سراجالدين ميردامادی، روزنامهنگار، بازداشت شد
فاطمه موسوی، همسر سراجالدين ميردامادی، روزنامهنگار اصلاحطلب، گفته است همسرش روز شنبه ۲۰ اردیبهشتماه بازداشت و به زندان اوین منتقل شده است.
سراجالدين ميردامادی، از روزنامهنگاران اصلاحطلب در ایران، بازداشت شد.
فاطمه موسوی، همسر سراجالدين ميردامادی، در صفحه فیسبوک خود خبر داده است که همسرش روز شنبه ۲۰ اردیبهشتماه برای ادای پارهای توضيحات به دادسرای اوين احضار شده بود که با مراجعه به این دادسرا بازداشت شد.
بهگفته فاطمه موسوی خبر بازداشت سراجالدين ميردامادی از طریق وکیل وی، گیتی پورفاضل به وی اطلاع داده شده است.
گیتی پورفاضل روز یکشنبه ۲۱ اردیبهشت در گفتوگو با خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران، ایرنا نیز این خبر را تأیید کرد و گفت: «امروز به همراه خواهر خانم آقای میردامادی به دادسرای اوین مراجعه و با بازپرس پرونده به صورت تلفنی گفتوگو کردم که بازپرس اعلام کرد برای موکلم قرار بازداشت موقت صادر کرده است.»
پورفاضل گفت هنوز برای موکلش قرار وثیقه صادر نشده است.
سراجالدین میردامادی، از همکاران روزنامههای توقیف شده جهان اسلام، توس و حیات نو بود و با رادیو زمانه نیز همکاری کرده است.
پس از انتخابات اخیر ریاست جمهوری در ایران، مردادماه سال گذشته سراجالدین میردامادی همراه با همسرش از پاریس به ایران بازگشت و بههنگام ورود به “فرودگاه امام”، گذرنامه هر دوی آنها توقیف شد.
میردامادی روز ۲۸ آبانماه (۱۹ نوامبر) در دادسرای اوین تفهیم اتهام شد.
وی متهم به «اقدام علیه امنیت ملی» شد و سپس سپاه پاسداران به اتهامات وی «اجتماع و تبانی» را اضافه کرد. میردامادی در این مدت با قرار کفالت آزاد بود.
نظرها
latif
سلام. قابل توجه مسئولین سایت رادیو زمانه. چهار خط درست و غلط درباره میردامادی کامنت گذاشتم،که ممیزان زمانه قلم گرفتند!؟! حق با دوستان ممیزیست و گله ای نیست و اگرم هست دیگر حوصله ای نیست. فقط جهت اطلاع مزاحم شدم که بگم: لطفا جمله زیر را یکبار با دقت بخوانید و اشکالش را برطرف کنید، چون جمله ای که در خبر بازادشت میردامادی درج شده اشکال دارد! (پس از انتخابات اخیر ریاست جمهوری در ایران، مردادماه امسال سراجالدین میردامادی بههمراه همسرش از پاریس به ایران بازگشت و بههنگام ورود به “فرودگاه امام”، گذرنامه هر دوی آنها توقیف شد. میردامادی روز ۲۸ آبانماه (۱۹ نوامبر) در دادسرای اوین تفهیم اتهام شد.) سلامت باشید.
Zamaneh
خواننده محترم، انتقاد شما به بخش خبر منتقل میشود و از توجه شما متشکریم. رادیو زمانه بخشی به نام «ممیزی» یا افرادی با ویژگی «ممیزان» ندارد. ما همواره در بازتاب دادن طیفهای گوناگون دیدگاهها کوشیدهایم و مطلبی را سانسور نمیکنیم. از شما میخواهیم در اظهارنظرها منصفانه قضاوت کنید. با درود -زمانه
latif
سلام. حیرت اندر حیرت آمد زین حدیث.... متاسفم، اصلا بحث قضاوت نیست که شما میفرمائید منصفانه قضاوت کنید! چند روز پیش متن زیر را درباره خبر بازداشت میردامادی ارسال کردم. (دارم فکر میکنم، حکایت آقایون رسما شده حکایت توبره و آخور، فرقی هم نمیکنه که دهه شصت و هفتاد باشه، یا هشتاد و نود، چون بازی کاملا یه گله س، جهان اسلام و توس و حیات نو باشه فبهامراد،نباشه رادیو زمانه را عشقست! خوبه واله ،خداوکیلی پلو پزونه! آقایون با گارد آوانگارد میان بیرون گشت و گذار و ماموریتش انجام میدن و با گارد آوانگارد برمیگردند داخل! راستی از امین موحدی چه خبر؟) کامنت بهر دلیلی تائید نشد!؟ دیروز مجدد خدمت رسیدم و عرض حال که قضایا اینگونه است و گله ای نیست. امروز زحمت کشیده اید که، رادیو زمانه بخشی به نام «ممیزی» یا افرادی با ویژگی «ممیزان» ندارد، و ما همواره در بازتاب دادن طیفهای گوناگون دیدگاهها کوشیدهایم و مطلبی را سانسور نمیکنیم. پاسخ و سخن شما، این سوال را مطرح میکند که پس چگونه کامنتی تائید یا رد میشود، جز اینکه یک نفر متن ارسالی میخواند و آنگاه با قضاوت منصفانه حکم به صلاحیت یا عدم آن میدهد؟ منظور تان را نمیفهم؟ میشه لطف کنید خیلی شفاف،یعنی فاش و صریح بفرمائید که،جریان چیه؟! اگر اسم این عمل ممیزی و سانسور نیست ، پس چیست. باتشکر از توجه و پاسخ شما...ممنون.
Zamaneh
خواننده محترم، همانطور که در پاسخ قبلی آمد، ممیزی عبارتی منصفانه برای رسانهای نیست که طرح افکار و زمینهی بحث طیفهای گوناگون را میسر کرده و میکند. در رادیو زمانه هر دبیر، چه در بخش خبر و چه در سایر قسمتها، خود ضمن هماهنگی با سردبیر تصمیم میگیرد که چه متنی را بنویسد و منتشر کند. ممیزیای در کار نیست. اگر هدف شما انتقاد بود، شنیدیم و منتقل شد. با درود- زمانه
latif
با سلام مجدد. دوست عزیز... من هدفم انتقاد نبوده و نیست،چرا که منتقد نیستم. قبلا صریحا گفتم که حق با شماست. من مخاطبم،مخاطبی که... از لابلای کلمات و جملات ، به نویسنده می نگرد. من پیگیر پرسش ذهن خویشم، پرسشی کردم ،پاسخی آمد، پاسخی دادم از سر احترام، همین. وگرنه به درویش گفتند: بساطت و جمع کن،درویش دهانش را بست! سپاس مرا بپذیرید و صراحتم را به حساب جسارتم واریز نکنید. ممنون.