ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

دیدگاه

درباره افول جنبش دانشجویی

به مناسبت ۱۶ آذر، روز دانشجو

قابل انکار نیست که از سال ۱۳۷۵ تاکنون، بخشی از فعالان دانشجویی ایران افکاری همسو با اصلاح‌طلبان داشته‌اند.

بعید به نظر می‌رسد این قضاوت که جنبش دانشجویی ایران در چند سال اخیر افول شدیدی داشته است مخالفت جدی‌ای را برانگیزد. از منظر نسل‌های پیشین فعالان دانشجویی، خبرنگاران، پیگیران اخبار سیاسی و اجتماعی، این واقعیتی ملموس است که جنبش دانشجویی در ایران از نظر تعداد فعالان، محتوای بحث‌ها و خواسته‌‌ها و میزان فعالیت‌ها، نسبت به گذشته در یک دوران رکود و افول قرار دارد.

عده‌ای بر این عقیده هستند که افول فعالیت‌های دانشجویی همچون افول دیگر فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی در ایران، ناشی از فضای بسته کشور پس از سرکوب اعتراضات خیابانی مربوط به انتخابات سال ۱۳۸۸ است و باید از این زاویه و دیدگاه مورد بررسی قرار بگیرد.

در سال های ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۰ هماهنگی و همخوانی جالبی بین خواست‌های سیاسی فضای جامعه و فضای دانشگاه به وجود آمد.

این نظر چندان دور از واقعیت نیست. دانشگاه و فعالان دانشجویی از تبعات کودتای سیاسی بخش تندروی حاکمیت در امان نماندند، اما این تمام واقعیت نیست و تقلیل تمام علل اصلی افول جنبش دانشجویی در ایران به اتفاقات پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ باعث گمراهی در تحلیل و غفلت از عواملی می‌شود که راه را بر شناخت ریشه‌های اصلی این افول خواهد بست.

در این نوشته تلاش می‌شود به جنبه‌های دیگری از دلایل انفعال فضای دانشجویی ایران در سال های اخیر پرداخته شود.

آغاز افول جنبش دانشجویی از پیش از انتخابات ۱۳۸۸

قابل انکار نیست که از سال ۱۳۷۵ تاکنون، بخشی از فعالان دانشجویی ایران افکاری همسو با اصلاح‌طلبان داشته‌اند.

در حال حاضر فضای نشریات دانشجویی که در فضای هشت ساله دولت احمدی‌نژاد به کلی با توقیف و تعطیلی و عدم صدور مجوز، از میان رفته بود، تحرک خاصی ندارد. به تعدادی از نشریات دانشجویی در چند دانشگاه محدود، مجوز داده شده است، اما این نشریات همانند بولتن داخلی گروه‌های حامی دولت می‌نویسند و فعالیت می‌کنند.

این همسویی گاه مانند سال‌های ۱۳۷۵ تا ۱۳۷۸ متن اصلی جنبش دانشجویی را تشکیل داده است و گاه مانند سال‌های ۱۳۸۳ تا ۱۳۸۶ در حاشیه انتقادات جدی جنبش دانشجویی نسبت به جنبش اصلاحات قرار داشته است.

در سال‌های ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۰ هماهنگی و همخوانی جالبی بین خواست‌های سیاسی فضای جامعه و فضای دانشگاه به وجود آمد. از سال ۱۳۹۰ تا انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲، فضای انفعال و سرکوب شدید آن دوران با فشارهای اقتصادی شدید به همه مردم و از جمله دانشجویان همراه بود. این دوران سخت و عذاب آور، سبب تمایل بخش‌هایی از فعالان دانشجویی به ایده براندازی ساختار سیاسی ایران شد.

عده‌ای معدود از کسانی که با تحرکی بسیار کم و با احتیاط بسیار زیاد به فعالیت ادامه می‌دادند در جست و جوی راه‌هایی برای بقای فعالیت سیاسی و دانشجویی در شرایط جدیدی که بعضاً نام آن را «فاشیسم» گذاشته بودند، وارد یک دوران فطرت شدند. گرچه هر روز بر کسانی که به تغییر ساختاری در نظام ایران به عنوان تنها راه حل نجات و رهایی از استبداد می‌نگریستند، افزوده می‌شد، اما این ایده فرصت لازم را پیدا نکرد تا با عمل سیاسی همراه شود؛ اما سبب تغییر در رویکرد سیاسی بعضی از فعالان دانشجویی شد و یک جبهه‌بندی قدیمی را در بین نیروهای موجود در دانشگاه زنده کرد.

ضربه زدن به فعالیت دانشگاهی، به فلج شدن کامل جنبش دانشجویی انجامیده است.

بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ مجدداً فضای سیاسی کشور و به تبع آن فضای فعالیت دانشجویی دو شقه شد و موضع موافقت یا مخالفت با دولت اصلاح‌طلب مرزی را در بین فعالان سیاسی جامعه و فعالان دانشجویی در دانشگاه ایجاد کرد.

در اینجا مقصود این نیست که در دفاع از یک سوی این مرزبندی سخنی گفته شود. واقعیت این است که افول جنبش دانشجویی در ایران پیش از زمان انتخابات ۱۳۸۸ و پیش از دوران اول ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد آغاز شده بود. «فضای اصلاحات» یک شرایط گشودگی در فضای سیاسی ایران ایجاد کرد، اما روی ابعاد و محدوده این گشودگی نزاع جدی در میان بود.

از یک طرف نیروهای امنیتی و گروه‌‌های فشار همسو با بدنه اصلی قدرت در کشور بر تنگ‌شدن این گشودگی اصرار داشتند و از سوی دیگر بخش همسو با جرایان اصلاحات در دستگاه‌های امنیتی و رسانه‌های اصلاح‌طلب، مراقب خطوط قرمزی بودند که جامعه نباید از آنها عبور می‌کرد.

مشکل‌سازترین بخش جامعه که تمایل ذاتی به عبور از خط قرمزها داشت، جنبش دانشجویی بود. به همین دلیل جنبش دانشجویی در تمام دوران اصلاحات، بیش از هر گروه مدنی دیگری در ایران هزینه پرداخت کرد.

واقعیت این است که افول جنبش دانشجویی در ایران پیش از زمان انتخابات ۱۳۸۸ و پیش از دوران اول ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد آغاز شده بود. «فضای اصلاحات» یک شرایط گشودگی در فضای سیاسی ایران ایجاد کرد، اما روی ابعاد و محدوده این گشودگی نزاع جدی در میان بود.

به صورت خلاصه می‌توان زنجیره‌ای از عوامل را بیان کرد که به صورت مستقیم یا غیر مستقیم، در نهایت به ریشه‌های جنبش دانشجویی در ایران ضربه زد:

۱- معطوف شدن بخش زیادی از وقت و انرژی فعالان دانشجویی غیر همسو با حاکمیت به مقابله با سازمان شبه نظامی بسیج در دانشگاه.

۲- ریشه دواندن اختلافات جدی میان فعالان دانشجویی منتقد جریان اصلاحات با فعالان دانشجویی وابسته به احزاب و گروه‌‌های اصلاح‌طلب.

۳: ایجاد رقابت و درگیری بین فعالان دانشجویی لیبرال و مارکسیست با مجموعه انجمن‌های اسلامی.

۴: ایجاد یک شکاف تازه در دانشگاه میان فعالان دانشجویی لیبرال و مارکسیست.

۵: عدم وجود شرایط قانونی و نیز مخالفت جدی و عملی مسئولان اصلاح‌طلب دانشگاه با تشکیل گروه‌های مستقل دانشجویی از طریق مسکوت گذاشتن چند ساله هر درخواستی برای ایجاد تشکلی با نامی به غیر از بسیج یا انجمن اسلامی.

تمامی اتفاق‌های بالا زمانی در جریان بود که اصلاح‌طلبان برای مقابله با ایده «تحریم انتخابات» که بخش‌هایی از جنبش دانشجویی ایران زبان بیان و ابزار تبلیغ آن بود، تصمیم به انجام یک انقلاب فرهنگی میان دوره‌ای در دانشگاه گرفتند.

مجموعه انجمن‌های اسلامی و بسیج دانشجویی تنها گروه‌های قانونی و دارای مجور در دانشگاه بودند. فعالان دانشجویی لیبرال، مارکسیست و به طور کلی دانشجویان غیر مذهبی در مواردی وارد انجمن‌های اسلامی شده بودند. در موارد بسیاری این نیروها تبدیل به چهره‌های اثرگذار در دانشگاه شدند و با ایجاد تاثیر بر اعضای انجمن‌های اسلامی سبب اتخاذ تصمیم‌های غیر همسو با قرائت دولتی از اصلاحات، در فضای انجمن‌های اسلامی می‌شدند.

از سوی دیگر دفتر تحکیم وحدت به عنوان اتحادیه‌ای شامل تعدادی از انجمن‌های اسلامی دانشگاه‌‌های کشور که در جریان قدرت‌گیری اصلاح‌طلبان نقش مهم و اساسی ایفا کرده بود، دچار دو دستگی شده و بین طرفداران اصلاحات و معتقدان به «بن‌بست اصلاحات»، رقابت جدی در گرفته بود.

«فضای اصلاحات» یک شرایط گشودگی در فضای سیاسی ایران ایجاد کرد، اما روی ابعاد و محدوده این گشودگی نزاع جدی در میان بود.

در این فضا به ناگاه اصلاح‌طلبان تصمیم به پاکسازی فضای انجمن‌های اسلامی و دفتر تحکیم گرفتند و به همین منظور عده‌ای از روشنفکران مذهبی مانند سروش و کدیور به همراهی چهره‌های سیاسی اصلاح‌طلب جبهه مشارکت و با پشتیبانی روزنامه‌‌ها و وب‌سایت‌های اینترنتی همسو یا حامی جریان اصلاحات وارد عمل شدند و لزوم اسلامی کردن انجمن‌های اسلامی و پاکسازی آن از عناصر غیر اسلامی را مطرح کردند.

نکته‌ای که از چشم بسیاری از فعالان دانشجویی پنهان ماند این نکته بود که از سوی وزارت اطلاعات دولت خاتمی، دستور «سر و سامان دادن» به کل فضای فعالیت دانشجویی صادر شده بود و ضمن اینکه فضای فعالیت دانشجویی باید در حیطه انجمن‌های اسلامی باقی می‌ماند، آن گروه از فعالان انجمن‌های اسلامی که مورد تائید دولت اصلاحات و مورد حمایت مدیران اصلاح‌طلب دانشگاه قرار گرفتند، به تعبیر مدیر مسئول یک نشریه توقیف شده دانشجویی، «نئو بسیجی‌هایی بودند که نظام را قبول داشتند اما دل‌شان می‌خواست خاتمی رئیس جمهور باشد».

تکه‌‌های غیر هم‌خوان یک پازل

در دوران اصلاحات، اکثر فعالان دانشجویی ایران به صورت خودخواسته یا ناخواسته بعد از پایان دوران دانشجویی خود، از عرصه سیاسی ایران کنار می‌رفتند.

در دوران اصلاحات، اکثر فعالان دانشجویی ایران به صورت خودخواسته یا ناخواسته بعد از پایان دوران دانشجویی خود، از عرصه سیاسی ایران کنار می‌رفتند. فعالیت سیاسی تعداد کمی از آنان ادامه یافت و از بیشتر آنها دیگر خبری به دست نمی‌آمد.

فعالیت سیاسی تعدادی کمی از آنان ادامه یافت و از بیشتر آنها دیگر خبری به دست نمی‌آمد. عدم دسترسی آسان به این فعالان دانشجویی سبب ایجاد دو مشکل در فضای فعالیت دانشجویی شد:

۱: تجربه نسل‌های مختلف فعالان دانشجویی به یکدیگر منتقل نمی‌شد و در بسیاری از موارد یک پروژه نیمه تمام دوباره از اول توسط تعدادی دیگر از فعالان دانشجویی شروع می‌شد و سپس مانند دفعات گذشته، نیمه تمام و بدون حصول نتیجه رها می‌شد.

۲: دسترسی به بعضی از فعالان دانشجویی گذشته توسط دانشجویان جدیدالورود به صورت موضعی و محفلی صورت می‌گرفت و از آنجا که فضای گفت‌وگوی محفلی در معرض نقد عمومی قرار ندارد، فرهنگ چند دستگی و رویکرد محفلی بر فضای نسبتاً یکپارچه فعالیت دانشجویی غلبه کرد. به خصوص پس از سال ۱۳۸۴ بیشتر فعالیت این محافل صرف رقابت با یکدیگر شد و «عمل حداکثری» فضای دانشجویی به مرور زمان تبدیل به واکنش‌‌های محفلی، کوچک، پراکنده و علیه هم شد.

آن دسته از فعالان دانشجویی که قائل به تغییر ساختار حکومت در ایران بودند بعد از خروج از دانشگاه به عنوان یک فعال سیاسی، جای مشخصی برای ادامه فعالیت خود نداشتند. افرادی که در خانواده و محیط کار و زندگی با آنان ارتباط داشتند نمی‌توانستند به مانند یک دانشجوی سیاسی، گفته‌های آنان را درک کنند و فضای عمل سیاسی در جامعه بسیار متفاوت از فضای فعالیت در دانشگاه بود.

یک فعال دانشجویی اصلاح‌طلب بعد از خروج از دانشگاه به حزب یا گروه قانونی خود رجوع می‌کرد، اما یک فعال دانشجویی غیر اصلاح‌طلب یا توسط مکانیسم‌های نظام اجتماعی موجود در جامعه استحاله می‌شد یا پناهی به جز شبکه‌های ماهواره‌ای و وب‌سایت‌های اینترنتی برای بیان حرف‌های خود نمی‌یافت. این تریبون‌‌ها نیز در نهایت به دو راه ختم می‌شد: زندان یا پناهندگی.

با برخورد نیروهای امنیتی با احزاب و گروه‌های اصلاح‌طلب بعد از انتخابات سال ۱۳۸۸، فعالان دانشجویی اصلاح‌طلب نیز تا حدود زیادی به اجبار در این فضا قرار گرفتند.

فقدان توانایی تطبیق فعالان دانشجویی سابق با فضای اجتماعی و سیاسی خارج از دانشگاه سبب شد که یا فعالیت سیاسی را ترک کنند و به مرور زمان از فعالیت سیاسی و اجتماعی فاصله بگیرند یا برای ادامه زندگی و فعالیت از کشور خارج شوند.

دانشجویان تحصیلکرده زیادی در جست‌وجوی شرایط بهتر برای زندگی از کشور خارج شدند.

موج گسترده‌‌ای از مهاجرت دانشجویان به خارج از کشور نیز در بحران اقتصادی ناشی از تحریم‌های مربوط به پرونده هسته‌ای ایران شکل گرفت و دانشجویان تحصیلکرده زیادی در جست‌وجوی شرایط بهتر برای زندگی از کشور خارج شدند.

در فاصله سال‌های ۱۳۸۸ تا به امروز، با رواج شبکه‌های مجازی یک نظام تبلیغاتی برای خروج دگراندیشان، فعالان سیاسی و روشنفکران از کشور شکل گرفته است. انجام مصاحبه‌های آزادانه توسط فعالان سیاسی و فعالان دانشجویی و بیان راحت و بی‌دغدغه حرف‌هایی که هر فعال سیاسی و اجتماعی ایران در آرزوی آن است به همراه سیلابی از عکس‌های شخصی در فضاهای توریستی و زیبای اروپا و آمریکای شمالی در کنار نمایش‌هایی از وضعیت مالی مناسب این افراد در مقابل وضعیت بد اقتصادی دانشجویان داخل ایران سبب شده است که دغدغه بسیاری از دانشجویان کنونی، آموختن زبان انگلیسی، تمرکز صرف بر درس و رعایت قانون به منظور خروج بدون دردسر از کشور شود.

تعداد بالای دانشجویان خارج شده از کشور و ترک فعالیت سیاسی ناشی از تشدید سرکوب در داخل کشور این اجازه را به جنبش دانشجویی ایران نداد تا فعالان دانشجویی در امتداد نسل‌ها، یکدیگر را در بیرون دانشگاه بیابند و زمینه‌ساز تلاش‌های قانونی و غیر قانونی برای ایجاد گروه‌ها و سازمان‌های سیاسی مورد نظر خود در کشور شوند.

تغییراتی که به ایجاد تغییرات دیگر موکول می‌شود

پس از خفقان حاکم بر کشور در سال‌های پس از ۱۳۸۸، تعدادی از چهره‌های اصلاح‌طلب حامی پاکسازی دفتر تحکیم وحدت، انجمن‌های اسلامی و دانشگاه از «عناصر تندرو» بار دیگر به این نتیجه رسیدند که در نبود احزاب و سازمان‌های مدنی در ایران این دانشگاه است که می‌تواند زمینه‌ساز بسیاری از فعالیت‌های سیاسی در ایران باشد و ضربه زدن به فعالیت دانشگاهی، در کل کار صحیحی نبوده است و به فلج شدن کامل جنبش دانشجویی انجامیده است.

یک فعال دانشجویی اصلاح‌طلب بعد از خروج از دانشگاه به حزب یا گروه قانونی خود رجوع می‌کرد، اما یک فعال دانشجویی غیر اصلاح‌طلب یا توسط مکانیسم‌های نظام اجتماعی موجود در جامعه استحاله می‌شد یا برای بیان حرف‌های خود پناهی به جز شبکه‌های ماهواره‌ای و وب‌سایت‌های اینترنتی نمی‌یافت. این تریبون‌‌ها نیز در نهایت به دو راه ختم می‌شد: زندان یا پناهندگی.

بعد از پیروزی حسن روحانی در انتخابات این انتظار در بین اصلاح‌طلبان و غیر اصلاح‌طلبان وجود داشت که اولین تاثیر پیروزی روحانی، به جنبش درآمدن دانشگاه باشد، اما این اتفاق با گذشت نیمی از دوره اول ریاست جمهوری حسن روحانی به وقوع نپیوسته است.

مدیران دولت روحانی، ترکیبی از عناصر محافظه‌کارِ اصلاح‌طلب و اصولگرا هستند. عده‌ای از آنان اعتقاد دارند که به دلیل قرار گرفتن بخش‌های مذهبی جامعه در جایگاه منتقد گفتمان احمدی‌نژادی و اصولگرایان تندرو، باید فعالان دانشجویی نسل جدید نیز از همین بخش از جامعه تشکیل شوند.

برای بخشی دیگر که از مدیران اصول‌گرای دولت فعلی، رادیکال‌تر هستند، حفظ دولت و حفظ فضای رضایتمندی از دولت بر هر مسئله دیگری ارجحیت دارد. آنان به شدت از این مسئله هراس دارند که حرکات سیاسی دانشگاه، روزنامه‌ها و یا هر بخش دیگری از جامعه سبب شود بهانه‌ای برای برخورد با دولت به دست اصولگرایان تندرو بیافتد و به همین دلیل تمام تلاش خود را می‌کنند که از فعال شدن دانشگاه مانند آنچه در دوران اصلاحات وجود داشت، جلوگیری کنند.

تعداد زیادی از روسای دانشگاه‌‌ها عوض شده‌اند و انتظار می‌رفت با فعال شدن سه دانشگاه سیاسی کشور یعنی دانشگاه تهران، پلی تکنیک و علامه، سلسله تحرکاتی در کلیه دانشگاه‌های تهران و شهرستان‌ها آغاز شود، اما روسای جدید این دانشگاه‌ها با دعوت همه گروه‌های دانشجویی مخالف اصولگرایان به آنان هشدار داده‌اند که تا زمان پیروزی طرفداران دولت در انتخابات مجلس آینده نباید فعالیتی انجام دهند که کلیت یا بخشی از دولت به دلیل انجام آن تحت فشار قرار بگیرد.

در حال حاضر فضای نشریات دانشجویی که در فضای هشت ساله دولت احمدی‌نژاد به کلی با توقیف و تعطیلی و عدم صدور مجوز، از میان رفته بود، تحرک خاصی ندارد. به تعدادی از نشریات دانشجویی در چند دانشگاه محدود، مجوز داده شده است، اما این نشریات همانند بولتن داخلی گروه‌های حامی دولت می‌نویسند و فعالیت می‌کنند.

مدیریت دانشگاه‌ها با نشریاتی که وارد حوزه نارضایتی‌های صنفی شوند به شدت برخورد می‌کنند. احضار فعالان دانشجویی به کمیته‌های انضباطی ادامه دارد و تعداد کمتر این احضارها نسبت به گذشته صرفاً به دلیل حجم کمتر فعالیت دانشجویی در دانشگاه‌ها است.

فعالیت انجمن‌های اسلامی فقط در سطح فعالیت انجمن‌‌های اسلامی طیف شیراز مورد قبول است و از دانشجویان سازماندهی شده در ستادهای انتخاباتی حسن روحانی خواسته شده است که وارد این انجمن‌های اسلامی بشوند و فضای آنها را به فضای حمایت کامل از دولت تبدیل کنند.  فعالان سابق انجمن اسلامی طیف مدرن دفتر تحکیم وحدت، این انجمن‌ها را «انجمن‌های اسلامی جعلی» می‌خوانند.

این رویکرد مسئولان دولت روحانی سبب نگرانی مجدد فعالان سابق دانشجویی شده است. آنان می‌گویند که این سیاست دولت روحانی، تکرار یک سیاست نادرست در دانشگاه است و تلاش برای دستکاری فضای فکری و فضای فعالیت دانشجویی در دانشگاه به نفع دولت، ضمن آنکه همانند تجربه دوران دولت آقای خاتمی با شکست رو‌به‌رو خواهد شد.

همچنین این دستکاری‌های دولتی، همسو با تلاش برای دستکاری فضای دانشگاه، فرهنگ و جامعه توسط هسته اصلی حکومت در ایران ارزیابی می‌شود که لطمات جبران ناپدیری به پیکره جنش‌های مدنی در ایران وارد خواهد کرد.

منتقدان جریان دولتی‌سازی جنبش دانشجویی معتقدند که در نبود سازمان‌های مدنی و احزاب سیاسی، آخرین سنگر دفاع از آزادی در مقابل اقتدارگرایی حاکمیت، دانشگاه و جنبش دانشجویی است و از هر اقدامی که فشار مضاعفی به فعالیت در دانشگاه وارد کند باید اجتناب کرد.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • لطیف

    سه قطره خون اهورایی! سلام. اگه اجازه بدید میخوام بعداز پنج سال بمناسبت روز دانشجو- نگاهی بکنم به بیانیه شماره ١٦ ... هر چند هیچ دل و خاطره خوشی از بیانیه نویس مذکور ندارم، بااینحال همه سعی و تلاشم و میکنم که از جاده عدالت خارج نشوم؛ چون معتقدم که بی عدالتی ریشه آدم و خشک میکند! بنابراین ناگفته پیداست که در برخورد با گافهای احتمالی کاملا بی غرضم ،منتهی بی طرف نیستم! یعنی، طوری کارد و پنیری برخورد میکنم که باد خور نداشته باشد، الغرض... بیانیه با بسم الله الرحمن الرحیم آغاز میشود- و در ادامه عید سعید غدیر را به ملت مسلمان ایران تبریک ‌گفته و از خداوند متعال- خواستار نزدیک شدن به آرمان‌های صاحب غدیر را نه تنها برای ملت ایران‌- بلکه برای تمامی مسلمانان جهان مسئلت می‌کند و یادآور میشود- که در این عید شیعیان برای هم برکت و بهروزی آرزو می‌کنند و از یکدیگر تحفه‌هایی را می‌طلبند- که به تحقق چنین آرزوهایی کمک کند- چرا که متضمن سرانجامی نیکو برای ملت و کشور خصوصا در شرایط بحران‌زده کنونی باشد- چرا که ما وظیفه داریم صمیمیت و خیرخواهی کنیم- که ما باید پایداری و دوراندیشی کنیم- و با استمداد از لطافتی که فضای عید ایجاد کرده است- و با استفاده از فرصتی که روز شانزدهم آذر به وجود می‌آورد- و چه چیز بهتر از پرداختن به آنچه می‌تواند داروی درد امروز باشد- که اگر پیشداوری‌ها را کنار بگذاریم،داروئیست که الزاما تلخ نیست. «پرانتز باز... دیگه تهوع و سرگیجه بهم اجازه نمیده که ادامه بدم... دارم فکر میکنم سی و یکسال تمام حکایت ما با بسمه تعالی شروع میشده، حال چه امر خطیری رخ داده که بناگاه بسمه تعالی ما شده-بسم الله الرحمن الرحیم؟! دارم فکر میکنم دعا و بذل و بخشش از کیسه خلیفه ضرری ندارد، ولی سهم امت شهید پرور این در میانه کجاست‌؟ دارم فکر میکنم ملت خدا شاه و میهن به لطف انقلاب امت شد، حال چگونه است که بعد از سه دهه دوباره ما ملت شدیم!؟! دارم فکر میکنم تحفه را که طلب نمیکنند-تحفه را می بخشند! دارم فکر میکنم اگر با دعا و آرزو و تحفه و لطافت فضای عید سرانجام کار امت و ملت و کشور ختم بخیر میشد- الان شرایط امت و ملت و کشور بعد از سه دهه- نماز جمعه و دعا کمیل و روضه و سینه زنی و قیمه خوری که اینچنین بحران‌زده نبود! دارم فکر میکنم اساس کار بر صمیمیت و خیرخواهی و پایداری و دوراندیشی نبود! دارم فکر میکنم اساس کار بر پیشداوری‌ که نه،بر انحصار طلبی و جنایت بود که حکایت انقلاب به اینجا کشید دارم فکر میکنم اگر روز شانزدهم آذر فرصت خوبی ست برای یافتن دوای درد، پس چرا از فرصت تاریخی انقلاب ٩٨ درصدی ملت استفاده نکردید و به حمایت ٥ درصدی امت بسنده کردید؟ دارم فکر میکنم روز تاریخی ١٨ تیر ٧٨ و زمان قتلهای زنجیره ای شما کجا بودید ؟ دارم فکر میکنم بیانیه نویس مذکور یه جوری حرف میزنه که- انگار هنوز سال ٥٧ است و خودش هیچ نقشی در این نظام نداشته و تازه از خارج اومده!؟ دارم فکر میکنم نکنه مملکت و زمین تمرین فرض کرده و امت و ملت و موش آزمایشگاهی؟ دارم فکر میکنم طرف خودش چیزه، فکر کرده امت و ملتم چیزن؟ نه مهندس، اونی که فکر کردی ما نبوده و نیستیم؛خودتی!