خامنهای، رهبری نظام اسلامی یا حکیم یگانه دوران؟
دو واقعه ادبی در روزهای گذشته، بار دیگر نشان داد که در جمهوری اسلامی هیچ چیز و از جمله ادبیات و هنر حتی اگر بخواهند نمیتوانند از سیاست تردامن نشوند.
دو واقعه ادبی در روزهای گذشته، بار دیگر نشان داد که در جمهوری اسلامی هیچ چیز و از جمله ادبیات و هنر حتی اگر بخواهند نمیتوانند از سیاست تردامن نشوند.
رابطه سیاست همچون یک پدیده اجتماعی با دیگر پدیدههای اجتماعی، نه غیر طبیعی است و نه مذموم. چه اکنون و چه در گذشته، هنر و قدرت (در وجوه گوناگونش از قدرت اقتصادی گرفته تا سیاسی) با هم در تعامل بودهاند، همانگونه که قدرت و دانش، یا همانگونه که دین و قدرت. این پدیدهها به عنوان پدیدههایی انسانی و در نتیجه اجتماعی نمیتوانند با هم بیارتباط باشند.
گاه قدرت، بستر رشد و گسترش رشتهای هنری یا شیوه و سبکی شده و گاه مانع شکوفایی آن. حاکمان اگر هنرمندان معترض و دلخواه را راندهاند، به هنر آنان میدان ندادهاند و میان آنان و مخاطبانشان دیوار کشیدهاند، در عین حال کوشیدهاند هنر و هنرمندان دلخواه خود را بپرورانند.
اما سیاستزدگی و تمایل قدرت برای حذف و انکار هرچه غیر از خود داستان دیگری است که این روزها در جمهوری اسلامی بارها روایت میشود.
رویداد اول:
سیمین بهبهانی هفته پیش درگذشت. او فقط شاعری بزرگ نبود که به خاطر نوآوریهایش در غزل تا آنجا پیش رفت که نیمای غزل خوانده شد، بلکه به خاطر زندگی سیاسی و اجتماعی و شجاعتش در دفاع از آزادی بیان و حمایت از فعالان اجتماعی و سیاسی محبوب مردم و مغضوب حاکمیت و در رأس آن آیتالله خامنهای بود.
درگذشت سیمین بهبهانی موجب شد تا نقل قولی از علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی به یادها بیاید. او در سوم شهریورماه سال ۱۳۸۹ در جمع شاعران پیرو ولایت، با مقایسه فروغ فرخزاد و سیمین بهبهانی گفته بود سیمین بهبهانی عاقبت به خیر نمیشود.
آقای خامنهای گفته بود: «من اسمی از بعضی شعرای زنِ دیگر نمیآورم؛ چون فروغ فرّخزاد اولاً مُرد، ثانیاً به اعتقاد من عاقبت بخیر هم شد. بعضیهای دیگر نه، عاقبت بهخیر نشدند و نخواهند شد؛ لذا به آنها اشارهای نمیکنم و از آنها اسم نمیآورم.»
مرگ سیمین بهبهانی اما خلاف این را ثابت کرد. ادای احترام به او در ایران، افغانستان، تاجیکستان و کشورهای مختلف جهان ثابت میکرد که اظهار نظر آقای خامنهای، بر خلاف آنچه دوست داشت نشان دهد، نه ادبی که سراپا سیاسی بوده است.
رویداد دوم:
چند روز از این یادآوری که با واکنش بسیار منفی دوستداران سیمین بهبهانی همراه شد نگذشته بود که سایت آقای خامنهای، شعر و یادداشتی از مهدی اخوان ثالث را که در سال ۱۳۴۱ در دفتر آقای خامنهای یادداشت کرده بود منتشر کرد و آن را نشانه رابطه عمیق رهبر نظام اسلامی با شاعران و ادیبان بزرگ روزگار خود دانست.
این سایت توضیح نداده که چرا این یادداشت در زمان زنده بودن مهدی اخوان ثالث، یا همان سال درگذشت او و یا حتی در همه این سالها از ۱۳۶۹ که مهدی اخوان ثالت درگذشت، منتشر نشده بود.
علت را باید در رویداد اول جست. اظهار نظر آقای خامنهای درباره سیمین بهبهانی برای او بسیار گران تمام شده بود. جایگاه و وجههاش خدشهدار شده بود و باید این چهره ترمیم میشد. به همین دلیل به نظر او رسیده که با انتشار برگی از دفتر یادداشتهای قدیمیاش، نشان دهد که از چه جایگاه و پایگاه ادبی برخوردار است.
صلاحیت ادبی خامنهای و نشانههایش
علی خامنهای هر سال دستکم یک بار، به سنت هزار ساله درباری شاعران مجیزگو و مدیحهسرای خویش را به حضور میپذیرد، شعرهایشان را میشنود و اجازه میدهد شاعرانی که با کلام او را ستودهاند، حالا فرصت بیابند که بر دستانش بوسه زنند.
در این جلسات آقای خامنهای شعر شاعران را تصحیح و شاعران را نصیحت میکند، اما حتی این هم عطش پایانناپذیر او را فرونمینشاند. در این جلسات یا در دیگر جلسات، معمولاً سالی چند بار به سراغ ادبیات و هنر میرود، احکام کلی در باب هنر و ادبیات میدهد، آنچه را خود میپسندد تنها شیوه و راه درست هنری و ادبی میداند و غیر آن را یکسره نابودشدنی و مبتذل و میرا و غیر قابل توجه.
آنچه به این روند ویژگی خاصی میدهد این است که او سخت میکوشد این همه را نه به عنوان رهبر نظام اسلامی، بلکه به عنوان استاد و علامه و ادیبی بیهمتا مطرح کند؛ یعنی درست خلاف آنچه واقعیت دارد.
موقعیتی فرضی را در نظر بگیریم. اگر علی خامنهای رهبر نظام اسلامی نبود، اگر مثلاً انقلاب نشده بود و او مسئولیتی سیاسی نداشت حتی اگر به مراودات خودش با طیفی از شاعران و نویسندگان عصر هم ادامه میداد، آیا اصولاً جایی و مجالی مییافت که چنین چیزهایی در باب ادبیات و هنر بگوید و جماعتی هم گوش تا گوش بنشینند و سر تکان دهند و به به بگویند؟ آیا همان بار اول که چنین میگفت، چنان پاسخ نمیگرفت که دیگر هوس نظریهپردازی ادبی و هنری به سرش نزند؟
آقای خامنهای و ذوبشدگان در او برای این صلاحیت ادبی از آسمان بر او نازل شده چند دلیل و سند میآورند از جمله از این قرار:
۱) او با نویسندگان و شاعران البته عمدتاً خراسانی و برای دورهای نه چندان طولانی حشر و نشر داشته (و این سؤال را اینجا مطرح نمیکنیم که او با همانها پس از انقلاب چهها کرد؟
۲) در دوران طلبگی با ادیبان و شاعرانی چون دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی مدتی همحجره بوده
۳) تا سن ۱۹ سالگی بیش از هزار رمان خوانده
۴) شعر مینویسد
۵) شعر و رمان و کلاً کتاب میخواند
۶) در مقام رییس جمهوری، در کنگره حافظ سخنرانی کرده
۷) در مقامهای سیاسیاش، به عنوان رییس جمهوری و رهبر نظام اسلامی با نویسندگان، شاعران و هنرمندان دیدار کرده
۸) مثل بسیاری مسایل دیگر، تصمیمات کلان فرهنگی کشور را میگیرد
در تمام این دلایل و اسناد مربوطه، هیچ نوشتهای که بر استادی او چنانکه خودش و بیشتر هوادارانش مدعی هستند دلالت کند یافت نمیشود.
خامنهای، یک علامه و استاد بیهمتا؟
درست است که آیتالله خامنهای حساسیت ویژه و خاص بسیاری به روشنفکران و شاعران و نویسندگان عمدتاً سکولار دارد، اما این روحیه که او در هر جمعی خود را سرآمد دیگران بداند، محدود به ادبیات و هنر نیست.
مثالهای بسیار میتوان یافت که نشان میدهد رهبر جمهوری اسلامی، به اعتبار آنکه یکشبه آیتالله شد، ولی فقیه شد و بر امت ولایت مطلقه یافت، چگونه در هر امر و حوزهای هر چقدر تخصصی، کارشناسیترین، دقیقترین، علمیترین و بینظیرترین نظر را دارد.
فرماندهان بلندپایه نظامی میگویند اطلاعات فرمانده کل قوا، حتی در اموری کاملاً تخصصی مثل ساخت ناو یا زیردریایی و یا صنایع موشکی از هر فرمانده نظامی و مهندسی بیشتر و عمیقتر است و رهنمودهایش در واقع چنان راهگشاست که انجام کارهای غیر ممکن را ممکن میکند.
مسئولان اقتصادی کشور میگویند بینش و دانش اقتصادی رهبر انقلاب نظیر ندارد و نظرات کارشناسی و دقیقی که درباره پیچیدهترین مسایل اقتصادی میدهد چنان است که استادان این رشته را متحیر میکند.
همه ما، این نکات را در اخبار روزانه میخوانیم و میبینیم و میشنویم. بنابراین، آیا جای حیرت است وقتی مثلاً محمد حسینی٬ وزیر ارشاد دولت دهم بگوید اشراف و احاطه آقای خامنهای به حوزه فرهنگ و هنر مثالزدنی است٬ هیچ رهبری در دنیا به اندازه وی جامعالاطراف نیست٬ دولتمردان خارجی عنایت رهبر به ادبیات را تحسین میکنند و وزیر فرهنگ روسیه از سطح بالای اطلاعات رهبر از ادبیات روسی تعجب کرده است؟
نظرها
rahim
نظرات ادبی سیّدعلی خامنهای : دن آرام یکی از بهترین رمانهای دنیاست. البته جلد اولش بهتر است. http://m.friendfeed-media.com/febcb7392ad0bcedece1d498a7ecb8386666371a
مرادی
سلام قدرتمندان برای کنترل اراده و افکار مردم به ساحرین متوسل میشوند و آنها را تشویق میکنند به تولید هر چه بیشتر سحر و جادو.از سحر و جادوی سخت ابزاری شعبده در زمان فرعون تا سحر و جادوی شاعران زمان پیامبر اسلام. شاعرانی که فقط با بازی با کلمات دنیای توهمی را برای مردم ایجاد میکنند و راهی برای آنها در زندگی و مبارزه با قدرتمندان ظالم ارائه نمی دهند.این خلاصه سوره الشعرا در قرآن است... هنوز که هنوز است این روند ادامه دارد.سحر و جادوی سخت ابزاری همچون فیلم و نمایش تا شعر و ادبیات.آن قسم از آنها که راهی برای مقابله با ظالمین ارائه نمی دهند بلکه فقط توهم ایحاد می کنند و سلب اراده از ضعفا و وعده و فریب. قدرتمندان هم به رسول الله اتهام سحر و جادو میزنند و بیان وجود عالم غیب وعده های آخرتی را ابزاری برای سلب اراده و منحرف شدن افکار مردم میدانند... در این میان واقعیت و اوضاع زندگی مردم ملاک عمل قرار میگیرد.عملکرد کدام جبهه به بهبود روش زندگی مردم می انجامد؟ در تنویر افکار مردم موثر واقع میشود؟ به سالم سازی روح و روان مردم ضعیف و جرئت و جسارت دادن به آنها در فراهم ساختن زندگی شرافتمندانه به آنها کمک میکند؟ قرآن با ارتباط دادن عملکرد این جهانی با جزای این عملکرد ها در این جهان و آن جهان قدرتمندان را به کمک به ضعفا و دادن حق آنها به ایشان تشویق میکند تشویقی نه از روی وعده و وعید بلکه رخداد حتمی قیامت و ... ضعفا را نیز به مبارزه با قدرتمندانی که دست از اسراف و فساد بر نمی دارند تشویق میکند و به پاداش مجاهدت های خود در این سرا و سرای دیگر وعده میدهد.... بدون اعتقاد به دنیای دیگر برای دیدن جزای اعمال هیچ قدرتمندی براحتی دست از انباشت قدرت و ثروت در میان خود و خویشان دست برنخواهد داشت.وسوسه و جادوی آنها همواره در کار خواهد بود. بنابراین میبینیم سحر و جادوی پیامبران (البته بزعم قدرتمندان) مفید تر از سحر و جادوی پوشالی قدرتمندان است...
مرادی
سلام در ادامه عرایض قبلی عرض میکنم که مشخصه اصلی سحر و جادو پنهان کردن رابطه هاست.رابطه غیب و شهادت رابطه علت و معلول. برای همین است که قدرتمندان میخواهند با سحر و جادوی فیلم و نمایش و ادبیات و شعر و شاعری وابسته رابطه ها را کتمان کنند. در مقابل مبارزین اعم از ادیبان و هنر مندان با بیان رابطه ها راه را به مظلومان نشان میدهند و خودشان در صف اول مبارزه قرار میگیرند. تفکر در این زیست فعلی وقتی نتیجه بخش است که رابطه ها را دریابیم.از جمله اینکه آیا در پس پشت این جهان چیزی مرتبط نهفته است؟... در جامعه نیز رابطه ها وجود دارند هر چند دیده نشوندمشکلات اجتماعی عللی دارند که عاملین آنها نمی خواهند مظلومین و مواجهین با آن مشکلات از آن علل و عوامل آگاه شوند.... خداوند نیز در قرآن با بیان رابطه بین غیب و شهادت و دنیا و آخرت و ظالم و مظلوم راه واقعی و حقیقی را نشان میدهد.در اینجا هم قدرتمندان میخواهند رابطه بین آیات دیده نشود. آیات را مجزا از یکدیگر میخوانند. چینش آیات را از روی حکمت (حکمت خود ساخته) نمی دانند و به آن اعتبار نمی دهند.البته این نظر را علنا بیان نمی کنند در قالب اینکه ما نمی توانیم تفسیر کنیم و باید افراد خاصی از قوم و قبیله خاصی آنرا برای ما تفسیر کنند نظر خود را پنهان مینمایند. البته خداوند نیز پنهان میکند ولی خود ش میگوید که پنهان میکند چرا که کمی توان درک ما را در ساختار مادی فعلی می داند...
hasani
در ۱۳۴۰ فکر هیچ اخوندی بفکر خلیفه شدن و دستیابی بحکومت و قدرت و مال و منال نمیرسید........خامنه ای هم مثل بقیه اخوندها در صلح و صفا زندگی میگذراند و پیپ میکشید .... اقای جیمی کارتر و انگلیس برای متلاشی ساختن اوپک بکمک بی بی سی ٬ شاه را برکنار و حکومت اسلامی را اعلم کردند وکارتر همچنان در پی حمایت گروههای اسلامی جهادی و خلیفه و حکومت اسلامی میباشد. ! چند روز پیش نیز در مراسم جمع اوری میلیونها دلار برای حماس شرکت داشت ! ظاهرا دولت اسلامی داعش هم کمی از محدوده اش پا فراتر گذاشته که مورد تنبیه قرار خواهد گرفت ! در حالیکه خاورمیانه در کشمکش وتنش و موشک باران غرق شده٬ کشتی های نفتکش حکومت اسلامی و اقلیم کردستان و حتی دولت اسلامی داعش و....مثل روح سرگردان در اقیانوسها دربدر بدنبل خریدار نفت ارزان میباشند.
faryad
برادر نویسنده٬ با این مقاله *** کلمه ٌ حکیم ٌ را خدشه دار کردی !
nima
عکس؛ پرداخت سهم اسد از دلارهای آزادشده ژنو شفاف نیوز: رئیس جمهور سوریه در دیدار رستم قاسمی، دبیر ستاد توسعه همکاریهای جمهوری اسلامی و سوریه از حمایتهای بیشائبه رهبری و دولت جمهوری اسلامی ایران قدردانی کرد. http://www.iranpressnews.com/source/177017.htm
عبداله
خامنه ای در صحبت های خود مقابل نمایندگان مجلس خبرگان ضمن انتقاد از روحانی گفت به دو دلیل فکری _ فرهنگی و نظامی_ امنیتی غرب ضعیف شده است و نمونه غزه و داعش را مثال آورد منظور خامنه ای این بود که ما نیازی به انعطاف در مقابل غرب نداریم و از دوران نرمش قهرمانانه به دوران ورزش قهرمانی میرویم احتمالا خامنه ای وضعیت را اینگونه میبیند که غرب نتوانسته به علت واکنش افکار عمومی در غزه اقدام بیشتری انجام دهد و این میرساند که افکار عمومی اعتقادی به بافته های ایدئولوژیک غرب ندارد و همچنین غرب به دلایلی قادر به انجام اقدام نظامی نیست مردم تمام دنیا معمولا از شرایط بین المللی و اوضاع کشور های دیگر بی اطلاع هستند چرا که با مسائل آن به صورت روزمره مشغول نمیباشند ایران نیز از این نظر بدتر از کشور های غربی میباشد و مردم ایران از 100سال قبل بینش روشنی نسبت به دنیا نداشته و یا کلا بی اطلاع بودند مساله زبان و همچنین ایزوله بودن ایران در دو قرن اخیرش این روند را تشدید هم کرده است البته این فقط ایران نیست مردم تمام دنیا معمولا یک ادراکی از اوضاع پیرامون و محلی و کشور خود دارند اما نسبت به مسایل جهانی گنگ هستند اما میتوان گفت این گنگی در مردم ایران بیشتر است حالا هر دولت و یا گروهی میتواند نسبت به این گنگی مردم نهایت استفاده را ببرد و با ترسیم یک شرایط خیالی در بیرون مرزها وضعیت داخل را به سود خود تغییر دهد میدانیم که در انقلاب ایران نیز کلید واژه اصلی نه شرایط داخلی که وابستگی به غرب و استکبار بوده است خمینی اندک اطلاعی از غرب نداشت و صرفا اسیر توهمات خود شده بود به همین دلیل غرب میتواند شیطان بزرگ و عامل تمام بدبختی ها باشد مذهبیون میتوانند سینما رکس را آتش بزنند و عده زیادی را بسوزانند اما شاه را مردم به عنوان عامل جنایت بشمارند و یا در خصوص داعش میتوان به راحتی آمریکا را متهم نمود که داعش را درست کرده تا اسلام ایران را بدنام کند و حتی میتوان از برخی گفته های نویسندگان آمریکایی و اروپایی نیز سند آورد در حالی که خود اصلا متوجه منظور این نویسندگان نیستند اینکه یک نویسنده میگوید ما اشتباه کردیم که از گروه های مذهبی افغان در مقابل شوروی و حکومت کمونیست افغانستان حمایت کردیم آن ها به این نتیجه میرسند که آمریکا طالبان را درست کرده است در حالی که در آن وقت شوروی دشمن درجه یک آمریکا بوده است لذا احزاب و گروه های که شرایط بین الملل را پشتوانه ایدئولوژیک خود برای حکومت میگذارند مثل ایران شوروی کره شمالی به علت بی اطلاع بودن مردم به راحتی میتوانند تبلیغات را دست بگیرند اما همین خامنه ای در نظر نمیگیرد که موضوع غزه مربوط به امسال و پارسال نیست و حتی افکار عمومی غرب در گذشته نیز ضد شاه بوده است و همین فشار های حقوق بشری در زمان کارتر باعث شد که خمینی به فرانسه برود و شاه سقوط کند و از طرف دیگر پوشیده نگه داشتن نقش اوباما است اوباما در همان ابتدا طرح بوش در خصوص سیستم دفاع موشکی در مقابل روسیه را در غرب برچید و همین باعث اقدامات اخیر پوتین شده است و یا خامنه ای نقش خود در ترغیب آمریکا و کمک هایش به آمریکا برای حمله به عراق و افغانستان را نادیده میگیرد و یا حتی همین مذاکرات فعلی ایران با آمریکا را نادیده می گذارد مساله واقعی و عینی این است که ایران با غرب مماشات کرده اما گویا از نظر خامنه ای این مذاکرات در دنیایی دیگر و او نیز در دنیایی دیگر میباشد این ها تفاوت جوامع باز و بسته میباشد در جوامع بسته همیشه چیزی هست که بتواند رفتار سردمداران آن ها را از قیمت اقلام غذایی گرفته تا جنایت و کشتار توجیه کند
عبداله
قبل از فردوسی میگفتند توانا بود هرکه زر دارد فردوسی گفت توانا بود هرکه بی آز بود فردوسی نداشتن آز را نشان توانگری میدانست نه داشتن زر را اما سعدی آمد و گفت توانا بود هر که دانا بود سعدی برخلاف فردوسی داشتن را توانایی نامید نه نداشتن را و آن داشتن دانایی است فرانسیس بیکن نیز میگوید دانش قدرت است بیکن از چندین بت نام میبرد 1_بت قبیله 2_ بت بازار 3_ بت غار 4_ بت نمایشخانه و تا این بت ها نشکند هیچ پیشرفتی صورت نمیگیرد
عبداله
خامنه ای فردی است که معتقد است افزایش جمعیت معادل با افزایش قدرت است و دشمنان نمی خواهند که ایران پر جمعیت باشد همین فرد وقتی با اقلیت یهودی مواجه میشود از سلطه آن ها بر جهان میگوید اما چگونه است که جمعیت کم یهودی جمعیتی با کیفیت بوده و نسبت به جمعیت خود بیشترین تعداد متخصص و نویسنده و دانشمند دارد چگونه است که گروه کم جمعیت داعش افواج شیعه امام حسین در عراق را با آن همه جمعیت میلیونی در عاشورا و تاسوعا دچار دردسر میکند و یا چگونه است سپاه اندک اسکندر سپاه پر جمعیت هخامنشیان را تار و مار میکند و یا چگونه در جنگ بدر جمعیت قلیلی سپاهیان مکه را مضمحل میکنند در تاریخ موارد اینچنین زیاد است به نظر می آید کیفیت جمعیت پارامتر مهمتری نسبت به کمیت آن میباشد حتی جمعیت زیاد آسیب رسان هم است اما در حالی که نمودار جمعیتی ایران بدون تبلیغات اخیر حکومت در حال اصلاح بوده است معنی این تبلیغات باید مساله عجیبی باشد خامنه ای که خود در سرکوب 88 با اتکا به نیروهای وِیژه و نه معمول حکومتش را حفظ کرد و حکومت ایران نیز الیگاریشی از اقلیت بر اکثریت میباشد بعید است خامنه ای به کارایی کمیتی که ممکن است علیه او اقدام کند اعتقاد چندانی داشته باشد این آقا که تا دیروز دلبری بی زوال بود اکنون بر روی تخت افتاده است در هر صورت در کشورهای استبداد زده مثل ایران اینکه سلطان بر تخت افتاده باشد بجای آنکه با اقتدار بر آن نشسته باشد نشانی خوبی نیست در زمان خمینی نیز وقتی خمینی بر تخت افتاد سرکوب ها و تصفیه ها آغاز شد این اقدام خامنه ای پیامی است به زیر دستان که خود باید مستقلا به وظایف اقتدارگرایانه خود عمل کنند و منتظر دستور از جانب آقای ایران نباشند
مانی
همه اش کشک است.سواد درست حسابی ندارد. هوشنگ اسدی می گفت در زندان که با هم بودند نه هدایت را نه فروغ را و نه شاملو را قبول نداشته. خوب پس کی را قبول داشته.؟ لابد اخوان را؟ خوب پس چرا جیره و مواجبش را قطع کرد؟ لابد شفیعی را؟ پس چرا از زور فقر مدتی به امریکا رفت؟ همه اش دروغ است. این اقا مگر اخوند نیست؟ خوب تگلیفش معلوم است. اینهمه رمان خوانده؟ خوب اگر راست می گوید یک مقاله خواندنی در مورد داستا یو سکی بنویسد تا من نظر دهم که ایا سواد دارد یانه؟. همانقدر که در فقه باسواد است در شعر و رمان هم سواد دارد. اگر سواد داشت . امام جمعه اش احمد خاتمی نمی شد. اگر سواد داشت تئو ریسینش حضرت تمساح نمیشد. کار یک تمساح جز قورت دادن چیست. ایا اینها با شعر و رمان جور در می اید؟ همان حکایت قسم و دم خروس است. فرزانگی و دانایی علامت دارد. علامتش در حرف و سخن و عمل است. کسی می تواند فرزانگی ایشان را به من نشان بدهد. تا از او الگو بگیرم؟