● دیدگاه
آیتالله خامنهای در برابر گروههای تکفیری؟
اکبر گنجی- اگر آیتالله خامنهای واقعاً نگران صدماتی است که تکفیرگران به دین وارد میآورند، باید به ارتباط وثیق نفی تکفیرگری و سکولاریسم بیندیشد.
آیتالله خامنهای در ۲۲/۲/۹۳ به نواز شریف- نخست وزیر پاکستان- گفت: «گروههای تکفیری خطری برای همه مسلمانان اعم از شیعه و سنی هستند. اگر با گروههای تکفیری مقابله نشود، آنها صدمات و ضربات بیشتری به دنیای اسلام خواهند زد.»
این اولین باری نیست که او علیه گروههای تکفیری سخن گفته است. پیش از این نیز بارها به خطر گروههای تکفیری اشاره و بدانها به شدت هرچه تمامتر تاخته است. آنها را جاهل، متعصب، مزدور آمریکا و انگلیس و اسرائیل، نادان، خبیث، سم مهلک، اسلام آمریکایی و انگلیسی، تابع سازمانهای سیآیای و اینتلیجنس سرویس، و...نامیده است. به چند مورد زیر بنگرید:
در ۱۸/۱۰/۸۵ گفته بود : «سرویسهای جاسوسی امریکا و اسرائیل پشت سر این گروههای افراطی و تکفیری هستند، ولو عوامل و پیادهنظامشان هم خبری ندارند که پشت سر قضیه چیست؛ اما رؤسایشان میدانند. این را امریکا میخواهد. لذا آنها هم بایستی بیدار و متوجه باشند... بیداری اسلامی شروع شده است. آنها هم از همین میترسند؛ میخواهند همین را نابود کنند. نگذارند این بیداری اسلامی، این حرکت عمومی در دنیای اسلام، به وسیله نقشه دشمن خنثی بشود که عبارت است از: به جان هم انداختن شیعه و سنی.»
این پرسش اندیشهسوز به ذهن خطور میکند که اگر شیعیان در اکثریت بودند، آیا باز هم آیتالله خامنهای با همین شدت و حدت با گروههای تکفیری مخالفت میورزید؟
در ۲۵/۱۰/۸۵ به علمای اهل تسنن و تشیع میگوید : «نمیخواهیم بگوییم اختلاف شیعه و سنی همیشه مربوط به استعمار بوده؛ نه، احساساتِ خودشان هم دخیل بوده؛ بعضی از جهالتها، بعضی از تعصبها، بعضی از احساسات، بعضی از کجفهمیها دخالت داشته؛ لیکن وقتی استعمار وارد شد، از این سلاح حداکثر استفاده را کرد... در این کار، انگلیسیها از بقیه دشمنان استعماری، متبحرترند؛ در ایران، ترکیه و کشورهای عربی، و در شبهقاره هند، اینها سالها زندگی کردهاند، و با رموز کار آشنا هستند که چگونه میشود سنی را علیه شیعه تحریک کرد و چگونه میشود شیعه را علیه سنی تحریک کرد؛ اینها خوب بلدند و کردهاند... آن کسانی که بدون فهم، فهم حقیقت، بدون تقوا، جمعیت عظیمی از مسلمانان را از دین خارج میدانند، خارج میکنند، تکفیر میکنند این گروههای تکفیریِ نادان - حقیقتاً مناسبترین صفت برای اینها نادانی است، اگرچه در آنها خباثت هم هست، اما جهالت مهمترین خصوصیت اینهاست - اینها را بایستی ما تا آنجایی که میتوانیم، ارشاد کنیم؛ مردم را از اینها بترسانیم.»
در ۱۴/۳/۹۰ نیز به خطر گروههای تکفیری اشاره کرده و گفته بود: «امروز، هم در مصر، هم در تونس، در شمال آفریقا و در سایر کشورهای اسلامی، دشمنان در پی ایجاد تفرقهاند. بخصوص چون ایران اسلامی کانون حرکت در مقابل استکبار است، میخواهند بین ایران اسلامی و کشورها فاصله بیندازند؛ فاصلههای قومی، فاصلههای مذهبی. حتّی در داخل خود این کشورها میخواهند تفرقه ایجاد کنند. امروز در مصر کسانی از این گروههای تکفیری و وهابی و اینها تلاش میکنند به بهانههای مختلف بین مردم مصر با یکدیگر هم اختلاف بیندازند؛ باید در مقابل این اختلافافکنیها هوشیار بود.»
آیا مخالفت آیتالله خامنهای با تکفیر به صرف مخالفت با تکفیرگری و عدم کاربرد خشونت علیه همدیگر (شیعه و سنی) باقی میماند یا به دیگر پیامدهای نظری و عملی این امر هم التزام دارد؟
در ۲۰/۷/۹۰ به روحانیون شیعه و سنی گفته بود : «امروز کسانی هستند که سلاحشان تکفیر است؛ ابائی هم ندارند که بگویند ما تکفیری هستیم؛ اینها سماند. خب، این سم را باید از محیط اسلامی خارج کرد. یکی او را تکفیر کند، یکی او را تفسیق کند؛ این در سخنرانی و در منبر یک حرفی بزند که تعریض به او باشد، او یک چیزی بگوید که تعریض به این باشد؛ این همین چیزی میشود که دشمن میخواهد.»
در ۱۴/۱۱/۹۰ در نماز جمعه تهران گفت: «به اسلام مطلوب واشنگتن و لندن و پاریس بدبین باشید؛ چه از نوع لائیک و غربگرا، و چه از نوع متحجر و خشن آن. به اسلامی که رژیم صهیونیستی را تحمل میکند، ولی با مذاهب اسلامیِ دیگر بیرحمانه مواجه میشود، دست آشتی به سوی آمریکا و ناتو دراز میکند، ولی در داخل به جنگهای قبیلهای و مذهبی دامن میزند و اشدّاء با مؤمنین و رحماء با کفار است، اعتماد نکنید. به اسلام آمریکائی و انگلیسی بدبین باشید، که شما را به دام سرمایهداری غرب و مصرفزدگی و انحطاط اخلاقی میکشانند.»
در ۱۶/۲/۹۲ به مناسبت تخریب قبر حجربن عدی توسط گروههای افراطی سلفی گفت: «اینها به عنوان این که این کارها پرستش است، این اقدامهای خبیث را میکنند! رفتن سر قبر یک انسانی و طلب رحمت کردن برای او از خدای متعال، و طلب رحمت کردن برای خود در آن فضای معنوی و روحانی، شرک است؟ شرک این است که انسان بشود ابزار دست سیاستهای اینتلیجنس انگلیس و سی.آی.ای آمریکا و با این اعمال، دل مسلمانان را غمدار کند، آزرده کند.
اینها اطاعت و عبودیت و خاکساری در مقابل طواغیت زنده را شرک نمیدانند، احترام به بزرگان را شرک میدانند! خود این، یک مصیبتی است. جریان تکفیریِ خبیث که امروز در دنیای اسلام به برکت برخی از منابع مادی، متأسفانه پول و امکانات هم در اختیار دارند، یکی از مصائب اسلام است.»
کوشش جهت تشکیل حکومت دینی و حضور دین در قلمرو دولت، به تبعیض و جنگهای مذهبی میانجامد.
به این سخنان چگونه باید نگریست؟
به این سخنان چگونه باید نگریست؟ به تعبیر دیگر، چگونه و در چه چارچوبی باید آنها را تحلیل کرد؟
یکم- نفس محکوم کردن گروههای تکفیری و اصل تکفیر، عملی ارزشمند است. او پیش از این درباره موارد داخل کشور نیز حداقل دوبار گفته است که با تکفیر کردن مخالف است. اگر او به این باور رسیده باشد که هیچ کس را نباید به دلیل باورهایش تکفیر کرد، گامی به پیش است.
دوم- توسل به خشونت، پیامد عمل تکفیر است. تجربه تاریخی نشان میدهد که به دنبال تکفیر، قتل یا قتل عامهایی صورت گرفته است. مخالفت با تکفیر، به معنای نفی خشونت در برابر دگراندیشی و دگرباشی، و پذیرش آزادی بیان و تبلیغ اندیشه متفاوت است.
سوم- آیتالله خامنهای به دنبال بسیج مسلمانها علیه اسرائیل و آمریکا است. "بهار عرب" در نظر او چیزی جز "بیداری اسلامی" علیه دشمنان نبود. اما آمریکا و انگلیس و اسرائیل آن را از طریق گروههای تکفیری به جنگ شیعه و سنی تبدیل کردهاند.
این مدعایی صادق است که جنگ شیعه و سنی به سود دشمنان اسلام و مسلمین است، اما این مدعای خامنهای که آمریکا و انگلیس و اسرائیل این جنگ را به راه انداخته اند، نیازمند شواهد و قرائن قوی است که در سخنان او غایب است.
چهارم- جنگ شیعه و سنی از جهت دیگری هم به شدت مضر است. نه تنها مسلمانان به دست یکدیگر کشته میشوند، بلکه شیعیان یک اقلیت ۲۵۰- ۲۰۰ میلیونی را از یک و نیم میلیارد مسلمان تشکیل میدهند. در چنین جنگ محتملی، شیعیان زیان بیشتری خواهند دید. این پرسش اندیشهسوز به ذهن خطور میکند که اگر شیعیان در اکثریت بودند، آیا باز هم آیتالله خامنهای با همین شدت و حدت با گروههای تکفیری مخالفت میورزید؟
اگر تکفیر محکوم کردنی است، باید هر نوع تکفیری را محکوم کرد. تغییر دین- انتخاب دینی دیگر یا بی دینی- بخشی از حقوق شهروندی است.
پنجم- آیا مخالفت آیتالله خامنهای با تکفیر به صرف مخالفت با تکفیرگری و عدم کاربرد خشونت علیه همدیگر (شیعه و سنی) باقی میماند یا به دیگر پیامدهای نظری و عملی این امر هم التزام دارد؟ جمهوری اسلامی را در نظر بگیرید. اهل تسنن توسط شیعیان تکفیر نشده و به صرف سنی بودن کشته نمیشوند. آیا این کافی است؟ آیا آنان متناسب با وزن اجتماعیشان در نظام سیاسی حضور داشته و هیچ گونه تبعیضی علیه آنان صورت نمیگیرد؟
آیتالله خامنهای، پیروانش و دستگاههای نظامی تاکنون به روسای جمهور حتی اجازه ندادهاند که از استانداران سنی در مناطقی که اکثریت دارند استفاده کنند. مناطق سنینشین کشور، مناطقی هستند که گرفتار فقر گستردهاند.
ششم- پیامبر اسلام خود را ادامه سنت یهودی و مسیحی معرفی کرده است. به همین دلیل مسلمانان یهودیت و مسیحیت را ادیان الهی به شمار میآورند. اگرچه مسلمانها براین باورند که در آنها تحریف رخ داده و اسلام صورت تکامل یافته آن ادیان است. با این همه، آنان نیز گرفتار تبعیضاند. کمترین تبعیض علیه آنان این است که مجاز به تبلیغ دین خود نیستند. عدم تکفیر یهودیان و مسیحیان حداقل کاری است که باید انجام داد. به رسمیت شناختن برابری حقوقی یهودیان و مسیحیان با مسلمانان، لازمه منطقی عدم تکفیرگری است. اگر آن باورها دربردارنده چیزی نیستند که موجب تکفیر و ارتداد شود، چرا نفی برابری و حقوق شهروندی؟
هفتم- مسلمانان بهائیت را دین به شمار نمیآورند، برای این که اسلام را آخرین دین به شمار آورده و با آمدن پیامبر اسلام، ارسال پیامبر ختم گردیده است. اکثریت فقیهان مسلمان بهائیت را "دین ضاله" به شمار میآورند. برخی دیگر یک گام پیش نهاده و آن دین را ساخته انگلیسیها و مورد حمایت اسرائیل قلمداد میکنند. با بهائیان تحت عنوان جاسوسان اسرائیل برخورد میشود. سرکوب آنها گستردهتر از سرکوب هر مذهب دیگری است. اینک متون کمونیستی در ایران آزادانه منتشر شده و میشود، اما متون بهائیان ممنوع است. تکفیر بهائیان و دین ضاله به شمار آوردن آنها از یک سرچشمه سیراب میشود.
مخالفت با تکفیر، به معنای نفی خشونت در برابر دگراندیشی و دگرباشی، و پذیرش آزادی بیان و تبلیغ اندیشه متفاوت است.
هشتم- دگراندیشی در داخل شیعیان نیز تحمل نمیشود. با انکار وجود امام زمان، انکار عصمت، علم غیب، رجعت و نصب الهی ائمه شیعیان توسط شیعیان به شدت برخورد میشود. حکم تکفیر آیتالله مکارم شیرازی را همه به یاد داریم که منکر وجود امام زمان را تکفیر کرد. روزنامه منتشرکننده مقاله منکر نصب الهی ائمه توقیف و نویسنده بازداشت و زندانی شد. آیتالله خامنهای با این تناقض رفتاری چه میکند؟
نهم- آیا افرادی چون مصطفی ملکیان، محمد مجتهد شبستری، و... حق دارند در دانشگاهها تدریس و سخنرانی کنند؟ قطعاً فقیهان و مراجع تقلید فاقد دانش اینها در خصوص علوم غیر دینی مدرناند. در علومی که اسلامی قلمداد میشوند، فقیهان و مراجع تقلید حداکثر میتوانند مدعی شوند که فقط و فقط در فقه بیشتر از اینها میدانند (البته این ادعا نیازمند دلیل است). ملکیان به هر دانشگاهی جهت سخنرانی دعوت میشود، بسیجیان تحت فرماندهی کل قوای آیتالله خامنهای، سخنرانی او را لغو میکنند.
دهم- دین را نمیتوان امری متعلق به حوزه خصوصی به شمار آورد. دین لباس منزل نیست که وقت خروج از خانه آن را در رختکن آویزان کنیم. دین مانند هر باور دیگری، همراه فرد باورمند، در حال حرکت است. حضور دین در قلمرو عمومی ممکن و مطلوب است. دینداران نیز حق دارند چون دین ناباوران در قلمرو عمومی باورها و ارزشهای خود را طرح و تبلیغ کنند، با دیگران وارد گفت و گوی انتقادی شوند، اما در مقام گفت و گو، باید استدلال را جایگزین نقلیات سازند.
کوشش جهت تشکیل حکومت دینی و حضور دین در قلمرو دولت، به تبعیض و جنگهای مذهبی میانجامد. حکومتهای دینی نه تنها یکدیگر را تحمل نمیکنند، بلکه هر یک خود را نماینده راستین دین قلمداد کرده و میکوشند تا رهبری آن دین را به دست گیرند.
اینک متون کمونیستی در ایران آزادانه منتشر شده و میشود، اما متون بهائیان ممنوع است. تکفیر بهائیان و دین ضاله به شمار آوردن آنها از یک سرچشمه سیراب میشود.
رقابت ایران و عربستان و ترکیه در به دستگیری رهبری ایدئولوژیک و سیاسی جهان اسلام نمودی از این فرایند است. البته آیتالله خامنهای را رسانههای جمهوری اسلامی نه تنها رهبر جهان اسلام، که رهبر مستضعفین عالم قلمداد میکنند.
ضرورت سکولار شدن دولت
به سود دین/اسلام/مسلمین است که نهاد دین از نهاد دولت جدا باشد. مشروعیت استفاده از خشونت- به گفته ماکس وبر- فقط در انحصار دولت است. هر دولتی برای اعمال قوانین از زور استفاده میکند. دین که با دولت وحدت بیابد، تمامی خشونتهای دولت به نام دین ثبت خواهد شد. تفکیک نهاد دین از نهاد دولت (سکولاریسم)، تا حدود بسیاری امکان استفاده از زور را از مومنان میستاند. مومنان اگر به جای قدرت سیاسی به دنبال پارسایی بروند، دین شان با اقبال بیشتری مواجه خواهد شد.
سکولاریسم به معنای حذف مومنان از دولت نیست، به معنای جدایی دین و دولت است. معنای آن در ایران چنین خواهد بود: الف- حکومت حق ویژه فقیهان نیست (نفی ولایت فقیه). ب- دولت مجری احکام شریعت نیست، بلکه مجری قوانین عقلایی نمایندگان منتخب مردم است. پ- دولت نسبت به همه ادیان بیطرف است. ت- دینداری امری نیست که در بازار سیاست و اقتصاد به قدرت سیاسی و اقتصادی تبدیل شود.
سکولاریسم به این معنا، شرط لازم نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر است. اگر آیتالله خامنهای واقعاً نگران صدماتی است که تکفیرگران به دین وارد میآورند، باید به ارتباط وثیق نفی تکفیرگری و سکولاریسم بیندیشد. مگر تکفیر یکی از شئون ولی فقیه نیست؟ مگر آیتالله خمینی سلمان رشدی را تکفیر نکرد و با این عمل ایران را گرفتار پیامدهای منفی بسیاری نساخت؟ اگر تکفیر محکوم کردنی است، هر نوع تکفیری را باید محکوم کرد. تغییر دین- انتخاب دینی دیگر یا بی دینی- بخشی از حقوق شهروندی است.
نظرها
sina
برنده اصلی این تنش ها که جمهوری اسلامی در منطقه راه انداخته شرکتهای اسلحه فروشی و چین و روسیه و غارت نفت فراوان و ارزان ایران و عربستان و عراق و….. است!
hamid
به گزارش عصر ایران، روزنامه الشرق الاوسط چاپ لندن از آزادی شماری از اسرای ایرانی در سوریه خبر داد و نوشت: مذاکرات میان حکومت بشار اسد رئیس جمهور سوریه و مخالفان مسلح برای تخلیه مناطق مسکونی شهر حمص به نتیجه نزدیک شده است. در قالب این مذاکرات قرار است شماری از اسرای ایرانی نیز در سوریه آزاد شوند!!
farid
اقای گنجی نوشته :..... البته آیتالله خامنهای را رسانههای جمهوری اسلامی نه تنها رهبر جهان اسلام، که رهبر مستضعفین عالم قلمداد میکنند...... برادرمن کدام ایت اله ؟ کدام رسانههای جمهوری اسلامی؟ منظور کیهان است ؟ کدام رهبر مستضعفین ؟! ۹۵ میلیارد از پول مستضعفین را صاحب شده و صدها میلیارد دلار را تاراج کرده اند! جوک میفرمایید؟!
بهنام
با تشکر فراوان از جناب استاد گنجی به خاطر زحمت نوشتن و درج مقاله در رسانه معظم رادیو زمانه . بیشترین نسبتهائی که آیت الله به گروه های تکفیری نسبت داده ، در واقع در حکومت خود او وجود دارند و خود او سر منشآ آنهاست و مشکل اصلی خود اوست . نسبتهایی مانند : جاهل، متعصب، مزدور آمریکا و انگلیس و اسرائیل، نادان، خبیث، سم مهلک، اسلام آمریکایی و انگلیسی، تابع سازمانهای سیآیای و اینتلیجنس سرویس، را در واقع میتوان به خود او و دیگر مزدوران جمهوری اسلامی نسبت داد و بیشتر شایسته و برازنده آنهاست تا دیگران . در واقع حکومت ایران خود به عنوان بزرگترین حامی تروریسم در جهان شناخته میشود و عامل بسیاری از بی ثباتیها و تفرقه افکنیها در منطقه و جهان می باشد . خوب به یاد داریم که حتی جهت تحریک و بازی با احساسات مردم جهت بد نام کردن گروهی ، به حرم رضا هم رحم نکردند و با بمب گذاری و کشتن عده ای بیگناه ، جنایت خود را به پای دیگران نوشتند . بنا بر این و آنچه تاکنون از مکر و فریب و ریا کاری اینان دیده و شنیده ایم ، خود به مراتب بدتر از گروهکهای مذهبی تکفیری عمل نموده و در واقع خواسته های غرب را به نحو احسنت بر آورده کرده اند ، آنهم برای در قدرت ماندن و حفظ موقعیت و مقام دنیوی چند روزه . فعلآ چیزی که عیان است برخورد دوگانه و چندگانه حکومت ننگین جمهوری اسلامی با مسئله سوریه و کشورهایی مانند بحرین و مصر می باشد ، که تناقض آشکاری را در رفتار و کنش باند حکومتی شاهد هستیم و البته هیچ جواب و توجیه منطقی برای آین تناقضات متصور نیست و دست آنان برای ایرانیان و جهانیان مدتهاست که رو شده و تشت رسوائیشان مدتهاست که از بام افتاده است . ضمنآ با اجازه از محضر استاد و برای اینکه شاید برای کسانی امثال من هم سئوال شده بود : معنای کلمه (طواغیت ) : جمع طاغوت
Majid
خامنهای در ۲۲/۲/۹۳ به نواز شریف- نخست وزیر پاکستان- گفت: «گروههای تکفیری خطری برای همه مسلمانان اعم از شیعه و سنی هستند. اگر با گروههای تکفیری مقابله نشود، آنها صدمات و ضربات بیشتری به دنیای اسلام خواهند زد.» تقسیم نمودن مسلمانان به دو گروه شیعه و سنی خود پایه تکفیر است که خامنه ای هم بخشی از آن است که شخصأ با اینگونه گفتار بزرگترین صدمات و ضربات را به وحدت مسلمانان زده و میزند.محمد همچون پیام آوران اسلام قبل از او اعم از ابراهیم و موسی و مسیح عیسی و اسحاق و اسمعیل و یعقوب و غیره همه و همه مسلمان بودند و نه سنی و نه شیعه و نه غیره و غیره. با عنوان دادن دین خالص خدا به اسلام ناب محمدی هم خامنه ای بخوبی ثابت نموده که با قرآن بیگانه است. بهر صورت آنچه مهم است این است که قضاوت نهایی در مورد شاه و خمینی و خامنه ای و گنجی و اینجانب و دیگر انسانها همه و همه فقط و فقط با خداست و در روزیکه که نه خامنه ای نواز شریف را بجا میاورد و نه خمینی آقای گنجی را و نه شاه پاچه خوران دربارش را. در انتظار آنروز.
بهنام
یک مطالعه جدید دانشگاهی که در ژنو سوئیس به انتشار رسیده مینویسد که شواهدی در دست است که نشان میدهد ایران در تولید اسلحه در سودان «نقشی اساسی» داشته و در عین حال دومین تأمینکننده سلاح برای دولت سودان بوده است. خبرگزاری فرانسه روز دوشنبه، ۲۲ اردیبهشت، گزارش داد که این مطالعه در قالب پروژهای به نام «سلاح کوچک» مرتبط با دانشگاهی در سوئیس انجام شده و دستاندرکاران این پروژه میگویند که نتایج این مطالعه حاصل تحقیقاتی دو ساله است. گزارش منتشره این پروژه مینویسد که بخشی از سلاحهای واردشده از ایران، به همراه سلاحهای وارداتی از چین، هم به دست گروههای شورشی در سودان و هم به دست گروههایی در سودان جنوبی رسیده است. این گزارش مینویسد که «شواهد تازه نشان میدهد که ایران نقشی چشمگیر در کمک به بخش تولید اسلحه در سودان روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز در دیماه سال ۹۱ در یک گزارش تحقیقی و مفصل نوشته بود که ردپای برخی از مهماتی که در جنگهای آفریقا ازجمله در کنیا، اوگاندا و سودان جنوبی استفاده میشوند به ایران بازمیگردد. روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز در دیماه سال ۹۱ در یک گزارش تحقیقی و مفصل نوشته بود که ردپای برخی از مهماتی که در جنگهای آفریقا ازجمله در کنیا، اوگاندا و سودان جنوبی استفاده میشوند به ایران بازمیگردد.
Bahram
آقای گنجی با نقل قولها ی دروغین خامنه ای، او را مخالف گروههای تکفیری و تروریستی وانمود میکند.در صورتیکه ریشه همیه اینها از انقلاب ایران شروع شد.رژیم اسلامی با ارسال تروریست به عربستان،لبنان،کویت،سوریه ودور افتادهترین نقاط در افریقا و کمک مالی به تروریستهای بومی و در عراق و افغانستان وکشتار و ترور مخالفین ایرانی در داخل و خارج کشور، بحق نام تروریسم دولتی را نصیب خود کرد و در سطح جهان با فتوای خمینی عالیه سلمان رشدی ننگی تاریخی عالیه میهنمان به ثبت رساند،و ملت ایران را در نزد جهانیان بی اعتبار و ابرو ساخت.و در نهایت مصر که بلافاصله پس از روی کار آمدن اسلامیها، ایران با ارسال گروهی تروریست کارازموده و پیشنهاد به دولت مصر در کمک به سازمان دهی نیروهای شبه پلیس که حتی اسلامیهای مصر را هم ترساند،و به آنها توجهی نکرد.آقای گنجی کوشش فراوان دارد که چهرهای آرام و انسانی به رژیم و رهبر آن بدهد که بلکه اصلاح طلبان و ملی مذهبی یون بخشیده شوند و باز هم دعوت به سهمی از قدرت.
Faryad
نکته جالب که ترجمه این مقاله بهمراه مقاله ای از تریتا پارسی تقریبا همزمان در سی ان ان منتشر شده تا به چهره رژیم مشروعیت دهند و انرا مورد تایید مردمی وانمود کنند ؟!
Majid
جنگ خونین و خانمان سوز ۸ ساله بین ۲ گروه تکفیری بعث صدام و شیعه خمینی را هرگز نباید از یاد برد که چوب تکفیر آن را ملت ایران خواهد خورد تا ابدالدهر. عنوان دفاع مقدس به آن دادن هم درد و عذاب ضربه را کم نمیکند که نمیکند.
اکبر گنجی
این مقاله اصلا به انگلیسی ترجمه نشده و در سی ان ان هم منتشر نشده است. لطفا دروغ نگوئید. محتوای مقاله را لطفا نقد کنید. آیا دعوت به سکولاریسم و دموکراسی از یک سو، و بیان نقض حقوق بشر توسط جمهوری اسلامی از دیگر سو، برای این است "تا به چهره رژیم مشروعیت دهند و آن را مورد تأیید مردمی وانمود کنند"؟ این شیوه های غیر اخلاقی- آن هم بدون نام و نشان و تحت اسامی مستعار- را لطفا کنار بگذارید.
Majid
جناب اکبر گنجی: "دعوت به سکولاریسم و دموکراسی از یک سو، و بیان نقض حقوق بشر توسط جمهوری اسلامی از دیگر سو" سوسوی چراغی بیش نیست از برای دلخوش نمودن خود و همچون خودان. تنها راه رهایی دعوت به ابراز حقایق و اجرای عدالت است از یک سو و بیان راه حل است از برای رسیدن به حداقل حقوقی که هر انسان آزاده ای باید از آن برخوردار باشد. جامعه ایرانی بطور مثال از نظر اخلاقی ورشکسته با تقصیر است و نمونه آن همین دروغگویی است که خود به آن معترفید چون با نام و نشان همراه باشد و چه نباشد و چه زیر نام مستعار باشد و چه نباشد. بازی با کلمات انگلیسی چون سکولاریسم و دموکراسی هم بخش دیگری است از آن ورشکستگی جامعه ما همراه با عنوان فریبی به نام حقوق بشر. رژیم حاکم در ایران هم دچار مرض مهلک «بی اعتباری» است بخاطر به بازی گرفتن دین و کتمان حقیقت و دروغگویی و الودگی به صدها معضلات دیگر. و چه مزاق «خودیها» را خوش آید و چه نیاید تاریخ در به هلاکت رساندن این بازیگران بدون هیچ شک وتردیدی تکرار خواهد گشت. که این وعده خدا در تورات و انجیل و قرآن است و زد و برگشت در آن نیست.
بهنام
مجددآ از جناب استاد تشکر نموده و از اینکه در بحث شرکت کردند سپاسگزارم .
اکبر گنجی
جمهوری اسلامی یک رژیم دیکتاتوری است. هدف من گذار از نظام دیکتاتوری موجود به یک نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر- که نظامی سکولار است- بوده و هست. اگر در باره این هدف اختلاف نظری ندارید، باید بحث به راه های گذار به دموکراسی محدود شود. اما اگر افراد و گروه هایی اهداف دیگری را تعقیب می کنند، این حق آنان است، ولی حق ندارند به دیگران تهمت بزنند و درباره آنان دروغ بگویند. همین.
Faryad
تصحیح میشود : برادر گنجی مقاله تحت عنوان غرب در مورد ایران اشتباه میکند در سی ان ان انتشار داده که سعی در تطهیر رژیم میکند: http://globalpublicsquare.blogs.cnn.com/2014/05/09/how-the-west-gets-iran-wrong/?iref=allsearch در همان زمان مقاله ای تحت عنوان چگونه معامله برنده برنده با حکومت اسلامی انجام دهیم از تریتا پارسی تقریبا همزمان در سی ان ان منتشر شده تا به چهره رژیم مشروعیت دهند و انرا مورد تایید مردمی وانمود کنند: http://globalpublicsquare.blogs.cnn.com/2014/05/13/how-to-strike-a-win-win-deal-with-iran/?iref=allsearch
Bahram
آقای گنجی، آیا این تهمت است که شما راههای گذار به دمکراسی را، از درون همین رژیم البته با حضور اصلاح طلبان میبیند؟ رژیمی که متهم به جنایت علیه بشریت است.
داوری
با سلام آقای گنجی اگر این کسانیکه برای شما هورا می کشند ندانند، خود شما بهتر می دانید که جنابعالی نه اسلام شناس هستید و نه متخصص امور ادیان.از حقوق بین الملل هم بهره چندانی نبردید الا مشتی کتاب جامعه شناسی غربی و البته کتاب مرجع و به زعمتان مقدس " از دیکتاتوری تا دموکراسی جین شارپ". بنابراین هر عقل ناقصی می تواند درک کند که تکفیری گری و سلفی گری در صدر اسلام برای مقابله با ولایت علی ابن ابیطالب طراحی و پیاده شد.امروز تکفیری گری و سلفی گری برای مقابله با ولایت فقیه سر از آخور انگلیس و آمریکا در آورده است. اگر کمی به عقب برگردید متوجه می شوید که وهابیت در عربستان و بهائیت در ایران توسط رژیم سلطنتی انگلیس پایه گذاری شده است، تا آتش اختلاف بین شیعه و سنی را بیشتر نماید. وگرنه در این شیب تاریخی منطقه چرا باید وهابیهای تکفیری و بهائیهای لائیک دست در دست هم بدهند و مقابل جمهوری اسلامی ایران بایستند. جناب گنجی هر چقدر که در متون کتب وهابیها و بهائیها بگردید هیچ نقطه اشتراکی پیدا نمی کنید، پس چرا این دو امروز با هم متحد شده اند و دارند بر ضد شیعیان فعالیت می کنند؟ مگر اینکه باور داشته باشید که هردو فرقه بهائیت و وهابیت از یک پایگاه مدیریت و هدایت می شوند. شما اگر کمی اسلام شناس بودید، تکفیر کردن یک فرقه شناسنامهدار و البته مورد احترام به نام شیعیان را توسط وهابیت را با عدم مجوز فعالیت یک فرقه ضاله که ادعای دین جدیدی دارد، مقایسه نمیکردید. البته اشکال شما و دیگر دوستانتان در آنسوی آبها این است که اسلام را میخواهید با عینک لیبرال دموکراسی غربی تفسیر نمائید. مثل کسی که می خواهد آب دریا را با لیوان پیمانه کند.