تضادهای فرهنگی و طنز در ترانه «رضا خان»ِ محسن نامجو
نماهنگ تازهای از محسن نامجو انتشار پیدا کرده: نرضا خان» از مجمموعه از «پوست نارنگی مدد». طنز نامجو در این ترانه برآمده از تضادهای فرهنگی در تاریخ ایران است.
طنز در موسیقی بسته به پیشزمینههای هنری و فرهنگی، فرمها و کارکردهای گوناگونی به خود میگیرد از جمله کارکرد سیاسی، اجتماعی. گاهی هم فقط برای سرگرمی و تنوع به کار میرود. به طور کلی میتوان مسألهٔ «تضاد» را نکتهٔ مشترک اکثریت قریب به اتفاق این فرمها و کارکردها دانست. محسن نامجو نیز که به استفادهٔ مکرر از طنز در آثارش شهرت دارد از این قضیه مستثنی نیست.
طنز موسیقایی نامجو نیز مانند اکثر طنزهای موسیقایی و طنز به طور کلی ناشی از ارائهٔ مفهوم یا فرمی دور از انتظار مخاطب و ایجاد لحظه و موقعیت منجر به خنده است. این تضاد که منجر به طنز میشود، گاهی در اشعار غیر معمول نمود پیدا میکند و گاه در المانهای نامتعارف در موسیقی مثل فرم آوازی خاصی که در بعضی آهنگها به کار میبندد. به کارگیری اینگونه المانها اما از سوی عدهای به مسخرگی تعبیر شده است. این رویه در آلبوم جدید نامجو با عنوان «از پوست نارنگی مدد» نیز ادامه پیدا کرده و حتی در آهنگ اول این آلبوم با نام «رضاخان» حالتی چندبعدی و عمیقتر از قبل به خود گرفته است. تضادهای گوناگونی که در شعر این آهنگ و رابطهٔ آن با المانهای موسیقایی آن دیده میشود هم کارکرد طنز دارد و هم میتواند توجه مخاطب را به تناقضهای موضوع آهنگ جلب کند. همنشینی این دو کارکرد باعث پررنگتر شدن پیام نهفته در این آهنگ شده و آن را به اثری در خور توجه تبدیل کرده است.
آهنگ «رضاخان» با صدای نامجو و عبارت «میدون انقلاب باش، میدون انقلاب» آغاز شده و با موسیقی ادامه پیدا میکند. در ادامه بلافاصله به بیان برخی خصوصیات رضا پهلوی پرداخته میشود. همچنین مطابق اکثر بحثهای امروزی در مورد نقش رضا پهلوی در تاریخ ایران به اخلاق تند نظامی او و همینطور بعضی از اقداماتش مانند گسترش راهآهن در ایران و کشف حجاب اشاره میشود. در ادامهٔ آهنگ و پس از سولوی گیتار الکتریک، راوی اول شخص یعنی خود رضاخان به توضیح اسامی میدان فوزیه و میدان ۲۴ اسفند (تاریخ تولد رضاخان) و خیابان شاهرضا در حد فاصل بین این دو میدان اشاره میکند. طنز نامجو که از ابتدای فعالیت هنری او چاشنی بعضی از آثارش بوده در این بخش میانی به زیبایی جلوه میکند و رضاخان پس از ادای توضیحات در مورد نام این خیابان و میدانها روی ملودی آهنگ «ایران جوان»، اولین سرود ملی ایران، به جای «وطنم وطنم وطنم وطنم» میگوید «خفنم خفنم خفنم خفنم».
تضادی که با تقابل ملودی اصلی و نحوهٔ به کار رفتن آن توسط نامجو ایجاد میشود چند جنبه دارد: اول تضاد بین برداشت جمعیای که از این آهنگ در ذهن مخاطب وجود دارد و آهنگ «رضاخان» که در قالب هزل اجرا شده. آهنگ اصلی برای بسیاری از افراد تداعیکنندهٔ حس میهنپرستی است که البته لزوماً با مفهوم ناسیونالیسم همپوشانی کامل ندارد (اشاره به به تنوع نژادها و زبانها آهنگ اصلی باعث شده از این آهنگ فاصله خود را با تمایلات نژادپرستانه حفظ کند). اما نامجو این ملودی را برای ارائهٔ شخصیت رضاخان و خودکامگی او به کار میبندد. آهنگ اصلی میگوید «همهٔ جان و تنم، وطنم وطنم» و رضاخان میگوید من «خفن» هستم و به این ترتیب «رضا خان»ِ نامجو از این ملودی برای تعریف از خود استفاده میکند. کارکرد این تضاد نهیب زدن به افرادی است که میهنپرستیشان همراه با علاقهٔ کوکورانه به شخصیتهایی مانند رضاخان و نادیده گرفتن زوایای تاریک حکومت او است.
بُعد دیگر تضاد حاصل از این مقابله، با تغییر نام خیابانها و میدانهای مورد اشاره، در ازتباط است. نامگذاری خیابانها و بناها در نقاط مختلف جهان، هر یک داستانی دارند. در بعضی نقاط دنیا این امر بیشتر به شکل سنتی دنبال میشود و در بعضی نقاط دیگر این امر شکلی ایدئولوژیک به خود میگیرد. در ایران همواره تغییر حکومتها باعث تغییر گستردهی نام خیابانها و میدانها شده است. نامهای مورد اشاره در این آهنگ یعنی «۲۴ اسفند»، «شاه رضا» و «فوزیه» که پس از انقلاب به «میدان انقلاب»، «خیابان انقلاب» و «میدان امام حسین» تغییر نام دادند، تا حد بسیاری از خاطرهٔ افراد پاک شدهاند و درصد کسانی که از نامهای قدیمی این مکانها استفاده میکنند بسیار اندک است. دستکم در تهران، به غیر از مکانهای معدودی مانند آریاشهر (صادقیهٔ امروز) بیشتر نامهای قدیمی خیابانها و میدانها که در ارتباط تنگاتنگ با خاندان پهلوی بودهاند از سوی مردم طرد شدهاند و تنها نامهایی مانند نارمک، کامرانیه، عباسآباد و غیره هنوز از سوی مردم به کار میروند. نامجو در بخش پایانی آهنگ نیز به کاربرد نام جدید این مکانها در زندگی روزمره در فضای شهری اشاره میکند، از جمله فریادهای رانندههای تاکسی که به دنبال مسافر هستند.
تضاد بعدی استفاده از عبارت «خفن» و گذاشتن آن در دهان رضا خان است که خود کارکردی طنز دارد، اما نه به روشنی دیگر طنزهای این آهنگ. تضاد مطرحشده در این جا دو جنبه دارد که هر دو میتوانند طنز باشند، اما در عین حال عاری از معنای کنایی سیاسی نیستند. در اینجا شکوه و اقتداری که به رضاخان نسبت داده میشود با عبارتی جوانانه و نسبتاً جدید بیان میشود که هم تضادی با حالت باشکوه آهنگ اصلی دارد و هم به نوعی منعکسکنندهٔ ادبیات عوامانهٔ رضاخان است.
مسألهٔ بارز دیگر در این آهنگ تفاوت (اگر نه تضاد) بین سبک حماسی و پراحساس آهنگ «وطنم وطنم» با ریتم تند و پرعجلهٔ آهنگ نامجو است. با این که ملودی مورد نظر تنها بخش کوتاهی از آهنگ را تشکیل میدهد اما بدون تردید همین بخش باعث جلب توجه بسیاری به این آهنگ شده. با کمی آسانگیری میتوان این ریتم پرعجله را انعکاس مدرنسازی شتابزده و چکشی رضاخان دانست. ضمن این که این ریتم از توانایی تصویرسازی بالایی برخوردار بوده و مخاطب میتواند از قرار گرفتن این ریتم در کنار صدای رانندههای تاکسی و پخشکنندگان تراکتهای قلمچی خود را در حال حرکت بین میدان انقلاب و امام حسین در میان ازدحام و زندگی سریع این کلانشهر تصور کند. شاهد گرفتن ویدیوکلیپ آثار موسیقی در تحلیلها شاید بهترین روش برای تحلیل نباشد، چرا که لزوماً معانی موجود در یک آهنگ و ویدیوکلیپ آن با هم همخوانی ندارند، اما اگر این ریسک را بپذیریم، میتوان گفت که کلیپ این آهنگ نیز در راستای انتقال همین معنی ساخته شده، یعنی تأکید روی ریتم تند زندگی امروز تهران و اشاره به اثرات مدرنیتهٔ چکشی که از دید نامجو به درستی به آن نرسیدهایم و نتیجهاش در گافهای جلوی دوربینها دیده میشود؛ دوربینهایی که بنا است شکوه و اقتدار حکومتها را نشان بدهند.
اطلاعات تاریخیای که نامجو به حالت اخبارگونه در نیمهٔ دوم آهنگ بیان میکند وامدار سنتی است که در بعضی سبکها و آهنگهای موسیقی راک و متال دیده میشود که در بسیاری از موارد همراه با بار سیاسی آشکار است. این مسأله مقصود سیاسی-اجتماعی نامجو از این آهنگ را پررنگتر میکند، هرچند به نظر میرسد این گزارههای خبری فاقد انسجامی معنایی هستند.
هرچند این آهنگ و موارد طنز مطرحشده در آن نیز به دلایل سیاسی مخالفتهایی را برانگیخته، لایههای متعدد طنز و پیام سیاسی- اجتماعی آن باعث میشود دست کم از نظر طنز موسیقی به وضوح قویتر و غنیتر از دیگر آثار نامجو باشد. ضمن اینکه این اثر همزمان دیدگاهی تاریخی- سیاسی و نیز اجتماعی را مطرح میکند. احتمال ماندگار شدن این آهنگ و حتی رسیدن به محبوبیت کوتاهمدت از دید موسیقایی کم است، اما رویکرد خاص نامجو در آن و نحوهٔ به کار بستن طنز جهت پرداختن به این رویکرد باعث اهمیت این اثر شده است. همانطور که تمام سازها هنگام بیان کارنامهٔ رضاخان سکوت میکنند تا فضایی جهت انعکاس تکصدایی حکومت او فراهم شود، نامجو و امثال او مجبورند فریاد بزنند که «آی ملت»، این پوستهٔ مدرنیتهٔ نصفهنیمه را در سینی نقرهاندود به ملت ندادهاند. از همه مهمتر این که آن دوران گذشته و مردم مشغول زندگیهای پرشتاب خود در دورانی دیگر هستند و احتمالاً با وجود همه مشکلات رضاخان کسی نیست که کعبهٔ آمالشان باشد. از این رو شاید بتوان «رضاخان» نامجو را تلاشی به سیاق مارشال برمن و این بار در قالب موسیقی دانست.
نظرها
Samad
** و کجای این طنز موجب خنده یا فرح شنونده بود. همه ی ما فرق طنز و هجو را می دانیم و هجویه ی محسن نامجو یکی از بدترین و سخیفترین کارهای او بود و سرشار از کج فهمی تاریخی و پرخاش بی مایه آنهم بیشتر به وجه مثبت اقدامات رضا شاه بود. گذاشتن ورود مدرنیته به پای او همانقدر اشتباه است که تصور کنیم با گفتن "ر" راه آهن فی الفور کشیده می شود. نقد تاریخ قرون گذشته با استفاده از معیارهای عصر حاضر یا حاصل نادانی است یا فریبکاری.
***
نویسنده این مقاله به شکل خنده آوری از یک ترانه مبتذل و ***تعریف و تمجید کرده. این مقاله ارزش یک بار خوندن رو هم نداره همونطور که اون ترانه ارزش یک بار گوش کردن رو نداره! ضمنا این مقاله بیش از حد طولانیه اگر کوتاهتر بود شاید خوندنش قابل تحملتر بود.
امین
من فکر می کنم نویسنده این متن مختصر اطلاعاتی در مورد نقد موسیقی داشته **. سوای از این کار سخیف نامجو، من فکر می کنم اول باید بحث شود که آیا ایشان هنرمند هستند و کارهای ایشان در زمره "هنر موسیقی" قرار می گیرد یانه؟ اینکه هر کسی ساز به دست بگیرد و آهنگی بسازد نتیجه اش اثر هنری نمی شود. متاسفانه در شرایط خراب فرهنگی و اجتماعی ایران افرادی که مطرح می شوند معمولاً افراد زبده و متخصصی نیستند ***د.
Arash
این نوه رضاخان (خان در اصل یک لقب مغولی است) هروقت باخبر میشود که مردم یا ترسشان ریخته یا به تنگ آمده اند و ممکن است تقی به توقی بخورد فعال میشود و برو بکس را به سرو صدا های بی خطر می اندازد و مردم را از شکر خوردن هراسان میکند . از آن شلوغی اسلامشهر سالها قبل شروع شد و در تمام مراحل مختلف بعد با همان نتایج ادامه داشته اما این بار امکان موفقیت مردم جدی است خواهشمند است سر جد تان اینبار *** و شلوغش نکنید
حیدر
می بینیم که سلطنت طلبان لوس آنجلسی خیلی از ترانه رضاخان محسن نامجو برآشفته شده اند و در ابراز مخالفت با این ترانه به روش های شعبان جعفری و دکتر احمدی متوسل شده اند. این آقایان بعد از سی وپنج سال زندگی در مهد دموکراسی هنوز تاب برتابیدن ترانه ای که کنایه ای به حقایق تاریخی هم دارد را ندارند. آن وقت هی داد آزادی خواهی میدهند. آقا جان آزادی یعنی تاب تحمل دیگری. یعنی تاب تحمل عقیده ورای مخالفمان. من شنیدم که آقای وزیر اطلاعات و جهانگردی دولت آموزگار و ازهاری کمپین سرکوب صدای محسن نامجو را راه انداخته. حالا بعد از سی و پنج سال روشهای نقد فراگرفته از جمهوری اسلامی را در آنجا بازتولید میکنند. بقول مرحوم گلشیری هنرمند در این مملکت مرغ عزا و عروسی است. اگر به ساز قدرتمندان رقصید که خوب ونیک است. اما اگر حرفی بر خلاف رای و نظر آنان زد فورا متهم به سخیف بودن - مبتذل بودن - خائن وفریبکار بودن- عربده کش و صفاتی از این قبیل میشود.و حتی خانواده و ایل وتبارش از بد دهنی و ناسزا محروم نمیمانند. نه در مسجد گذارندم، که رندی نه در میخانه، کاین خمار خام است
یارا
محسن نامجو در این شرایط بهتر بود در مورد زندگی خمینی یا خامنه ای طنازی میکرد نه برای کسی که داره نم نم مشخص میشه چه خدمات بزرگی به ایران کرده. البته از نامجو و نامجو ها نمیشه انتظار بیش از این داشت چون اینها وامدار تفکرات پوسیده چپ ی هستند و کمونیست ها ثابت کردن که بزرگترین دشمن ایران و ایرانی اند..
کاوه
نه شعر داشت نه آهنگ نه وزن و قافیه و نه مفهوم درستی - به نظرم فقط میخواسته یه کاری بیرون بده و خودشو سوژه کنه - البته نامجو در کنار کارهای خوبی که بیرون داده، آهنگ های بی معنی و بی سر و ته و سخیف و رکیک هم داده بود ... به هر حال کارش توهین آمیز و *** و تاریخ نخوانی و حرف هول هولکی زدن بود
mehrdad.Amiri
من فکر می کنم اول باید بحث شود که آیا ایشان هنرمند هستند و کارهای ایشان در زمره “هنر موسیقی” قرار می گیرد یانه؟این طنز هجویه ی محسن نامجو یکی از بدترین و سخیفترین کارهای او بود. اینکه هر کسی ساز به دست بگیرد و آهنگی بسازد نتیجه اش اثر هنری نمی شود
شهرام
بدبختی ما ایرانیها در این است که برای دیده شدن و مطرح شدن احتیاج داریم یک نفر را خراب کنیم و به زیر بکشیم. تعصب سیاسی، مذهبی، نژادی ما را چنان کور کرده است که بدیهی ترین واقعیت های تاریخ کشورمان را هم انکار میکنیم. چرا نمی توانیم منصف باشیم و با تحسین و قدر دانی نسبت به اقدامات سازنده دیگران خشتی روی خشت دیگر گذاشته و این خانه ویران را آ باد کنیم. انتقاد و تحریف تاریخ جزو شخصیت تاریخی ما شده است. کشورهای دیگر با قدر دانی و ادای احترام به گذشتگان و تاریخ کشورشان به شناخت و هویت خود و فرهنگشان کمک میکنند و ما خلخالی وار کلنگ تباهی در دست گرفته و عملی و حاصلی جز خرابی ببار نمی آریم.
فربد
*** کسانی که تاریخ خودشان رانمیفهمندوچند وقت بعد هم میخواهند حتما اهنگی بسازند وبه میدان وخیابانهای بنام امام ایراد بگیرنداین اهنگ بدترین اهنگی بوده که شنیده ام
kaveh
مهمترین دستاورد ترانهٔ نامجو بازکردن مشت جماعت سلطنتطلب بود. با وضوحی بی مانند نشان داد که این جمع طرفدار دیکتاتور "مصلح" هیچگاه کوچکترین اعتقادی به آزادی بیان نداشته و ندارند -شما فقط آزادید که مدح و ثنای دیکتاتور کبیرشان را بگویید. در دوران اوج خیزش سبز برای آنکه از قافلهٔ جنبش آزادیخواهی مردم عقب نیفتند چندی شعار به طرفداری از دموکراسی و آزادی میدادند، امروز نقاب-ها را به کلّ از صورت برگرفته اند و و چهره زشت و مستبد خود را به وضوح به نمایش گذاشتند. اگر هم تردیدی وجود داشت که پاشنهٔ در سلطنتطلبی بر پایه دیگری خواهد چرخید این واقعه اما دیگر کوچکترین شک و شبههای برای نویسندگان و هنرمندان ایرانی بجای نمیگذارد. در حکومت سلطنتی پا را از خط بیرون بگذارید جوابتان همچنان داغ و درفش خواهد بود.
کاوه
نمیدونم دوستانی که سریع آماده اند که به سلطنت طلب ها فحش بدهند چرا یک مقدار تامل نمی کنند یکم اینکه: هر کسی از رضا شاه و کارهایش (با نظر کلی ) تمجید کرد سلطنت طلب نیست دوم اینکه: سلطنت طلبی هم یک ایده هست و طرفدارهای خودش را دارد، پس چرا نباید باشد و چرا باید دایم به دیده تحقیر نگریسته شود؟؟ مدعیان روشنفکری لطفن پاسخ بدهید سوم اینکه: آیا اگر کسی سلطنت طلب باسد بر فرض، و بگوید این آهنگ بد بود یا توهین آمیز بود یا ابراز نارضایتی کند آنگاه چطور شما نتیجه میگیرید و حکم می کنید که : "مهمترین دستاورد ترانهٔ نامجو بازکردن مشت جماعت سلطنتطلب بود. با وضوحی بی مانند نشان داد که این جمع طرفدار دیکتاتور “مصلح” هیچگاه کوچکترین اعتقادی به آزادی بیان نداشته و ندارند " - دموکراسی از نظر شما یعنی وقتی یکی حرف زد همه خفه خون بگیرند یا اینکه وقتی حرفش تمام شد بتوانند نقدش کنند و احساس خودشان را درباره آن حرف بیان کنند؟؟ چهارم: با این همه تخریب، پس ما چی داریم که در تاریخ بهش افتخار کنیم پنجم: این آهنگ بهترین هدیه به پانترک ها بود - کسانی که اطلاع دارند میدانند چه میگویم ششم: این آهنگ واقعن بی سر و ته بود ... مخلوطی از هپی ها تا مدرس!!! هفتم: رضاشاه مرد بود و برای این مملکت زحمت کشید و غیرت داشت - من سلطنت طلب نیستم ولی تاریخ خوندم و میدانم که بعد از اسلام به جز سامانیان در خراسان و سمرقند و بخارا ، هیچ حکومتی ملی گرا تر از پهلوی ها و دلسوزتر از آنها نبودند و البته هیچ کسی کامل و مطلق نیست و همیشه به هر کسی انتقادهای وارد است.
بهنام
رضا خان کبیر فارغ از سلطان بودن و یا نبودنش ، شخصیتی نیک بوده که ایران امروز حداقل در هزار و پانصد سال اخیر به خود ندیده است . اتفاقآ نامجو خود به طور ناخواسته توجه ها را به سوی این شخصیت نیک و عامه پسند جلب کرد و خدمات شایسته او را مجددآ نمایان گردانید و این اصل ثابت گردیده که گاهی تبلیغ منفی نتیجه معکوس داشته و آثار مثبتی داشته است . شایسته است که نسل جوان ترغیب گردد تا منصفانه و آگاهانه در باره تاریخ کشورش تحقیق کند و خود به خوبی سره را از ناسره و خوب را از بد تشخیص دهد و به قضاوت بنشیند . برای من اما سلطنت طلبی بی معناست و بیشتر ، آثار و خدمات ارزنده و تصمیمات شجاعانه مهم است ، تصمیمات ، خدمات و آثار ارزنده و شجاعانه ای که هرگز در طول تاریخ انقلاب از هیچکدام از مسئولین و سران نظام پوسیده دیده نشد و دیده هم نخواهد شد ، چرا که عقیده دارم اینها برای ویران کردن ایران آمده اند و نه برای آبادانی . اگر قدری انصاف داشته باشیم و دعواهای سیاسی را فراموش کنیم و خود را در فضای تیره و تار آنروز ایران و بحرانهای بسیار سخت و مشکل ، توام با قحطی و گرسنگی و نا امنی و بیماری تصور کنیم ، آنوقت خواهیم دانست که این تنها رضا شاه کبیر بود که توانست یک تنه با عزم و اراده پولادین بر مشکلات و مصائب چیره گردد و ایران آنروز را متحد نموده و از خطر تجزیه و فرو پاشی مصون بدارد و به توسعه و آبادانی این مرز و بوم همت بگمارد ، چرا که اگر او نبود شاید سرنوشت کشور ما نیز مدتها پیش تغییر کرده و فرم زندگی و اجتماع ما نیز اکنون این نبود و در بهترین حالت شاید مانند مردم هند و پاکستان می زیستیم و به مراتب در فقر و نکبت شدیدی به سر میبردیم . تاریخ خود بهترین قاضیست ، بنا بر این قضاوت را به تاریخ می سپاریم که تا به حال نیز نشان داده چگونه منصفانه قضاوت کرده و بر تمامی تشخیصهای غلط و مغرضانه و دور از انصاف و بی پایه و اساس و هجویات و تخریبها و غیره .. ، چیره و غالب گردیده و چون نوری درخشان در تاریکی مطلق چراغ راه گمراهان بوده است .
حیدر
حیرت انگیز است که دوستداران رضا خان متن هایی را مینویسند که آدم رو یاد انشاهایی که بمناسبت سالگرد انقلاب سفید و سوم اسفند (سالروز تولد رضاخان ) در مدارس مینوشتند یا از رادیو میخواندند میاندازد. و عجیب است که همه مدعی تاریخ دانی هم هستند. رضاخان وقتی آمد سرکار تنها دارایی اش یک خانه 100 متری بود که فرمانفر بهش هبه کرده بود.اما وقتی مرد صدها هزار هکتار زمین کشاورزی بنامش بود. جز آنست که بزور گرفته بود؟ چنین آدم طماعی چگونه میتواند مصلح ومنجی ملت باشد؟ رضاشاه هرکس که به او خدمت کرد را پس از تمام شدن خدماتش یا به قتل رساند یا خانه نشین کرد. تیمور تاش - محمد علی فروغی- علی اکبر داور وبسیاری دیگر.ارتش مدرنش قبل از رسیدن نیروهای متفقین به هزیمت رفت و خودش هم با التماس در رفت. برای اینکه همه چیز مثل زمان پسرش و مثل الان و مثل قبل تر از آن پوشالی وباسمه ای بود. دیکتاتوری توسعه و آبادانی و مدرنیته نمی آورد. همچنان که دیکتاتوری اسلامی مردم را با ایمان تر نکرد. حالا رضاخان خوب یا بد. از نظر عده ای پرستیدنی و از نظر عده ای خونخواری نفرت انگیز، معلوم نیست چه ربطی به هویت ملی ما دارد. ومعلوم نیست چرا حرف زدن در باره رضاخان شکستن حریم مقدسات است. چه کسی مدعی است که ناسزا گویی به محسن نامجو به معنای دفاع از خدمات رضاخان است؟ چرا اندیشه و تفکر مستقل را بر نمیتابیم و همواره باید مجیز گو ونوکر صفت و پیرو باقی بانیم؟ یک عده زیر علم اسلام وامام و یک عده هم سر قبر شاه و رضاه شاه سینه بزنیم؟ سلطنت طلبی به معنای فدایی سلطنت بودن نیست. کما اینکه همه آنها تا اوضاع کمی نا آرام شد فرار را بر دفاع از پدر تاجدار ترجیح دادند. سلطنت طلب بودن یعنی تبعیت از انگاره ای که :" همه خفه شوند تا خاطر همایونی مکدر نشود" . سلطنت طلبی یعنی قبول اقتدار وگردن نهادن به آن. یعنی چشم وگوش بستن بر این همه تغییر و دگرگونی ذر جهان. یعنی همواره بر همان مدار همیشه چرخیدن
تيرداد
محسن نامجو برام مرد ! از ذهنم *** مياندازمش بيرون
behrooz
نامجو بلد است چه می کنند ااو میخواهد مطرح شود **
hasan
ولش کن
marzie
ترانه رضا خان عالی بود مرسی محسن جونم
Hefdayat
زمانیکه نظرات هموطنانم را میخواندم، به این فکر کردم که آقای نامجو با این آهنگ نشان داده که ما چه ملت درب و داغونی و پر تضادی هستیم و پس از 35 سال هنوز نمیتوانیم با یکدیگر گفتگو کنیم. سلطنت طلب و چپی ........یادمان باشد که ما همه ایرانی هستیم و آرزوی سربلندی ایران و ایرانی را داریم
مجید
ما ایرانیها ملتی احساسی و بدور از منطق هستیم و بزرگترین عیب مان این است که نقد را بر نمی تابیم به نظرات و جهان بینی همدیگر اصلا احترام نمیگذار یم و از نظر فرهنگی شدیدا فقیر هستیم
ariyan
ترانه رضا خان رو دوست نداشته بر عکس علاقه بسیار زیادی که به نامجو دارم...نه به خاطر اینکه پهلوی و سلطنت رو دوست دارم نه ...چون شاید شکله دیگه ای متونست از رضا شاه بگه..نه با توهین ..البته ازادی بیان باید باشه که ما هیچکدوم دوسش نداریم..وقتی شاهین اهنگ نقی رو خوند یه عده داد و بیداد..یه عده به به و چه چه..حالا هم همونطور...در جواب دوستمون که گفتن بعد از اسلام سامانیان و پهلوی..باید بگم که عزیزم نادر کم زحمت نکشید واسه این خاک...شاه اسماعیل ایران رو ایران کرد برادر..در پهلوی شکی نیست که خدمات بسیار زیادی کردند ولی بزرگان دیگه ای هم واسه این خاک جون دادند تا الان ایران ایران مونده..
روزبه
استبداد از هر نوعش غلطه... ممنون از محسن نامجو که برای رسوندن این پیام مستبدین رو همیشه تحمل کرده...
راضیه
خیلی عجیبه همه همدیگرو دعوت به خوندن تاریخ میکنیم !چون میدونیم ک نه خودمون میریم بخونیم نه بقیه !چیکار به تاریخ دارین اصن ؟ ما ها همه یه اندازه بی اطلاعیم چون تاریخ خودش یه دروغ بزرگه !! آزادی بیان رو برا نامجو همون قد بخوایم که برای سلطنت طلبا ! تهش هم نامجوسوالی میپرسه : آی ملت مدرنیته رو اخلاق سگ آورد ؟؟؟؟؟ ک کاملا استفهام انکاریه
مریم
من فکر میکنم یا ایده ساخت این کلیپ از خانواده پهلوی بوده یا اگر این ایده به اونها پیشنهاد شده کاملاً موافق بودن و زیر نظر خودشون ساخته شده چون امکان نداره بدون هماهنگی و اجازه اونها همچین کلیپی ساخته بشه و یا حتی کوچکترین توهینی به هرکدوم از اعضای خانوادشون بشه این یه بازی از طرف خانواده پهلوی-صدای آمریکا و بی بی سی و هر کس دیگه ای که پشت این قضیه اس برای مردم ساده ساده ساده برای جلب توجهشون من اینطور فکر میکنم به هر حال شاید محسن نامجو خواننده نامتعارفی باشه ولی من خودشو و بعضی از آهنگاشو خیلی خیلی دوست دارم ساربان نوبهار خط بکش عاشقشم
حمید
به نظر من نامجو یه هنرمند مستقله و فقط نظرات خودشو توی آهنگ هاش بیان میکنه یه وقت امام زمان و ولی فقیه رو به سخره میگیره الان هم رضا شاه. ماییم که بر اساس باورهای ذهنی خودمون نامجو رو قضاوت می کنیم جایی که با ما همفکر باشه براش دست می زنیم و اگه بر خلاف نظر ما باشه ناسزا میگیم. آهنگ های نامجو به ما ایرانی ها نشون میده که هنوز نمی تونیم نظرات مخالف خودمون رو تحمل کنیم
سپیده
نمیشه خود نامجو بیاد توضیح بده دقیقا چیکار خواسته بکنه و منظورش ازین آهنگ چی بوده؟؟؟
رضا
آهنگ زیبا و طنزآلودی بود.هم شنیدنش لذت بخشه وهم یادآوربرخی وقایع تاریخی.کسی که دنبا سیاست هست شایدلذت نبره ولی کسی که موسیقی میخوادلذت میبره. ضمنا ما شخصیتهای خاکستری تو تاریخمون داریم قد یس نداریم.
حسین
من موندم یه عده چطور میان یه چیزایی میگن بدون هیچ پیش زمینه اطلاعاتی. دوتا آهنگ از این آقا گوش کنید. دوتا سرچ تو گوگل کنید ببینید چه. کسی هست. با این حال با خوندن بعضی پیام ها آدم دلش بیشتر میخواد که آهنگ های نامجو رو گوش کنه. چون برا هر حالی اهنگ داره خوشحال، غمگین،سیاسی، عاشقانه، ووووو یاعلی ✋