روایتهای ناگفته درباره تجاوز به کودکان در مدرسه
این گزارش بر مبنای گفتههای تعدادی از متولدان سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۵ پسر درباره دوره راهنمایی و دبیرستان تهیه شده و گفتوگوها بخشی از یک پروژه تحقیقی در داخل ایران است.
حوالی سالهای ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۳، آقای «میم» در شرق تهران، اسم و رسمی داشت. خانواده سرشناس در محل و شغل آبرومند معلمی. اما یک دفعه از مدرسه اخراج شد. نه فقط از مدرسه اخراجش کردند، که آموزش و پرورش حکم داد که دیگر هرگز نتواند در هیچ مدرسهای کار کند. آقای میم همسر و دو فرزند داشت. گفتند به خاطر آزار جنسی بچهها از کار بیکار شده، هرچند معلوم نشد خانوادهها از او شکایت کردهاند یا مدرسه بو برده است.
چند وقت بعد حرفش در محل پیچید که جلوی ورودش به مسجد محل را هم گرفتهاند؛ مشهور بود که همیشه ترک موتورش یکی دو پسربچه نشستهاند. خانواده آقای میم میگفتند که او وقتی کودک بوده، یک بار به مدت سه ساعت گم شده بوده و کسی نمیداند بر او چه گذشته است.
چند هفتهای است که اخبار مربوط به چند مورد تجاوز جنسی به پسربچهها در دو مدرسه تهران، رسانهای شده و به دنبال گزارش خانوادهها و دستگیری فرد متهم به تجاوز که در یک مورد ناظم مدرسه بوده، توجه به این مسأله بیشتر شده است.
با این حال، حمیدرضا کفاش، معاون پرورشی و فرهنگی وزیر آموزش و پرورش ایران، گستردگی و شیوع این موارد را رد میکند: «من این موضوع را بهعنوان یک پدیده اجتماعی نمیبینم و آن را یک پدیده موردی میدانم. با اینکه مثلا در کشورهای غربی اتفاقات اینچنینی، خیلی بیشتر از ایران است، باز هم فضای روانی برای آن راه نمیاندازند و بیشتر مراقبت میکنند.»
با وجود انکار معاون پرورشی وزارت آموزش و پرورش ایران، داستان تجاوز به پسربچهها در مدرسه تازگی ندارد و در تمام دورهای تاریخی وجود داشته و در دهههای پس از انقلاب اسلامی در ایران نیز ادامه پیدا کرده است.
بسیاری از خانوادهها تلاش میکنند در مورد مسائل جنسی حرف نزنند یا آن را به تعویق بیندازند. به اعتقاد بسیاری از پدر و مادرهای ایرانی، حرف زدن درباره این موضوعات تابو به حساب میآید و گفتن آن به بچهها نادرست است.
متولدان دهه ۶۰ که امروز در سنین جوانی هستند و به واسطه گسترش وبسایتهای اینترنتی شانس بیان غیرعلنی مشکلات خود را دارند، یکی از بزرگترین گروههایی هستند که تجربه این نوع رفتارها را تا حدی بیان کردهاند. با این حال محافظهکاری اجتماع و خانوادهها در کنار سیاست انکار نهادهای رسمی مانند آموزش و پرورش، بیش از هرچیز به گسترش تجاوزها در مدارس کمک کرده و آن را از چشمها پنهان نگهداشته است.
بر همین اساس، قربانیان تجاوزهای جنسی، سالهای طولانی حرفی از اتفاقی که برایشان افتاده بود، نمیزدند و هنوز هم بسیاری از آنها نمیزنند. حتی انگار تجاوز جنسی به پسربچهها در مقابل تجاوز به زنان و دختران حساسیت و توجه کمتری را برمیانگیخت و هنوز هم چنین است؛ هرچند این روزها به دلیل وجود فضاهای مجازی و امکان ناشناس ماندن، خیلیها از این ماجرا پرده برمیدارند.
این گزارش بر مبنای گفتههای تعدادی از متولدان سالهای ۶۰ تا ۶۵ پسر درباره دوره راهنمایی و دبیرستان تهیه شده و گفتوگوها بخشی از یک پروژه تحقیقی در داخل ایران است.
محیط ناامن مدرسه
در دهه هفتاد شمسی، مدارس به دو دسته تقسیم میشدند: مدارس دولتی و غیرانتفاعی. مدارس غیرانتقاعی نیز به دو دسته تقسیم میشدند: مدارس غیرانتفاعی مذهبی و غیرمذهبی.
در مدارس دولتی، به دلیل فشارهای زیاد بر دانشآموزان، آشنایی با مسائل جنسی معمولاً از طریق گروه همسالان و فیلمهای پورنوگرافی صورت میگرفت که در بین دانشآموزان دست به دست میشد.
به دلیل بسته بودن فضای اجتماع و محدودیت ارتباط با جنس مقابل، کشف زندگی جنسی دانشآموزان محدود میشد به داستانسراییهای همسالان و ارتباط با همجنسان. شلوغی مدرسهها هم عامل دیگری بود که امکان نظارت و کنترل دقیق رااز بین میبرد.
با این حال مدرسههای غیرانتفاعی هم فارغ از مذهبی بودن یا نبودنشان از این ماجرا در امان نبودند و بخشی از روایتهای مربوط به تجاوز جنسی در مدرسهها به مدرسههای غیرانتفاعی مذهبی و غیرمذهبی برمیگردد.
این روند را میتوان همچنان در مدارس ایران و حتی دیگر محیطهای آموزشی که در آن تفکیک جنسیتی وجود دارد، پی گرفت.
با اینکه معاون آموزش و پرورش ایران در جدیدترین مصاحبه خود میگوید در مدارس مذهبی مانند علوی و رفاه چنین اتفاقی نیفتاده، چون خانوادههای دانشآموزان این مدارس پایه به پایه آموزش دیدهاند، مشاهدات و گفتههای دانشآموزان و خانوادهها نشان میدهد که آمار این نوع اتفاقها در مدارس مذهبی اگر از مدارس دیگر بیشتر نباشد، کمتر هم نیست.
از سوی دیگر برخی از دانشآموزانی که پرده از وقوع چنین اتفاقهایی در مدارس خود برداشتهاند، گفتهاند که این مسائل از سوی برخی معلمان پرورشی و دینی روی داده است. با این حال، تا زمانی که آمار مشخصی وجود نداشته باشد، وقوع تجاوز از سوی برخی معلمان را نمیتوان منحصر به گروهی خاص کرد. تجربههای گوناگون افراد نشان میدهد که این رفتارها در بین گروههای متنوع سنی، تحصیلی و اعتقادی وجود داشته است.
قربانیان تجاوزهای جنسی، سالهای طولانی حرفی از اتفاقی که برایشان افتاده بود نمیزدند و هنوز هم بسیاری از آنها نمیزنند. حتی انگار تجاوز جنسی به پسربچهها در مقابل تجاوز به زنان و دختران حساسیت و توجه کمتری را برمیانگیخت و هنوز هم چنین است؛ هرچند این روزها به دلیل وجود فضاهای مجازی و امکان ناشناس ماندن، خیلیها از این ماجرا پرده برمیدارند.
علیرضا در مدرسه مفید درس خوانده است. به عقیده او این مسأله محدود به روابط بینابینی «دانشآموزان» نبوده و در بسیاری از موارد، برخی معلمها هم وقتی میدیدند «دانشآموزان چقدر تشنه دانستن مسائل جنسی هستند، رحم نمیکردند و از این قضیه سوءاستفاده میکردند».
خسرو، جوان دیگری است که میگوید خیلی از هم دورههای او در سنین اولیه بلوغ توسط برخی معلمهایی که مذهبی هم بودند «دستمالی» میشدند.
او معتقد است خیلی از این بچهها تنها چون شبیه دخترها بودند توسط همسالانشان هم آزار میدیدند. مثل پسر جوانی که در گفتو گو با «رادیو زمانه» میگوید چون جثهاش ریزتر از بقیه بوده و دیرتر به بلوغ رسیده، پسرهای دیگر او را تهدید میکردند که به رابطه با آنها تن بدهد. اما او هم بدترین خاطره دوران تحصیلاش را تجاوز معلم هنرش میداند که از او برای انجام کارهای طراحی و نقاشی کمک میخواست و همزمان بدن او را لمس میکرد.
جوان دیگری به نام روزبه میگوید: «من در یک منطقه محروم درس میخواندم، جایی سمت اتوبان آهنگ. در توالت پسرانه که راه میرفتی، همین طور پمادهای لیدوکایین و انواع روانکنندهها ریخته بود کف راهروی دستشویی. طبق قاعده همه مسئولان مدرسه هم این چیزها را میدیدند، ولی هیچ کاری نمیکردند. حتی خیلی از معلمها، از این ماجرا سوءاستفاده میکردند و اگر میفهمیدند که بچهها چه کسی را اذیت میکنند، حتماً به آن شخص نزدیک میشدند. در اردوهایی که از سمت مدرسه میرفتیم، برخی از معلمها سراغ این بچهها میرفتند. حتی یادم هست که یکی از این بچهها در اردوی رامسرهرشب در چادر معلم میخوابید.»
کجا خطر بیشتر است؟
اینها گفتههای کسانی بود که در مدارس پرجمعیت درس خواندهاند، اما این ماجرا خاص مدرسههای شلوغ نیست.
بسیاری از کسانی که خاطرات خود را از آزارهای جنسی دوران مدرسه نقل میکنند، تاکید میکنند که در مدارس خوب و شناخته شده تحصیل کردهاند. با این حال این احتمال وجود دارد که در مدارسی که تعداد دانشآموزان کمتر و نظارت بیشتر است، آموزشهای جنسی هم بیشتر ارائه شود.
سعید، دانشآموزی که در مدرسه ۱۲۰ نفری حسام، وابسته به کانون زبان درس خوانده احساس امنیت بیشتری داشته است.
او میگوید هنگام ثبت نام او در مدرسه، سئوالهایی درباره آخرین فیلمی که دیده، موسیقی مورد علاقهاش از او شده و حتی معلمان به صورت نامحسوس به آنها اطلاعاتی در مورد مسائل جنسی دادهاند.
سعید برای اولینبار در مدرسه نام کاندوم را شنیده و با کاربرد آن آشنا شده است. او فکر میکند وقتی الان به آن مسأله فکر میکند، هیچ حس بدی ندارد. او هیچ گاه تصور این را نداشته که آنها در قبال اطلاعاتی که میدهند بهره جنسی میبرند.
بسیاری از کسانی که خاطرات خود را از آزارهای جنسی دوران مدرسه نقل میکنند، تاکید میکنند که در مدارس خوب و شناخته شده تحصیل کردهاند. با این حال این احتمال وجود دارد که در مدارسی که تعداد دانشآموزان کمتر و نظارت بیشتر است، آموزشهای جنسی هم بیشتر ارائه شود.
بخشی از آنچه به عنوان رابطه جنسی در مدرسهها اتفاق افتاده، خودخواسته و بخشی تجاوزگونه بوده است؛ به این معنی که برخی به این دلیل که میخواستند از تجربه جنسی برخوردار شوند، سکس با همجنسان خود را تجربه میکردند و برخی هم به زور تن به رابطهای میدادند و در واقع به آنها تجاوز میشده است.
مانی اما بر نکته دیگری دست میگذارد. او تاکید میکند که بخش مهمی از تجاوزهای دوران مدرسه، به خاطر به رسمیت شناخته نشدن همجنسگرایی اتفاق میافتد و گاه ترنسجندرها یا همجنسگراها قربانی این رفتارها میشوند:«من با چنین چیزی از سمت معلمها مواجه نشدم. معلمها با ما خوب رفتار میکردند، حتی برای سنین اول ابتدایی از معلمهای زن استفاده میشد. در سنین بالاتر، آشنایی من با روابط جنسی از طریق آموزش نامحسوس معلمها اتفاق افتاد. ولی بارها و بارها پیش آمد که در مدرسه بشنوم که فلانی را میتوانی با فلان قدر تومان ببری توی دستشویی و خدماتی هم که بهت میدهد شامل اینهاست. سالها بعد یکی از آنها را دیدم. گی بود. با خودم فکر کردم این آدم تمام مدت به خاطر اینکه نمیتوانست رابطه مجاز داشته باشد، تن می داد به سوءاستفاده بچههای دیگر. معمولاً این افراد با برخوردهای زشت و زنندهای مواجه میشدند. یعنی حتی اگر واقعاً گی بودند، همیشه در مدرسه تحقیر میشدند.»
نااشنایی با انواع هویتهای جنسی، گروههایی از پسران را در حالت سردرگمی قرار داده به نحوی که نمیتوانند بین هویتهای مختلف جنسی یا مبتلا بودن فرد به پدوفیلی تفکیک قائل شوند. به این ترتیب که رابطه یک معلم جوان را که خارج از گروه سنی نوجوانان است، به عنوان همجنسگرایی میشناسند:
دانشآموز سابق یک مدرسه راهنمایی مشهور در تهران میگوید: «من فکر میکنم شاید بعضی از این معلمهایی که کم سن و سال بودند و به محض ورود به دانشگاه به مدرسه میآمدند، همجنسگرا بودند. شاید هم چون راه دیگری برای ارضای خودشان نداشتند، به بچهها روی میآوردند. این وسط حتماً تعدادی هم پدوفیل بودند.»
انکار و لاپوشانی
نیما جوانی است که در پاسخ به این سئوال که آیا در دوران مدرسه به او تجاوز شده یا نه پاسخ روشنی دارد: «تاتجاوز را چه معنی کنید؟ در دوره دبستان که بودم، معلم علوممان رسماً بچهها را دستمالی میکرد؛ به این عنوان که عزیزم تو درس را متوجه نمیشوی، بیا من برایت توضیح بدهم. بچهها را روی پایش مینشاند و دستمالی میکرد. هنوز صدای نفس نفس زدنهایش در گوش من هست. بله به من تجاوز شده. هنوز وقتی پارتنرم از پشت سر بغلم میکند، ناخودآگاه میزنمش کنار. کسی نمیتواند من را از پشت سر ببوسد. اینها تاثیر روانی آن دوران بر من است.»
نیما فکر میکند که ناآگاهی عمیقی در خانوادههای ایرانی نسبت به موضوع تجاوز به پسربچهها وجود دارد: «در واقع این تصور که هیچ وقت ممکن نیست به پسرها تجاوز شود در خانوادهها نهادینه است. یادم هست که یک روز، مادرم گفت فلان معلم خیلی آقای محترمی است، همه بچههایی را که از تنهایی توالت رفتن میترسند، او میبرد دستشویی. هفته بعد، نوه یکی از اقواممان را که اول دبستان بود دیدم. فهمیدم همان معلم اذیتش کرده. با یک بچه اول دبستان سکس انجام داده بود. به او گفته بود همین کاری را که من برایت میکنم، تو برای من انجام بده، عصر باهم میرویم شهربازی. بچه از ترس حتی نتوانسته بود حرف بزند.»
به همان نسبت که معاون پرورشی وزارت آموزش و پرورش ایران معتقد است که جای آموزش جنسی در مدرسهها و به شکل رسمی نیست و این وظیفه را به گردن خانوادهها میگذارد، برای بسیاری از خانوادههای ایرانی لزوم آموزش به کودکان درباره بدن و شناخت رفتارهای نامتعارف جنسی شناخته نشده است.
بسیاری از خانوادهها تلاش میکنند در مورد مسائل جنسی حرف نزنند یا آن را به تعویق بیندازند. به اعتقاد بسیاری از پدر و مادرهای ایرانی، حرف زدن درباره این موضوعات تابو به حساب میآید و گفتن آن به بچهها نادرست است.
نسرین مادر یک پسربچه هشت ساله است که میگوید پسرش را به خاطر نامناسب بودن محیط، به مدرسه فوتبال نمیگذارد و در عین حال معتقد است همانطور که نمیشود به نوزاد پلو و خورش داد، نمیشود با کودکان هم درباره مسائل جنسی حرف زد و این تنها چشم و گوششان را باز میکند.
در شرایطی که مسئولان رسمی معتقدند باید از رسانهای شدن این موضوع به دلایل اخلاقی خودداری کرد و موضوع را کوچکتر از آنکه هست نشان داد و در حالی که خانوادهها به دلیل تسلط فرهنگ محافظهکار و باورهای سنتی کودکان را در مقابل آسیبهای روحی و جسمی تجاوز بیپشتوانه رها میکنند، عواقب دردناکی در انتظار کودکان قربانی است: احساس ناامنی روانی و تحقیر، افت تحصیلی، بیاعتمادی و ناتوانی در برقراری رابطه جنسی و خطر ابتلا به بیماریهای جنسی.
نظرها
بیدارزنی روایتهای ناگفته درباره تجاوز به کودکان در مدرسه | بیدارزنی
[…] رادیوزمانه: حوالی سالهای ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۳، آقای «میم» در شرق تهران، اسم و رسمی داشت. خانواده سرشناس در محل و شغل آبرومند معلمی. اما یک دفعه از مدرسه اخراج شد. نه فقط از مدرسه اخراجش کردند، که آموزش و پرورش حکم داد که دیگر هرگز نتواند در هیچ مدرسهای کار کند. آقای میم همسر و دو فرزند داشت. گفتند به خاطر آزار جنسی بچهها از کار بیکار شده، هرچند معلوم نشد خانوادهها از او شکایت کردهاند یا مدرسه بو برده است. […]
صادق
من در دو دبیرستان غیرانتفاعی دینی مشهور درس خوانده ام. تایید میکنم که "دستمالی" توسط معلمان در آنجا هم رواج داشت.
محمد
تجربه ي من از محيطي به شدت مذهبي شهر قم چيزي كه من به چشم ديدم وجود فراگير اينگونه ارتباط بين دانش اموزان از دوره ي راهنمايي به بعد بود. عمدتا دانش آموزاني با چثه بزرگتر به دنبال كسي براي بهره برداري جنسي بودند. با اينكه مدرسه اي كه من درش تحصيل كردم در مرفه ترين بخش شهري به شدت بسته و مذهبي بوده. در همين دوران معلمي رو هم كه رفتاراي مشكوك با دانش آموزان داشت به ياد دارم. حتي در دوره دبيرستان دبيري رو در مدرسه شاهد (كه محيطي بسيار خشك و بسته و مذهبي با تعداد كم دانش آموز و ورود گزينشي و سختگيرانه داشت) داشتم كه به علت هيكل درشت من پيشنهاد ترغيب يا مجبور كردن بعضي از بچه ها ره به من ميداد در ازاي دسترسي من به ليست نمره ي پايان ترم! هيچوقت اصرارش رو براي دستيابي به يكي از دوستانم فراموش نميكنم. از طرفي در اون سال هاي دهه 70 چيزي كه بين چوانان و نوجوانان تبديل به عرفي رايج شده بود وجود بچه بازي به شكلي علني و عمومي بوده. روابط ارباب-بچه كه از دوران راهنمايي آغاز و تا ميان سالي ديده ميشد. وروابط به شكل يكطره از سمت ارباب به سمت بچه، كه بيشتر به تجاوزي دلخواهانه و بردگي جنسي شباهت داره تا همجنسگرايي. بر اساس مشاهدات عيني گروه همسالان خودم تصور ميكنم فشار اعتقادات مذهبي به شدت ميل به تجاوز به كودكان رو افزايش ميده چه از جانب همسالان و چه از جانب معلم و يا هر فرد بالغي.
جلال از مشهد
توی دبستان که هنوز خیلی بچه بودیم و همچین مورد هایی نداشتیم ولی توی راهنمایی معلمها پسرهایی که خوشکل بودند رو دستمالی میکردند حتی نمره بهشون میدادند و شنیده بودیم که اونها رو بردند . اما توی دبیرستان خیلی فرق میکرد یادمه کلاسامون و مدرسه خیلی شلوغ بود و از این اتفاقها نمیافتاد ولی توی تابستان که بعضی از بچه ها تجدید شده بودند هر وقت میرفتیم دستشویی میدیم شرت پاره خونی پماد روان کننده کاندوم همه چی پیدا میشد کلاسها ساعت مشخصی نداشت و مدرسه هم خلوت بود یادمه یه بار ناظممون میخواست منو توی دستشویی خفت کنه ولی من فرار کردم ولی بعدن خبرش رسد که یکی از دوستامونو کرده ولی اونم هیچی نمیگفت اون موقع هم ما هیچی از سکس نمیفهمیدیم البته ناظم و معلمهایی که این کارو میکردن خیلی کم بودن
saman
این مساله در شهرهای کوچک به فراوانی دیده میشود. اغلب بچه ها از ترس به کسی نمیگویند. جالب است که خیلی از این معلمها معلم دینی و پرورشی هستند. مسئولین جمهوری اسلامی البته که باید اینها را لاپوشانی کنند و بروز ندهند. زیرا خود آنها را زیر سوال میبرد.
t
دبیر دینی راهنمایی ما با بچه ها صمیمی میشد و بچه ها رو دستمالی میکرد و یک بار هم خودم رو . البته به جا های حساس دست نمیزد تا واسه بچه هایی که از هیچی هنوز خبر نداشتند شک بر انگیز نباشه . ولی کاری که میکرد جز دستمالی اسم دیگه ای نداشت. معلم ورزشمون هم همینطور.
مجیــد
با خوندن این مقاله، یه زخـــم قدیمی توی وجودم سر بـــاز کرد... این متـن منو برد به سال های دهه 70 وقتی که مدرسه ی راهنمایی بـودم. اون هم توی شهری مثل «قــــم» که عرفاً مذهبی ترین شهر ایران به شمــار میاد. چون بچه های مدرسه ی ما اصلاً دخــتر ندیده بودن، به خفت گیـــری و آزار جنسیِ بــچه های ضعیف تر از خودشــون روی آورده بودن. متـأسفانه «انگشت انداختــن» ، «راضـــی کــردن» و «دستمــالی کردن» یه رفــتار همه گیر شده بود. تـقریـباً هیچ کس جرئـت نداشت که این موضوع رو به مسئولیــن مدرسه یا خانواده اش بگـــه. چرا که به دلیل عدم آموزش قبـــلی، هیچ دانش آمــوزی نمیدونسـت در برابر این ناهنجاری ها باید چه واکنشی نشون بده؟؟! الان بعد از گذشتِ چنــدین سال از اون جریانات، به خودم اومــدم و می بـینـم که خودم الان شدم یه بـیمار پدوفیــل حرفه ای. متأسفانه تمـایل ناچیزی به دختــرها دارم. بزرگتـرین آرزوم اینه بـتونم ازدواج کنم و تشکیل خانواده بدم اما وقتـی حس جنسی قوی به دختر نداشته باشی چه کار باید بکنی؟! از تمام معلــم ها و خانواده ها عاجــزانه خواهش می کنم که به پسربچه ها آمــوزش های جنسی لازم رو بدن تا دیگـه کسی به درد من مبـتلا نشه و بدونه در هنگام سوءاستـفاده ی افراد ناجــنس چه باید بکنند. (برای حل مشکل من هم دعا کنید)
سجاد
راستش دیدم خیلی دوستان نظر داد گفتم منم نظر بدم من بخاطر همین مشکلات با برادرم درباره همین مسائل صحبت میکنم برادرم هشت سالشه برای همین موضوعاتو زیاد براش باز نمیکنم مثلا در حدی که این کارو خدا دوست نداره و هر کی این کارو کنه جهنم میره براش گفتم متاسفانه پدر و مادرم این مسائلو برای برادرم نمیگفتند برادرم عشق مسجد بود هر شب با دوستاش میرفتن مسجد یه شب داشتم با گوشیم مدرن کمبت ۴ بازی میکردم که یهو دیدم داداشم نرفته برگشت داداشم که با من خیلی راحت تر از پدر مادرم بود صحبت کرد و گفت که اخوند توی مسجد میخواسته بهش تجاوز کنه که در رفته منم یکم دلداریش دادم و خوابوندمش فردای اون روز با دو سه تا رفقا اخونده رو یجا خفت کردیم یه کتک سیر بهش زدیم جوری که دیگه دستای خودمون درد گرفت و خون از همه جای اخونده میریخت بعد رفتیم تو کارشو با بچه ها یه کون سیر ازش کردیم در حالی که اخونده بی حال بود بعدم ولش کردیم فردای اون روز از رفقا شندیم که اخونده از شهرمون رفته ما توی تهران بودیم . همه جای این ماجرا خوب بود جز یجاش اونم اینکه دیگه برادرم از مسجدو دینو اینا زده شده هر چی هم توجیهش میکنم میگم اون ادم بدی بود دین ما خیلی هم خوبه گوش نمیده حتی بعضی مواقع میاد پیش من میگه من میخوام دینمو عوض کنم این ماجرا مال پنج ماه پیشه .
ذبیح ا... درودگر.
سلام. باتشکر از مدیریت این سایت وهمه کسانی که به نحوی میخواهند اگاهی بدهند به خوانواده هایی که نسبت به این مساله ازار جنسی کودکان و دانش اموزان دوره راهنمایی و متوسطه یا بی تفاوت هستن یا اهمی نمیدهند. لطفا از تمام خوانواده ها به خصوص مادران چون بیشتر با پسرهایشان در چنین سنی رابطه عاطفی دارند گوش ضبت بکنم. بیشتر به محیط مدرسه چه دولتی یا خصوصی و به خصوص غیر انتفاعی سر بزنند. لطفا قبل از ثبت نام واجب است که معلومات و ارزش یابی و تحقیقی درباره همان محیطی که فرزند شما باید در ان علم تربیت و سواد یاد یگیرد انجام دهید. این کار یا فرهنگ غلطی که برخی از متاسفانه فرهنگیان ما انجام داده اند(ازارجنسی دانش اموزان) بسار اثرمخربی در دراز مدت روی روحیه و روان دانش اموز(در برخی موارد منجر به خودکشی)گذاشته است.با تشکر. 09366602202.
حامد
سلام. من در اصطلاح شما یه بیمارم! بیماریه پدوفیلی... بیشتر از اونچه شما از من بدتون بیاد من از خودم بیزارم و از موقعی که فهمیدم این گرایش رو دارم تا الان که سی سال سن دارم دچار افسردگی شدید شدم...
حامد
سلام. من در اصطلاح شما یه بیمارم! بیماریه پدوفیلی… بیشتر از اونچه شما از من بدتون بیاد من از خودم بیزارم و از موقعی که فهمیدم این گرایش رو دارم تا الان که سی سال سن دارم دچار افسردگی شدید شدم… حرف زدن راحته... شما میگید که این کار خیلی زشته و گناهه و این جور چیزا اما ایا کسی فکری برای ما کرده؟ آیا راه درمانی داره؟ متاسفم ازینکه اینجوری خلق شدم و متاسفم از اینکه از دید شما من یه بیمارم! امیدوارم راه درمانی هم برای اینجور افراد فراهم بشه... خوش باشید
بهزاد
باسلام خدمت دوستایه گلم ممنون از نظراتون من هم تقریبا مشکلا شبیح شما بود و به جنس مخالف هیچگرایشی نداشتم و بیماریم از دوره راهنمایی شروع شد و بهرانه سختی رو پشته سر گذاشتم و بعداز این بهران در ازدواج خیلی مشکل داشتم و هیچ عشق علاقه ای نمیدیدم و ترس داشتم از شروع زندگیاما برای اینکه از این بهران خلاص شوم تنها راهش ازدواج بود و بعد از خاستگاریهای فراووان دختری را فقط بخاطره خانواده خوبش بسندیدم و با او ازدواج کردم و کم کم از این بهران خلاص شدم و از خدا ممنونم دوستانی که گرفتارند این کار تنها راهش است
بابکان
برای ما یه معلم بود تو سال دوم ایتدایی اسمش چرخگرد بود بچه هارو میبورد میذاشت رو خودش و دستمالیشون میکرد به نظرمنناین چیز ها ربطی به محیط و جمعیت مدرسه نداره بستگی داره چطور فرهنگ سازی بشه
امیر
در راهنمایی معلم ادبیات مون همیشه موقع املا گفتن می گفت فلانی بنشین سرش! مثلا منظورش سر میز بود. ولی بچه ها همیشه می خندیدن. منم که هیچی از این مسائل خبر نداشتم نمی دونستم به چی می خندن. چیز دیگه ای مشاهده نکردم اما تو مدارش اطرافمون مشهور بود توسط معلم ورزش ها اتفاقاتی میفته. یکی از این مدرسه ها همیشه اجبار کرده بودن باید برای ورزش بچه ها شورت بپوشن.
آرمان
ما تو اهواز از این چیزا نداریم ولی دوجنسه چرا داریم
بابک
با سلام در دوران راهنمایی دستمالی بچه های خوشگل کلاس بشدت رواج داشت، یادمه دوستام ه بمن میگفتند خاک بر سرت زیباترین بچه کلاس پیشت نشسته ولی تو استفادع نمی کنی این چیزها برام بی معنی بود تا تو دبیرستان دو تا از زیباترین بچه های پارسال هم میزی ام بودند و رون پاشون رو روی پای من مینداختند که باعث شد منم به این کار علاقمند شوم که تا الان که معلمم شاهد دستمالی همدیگه بچه ها هستم
ناصر
سلام من هم در دوره ی راهنمایی توسط ناظم و معلم ها و همکلاسی ها مورد تجموز قرار می گرفتم ولی بدم نمیومد و حسابی هم لذت می بردم
لر بختیاری
دیگه همینه اینم جزای پسرانی که صورتشون قشنگه...تجاوز....منم خودم صورت قشنگی دارم ولی جرعت ندارم با کسی دوست شم
a
توجه توجه لطفا اول از همه زير سوال بردن اسم و شغل تمامي افراداين قشر زحمتكش ممنوع. دوم اينكه اينگونه موارد در تمامي مشاغل و صنفها هست و معلمها هم آدمندو جايزالخطا سوم اينكه دليل ماندگاري اينگونه مسايل در ذهن افراد به خاطر سن كم قرار گرفتن در معرض چنين حوادثي اس چهارم افرط و تفريط پنجم امان از دست معلم هاي ديني ... حتي پدر ورحانياي مسيحي :-(
صالح
سلام من نظرات همتونو خوندم..من هم مریض هستم البته به عقیده شما...من اولین سکسی ک داشتم با پسر بود و بخاطر نداشتن زبان یا هر چیزی زیاد به سمت دختر نرفتم..تو مدرسه هم خیلی دوس داشتم با همکلاسیام سکس کنم ....بخاطر این بود که همیشه دین رو طوری بهم فهموندم که نگاه به نامحرم بده یعنی دختر برای همین چون تو ایران برای گشتن و رابطه برقرار کردن با یه دختر خیلی سخت تر میگیرن تاا پسر...شما اگه با یه دختر رابطه داشته باشی ..از گشت بسیج بگیر تا گشت انتظامی بهت گیر میده ولی شما با صدتا پسر راه برو هیچکس بهن نگاه نمیکنه..این موضوع از دوران راهنمایی در من شکل گرفت و الان به دختر علاقه ندارم با اینک به این به توصیه رفیقم رفتم با دختر هم سکس داشتم ولی متاسفانه هیچ احساس لذتی بهم دست نداد برای هپین الان دنبال یه پسر میگردم واسه زندگی کردن ..انگار پسر نقش دختر رو برام اجرا کنه...ولی در کشور ما نمیشه چون خیلی اینکار زشت میدونن..برای همین دچار افسردگی شدید تر از شدید شدم 5ساله پیرهن مشکی میپوشم و هیچ علاقه به دنیا و حتی هرزگاهی به خودم ندارم...فقط خدا میدونه که چقدر تنها و داغونم..هیچکس هم نتونسته کمک کنه...از دکتر تا مشاور...فقط تنها چیزی ارومم میکنه داشتن یه پسر بعنوان همدم که بتونم راحت باهاش زندگی کنم..ولی گفتم نه اون پیدا شد و نه کسی مطمین چون همه تو این دوره چه دختر و پسر بخاطر پول و منافع خودشون میخان..برا همین یکجورایی از دنیاهم متنفر شدم....واسم دعا کنید یا بمیرم یا اگ زنده بمونم اوضاع مالی و روحیپ درست بشه..ممنون...در مدارس متاسفانه باید معلم و مسئول مدرسه بچه رو توجیح کنه...ولی گفتم همه بفکر منافع خودشونن....
محمد
ما توی یک شهر نسبتا بزرگ زندگی میکنیم ولی این گونه روابط و به ویزه آزار پسر بچه های خوشگل حالا چه به شکل دستمالی چه به شکل تماسهای از روی لباس چه به شکل تجاوز جنسی کامل خیلی زیاد در دهه ی هفتاد وجود داشت و الان هم میدونم که وجود داره. من خودم پسر بچه های مورد آزار بودم و به قدری اذیت میشدم که هر روز که برای رفتن به مدرسه از خواب بیدارم میکردن غم و غصه تمام وجودمو میگرفت. اصلا و اصلا و اصلا و اصلا و اصلا دوست نداشتم به مدرسه برم. همیشه دیر می رفتم و هر سال نمره هام کمتر از پارسال میشد. واقعا از زندگی متنفر و کاملا منزوی شده بود. تا اینکه وارد دبیرستان شدم و یکهو به دلیل درشت شدن جثه ام کسی دیگه اذیتم نمیتونست بکنه. واقعا دوران راهنمایی برام بدترین سالهای تحصیلم بود. بیشتر از هم از طرف همسالان و همکلاسی ها که خیلی هاشون پایین شهری بودن و توی مدرسه ی نمونه ی دولتی درس می خوندن اونم یه جای خوب اذیت میشدم. البته ناظمی هم داشتیم که معلم عربی و دینی هم بود توی مدرسه های دیگه و به شدت بچه باز بود. خیلی علاقه داشت که دستشو روی ران پسرهای تپلی و سفید بذاره. البته من از دست این یکی در رفتم همیشه چون اصلا نمی رفتم جلوش. اونم میدونست من از کاری که میکنه خبر دارم نمیومد سمتم با اینکه یکی از جذابترین پسرهای مدرسه بودم.
محمد
سلام دوستان من درحال حاضر دانش اموزم و تویه یک شهر کوچک زندگی میکنم تو استان خوزستان ما یه معلممی داریم که با بچه های قشنگ و سفید گرم میگیره من خودم چون هیکلیم و بهش رو نمیدم نمیاد سمتم ولی یه رفیقی دارم وسطا سال اونو به بهونه های فراون برد میز جلو روبه رویه خودش منم چون جفتش میشستم منم برد جلو همش به رفیقم میگمفت بابایی و از این حرفا تا چند روز بعدش یه پسره جدید اومد و اون خیلی از رفیقم سرتر بود همش حالا میره واسه اون من حتی شنیدم که به چنتا از رفیقامون که پارسال باهاش کلاس داشتن تجاوز کرده بخاطر همینم وقتی بهش گفتیم بیاد کلاس خصوصی بهمون درس بده زدیمش و بهش تجاوز کردیم و ازش فیلم گرفتیم گفت تجدیدتون میکنم ولی ما ازش فیلم داریم قول داده که دیگه پسر بازی نمیکنه امیدوارم همینجور باشه ببخشید زیاد حرف زدم
سین الف
سلام من نوزده سالمه تو یکی از شهرستان های جنوب زندگی میکنم تو دوران راهنمایی یه معلم ریاضی بچه باز داشتیم. این به خوشگلترین پسر همدوره من زوم کرده بود سال بعد(و همین طور سال بعدش) چون با دوم کلاس نداشت گاهی زنگ تفریح میرفت سر کلاسش حالا چیکارش میکرد خدا میدونه ولی فکر نکنم تو مدرسه تجاوز کرده باشه چون کلاس ها پنجره داشت و بچه ها دایم در رفت و آمد .موقع امتحانات هم من دیدم که دست میذاشت پشت کمرش ،نگاه میکرد به ورقه ش بعد ورقه بقیه رو نگاه میکرد جوابا رو بهش میرسوند. همیشه اول سال کلاس ها رو تک تک میگشت تا کلاس اونو پیدا کنه... راستش واقعا پسر خوشگلی بود، حالا نمیدونم خودش میفهمید معلمه داره دستمالیش میکنه یا نه؟ اون موقع من زیاد درباره پدوفیلی و این جور چیزا نمیدونستم. تو دبیرستان هم فقط سال دوم یه معلم فیزیک بود صندلیشو میذاشت بغل بچه خوشگلایی که جلو نشسته بودن به غیر از این بقیه معلم ها ادم های شریفی بودن حتی معلم ورزشمون اجازه نمیداد کسی با شرت ورزشی بازی کنه حتی یه بار به بهترین بازیکنمون اجازه بازی نداد چون شرت پوشیده بود
مهدی
من مثل شما ها به دلیلی این که روابط جنسی در دورانه بچگی تفحیم نشوده بود مور تجاوز وگرار گرفته بودم و همین طور خودم هم تجاوز میکردم من تا دوره ی راهنمایی اصلا نمی دانستم اسپر یعنی چه و از وجود ان هم بی خبر بودم از وقتی که بهم از این مضوعات تکلیف شد کنجکاوی کردم وروابط جنسی رو شروع کردم و الان از دختر ها خوشم نمیا و فقط تمایل با هم جنس خود دارم تا جایی که یک پسر زیبا را میبینم ازش خوشم میاد و دوست دارم بامن رفیق جون جونی باشد و با او تا اخره عمر زندگی کنم و الان چون این غیر ممکن هست افسرده شده ام
m.
من در یکی از مدارس غیر انتفاعی درس می خوانم و یه دوست داشتم که خیلی خوشگل بود و هم کلاسی هایم به او به زو سکس می کردنند و او نمی توانست به بقیه بگوید و من به عنوان یک دوست به همکلاسیانم دعوا کردم خلاصه یک روز رفتم پیش مشاور و این ماجرارا به گفتم و آن شگردان از درس خواندن در کل مدارس محروم شدند خواهش می کنم اگر از این مورد ها باشد با مشاور مدرسه گزارش دهید
یک معترض
سلام. دوستان من نمیدونم که این حرفها تخیلاته و یا واقعیت؟ به هرحال از شما خواهش میکنم که ذهنها رو نسبت به معلمان شریف خراب نکنید... من میشناسم معلمانی رو که مجرد هستند و در برخی مدارس مشغول به کارند و سالم... گاهی اوقات به لحاظ تربیتی و در شرایط خاص امروزه ی جامعه ما به جهت محبت نکردن پدرهاإاین معلم ها هستند که با محبت نمودن خود نسبت به دانش آموز باعث پر شدن این فضای خالی عاطفی میشوند و در شیوه های ابراز محبت/ابراز محبت فیزیکی نیز قرار دارد که مشاهده نمودم شما عزیزان آن را با افعالی چون:دست مالی و... یاد کردید... این جای تاسف دارد... با آرزوی موفقیت برای همگان
Sam
من هم از بسیاری افراد چنین چیزهایی شنیده ام هر چند به چشم خودم چیزی که بتوان آزار جنسی در مدرسه باشد ندیده ام. تنها اینکه معلم های دینی و قرآن ؛ مسائل جنسی را با زشت ترین و کثیف ترین ادبیات ممکن به بچه ها میگفتند. گاهی رسما راجع به سکس صحبت میکردند و اصلا هم ملاحظه سن کودک را نمیکردند.
اردوان
بحث جالبی هست چون غربیها و همفکرانشون در ایران گرایش به همجنس را یک میل ذاتی میدونند که از بدو تولد در درصد کمی از فراد وجود داره و چیزی نیست که بعدا در فردی ایجاد بشود. ولی درصد بالایی از پسران ایرانی در مدرسه میل به همجنس دارند که با نظر غربیها در تضاد هست. به نظر میاد توضیح اسلام در مورد همجنسگرایی درست تر هست. خود من در طول تحصیلم حدودا یک سوم همکلاسیهام را دارای میل به همجنس میدونستم(مدرسه درجه یک و خانواده های سطح بالا). در ضمن خود من هم حدودا 1 سال بعد از شروع بلوغ توسط یکی از همکلاسیهام با همجنسگرایی اشنا شدم که البته در میل جنسی من نسبت به خانمها خدشه ای وارد نکرد.
یه غریبه
سلام من کلاس نهم هستم از کلاس هفتم که به یک مدرسه که مدرسه نمونه یک شهر شناخته می شد رفتم من چون دیر به بلوغ رسیدم و هیکلم شبیه دختر است همیشه بچه ها یا معلم ها قصد داشتن که یک جور به بدنم دست بزنن.
S.خرداد۹۷
سلام.من دخترجوانی هستم که در کودکی در پس کوچه بغل خونمون نامردی اذیتم کرد منم هیچی از روابط جنسی نمیدونستم عین ماست نگاه میکردم الان که بزرگ شدم وقتی بهش فکر میکنم خیلی عصبانی میشم اما اون خاطره بدهیچ وقت از ذهنم پاک نمیشه الان فقط خدا روشکر میکنم که اون مرد فقط دستمالیم کردو کارای سطحی انجام داد بعد یک دفعه به خودش اومد انگار که یکی یه سیلی بهش زده باشه.خدابهم رحم کرد واقعا.خیلی سخته که از آدم سواستفاده کنن خدا لعنتش کنه.