بررسی خشونتهای ناموسی، در گفتوگو با شهرزاد مجاب
خشونت ناموسی چیست و چه چیز آن را از انواع خشونتهای دیگر علیه زنان مجزا می کند؟ این نوع از خشونت در چه جوامعی بیشتر اتفاق میافتد؟
خشونت ناموسی چیست و چه چیز آن را از انواع خشونتهای دیگر علیه زنان مجزا می کند؟ این نوع از خشونت در چه جوامعی بیشتر اتفاق میافتد؟ خود زنان چقدر در تشدید خشونتهای موجود در جامعه نقش دارند؟ نقش قانون در بروز خشونت های ناموسی چقدر تعیینکننده است؟ برای مقابله با این خشونت باید به چه راهکارهایی متوسل شد؟
این پرسشها را با شهرزاد مجاب، پژوهشگر و استاد دانشگاه در میان گذاشتهایم.
خشونت ناموسی چیست و چه چیز آن را از انواع خشونتهای دیگر علیه زنان مجزا می کند؟
شهرزاد مجاب - به صورت کلی ما یک مفهوم عام از خشونت علیه زنان داریم که انواع و اقسام خشونت در آن جای میگیرد؛ ازجمله خشونت روانی، خشونت اقتصادی، خشونت فرهنگی و زبانی در تمام عرصه های زندگی.
خشونت یا به صورت عام هست یا به صورت خاص بروز پیدا میکند، اما این خاص و عام با هم ارتباط پوینده دیالکتیکی دارند. خشونت ناموسی را من در گروه خشونتهای خاص میگذارم. دلیلش این است که خصلتهایی دارد که آن را از خشونت عام جدا میکند. اگرچه تمام نشانههای خشونت عام را هم دارد.
علت خاص بودنش این است که نمونه بسیار بارزی از مسئله کنترل جنسیت و کنترل بدن زن است. یکی دیگر از چیزهایی که آن را خاص میکند این است که همیشه در روابط مرد و زن اتفاق میافتد. مثلاً این نوع از خشونت هرگز بین همجنسگرایان اتفاق نمیافتد. از سوی دیگر خشونتی است که میتواند در روابطی فراتر از رابطه بین زن و شوهر صورت بگیرد و حتی از عرصه خصوصی خانواده هم فراتر برود. به این معنی که یک شایعه درباره رفتار یک زن در مکان عمومی میتواند باعث قتل ناموسی بشود. بنابراین نقش جامعه و فضای خارج از خانواده در وقوع قتل نقشی مهم دارد. نکته دیگر اینکه خشونت ناموسی الزاماً به دست یک نفر از اعضای خانواده انجام نمیشود. گاه اعضای خانواده به صورت گسترده در وقوع آن دست دارند. دلیلش هم این است که بدن زن به عنوان "شرف" و "ناموس" خانواده در جامعه شناخته شده است.
خشونت ناموسی در چه جوامعی بیشتر اتفاق میافتد؟
بیشتر در جوامعی که بسیار مردسالار، سنتی و مذهبی هستند. در بین این جوامع هم بیشتر در جوامعی که مذهب اسلام حاکم است مشاهده شده است.
با اینکه در اسلام هیچ قانون و توصیهای درباره قتل و خشونت ناموسی به عنوان وظیفه مذهبی دیده نمیشود، اما خشونت ناموسی به عنوان یک حرکت سنتی و فرهنگی مردسالارانه با روابط مذهبی و فئودالی به هم گره خورده است. در مناطق مختلف هم در کشورهای خاورمیانه و در بین اقلیتهای ملی این منطقه بیشتر دیده میشود؛ در جاهایی که امکانات رشد اقتصادی کمتر باشد. مثلا در ایران در استانهای سیستان و بلوچستان، خوزستان و کردستان بیشتر از سایر مناطق موارد قتل ناموسی دیده شده است.
در درون این مناطق هم در مناطق روستایی و جاهایی که از نظر توسعه اقتصادی و اجتماعی عقبماندهتر هستند بیشتر شاهد وقوع خشونت ناموسی هستیم. در درون خانوادهها هم بیشتر در خانوادههایی مشاهده میشود که سطح سواد، سطح اقتصادی و فرهنگی پایینتر دارند. این یک روند کلی بینالمللی است مخصوصا در خاورمیانه و شمال آفریقا.
آیا خشونت ناموسی در مقایسه با انواع دیگر خشونتها از مشروعیت اخلاقی بیشتری برای افرادی برخوردار است که آن را مرتکب میشوند؟
بله ، دلیل آن هم این است که علت قتل و خشونت ناموسی از این تفکر سرچشمه میگیرد که "ریختن خون یک نوع پاکیزگی میآورد".
بر اساس این طرز تفکر هر نوع ریختن خون از قاعدگی زن گرفته تا خونی که از کشتن میریزد تمیزکننده بدن است. در بسیاری از مراسم مذهبی در جوامع مختلف خونریزی یک نوع تطهیر و پاکیزگی با خود میآورد؛ مثل بریدن سر گوسفند. براساس همین تفکر، با کشتن زن و ریختن خون او پاکیزگی و "شرف" به خانواده، جامعه یا اجتماع برمیگردد. یعنی یک نوع اعتبار و احترام به جامعه بازگردانده میشود. چون در این جوامع از دست دادن "شرف" و "ناموس" یا دسترسی فرد دیگری به "ناموس" باعث میشود خانواده و جامعه بیاعتبار شود. در نتیجه افراد در پی بازگرداندن این اعتبار به خانواده برمیآیند.
اگرچه مسلم است که خشونت ناموسی، خشونت مرد علیه زن است، اما مایلم بپرسم خود زنان چقدر در تشدید این خشونت نقش دارند؟
در خیلی از موارد دیده شده که حتی مادر نقش مهمی را در اعمال خشونت ناموسی علیه فرزند دختر بازی میکند. دلیل آن هم برمیگردد به همان خصوصیت خشونت ناموسی که ابتدا اشاره کردم. یعنی فقط در رابطه بین زن و مرد اتفاق نمیافتد بلکه دیگر اعضای جامعه و خانواده هم میتوانند در وقوع آن مشارکت داشته باشند و خانواده و جامعه گسترده را دربرمیگیرد.
در خیلی از موارد دیده شده که مادر، خواهر، عمه، خاله و همه زنان یک خانواده و فامیل خواهان بازگرداندن " ناموس" و" شرف" و اعتبار خانواده هستند. چون از دست رفتن این "شرف" و اعتبار بر آینده زنان آن خانواده و فامیل تاثیر دارد. یک خانواده که اعتبارش را در چنین جامعهای از دست داده باشد از نظر همه مردم تا همیشه بی"ناموس" باقی میماند. تنها راه بازگرداندن این "ناموس" هم خونریزی و پاک کردن همه چیز است. از این رو زنها در بسیاری از موارد خود خواستار اعمال خشونت ناموسی هستند.
اگرچه شما در توضیح خشونت ناموسی از قتل ناموسی سخن میگویید اما آیا این خشونت الزاماً به صورت قتل اتفاق میافتد؟
نه، مثلاً در کردستان ترکیه و کردستان عراق موردهای بوده که زنان مورد تهاجم قرار گرفتند به دلیل مسئله شرف و ناموس ولی کشته نشدند. دماغشان را بریدند. سوخته شدند. صورتشان از بین رفته. اسید پاشیدند روی آنها. اینها همه انواع خشونت ناموسی هستند. مخصوصاً آسیبرسانی به چهره زنان یک نمونه بارز از خشونتهای ناموسی است. به این دلیل هم اتفاق میافتد که از رابطه زن با مرد دیگری جلوگیری کنند و اجازه ندهند که مرد دیگری وارد زندگی آن زن شود. یا اینکه امکان زندگی مشترک دیگر از زن گرفته شود.
شما درباره فراوانی خشونت ناموسی در خاورمیانه و شمال آفریقا حرف زدید. وقوع خشونت ناموسی در جوامع غربی را چگونه توضیح میدهید؟
روابط فرهنگی و مخصوصاً ایدههای عقب مانده فرهنگی با مهاجرت افراد حرکت میکنند و منتقل می شوند. ایده مذهبی، ایده پدرسالارانه و حتی نژادپرستانه همراه با مهاجرت به درون مرز کشورهای دیگر هم کشانده میشود.
در واقع کشتار زنانی چون "فادیمه" در سوئد برای اولین بار مسئله قتل ناموسی را به اروپا کشاند و باعث شد ما چرخه خشونت ناموسی را در کشورهای دیگری هم مشاهده کنیم.
شاید یک علتش این باشد که روابط پدرسالاری در بین مهاجرانی که از مناطق توسعه نیافته فرهنگی و اقتصادی میآیند قویتر است. وقتی مهاجرت میکنند این روابط به شکل پیچیدهای با مشکلات اقتصادی، سیاسی و مخصوصاً نژادپرستی در جامعه جدید درهم تنیده میشود. در نتیجه امکان همزیستی و رشد فکری و فرهنگی خیلی مشکلتر میشود.
مسئله زبان هم مطرح است که اگر به صورت یک مشکل بروز کند مهاجر نمیتواند به سادگی با جامعه جدید ارتباط بگیرد و تمام مشکلاتی که با خودش آورده بر اثر انزوای او تشدید میشوند. از این نظر ما میبینیم که در اروپا و آمریکای شمالی بین کردهای مهاجر، بین خانوادههایی از آسیا عمدتاً از پاکستان و اخیراً از افغانستان خشونت ناموسی وجود دارد. در انگلستان خانوادههایی هستند که از هند و پاکستان آمدهاند و خشونت ناموسی بین آنها مشاهده شده است.
نقش قانون در بروز این نوع از خشونت چقدر تعیینکننده است؟
خیلی زیاد. نقش قانون خیلی مهم است، اما مسئله بازگرداندن اعتبار و شرف و ناموس خانواده، قبیله، عشیره و جامعه در برخی مناطق آنقدر مهم شده که قانون به راحتی در برابر آن تسلیم میشود. درحالیکه جریمههای قانونی سنگین برای این نوع خشونت میتواند در جلوگیری از بروز آن بسیار تعیینکننده باشد.
در سالهای اخیر در اردن، عراق و ترکیه نهضتهای جنبش زنان که در زمینه حقوق بشر کار میکنند فشار آوردهاند که رفرمهای قانونی انجام دهند. مثلاً محکومیت افرادی را که مرتکب خشونت ناموسی میشوند بالاتر ببرد، اما در کل قانون خیلی جدی با این مسئله برخورد نمیکند و در بسیاری از موارد قتل ناموسی به عنوان قتل شناخته نمیشود.
در یک مورد در کانادا من به عنوان متخصص شاهد در دادگاه حضور داشتم. خانواده افغان بودند. بحث دادگاه این بود که این مسئله باید خیلی جدی گرفته شود. خیلی جدیتر از یک قتل عادی. صحبت این بود که قتل ناموسی باید قتل عمد شناخته شود که جریمه آن بیست و پنج سال زندان است. بعد از این مدت هم دوباره فرد، مورد بررسی قرار میگیرد که آیا اجازه دارد به جامعه برگردد یا باید همچنان در زندان بماند. بنابراین این نوع خشونت در اروپا و آمریکای شمالی به عنوان قتل عمد شناخته میشود اما در خاورمیانه و آفریقای شمالی هنوز مجازات خیلی کمی دارد و قانون یکسانی وجود ندارد.
به نظر میرسد در این مناطق حتی در برخی موارد مجازاتهای ناچیز قانونی هم درباره فرد مرتکب خشونت ناموسی اجرا نمیشوند.
بله همینطور است. همان قانون ناچیز هم خیلی راحت زیر پا گذاشته میشود. مثلاً در بعضی مناطق در مواردی قتل ناموسی به دست برادر یا عموزاده یا فرد جوان خانواده صورت میگیرد که زیر 18 سال سن دارد. به این ترتیب جریمه و مجازات او کمتر خواهد شد. در حالیکه شرایط این قتل را کل افراد خانواده یا فامیل برنامهریزی کردهاند، اما برای اینکه جریمه قتل را کمتر بپردازند فرزند جوانتر خانواده را مجبور میکنند به این عمل شنیع دست بزند.
برای مقابله با خشونت ناموسی چه راهکاری را ضروری می دانید؟
مقابله با این نوع خشونت، خیلی گسترده است. یک برنامه مفصل می خواهد با محتوای قانونی، سیاسی، فرهنگی و آموزشی.
دیگر اینکه در بطن این برنامه باید درک عمیقی از مردسالاری گره خورده با مذهب وجود داشته باشد. یکی دیگر از نکات خیلی مهم تاکید بر آزادی زن است در نوع برخورد و کنترلش بر بدن و جنسیت خود. بدن زن باید در اختیار خودش باشد. این آزادی باید برایش وجود داشته باشد. تا وقتی که مردسالاری بر جوامع حکم میراند، تا وقتی که قانونگذاران و مجریان قانون از پلیس گرفته تا دستگاه قضائی درگیر تفکرات مردسالارانه، مذهبی و خرافاتی هستند، زنان از این خشونتها رها نمیشوند و جامعه از این نوع خشونتها زدوده نمیشود.
نظرها
b.a
لطفا از آدم های کارشناس و باسواد برای مصاحبه دعوت شود تا مطالب بیان شده مفید واقع شود.مطالب گفته شده نه علت رامشخص میسازد نه معلول را.کارشناس انگاراز شرق خاطرات خوبی ندارد که جنایات و خشونت های غرب را هم ناشی از مهاجران شرقی میدارد ........