• دیدگاه
مذاکره و توافق به سبک خامنهای
مهران مصطفوی − مسئله اتمی امروز نیز متاسفانه تکرار مسئله جنگ است. سیاستی را در خفا آغاز کردند که درست نبود و گمان میکردند به وسیله آن بتوانند عمر رژیم را بیمه کنند.
روزهای آخر مذاکرات بین ایران و ۵+۱ پیشِ رو است و بسیاری در انتظار نتیجه مذاکرات هستهای بین ایران و کشورهای ۱+۵ هستند، مذاکراتی که چندین سال بطول انجامیده است و از دو سال پیش بدنبال تماس مخفیانه آقای خامنهای با دستگاه اوباما در عمان و سپس به ریاست جمهوری رسیدن آقای روحانی وارد مرحلهای مهم شده است که سرانجام به امضای تفاهمنامهای در ژنو منجر شد. اصل مهمی در این تفاهمنامه قید شده بود که کار توافق جامع تحت عنوان "برنامه جامع اقدام مشترک" را مشکل میکرد زیرا طبق این اصل یا بر سر همه مسائل توافق وجود دارد یا توافقی وجود نخواهد داشت. از این رو حتی در این روزهای باقیمانده هنوز معلوم نیست که توافق جامع صورت خواهد گرفت یا نه؛ به قول خانم شرمن: "اگر روی ۹۸ درصد موارد هم توافق شده باشد تا زمانی که ۲ درصد باقی مانده حل نشود روی هیچ چیز توافق وجود نخواهد داشت (۱)". اکنون بناست دوباره در همان کشور عمان جایی که مذاکرات مخفیانه آغاز شده بود، در روزهای نهم و دهم ماه نوامبر مذاکراتی بین آقای ظریف با خانم اشتون و آقای جان کری صورت گیرد.
موارد مهم موضوع بحث از این قرار هستند:
۱ ـ میزان غنی سازی اورانیوم و ذخیره اورانیوم غنی شده در ایران
۲ ـ تغییر طرح راکتور آب سنگین اراک
۳ ـ رسیدگی به فعالیتهای احتمالا نظامی ایران
۴ ـ زمان و ترتیب برداشته شدن تحریمها
با توجه به نوشتهها و گفتهها اختلاف اساسی روی مسئله اول است. حکومت ایران اصرار بر داشتن ۱۰۰۰۰ سانتریفوژ و ادامه غنی سازی با این تعداد سانتریفوژ دارد و البته قول داده است که اورانیوم غنی شده را فورا به اکسید اورانیوم تبدیل کند. اما آمریکا میگوید یا تعداد سانتریفوژها باید کم شود و به حدود زیر ۳۰۰۰ عدد برسد یا اگر بیشتر باشد باید اورانیوم غنی شده به خارج از کشور از جمله روسیه انتقال یابد.
بارها نوشته و توضیح دادهام که واقعا برای ایران داشتن ۳۰۰۰ یا ۱۰۰۰۰ سانتریفوژ تاثیری ندارد زیرا تکنولوژی این سانتریفوژها متعلق به ۵۰ سال پیش است و بازده عملی آنها ۱۵ برابر کمتر از سانتریفوژهایی است که اکنون به کار برده میشوند و برای رآکتوری مانند رآکتور بوشهر، ۵۵۰۰۰ عدد از این نوع سانتریفوژ باید کار کند تا اورانیوم لازم برای سوخت آن تهیه شود. در ضمن ایران اورانیوم لازم را ندارد و در دراز مدت مجبور است اورانیوم را از بازار جهانی وارد کند.
تکرار داستان نحوه پایان پذیرش قطعنامه ۵۹۸
پس علت اینکه این مذاکرات این اندازه طول کشیده و هزینههای نجومی وارد کرده، چیست؟ به نظر میسد که در این مورد هم توافقی حاصل شده است اما مسئله بر روی اعلان و فرموله کردن توافق است. برای درک بهتر این مسئله و چگونگی راه حل آن بد نیست به گذشته رجوع کنیم. جنگ ایران و عراق بوجود آمد و حداقل در سه مرحله امکان پایان دادن به جنگ در شرایط مناسبی وجود داشت:
۱- مرحله اول خرداد ۶۰ است. همه چیر برای پایان دادن به جنگ آماده شده بود اما آقای خمینی و اطرافیانش برای حفظ قدرت به ادامه جنگ نیاز داشتند. جالب است در این مورد به یکی از آخرین پیامهای رئیس جمهور وقت، آقای بنی صدر، که از دفتر ریاست جمهوری و قبل از رفتن به مخفیگاه به ملت ایران داد، توجه کنیم، او در ۲۲ خرداد ۶۰ نوشت:
«... اگر چنين كردند علاوه برآنچه كه در بالا پيش بينى كردم امور زير نيز واقع خواهند شد:... جنگ تحميلى در صورت طولانى شدن به فرسودگى كامل نيروهاى ايران و عراق مي انجامد و در خاورميانه زمينه اجراى برنامه آمريكا فراهم مي گردد و همانطوري كه در جريان گروگانگيرى ملاحظه كرديد ناچار به شرايط ننگينى تن خواهند داد. همانطور كه بيمى به خود راه ندادند روزى گفتند تا گروگانها در دست ماست، گلوگاه امپرياليزم آمريكا در دست ماست. و وقتى تسليم شدند، گفتند گروگانها جنس بنجل بودند و آمريكا نميخ واست، ناچار شديم از سر بازشان كنيم. خواهند آمد و خواهند گفت چاره نداشتيم جز اينكه به شرايط تسليم بشويم، مردم بدانيد. چهار وزير خارجه آمدند و و پيشنهاد كردند كه قواى عراق به داخل خاك عراق عقب نشينى كنند و مقدارى هم از مرز فاصله بگيرند و از هر دو طرف حريمى غير نظامى بوجود بيايد و بعد موارد اختلاف از طريق سياسى حل گردند. ما از آنها خواستيم نقشه بياورند و روى نقشه پيشنهاد خود را براى ما روشن بگردانند. قرار بود ۱۸ خرداد بيايند كه با ملاحظه وضع كشور منصرف شدند. از ابتداى جنگ باين سوى، امروز وضعيت نظامى ما بهترين وضعيت است.» (۲)
۲- مرحله دوم، پسگیری شهر خرمشهر بود، به غیر از مخالفان در خارج کشور، در داخل کشور نیز نهضت آزادی درباره پایان دادن به جنگ به آقای خمینی هشدار داد. مهندس بازرگان در اسفند ماه ۱۳۶۲ در نامه محرمانهای که بعدها منتشر شد، نوشت: «بدیهی است آن زمان که صدام دیکتاتور عراق در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۳۵۹ تجاوز آشکار به مرز و بوم و به جان و مال ما کرد، وظیفه انقلابی و قانونی همگی و بالاتر از آن حکم خدا این بود که با تمام نیرو تا آخرین نفر و نفس بجنگیم و دشمن غاصب غدار را از خاکمان بیرون کنیم،.... اما مجوز ادامة جنگ و تجاوز به داخل عراق (که در ابتدا خود جنابعالی، آنطور که در ایام تخلیه خرمشهر از آقای هاشمی رفسنجانی شنیدم، آن را مصلحت و حق نمیدانستید) با شعار سقوط صدام و حزب بعث و تعرضهای دیگر، برای ما روشن نیست.»(۳)
اما متاسفانه فریاد "جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم" گوشها را کر کرده بود، جنگ ادامه پیدا کرد و شعار "راه بیت المقدس از طریق کربلا است" داده میشد.
۳- حال زمان را ۲۷ سال به عقب ببریم. جنگ ایران و عراق هنوز پایان نیافته است. صدها هزار نفر از دو طرف کشته شدهاند و در این مدت نیز هر دو طرف توسط قدرتهای خارجی مسلح میشوند تا جنگ بر سر مرزها ادامه یابد. تا اینکه بالاخره شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه ۵۹۸ را تصویب کرد که طبق آن طرفین باید آتش بس میکردند. قطعنامه ۵۹۸ چهارمین قطعنامه و دارای جنبه اجرایی بود. با استناد به این قطعنامه، که در مرداد سال ۱۳۶۶ به تصویب شورای امنیت سازمان ملل متحد رسید، میتوان گفت که این شورای امنیت سازمان ملل متحد بود که جنگ ایران و عراق پایان یافت. قطعنامه ۵۹۸ معاهده الجزایر را مبنای عقب نشینی ارتشهای دو کشور به پشت مرزهای خود تعیین کرد.
حال ببینیم ایران چگونه و چه زمانی این قطعنامه را پذیرفت. نگاهی به یک مصاحبه از آقای خامنهای که آن زمان رئیس جمهوری و رئیس شورای عالی دفاع و امام جمعه تهران بود، بیندازیم که ۲ ماه بعد از تصویب و ۹ ماه قبل از پذیرفتن قطعنامه ۵۹۸ صورت گرفته است، یعنی زمانی که هنوز این امکان بود که به جنگ در شرایط بهتری پایان داد. در گفتگوی روزنامه «رسالت» با خامنهای که در ۲۷ مهر ۱۳۶۶ منتشر شد، سؤال و جوابهای گویای زیر را ملاحظه میکنیم:
سوال: اگر هیاتی بر اساس قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت برای مشخص شدن متجاوز تعیین شود، آیا در این مرحله ما جنگ را متوقف میکنیم؟
خامنهای: «در اجرای قطعنامه ۵۹۸ ما چند نکته را به آقای دبیرکل یادآور شدیم. این نکات عبارتند از اینکه ما از نظر زمانی برای آتشبس تقدمی نسبت به اعلام متجاوز قائل نیستیم، بلکه معتقدیم که این چند کار همزمان باید انجام شود، اعلام متجاوز، تشکیل دادگاه یا کمیته صالحی برای بررسی مجازات متجاوز و آتشبس. این کیفیت سؤال شما به معنای تقدم آتشبس بر بقیه ارکان است که از نظر ما مهم هستند. ما هیچ تقدم زمانی برای آتشبس قائل نیستیم. ما زمان اعلام متجاوز را همراه با آتشبس میپذیریم».
سئوال: این اعلام متجاوز باید از سوی چه نهادی صورت گیرد؟
خامنهای: «قاعدتاً به اعتقاد ما شورای امنیت باید متجاوز را اعلام بکند. البته طرحهای دیگری هم دیگران در این زمینه دارند که اعلام صد درصد از سوی شورای امنیت نباشد. به این مسئله باید توجه شود که اگر صرفاً با تشکیل هیات برای بررسی متجاوز آتشبس هم برقرار شود این به معنای تقدم آتشبس خواهد بود که مورد قبول ما نیست».
اما بدون اینکه متجاوز مشخص شود و حتی هیأت یا دادگاهی تشکیل شود، خمینی مجبور شد جام تلخ شکست را سر کشد و خبر پذيرش قطعنامه (به همان صورت که سازمان ملل تصویب کرده بود) روز دوشنبه ۲۷/۴/۱۳۶۷ یعنی حدود یکسال بعد از تصویب قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل از صداي جمهوري اسلامي ايران قرائت شد. خميني با توجه به نتايج پذيرش قطعنامه، طي پيامي دراين باره گفت: «درباره قبول قطعنامه كه حقيقتاً مسئله بسيار تلخ و ناگواري براي همه و خصوصاً براي من بود، اين است كه من تا چند روز قبل معتقد به همان شيوة دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و كشور و انقلاب را در اجراي آن ميديدم ولي به واسطة حوادث و عواملي كه از ذكر آن فعلاً خودداري میکنم».
طبق آنچه که در بالا آمد، بعد از از دست دادن فرصتهای خوب خرداد ۶۰ و خرداد ۶۱ و حتی سالهای ۶۵ و ۶۶، زمانی که ایران در وضعیت بهتری بود، آتش بس را نپذیرفته و در سال ۶۶ حتی وقتی همه اعضای شورای امنیت قطعنامهای را تصویب میکنند، شرط ایران این بوده است که همزمان با آتش بس متجاوز نیز تعیین و محاکمه شود. از زمان تصویب قطعنامه ۵۹۸ بر تعداد قربانیان جنگ چندین هزار نفر اضافه شد، میلیاردها دلار خسارت بیشتر به اقتصاد کشور وارد شد، هزاران تن بیشتر اسیر شدند و آتش بس بالاخره در بدترین شرایط پذیرفته شد، آتش بسی که تاکنون ادامه دارد و هنوز قرارداد صلحی بین ایران و عراق بسته نشده است.
به راستی علت این وضعیت چه بود؟ علت اصلی این بود که خمینی به جنگ بعنوان وسیلهای برای اقتدار رژیمش مینگریست و جنگ را همانطور که خود گفته بود نعمت میدانست و از طرف دیگر این علم را نداشت که آنچه را نعمت میدانست، زمانی ممکن است علیه خودش کمانه کند.
مسئله اتمی امروز نیز متاسفانه تکرار مسئله جنگ است. سیاستی را در خفا آغاز کردند که درست نبود و گمان میکردند به وسیله آن بتوانند عمر رژیم را بیمه کنند. اما یکباره متوجه شدند که این امر آنطور که گمان میکردند ساده نیست و مجبور به قبول مذاکره شدند، مذاکرهای که حدود ۱۵ سال بطول انجامیده است و در این مدت صدها میلیارد دلار به باد رفته و فرصتهای طلائی برای ساختن کشور و رشد اقتصادی از دست رفتهاند. در این مورد هم باید پرسید که: علت این وضعیت چیست؟ پاسخ ساده است: رژیم حاضر نیست واقعیتها را بپذیرد، حاضر نیست بگوید به مردم دروغ گفته، و همچنین به خاطر "حفظ پرستیژ" حاضر نیست جلوی هزینهها را بگیرد.
آقای خامنهای توانست از مسئله اتمی با شعار دروغین "انرژی هستهای حق مسلم ماست" برای مهار مخالفان سیاسی استفاده کند و اکنون نیز چون آقای خامنهای بر سر سانتریفوژها و غنی کردن اصرار داشته است باید در مذاکرات طوری عمل کنند که حفظ ظاهر شود. همانطور که در مورد جنگ گفتند: «پیروز شدیم»، اینبار نیز میخواهند بگویند: «پیروز شدیم» و به غنی سازی اورانیوم ادامه خواهیم داد! (چنانچه آقای روحانی بعد از تفاهمنامه ژنو گفت "ما کشورهای دنیای را تسلیم حق خود کردیم! ") این روشی است که آقای خامنهای در مورد مذاکره هستهای در پیش گرفته است. روش مخالفت با هر گونه باز شدن فضای داخلی و مخالفت با برقرار کردن رابطه سالم و عادی با کشورهای غرب (بخوانید "دشمن")، با هزینه کردن از جیب مردم و بالاخره پذیرفتن شکست در موضع ضعف.
عقبنشینی و فرصتسوزی
عقب نشینیهای حکومت ایران در مذاکرات اتمی بسیارند. آقای خامنهای مدتها میگفت که "ایران با آمریکا مذاکره نخواهد کرد" (۴) و با آمدن روحانی، بعد از اینکه همه از مذاکرات مستقیم مخفی که قبل از بروی کار آمدن رئیس جمهوری جدید آغاز شده بود (۵) آگاه شدند، گفت که تنها در چارچوب مذاکرات ۵ +۱ با مقامات آمریکایی دیدار صورت خواهد گرفت. اما همه دیدیم که این خط قرمز رعایت نشد و ایران مذاکرات دوجانبه مفصلی با آمریکا صورت داد، امری که همچنان ادامه دارد. سپس خامنهای گفت که به غیر از مسئله اتمی با آمریکا مذاکره دیگری نداریم. اما همه شاهد بودیم که ایران با آمریکا بر سر مسائل مختلف از جمله مسئله داعش مذاکره کرد. خامنهای گفت: « هیچ یک از دستاوردهای هستهای کشور قابل تعطیل شدن نیست و کسی هم حق معامله برروی آنها را ندارد و کسی هم این کار را انجام نخواهد داد (۶)»، اما غنی سازی ۲۰ درصد کاملا متوقف شد. اورانیومهای غنی شده نیز یا از بین برده شدند یا تبدیل به اکسید اورانیوم شدند (۷). گفتند: "راکتور اراک خط قرمز ماست" (۸)، اما اکنون میدانیم که حاضر شدهاند طرح آن را تغییر جدی دهند، چیزی که راهاندازی آنرا مدت زیادی عقب خواهد انداخت. و این عقب نشینیها هنوز ادامه دارد چنانچه آمریکاییها در این روزهای آخر تکرار میکنند که ایران باید تصمیمات سختی بگیرد تا توافق جامع حاصل شود.
به هنگام بر روی کار آمدن آقای روحانی، از راه وظیفه (برای اینکه حمل بر این نشود که تنها مخالفت میکنیم) پیشنهاد دادم که بجای فرو رفتن در مرداب مذاکرات، تسلیم مردم خود شوید و تنها بگویید که راه رفته شده از نظر اقتصادی فاجعه بوده است و خود ابتکار عمل را بدست گیرید و این سیاست را دگرگون کنید. این راه حل ممکن و برای همه بسیار کم هزینه تر بود اما سالی دیگر وقت سوزاندند و مشغول دست و پا زدن در مرداب مذاکرات شدند. و اکنون نیز بر روی چند هزار سانتریفوژ چانه میزنند گویی این سانتریفوژها برای اقتصاد ایران نقش تعیین کننده دارند! در این بین نیز هر ماه که میگذرد ایران حداقل ۱۰ میلیارد دلار هزینه میپردازد. (۹)
راه حل مسئله اتمی ایران
می توانیم همانند مورد جنگ ایران و عراق این سئوالها را مطرح کنیم:
آیا روسیه و چین از این وضعیت ضرر کردهاند؟ آیا اسرائیل و آمریکا واقعا نگران خطر بمب اتم ایران هستند و یا اینکه به لطف تبلیغات خود ایران، این خطر را بزرگ کردهاند و از آن حداکثر بهرهبرداری را کرده و میکنند؟
ایران با دادن هزینههای نجومی برای سیاست اتمی اش چه بدست آورده است؟
چه کسی به غیر از ملت ایران بهای این سیاستها را پرداخته و میپردازد؟
مسلما قدرتهای خارجی با تکیه بر دروغهای حکومت ایران (۱۰)، هر یک تا آنجا که ممکن بوده از این وضعیت سود بردهاند. از روسیه و آمریکا گرفته تا بقیه، انواع و اقسام حیلهها را نیز طی دهههای اخیر برای تضعیف ایران بکار برده اند، عینا همان کاری که در جنگ ایران و عراق کردند. اما وسیله این کار و موقعیتاش را آن زمان آقای خمینی و این بار آقای خامنهای در اختیار قدرتهای خارجی گذاشته است.
آیا آقای خامنهای بیاد دارد که چگونه رژیم یکسال طول داد تا قطعنامه ۵۹۸ را با عبور کردن از خطهای قرمز بپذیرد؟ اگر یادش نیست چرا کسی به یاد او نمیآورد؟ قصد ما بر این نیست که بگوییم آن قطعنامه به حق بوده و یا درخواستهای کنونی قدرتها بحق هستند، سخن اصلی این است که مسئولین اول، حاکمان ما هستند که وضعیت میهن را به فاجعه کشاندهاند.
نشستن در انتظار معجزه از طریق مذاکرات نوعی خودکشی ملی است. تنها حضور مردم در صحنه میتواند وضعیت را تغییر دهد. حقوق ملی مردم ایران، لحظهای هم به ذهن حاکمان مستبد ایران و قدرتهای خارجی خطور نمیکند. لازم به یادآوری مجدد است که کسی به غیر از ملت ایران قادر نیست، این وضعیت را در جهت دفاع از حقوق ملی تغییر دهد.
آیا وظیفه خود را انجام خواهیم داد؟
تنها با پاسخ به این سئوال است که راه حل مسئله اتمی ایران پیدا میشود.
* مهران مصطفوی، استاد شیمی-فیزیک و مدیر مرکز تحقیقاتی LCP و ELYSE-CLIOدر پاریس.
پانویس ها:
۱- متن کامل سخنان خانم وندی شرمن.
۲- این پیام در روز ۲۴ خرداد ۱۳۶۰، توسط آقای غضنفرپور در مجلس خوانده شد و در صفحه دوم مشرح مذاکرات این روز مجلس قابل مطالعه است. (لینک)
۳- متن کامل نامه محرمانه مهندس بازرگان به آقای خمینی
۷- متن کامل گزارش ماهانه آژانس درباره توافق ژنو
۸- صالحی: راکتور آب سنگین اراک نیز خط قرمز ماست
۱۰ ـ رجوع کنید به این دو مقاله از نگارنده:
نظرها
بهنام
با تشکر از جناب دکتر مهران مصطفوی . مقاله بسیار مفید و جامع بود و آگاهانه . در اینکه خامنه ای و سپاه قاچاقچیان پاسدار مصبب وضعیت امروز ایران هستند هیچ شکی نیست و امید است در آینده ای نه چندان دور ملت ایران از خواب غفلت بیدار شده و بر علیه این همه جور و ستم قیام نموده و برای همیشه شر اسلام و روحانیت ننگین را از سر ایران و ملت ایران کم کنند و برای ساخت ایرانی آباد و آزاد تلاش نمایند . موفق باشید .
منوچهر
توافق هسته ای در زمان حاضر و شرائط کنونی بهترین نتیجه ایست که جمهوری اسلامی ایران میتواند بدست اورد پنجسال پیش بود که وزارتخارجه امریکا بودجه 75 ملیون دلاری برای تعویض رژیم ایران تصویب وبمصرف رساند حالا امریکا اماده امضا گذاری بتوافقی است که نه تنها رژِیم ایران را میپذیرد بلکه به نقش ان در تحولات منطقه ای نیز اهمیت میدهد وخواهان همکاری با اوست . میدانیم مذاکرات ایران و امریکا از همان زمان که همین اقای ظریف سفیر ایران در سا زمان ملل متحد بود جریان داشت و در برهه ای نیز نزدیک به توافق بودکه امریکا انرا بهم زد ولی سیاست پنهانکاری ایران هیچوقت این اجازه را نداد که مردم از پس و پشت توافقات و یا شعارها و ستیزها واقعیات را در یابند . اشاره شده است به قطعنامه 598 و سخنان اقای خامنه ای که در انزمان رئیس جمهور بود و ریاست شورایعالی دفاع را هم بعهده داشت ولی اشاره ای بتاثیر گذاری ایشان در انزمان نشده است زیرا با توجه به ترازوی قدرت در ان دوران بعد از اقای خمینی قدرت تاثیر گذار اول اقای رفسنجانی و بعد اقایان احمد خمینی و موسوی نخست وزیر و سرانجام اقای خامنه ای رئیس جمهور بود وسخنرانی ومصاحبه های ایشان ادامه جهت گیری منابع تاثیر گزار ذکر شده در فوق است و فرق کلی با وضع سیاسی و اجتماعی امروز ایشان دارد یعنی روایت تاریخی در توافق احتمالی امروز قیاس مع الفارغ است . امروز روزنامه نیویورک پیشنهادی را که در کنفرانس پاریس بین لاوروف وزیر خارجه روسیه و جان کری قبل از مذاکرات وین مطرح شده بود و لاوروف انرا رسانه ای کرد بعنوان راهکار مورد قبول امریکا و ایران برای توافق مسقط مطرح کرده است که همه رسانه ها چه در ایران و چه در خارج بدان استناد کرده اند بدین ترتیب در تعدادسانتر فیوژهای فعال کنونی حفظ میشودو ذخیره اورانیوم غنی شده به روسیه حمل میشود تا تبدیل به میله سوخت در نیرو گاه بوشهر گردد بنابرین سهم ایران حفظ خواهد شد و جامعه جهانی نیز اطمینان خواهد یافت که فعالیتهای اتمی ایران بمصرف تسلیحات نظامی نخواهد رسید. با اینکه مدیرکل سازمان جهانی انرژی اتمی در امریکا نتیجه بررسی های فنی اتمی را باطلاع امریکائیها رسانده است ولی برای دومورد باقی مانده هنوز بزمان نیاز خواهد بود که برنامه گذشته های اتمی و چاشنی ها مورد توافق ویا اغماض قرار گیرد . امضاء توافق و حتی باز گذاری چند مورد ان برای اینده راهگشای مسیر روشنی برای سیاستهای اقتصادی ایران است که سهم دولت روحانی بسیار زیاد و نقش رهبر در بازگشائی این مذاکرات و توافق احتمالی هر چند با سر و صدای مخالفان دولت همراه خواهد بود ارزنده است . اروپا نقش تماشاچی را دارد ولی لابی قدرتمندی در امریکا با هر توافقی با ایران سر ناسازگاری را خواهد داشت که مشکل رئیس جمهور امریکاست اعم از اینکه اکثریت سنا را دراختیار داشته باشد و یا انکه هر دو مجلس تحت کنترل جمهوری خواهان دراید . در ایران نیز دولت روحانی تا انتخابات اینده همچنان زیر شلاق مخالفان در مجلس باقی میماند و با سوال و استیضاحهای تازه ای روبرو خواهد بود ولی این ایام نیز خواهد گذشت.
عبداله
ایران به مذاکرات چگونه نگاه میکند؟ آیا مذاکرات میتواند خطر بالقوه هسته ای ایران را از بین ببرد؟ مطمئنا در این تاریخ این اتفاق نمی افتد. ایران با رفع تحریم ها در کنار یک پروژه ای که هر لحظه میتواند خطرناک شود با اطمینان بیشتری راه خود را ادامه میدهد ضمن آنکه رفع تحریم ها به تکمیل ساختار قدرت در ایران می انجامد پس از سال 78 ایران، هرم سلطه اقتصادی بر جامعه را یکی از ابزار های قدرت بر جامعه تعریف کرد و با شتاب دادن به پروژه ی هسته ای و حمایت از گروه های مثل طالبان و متهم کردن آمریکا به حمایت از تکفیری ها راه خود را ادامه داد و با یک اعتقاد شومینستی ملی گرایی در داخل و یک شیعه گرای و تفکر جهان شهری در خارج جامعه را تحریک کرد و اکنون به مذاکرات بعنوان عقب نشینی آمریکا نگاه میکند ایران با ایجاد موجی از شرارت و ترور در اطراف مرزهایش دیواری آتشین بدور خود کشیده که با یک برنامه اتمی در مرکز پشتیبانی میشود که حتی از راه های مخفی دیگری نیز در صورت هر توافقی میتواند آن را ادامه دهد با گذشت 15 ماه از دولت روحانی او هیچ دستاوردی نداشته است و جایگاه خود را در حد یک متهم در نزد اصولگرایان پایین آورده است و ادامه مذاکرات به ضرر اوست او تا وقتی که مشغول مذاکرات است گویی رییس جمهور نیست و دولت مستعجل میباشد و به اشتباه و فریب خامنه ای مذاکرات را ادامه میدهد بهتر است مسائل با ایران بصورت توافقات پشت پرده و محرمانه با خامنه ای حل شود و حتی تحریم ها افزایش یابد افزایش تحریم ها یک منفعت دارد و آن علنی کردن روابط مخفی ایران با روسیه و چین است و نشان دادن ناکارآمدی این سیستم میباشد خامنه ای در نهایت میخواهد به بمب اتم برسد و از هم اکنون با افزایش تحریم ها باید چاره جویی نمود روحانی مطمئنا اگر مجددا بعنوان رییس جمهور انتخاب شود این انتخاب با یک رأی ضعیف میباشد و روحانی هر روز ضعیف تر از دیروز است و هر روز بازی را بیشتر به رقیب واگذار میکند چرا که اصولا طیف تکنوکرات ایران و اصلاح طلبان حکومتی نمیدانند که دروازه کجاست تا بخواهند توپ را بگیرند در همین قانون های که مجلس اخیرا با اهداف سیاسی تصویب میکند سدی برای دولتی است که خود را قانون مدار میداند و مطمئنا این مجلس با این دولت رام آنقدر قانون تصویب میکند(بعلت وجود شورای نگهبان مجالس بعدی نمیتوانند قوانین این مجلس را نقض کنند) که راه را برای تمامی دولت ها در آینده سد کند این قوانین معمولا بعد اجتماعی را هدف گرفته اند و پیام روشنی است که هیچ چیز در ایران تغییر نمیکند پس از توافق موقت سال گذشته فشار ها به روحانی و جامعه مدنی دوچندان شد ضمن آنکه چیزی از قدرت هسته ای ایران کم نمیکرد در ایران خطوط زرد را آقایان تعریف میکنند و خطوط قرمز را آقای ایران تعریف میکند روحانی از خطوط زرد عبور کرده است و در بین خطوط زرد و قرمز گرفتار شده است ایران میتواند با یک توافق با غرب هم روحانی را متهم کند کاری که تاکنون کرده هم پروژه هسته ای را حفظ کند و هم فشار به جامعه مدنی را افزایش دهد یک عده از مردم به صرف امضاء یک توافق با غرب راضی شده و حکومت را تبرئه میکنند و فشار به عده ی دیگر افزایش میابد اگر تحریم ها سال گذشته افزایش میافتد مردم میگفتند که حتی چهره ای مثل روحانی که با غرب همکاری میکند نتوانسته جلوی غرب را بگیرد اما اکنون همه میدانند که روحانی ضعیف و تا حدی زیادی استوار بر خواسته های ملت نیست(نمونه واکنش یونسی به اسید پاشی واکنش منفعل دولت به نقض حقوق مردم عدم آزادی موسوی و کروبی) خامنه ای با حمایت از داعش و تبدیل داعش به یک گروه شرارت گر و عدم همکاری با آمریکا در خصوص مبارزه با داعش خواهان یک مصالحه در خصوص بقای اسد است و از طرف دیگر با ایجاد برنامه هسته ای خواهان یک توافق بر سر بقای خود میباشد باید گذاشت ایران در منجلاب تحریم و سوریه دست و پا بزند تا بفهمند که اینگونه با سرنوشت انسان ها بازی نکند هیچ توافقی چه در خصوص سوریه و چه هسته ای با ایران لازم نیست افزایش تحریم ها پس از سوم آذر راه مقابله با ایران است ایران از یک طرف از دولت مستبد اسد حمایت میکرد و از طرف دیگر احساسات مذهبی داعشی را علیه آمریکا تحریک مینمود و چون نتیجه اینکار بحران برای ایران شده است روی به مذاکره آورده است ایران در هیچ بعدی حاضر به تغییر سیاست های خود که در کنف حمایت روسیه میباشد دست بر نمیدارد نمونه دیگر از سیاست ایران را در جبهه کوبانی دیدیم ایران داعش را تحریک کرد تا به کوبانی حمله و در یک مقطعه عقب نشینی کند تا هم ضعف ائتلاف آمریکا علیه داعش را نشان دهد و هم نگذارد کردهای سوریه که با اسد نزدیک هستند سقوط کنند خلیفه داعش مزدوری از مزدوران ایران است و باید بمباران شدید و عجیبی علیه تجمعات آن ها صورت گیرد و هیچ تعللی در این کار جایز نیست شواهد زیادی از همکاری داعش با ایران وجود دارد بمباران کوبنده داعش با بمب های استثنایی قبل از سوم آذر 93 و سپس افزایش تحریم های ایران بعد از سوم آذر 93 باطل السحر اوراد خامنه ای میباشد اینکار را خامنه ای در داخل ایران همزمان با حمایت از گروه های متضاد نشان میدهد از یک طرف با حمایت از امثال رحیم پور ازغندی میخواهد چهره ای معرفتی و شعوربه مذهب بدهد و از طرف دیگر از مداحانی مثل کریمی حمایت میکند تا شور حسینی به مردم بدهد و در هیچ صورت پارامتر ها و قوانین حکومت او مشخص نیست از یک طرف به تحریک مردم علیه بدحجابان به گمان او میپردازد و به رعب و وحشت در جامعه اقدام میکند از طرف دیگر به نمایندگان مجلس میگوید برای امر به معروف و نهی از منکر قانون تصویب کنند تا سیستماتیک اینکار صورت گیرد در هر صورت خامنه ای فضای توهمی و ابهام آمیزی در جامعه ایجاد کرده است که هرگونه توافقی این فضا را مبهم تر میکند خامنه در 13 آبان امثال اوباما و کاخ سفید را به عنوان یزید زمان شناسایی کرد در حالی که امثال شدیدتر از هر زمانی به توافق با آمریکا نزدیک شده است یعنی زیر پا گذاشتن توافق قبل از امضاء آن! بهتر آن است که آمریکا از مذاکرات کنار بگشد و بدون اعلام عمومی کنار کشیدن از مذاکرات و بدون تبلیغات خاص تحریم ها را زیاد نماید و از دور نوک انگشت خود را به سمت ایران دراز کند ایران از یک طرف مردم کشور خود را به بیشعوری متهم میکند و از طرف دیگر خود از این بیشعوری نهایت استفاده را برده و آن را تقویت میکند و به زور میخواهد مردم را راه ببرد سیاست فعلی خامنه دادن یکسری مجوز ها به روحانی برای توافق است و از طرف دیگر یکسری از مجوز ها برای حمله به توافق میدهد یکی از اشتباهات اوباما این بود که در سال 88 قبل از انتخابات به خامنه ای نامه نوشت و همین عزم خامنه ای را برای تقلب محکم کرد و وقتی که دید آمریکا تاحدودی از معترضان حمایت کرده است گفت که آمریکا قابل اطمینان نمیباشد ایران از عدم جدیت غرب در قبال خودش بهترین استفاده ها را برده است نفرت در ایران چیزی فرو خورده و خفته است و به وقتش خود را نشان میدهد چیزی که در نگاه اول خود را نشان نمیدهد و آمریکا را پس از اشغال سفارتش در سال 58 به شوک فرو میبرد خامنه ای در نزد پیروان خود کارهایش را صرفا یک تاکتیک مینامد که چیزی از خوبی او کم نمیکند و این پیروان وقتی میفهمند که این خواب خوش کابوس بوده که کار از کار گذشته است پس چه بهتر که همین امروز توافقی امضاء نشود
hasani
سناریوی ۱: توافق هسته ای انجام => سرکوب غیر خودی ها + تشدید دزدی ها سناریوی ۲: شکست مذاکرات => سرکوب غیر خودی ها+ تشدید دزدی ها سناریوی ۳: بمباران مراکز هسته ای => سرکوب غیر خودی ها + تشدید دزدی ها سناریوی ۴: غیر قابل پیش بینی => سرکوب غیر خودی ها + تشدید دزدی ها از مرید