● دیدگاه
چرا آیتالله خمینی در شکلگیری جنگ ایران و عراق مقصر است؟
علی افشاری- ادعاها و گزارشهای متعددی وجود دارد که نشان میدهد آیتالله خمینی علیرغم آگاهی از تهدیدات صدام و برنامهریزی دولت عراق برای حمله نظامی، بیاعتنایی اختیار کرده و از اقدام لازم برای بازدارندگی خودداری کرده است.
با وجود گذشت ۳۴ سال از آغاز جنگ هشت ساله ایران و عراق هنوز زوایای پنهان و ناگفتههای زیادی از چگونگی وقوع، تداوم و پایان این رویداد مهم تاریخی وجود دارد. سالگرد هفته نخست جنگ فرصتی است تا به ابعاد مغفول این واقعه زیانبار برای کشور پرداخته شود.
البته زمان شروع جنگ درست اعلام نشده و بر خلاف تصور غالب، ۳۱ شهریور زمان گسترش منازعه از حملات محدود به نبردی تمام عیار است.
یکی از جنبههای مغفول در موضوع جنگ هشت ساله، نقش آیتالله خمینی در تحریک دولت وقت عراق به تهاجم نظامی به ایران است. البته بر اساس مستندات معتبر، آغازکننده جنگ صدام حسین بود. اما نه وی و نه سلفش حسن البکر هیچکدام از ابتدا قصد حمله به ایران را نداشتند. سهلانگاری و برخورد نامناسب مسئولان وقت حکومت و بهخصوص تحریکات آیتالله خمینی باعث شد تا خواست بالقوه عراق برای تضعیف ایران جامه عمل بپوشد.
در واقع ترکیبی از عوامل تهاجمی و دفاعی، صدام حسین را به سمت این تصمیم سوق داد. شناسایی دولت وقت عراق به عنوان تجاوزگر دلیل نمیشود مسئولیت حکومت ایران و بهخصوص آیتالله خمینی در شکلگیری جنگ و یا عدم انجام اقدام موثر برای بازدارندگی را نادیده گرفت.
مسئول اصلی و آغاز کننده جنگ دولت وقت عراق است. آیتالله خمینی و حکومت ایران نقش مستقیمی در راه اندازی جنگ نداشتند اما مواضع تحریکآمیز آیتالله خمینی و سهلانگاری دیگر بخش های نظام باعث شد تا زمینه برای تحقق برنامه صدام در حمله نظامی به ایران مساعد شود.
باید توجه داشت سیاست اولیه دولت عراق ایجاد رابطه خوب با جمهوری اسلامی و در عین حال تقویت قومیت عرب در معادلات سیاسی خوزستان بود. عراق اولین کشوری بود که جمهوری اسلامی را به رسمیت شناخت. حسن البکر پیروزی انقلاب و تشکیل نظام جمهوری اسلامی را به آیتالله خمینی تبریک گفت و خواهان روابط دوستانه شد. دولت بازرگان نیز تشکر کرد و عباس امیر انتظام سخنگوی دولت خواهان روابط برادرانه بین دو کشور شد.
در شهریور ۱۳۵۸ صدام حسین دعوتنامهای برای مهندس بازرگان رئیس دولت موقت فرستاد تا برای بهبود روابط فیمابین به عراق سفر کند. اما این اتفاق نیفتاد و مسئولان دولت اهمیتی به بهبود روابط با عراق ندادند. آخرین تلاش صدام دیدار با دکتر یزدی در اجلاس کشور های غیر متعهد در کوبا بود که باز فرجام مثبتی در بر نداشت.
صدام در این دیدار صریح مشکلات را با دکتر یزدی در میان میگذارد و حسن نیت خود برای حل اختلافات را بیان میکند. متقابلا دکتر یزدی نیز از اراده جمهوری اسلامی برای ایجاد رابطه خوب با دولت عراق سخن میگوید.
در این میان انتخاب سید محمود دعایی به عنوان سفیر ایران در عراق نیز باعث ناراحتی صدام شده بود. بر مبنای برخی از ادعاها که بر اساس مستندات موجود، راستآزمایی آنها ممکن نیست، دعایی پیش از انقلاب از امکانات مالی و سیاسی دولت وقت عراق استفاده میکرده و از موضع پایین با مسئولان عراقی مرداوده داشته است. از این رو انتخاب وی به عنوان سفیر از دید دولت عراق عملی توهینآمیز تلقی میشد.
اما صدام دلایل مختلفی برای برخورد تهاجمی با ایران داشت. او به عنوان کسی که میخواست قهرمان اعراب باشد از گشودن جبهه جنگی با ایران و بخصوص جمهوری اسلامی که به عنوان جریانی شیعی داعیه صدور انقلاب به کشور های اسلامی و زعامت جهان اسلام را داشت، استقبال میکرد.
از سویی دیگر مسائل ژئوپلتیکی و منافع عراق نیز وی را تشویق میکرد تا از فرصت ضعف ارتش ایران بعد از انقلاب استفاده کرده و امتیاز هایی را که در قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر از دست داده بود، دوباره به چنگ آورد. در این میان نیمنگاهی نیز به الحاق بخشهایی از خاک خوزستان و یا تقویت اعراب خوزستان در اداره این استان داشت.
رویارویی حکومت با آمریکا و غربستیزی و همچنین روابط غیر حسنه با شوروی و کشور های عربی در منطقه نیز صدام حسین را به برخورداری از پشتیبانی منطقهای و جهانی در تضعیف جمهوری اسلامی و مهار آن امیدوار ساخته بود.
اما آنچه به صدام حسین جرات داد تا در تحلیل آخر برای دفاع حمله را انتخاب کند، احساس خطر از حرکتهای تحریکآمیز جمهوری اسلامی در بین شیعیان عراق بود. تحرک حزبالدعوه و تلاش برای تکرار تجربه انقلاب اسلامی در عراق زنگ خطری برای حکومت عراق بود. آغاز ترور برخی از وزراء کابینه صدام موجبی شد تا سیاست سختگیری بر شیعیان و اخراج عراقیهای ایرانیتبار از سوی دولت عراق کلید بخورد و در نهایت برای دفع خطر به اقدامی تهاجمی برای سرکوب نهضت اسلامی – شیعی عراق روی آورد.
با این مقدمه ،مسئولیت آیتالله خمینی در وقوع جنگ را میتوان در دو محور کلی دستهبندی کرد. نخست تحریک و تشویق مردم عراق به قیام و براندازی حکومت حزب بعث، و سپس بیاعتنایی در خصوص هشدار های صدام.
تحریک به قیام در عراق
آیتالله خمینی به دلایل متعددی انگیزه بالایی برای دعوت به راهاندازی انقلاب اسلامی در عراق داشت. از دید وی انقلاب بهمن ۵۷ در ایران با انگیزه اسلامی انجام شده و محدود به مرزهای ایران نبود. وی در اندیشه بسط گفتمان انقلاب اسلامی به کل جهان اسلام و احیای خلافت اسلامی بود. در این مسیر عراق را به دلیل حضور قوی مراجع شیعه نزدیک ترین کشور به ایران میدانست. از این رو سعی کرد تا شیعیان عراقی را برای تکرار تجربه جمهوری اسلامی تشویق نماید. در عین حال وی نظر شخصی منفی به حکومت عراق و شخص صدام حسین نیز داشت و انها را در جبهه کفر و غیر اسلامی به شمار میآورد.
او در هنگام اقامت در عراق روابط تنشآلودی با دولت این کشور داشت و حاضر به همکاری با آنها در دعوای ایران و عراق نشده بود. صدام مدعی بود که همه خواستهای آیتالله خمینی را دولت عراق انجام داده بود. اما وی به همکاری دولت عراق احترام نگذاشته بود.
البته باید در نظر داشت آیتالله خمینی فعالیت وسیعی در تهییج و تحریک مردم عراق انجام نداد و به صدور تعداد محدودی پیام و سخنرانی تا قبل از جنگ بسنده کرد. اما همین موارد در مشتعل کردن آتش درگیری بین دو کشور تاثیر بهسزایی داشت. حکومت و بهخصوص نهادهای انقلابی و بخشهای افراطی کمکهای سیاسی، رسانهای و مالی در اختیار انقلابیون شیعی عراقی قرار دادند و عملا ایران را به مرکز اصلی فعالیت اپوزیسیون مذهبی عراق بدل ساختند.
در عین حال دولت وقت عراق نیز به حمایت از نیرو های هویت طلبی قومیتی و دخالت در درگیریها در استانهای خوزستان و کردستان پرداخت.
تحریکات آیتالله خمینی در خصوص تشویق مردم عراق به راه اندازی انقلاب اسلامی را میتوان بهشرح زیر دستهبندی کرد:
پس از اینکه دولت عراق اولین موج اخراج عراقیهای ایرانی تبار را شروع کرد. آیتالله خمینی طی پیامی در تاریخ 20 فرودین 1359 چنین گفت: «ملت شریف ایران، میهمانان عزیزی که به توطئه آمریکا و دست جنایتکار رژیم منحرف بعث عراق با از خانههای خود آواره شدهاند و با وضع اسفناک فجیعی فرستاده شدهاند را گرامی دارید.... صدام حسین که با ملت شریف عراق مواجه شده است و خود را در معرض هلاکت میبیند می خواهد با صحنه سازیها اذهان برادران اسلامی ما را از خود و رژیم منحط خود منصرف کند تا چند صباح دیگر به جنایات خود ادامه دهد. آنکه دستش تا به مرفق به خون جوانان غیور عراقی آلوده است، میخواهد خود را طرفدار ملت عرب جا بزند آنکه به خیال خود عربیت را از اسلام والاتر می داند. به اسلام پشت کرده به زعم آنکه ملت های عرب را به خود متوجه کند. غافل است که ملت عزیز عرب از اسلام چون جان شیرین حفاظت میکند و با دشمنان اسلام چون اسلاف خود در صدر اسلام به جنگ وستیز بر میخیزد- برادران عرب ما بدانند که ملت عزیز ما با دشمنان آنان که در راس آنها رژیم منحوس بعث است دشمن و با دوستان آن دوستند و در مصیبتهایی که آنان از آن رژیم فاسد میکشند، با آنان شریک هستند. به امید آنکه رژیم بعث چون رژیم شاهنشاهی به زبالهدان تاریخ افکنده شودو امید است نصر و فتح مسلمین نزدیک باشد» (1)
آیتالله خمینی در تاریخ ۲۸ فروردین ۱۳۵۹ در دیدار با اعضاء ستاد بسیج شهرستانها گفت: «دولت عراق دولتی است كه یك عده نظامی آمدهاند و دور هم نشستهاند و خودشان هرچه میخواهند میكنند. اینها پوسیده هستند، این صدام حسین عقلش هم عقل درستی نیست و پوسیده است و همه حرفهایش این است كه ما عرب هستیم. معنایش این است كه ما عرب هستیم و اسلام نمی خواهیم ... ارتش اینها از همین مسلمانها، از همین اهل سنت هستند، از همین شیعهها هستند. خب ارتشی كه از مسلمین است قیام میكند. ملت شریف عراق خودش را از چنگ اینها بیرون بیاورد. ارتش عراق باید توجه به این معنا داشته باشد كه اینها را خودش سركوب كند و خودش از بین ببرد.»
صادق قطبزاده وزیر خارجه وقت طی نامه ی به دول اسلامی خواستار نجات جان سید محمد باقر صدر رهبر شیعیان مخالف صدام در عراق شد. او در این نامه خواستار پیمان آسمانی کشور های اسلامی میشود و میگوید امروز روز نابودی حکومت بعث عراق شبیه حکومت شاه است. در بخشی از این نامه آمده است : «جمهوری اسلامی ایران دیگر سکوت و مدارا را در مقابل این همه جنایت [ توطئه قتل محمد باقر صدر] جایز نمیداند، و مبارزه با این رژیم منفور را جزئی از مبارزه خود با امپریالیزم و صهیونیزم بینالملل تلقی کرده، تجاوز نظامی رژیم بعث عراق را به شدید ترین وجه جواب میدهد» (2)
این نامه تقریبا به معنای اعلان جنگ است. با توجه به رابطه نزدیک قطبزاده با آیتالله خمینی غلط نیست اگر گفته شود این نامه با نظر مثبت وی منتشر شده است.
آیتالله خمینی با صدور بیانیهای در تسلیت کشته شدن آیتالله محمد باقر صدر با خطاب قرار دادن نیرو های میانی و رده پایین ارتش عراق میگوید : « ... من از رده بالای ارتش عراق مایوس هستم لکن از افسران، درجهداران وسربازان مایوس نیستم و از آنان چشمداشت آن دارم که یا دلاورانه قیام کنند و اساس ستمکاری را برچینند همان سان که در ایران واقع شد و یا از پادگانها و سربازخانهها فرار کنند و ننگ ستمکاری حزب بعث را تحمل نکنند. من از کارگران و کارمندان دولت غاصب بعث مایوس نیستم و امیدوارم که با ملت عراق دست به دست هم بدهند، و این لکه ننگ را از کشور بزدایند. (3)
طبق ادعای روزنامه جمهوری اسلامی، پیامهای آیتالله خمینی و دعوت وی به براندازی حکومت عراق به زبان عربی ترجمه شده و در بین نظامیان و مردم عراق توزیع شده بود. (4)
آیتالله خمینی همچنین با درخواست سید محمد باقر صدر برای حضور در ایران مخالفت میکند و اصرار میکند او در عراق بماند و رهبری قیام شیعیان عراق را در دست بگیرد.
با توجه به اینکه آیتالله خمینی نفر اول حکومت ایران و قدرتمندترین فرد در تصمیمگیریها بود لذا اظهارات وی به معنای دخالت و تشویق شورش در عراق تفسیر میشد.
بیاعتنایی به هشدار های صدام
ادعاها و گزارشهای متعددی وجود دارد که نشان میدهد آیتالله خمینی علیرغم آگاهی از تهدیدات صدام و برنامهریزی دولت عراق برای حمله نظامی، بیاعتنایی اختیار کرده و از اقدام لازم برای بازدارندگی خودداری کرده است. این موارد به شرح زیر هستند.
سید محمود دعایی می گوید چندین مورد با آیتالله خمینی در خصوص برنامهها و مقاصد دولت عراق صحبت کرده است و گفته آنها خواهان تعیین یک مذاکره کننده رسمی خارج از دولت موقت از سوی آیتالله خمینی هستند تا با خود صدام مذاکره نماید، اما آیتالله خمینی میگوید به حسن نیت عراقیها اعتماد ندارد و قصد آنها فریب است و موضوع را به بعد از تشکیل دولت و مجلس احاله میدهد. البته مهندس بازرگان روایت دیگری از رایزنی دعایی داشت که در سالیان گذشته توسط پسرش عبدالعی بازرگان بیان شد. طبق این روایت که دعایی آن را تکذیب کرد، صدام به دعایی میگوید به ایران برود و به آیتالله خمینی پیغام دهد که اگر ایران از تحریم قومی و مذهبی در عراق دست بر ندارد به کشور حمله نظامی می کند. دعایی پیغام را میدهد و تصریح میکند صدام را میشناسد و تهدیدش را جدی باید گرفت. اما آیتالله خمینی در این دیدار که آیتالله بهشتی و مهندس بازرگان نیز حضور داشتند، میگوید ادعای صدام بلوف است. دعایی به گریه میافتد اما باز هم تاثیری نمیکند و در نهایت آیتالله خمینی به وی تکلیف
میکند که به سر کارش بر نگردد.
مهندس عباس امیر انتظام گزارش میدهد بخشهایی از جامعه اطلاعاتی آمریکا از جمله «ستاد هشدارهای استراتژیک شورای امنیت ملی آمریکا» در شهریور ۱۳۵۸ با امیر انتظام تماس گرفته و اخباری مبنی بر قصد عراق به حمله نظامی میدهند. در نهایت در جلسهای که مهندس بازرگان و دکتر ابراهیم یزدی حضور داشتهاند، اطلاعاتی از سوی نمایندگان دولت آمریکا ارائه میشود. امیر انتظام مدعی است آیتالله خمینی در جریان این اطلاعات بوده اما دکتر یزدی می گوید اطلاعات در مورد احتمال حمله عراق به ایران، برای ما چندان تازه و جالب نبود... اطلاعات خود ما از تحرکات عراق در مرزهای ایران به مراتب بیشتر از آن عکسهای هوایی بود. مدارکی دال بر اطلاع آیتالله خمینی از محتوی این دیدار در دست نیست. اما دکتر یزدی مدعی است آیتالله خمینی و اعضاء شورای انقلاب در جریان اراده دولت عراق برای حمله نظامی به ایران بودهاند.
بنی صدر مدعی است حداقل دو مورد موثق درباره اطلاع آیتالله خمینی از احتمال حمله عراق به ایران و بیتوجهی او به این مسئله وجود دارد: «گزارش ستاد ارتش که به دستور من با نفوذ در عراق تهیه شده بود و توسط سرلشگر ولیالله فلاحی فرمانده نیروی زمینی ارتش و رئیس اداره اطلاعات وقت ارتش به خمینی گزارش شد و گزارشی که با تصویب شورای انقلاب و توسط صادق قطبزاده به مبلغ ۲۰۰ هزار دلار خریداری شده و به آقای خمینی ارائه شده بود.»
او اشارهای به اینکه این گزارش از کجا خریداری شده بود نمیکند اما میافزاید که پاسخ رهبر نخست جمهوری اسلامی به تمام این هشدارها و گزارش ها درباره احتمال قریب به یقین حمله عراق به ایران، بیتوجهی محض بود: «خمینی گفت اینها همهاش دروغ است. ارتشیها اینها را میسازند تا پای آخوند را از قشون قطع کنند.»
مهدی کتیبه سرهنگ بازنشسته و رئیس وقت اداره دوم ارتش میگوید دو هفته قبل از جنگ از تصمیم ارتش عراق برای حمله نظامی به ایران مطلع و با تهیه گزارشی بنی صدر را در جریان قرار میدهد. بنی صدر پیشنهاد میدهد گزارش را به آیتالله خمینی هم بدهند. او و ولیالله فلاحی پیش آیتالله خمینی میروند و گزارش را به همراه نقشه جابهجایی نیرو های ارتش عراق برای وی توضیح میدهند. آیتالله خمینی آنها را به دیدار با رجایی، خامنهای و رفسنجانی احاله میدهد. سرانجام موضوع به گزارش در صحن علنی مجلس در جلسه خصوصی منتهی میشود که نتیجه مشخصی ندارد.
منصور فرهنگ تعریف میکند پیش از دیدار با صدام در اجلاس کشور های غیرمتعهد همراه با دکتر یزدی دیداری با آیتالله خمینی داشتهاند: «من شاهد بودم که آقای یزدی پس از توضیح کوتاهی درباره اهمیت قرارداد الجزایر و مثبت بودن آن برای ایران، از آیتالله خمینی سوال کرد که "چنانچه عراقیها در طی ملاقاتی که در کوبا با آنها خواهیم داشت جویا شوند که آیا ما قرارداد الجزایر را میپذیریم یا خیر و پاسخ ما چه باید باشد؟" آیتالله خمینی مکث کوتاهی کرد و گفت: "نه بگویید آری، نه بگویید نه".»
حالت چهره آقای یزدی بعد از شنیدن این "راهنمایی" بیانگر تعجب و نگرانی او از برخورد آیتالله خمینی با مسائل سیاست خارجی کشور بود.
هنگام بازگشت از قم به تهران از آقای یزدی سوال کردم که آیتالله خمینی با چه حساب و منطقی از تایید قرارداد الجزایر امتناع میکند؟ پاسخ او این بود که آیتالله خمینی هیچ توجهی به محتوا و اهمیت قرارداد و پیامدهای مبهم گذاشتن موضع ایران ندارد، بلکه در ذهن او این نکته حاکم است که شاه و صدام حسین – دو مردی که مورد نفرت او هستند – این قرارداد را امضا کرده اند و لذا تایید آن برای آیتالله خمینی، اکراهآور است.»
دلایل و استنادات پیش گفته مسئولیت آیتالله خمینی در آغاز و شکلگیری جنگ ۸ ساله خانمانسوز ایران و عراق را روشن میسازد. البته سهلانگاری و عدم اقدام موثر فقط مشمول وی نمیشود و دیگر بخشهای حکومت و نهادهایی چون دولت موقت، شورای انقلاب، ریاست جمهوری، سپاه و ارتش نیز به فراخور در این خصوص قصور و کوتاهیهایی دارند که پرداختن به آنها خارج از حوصله این مطلب است.
همچنین مراجعی چون آیتالله سید محمد شیرازی نیز در آن دوران با حمایت از مواضع تحریکآمیز آیتالله خمینی و دعوت از ارتش و قبایل عراق برای قیام علیه صدام نیز در مساعد کردن فضا برای تهاجم نظامی عراق به خاک ایران تاثیر داشتند. (5)
منابع:
1- روزنامه جمهوری اسلامی ، مورخ 21/01/1359 ، ص 12 ، شماره 249
2- روزنامه جمهوری اسلامی ، مورخ 28/01/1359، ص 1، شماره 255
3- روزنامه جمهوری اسلامی، مورخ 03/02/1359. ص 2، شماره 260
4- روزنامه جمهوری اسلامی، مورخ 14/03/1359 ، ص 4، شماره 293
5- روزنامه جمهوری اسلامی، مورخ 24/01/1359، ص 4 ، شماره 251
بعد از حمله عراق
حتی بعد از حملات گسترده زمینی و هوایی عراق در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ باز آیتالله خمینی قضیه جنگ را جدی نگرفت و در پیامی تلویزیونی خطاب به مردم ایران و عراق میگوید :«یکى اینکه گمان نکند ملت ما که دولت ایران و ارتش ایران عاجز از این است که جواب به اینها بدهد.
هر وقتى که مقتضى بشود من پیامى به ملت خواهم داد و به صدام حسین و امثال او خواهم ثابت کرد که اینها، این اذناب امریکا قابل ذکر نیستند و ما همیشه بنا داریم که در این برخوردها، طورى برخورد بشود که جواب برخورد آنها داده بشود که به ملت عراق- خداى نخواسته- صدمهاى وارد نشود.
ملت ایران نباید خیال بکنند که جنگى شروع شده است و حالا فرض کنید که دست و پاى خودمان را گم کنیم. نه، این حرفها نیست. یک چیزى آوردند و یک بمبى اینجا انداختند و فرار کردند، رفتند. الآن هم دولت ایران جواب آنها را مشغولند که جواب آنها را بدهند و مىدهند
جواب آنها را. قواى بحریهشان بکلى از بین رفته است و قواى بریّهشان هم از بین خواهد رفت. شما خیال نکنید که یک چیزى است. این جنگهاى متعددى که واقع شده است یک مقدارش هم نصیب ایران شده است که من هر دو جنگ را یادم هست. هیچ، ابداً مسئلهاى نیست.
شایعات یا چیزهایى را اگر دشمنهاى ما، این احزاب مختلفى که الآن در ایران هستند، این گروهها و گروهکهایى که در ایران هستند، حالا اگر فرصت مىخواهند به دست بیاورند و شایعهسازى کنند و هى تلفن کنند به این طرف و آن طرف که چه شده است، چه شده، کودتا شده- نمىدانم- این حرفها در کار نیست.
این یک دزدى آمده است یک سنگى انداخته و فرار کرده، رفته است سر جایش. دیگر قدرت اینکه تکرار بکند انشاءاللَّه ندارد. من به ملت ایران سفارش مىکنم که چند جهت را ملاحظه کنند: یک جهت اینکه خونسردى خودشان را حفظ کنند.و یک حرفى [هم] که با ارتش عراق دارم این است که ارتش عراق با کى جنگ مىخواهد بکند؟ طرفدار کى هست و مخالف کى؟ طرفدار صدام است که اشتراکى است و کافر است؟! بر ضد کى؟ بر ضد اسلام؟ ارتش عراق باید بداند که این آدم که حالا آمده است اسم علىبن ابىطالب- سلاماللَّه علیه- را مىآورد و اسم حسین بن على- سلاماللَّه علیه- را مىآورد، این دشمن اینهاست؛ این شخص با اینها دشمن است، با اسلام اصلًا دشمن است این.
ارتش عراق باید بداند که این جنگ، جنگ با اسلام است به هوادارى کفر و یک همچو جنگى بر خلاف رضاى خداست و خداى تبارک و تعالى نخواهد بخشید بر آن کسانى که قیام کنند بر ضد اسلام به واسطه همراهى با کفر، که هم خود صدام حسین- به حسب حکم شرعى- کافر است و هم این طرفدار کفّار است،
... طرفدار کارتر است و به واسطه طرفدارى از کارتر و گرفتن قوا از او، دارد به ایران حمله مىکند و کارتر این نوکرهاى خودش را مثل صدام حسین و مثل سادات و امثال اینها را وادار کرده است که به ایران حمله بکنند یا به ایران صدمه بزنند.
ملت عراق و ملت مصر باید بدانند این معنا را که اگر- خداى نخواسته- با ایران طرف بشوند و ارتش عراق با ایران طرف بشود، طرف شدن با اسلام است و ضرر زدن به اسلام و ضرر زدن به پیغمبر اسلام است به طرفدارى از کفر، به طرفدارى از صدام، به طرفدارى از کارتر.
ملت عراق باید بدانند که این جرثومه فساد همان طورى دارد با شما عمل مىکند که محمدرضا با ایران عمل مىکرد. ما محمد رضا را بیرون کردیم و شما هم باید این شخص را بیرون بکنید از عراق.
تا قیام نکنید و تا مقابله نکنید با این جرثومه فساد، این مىخواهد اسلام را از بین ببرد و مىخواهد عربیّت را به خیال خودش- آن هم نه اینکه واقعاً عقیده دارد به او- مىخواهد او را جانشین کند و همچو خیالى هم ندارد»
نظرها
محمد
در بیان بخشی از دلایل وقوع جنگ ۸ ساله نظری وجود دارد که بدین شرح است : هر گونه عملیات نظامی عراق علیه ایران بدون مثبت بودن نظر آمریکا ممکن نبود . سفارت آمریکا در ایران به جرم جاسوسی اشغال شده بود و دیپلماتهایش گروگان گرفته شده بودند . ضمنا آمریکا که نه با روش دیپلماتیک و نه از طریق عملیات کماندویی نتوانسته بود دیپلماتهایش را آزاد نماید با فرستادن دانلد رامسفلد به عربستان و ملاقات وی با ملک فهد پیام خود را مبنی بر مثبت بودن نظر آمریکا با حمله نظامی عراق به ایران به گوش صدام رساند . در واقع انگیزه امریکا از اجازه دادن به عراق برای حمله نظامی اشغال سفارت و گروگانگیری دیپلماتهایش بود . ضمن اینکه ما میدانیم اشغال سفارت آمریکا توسط عده ای جوان انقلابی و خام انجام شده بود و اقدام آنها نیز با حمایت آشکار شخص آیت اله خمینی همراه بود . از دوستان گرامی خواهش میکنم در مورد درستی یا نادرستی این مطلب نظراتشان را بیان نمایند .
moein
tof to roh khomini kasif adamkosh
سعید
خمینی مقصر بالفعل نبود. سالها قبل از انقلاب، ایران و عراق درگیری های شدید داشتند و آگاهان نظامی و سیاسی می دانستند این جنگ غیر قابل اجتناب است. شاه ارتش را برای چنین روزی تجهیز می کرد و عراق هم ایضاً. این تعادل قوای طرفین بود که مانع جنگ تما عیار می شد. فروپاشی نظام سیاسی در ایران و چندین واقعه ی دیگر رهبری عراق را به فکر انداخت که گویا همه چیز آماده صاف کردن حسابهای قدیمی است و شد آنچه که نباید میشد. خمینی بدلیل تازه کار بودن خودش و مشاوران و انصارش در امر کشورداری و لجاجت ذاتی و نژادی که داشت تنها باعث طولانی شدن جنگ شد. در ضمن به قول های فرد ***مثل ابراهیم یزدی نمی شود خیلی استناد کرد
حسین
سند گفته های سید محمود دعایی کجاست؟ لطفا جواب دهید
روتیندا
مطمئنن خمینی تویه شکل گیری جنگ تاثیر داشته ولی فراموش نکنیم که قبل انقلاب صدام با ایران مشکل داشت و خمینی فقط جنگ رو جلو انداخت،و البته اینو هم بگم که آقای خمینی قبل آغاز جنگ با عراق به فکر آزاد کردن فلسطین و جهانی کردن انقلابش رو داشت و همین تفکرات بود که باعث شد جنگی که میتونست تویه سال اول تموم بشه 8سال بطول انجامید.والبته سخنرانی های آقای خمینی در طول جنگ نشون میدن که خمینی از جنگ با عراق راضی و خوشحاله،و پیامش موقعه پایان جنگ نشون میده که چقد خمینی جنگ طلب بوده.
farid
این جریان از دوران مشروطه و شکست و اعدام نوری برای حکومت مشروعه شروع شد......... با حمایت کشورهای غربی خمینی جانشین شاه شد و او که میدانست عمرش طولانی نخواهد بود از روز اول شعار های کشور گشایی مثل راه قدس از کربلا میگذرد داد و باعث فجایع انسانی و اقتصادی برای هردوکشورشد که همچنان ادامه دارد.........
کارون
تحلیلی شتابزده بود که چندان نمی شود رویش حساب کرد صدام رو چه به منطق وسیاست
فریبرز
خمینی گفته بود که جنگ نعمت است . با جنگ مخالفان را کشت , ولایت فقیه را قانونی کرد, چادر بر سر زنان کرد, شرع را بعنوان قوانین قضایی حاکم کرد, فقط اگر در جنگ باخت نظامی هم نداشت واقعا نعمت کاملی برایش می شد.
دکتر
بسیار بی مفهوم و *** مطالب رو پیش هم گذاشتین. دلیل اصلی این مقاله کوبیدن نظام به خاطر محبوبیتش هست که جدیدن در حال بالا رفتن. حتی از عربستان یک کلمه هم بد نگفتین چون این جور مطالب رو برای شادی اون ها مینویسید. اصلا از شخییت کاریزمای خمینی حرفی نزدید که بلاخره نقش مهمی در آن دوره داشت.*** بدرود
عبداله
همانطور که پس از سقوط صدام در سال 2003 بسیاری از معارضین عراقی که به ایران پناهنده شده بودند به عراق بازگشتند خمینی نیز در عراق تبعید بود و صدام به دلیل دشمنی با شاه دشمن شماره یک شاه یعنی خمینی را به عراق اجازه ورود داده بود اما خمینی هیچ وقت زیر این دِین نرفت و برخلاف انتظارات صدام علیه او موضع گیری کرد شاه در حین آنکه با عراق مشکلات جدی ای داشت اما توانست از طریق دیپلماسی مشکل را حل کند در توافق الجزایر لحاظ شده بود که دو طرف از مخالفین یکدیگر حمایت نکنند و به همین دلیل کرده ها از شاه ناراحت بودند و شاید به همین دلیل نیز خمینی از صدام ناراحت بود اشتباه دیگر خمینی این بود که فکر میکرد شیعیان ارتش عراق بر علیه صدام شورش میکنند اتفاقی که تا پایان جنگ رخ نداد
داوری
*** اصل ماجرا این است که رژیم بعثی صدام با حمایت و چراغ سبز اتحادیه غربی-عربی به جمهوری اسلامی ایران تجاوز نموده است و اکثریت ابرقدرتهای شرقی و غربی با حمایتهای تسلیحاتی غیر مجاز وی را در این جنگ پشتیبانی نمودند و کشورهای عربی منطقه با ذلارهای نفتی باد آورده این رژیم دیکتاتوری را تامین مالی نمودند.جالب اینجاست که جای ظالم و مظلوم عوض شده است.دول غربی باید پاسخ گوی حملات شیمیایی صدام به شهرهای کشورمان باشند آیت الله خمینی را متهم کرده اند که چرا زودتر سر تسلیم فرود نیاورده است.
محمود
یه سوال دارم دستگیری اقای منصور ستاری 2 هفته قبل از جنگ جریانش چی هست؟
پیمان
بدن شک خمینی در شکلگیری جنگ مسول هست، چون نه تنها با کشتار و پاکسازی افسران ارتش ایران راه را برای حمله عراق باز کرد، بلکه نادانی خمینی و خیلی از افراد دیگر در آن زمان که به گذشته تاریخ ایران بی توجه بودند (جنگ سال ۱۹۷۵ میلادی با عراق) و با این استراتژی که ما با کسی جنگ نداریم و در نتیجه هیچ جنگی هم بوجود نخواهد آمد، و با شعارهای توسعه انقلاب به دیگر کشورها عملا انگیزه صدام را برای حمل به ایران بیشتر کرد. مسئولیت بزرگتری که بر گردن خمینی هست اینکه، با ندانستن تواناییهای نظامی، اقتصادی و اجتماعی کشور در آن زمان جنگ را تا ۸ سال ادامه داد و اینهمه کشتار و خرابی بوجود آورد.
حسین
بhید بگویم که جنگ محصول انقلاب بود و برنامه امریکا.فرمانده جنگ رونالد ریگان بود وخمینی ملعون قسمت اجرائی. زمانیکه ریکان رفت بلافاصله هم جنگ تمام شد.
نرگس
فیلمی که خمینی صدام و حکومتش را محکوم و مردم عراق را به براندازی دعوت میکند موجود هست تمام این مقاله صحیح میباشد خمینی بعد از هیتلر تنها کسی است که جوانان مردم را چه در حادثه انقلاب چه در جنگ ایران و عراق چه در اعدامهای معروف دهه نحس 60 به زیر خاک فرستاد و میلیونها نفر را دار و کشور را در یک غم و عذای 10 ساله فرو برد او بسیار کینه ای بود و حرف حرخودش بود او به نظر خیلیها منفورترین و مکارترین چهره سیاسی از اول وجود انسان تا پایان جهان خواهد بود .من اقای خامنه ای را خیلی خیلی از خمینی سرتر میدونم اصلا قابل مقایسه نیستند خامنه ای سیاست حالیشه و بیخودی کاری نمیکنه که کشور و حکومتش در خطر بیوفته هر چند من با قانئن اساسی کشور مشکل دارم که اونم خمینی وضع کرد
علی
حالا فرض کنیم آنچه فرمودید درست بوده لطف کنید بفرمایید چه عاملی باعث شد صدام به کویت حمله کند . کویت که از هر جهت در خدمت صدام بود . حتی به جرآت می توان گفت که نوکر صدام بود .برای حمله به کویت صدام را چه عاملی تحریک کرد .
پیمان
می خواهم این موضوع رابدانم ملت ایران تا کی میخواهنند در نا آگاهی به سر ببرند وتاکی میخواهند از این حکومت ستمکار حمایت کنند وتاکی میخواهند منفع ملی را فدای منافع مالی کنند...
سلحشور
شماها از تفکرجهانی امام جه میدونید که میاین نظر غیر کارشناسانه میدین؟شما از حال حکومت حرف میزنید درحالی که حتی 1تیر هم به سمت دشمن پرتاب نکردین..شما هیتلری که با تمام قومیت ها دشمنی داشت را با امام مسلمین یکی میدونید....سوال من اینه:شما تا کی میخواید در جهل خودتون دستو پا بزنید و با اطلاعات غلط و بدون تحلیل غربی ها ایدئولوژی خودتون رو بسازید؟...یکطرفه قضاوت کنید؟جنجال بپا کنید؟و بدون تفکر حرفی رو بزنید...؟تاکی؟
فروشنده آرزوها
ب نظر منم اقای خمینی یک سیاس بود. نه یک امامی ک از طرف خداوند مامور شده بیاد طاغوت و سرنگون کنه به گفته خودشون. خمینی واسه استحکام حکومتش واسه تثبیت انقلابش نیاز ب خون داشت. نیاز داشت تا صدها هزار جوان را قربانی کند تا بتونه ب بهونه شهید و پایمال نشدن خونشون بتونن حکومت کنن. وجالب اینه ک بعد گذشت اینهمه سال هنوز تعاتر شهیدو شهید بازیو احساسات پدران و مادران و مردم عوام را بکمک چند دانه استخوان و پلاک زنگ زده بر می انگیزن.
محمد جامانده
من داخل جنگ تحمیلی بودم و جانباز اون دورانم.ما با کشور عراق جنگ نکردیم.ما ایستادیم که اهواز و خرمشهر مثل بحرین نشه.امنیت کشورمون مثل عراق الان نشه. چطور ندونسته حرف هایی میزنید. درسته خیلی شهید و جانباز دادیم مجبور بودیم چون همه با ما در جنگ بودن و ما به غیر از جان سلاح نداشتیم.کاش روزهای جنگ رو میدیدید تقصیری ندارید.خدا به همراهتون یا علی...
ابوذر
بنام حق..خب به هرحال خوب یابدگذشت وفقط مردم بودندکه نابود شدند چه ازنظرمالی چه جانی.اماهمین مردم ازبعدازجنگ بدترازصدام زیرچکمه های رژیم ایران له شدندوهنوزهم میشوند.چون رژیم دراصل غیراسلامی است وفقط درلباس اسلام سنگرگرفته.حرفهای من شایدبرای آقایان سنگین باشد.اماواقعیت اینه.مثلا دستگاه قضایی آلوده به فساداست وازخداهم نمیترسد.چون مستقل است ودرشغل خودکاربلد.واسلام جعلی هم مردم رادروغگوخطاب میکند.ولی دروغ وخیانت قاضی راآیه قرآن میداند.واینهاباعث بی اعتمادی مردم به حکومت واسلام شده واگرکشورجیبوتی هم به ایران حمله کند.مردم کمکش میکننددرویران کردن ایران وهردولت وحکومتی بدون پشتیبانی مردم درهرجنگی شکست میخورد.وایران درصورت وقوع جنگ نابودمیشود.چون جگ داخلی هم شروع میش.د.
علی
آنهایی که ادعا می کنند این سخنرانی آیت اله خمینی یکی از فاکتور های حمله صدام به ایران بود آیا می توانند بگویند چه عاملی باعث حمله ی صدام به کویت شد ؟ آیا باعث حمله صدام به کویت باز هم سخنرانی ایت الله خمینی بود . کویت که سراپا پشتیبان صدام بود کویت که ملیاردها دلار به صدام کمک مالی کرده بود ؟
محمد
شاه واسه خودش تو خاورمیانه قدرتی شده بود و غربی ها و آمریکایی ها رو تهدید به نفروختن نفت کرد و با برگذاری مراسم شاهنشاهی اقتدار سلطنتش رو به رخ ش اونها کشید و بخاطر هشیاری که داشت با اعراب درگیر نشد آمریکایی حکومتی را آوردند که خاورمیانه به آتش کشیدند خاورمیانه فقیر ایران عقب مانده نفت ارزان دیروز اونا التماس میکردند نفت بدین امروز ما التماس میکنیم نفت بخرید
سعید
جنرال صدام قدرت منطقه بود و حمله نظامی به اسرائیل کرده بود برای آزادسازی قدس خمینی منحوس با اسلام مندراوردی با پشتیبانی غرب برای حفظ اسرائیل وارد جنگ با عراق شد بعد یک سال از اغاز جنگ خمینی کم اورد و با پادرمیانی غرب یک سال صلح حاکم شد.اسرائیل و غرب با پشتیبانی تسلیحاتی به ایران طی یک سال صلح خمینی را از نظر تسلیحاتی اماده کرده بودن و خمینی دوباره اغازگر جنگ بود تا ۶سال جنگ ادامه داشت وبعد جنگ که عراق ضعیف شده بود غرب به قولی که به خمینی داده بود عمل کرد و سال ۲۰۰۳ورود نظامی به عراق کرد هزاران هزار مسلمان کشت و دولت رو داد دست شیعیان جنگ ایران(کفار) و عراق برای حفظ و گسترش اسرائیل بود
باربد
جناب سعید این همه نظریه های توطئه مقداری ذهنی شاید باشند. اما منفعت های ج.ا. برای غرب غیر قابل انکار است. اگر دوستان یادشان باشد, دور اول قیام انتفاصة در فلسطین ۱۳۸۶/۱۹۸۷ زمانی رخ داد که "اتحادیهء عرب" در نشستش اول به جنگ پرداخت و آخر از همه به فلسطین. اتحادِ بین مردم عراق, لبنان, سوریه و ایران علیه ج.ا. ظرفیتی است که باید بدان توجه بسیار داشت و استفاده کرد.
بامداد أزل
شاید مهمتر از اثبات تقصیرات و گناهان آیت شیطان خمینی (که مسلما مقصر و گناهکار است)*, یک نقد و سنجش همه جانبه ای افسانه و اسطورهء "دفاع مقدس" است, که فوریت و الویت بیشتری دارد. نقدهای رمان ها و ادبیات جنگ در "زمانه" نمونه هایی حرفه ای از کنکاش و پژوهش در این حیطه و ساحت است. ایجاد و حفظ خرده فرهنگ "دفاع مقدس" مسلما بدون بودجه های دولتی امکانپذیر نبوده است, که این منبع حیات به احتمال قوی دلیل کیفیت بسیار مبتذل و محتوای ضد -انقلابی محصولات هنری-فرهنگی ژانر "دفاع مقدس" می باشد. - - - - - - - - - - - - - * در مورد گناهکار بودن خمینی باید توجه داشت با شخصیتی روبرو هستید که در کتاب توضیح المسائل خویش نزدیکی جنسی با کودکان شیره خوار را "حلال" می داند! روح الله خمینی انجام عمل جنسی را با کودکان نابالغ، حتی با کودک شیرخواره، مجاز می داند: "تحریرالوسیله" خمینی، کتاب نکاح، مسأله ۱۲؛ و چنین هیولایی "رهبر انقلاب" و "رهبر حکومت" شد و پیروان او همچنان در ایران حکومت می کنند!
ص
عراق در انقلاب 57 توسط سنیها که اقلیت بودند اداره میشد. در حالیکه اکثریت با شیعیان است. خمینی از صدام حسین در زمان تبعید در عراق کینه به دل داشت. و چون مرجع تقلید شیعه بود، حرفهایش و تحریک شیعیان عراق برای آشوب و سقوط رژیم صدام، نگرانیهای جدی برای رژیم بعث بوجود آورده بود. از سوی دیگر، ارتش ایران توسط خمینی و جنایتکاران و جاهلانِ اطرافش بشدت ضربه خورده و تضعیف شده بود. پس از قضیه گروگانگیری که با عاملیت جاهلان و آمریت جنایتکاران صورت گرفت، آمریکا نیز از یک جنگ و گوشمالی دادن بدش نمی آمد. کسانی که ادعا می کنند این جنگ اجتناب ناپذیر بود، بهتر است سرشان را از زیر برف بیرون بیاورند و واقعیتها را درست بررسی کنند. مشاوران و افراد مختلف بارها به خمینی هشدار دادند و از او خواستند تا افرادی را برای حل سوء تفاهم و تغییر گفتار خمینی به عراق روان کنند، حتی صدام حسین درخواست دیدار خمینی یا یکی از مشاوران او را داده بود تا با مذاکره مسئله حل شود، اما آن ملعون که به راستی نشانه شیطان بود، با دستور "مَحَلش نگذارید" باعث شد تا آتش جنگ را شعلهور کند. روح الله زم آیت الله نبود، او را برای یک کانال تلگرامی اعدام کردند. سپاه گفت از او ترس داشتیم چون مردم را به آشوب (اعتراض) تحریک می کرد. ج.ا از یک کانال تلگرامی ترس دارد، شما انتظار دارید صدام از یک آیت شیطان ترس نداشت؟! زمینههای حمله صدام با چراغ سبز آمریکا از هر جهت مهیا شد تا جنگ شروع شود. آن جنگ با جانفشانیهای بسیاری مهار شد، اما خمینی ملعون اجازه پایان جنگ را نداد. کسانی که به طرفداری از آن سیاه روی جنایتکار سعی در لاپوشانی دارند، بهتر است خود را مؤاخذه شهیدان مملکت و خانواده های آنها نکنند، که فدای سود کارخانه های اسلحه سازی و ادامه و بقاء تاج و تخت خمینی و دار و دسته ناباب و جنایتکار و دزد شدند. امروز آن دار و دسته ناباب و دزد بر کلیه ارکان این مملکت چنبره زدهاند. پول خرج می کنند، و برایشان مهم نیست که خمینی، ملعون خطاب شود. آنها خود بخوبی می دانند که خمینی و دیگران به راستی ملعونند. آنها هیچ توجیهی برای کشتار مردم، سرکوب، و به فقر کشاندن مردم ندارند. آنها دروغ می گویند، وقتی چهره شان آشکار می شود، فوراً نقاب می زنند، در میان مردم اپوزیسیون هستند، اما در خفا در حال دزدی و جنایتند. این رژیم و طرفدارانش حتی زمانی که در ارتش سایبری سعی در دفاع از این رژیم جنایتکار دارند، با نقاب اپوزیسیون حرفهایشان را می زنند، چون خود به خوبی می دانند که در طرف ضد منافع ملی ایستاده اند و در حال چپاول کشور، و هدر دادن منابع کشور و سوزاندن آینده فرزندان این کشور، خائنانه، در حال فعالیتند.
امراله مهماندوست
صدام نوکر کشورهای زورگویی بود که ضد انقلاب اسلامی مردم ایران بودند و می خواستند انقلاب اسلامی مردم ایران را شکست دهند این امام خمینی با مرد ایران بودند که نقشه های کشورهای زورگوی جهانی را نقش برآب نمودند با ابن حرف های بی ارزش نمی توانید به اندازه تار مویی واقعیت دفاع مقدس ملت ایران را با این تعریف ها تغییراتی را در آن به وجود آورید سعی و تلاش بیهوده می کنید.
بامداد ازل
آقای مهماندوست جنبش مردم ایران علیه شاه "اسلامی" نبود. ضد سلطنت بود. این امت بی همه چیز و فاشیست حزب الله بود که با زور, کشتار و قتل مردم آنرا "اسلامی" کرد. خود شما هواداران آیت شیطان خمینی هم از روز اول دست پروردهء ساواک و شاه بودید و هستید. یادتان هست که چگونه آیت شیطان خمینی کودتای علیه مصدق را به شاه تبریک گفت؟ یادتان هست که چطور فدائیان اسلام علیه مصدق با شاه همکاری می کردند؟ یادتان هست که ساواک "انجمن حجتیه" را تاسیس کرد و به جان ملت ایران انداخت؟ "دفاع مقدس" افسانه ای است که فقط بدرد امت فاشیست حزب اللهی میخورد. کل جامعه و کشور ایران در حال تغییر و تحول و به سوی سرنگون کردن جمهوری طاعونی اسلامی است. آیندهء محتوم رژیم, تمامی حامیانش و مامورانش (منجمله سایبر بسیج) سرنگونی و از بین رفتن است. هر گونه کوشش و سعی علیه اراده و همت عالی مردم ایران در سرنگونی جمهوری جهنمی اسلامی سعی و تلاش بیهوده است.