بیست و پنجمین کنفرانس بنیاد پژوهشهای زنان ایران
زنان برای تغییر: همکاری و مشارکت سیاسی
محور بیست و پنجمین کنفرانس بنیاد پژوهشهای زنان ایران که از ۱۱ تا ۱۳ ژوئیه در ایالت ساندیگو آمریکا برگزار شد، مشارکت سیاسی و زنان برای تغییر بود.
حدود ۲۵ سال از نخستین کنفرانس بنیاد پژوهشهای زنان ایران میگذرد.
در اولین دهه انقلاب درحالی که صداهای سکولار در داخل کشور سرکوب شده بودند، شاید کسی فکر نمیکرد، بنیادی که نه کمک دولتی میگیرد و نه حق عضویت، بتواند بیست و پنج سال در ورای مرزهای ایران، صدای بخشی از زنانی باشد که حکومت ایران نمیخواهد صدایشان شنیده شود.
بنیاد پژوهش های زنان ایران در کنفرانسهای متعدد خود در کشورهای مختلف، دامنه وسیعی از موضوعات را از نگاه فمنیستی بررسی کرده است؛ از مذهب، سیاست و هنر گرفته تا خانواده، مهاجرت و اشتغال و بالاخره جنسیت، زن، بدن و اختیار.
محور بیست و پنجمین کنفرانس بنیاد پژوهش های زنان ایران که از ۱۱ تا ۱۳ ژوئیه در ایالت ساندیگو آمریکا برگزار شد، «زنان برای تغییر: همکاری و مشارکت سیاسی» بود.
در بخشی از برنامه اصلی دو میزگرد برگزار شد. میزگرد اول درمورد «تاثیرات و چالشهای مشارکت و همکاری کنشگران حوزه زنان» بود که اعظم بهرامی و شراره شاهرخی در آن سخن گفتند.
میزگرد دوم در مورد «تلاقی هویتها و چالش های ارتباطی کنشگران جنبش زنان» بود که سخنرانانی چون سمیه رشیدی، کاوه کرمانشاهی، افسانه کلانتری و تارا نجداحمدی در آن حضور داشتند.
بنیاد پژوهشهای زنان همواره میهمانانی نیز از ایران دارد. برنامه هنری امسال نمایشخوانی شب هزار و یکم از بهرام بیضایی نام داشت که توسط مژده شمسایی اجرا شد.
علاوه بر آن پیانوی رضا روحانی با صدای سارا نائینی آذینبخش آخرین قسمت برنامه هنری بود.
زمانه در یک گزارش رادیویی با ثریا فلاح مسئول بخش رسانه این کنفرانس و اعظم بهرامی یکی از سخنرانان به گفتوگو نشسته است.
نظرها
ابراهیم ورسجی
درهرجامعه ی مسلمان چه ایران وچه غیرایرانی،مبارزه ی زنان برای تغییرومشارکت می تواند نقش بسیارمفید،سازنده ودیگرگون سازداشته باشد.به این خاطرکه،استبدادشیخ وشاه که فقه رابه حیث ایدئولوژیی سیاسی- ابزاری پیش کش کرده است؛دردرازنای تاریخ مسلمان هادوهدف راپی گرفته است:نخست،مانع شدن ازتغییرآینده نگر- پیشرفت خواهانه ی سیاسی- اجتماعی-اقتصادی- فرهنگی درجامعه های مسلمان ونگهداریی آن هادرقرون میانه.دوم،عوام سواری وزندانی کردن زنان ومنحصرکردن وظیفه ی آن هابه بچه زائی ونان پزی.ازسوی دیگر،این پرسمان به حیث یک حقیقت خود رانمایانیده است که بدون آگاهی وآزادیی زنان هیچ تحولی مثبت - ترقی خواهانه ی درجهان اسلام صورت نمی گیرد.ازاین رو،برای زنان لازم است که مبارزه ی سختی نمایند علیه ملائیزم فقهی- جاهلی- ستمگرانه ونهادهای فرهنگی- روشنفکریی مسلمان هم باید به گونه ی استواردرکنارمبارزه ی تحول خواهانه ی زنان ایستادشوند.دراین صورت ، دوتحول زیردرجامعه ی مسلمان صورت می گیرد:نخست،زنان اززندان قرون وسطائی- فقهی که شاه وشیخ برای چندزنگی وبهره کشی ازتوده هابویژه زنان ساخته اند،رهامی شوند.دوم،وقتیکه چنین شد،زنان آگاه وآزاد درهمکاری بافرهنگیان وروشنفکران می توانند جامعه ی پس مانده - قرون وسطائی- مسلمانی را ازحالت غمبارکنونی اش بیرون وبه سوئی جهان نورهبری نمایند.
Delavar
قاعدتاً رای دادن را یکی از مهمترین راه های مشارکت سیاسی بانوان بدانیم. در مطالعه ای که پیرامون رفتار رای دادن مردم بود خواندم که عامه ی زنان در اکثر جوامع آزاد از گروه های محافظه کار که ادعاهای اخلاقی دارند حمایت می کنند. موضوع رای گیری و مشارکت زنان در کشورهای کمتر توسعه یافته ای مثل ایران بخوبی بررسی نشده ولی مشاهدات خود من و افرادی که در این مورد از آنها نظر خواسته ام در تصدیق همین روند بوده. مشارکت گسترده ی زنان در امر رای دهی در ایران بر کسی پوشیده نیست و اگر چه هیچ وقت آمار میزان آرا به تفکیک جنسیت را ارایه نشده است ولی می توان تصور کرد چه سهم بزرگی از بانوان با رای خود که به هیچ وجه حاکی از مطالعه یا آگاهی سیاسی نبوده به جنگ حقوق مسلم خود و خانواده های خود رفته اند. آقای خمینی در سال 42 متوجه شده بود که چگونه یک سیستم سیاسی می تواند از رای زنان( که سالها در پستوهای بیسوادی و انزوای اجتماعی ناآگاه نگاه داشته شده بودند) سوء استفاده کند و لذا با برقراری این حق در آن زمان مخالفت کرد و یکی از پایه های قایله ی 15 خرداد همین اعلام مخالفت با حق رای زنان بود. وقتی نظام خودش مستقر شد، بر خلاف تمام دیدگاه های سنتی روحانیان به زنان حق رای دادند تا این استفاده از کم آگاهی زنان را برای سود خود رقم بزنند. شخصاً با دادن حق رای به تمام زنان تا هنگامی که نابرابری های تحصیلی و ناآگاهی فراگیر سیاسی زنان مرتفع نشود مخالف هستم. همین مخالفت رابا مشارکت مردان بیسواد یا کم سواد در انتخابات دارم. فکر کنم باید در ایران هم سیستم لویی جرگه راه بیافتد تا نخبگان و دانایان راه و چاه را نشان دهند. افکار و آرای عمومی ایرانی ها خیلی به درد تدبیر امورشان نمی خورد.