مردم بلوچستان چه میخواهند؟
در منطقهای با تنوع زبانی و مذهبی که دولت در آن نگاه امنیتی دارد و خشونت گروههای مسلح رواج پیدا کرده است، راه طرح مطالبات مردم چیست؟
پس از گذشت دو ماه، بالاخره چهار سرباز از میان پنج نظامی به گروگان گرفته شده توسط گروه مسلح «جیش العدل» با میانجیگری هیأت مردمی آزاد شدند. در حالی که نیروهای امنیتی و اطلاعاتی ایران نتوانسته بودند گروگانها را آزاد کنند، مولوی عبدالحمید اسماعیل زهی، یکی از رهبران مذهبی صاحب نفوذ هیأتی را همراه با یک جلد قرآن برای مذاکره با این گروه فرستاد و از گروگانگیرها خواست تا به حرمت مردم، مرزبانها را آزاد کنند.
آزادی سربازان با تلاش روحانیان اهل سنت نشان از قدرت و نفوذ کلام روحانیون اهل سنت در منطقه دارد. از زمان آزادی گروگانها نامههایی از سوی مقامات سیاسی منتشر شده است و از تلاشهای روحانیون اهل سنت در جهت آزادی گروگانها قدردانی کردهاند.
علی مطهری از نمایندگان مجلس در نطق پیش از دستور خود از سایر نمایندگان خواست تا نقش روحانیون اهل سنت در آزادی مرزبانان را نادیده نگیرند.
در طول چند سال گذشته استان سیستان و بلوچستان شاهد حضور گروههای تندرو و رویدادهای خشونتبار بوده است. صاحبنظران معتقدند که علت اصلی ظهور این گروهها در منطقه توسعه نیافتگی است؛ استان سیستان و بلوچستان یکی از محرومترین بخشهای کشور است؛ مردم این استان از فقر و تبعیض رنج میبرند و سالهاست که خواستههای آنها توسط دولت نادیده گرفته میشود.
اما یعقوب جدگال، نماینده مردم در حوزه انتخابیه چابهار، کنارک و نیکشهر توسعه نیافتگی و فقر در استان را تائید نمیکند و به زمانه میگوید: «شاید در روستاها مشکلاتی باشد، اما در شهرستانها و مرکز استان فعالیتهای عمرانی نسبت به گذشته رونق گرفته است و ما از نزدیک شاهد کمکهای دولت هستیم و به هرحال همه ما ایرانیها باید برای ارتقای کشورمان تلاش کنیم تا روزی برسد که همه مناطق ایران به خودکفایی برسند.»در منطقهای با تنوع زبانی و مذهبی که دولت در آن نگاه امنیتی دارد و خشونت گروههای مسلح رواج پیدا کرده است، راه طرح مطالبات مردم چیست؟ طیفهای مختلف در سیستان و بلوچستان مطالباتشان بر چه محورهایی استوار است؟
عبدالرئوف ریگی، سخنگوی سازمان جیشالعدل، مولوی عبدالحمید امام جمعه اهل سنت زاهدان، یعقوب جدگال نماینده حوزه انتخابیه چابهار، ناصر بلیدهای رهبر حزب مردم بلوچستان به برخی پرسشهای «رادیو زمانه» پیرامون رویدادهای اخیر و مطالبات مردم بلوچ پاسخ گفتهاند.
خواستههای مشروع
بحث گروگانگیری در منطقه بلوچستان بهویژه در طول چندماه گذشته به یکی از بحثبرانگیزترین موضوعهای رسانهها و محافل ایرانی تبدیل شد.
گروه جیشالعدل پنج مرزبان ایرانی را به گروگان گرفت و پس از «اعدام» گروهبان جمشید داناییفر، چهار تن دیگر را تحویل داد. عبدالرئوف ریگی سخنگوی این سازمان در پیوند با خواستههایشان به رادیو زمانه میگوید: «خواسته ما رسیدن به حقوق مشروع سیاسی و مذهبی و اجتماعی است.»
مولوی عبدالحمید از رهبران مذهبی مخالف خشونت در منطقه نیز به رادیو زمانه میگوید: «خواستههای مردم بلوچ خواستههای قانونی است و اصلاً انتظارات فراتر از قانون نیست و ما بر اساس قانون اساسی که میثاق ملی است و همه مردم ایران آن را قبول دارند و میخواهند که اجرا شود میخواهیم که آزادی مذاهب تامین شود وشایستهسالاری باشد و تفاوتی بین اقوام و مذاهب و گرایشهای مختلف نباشد. ما همه یک ملت هستیم و باید به دیده یکسان به همه ما نگاه شود، خواستههای مردم در همین حدود است.»
اما ناصر بلیدهای، فعال سیاسی بلوچ، موارد دیگری را مطرح میکند. او معتقد است که قانون اساسی موجود خواستههای مردم منطقه را تامین نمیکند و میگوید: «مردم بلوچستان خواستار نوعی خودمختاری برای کنترل منطقه خودشان هستند و میخواهند که مدیریت امور خودشان را در دست بگیرند.»
او با اشاره به سیاستهای دولت میافزاید: «معمولاً استاندارهایی توسط دولت انتخاب میشوند که بومی نیستند و با مردم بلوچ و خواستههای آنها آشنایی ندارند.»
بلیدهای معتقد است هرچند که مردم بلوچستان مسلمان هستند و به مولویها احترام میگذارند، ولی خواستههای سکولار دارند و خواستار تداوم حکومت مذهبی نیستند. با توجه به ستم مذهبی که توسط حکومت اعمال میشود، بخشی از جوانان این منطقه با گروههای مذهبی همدلی پیدا کردهاند، ولی این گروهها کوچک هستند و از حمایت عمومی برخوردار نیستند. اکثر مردم خواستار حقوق ملی خودشان هستند. جامعه بلوچستان بسیار پیچیدهتر از تصویری است که توسط گروههای مذهبی ساخته میشود.»
ظهور گروههای مسلح
مولوی عبدالحمید معتقد است که ممکن است انگیزههای مختلفی در این منطقه برای رشد گروههای تندرو وجود داشته باشد.
او میگوید: «در هرحال اینها یکسری مسائلی را خودشان عنوان میکنند، اما به نظر من بهترین چیزی که موثر و مفید است برای خشکاندن ریشه ناامنی و خشونت اجرای عدالت است. اگر عدالت اجرا شود، هیچ چیزی به اندازه آن در پایداری امنیت و وحدت ملی پایدار موثر نیست. من معتقدم که اگر عدالت اجرا شود، ناامنی و خشونت به هرحال کاهش پیدا میکند.»
یعقوب جدگال معتقد است ریشه این گروهها در حمایت دشمنان نظام جمهوری اسلامی است که با عناوین مختلفی علیه این نظام فعالیت میکنند و البته چون کشور پاکستان ثبات ندارد نمیتواند با این گروهها هم مبارزه کند. پاکستان در ایجاد فضا برای فعالیت گروههای مسلح مقصر است.
در طول چند ماه گذشته برخی از مسئولان نظامی و امنیتی ایران اعلام کردند دو کشور افغانستان و پاکستان اشرافی بر مرزهای خود ندارند و ایران یکطرفه این مرزها را کنترل میکند.
آیا فقر و بیکاری را میتوان عامل جذب شدن جوانان در گروههای مسلح دانست؟ این نماینده مجلس چنین پاسخ میدهد: «خیر، قوم بلوچ از آغاز انقلاب تاکنون وفادار، همگام و همراه با نظام بودهاند و انشاالله همینطور نیز خواهند ماند. در حال حاضراز پتروشیمی، پالایشگاهها، راه آهن، کشاورزی و دانشگاههای متعدد از کل کشور میآیند و اینجا در استان در حوزههای مختلف فعالیت میکنند. من به هیچ عنوان فکر نمیکنم کسی حاضر شود به خاطر لقمه نان دست به چنین کارهایی بزند. در حالی که این کارها از نظر اسلام مردود است.»
ناصر بلیدی به حضور نیروهای نظامی در منطقه بلوچستان اشاره میکند و میگوید: «از زمان رضا شاه، که با قوای نظامی خواست منطقه را به کنترل خود درآورد، گروههای مسلح در بلوچستان حضور داشتهاند. البته در آن زمان گروههای مسلح حول محور خواستههای مذهبی شکل نمیگرفت و خواستههای آنها ملی بود. پس از انقلاب حکومت مذهبی در تهران تبعیضهای مذهبی بسیاری را علیه اقلیت سنی روا داشت و این موضوع همزمان شد با اشغال افغانستان توسط روسیه و آمدن گروههای جهادی به منطقه برای مبارزه با اشغال افغانستان، اما این گروههای مسلح پایگاه عمومی گستردهای ندارند.»
اما سخنگوی جیشالعدل معتقد است که هزاران جوان بلوچ از حرکت آنها حمایت میکنند و اگر حمایت مردمی وجود نداشت این گروه هم نمیتوانست فعالیت بکند. عبدالرئوف ریگی میگوید: «اگر پشتوانه مردمی نمیبود، ما الان وجود نداشتیم و الان هم هزاران جوان بلوچ به اتهام همکاری با مقاومت در زندانها به سر میبرند که جرمشان فقط هواداری از مقاومت بوده است.»
خشونت و جامعه مدنی
اقدامات خشونتبار گروههای مسلح در بلوچستان عرصه را برای فعالیتهای مدنی تنگتر کرده است؛ از یک طرف ترور و گروگانگیری و از طرفی دیگر اعدامهای گسترده و بعضاً انتقامجویانه جمهوری اسلامی در زندانها. آیا این برآورد درست است؟
آیا فعالیت مسلحانه جیشالعدل باعث فشار بیشتر حکومت بر جامعه مدنی بلوچستان میشود؟
عبدالرئوف ریگی میگوید: «در بلوچستان اصلاً جامعه مدنی وجود ندارد و فعالیت مدنی از محالات است و اصلاً ما فعال مدنی نداریم و امکان حداقل فعالیت مدنی وجود ندارد و اگر کسی کوچکترین انتقادی حتی در سطح پایین کند اعدام میشود، لذا نگرانی از این امر وجود ندارد. البته که همین عدم امکان فعالیت مدنی ما را وادار به فعالیت مسلحانه کرده است.»
مولوی عبدالحمید که منتقد رفتار دولت در منطقه است، خشونت را راه حل مشکلات مردم بلوچ نمیداند. او میگوید: «من خشونت و تندی در هیچ طرفی را قبول ندارم. ما معتقدیم که این گروههایی که درحال حاضر ایجاد ناامنی کردهاند و به خشونت متوسل میشوند، اشتباه میکنند و ما شدیداً مخالف این روشها هستیم و معتقدیم که بهترین راه گفتمان و راههای قانونی، بینالمللی است که برای گرفتن حق باید از این راهها استفاده کرد. در رابطه با مجازاتها هم نظرم به همین صورت است. در هر حال مجازاتهای سنگینی چون اعدام از لحاظ دیدگاه شرعی و فقهی ما نتیجه مطلوبی ندارد و مجازات اعدام اگر باشد هم حداقل است؛ مگر در مواردی که هیچ گزینه دیگری برای مجازات نباشد و ما معتقدیم که این کارهم آسیبهایی در پی دارد و نتایج خوبی حاصل نمیشود و من بارها این صحبتها را مطرح کردهام.»
نظرها
بهنام
وقتی حکومت مرکزی تبعیض قائل شده و نه صنعت و کشاورزی و اشتغال به وجود نمی آورد و هیچ کاری و کوششی برای آبادانی و محرومیت زدائی ، نه تنها بلوچستان بلکه کردستان و با درجات کمتری در خوزستان ، انجام نمیدهد ، چه توقعی از مردم و به خصوص جوانان آن دیار میتوان داشت ؟
ژیلا
سوژه و مطلب بسیار جالبی بود؛ در رسانه ها متاسفانه خیلی کم به استانهایی مثل سیستان و بلوچستان، و کوردستان پرداخته میشود؛ در میان مصاحبه شونده ها لازم بود یعقوب جدگال و عبدالریوف ریگی بیشتر به چالش کشیده شوند؛ از این منظر مصاحبه ناقص است.
عطار
اگر از من می پرسید پاسخ این است که مردم بلوچستان میخواهندچند بنیاد دیگر هم بسازند آنگاه آنچه از حقوق اینها و دیگر مردم ایران که مانده را به آن بنیادها تحویل دهند تا بقیه حقوق و اختیارهای کشور در دست ولی فقیه باشد و ایشان آنها را هم مثا آن مقدار که تاکنون بی حساب و کتاب در دست دارند، به هرکس خواستند ببخشند بخصوص به دشمنان ایران از برادران بشار اسد و پوتین و روسها و چینی ها و امارات عربی ها و جنوب لبنان سیدحسن نصراله و غزه و .... بقیه را هم مسجد برای آخوندهای شیعه و پایگاه تبلیغ و سرکوب و ضریح و گلدسه و گنبد طلا در عراق و سوریه و جاهای دیگر بسازند، به مراجع عخیلی خیلی عظام بدهند و دیگر آخوندها ، امت حزب اله حاضر در صحنه هم فراموش نشوند. ملت ایران بلانسبت کوفت را بخورند که این همه برای اسلام عزیز و نظام و رهبر عزیزتر از اسلام و آخونده های نازنین مایه زحمت نباشند
کرد
تنها راه ایجاد اتحاد و حفظ تمامیت ارضی ایران وجود یک نظام فدرال است ٰ ایران کشوری کثیر المله می باشد تا قبل از حکومت پهلوی در زمان قاجار به ایران ممالک محسوره ایران می گفتندهر ملتی اعم از کرد و بلوچ و عرب وترک والی های منتطقه ای و بومی خود را داشتند ماننند خاندان بابان در کردستان خانهای ایلات کلهر در کرمانشاه اتابکان لر و شیوخ خوزستان و به دولت مرکزی مالیات می دادند در عوض حکومت مرکزی تامین امنیت و دفاع در برابر حمله دیگران خدماتی به این اتابکان و شاهان محلی می دادند پس از جنگ جهانی و ورود کلمه دولت ملت از از اروپا این کلمه منحوس به شرق هم سریت کرد و در ترکیه همه مردم را پس از فروپاشی عثمانی ترک قلمداد کرد و در قاون اساسی هم نوشتند که فجایع نسل کشی بیش از 1.5 میلیون نفر ارامنه قتل عام کردهای علوی و به خاک و خون کشیدن قیام شیخ سعید پیران از ان جمله است در ایران هم حکومت دست نشانده رضا شاه با همکاری استعمارهمه را فارس قلمداد کرد و با تئوریسون های از قبیل احمد کسروی و فروغی و محود سمنانی و غیره در فکر تئوریزه نمودن و غلبه قوم فارس بر بقیه شدند و نفی تمامی ملتهای دیگر شدند و کسروی تا جایی پیش رفت که آذری ها را غیر ترک و آریایی قلمداد کرد و مدعی شد زبان ترکی آذری بدلیل غلبه ترکهای دیگر براذری ها و اجباری نمودن این زبان زبانهای پیشین نامعلوم این قوم ترکی شد !!!!!!!! لذا با این دیدگاه تاکنون ظلم و ستم نا انسانی و فاشیستی بر بقیه اقوام و مللل خصوصا کردها بلوچها و اعراب تئوریزه شد و متاسفانه ملت فارس این فاشیستی در اذهانشان طوری نهادینه شده که انگار آسمان دهن باز کرده و ملت فاخر و برتر فارس از آسمان برای حکومت بر بقیه نازل شده و هیچ حق و حقوقی مطابق شریعت اسلام و قرآن و مطابق منشور حقوق بشر برای بقیه قائل نیستند و جالبتر از از این تفکر ادعا می کننند اولین اولین منشود توسط کوروش بزرگشان نوشته شده !!!!!!!!!!! درادعا فاخرترین ملت ولی در عمل فاشیست ترین ملت
عطار
دوستان بزرگوار در سایت زمانه، دیدم دو روزی است نوشته ام را نشان نمیدهید، گفتم آن را کمی ویرایش و کم کنم و بفرستم . کم که نشد ، اگر صلاح و سودمند می بینید یکی از دو نوشته را نشان دهید ببخشید اگر با نامها و ادرسهای گوناگون مینویسم ، چاره ای نیست . برادرم آقای کرد. سلام. من نه پارسی ام و نه منهای چند ماه از دوره سربازی، در آنجا بودم. مگر اینکه بخواهید منطقه پارس را گسترش دهید. آنچه نوشتید مقداری درست است و بسیاری واقیت ندارد. با این سخنان هم نه گذشته برمیگردد و نه تاریخ عوض میشود و نه واقعیتهای سیاسی و اجتماعی دگرگون و خوب میشود. چند نکته را عرض میکنم : 1ـ اشکال کار از «کلمه دولت ملت» نیست، در اروپا وامریکای شمالی با وجود این کلمه ، (اگر چه نه همه ولی بیشتر ) مردم دارای حقوق انسانی و ملی خود هستند. باید ببینیم تعریف و معنای یک واژه چیست . با ملت خواندن قومها به حقوقشان افزوده نمیشود. ( برخلاف بی لطفی های شما ) حتا پارسی ها هم مانند بقیه ایرانیها به حقوق خود نرسیده اند. حاکم «مطلق» هم یک «خامنه ای» آذربایجانی است نه یک پارسی شیرازی یا فیروزابادی یا فسایی و جهرمی. 2 ـ در باره گذشته ایران مطالبی فرمودید. این رضاشاه نبود که ایران را پارس و ایرانی را پارسی خواند. واقعیت را وارونه فرمودید. رضاشاه پارس را ایران و پارسی را ایرانی خواند. تا سال 1313 ایران زمین را پارس یا پرشیا میخواندند و ایرانیان را پارسی و پرشن. ولی کسی منکر قومها نمیشد. پارسی خواندن ایرانیان بدین معنی نبود که کرد و ترک و آذربایجانی و عرب و لر و مازندرانی و خراسانی و … نیستند. مراد از پارسی همان ایرانی یعنی کل این قومها بود. دقت بفرمایید شاهان اردبیلی همچنین شاهان قاجار خود را شاهنشاه پارس میخواندند. منظورشان هم شاه قوم پارس نبود ، منظورشان همه ایران بود. زبان پارسی یا فارسی هم زبان قوم پارس نیست، زبان مشترک همه قومهای ایرانی بوده و اینک نیز چنین است. درگذشته هم یک کرد برای گفتگو با عرب و مازندرانی و بوشهری و بلوچ و پارسی و خراسانی بزبان فارسی سخن میگفت. این زبان با زبان یا گویش مردم ممسنی و شیراز و جهرم و فسا و فیروزاباد هم فرق دارد. زبان مردم آن منطقه همان اندازه این فارسی است که زبان کردها. تازه در خود کردستان همه مردم به یک گویش و زبان سخن نمیگویند. بهتر از من میدانید که تفاوتها تا چه اندازه است. نکته دیگراین که ، این زبان را رضاشاه یا مردم منطقه پارس به کسی تحمیل نکردند. پس از ساسانیان نخستین بار یک شاه سیستانی بود که از جا افتادن زبان عربی در ایران جلوگیری کرد و دستور داد تا به پارسی شعر و سخن گفته شود. آنگاه پس از سامانیان خراسانی و ترکان آلتایی، این ترکان سلجوقی بودند که این زبان را ( این بار ) در سراسر ایران، زبان رسمی حکومتی و زبان قرار دادند، آنگاه هیمن ترکان سلجوقی پس از گسترش قلمروشان این زبان را در روم شرقی و آنگاه در هندوستان زبان رسمی و ادبی و حکومتی کردند نه پارسی ها. در عثمانی ( پس از روم شرقی ) هم زبان دربار و ادبی و رسمی زبان فارسی بود و برخی از خلیفه های عثمانی به این زبان شعر میگفتند. در زمان پادشاهی صفویان اربیلی هم با این که در خانواده به ترکی آذری سخن میگفتند ولی زبان رسمی حکومت و دربار فارسی بود. در هندوستان شاهان مغول تبار و ترک تبار از جمله بابری ها نیز چنین میکردند. پارسها کجا بودند؟ سخن دراین زمینه بسیار است. 3 ـ دراین 1400 سال کسی از قوم پارس حتا یک روز هم بر ایران فرمان نراند تا حقوق دیگر قومها را پایمال کند و حکومت فاشیستی قوم خود را بر پا دارد. دراین مدت پس از حکومت عربها ، مدتی را حاکمانی از خراسان و شمال ایران و سیستان بر بخشهایی از ایران زمین حاکم بودند. پس از آنها بیش از 900 سال را ترکان و اردبیلی ها برایران فرمانروا بودند. آنجا که نوشتید اتابکان، این اتابکان همان ترکانی مانند شاه یا شیخ ابواسحاق اینجو و شاه شجاع و سعد اتابک زنگی و دیگران بودند که حتا بر منطقه پارس ( از جمله در زمان سعدی و حافظ ) و لرستان و جاهای دیگر فرمانروایی میکردند. یعنی پارسه حتا در منطقه خود نیز حاکم نبودند و ترکها بر آنها فرمان میراندند. چگونه قوم پارس که خود محکوم بوده حق قوم حاکم را پایمال میکرده؟ در زمان آن «پدر و پسر» هم بیشترین سیاستگذاران کشوری و فرماندهان ارتش و ژاندارمری و شهربانی که بسیار هم قدرت داشتند، از قوم آذربایجانی بودند تا از بقیه ایران از جمله پارس. گفته میشود که از 11 ارتشبد زمان محمدرضا شاه شش تن آذربایجانی بودند و پنج تای دیگر از دیگر بخشهای ایران. 4 ـ استاد کسروی تبری هم تئوریسین حکومت نبود. استادان پورداود و معین ( از رشت ) استادان تقی زاده، کسروی، … ، بیشترآذربایجانی بودند. عارف قزوینی و استاد دهخدا هم قزوینی بودند. بزرگترین فرهنگ لغت فارسی را هم از استاد دهخدای قزونی است. پس از ایشان نیز معین ( از رشت ). پیش از این روزگار بزرگترین فرهنگ پارسی را محمد خلف تبریزی در زمان شاه اکبر بابری در هنوستان پدید آورد و … این موضوع ادامه دارد. پارسی ها کجا بودند برادر من؟ 5 ـ پس از انقلاب هم که خود آقای خمینی که ضد ایران و ضد پارسی بود . پس از ایشان این فقیه و حاکم مطلق هم «خامنه ای» است نه پارسی. پارسی ها بدون اجازه و چراغ سبز نمایندگان ایشان حتا یک شهردار و نماینده شورای شهر هم نمیتوانند انتجاب کنند چه رسد که حکومت فاشیتی برپا و حق دیگران را پایمال کنند. نخستین نخست وزیر ( آقای بازرگان ) تبریزی، نخست وزیر دیگر قزوینی، نخستین رئیس جمهور یک اذری تبار همدانی، دومین رئیس جمهور یک قزوینی، سومین رئیس جمهور هشت ساله یک خامنه ای، همزمان نخست وزیر هشت ساله یک خامنه ای دیگر ( موسوی ) از خویشاوندان نزدیک ایشان. دومین رهبر که چنانچه یاد شد و میدانید حاکم مطلق ایران است خود آقای خامنه ای آذربایجانی تبار. پارسها چکاره بودند و هستند که حق ایشان یا شما و من را پایمال کنند ؟ بنسبت بیشترین جمعیت تهران از تبار اذربایجانی و اردبیلی هستند و در ده دوم شمالی های بیشتر گیلانی، مهاجرانی از زمان آقامحمدخان قاجار و … 6ـ پارسها چه سهمی در حکومت داشتند و دارند که مستحق این بی لطفی های شما باشند. حکومت و فاشیسم فاسی و ستیز فارس و ترک از دروغهای میرجعفر باقر اف دست نشانده و عامل حکومت شوروی بود که جای بحث دیگری دارد. ملتهای ایران را هم او و همدئستانش درست کردند! 7 ـ برادر من، کورش که دیگر تنها برای پارسها نبود و نیست. از سخنان اوست که هرکس به حقوق دیگران آسیبی نرساند آزاد و در امان است. میگوید باید آیین زشت برده داری بهر شکلش برچیده شود و … ازاین گونه سخنان . دقت داشته باشید، این سخنان در گفته شد که حتا فرمانروایان 1100 سال پس از آن ، به کشت و کشتار و غارت و اسیرگرفتن زن و فرزند مردم و تجاوز به آنها و فروش انسانها افتخار میکردند. میفرمایید نه ، تاریخ حمله عربها به همان کردستان و لرستان و همین سیستان و بلوچستان را بخوانید. مگر شما دنبال حق نیستید؟ چرا به آن بزرگ کم لطفی میکنید؟ 8 ـ شما ( مانند همه ما مردم ایران ) دچار حکومتی مذهبی از نوع ضد ایرانی و بخوانید ضد پارسی هستید. تنها یک نمونه از سیاستها و تبلیغات ضد ایرانی و ضد پارسی حکومت مطلقه ولی فقیه ( آقای خمینی و آقای خامنه ای آذربایجانی ) عرض میکنم، دراین سی و چهار ـ پنج سال هرچه فیلم در سازمان صدا و سیمای زیر امر ولی فقیه از آن یکی تا این خامنه ای ساخته میشود بر هر نقش منفی مانند دزد و آدمکش و جنایتکار و خیانتکار، نام ایرانی و پارسی میگذارند و بر هر نقش خوب و مثبت نام عربی ! پیام روشن است و نیازی به توضیح ندارید. آقای ولی مطلقه فقیه در نمایشگاه دوسال پیش کتاب در تهران با عصبانیت اشاره به نقشهای تخت جمشید کرد که اینها را بردارید ! هرچه از دارایی ملت ایران است برای گسترش فرهنگ عربی و معرب و آخوندی، و برای یشار اسد و سید حسن نصراله در لبنان و غزه و برای ساخت مسجد و ساخت گنبد و گلدسته طلا و بر ضد فرهنگ ایرانی هزینه میشود . بالاترین مقدار بازرگانی با تراز منفی به زیان ایران با امارات عربی است و …. ، در این حال شما سخن از فاشیسم و تسلط پارسی ها میگویید ! این روزها می بینید که برای به خاک سپاری استاد فرای چه آبروریزی ای کرده اند . گناه ایشان خدمت به فرهنگ ایران است! ولی بنیاد دعبل خزاعی یا موسسه آموزشی و پژوهشی (!) امام خمینی و بنیاد بین المللی(!) غدیر و اهل بیت و علی اصغر و … با ده ها میلیارد تومان هزینه درست کردند و حقوق مردم را آنجا هزینه میکنند! برادر من از کدام فاشسیم حاکم پارسی سخن میگویید؟ تاریخ را دریابید و بدانید آن که ملت شما و فرهنگ شما و حقوق شما را زیر پا نهاد عرب مسلمان بود که هنوز مصیبت های آن گریبانگیر ماست، نه مردم بینوای پارس. تاریخ را بخوانید وببینید عربها در ایران ، در همه جای ایران چه کردند. حتا زنان و کودکان مردم را به اسیری بردند و به آنها تجاوز کردند و بمعنی واقعی کلمه آنها را در بازارهای برده فروشی حراج زدند. میفرمایید آن گذشت، ولی آثار سراسر خسارت و مصیبت بار آن همچنان باقی است، یکی همین حکومتی است که می بینید با ایران و ایرانی در این روزگار چه میکنند. کدام حکومت فاشیستی پارس؟! پارس که 1400 سال از صحنه حکومت غایب است. بیش از 900 سال را ترکان و مغولتباران حاکم مطلق بودند و امروزه هم یک سید آذربایجانی حاکم مطلق است. 9 ـ درباره آذربایجانی ها هم تنها به این توضح بسنده میکنم که آن منطقه ماد خرد یا ماد کوچک خوانده میشد، از زمان حمله اسکندر آتورپاتگان خوانده شد و بعدها آذربایجان. حضور ترکان در آن سرزمین هم از حدود سده پنجم هجری بوده .اکنون هم نوادگانشان هستند. ولی همه آذربایجانی ها و اردبیلی ها که ترک تبار نیستند. از نظر ویژگیهای نژادی هم شباهتی میان ( بیشتر ) آذربایجانی ها و ترکان نیست. زبان بیشتر مردم هم مادی بوده و در مدت 300 ـ 400 سال با واژگان ترکی آمیخته شد. 10 ـ ما مردم باید از تاریخ و حقوق خود آگاه شویم و هشیار باشیم ، یکپارچه و متحد شویم تا به جایی برسیم که حقوق انسانی و ملی همه ایرانیان از هرقوم و هرجنس و با هرعقیده تامین شود. شعارهایی ندهیم که خلاف واقعیت و حقیقت باشد، مردم را پراکنده و نسبت به هم بیزار و بدبین نکنیم ف وگرنه در حکومت مقدس ولایت فقیه ( یا مانند این )، زیرا پا خواهیم بود، فرقی هم نمیکند از کدام قوم باشیم. همین اندازه که مانند دریادار شمخانی ولایتمدار باشید و برای ماندن حکومت و بر ضد مردم از هرقوم تلاش و کار کنید عزیز هستید و وضعتان خوب میشود حتا اگر مانند ایشان عرب باشید. وگرنه اگر پارسی یا آذربایجانی ، عرب، مازندرانی، کرد، لر، سیستانی و بلوچ و هرچه باشید، یا حتا اگر مرجع تقلید شیعه 12 امامی هم باشید با شما برخورد میکنند و لازم بدانند نابودتان میکنند. مخلص شما : عطار
. جمهوریخواه
با تنوع و رنگارنگی قومی و گویشی در کشورهای در حال توسعه ایی چون ایران، همیشه شاهد اعتراضات ، تبعیضات و تنشهای اجتماعی- سیاسی در این مناطق خواهیم بود. تبلیغات و عملیات این گروههای شووینیستی، از طرفی با تحریک حکومت استبدادی در داخل و از طرف دیگر با منافع و حمایت سیاسی کشورهای بیگانه گره خورده است. در یک حکومت سکولار مردمی در ایران، با ۱-خودگردانی عمرانی- اقتصادی استانها، ۲-کوچ تشویقی با امکانات شغلی و کاری و مزایای بهتر در مناطق محروم مانند گرفتن مالیات کمتر از اهالی، وام کم بهره به شرکتهای خصوصی، و...، ۳- ترویج زبان ملی فارسی بصورت جدی و همگانی، ۴- پذیرش و احترام به آیین و آداب رسوم اقوام محلی و... میتوان اینگونه گروههای جنایتکار سیاسی نما را رسوا و در نطفه عقیم کرد.
عطار
در نوشته ای که تقدیم کردم ، در بند 4 لغزشی تایپی رخ داد. نوشته شد استاد کسروی تبری ، توضیح اینکه استاد کسروی تبریزی درست است .