• دیدگاه
خشونتپروری فقیهان و بدنام کردن مخالفان
اکبر گنجی- مجاز شمردن انواع سبکهای زندگی، یعنی تن دادن به پلورالیسم اجتماعی، که از نظر مراجع تقلید باطل است. سبک زندگی خوب از نظر آنها، سبک زندگی اعراب پیش و همعصر با پیامبر اسلام است.
آیتالله مکارم شیرازی یکی از مراجع تقلید حوزه علمیه قم است. مرجع تقلید باید راستگو باشد و نباید تهمت بزند و دروغ بگوید، آن هم در نماز ظهر عاشورا. آیتالله مکارم شیرازی خطاب به نمازگزاران ظهر عاشورای شهر قم گفت: «مسئله امروز جامعه ما، امر به معروف و نهی از منکر است و عدهای سعی در تضعیف آن دارند تا برای انجام گناهان چراغ سبزی باشد اما اگر یک نظارت حساب شده و عمومی و در سطح جامعه انجام شود، امر به معروف احیاء میشود. دشمن اصرار دارد که امر به معروف و نهی از منکر را با خشونت پیوند زند اما در امر به معروف و نهی از منکر رعایت کامل ادب است و اصلا خشونتی در آن نیست؛ توجه به امر به معروف و نهی از منکر، یکی از پیامهای اصلی عاشورا است.»
این تهمت و دروغ بزرگی است. دولتهایی غربی که دشمن به شمار می روند، شاید اصلاً ندانند که امر به معروف و نهی از منکر چیست تا بخواهند آن را به خشونت پیوند بزنند. حقیقت این است که خشونت یکی از ارکان امر به معروف و نهی از منکر است، آن چنان که فقیهان در طول تاریخ آن را برساختهاند.
نگاهی به توضیحالمسائل مراجع تقلید
بهترین شاهد و قرینه تأیید مدعای مقاله، فتوای مراجع تقلید است که در رسالههای آنان آمده است.
الف- آیتالله مکارم شیرازی: «مسأله ۲۴۱۹ـ امر به معروف و نهى از منكر مراتبى دارد كه بعضى از اين مراتب، احتياج به اجازه حاكم شرع ندارد و بعضى دارد، آنچه احتياج به اجازه حاكم شرع ندارد همان امر به معروف با زبان و دل و نصيحت كردن يا اعراض و بى اعتنايى و ترك مراوده نمودن است و اگر تأثير نكرد جايز است با كلمات تند و خشن كه خالى از گناه باشد يا با توسّل به زور، به اين طريق كه جلو فرد گنهكار را بگيرد، يا وسايل گناه را از دسترس او خارج سازد، اقدام نمايد ولى اگر براى امر به معروف و نهى از منكر لازم شود كه متوسّل به ضرب و جرح يا اتلاف اموال و بالاتر از آن گردد در اين صورت هيچ كس بدون اجازه حاكم شرع حقّ اقدام ندارد، بلكه بايد اصل كار و مقدار و اندازه آن طبق ضوابط اسلامى با نظر حاكم شرع تعيين گردد.»
ب- آیتالله سیستانی: «مسأله ۱۸۶۹ ـ امر به معروف و نهی از منکر دارای مراتبی است: ۱ ـ اظهار انزجار درونی و قلبی، مانند روگرداندن، و سخن نگفتن با شخص گناهکار. ۲ ـ با زبان، و به صورت وعظ و ارشاد. ۳ ـ إجرائات عملی، از قبیل کتک زدن و حبس نمودن. و لازم است ابتدا از مرتبه اوّل یا دوّم شروع نماید، و اوّل آن را انتخاب بکند که اذیت آن کمتر و تأثیر آن بیشتر است، و اگر نتیجه نگرفت به مراتب بعدی و سخت و دشوار دست بزند، و درجههای بعدی را انتخاب کند. و اگر اظهار انزجار قلبی و زبان ـ مرتبه اوّل و دوّم ـ مؤثر واقع نشد نوبت می رسد به مرتبه عملی، و احتیاط واجب آن است که در انتخاب مرتبه سوّم ـ اجرائات عملی ـ از حاکم شرع اجازه بگیرد. و لازم است عمل را از آنجا شروع بکند که ناراحتی و اذیت آن کمتر است، و اگر نتیجه نگرفت با اعمال سختتر و شدید اقدام نماید، ولی نباید به حدی برسد که سبب شکستن عضوی و یا مجروح شدن بدن باشد.»
پ- رساله آیتالله نوری همدانی: (مسأله۲۷۹۰) اگر معروف يا منکر از اموری باشد که شارع مقدس به آن اهميّت زياد می دهد مثل اصول دين يامذهب و حفظ قرآن مجيد وحفظ عقايد مسلمانان يا احکام ضروريّه ، بايد ملاحظه اهميّت شود، و مجردّ ضرر، موجب واجب نبودن نمیشود، پس اگر توقّف داشته باشد، حفظ عقاید مسلمانان يا حفظ احکام ضروريّه اسلام بر بذل جان و مال، واجب است بذل آن.
(مسأله۲۸۰۵) مرتبة سوّم توّسل به زور وجبر است ، پس اگر بداند يا اطمينان داشته باشد که ترک منکر نمی کند يا واجب را بجا نمیآورد مگر با اعمال زور وجبر ، واجب است لکن بايد تجاوز از قدر لازم نکند.
(مسأله۲۸۱۰) اگر توقّف داشته باشد جلوگيری از معصيت، بر کتک زدن وسخت گرفتن بر شخص معصيت کار، ودر مضيقه قرار دادن او جايز است، لکن لازم است مراعات شود که زيادهروی نشود، وبهتر آن است که در اين امر ونظير آن اجازه از مجتهد جامعالشرايط گرفته شود.
(مسأله۲۸۱۱) اگر جلوگيری از منکرات واقامة واجبات موقوف باشد بر جرح و قتل، جائز نيست مگر به اذان جامعالشرايط با حصول وشرایط آن.
(مسأله۲۸۱۲) اگر منکر از اموری است که شارع اقدّس به آن اهتمام میدهد و راضی نيست به وقوع آن به هيچ وجه، جايز است دفع آن به هر نحو ممکن باشد، مثلاً اگر کسی خواست يک شخص را که جايز القتل نيست بکشد بايد از او جلوگيری کرد، واگر ممکن نيست دفاع از قتل مظلوم مگر به قتل ظالم، جائز است بلکه واجب است، ولازم نيست از مجتهد اذن حاصل نمايد. لکن بايد مراعات شود که در صورت امکان جلوگيری به نحو ديگری که به قتل منجر نشود به آن نحو عمل کند، واگر از حدّ لازم تجاوز کند معصيت کار واحکام متعدی بر او جاری خواهد بود.»
همان گونه که دیده میشود، مرحله سوم امر به معروف و نهی از منکر، یعنی استفاده از خشونت. در عین حال، اگر حفظ اصول دین و فروع دین- که بنا بر مشرب فقیهان جز ضروریات دیناند- متوقف بر کاربرد خشونت باشد، واجب است و نباید به ضرر آن توجه کرد.
ت- آیتالله وحید خراسانی: «مسأله ۲۰۷۲ ـ بر هر مسلمانى واجب است از بدعت گذاران در دین، و كسانى كه موجب افساد در دین و تزلزل عقاید حقّه هستند، اظهار برائت و بیزارى كند، و دیگران را از فتنه و فساد آنان بر حذر دارد.
مسأله ۲۰۷۶ ـ بر هر مكلّفى واجب است كه به قلب خود، از منكر كراهت داشته باشد، هرچند نتواند از آن جلوگیرى نماید. و در مقام امر به معروف و نهى از منكر، اوّل به اظهار كراهت قلبى، هر چند به ترك معاشرت با تارك معروف و فاعل منكر، و به وسیله زبان به موعظه و نصیحت، و بیان ثواب معروف و عذاب منكر، او را وادار به معروف نماید، و از منكر باز دارد. و اگر این دو اثر نكرد، و جلوگیرى متوقّف بر زدن بود، باید به گونهاى باشد كه موجب دیه و قصاص نشود، و گرنه، چنانچه ـ مثلا ـ موجب به جراحتى شود، در صورتى كه به عمد باشد، مجروح مى تواند قصاص كند و اگر از روى خطا باشد، مى تواند دیه بگیرد.»
ث- آیتالله صافی گلپایگانی: «مسأله۲۸۶۶. درجه سوم از امر به معروف و نهی از منكر آن است كه اگر معصيت كار، به زبان خوش و كلام حسن، ترك معصيت نكرد با غلظت و كلام خشن و تعيير و سرزنش، امر و نهی كند با مراعات ترتيب درجات زبری و خشونت.
مسأله ۲۸۶۷. درجه چهارم از امر به معروف و نهی از منكر آن است كه معصيت كار، از درجات مذكوره، ترك معصيت نكند و مصر باشد در اين صورت اگر بداند به زدن، تركمیكند و يا اقلا احتمال عقلايی باشد كه زدن، مؤثر است و از ضرر به جان و مال و عرض خود يا مسلمان ديگری ايمن باشد واجب است زدن به مقداری كه ترك معصيت كند به شرط آن كه منجر به جرح و قتل نشود.»
اظهار نگرانی از کمبود خشونت در امر به معروف و نهی از منکر رسالهها
همه مراجع تقلید حاضر، کمابیش، همین فتوا را تکرار کردهاند. اما آیتالله مصباح یزدی در ۱۰/۸/۹۳ از این میزان خشونت اظهار نارضایتی کرده و گفته است که اگر شرایطی که مراجع تقلید در رسالههایشان گفته اند بخواهد مراعات شود، به اهداف مورد نظر اسلام دست نخواهیم یافت.
او میگوید: «اگر قرار بود، ايشان [امام حسین] شرايطی كه در رسالههای عمليه ذكر شده را در نظر بگيرند، اصلاً نبايد قيام میکردند؛ زيرا نه فقط احتمال ضرر، بلکه يقين به آن وجود داشت. بر همين اساس گاهی مصداق عملی امر به معروف و نهی از منکر قيام، جنگ و کشته شدن است... گاهی نيز مصداق آن، امر به معروف و نهی از منکری است که حتی احتمال ضرر هم در آن نيست. امر به معروف و نهی از منکر يکی از راههايی است که میتواند سبب احيای ارزشهای الهی در جامعه شود... امروزه شايع شدن فرهنگ غربی در دنيا موجب شده آزادی عمل و رفتار مطابق دلخواه، يك حق تلقی میشود و امر و نهی کمتر اثر گذار است... اگر امروز بخواهيم برای امر به معروف و نهی از منکر تمام شرايط آن را مثل آمرانه بودن، عدم احتمال ضرر و مانند آن را فراهم كنيم، ديگر جايی برای تأثيرپذيری مخاطب باقی نمیماند؛ چون شرايطی که در رسالههای عمليه برای امر به معروف و نهی از منکر ذکر شده، مربوط به زمانی است كه در شرايط است كه در جامعه اسلامی گناه کمتر اتفاق میافتد و امر و نهی در افراد متخلف، اثرگذار است ... هدف از امر به معروف و نهی از منکر، برچيدن گناه از جامعه است. اگر در شرايطی، برخی زمينهها به گونهای است که نمیتوان امر به معروف و نهی از منکر را با شرايط مذکور در رسالههای عمليه محقق کرد، بايد به دنبال راهکارهای جايگزين و شيوههای مناسب بود...امواج فرهنگ جهانی نيز به کشور ما نيز رسيده است و تسامح و تساهل برخی مسئولان هم در اين امر دخيل بوده است که میتوان با ارائه راهکار صحيح با اين تهاجمات مقابله کرد و فطرت پاک جوانان را زنده نگاه داشت.»
برخی ملاحظات پیرامون فتوای فقیهان
یکم- فقیهان خشونت را یکی از ارکان امر به معروف و نهی از منکر کردهاند و با این حال، وقتی آرا و عملکرشان از خلوت به جلوت آمده، گناهش را به گردن دشمنان و مخالفان میاندازند. دشمنان و مخالفان نه این خشونتها را ساختهاند، نه آنها را تأیید میکنند.
تبلیغ دین به عنوان امر خوب و خیر در قلمرو عمومی ؛ حق مراجع تقلید، فقیهان و هر دینداری است. منتهی تبلیغ و ترویج باورهای دینی و سکولار و خداناباورانه در قلمرو عمومی، تابع فضای آزادی است که همه- مسلمان و غیر مسلمان- بتوانند در آن باورهای رقیب خود را مطرح سازند، گفتوگوی استدلالی میان رقیبان درگیرد. اگر پذیرش و اجماعی حاصل شود، تابع بحث استدلالی است، نه زور و خشونت. امر به معروف و نهی از منکر تنها در این چارچوب قابل قبول است.
دوم- مراجع تقلید حداقل بهائیت را "دین ضاله" به شمار آورده و آنان را به شدت تمام سرکوب کرده و میکنند. اثبات ضلالت بهائیت- مانند اثبات ضلالت هر دین دیگری- کاری به غایت دشوار است. مراجع تقلید، یهودیت و مسیحیت موجود را هم "تحریف شده" قلمداد کرده و این دو دین را هم به میزانی که با اسلام تعارض و تفاوت دارند، ضلالت به شمار میآورند. آنها اجازه نمیدهند تا یهودیان و مسیحیان در ایران آزادانه دین خود را تبلیغ کنند. آیتالله وحید خراسانی تهدید کرده که بساط این دینهای ضاله در ایران باید برچیده شود (رجوع شود به مقاله های "اهانت به مسیحیان" و "یهودستیز و مسیحیت برانداز"). سرکوب و خشونت علیه دیگر ادیان هم بخش دیگری از عمل به امر به معروف و نهی از منکر است.
سوم- فقیهان مخالف کثرتگرایی معرفتی/دینی/اجتماعی هستند. "حق" و "باطل" چارچوب فکری و عملی آنان را تشکیل میدهد. بنابراین، پلورالیسم را باطل میدانند. با این همه، آنان میتوانستند در عین مدعای حقیقت محض بودن اعتقادات و اعمالشان و باطل محض بودن اعتقادات و اعمال رقیبان، حق "ناحق بودن" را به رسمیت بشناسند تا زندگی صلحآمیز همگانی میسر شود. اما حق "ناحق بودن" با امر به معروف و نهی از منکر مراجع تقلید تعارض بنیادین دارد.
بدین ترتیب، زندگی صلحآمیز منوط به پذیرش پلورالیسم دینی و اجتماعی یا "انحصارگرایی دینی"ای است که حق "ناحق بودن" را به رسمیت میشناسد. من حق مطلقم و تو- یعنی دیگری و متفاوتها- باطل مطلق هستی، اما در عین حال، از تمامی حقوق شهروندی و سیاسی من که مدعی کشف مطلق حقیقت و حقیقت مطلق هستم، برخوردار هستی. (نویسنده معتقد به کثرتگرایی است، نه انحصارگرایی)
چهارم- فقیهان بر این گمانند که فقط و فقط یک سبک زندگی خوب وجود دارد. مجاز شمردن انواع سبکهای زندگی، یعنی تن دادن به پلورالیسم اجتماعی، که از نظر مراجع تقلید باطل است. منتهی سبک زندگی خوب، از نظر فقیهان، سبک زندگی اعراب پیش و هم عصر با پیامبر اسلام است. چون پیامبر اسلام سبک زندگی پیش و همزمان خود را "امضا" کردهاند، فقیهان آن سبک زندگی را بهترین سبک زندگی به شمار آورده که از طریق امر به معروف و نهی از منکر، به به زور خشونت حکومتی، باید پیاده شود.
آنان به این نمیاندیشند که پیامبر اسلام چه راه دیگری در پیش داشت؟ مگر او میتوانست انقلاب ارتباطات دهه ۹۰ میلادی را به قرن هفتم میلادی برد تا مردم آن عصر از محصولات انقلاب ارتباطات استفاده کنند. این کار نیازمند معجزه بود. اما- به روایت قرآن- وقتی امت از او معجزه درخواست میکردند، میگفت، تنها معجزه من قرآن است. دوران مدرن، دوران پیدایش انواع سبک های زندگی است. دوران فردگرایی و آفرینش خود به عنوان اثری هنری است. هیچ یک از آثار هنری همانند هم نیستند. باید اجازه داد- و شرایطی پدید آورد- که هر کس خود را به عنوان اثری هنری خلق کند.
پنجم- بسیاری از احکام امضایی چون قصاص، سنگسار، قطع دست، تازیانه زدن، و... اگر از نظر عقلای آن دوره عادلانه به شمار می رفتهاند، از نظر عقلای دوران مدرن ناعادلانه و خشونت به شمار میروند. این ربطی به دشمنان ندارد.
ششم- مراجع تقلید و فقیهان بدانند، چون خشونت را تئوریزه میکنند، از این به بعد، هر حادثه خشونت باری را مخالفان به گردن آنان خواهند انداخت. حتی اگر واقعاً حکومت و فقیهان و دستگاه سرکوبشان هیچ نقشی در آن نداشته باشند. مدعای ما توصیفی/تبیینی است، نه توصیهای/تکلیفی. نمی گوئیم مخالفان اخلاقاً حق دارند جرائم ناکرده را به گردن فرد یا گروه یا صنفی بیندازند، خبر میدهیم که با توجه به نظام فکری و قدرت عملی فقیهان در ایران، مخالفان آنان را به عنوان متهم اصلی معرفی خواهند کرد.
نظرها
موسی
هر حرکتی که برای امر به معروف انجام میشود تنها نتیجه ان به وجود اوردن روابط زیر زمینی میشود میتوانم جاهایی رو معرفی کنمد که افراد به خاطر فرار از دست قانون امر به معروف به وجود امده
بهنام
با تشکر فراوان از استاد گنجی به خاطر زحمت نوشتن مقالات خوب و مفید . خوشبختانه عمر فسیلهای مذهبی و اصولآ دین اسلام در کشور ما رو به سر آمدن است و هر روز که میگذرد ریزشهای بیشتری در میان اقشار مختلف جامعه و بریدن از دین و استعفا از اسلام بوجود می آید . مدعای این کلام ، همین عاشورای امسال و سالهای قبل است و همگان به عینه شاهدند که هر سال از شدت و انسجام جامعه کاسته شده و این امر به خوبی مشهود است و اگر نبود همین نذری دادنها ، شاید اکثر همین افراد نیز در این مراسم خرافی شرکت نمی جستند . متاسفانه فسیلهای مذهبی همانگونه که خود میدانید ، هرگز مسئولیتی در برابر عوارضی که از سخنان و به اصطلاح احکام فقهی شان تراوش میکنند ، نداشته و در برابر خساراتی که از این باب به مردم میرسد هرگز پاسخگو نیستند و حتی متاسفانه علیرغم نص صریح قانون اساسی که میگوید همه شهروندان در برابر قانون یکسانند ، از حاشیه امن قانونی برخوردارند و هرگز شخص و یا گروهی نمیتواند آنها را نقد نموده و یا اینکه از آنان شکایت قانونی نماید . مسئله اصلی اینست که چرا این فسیلهای مذهبی اکنون و با هجمه ای از پیش برنامه ریزی شده به این مسئله پرداخته اند و آیا مسئله امر به معروف و نهی از منکر فقط در مسئله حجاب خلاصه میشود ؟ چرا این حضرات مدعی به این همه مفسده های اقتصادی و حقوق بشری و شکنجه های قرون وسطائی و مظالم دیگری که حکومت نامشروع بر ضد ملت ایران به کار بسته است هیچ اعتراض و حتی اشاره ای نمیکنند ؟ آیا پرداختن به امر حجاب در امر به معروف به خاطر لاپوشانی این همه فساد و اختلاس اقتصادی و دور کردن اذهان عمومی از مسائل اصلی کشور و مهمترین آنها مسئله هسته ای و جام زهری که رهبر پوشالی نوشیده ، نبوده است ؟ پس نتیجه میگیریم که مشتی خائن از خدا بی خبر که اسم آیت خدا را بر روی خود گذاشته اند و هم رفیق دزد و هم شریک قافله اند و در جنایتها و خیانتهای آشکار و پنهان بر ضد ملت و جامعه بشری سهیم و بلکه طراح و مجری هستند ، بر اثر جهل و نادانی عده ای از هم وطنان ، بر راس قدرت حاکم قرار گرفته و به غارت و چپاول ثروت و اموال عمومی مردم ایران مشغولند . جالب اینکه هنوز عده ای بر این باورند که این نظام جنایتکار را میشود با گفتمان و مبارزات مسا لمت آمیز ، اصلاح کرده و دموکراتیزه نمود .
عبداله
وقتی این علما در خصوص امر به معروف و نهی از منکر صحبت میکنند مطمئنا نمیدانند که در مورد چه چیزی صحبت میکنند مصباح یزدی به نکته خوبی اشاره کرده است او از یک طرف به رساله ها نگاه میکند و از طرف دیگر به قیام امام حسین و حاج و واج میماند که قیام امام حسین هیچ سنخیتی با امر به معروف و نهی از منکر رساله ها نداشته است در این لحظه مصباح یزدی دو راه بیشتر ندارد: 1-بگوید این روایت قیام حسین برای امر به معروف و نهی منکر دروغ است و امام به دلیل دیگری قیام کرده است 2-رساله ها تاکنون اشتباه کرده و رسالات باید عوض شود مصباح هیچ کدام از این راه ها را نمیتواند برود پس: با خود امر به معروف و نهی از منکر کاری ندارد و به هدف آن میپردازد "هدف از امر به معروف و نهی از منکر، برچیدن گناه از جامعه است." و چون "در شرایطی، برخی زمینهها (گناهان)به گونهای است که نمیتوان(اهداف) امر به معروف و نهی از منکر را با شرایط مذکور در رسالههای عملیه محقق کرد." در نتیجه " باید به دنبال راهکارهای جایگزین و شیوههای مناسب بود" این راهکار های جایگزین همانی است که مجلس تصویب کرده است مسجدی که از قبل مشخص بود از رأی مردم نشأت نگرفته است و اکنون مشخص میشود که این مجلس با اسلام هم سنخیتی نداشته است اما مصباح با مثال حرکت حسین این شبهه را دور میکند پس هیچ قاعده ای برای این فریضه نمیتوان ترسیم کرد جزء هدف آن! خود قرآن میگوید چون مومنین دوست و یاور هم هستند همدیگر را امر به نیکی و ترک بدی میکنند لکن در نگاه تفسیری حضرات چون برخی بالاتر از بقیه هستند به رای همان بقیه presser group میشوند
عبداله
چون دین در لایه های تخیل انسان قرار دارد و در جستجوی حقیقت مطلق میباشد بسیاری از احکام آن مثل همین امر به معروف و نهی از منکر در همان زاویه برآوردنی است جامعه ای که هیچ دغدغه ای ندارد و به قول مصباح گناهانش زیاد نشده است و همه مومن و دوست هم هستند ولی در عمل خیر! امر به معروف یعنی همان محتسب و باید گفت که در واقعیت چه کسی صلاحیت تعیین معروف و منکر را دارد مردم که همان دموکراسی است یا افرادی خاص اگر افرادی خاص پس امر به معروف و نهی از منکر جزء از طرف آن ها نمیتواند اتفاق بیفتند آیا با همگانی کردن امر به معروف و نهی از منکر نمیتوان گفت که نوعی اعتقاد به دموکراسی باید الزامی باشد جایی که مردم صلاحیت خیر و شر و معروف و منکر خود را دارند میبینیم که وقتی آخوندها از این موضوع صحبت میکنند نمیدانند که واقعیت مطلب چیست برای مصباح که به جامعه اصالتی نمیدهد باید امر به معروف و نهی از منکر پوچ باشد و برای او پوچ هم هست مخصوصا با تعریفی که داده است آیا بهتر نبود مصباح بجای presser group رسانه ها و روزنامه ها را سمبل امر به معروف و نهی از منکر در روزگار جدید میدانست نه صرفا سکس و فرهنگ جهانی را موضوع و مصداق مبارزه معرفی کند دستاورد های بشر امروز هیچ وقت دیگر انسان را ذیل یک عقیده جزمی قرار نمیدهد و آزادی او را مرجح بر امر و نهی های مذهبی میداند اکنون دین خود پدیده ای مورد آزمایش و پرسش است ایجاد دین ناشی از اتفاقاتی تاریخی و اجتماعی بوده است و اکنون با تغییر دانش و بینش انسان اجبارا آگاهی او نسبت به دین نیز تغییر کرده است و انسان ها چه در گذشته و چه امروز نتوانسته اند به دین پایبند باشند شاید حقیقت را در جایی دیگر باید جستجو کرد تا کی میتوان انسان را گناهکار نامید شاید همین گناهکار نامیدن انسان سخت ترین مصیبت ها را ببار آورده باشد بگذاریم عقل خود تصمیم بگیرد اینکه حکومتی پس از 35 سال با قانون حمایت از آمران و ناهیان مردم را مورد هجوم قرار داده است خود گواه شکست ایدئولوژی است اجبار مردم به آنچه که باشند تا ما باشیم این بدترین منکر هاست مردمی که تا مدت زیادی آنچه بوده اند که آن ها باشند هیچ دانش دینی واقعیت دین را درک نمیکند علم دین را میتواند بفهمد اما ایمان قابل شناسایی نیست انسان در آرمانی که میتواند تثبیت و ثابت شود قرار ندارد بلکه آن آرمان در وظیفه نامحدود انسان قرار دارد آزادی وقتی که انسان در مفهوم فریب آمیز کلیت عام مثل تقدیر وجود و روح می افتد نابود و از بین می رود حقیقت همان ذهنیت است ذهنیتی که در نظر انسان می آید
عبداله
میرزا کوچک خان میگوید که یک وقت با خود فکر میکردم که تو را چه کار که با شاه ایران بجنگی مگر از ژنرال های دربار نمیترسی مگر از لشگریان او نمیترسی از فیلسوفان سلطنتی و سران بی سپاه دولت نمیترسی و.... این مساجد 7و8و9 با روسای فیلسوفش لاریجانی و حداد عادل مثل همان فیلسوفان سلطنتی قاجار هستند واقعا مسخره جک و طنز و خنده دار است که مجلسی که باید رأی از مردم بگیرد قانون برای امر و نهی و دخالت در سبک زندگی مردم تصویب میکند به این جنابان فیلسوف باید گفت که فرق جامعه با جماعت چیست؟ جماعت به یک جماعت دینی یا اخلاقی اشاره میکند که تابع قوانین اخلاقی خود ما اگر یک جامعه را جماعت بدانیم بالفور محدوده عقل و عدالت عمومی آن جامعه را ازبین برده ایم دلبستگی به یک عقیده اسلامی یا غیره وسوسه یکانگی و یکی شدن گسترده تری را ایجاد میکند که عقل عمومی را از بین میبرد به همین دلیل مصباح به جامعه اعتقاد ندارد گویی این مساجد برای یک جماعت دینی مخصوص بخود قانون گذاری میکنند چیزی که در شرع نیز تحت اختیار آنان نیست بلکه در عهده علمای دینی است چیزی که طنز داستان را بیشتر میکند هیچ وقت کل جامعه بر اساس نظریات جامعه شناسی بخطا نمیرود بلکه این گروه های جماعتی هستند که جامعه را بخطا میبرند بخاطر همین آرمان ها و آزادی های انسان نباید در گرداب یک حقیقت مطلق بیفتند