کمی بهار؛ با شهرنوش پارسی پور- ۳۰
نير براى ديدن بچههايش به خانهى خانم لقا مىرود. عزت او را كه پرستار است تحقير مىكند، اما در عين حال زن را بسيار خواستنى مىيابد.
رمان «کمی بهار» در سال ۱۳۱۲ آغاز میشود؛ دو سال پیش از کشف حجاب. اردکان در این رمان صحنهای است که در آن و در قالب یک «ساگای خانوادگی» تاریخ ایران رقم میخورد. خانم پارسیپور در این رمان میخواهد نشان بدهد که چگونه تحولات زن ایرانی در طول تاریخ، منجر به تحول مردان نیز میشود.
«کمی بهار» همانطور که بهتدریج نوشته میشود، در رادیو زمانه هم به شکل کتاب گویا در اختیار خوانندگان و شنوندگان قرار میگیرد.
شماره ۳۰ از این مجموعه را میتوانید بشنوید. خلاصه این بخش چنین است:
نير براى ديدن بچههايش به خانهى خانم لقا مىرود. عزت او را كه پرستار است تحقير مىكند، اما در عين حال زن را بسيار خواستنى مىيابد. عزت ناگهان كشف مىكند كه اين نير بسيار متفاوت از زنى است كه در طى ساليان مىشناخته. از آنجايى كه زن دكتر اعتماد دچار بيمارى سرطان است و دور از شوهر كه در زندان است بايد سه بچهاش را بزرگ كند از نير كه مورد اعتماد شوهرش بوده درخواست مىكند تا بيايد و در خانهى آنها زندگى كند. نير به خانه دكتر اعتماد رفته و بنا مىشود از آن پس به همراه بچههايش در آنجا زندگى كند. اين گشايش بزرگى در زندگى نير است، چرا كه عزت نيز از نگهدارى بچه ها كه دائم به ياد مادرشان هستند خسته شده است.
نظرها
نظری وجود ندارد.