ او بسته به شکل مصلوب شدن چند ساعت یا چند روز طول میکشید. موارد نادری هم پیش میآمد که مصلوب را زنده پایین میآوردند. به نوشته هرودوت، داریوش یکی از والیان خود را مصلوب کرد. اما هنگامی که به اشتباه بودن حکم پی برد، دستور داد او را از صلیب باز کنند. این والی سلامت خود را باز یافت و بعدها از فرماندهان بزرگ جنگی سپاه ایران شد.[13]
مورد دیگر که سیسرون خطیب نقل کرده، روایت یک مامورعدلیه رُم به نام گایوس ورس بوده که به یک شیوه بینظیر کلاهبرداری متوسل شده بود: او به بهانهای بردگان ارباب و مالک ثروتمند لئونیداس را متهم و سپس محکوم به صلیب میکرد. بعد همین بردگان را از صلیب پایین میآورد و دوباره به همان ملاک میفروخت. احتمالا او برای آنکه بتواند بردگان را دوباره بفروشد دستهایشان را میخکوب نمیکرد.[14]
مورد سوم را وقایع نگار یهودی یوزفوس فلاویوس نقل کرده است. او که از معتمدان فرمانده لشکر رُم بوده در سال هفتاد میلادی در محاصره شهر اورشلیم شرکت داشت. رومیها که خسته و فرسوده شده بودند هر روز چند صد اسیر یهودی را مصلوب میکردند. یوزفوس یک بار در میان مصلوب شدگان به چند آشنا بر میخورد و از فرمانده میخواهد که آنها را نجات دهد. با اجازه فرمانده سه نفر را از صلیب پایین میآورند، که فقط یکی از آنها زنده میماند.[15]
لازم به گفتن نیست که مرگ تدریجی بر صلیب بسیار پر شکنجه و دردناک بوده است. در مواردی مصلوبان را حتی روی صلیب هم آزار میدادند، میزدند یا سنگسار میکردند. مانند مورد فیلیپ قدیس که از حواریون عیسی مسیح بود که بعد از مصلوب گشتن، توسط اراذل سنگسار شد.
نرون هم بعد از آتش سوزی عظیم رم، مسیحیان را مصلوب و بر صلیب به آتش کشید. چنان که گفتیم مصلوب شدگان را دفن نمیکردند. چون آنها را شایسته رستاخیز نمیدانستند. هدف این بود که مصلوبان یا کسانی که از صخره به پایین پرت میشدند از بین بروند و اثری از آنها باقی نماند.
نکته قابل توجه اینجاست که مصلوب کردن خاص مردان بود و زنان را مصلوب نمیکردند.
در مورد مصلوب شدن مسیح اطلاعات زیاد اما ضد و نقیضی در دست داریم. هر چه هست مصلوب کردن شیوه تحقیرآمیز اعدام بردگان و راهزنان بود. گفتن ندارد که اعدام مسیح به عنوان یک یهودی برای تحقیر او و یهودیان صورت گرفت. گذاشتن تاج خار بر سر او از سوی پیلاطس به همین منظور انجام شد. بنا به روایات انجیلی او صلیب خود را به دوش گرفت؛ اما معلوم نیست کدام صلیب: تنها یک تیرک بر شانه یا تمام آن؟
این که گفتهاند او زیر بار صلیب به زمین افتاد، اشاره به سنگین بودن صلیب دارد که معلوم نیست درست باشد. در همان روز قرار بوده مناسک روزه بر پا شود. بنا براین در مصلوب کردن شتاب داشتهاند. لباسهای مسیح را نیز چنانکه رسم این شیوه اعدام بوده، تقسیم کردهاند. بالای سرش هم بر تختهای جرمش را نوشتهاند: عیسی ناصری پادشاه یهودیان. بعضی روایت کردهاند که این عبارت را به سه زبان لاتین و یونانی وعبری نگاشتهاند که سخت میشود آن را باور کرد.
بنا به نوشته انجیل یوحنا دستهای مسیح را میخکوب کرده بودند. اما از میخکوب شدن پاها خبر دقیقی نداریم. با اتکا به مزامیر داود پسالم ٢٢ مدعی شدهاند که این گفته، پیشگویی نحوه مصلوب شدن مسیح بوده است.
پیامبران قبل از آمدن او پیشگوئی کردند که مسیح به صلیب کشیده خواهد شد و انکار خواهد شد و به صلیب کشیده شدنش یکی از نشانههای هویت اوست. داوود در کتاب مزامیر تشریح میکند مصلوب شدن او را هزار سال قبل از تولد او. «دشمنانم مانند سگ، دور مرا گرفتهاند. مردم بدكار و شرور مرا احاطه نمودهاند. دستها و پاهای مرا سوراخ كردهاند. از فرط لاغری تمام استخوانهايم ديده میشوند؛ بدكاران به من خيره شدهاند. رخت مرا در ميان خود تقسيم كردند و بر ردای من قرعه انداختند.» مزامیر: ۱۶-۱۸
این نکته اشاره آشکاری است به تقسیم لباس محکوم بین جلادن. صلیب عیسی مطابق اشارات عهد جدید یادآور همان درختی است که در عهدعتیق سمبل لعنت و حقارت بود (اعمال ۵:۳۰، ۱۰:۳۹، اول پطرس ۲:۲۴(. بنا به روایت دو راهزن نیز کنار مسیح مصلوب شدند.
نماد صلیب در فرهنگهای مختلف
خود علامت صلیب هم که نماد مسیحی شده، چیز تازهای نبوده و تقریبا دو هزار سال پیش از پیدایش مسیحیت نماد آشوریها بوده است. مصریان نیز همین نماد را سمبل زندگی جاوید میدانستند.
در آیین مهر پرستی یا میتراییسم، صلیب نماد خورشید بود. نمونه آن در "نقش رستم " وجود دارد. اما خود صلیب که دستگاه منفور اعدام بردگان بود، با مصلوب شدن مسیح به نماد عشق تبدیل شد.
ادامه دارد
نظرها
Kermashahi
مطلب بسیار عمیق و جانداری است. آفرین
شمسی
لذت بردم و کلی یاد گرفتم . رادیو زمانه با انتشار این مطالب سنگین و آموزنده یک سرّ و گردن از همگنانش بالاتر است .
سارا
خوشبختانه به سیخ کشیدن و مصلوب کردن ور افتاده , اما با کمال تاسف روشهای دیگر اعدام همچنان برقراره،..
شمسی
متن بسیار جالبیه. فکر میکنم به زبان فارسی نظیرش وجود نداره.
جمشید
خسته نباشید . کار سترگی است , اما به راستی لازم بود برای ما ایرانی ها که کشورمان از رکورد دارا ن اعدام در دنیاست .
جهان
کارتون واقعا درخور ستایشه. فقط یه خواهش دارم و اونم اینه که اگه میشه به روشهای مدرن شکنجه و اعدام هم اشاره کنید. ممنونم