آیا مایل هستید به زور شلاق به بهشت بروید؟
گزارش میدانی
در این گزارش این پرسش مشخص با شماری از مردم در میان گذاشته شده است: آیا موافق هستید جمهوری اسلامی شما را به زور شلاق به بهشت ببرد یا نه؟
روز سوم خرداد ماه سال جاری حسن روحانی، در همایشی مربوط به بیمه گفت: «اینقدر در زندگی مردم مداخله نکنید، ولو به خاطر دلسوزی؛ بگذاریم مردم خودشان راه بهشت را انتخاب کنند، نمیتوان با زور و شلاق مردم را به بهشت برد.»
از آن زمان تا به امروز، جدالی زبانی بین روحانیون برجسته حاکمیت ایران در جریان است و افراد مختلفی در بدنه جمهوری اسلامی علیه این سخنان رئیس جمهوری موضع گرفتهاند.
در مهمترین واکنشها، آیتالله علم الهدی امام جمعه مشهد در پاسخ روحانی گفت: «شلاق که سهل است با همه قدرت جلوی کسانی که مانع بهشت رفتن مردم شوند خواهیم ایستاد» و احمد خاتمی امام جمعه موقت تهران که به نیابت از رهبر جمهوری اسلامی خطبه نماز جمعه را میخواند علیه حسن روحانی موضعگیری کرد.
وی گفت: «اگر این سخن را اینگونه معنا کنیم که مردم را آزاد بگذاریم هرکاری دلشان میخواهد بکنند و در عرصه اخلاقی، سیاسی و اقتصادی آزاد باشند و حدود الهی را بشکنند و نهی از منکر نداشته باشیم، به صراحت میگوییم این معنا مورد تائید هیچکس در نظام اسلامی نیست و هیچ مسئولی هم نمیتواند این حرف را بزند.»
این سخنان در کمتر از ۲۴ ساعت توسط حسن روحانی با این عبارتها پاسخ داده شد: « بعضی بیکار هستند و دچار توهمات میشوند. عدهای مدام غصه دین و آخرت مردم را میخوردند در حالی که نه میدانند، دین چیست و نه آخرت. اما همیشه غصه آخرت را میخورند.»
به دنبال این سخنان مصباح یزدی وارد میدان شد و از حسن روحانی پرسید که دین خود را از فیضیه یاد گرفته یا از انگلستان؟ و این جدال با اظهاراتی از سوی رئیس دفتر مصباح یزدی ادامه پیدا کرد.
در این گزارش یک پرسش مشخص با شماری از مردم در میان گذاشته شده است آیا موافق هستند جمهوری اسلامی آنها را با زور شلاق به بهشت ببرد یا نه؟
زور خیلی اثر دارد
یک شهروند ۳۴ ساله که مدیر فروش یک شرکت توزیع قطعات صنعتی است در این زمینه میگوید: «مردم ایران مجبور هستند خیلی کارها را انجام ندهند بنابراین اگر بهشت و جهنم واقعی باشد ما به بهشت میرویم. برای اینکه کارهایی را که بقیه مردم دنیا انجام میدهند ما نمیتوانیم انجام بدهیم.»
یک شهروند ۳۴ ساله که مدیر فروش یک شرکت توزیع قطعات صنعتی است در این زمینه میگوید: «مردم ایران مجبور هستند خیلی کارها را انجام ندهند بنابراین اگر بهشت و جهنم واقعی باشد ما به بهشت میرویم. برای اینکه کارهایی را که بقیه مردم دنیا انجام میدهند ما نمیتوانیم انجام بدهیم.»
او اعتقاد دارد: «زور خیلی اثر دارد. از روی ترس و عادت مردم ایران به این چیزها اعتقاد پیدا کردهاند. بعضیها برای اینکه پلیس هست و بعضی کارها ممنوع است انجام میدهند ولی ۳۵ سال با این چیزها زندگی کردهایم. همسرم یکبار از من پرسید اگر حجاب آزاد شود اجازه میدهی من بدون روسری بروم در خیابان؟ برای من مهم نیست. مذهبی نیستم راستش را بخواهید. به همسرم گفتم آره، ولی وقتی فکر میکنم چون اکثریت مردم یکجور دیگری فکر میکنند شاید مشکل پیش بیاید. نه همیشه. طول میکشد. ۱۰ سال، ۲۰ سال؛ نمیدانم چقدر ولی طول میکشد، اما از روز اول یکدفعه نمیشود.»
یک دانشجوی دانشگاه آزاد، منشی یک شرکت خصوصی، یک پزشک جوان، صاحب یک سوپر مارکت نسبتاً بزرگ و یک جوشکار، با دینداری زوری مخالف هستند. محتوای صحبتهای آنان بر این استدلال استوار است که «دین یک مسئله شخصی است» و «رابطه آدم با خدای خودش به کس دیگر ربطی ندارد.»
یک جوان ۲۵ ساله که بعد از بیرون آمدن از نماز جماعت مسجد با او به گفتگو مینشینم معتقد است این دعواها سیاسی است و به «دین واقعی» ضربه میزند.
این جوان مذهبی میگوید: «کشور ما اعتقاد دارد. نه اینکه بگویم صد در صد اما خیلی از مردم ایران اعتقاد دارند.»
با این وجود این جوان مذهبی معتقد است این بحثها بین حسن روحانی و روحانیون تندرو در ایران، سیاسی است. او میگوید: «چند نفر از دوستان خود من مشروب میخورند. فایده ندارد برایشان. یکبار دیدم یکیشان حالش بد شده بود با ماشین میبردند بیمارستان سرم بزنند. من خیلی نصیحتشان کردم که خطرناک است و کور میشوند. چون پول ندارند سراغ تفریح کم خرج میروند. یک دوست دیگر دارم که مذهبی به آن شکل نیست، اما چون کار میکند و صبحها باید برود سر کار با اینها دنبال این کارها نمیرود. دین درباره همه مسائل است. مثل فقر. حدیث داریم فقر از در هر خانهای وارد شود ایمان از در دیگر بیرون میرود.»
این جوان مذهبی معتقد است اکثریت جامعه ایران مذهبی است و اعتقاد دارد: «اینها که میگویند قبول ندارند بیشتر به خاطر لجبازی است. به خاطر تحریمها؛ گرانی. پسر خاله من قرار بود استخدام شود. یک ماه روزه نذر کرد و ۱۰ هزار صلوات. همه کارهایش درست شد، اما پارتی بازی کردند و یک نفر دیگر را بردند سر کار. الان افتاده روی دنده لج. پارتیبازی تقصیر خدا نیست. مسئولان پارتیبازی را بردارند بهترین کمک را به دین انجام دادهاند.»
شلاق مال گاو و گوسفند است
یک شهروند ۵۷ ساله ایرانی میگوید: «این صحبتها برای این است که آخوندها مردم ایران را به عنوان انسان قبول ندارند. اندازه گاو و گوسفند به مردم نگاه میکنند. شلاق مال گاو و گوسفند است. اسب و الاغ وقتی راه نمیرود شلاق میزنند. اینها ۳۵ سال است سوار ملت شدهاند و فهمیدهاند راهش شلاق است. مردم میترسند.»
یک دانشجوی دانشگاه آزاد، منشی یک شرکت خصوصی، یک پزشک جوان، صاحب یک سوپر مارکت نسبتاً بزرگ و یک جوشکار، با دینداری زوری مخالف هستند. محتوای صحبتهای آنان بر این استدلال استوار است که «دین یک مسئله شخصی است» و «رابطه آدم با خدای خودش به کس دیگر ربطی ندارد.»
یک کارگر ۲۹ ساله معتقد است «اینها همهاش شلوغ بازی است که مردم حواسشان از دزدی پرت شود.»
او میگوید: «بهشت چطوری است؟ دروغ، دزدی، چشم ناپاکی، قتل، کار بد، از این کارها بکنی بهشت نمیروی. این وامها که از بانکها دزدیدهاند معلوم شد چی شد؟ چطور ما به زور برویم بهشت اما خودشان دلشان نمیخواهد بیایند بهشت؟ دزد را که نمیبرند بهشت. دزد را میبرند جهنم. سه میلیارد و هزار میلیارد تومان که دزدی شد از خودشان بود. زود یک نفر را اعدام کردند تا اصل کاریها گرفتار نشوند.»
این شهروند ۲۹ ساله ایرانی که نمیتواند به درستی رقم سه هزار میلیارد تومان را در ذهنش تجسم کند میگوید: «برای همه کاری باید پول باشد. چول نداشته باشی تا شاه عبدل العظیم نمیتوانی بروی چه برسد به بهشت. ما جایی که کار میکنیم یک خانمی هست که شوهرش زندان است. با سه تا بچه مدرسهای. با حقوق ۳۰۰ هزار تومان استخدام شد. به جایی نمیرسد ۳۰۰ هزار تومان. خراب کردند این بنده خدا را. نمیتواند گشنگی بچههایش را ببیند. اینقدر زیر پایش نشستند تا راضی شد به این کارها. اول فکر میکنید کی رفت سراغش؟ یک آدم ۴۵ ساله که وقتی اذان میدهند کار را ول میکند برای نماز خواندن. هر سال عید میرود مشهد. بهش گفتم چرا این کار را کردی؟ گفت من شرعی کردم. زیر پای این زن نشسته که طلاقش را بگیرد تا به چیزی که میخواهد برسد. ادعا دارد ثواب هم دارد. چه ثوابی؟ قبح یک کاری را شکسته و حالا یک ماه به یک ماه صیغه یک نفر میشود. در کارخانه پیچیده خبرش، میخواهند اخراجش کنند. اخراج شود برود توی خیابان از جهنم بیشتر اذیت میشود.»
اگر به محیط زیست توجه کنند اینجا بهشت است
صاحب یک شرکت تولید ماکارونی میگوید: «فرمایشات شما به کل اشتباه است. عذر میخواهم این را میگویم. شما ابتدا به ساکن ببینید بهشت و جهنی هست که به خاطر فرستادن آدمها به آنجا شلاق لازم باشد یا نه. در یک کشور کویری و ریگزار مثل عربستان، بهشت جایی بود که آب داشته باشد، سرسبز باشد، مواد غذایی بیشتر از شیر شتر و خرما باشد. مثل ری. همین ریِ خودمان منظور است.
منطقه ری و تهران قدیم که به این شکل نبوده؛ آبادیهای سرسبز یا سرزمین بکر بوده است. فراوانی سبزیجات و گوشت و مواد غذایی. بهشت چنین جایی بوده در ذهن کسی که در ریگزار زندگی میکرده است. به همین خاطر از زمانی که ایران را فتح کردند بر سر حکومت این منطقه رقابت وجود داشته بین قبایل عرب. دعواهای بین شیعه و سنی یک بخش برای تصاحب این منطقه بوده است. ما خودمان داریم. امکانات در کشور ما هست. همین شمال کشور اگر زبالهها را جمع کنند، به محیط زیست رسیدگی کنند؛ با این همه زن و مرد زیبا، با کمالات، تحصیلکرده و محصولات متنوع، همان بهشتی است که وعدهاش را میدهند. جسد انسان وقتی در خاک گذاشته میشود، میپوسد و تمام میشود.»
مخالفان به تنگ آمده
یک خانم ۲۸ ساله با طعنهای گزنده میگوید که «آقایان» هر کجا که مایل هستند باید خودشان به تنهایی بروند و درست این است کسی را به زور آنجا نبرند تا جا برای خودشان تنگ نشود.
یک کارگر ۲۹ ساله: «بهشت چطوری است؟ دروغ، دزدی، چشم ناپاکی، قتل، کار بد، از این کارها بکنی بهشت نمیروی. این وامها که از بانکها دزدیدهاند معلوم شد چی شد؟ چطور ما به زور برویم بهشت اما خودشان دلشان نمیخواهد بیایند بهشت؟»
یک پیرمرد بازنشسته میگوید: «موش توی سوراخ نمیرفت، جارو به دمش میبست. اینها خودشان جهنمی هستند. توی بهشت راهشان نمیدهد.»
یک دانشجوی مقطع فوق لیسانس از صراحت گفتار آقای احمد خاتمی تقدیر میکند و میگوید: «معنی صحبتهای ایشان این است که هیچکس از مسئولان نظام اعتقادی به آزادی مردم ندارند و اگر مسئولان نظام تصمیم بگیرند کاری بکنند آن را با زور اجرا میکنند. این بخش معمولاً قوه قضائیه، رهبر، سپاه و این افراد هستند که با رای تغییر نمیکنند. ما برای تغییر این موارد ابزار قانونی نداریم. در مورد دین و بقیه موارد همچنین، نباید فراموش کنیم نگاه کسانی که قدرت را دست دارند این است که از مردم بیشتر میفهمند و اجازه دارند برای همه مردم تصمیم بگیرند.»
یک خانم ۴۰ ساله محجبه و بسیار خوش برخورد با علاقه در بحث شرکت میکند و میگوید: «حجاب یک مسئله شخصی است. از نظر من چادر مشکی و روسری عربی زیباست و برای حفظ حجاب کفایت میکند و برای خانمی دیگر ممکن است اگر تشخیص بدهند رنگ دیگری را دوست دارند یا مانتو و روسری کفایت میکند به خودشان مربوط است. من معتقد هستم اکثریت مردم ایران قائل به حدود شرعی هستند و کسانی که اعتقاد ندارند باید احترام نظر اکثریت را قبول کنند و حجاب داشته باشند، اما به عنوان یکزن معتقد میگویم این شیوه برخورد گشت ارشاد با زنان درست نیست و باعث رویگردانی زنان از دین است.»
این خانم از تجربه برخورد گشت ارشاد با یک خانم باردار میگوید: «این زن بیچاره را میکشیدند داخل ماشین. چون ماههای اول بارداری بود از روی برآمدگی شکم مشخص نبود که باردار است. طفلک دو دستی شکمش را نگهداشته بود که ضربه نخورد. یک خانم مسن سریع فهمیدند این زن باردار است و شروع کردند به جیغ کشیدن. مامور مرد با دست این خانم مسن را هل میداد عقب. فکر میکردند این خانم دروغ میگوید. حاضر نیستند به حرف مردم گوش کنند. با زور و خشونت نمیشود کسی را به سمت دین جذب کرد.»
آیا ریشه این جدال در معنای کلمات نهفته است؟
یک دانشجوی سال دوم دانشگاه درباره موضوع این گزارش نظر عجیبی دارد. او میگوید: «سر کلاس کتاب عقل و اعتقاد دینی را در کوله دوستم دیدم و آن را امانت گرفتم. کتاب خوبی است باعث شد فکر کنم.
یک دختر ۱۹ ساله که معتقد است معنای دین برای روحانیون حاکم بر ایران حجاب زنان است در مخالفت با حجاب و گشت ارشاد میگوید: «ما دوست داریم برویم جهنم، به کسی ربطی نداره.»
به نظر من اینکه همه دینها میگویند دروغ نگویید، همسایه را اذیت نکنید، دزدی نکنید، اینها خوب هستند. همه قبول دارند. برای همین بیشتر مردم دین دارند، برای اینکه این حرفها خوب است. اما من فهمیدهام روحانیها مثل ما فکر نمیکنند. زبان آنها با زبان ما یکی نیست. وقتی میگویند عبادت به جز خدمت خلق نیست به خدمت اینجوری نگاه میکنند که بعضی چیزها که از نظر مردم عادی بد است در اصل خوب است. اینکه میگویند با زور شلاق به بهشت میبریم آنها فکر میکنند این خوبی به مردم است. استاد تاریخ اسلام دانشگاه سر کلاس گفت هرکس راه خدا را نرود نادان است و باید هدایتش کرد. حرف زدن با کسی که معتقد است هرکس دین ندارد نادان است فایده ندارد.»
یک خانم ۲۷ ساله با عبارات دیگری به همین موضوع اشاره میکند و میگوید: «ربطی به بهشت و جهنم ندارد. به نظرم درباره حکومت حرف میزنند. این حرف یعنی اگر مردم شلوغ کنند همه را با باتوم میزنند.»
یک جوان ۲۳ ساله نیز که بعد از پایان دوره دبیرستان نه سربازی رفته است و نه دانشگاه، معتقد است: «برای اینها بهشته. خونه بزرگ، شمال تهران، ویلا، یک عالمه زن صیغهای، ماشین خارجی... برای اینها بهشته. ما هم اگه داشتیم معلومه بهشت بود. من اگر نصف اینها را داشتم هرکی میخواست ازم بگیره با ماشین از روش رد میشدم.»
با ترساندن، کار درست نمیشود
یک پیرمرد ۶۴ ساله به لزوم دینداری و جلوگیری از گناه در جامعه اعتقاد دارد، اما معتقد است راه آن شلاق نیست.
او میگوید: «ترس از خدا به خاطر شلاق مثل ترس کنیز و غلام است. ارزش ندارد. خود آدم اگر بدون ترس کارهای خدا را انجام داد آن وقت ارزش دارد. بیدینی در جوانها زیاد شده برای همین دنبال اعتیاد میروند، دنبال ناموس مردم میروند. بیشترش به خاطر این است که لج میکنند جوانها. حرف زدن و نصیحت کردن معرفت میخواهد. با زور فایده ندارد. میبینی بچه از ترس پدر و مادرش در خانه مودب است، ولی چشم پدر و مادر را دور میبیند فحش میدهد و کار بد میکند. با ترساندن کار درست نمیشود. برای امر به معروف اول باید زبان خوش بلد باشی تا کسی که منکر میکند از احترام و ادب تو خجالت بکشد و حرف درست، راه درست را قبول کند.»
یک دختر ۱۹ ساله که معتقد است معنای دین برای روحانیون حاکم بر ایران حجاب زنان است در مخالفت با حجاب و گشت ارشاد میگوید: «ما دوست داریم برویم جهنم، به کسی ربطی نداره.»
پسر همراه او با خنده صحبت دختر همراهش را پی میگیرد و میگوید: «موتور جهنم را از وقتی هدفمندی یارانهها اجرا شده خاموش کردن که هزینه گازش زیاد نشود. هواش مثل قدیمها بد نیست» و بعد خنده از روی صورتش محو میشود و خیلی جدی میگوید: «بهشت و جهنم سر کاری است. بابا بزرگ من تا حالا چهارتا مدرسه ساخته. همه میگن مرد خوبیه. همیشه میگه بهشت و جهنم همهاش همین دنیاست. بقیهاش دروغه.»
نظرها
Bahram
این نوع گزارشات اوضاع فکری مردم ایران را نشان میدهد.نویسنده اصلاح طلبی نوشتهٔ بود ۹۰ در صد مردم ایران مسلمانند. در کامنتی به او نوشتم این آمار را از کدام جیبت در میاوری،نگاهی به کامنتهای زیر مقاله ات بینداز. رژیم کشتار اسلامی تنها به وسیله زور حکومت ننگین خود را تداوم بخشیده.
شهروند عادی
من ترجیح میدهم در همین دنیا بتوانم به خواسته هایم برسم. اگر تنوع طلبی جنسی یا میگساری بد است همیشه بد است و اگر خوب است دیگر این دنیا و آن دنیا ندارد. معنی ندارد که از لذایذی منع شوم تا همانها را در آن دنیا بدست آورم. این یعنی بزک بمیر بهار بیاد کمبزه و خیار بیاد