بله، اما شما سکسیست هستید!
در برابر رفتارهای برآمده از «جنسیتزدگی» یا «سکسیسم» چه میتوان کرد و چطور میتوان استدلالهایی که با يک «بله،...اما» انگشت اتهام را به سوی خود زنها نشانه میروند، مقابله کرد؟
مرزهای نادیدنی تبعیض
جنسیتزدگی و رفتار تبعیضآمیز و سلطهجویانه با زنان، گاه آشکار و دیدنی است. شبیه رفتارهایی که جامعه مردسالار با تعریف مرد به عنوان جنس برتر و به حاشیه کشاندن زنان از طریق تحقیر و توهین، محدود کردن دسترسی آنها با آموزش و شغل و ثروت و با خشونت گسترده علیه آنها دنبال میکند. اما این همه داستان نیست.
نوع دیگری از رفتارهای جنسیتزده هم وجود دارد که در پوشش ادب و مهربانی و حمایت از زنان دیده میشود. این نوع جنسیتزدگی را جنسیتزدگی مهربانانه و از روی خیرخواهی مینامند، یعنی نگاهی به زن که او را همچنان ضعیف میبیند و برای احترام به او، از او حمایت عاشقانه، مالی یا اجتماعی میکند، مثلا چمدانش را بلند میکند، هزینههایش را میپردازد، او را از کارهایی که ظاهرا مردانه تعریف شدهاند باز میدارد و از نظر عاطفی او را به خود وابسته نگه میدارد.
تشخیص مرز جنسیتزدگی آسان نیست، به خصوص که بسیاری از زنها این رفتارها را سلطهجویانه نمیدانند، یا به آن تن دادهاند و جنسیتزدگی خیرخواهانه را به عنوان یک رفتار قابل قبول و یک سبک زندگی تایید میکنند.
اگر زن باشید حتما بارها با رفتارهای «جنسیتزده» روبهرو شدهاید. رفتارهایی که شما را به عنوان زن در موقعیت «ضعیف» یا «پایینتر» میبیند و طیف وسیعی را از خشونت آشکار فیزیکی تا خشونت در گفتار در بر میگیرد. برخورد شما با این رفتارها چیست؟
«سکسیسم» از لحاظ مفهومی از کلمه «راسیسم» گرفته شده که جنبش زنان آمریکا در دهه شصت آن را به عنوان تعریف فشار و تبعیضی علیه زنان به دلیل جنسیتشان تعریف کرد.
درعلم روانشناسی، سکسیسم به معنای هر گونه تبعیضی است که بر اساس تفکیک جنسیتی صورت می گیرد. در فارسی میتوان سکسیسم را «جنسیتزدگی» تعریف کرد، یعنی هرچیزی که رابطه مرد و زن را کلیشهای کند و نقشهای از پیش تعیین شده مردانه و زنانه را تبلیغ کند و اصل بداند و به تبعیض جنسیتی ختم شود. دایره رفتارهای جنسیتزده گسترده است، از شوخی و کلام روزمره و رفتارهای رایج در خانواده آغاز میشود و در ادبیات و سینما، در محیط کار و اجتماع و در سیاست، برای سرکوب خواستهها و امیال زنانه ادامه پیدا میکند.
گفتوگو درباره جنسیتزدگی این روزها دیگر یک موضوع متعلق به گروه خاصی از زنان و مردان نیست و روز به روز بیشتر در رسانهها و افکار عمومی مطرح میشود. شاید شما هم دوست داشته باشید با جنسیتزدگی مقابله کنید و ریشهها و نشانههای رفتار جنسیتزده را بشناسید. خواندن این مقاله که از وبسات گاردین برگزیده شده به درد شما خواهد خورد، بهخصوص اگر بخواهید کلام، رفتار و سبک زندگیتان جنسیتزده نباشد.
انگشت اتهام به سمت زنها
اگر از آن زنانی باشید که زیاد درباره تبعیضهای جنسی حرف میزنید و به آن واکنش نشان میدهید، بعد از مدتی متوجه میشوید که از هر ده اظهارنظری که میشنوید، یکی از آنها با این دو واژه شروع میشود : «بله، اما ....»
وقتی زنی به رفتارهای برآمده از جنسیتزدگی اعتراض کند، دیگران بیشتر وقتها با یک «بله ... اما»ی غلط، نسبت به این آزارهای جنسی واکنش نشان میدهند.
فرقی نمیکند موضوع چیست؛ اوضاع بد اقتصادی یا ساختار ظالمانه سیاسی، تبعیض در محیط کار یا آزار و اذیت در مدرسه ... همیشه کسی هست که به شیوه «بله، اما» به شما جواب میدهد.
از نظر این افراد در حقیقت این زنها هستند که خودشان را در معرض آزار و اتهام قرار میدهند. پدیده «بله، اما» هر بار که گفتوگویی را درباره جنسیتزدگی آغاز کنید، تکرار میشود.
شاید شما هم به این نتیجه رسیده باشید که بهتر است در یک موقعیت مناسب به این «بله ... اما» جواب بدهید. موقعیت مناسب همین حالاست که باید مسئولیت اجتماعیمان را نسبت به جنسیتزدگی برعهده بگیریم.
«بله، اما وقتی زنی دامن خیلی کوتاه میپوشد یعنی خودش میخواهد.»
اولین ایراد این شیوه بحث این است که با یک پیشفرض، همه مردها را حیواناتی توصیف میکند که هیچ کنترلی روی تمایلاتشان ندارند و نمیتوانند به زنی که یک جور خاصی لباس پوشیده تعرض نکنند.
اما خطای دوم این است که با واقعیتها تطابق ندارد. یعنی با این استدلال، بسیاری از قربانیان خشونتهای جنسی خودشان متجاوز هستند. برای رد کردن این استدلال کافی است بگویید: «مگر رابطه جنسی تصادفی است و به یک تکه لباس بند است؟»
بر اساس تحقیقات یک مؤسسه خیریه که درباره تجاوز کار میکند، همه مردم و به ویژه زنان و دختران در هر سن و ردهای، از هر فرهنگی، با هر نوع توانایی و گرایش جنسی و از هر نژاد و با هر باوری، مورد تعرض جنسی قرار میگیرند. جذابیت جنسی قربانی، علت اصلی تجاوز و آزار جنسی نیست. تجاوز یک عمل خشونتآمیز است نه یک عمل جنسی.
اما خطای سوم این نوع استدلال چیست؟ اینکه زنان حق دارند و میتوانند هر طور که دوست دارند لباس بپوشند؛ بدون ترس از اینکه مورد تعرض جنسی قرار بگیرند. ایجاد مانع و حد واندازه برای لباس پوشیدن آنها تحقیرآمیز است.
«بله، اما زنها که بچهدار میشوند، سر کار نمیآیند. چرا شرکت یا مؤسسه باید هزینه آن را بپردازد؟»
عجیب است که در سال ۲۰۱۴ هنوز هم باید درباره این موضوع حرف بزنیم، اما بعضی از مردم بارداری را یک دوره و تفریح خودخواهانه برای زنان میدانند که هزینههایش را کارفرما پرداخت میکند. استدلال آنها این است که از یک بنگاه اقتصادی کوچک نمیشود انتظار داشت که از تبعات اقتصادی بارداری خودخواهانه یک زن در دوران بحران اقتصادی آسیب نبیند.
مشکل این استدلال این است که ـ خلاف باورهای عمومی- در بخشی از روند بارداری مردها هم دخیل هستند و البته خود زنان هم برای این نه ماه تعطیلات خیلی خوشحال نیستند. در هر حال آنها ادامه دهنده نژاد انسان هستند. پس غیرمنطقی نیست که از جامعه به ویژه از مؤسسههای اقتصادی و محیطهای کاری انتظار داشته باشیم هزینههای مالی آن را بپردازند.
«بله، اما این زنها همانهایی هستند که برای مجلاتی که شما نقدشان میکنید مینویسند یا آنها را میخرند.»
این همان موقعیت مرغ و تخممرغ است. ما دخترانی به دنیا میآوریم که در پنج سالگی نگران شکل بدن خودشان هستند و در هفت سالگی، یکچهارم آنها برای کم کردن وزن تلاش میکنند. دخترانی تربیت میکنیم که جامعه آنها را با زنان لاغر و ظریف، بلوند با پاهایی بلند، پوستی نرم و سینههایی بزرگ بمباران میکند؛ جامعهای که به زنان القا میکند که ارزشهای زنانه بر ظاهرشان استوار است. اما آنها را برای خریدن مجلههایی که به آنها وعده داده راه و روش لاغر کردن را یادشان میدهد، پوستشان را نرم میکند و ظاهرشان را بهتر میکند، مسخره میکنیم.
تنها زمانی که فرهنگ تغییر کند ـ فرهنگ به معنای نوع رفتار ما نسبت به زنها و انتظاراتی که در آن رشد میکنندـ میتوانیم انتظار داشته باشیم که عرضه و تقاضا در رسانهها تغییر کند.
«بله، اما دخترها خودشان هیچ علاقهای به مباحث علمی ندارند.»
یک بچه میآورید، بزرگش میکنید و مدام با تأکید به او میگویید که فقط باید به موضوعات خاصی علاقهمند باشد. بعد در ۱۵ سالگی یا بیشتر از او میپرسید دوست داری چه چیزی یاد بگیری و بخوانی؟ وقتی جوابش را میشنوید، با هیجان فریاد میزنید که بله! عرف اجتماعی درست میگفت ـ دخترها هیچ علاقهای به ریاضیات و علوم طبیعی ندارند.
«بله، اما خود زنها در زندگی انتخاب متفاوتی دارند.»
معمولاً به شواهد عدم تعادل جنسی در موقعیتهای بالای کسب و کار حمله میشود اما مشکل این نوع استدلال این است که در همین مرحله متوقف میشود و به آن نمیپردازد. موضوع این نیست که زنان، خانواده را به جای کار «انتخاب» میکنند بلکه موضوع قرار گرفتن در موقعیت انتخاب نادرست است، آن هم در حالی که مردها میتوانند با وجود بچه از شغلهای بلندپروازانه خود لذت ببرند، بدون اینکه خودشان را وقف بچهها کنند.
بله، زنها ممکن است بچه داشتن را انتخاب کنند اما آنها ساختار این جامعه را که گزینههای کمی برای مرخصی مشترک والدین، ساعتهای کاری قابل تغییر و پرستاری بچه دارد انتخاب نکردهاند. این گزینهها آنقدر کافی و در دسترس نیستند که زنها بتوانند بدون نگرانی از به خطر افتادن موقعیت شغلیشان، آنها را انتخاب کنند.
«بله، اما زنها هم مردها را وسیله یا ابژه جنسی قرار میدهند.»
با چند مثال نمیشود چیزی را ثابت کرد و موضوعی را عمومیت داد. مثالی که خیلیها در این استدلال مطرح میکنند یکی از تبلیغات «کوکاکولای رژیمی» است و این مثال مدام تکرار میشود چون نمونههای کمی از تبعیض جنسیتی نسبت به مردان در دست است. درست است! مردها هم میتوانند مورد تبعیض قرار بگیرند اما نه به اندازه و گستردگی تبعیضی که نسبت به زنها روا داشته میشود. تبعیض جنسی علیه مردها آنقدر گسترده نیست که بشود تاثیر آن را بر زندگیشان با تبعیض علیه زنها یکی دانست و البته نمیتوان گفت همان تاثیر منفی گسترده را بر جامعه دارد.
«بله، اما زنها بدترین دشمنان خودشان هستند.»
اساس این استدلال مبتنی است بر اینکه؛ چون بعضی از زنها نسبت به زنان دیگر بدجنسی و دشمنی میکنند، ما زنها تا اختلاف میان خودمان را حل نکردهایم نباید جسارت کنیم و با تبعیض و ظلم ساختاری گلاویز شویم.اما گفتن اینکه ما باید بدون در نظر گرفتن جنسیت و به شکلی برابر رفتار کنیم با گفتن اینکه ما باید نسبت به هم مهربان باشیم فرق دارد. این یک تقلای همیشگی است که توجه ما را نسبت به نابرابری عمیق و ریشهای منحرف میکند و به شدت بر کلیشههای جنسیتی زنان بهعنوان افرادی حسود و بدذات متکی است.
«بله، اما زنها الگوهای بدی هستند.»
... ریحانا ... مایلی سایروس ... بله، تصادفی نیست که بسیاری از زنان خواننده مشهور با سکسمایههای همیشگی اجرا میکنند یا در برنامههایشان لباسهای عریان می پوشند. آنها در جهانی کار میکنند که همکاران مردشان میتوانند پوشیده باشند، اما کارهای آنها بهعنوان خوانندههای زن وقتی فروش میرود که عریان باشند. این نوع دیگری از تمرکز بر فرعیات و نادیده گرفتن علتها است.
«بله، اما زنها کارفرماهای خوبی نیستند.»
این بله، اما خیلی خندهدار است. گوینده آن معمولا تنها تجربه همکاری با سه یا چهار زن را داشته و آنها را با ۳.۵ میلیار زن و زنان دیگر روی زمین مقایسه میکند و یک نمونه را قیاسی از همه زنها میداند.
همه ما کارفرمای بد داشتهایم. اما ما هرگز در مورد همکاران مردی که مدیران لایقی نیستند اینطور استدلال نمیکنیم. نمیگوییم همه مردهای جهان در مدیریت مثل هم هستند. چرا در مورد زنان اینطور رفتار میکنیم؟
«بله، اما چرا زنها مرد بد را ول نمیکنند یا طلاق نمیگیرند؟»
این استدلال از بقیه خطرناکتر است چون موضوعش قربانیان خشونتهای خانگی است. سوالهای مختلفی مثل این که «چرا این زن همیشه با مردهای بد میپرد؟»، «چرا مرد را تحریک کرده ... چراعصبانیاش کرده؟» و اینکه «چرا چشمش را از اول باز نکرده؟» مطرح میشود که نشانه فقدان درک عمیق از مولفههای روانشناسی درباره خشونت خانگی است و اینکه واقعا چقدر میتوان فردی را که خشونت میکند کنترل کرد؟ این استدلال یعنی یک امتناع لجوجانه که بر نقش قربانی بیشتر از مجرم تاکید میکند. بهترین جواب برای این افراد این است که «باشد، همه اینها درست، اما اصلا چرا آن مرد این کار را کرده؟»
منبع:گاردین
نوشته لارا بیتس
نظرها
Samrad
مقاله کاملا یک سویه است و بیشتر در حال و هوای نیمه های قرن قبل ، وقتی زنها تازه در حال مبارزه برای حقوق مدنی خود بودند نوشته شده و رویکرد misandry دارد، در حالیکه نویسنده غربی است و از بستر فرهنگی کشورهای توسعه یافته ای که هنوز درگیر این مشکل هستند نمی آید. امروز ه در جهان آزاد کمتر کسی چنین سخت بر جنس مذکر می تازد چرا که فرصت های کاری و تحصیلی و ... تا حد زیادی بخوبی بین دو جنس عادلانه توزیع شده اند و قطعا تعریف عادلانه با تساوی فرق می کند.
مينا
لابد از نظر شما كه يك مرديد يك سويه است. سكسيسم يك مساله هر روزه است همين جادو غرب و فرصت ها هم نه عادلانه اند نه مساوي.بخشي از اين حرف ها را هر روز مي شنويم و مبارزه با آن وظيفه است. من از راديو زمانه متشكرم.
shamim
پدرم معتقد بود که آدم بیسواد و بی فرهنگی که خودش را با فرهنگ و فاضل جا زده باشد نمی تواند به این حالت ادامه بدهد . دیر یا زود روزی پته اش روی آب می افتد. در این رابطه شعری هم میخواند : پسته ی بی مغز چون لب و کند رسوا شود. حالا حکا یت این آقای **است. اهل بیزینسی که قیافه اش بیشتر به تاجران شبیه است , شارلاتانی که خودش را روشنفکر و مبارز جا زده شبی نیست که پته اش روی آب نیفتد اما از رو نمی رود. کافیست یک شب به سخنان ایشان در برنامه****گوش کنید خوهید فهمید که این آقا از بی مغزی دست ولی فقیه را از پشت بسته است . از بی مغزی ایشان همین بس که عبارتی ساخته که از اساس غلط و در حقیقت ضد زن و به شدت زن ستیز است , عبارت قدرت خانم . که البته قدرت اساسن کلمه مردانه است و اسم مرد است. حالا چرا ایشان میگوید قدرت خانم . برای اینکه نشان بدهد چقدر بی مغز است البته . اما این عبارت را در ارتباط با کسانی به کار میبرد که به قدرت رسیده اند و به زبانشان مزه کرده است و ول نمیکنند قدرت خانم را . جمله ***این چنین است . وقتی یک شب را با قدرت خانم به حجله رفتی دیگر به سادگی ول کن معامله نیستی . در این جمله که تا مغز استخوان فئودالی ,عقب مانده , و زد زنان ایرانی ست شخصیت فئودال و عقب مانده , و زد زنان آقای ***را به نمایش میگذارد. از رو هم نمی رود در هر موقیییتی این جمله را جوری به کار مینرد که انگار خلق مشعشعی را کرده است. نگاه عقب مانده و فئودالی و اروتیک ایشان به زن در واقع همان دهان گشودن پسته ی بیمغز است.
مومن
آقا ویا خانم سامرا این مقاله و حقایق آن نه تنها واقعیت امروز کشورهای عقب افتاده جهان است بلکه در اکثر کشورهای صنعتی جهان وضع زنان همان است که گزارش شده است. برابری حقوق زن و مرد هنوز یک آرمان و یک پروسه طولانی است که باید از مراحل سخت و ناهموار گذشته و جزو فرهنگ و ارزشهای آن جامعه شود. من از ایران صحبت نمی کنم که ارزش زن نصف مرد هم نیست و کالائی است که باید در پستوی منزل پنهان بماند و از شوهر و آشپزخانه مراقبت کند. آمار و حقایق زیر در مورد کشورهای پیشرفته و صنعتی جهان مانند آمریکا، اروپا ، استرالیا میباشد. 1- اولاً از لحاظ اقتصادی و حقوقی درآمد مردها و درصد استخدام آنها بالاتر از زنان میباشد. 2- زنها قربانی خشو نتهای خانوادگی میشوند. در استرالیا در هر هفته یک زن در اثر این خشونتها کشته میشود. 3- زنها نه تنها در محل کار مورد مزاحمتهای جنسی واقع میشوند بلکه باز این زنها هستند که در کوچه و خیابان، اتوبوس، و هر جای دیگر قربانی حملات و تجاوزات جنسی واقع میشوند. برای یک زن قدم زدن در شب و در یک خیابان خلوت ریسکی است بزرگ و خطر ناک، در حالی که برای مرد چنین نیست. 4 - فشار نابجائی که روزنامه ها و تلویزیون و رسانه های گروهی بر زن وارد میاورند و انتظار غلطی که از زن برآورد میکنند، چه از لحاظ شکل، زیبائی، وزن، لباس، آرایش، خوراک، رژیمهای غذائی و غیره باعث فشارهای روانی بسیاری بر زنان میشود. این فشار برای مردها و برای موفق بودن وجود ندارد. 5- در سطح مدیریت بالا و شغلهای حساس و یا اعضای کابینه، تعداد مردها به مراتب بالاتر از زنها میباشد. اکثر شغلهای کلیدی و حیاتی هنوز در دست مردان میباشد. امیدوارم این چند مثال و چند نمونه شما را از این خواب خوش بیدار کرده باشد که فکر میکنید که زنها به حقوق خود رسیده اند و این تساوی در حقوق و مزایا وجود دارد.
kevin
مقاله بسیار زیبایی بود و باید گفت "تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل" تبعیض جنسی و نگاه کلیشه ای متاسفانه اونقدر عمیق هست که روشن فکر ترین مردم هم در ته و توی ذهنشون یادگاری دست نخورده ازش دارند (که بسیار دیدیم و شنیدیم مثلا همون حرف صادق زیبا کلام و سوتی های افراد دیگه تا این همه تابو و کلیشه یکی یکی آشکار نشه (شاید حتی لازم باشه هر روز چندین مقاله نوشته بشه و توضیح واضحات بده) بعیده به زودی بفهمیم چه قدر از مرحله پرت بودیم. کمی سخته ولی واقعا نسل جدید دارن تغییر میکنن و تغییر میدن. امیدوارم اونها بهتر از من و هم نسلانم زندگی کنن که حقشون هست. امیدوارم
Samrad
متوجه نمی شوم که چرا تا جنگ می شود باید از زنان و کودکان حمایت کرد ولی در صلح باید زنان را در تمام شئون عین مردان دانست و ارکان جامعه را مسخر آنها نمود. اگر اولی صواب است دومی ناصواب خواهد بود. قدرت فیزیکی، خصوصیات فیزیولوژیک، امکان انحصاری بارداری، خصوصیات روانشناختی و ... مرد و زن باعث تفاوت جایگاه این دو در عرصه های اجتماعی است. کسی هست که ادعا کند این خصوصیات در هر دو جنس برابر است؟ آیا این تفاوت نباید هیچ پیامدی به دنبال داشته باشد؟ بسیارند زنانی که توانسته اند با غلبه بر این تفاوتها به آنچه خواسته اند دست پیدا کنند. عدالت یعنی این: فرصت در ازای توانمندی. مقام و جایگاهی را از راه ترحم و انساندوستی یا هیچ بهانه ی دیگری به فرد کم صلاحیت تر واگذار کردن حتی با قواعد ابتدایی جاری در طبیعت مخالف و موجب کاهش قدرت رقابت و پویایی جوامع است چه برسد به اینکه به ندای عقل و خرد بخواهیم گوش دهیم. اگر دو زن برای موقعیتی کاندید باشند و کسی ارجحیتی برای آنکه مناسب تر است قایل شود چه جای فغان و شعار و تظاهرات الکترونیک است؟ به امید روزی که بانوان در جهانی عاری از مردان در امنیت و صفا و مساوات آرمانی خود زندگی کنند که این تنها وضعیت متصور برای چنان آرزوی محالی است.
مومن
آنروز خواهد رسید که زنان فارغ از هر گونه تبعیض و نابرابری های تحمیل شده به حقوق انسانی او، دوش به دوش مردان و در محیط و شرایطی سالم و برابر به کار و کوشش ادامه داده و استعدادهای بالقوه خود را به منصۀ ظهور برسانند، چنانجه در مورد خانم مریم میرزاخانی شاهد بودیم. ایشان اگر در ایران بودند باید به این فکر میکردند که آیا حق پوشیدن این لباس را دارند یا خیر؟ آیا میتوا نند با مرد نامحرم ! صحبت کنند یا خیر و از این نوع چرندیات. قوانین نامتناسب با حقوق حقه زنان و افکار مرد سالاری و پوسیده که ریشه در جهل و خرافات دارد و نگاه شرم آور جنسی و سکسی به زن باعث شده است که زنان در بسیاری از موارد از مرد عقب افتاده و برخی از ابلهان این تفاوت را دال بر برتری مرد دانسته اند. عقب افتادگی زن در کشورهای شرقی و اسلامی نتیجه مستقیم مذهب و افکار قبائل بادیه نشین عرب 1400 سال پیش است. و برای کسانی که قدرت فیزیکی مرد و تفاوتهای بیولوژی بین زن و مرد را امتیازی برای او متصور شده اند (تو گوئی که هنوز در جنگل زندگی می کنند ) و حال این قدرت فیزیکی و تفاوتهای بیولوژی باید ملاک این تبعیض و نابرابری برای زن و مرد باشد، جوابی جز سکوت و تاسف ندارم.
آرمان شهر | Armanshahr| بنیاد آرمان شهر | هفت روزنامه بین المللی- شماره 61
[…] بله، اما شما سکسیست هستید! […]
بیدارزنی بله، اما شما سکسیست هستید! | بیدارزنی
[…] رادیوزمانه: اگر زن باشید حتما بارها با رفتارهای «جنسیتزده» روبهرو شدهاید. رفتارهایی که شما را به عنوان زن در موقعیت «ضعیف» یا «پایینتر» میبیند و طیف وسیعی را از خشونت آشکار فیزیکی تا خشونت در گفتار در بر میگیرد. برخورد شما با این رفتارها چیست؟ […]
nima
باز هم یک متن دیگر فمینیستی که پر بود از نکات خنده آور و سفسطه در مقابل حقایق. برای مثال ، این سفسطه مزحک ؛ "در هر حال آنها ادامه دهنده نژاد انسان هستند. پس غیرمنطقی نیست که از جامعه به ویژه از مؤسسههای اقتصادی و محیطهای کاری انتظار داشته باشیم هزینههای مالی آن را بپردازند." در مقابل این دلیل منطقی: " استدلال آنها این است که از یک بنگاه اقتصادی کوچک نمیشود انتظار داشت که از تبعات اقتصادی بارداری خودخواهانه یک زن در دوران بحران اقتصادی آسیب نبیند." خیلی اجمالی به چند نکته مهم اشاره میکنم: ۱. زنان خود نیز نمیدانند چه میخواهند و کلا بطور عمومی به جز برخی استثنا ها، دارای قوه ادراک منطقی نیستند و مطالب در ذهنشان فاقد مرزبندی مشخص است. بنابر این، استدلال منطقی و کلا مباحسه با ایشان کلا زحمت بیهوده است. ۲. جنبش فمینیسم به همین الات بالا، یک حرکت خنده دار است . ۳. همین حرکت خنده دار هم میسر نبود مگر با همراهی مردان ۴. خود جنبش فمینیسم، در ذات خود یک حرکت خودکامه، سکییست و فاشیستی است. این جنبش به دنبال عدالت نیست. این جنبش، صرفا اخذ امتیازات بیشتر و بیشتر را در سر میپروراند. یک جنبش غیر فاشیستی و غیر سکییست، بایستی همانقدر که به زنان اهمیت میدهد، به مردان نیز اهمیت بدهد. در حالی که در جنبش فمینیسم، مردان هیولا های متخاصم یا افراد ابله تصویر میشوند. ۵. اگرچه زنان مردان را به سکسیست بودن متهم میکنند، این زنان هستند که برای جنس خود رنگ بر میگزینند، یا جنبش تشکیل میدهند و غیره... اگر مردان در طول تاریخ همواره پیروز و مطرح بوده اند، علت آن است که آنها ضریب هوشی بالاتری داشتند و این به خاطر داشتن هورمون تستوسترون است. حال زنها میخ%偗I8اهند جای برتری های نداشته را با فریاد و شیون پور کنند و عدم کارایی خود را به اسم حق به جامعه غالب کنند. ۶، بعید است که مردان روزی جنبش ماسکولیسم راه بیندازند، چون از این عقده ها ندارند. ولی جالب میشود که به جای استدلال برای زنان که اصلا متوجه منطق نمیشوند، مثل خودشان تهاجمی رفتار کرد و در صدد بر آمد تا هر چه بیشتر حقوق مردان را از این زنان خودخواه گرفت.
Marcelo
یک مشت ***. این حرف ها خیلی قدیمی هست. در غرب دیگه این چرندیات خریداری نداره. الان خود غربی ها هم فهمیده اند که این حرف ها از اول غلط بوده و نتیجه اش فقط از بین رفتن جایگاه خانواده در غرب و متضرر اصلیش کودکان هستند. خود همین افرادی که این حرف ها رو میزنند وقتی کارشون گیر میکنه از حربه های زنانه برای پیشبرد اهدافشون استفاده می کنند. دیگه حتی در خود غرب هم زن ها از فمینیسم حمایت نمی کنند. اینم لینکش: http://womenagainstfeminism.tumblr.com/
فرزانه
باز دو تا آدم ***حال پیدا شدند و نمی تواند بپذیرند که دوران بربریت و سلطه جوئی و بهره برداری جسمی و روحی از زنان رو به پایان است و حال باید افسارشان را به گردن خودشان بیندازند و به امیال مریض حال و وانفسای خودشان بخندند و نه به حقوق حقۀ انسانی دیگر. این حضرات که این همه مطلب خنده دار در این مقالۀ "علمی ، حقیقی و حقوقی" یافته اند ، مطمئن هستم که تا بحال یک کتاب علمی در دست نگرفته اند و مشکلشان همان مسائل و عقده های سر کوفته جنسی شان است که اینگونه با حقوق و شعور زنها در افتاده اند و دشمنی می ورزند و آنقدر بی سواد هستند که مضحک را با ز "مزحک" مینویسند.
abbas
نیما صحبتت کاملا مضحک و خنده دار بود این که زن هیچ گونه منطقی نداره پس چطور میتونه بره پزشک بشه چطور میره جراح مغز میشه دلیل حضور کمرنگش تو تاریخ ظلم مرد بوده زنی که تو تاریخ ب دلیل نیروری جسمانی پایین تر ار مرد همیشه مورد ظلم واقع شده و بیشتر نگاه جنسی ب اون بوده زنی که حق حرف زدنو ازش گرفتن برای مثال در شهر رم برخی از مردم وقتی مردی فوت میشد زن اون مرد رو بهمراه جسدش زنده زنده میسوزوندن در حالی که با حیوان هم همچین برخوردی نمی کردن یا در ازای بده کاری زنشون رو برای مدتی قرض میدادن وقتی که تو عصر حاضز جاهلیت کنار رفته و در انسان بودن زن شکی وجود نداره شما همچین حرفایی رو میزنی از انسانهای ماقبل تاربخ هم شعور پایین تری داری .... زن با مرد متفاوته چه از نظر رفتاری چه فکری چه جسمی ولی دلیل برتری مرد نمیشه همون طور که احساس خشم تو مرد بیشتره در زن احساس عاطفه بیشتره و اینا لازم و ملزوم همن نه یکی برتر از دیگری ... نو ع رفتار زن تو جامعه قطعه باید تفاوت داشته باشه ولی نباید از سمت مرد تحمیل بشه ... چه وظایف مردانه چه زنانه تعیین مرز مشخص برای وظایف زن و مرز بندی با مرد کار مشکلیه و این باید ی عهده ی خودشون باشه باید ببینیم خودشون چی میخوان نه امثال تو کاریزماتسم باهاشون هر جور دلمون خواست رفتار کنیم
Samrad
طبق معمول هموطنان رشید من می دونن چی رو نمی خوان ولی نمی دونن چی میخوان! نتیجه ی این معادله همیشه یه افتضاح تاریخی خواهد بود. کامنت نویسان گرامی! واقعاً این متن را خواندید و نظر نوشتید یا فقط با دیدن تیتر احساسات شما را دست به صفحه کلید کرد؟ مخصوصاً بانوان مومن و غیر مومن را می گویم که دقت نظری در بیانشان دیده نمی شود. بگذارید بر اصلی ترین موضوع که تعریف سکسیسم باشد تمرکز کنیم: "یعنی هرچیزی که رابطه مرد و زن را کلیشهای کند و نقشهای از پیش تعیین شده مردانه و زنانه را تبلیغ کند و اصل بداند و به تبعیض جنسیتی ختم شود." کلیشه ها یی مهم برای طرح مسئله : مرد دستگاه تناسلی ویژه ای دارد که کاربرد آن منحصر به فرد است. زن ساختار شیردهی منحصر به فردی دارد که مرد ندارد. مرد نمی تواند باردار بشود . مرد در برابر احساسات کمتر واکنش دارد ولی زن این موضوعی بسیار کلیدی است و اکثر زنها نمی توانند تفنگ بردارند ده ها کیلومتر بیابانگردی کنند و گلوله ای را در مغز دشمن متجاوز خالی کنند و عذاب وجدان هم نداشته باشند. مسئله : حالا یکی بیاید به زبان فصیح و قابل فهم برای هر دو جنس بگوید چگونه می خواهیم این کلیشه ها را باژگون کنیم؟ جای آنها چه قرار می دهیم؟ نتیجه گیری من این است که محور مرکزی مقاله بر مبنایی خیالی گذاشته شده که الباقی گفته ها نیز کمکی به غنای آن و نتیجه گیری مناسب نمی کند. حال اگر بانوان یا آقایان قدری احساسات و "خاطرات شخصی" را کنار بزنند و با منطق و مثال من ( و خود) را قانع کنند لطفی به همه ی بشریت کرده اند. بازتکرار شعار ها و یا سکوت که اغلب ناشی از ناتوانی در تحلیل و بیان است کمکی به هیچ اهل مطالعه ای نمی کند.
nima
سخنان ، کلمات و لحن فرزانه علیه منتقدان ، خود نشانه فاشیزم و سکسیسم فمینیست ها است. اگر کوچکترین دلیل منطقی داشت، مجبور نبود ناسزا بگوید یا مطالب نامربوط را به هم ببافد و سفسطه کند. آخر ، فرزانه خانوم، مردان چه نیازی دارند که از زنان استفاده ببرند یا آنها را استثمار کنند؟ این زنان هستند که از چندین هزار سال قبل تا همین لحظه، زندگی *** داشته اند و مردان شکار کرده اند یا کشت کرده اند و زنان خورده اند و بچه ها را بزرگ کرده اند و فکر میکنند چه کار شاقی انجام داده اند. حالا هم ۱۰۰ سال است که اصرار دارند کارهای مردان را انجام بدهند ولی حتی نمیتوانند درست پارک دوبل کنند، چه برسد به کارهای پیچیده تر. همیشه هم این زنان غیر منطقی که خود نیز نمیدانند چه میخواهند، کلی گو، طلبکار و خودخواه بوده اند، که بهترین نمونه اش خود همین فرزانه خانم است. البته متاسفانه فرزانه خانوم متوجه سخنان بنده نمیشوند. در پرانتز اضافه کنم که صحبت من در مورد اکثریت است و نه در مورد استثنا ها.
ayla
متاسفم که زندگیم جایی که میگذره که بعضی مردانش مثل همین کامنت ها فکر میکنن این اعتماد به سقف و خود علامه پنداری از کجا نشئت میگیره واقعا نمیدونم بخش بزرگی از فمینیسم در باره همین استثمار و زورگویی های برخی مردان هست که دارای باور های غلط هستند و بعد یکی پیدا میشه و میگه که این خودش سکسیسمه:))) واقعا حماقت تا کجا ؟ این همه مقاومت دربرابر درک کردن چه معنی ای داره؟ داریم توی کشوری زندگی میکنیم که ۷۰ درصد قبولی های رشته پزشکیش دختر هستن و هنوز جمعیتی بر این باورن که دختران نمیتونن منطقی و درست فکر کنند یا موفقیت های بزرگی کسب کنن !! این جمله ها میتونن رکورد کوتاه ترین جک هارو بزنن :)♀️
غضنفر
خب پس تبعیض درباره مردها اونقدر گسترده نیست. سر بازی... من دیگه حرفی ندارم.
Dead
فقط این نیست ، این که بعضیا ها میگن پسرا نمیتونن آرایش کنن ، پسرا نمیتون پیرسینگ بندازن و.... این هم سکسیست بودنه . هر فرد حق داره هر جوری که خودش میخواد زندگی کنه.