کمی بهار؛ شهرنوش پارسیپور- ۳۲
جشن تولد بهين پنج ساله است. اشرفالسادات و فروغ به خانه خانم لقا مىروند تا همگى با هم به خانه كوكب و الياس خان بروند. تمام فاميل جمع شدهاند.
رمان «کمی بهار» در سال ۱۳۱۲ آغاز میشود؛ دو سال پیش از کشف حجاب. اردکان در این رمان صحنهای است که در آن و در قالب یک «ساگای خانوادگی» تاریخ ایران رقم میخورد. خانم پارسیپور در این رمان میخواهد نشان بدهد که چگونه تحولات زن ایرانی در طول تاریخ، منجر به تحول مردان نیز میشود.
«کمی بهار» همانطور که بهتدریج نوشته میشود، در رادیو زمانه هم به شکل کتاب گویا در اختیار خوانندگان و شنوندگان قرار میگیرد.
شماره ۳۲ از این مجموعه را میتوانید بشنوید. خلاصه این بخش چنین است:
جشن تولد بهين پنج ساله است. اشرفالسادات و فروغ به خانه خانم لقا مىروند تا همگى با هم به خانه كوكب و الياس خان بروند. تمام فاميل جمع شدهاند. فروغ از فخرى مىپرسد آيا درست است كه او قرار است همسر نادر بشود. فخرى كه ديگر به فروغ اعتماد ندارد مىگويد چنين چيزى واقعيت ندارد. فروغ خوشحال مىشود، چون در اعماق ذهنش او هم نادر را دوست دارد. نادر به نحوى بسيار زيبا لزگى مىرقصد. در شب جشن از فخرى درخواست مىكند تا با او لزگى برقصد. فخرى مىپذيرد و آنها باعث حسادت فروغ و كوكب مىشوند. نادر مىخواهد مادرش را به خواستگارى فخرى بفرستد و فخرى از اينكه مىبيند نادر به او علاقه دارد بسيار شاد است. جشن با شادى ادامه دارد...
نظرها
بانو
خانم پارسی پور من یه زن 35 ساله هستم از استرالیا.... میخوام بگم شما بت زندگی من هستید واقعا از صمیم قلب عاشقتونم. جدی میگم سمبل همه چیزهای خوبی که یه نفر تو زندگی براشون ارزش قائله برای من هستید. خدا همیشه سلامت و شاد نگهدارتون باشه و موفق باشید.
امیر
بقول شاعر: زیبا فراوان دیده ام.اما تو چیز دیگری