"استعاره"، استعاره از چیست؟ (۲)
جدال بوید با پاتنم، کریپکی و کوون بر سر نظریه ارجاع
حسین دباغ − مرجع چیست؟ نسبت جهان و زبان چگونه است؟ چه قسم پدیدههایی را یک نظریه ارجاع میباید تبیین کند؟
در قسمت نخست از این سری مقالات، نظریه علّی ارجاع (کریپکی-پاتنم) به بحث گذاشته شد. ریچارد بوید اما در مقابل با استفاده از مفهوم "استعارههای مقوم نظریه" به نقد کریپکی و پاتنم پرداخت. بوید ادعا کرد که با توسل به این مفهوم میتوان نظریه ارجاع جدیدی به دست داد که مشکلات نظریه ارجاع علّی را نداشته باشد. در قسمت پیش رو، این تغییر پارادایم را بررسی میکنیم.
۴. چالش برای تغییر نظریه
تمام تلاش بوید برای معرفی مفهوم "استعارههای مقوم نظریه" در تغییر نظریه ارجاع معنادار میشود. او اهتمام میورزد تا با پیوند دادن استعارههای مقوم نظریه و بحث از دقت زبانی بتواند از مشکل عدم دقّت استعارهها بگریزد. بوید پیشنهاد میدهد که "استفاده از استعارههای مقوم نظریه، راهکار تثبیت مرجع غیرتعریفی را نمایان میکند که خصوصاً برای پرهیز از گونههایی از ابهام مناسب است".[1] در واقع بوید با این بیان به کسی چون بلک نقد وارد میکند که ماهیت نادقیق استعارهها نباید مانع از آن شود که عالمان از آن بهره نگیرند.[2] مطابق با رای بوید، دیدگاه تجربه گرایانه بلک و پای بندی او به قراردادهای تعریفیِ است که مسئله دقت را برای او به این شکل درآورده است. او در این باره مینویسد:
تلقی تجربه گرایانه... مستلزم آن است که گزارههای (تعریفی) معینی وجود داشته باشد که از بازبینی و ابطال توسط شواهد تجربی مصون باشد… با اینکه تلقی تجربه گرایانه از واژگان عام ممکن است به عنوان نظریه ارجاع تعبیر میشود، ولی تا حد مهمی نشان از یک تلقی غیررئالیستی و تعریفی از واژگان عام دارد.[3]
اما بوید، همانطور که پیشتر ذکر شد، به صراحت عنوان میکند که به دنبال یک تلقی غیرتعریفی از ارجاع است: "بنابراین، احتمالاً تلقی غیرتعریفی از تثبیت مرجع برای گسترۀ وسیعی از واژگان عام، صحت دارد".[4] به بیان روشن تر، بوید در تلاش است تا نظریه جامعی از ترکیب استعارههای مقوم نظریه و تلقی بالاشاری از ارجاع بدست دهد. نکته حائز اهمیت در بحث بوید این است که نظریه جامع او درباره ارجاع علاوه بر نوعی دلالت شناسی بدیلی در معرفت شناسی نیز دارد. بوید بر این باور است که متاسفانه هنوز چنین نظریه علّی ارجاع جامعی نداریم. به تعبیر او، "آنچه که هنوز رخ نداده است، صورت بندی ای از یک نظریه علّی ارجاع واقعی است به عنوان بدیلی برای نظریه تجربه گرایانه حاضر".[5] بوید برای آنکه نظریه خویش را تنقیح کند، نخست معایب نظریه رقیب را برجسته میکند تا بتواند سخن از تغییر نظریه ارجاع را موجه کند.
بوید نظریه رقیب را این گونه شرح میدهد:
تلقی علّی از ارجاع از یک تلاش برای دفاع از این وضیعت بر میخیزد که واژگان عام (بالاخص واژگان "نظری" در نظریههای علمی) بایستی نوعاً به شکل ارجاعی فهمیده شود، به این معنا که واژگان عام میتوانند [به چیزی] ارجاع دهند، حتی اگر دارای تعاریف قراردادی غیرقابل تجدید نظر نباشند، و (مهمتر) اینکه نشانههای واژهای که، در سیاقهای گوناگون به مثابه زمانهای تاریخی مختلف در پارادایمهای مختلف و یا در "جهانهای ممکن" مختلف به کار گرفته شده باشد، شاید هم-مرجع باشد حتی اگر آنها با تعاریف قراردادی برابر همراه نباشند.[6]
بوید با این بیان از نظریه رقیب (پاتنم-کریپکی) بحقیقت خود را با دو معضل مواجه میبیند که در طرح نظریه جدید باید از پس حل آن برآید. این مسائل در نظر او یکی دقت است و دیگری هم-مرجعی (تداوم در مرجع)[7]. بوید مینویسد:
توجیه فلسفی مستقل برای این نظریهها قبول تلقی علّی از ارجاع را تضمین میکند، منتها این حقیقت هنوز باقی است که هنوز هیچ تلقی دردسترسی درمان مقبولی برای مسائل مهمی چون هم-مرجع بودن، ابهام و دقت زبانی ارائه نکرده است.[8]
به معنایی که رفت، بوید در نظریه ارجاع یکپارچهای که در تلاش برای تبیین آن است میبایست دو چالش مهم هم-مرجع بودن و عدم دقت را حل و فصل کند. چالش هم-مرجع بودن این است که گاه میشود واژگان علمی در دورهها و پارادیمهای گوناگون به اشکال مختلف به کار برده میشوند، اما بوید از آنجا که یک واقع گرای تمام عیار است بر این باور است که مرجع این قبیل واژگان در طول تاریخ علم یکی بوده است و این گونه نیست که در هر دوره مرجعی متفاوت داشته باشد. این مسئله در تغییر نظریه ارجاع گریبان او را گرفته است. چالش دوم بحثی است که امثال بلک عنوان کردهاند و آن اینکه استعارهها از آنجا که موطن اصلی شان ادبیات است، بی دقتاند و نباید در علم وارد شوند. از آنجا که بوید استعارهها را در علم مفید مییابد، ناگزیر است پاسخ افرادی چون بلک را هم فراهم کند.
با این حساب دلایلی را که بوید تا کنون (در این قسمت و قسمت پیشین) در نقد نظریه رقیب آورده است میتوان این گونه دسته بندی کرد: نخست اینکه بوید بر این باور است که در بحث از استعارهها ما بیشتر با خصیصههای ربطی مواجه هستیم تا خصیصههای مقوله ای. در صورتی که تئوری پاتنم-کریپکی تمرکز روی خصیصههای مقولهاي دارد که خصلت ذاتی دارند؛ به این معنا واژگان نظری در تئوری پاتنم-کریپکی دچار مشکل میشوند. دلیل دوم اینکه در تئوری پاتنم-کریپکی مسئله "هم-مرجع بودن"[9] نادیده گرفته شده است؛ به این معنا که گاه بعضی مرجعها چند واژه متفاوت دارند که در طول زمان شکل پیدا کردهاند. سبب آنجاست که در تئوری پاتنم-کریپکی مرجعها دفعتاً دارای نام میشوند. بوید از این جا پلی هم به بحث "تغییر مرجع"[10] میزند و از دیدگاه واقع گرایانۀ خویش دفاع میکند و به کسی چون کوون انتقاد میکند. کوون بر این باور است که واژگان در طول زمان ارجاع دهی شان عوض میشود، یعنی همان مرجع را ندارند (مثل مفهوم جرم در دو نظريه نيوتن و آينشتاين). نکته بعدی مربوط به بحث دقت میشود. از آنجا که بوید از نظرگاه استعارهها به موضوع ارجاع مینگرد، دلمشغول این مسئله است که گفته میشود استعارهها نادقیقاند و در علم جایی ندارند. به همین جهت در نظر او تئوری پاتنم-کریپکی صلاحیت این را ندارد تا درباره استعارهها بحث کند و به تبع آن بحث دقت در استعارهها را حل کند. این در حالیست که دیدیم بوید برای نظریه ارجاع خودش در علم از استعارههای مقوم نظریه مدد گرفت. به حقیقت او نشان داد که میتوان باور داشت که واژگان استعاری در استعارههای مقوم نظریه برای ما امر ارجاع را فراهم آورند. او این معنا را با اقتباس از یک تلقی غیرتعریفی انجام شدنی میدانست.
اکنون بوید در موقعیتی است که میبایست نظریه مختار ارجاع خویش را ارائه دهد. او در فکر نظریهای بدیل برای تلقی تجربه گرایانه است با مشخصات زیر: اول اینکه میبایست نگاه غیرتعریفی به ارجاع داشته باشد. دوم اینکه معضل هم مرجع بودن را حل کند. سوم اینکه ابهام و عدم دقت استعارهها را در نظر گیرد. او به ما نشان خواهد داد که به یک معنای مهم، اصلاً چیزی به عنوان دقت زبانی نداریم، به این معنا که راهکارهای عقلانی برای پرهیز از ابهام وجود ندارد. هم چنین عیان خواهد شد که تلقی غیرارجاعی در مورد زبان استعاری در علم باید به کناری نهاده شود (چیزی شبیه تلقی نسبی گرایانه کوون در باب اصطلاحات نظری) و ملاحظات معرفت شناختی جای آن را بگیرد. در آخر بوید برای ما آشکار خواهد کرد که تلقی غیرتجربه گرایانه از ارجاع به طور برجستهای ما را مدد میرساند تا دریابیم زبان استعاری یا نظری چگونه است.[11]
۵. دسترسی معرفتی: رکن رکین نظریه ارجاع
بوید از فلسفه زبان آغاز میکند: مرجع چیست؟ نسبت جهان و زبان چگونه است؟ چه قسم پدیدههایی را یک نظریه ارجاع میباید تبیین کند؟ او پس از بررسی نظریات رایج ارجاع (بالاخص نظریه پاتنم-کریپکی) در فلسفه تحلیلی، عنوان میکند:
اگر این نظریات تا حدودی صحیح باشد (و من معتقدم که اینگونه است)، آنوقت پدیده ارجاع نسبتاً قابل توجه میشود؛ یعنی [مرجع] با اشاره، با تعریف مصرح، با نام گذاری و... نشان داده میشود.[12]
بوید برای پیش برد مقصود خود گفتهای از پاتنم را نشانه میگیرد و از آن به نیکی یاد میکند؛ آن گفته متضمن پیوند میان بحث ارجاع با صدق است[13]. این موضوع را بوید نوعی "رئالیسم علمی"[14] قلمداد میکند که پیوند وثیقی با معرفت شناسی دارد. او پس از بیان نظریات متفاوت ارجاع، ضمن تلقی به قبول کردن برخی از مولفههای آنها، نظریه "دسترسی معرفتی"[15] خود را با خصیصههای زیر پیش مینهد:
۱. مفهوم ارجاع (مرجع) از اساس مفهومی معرفت شناختی است. نظریه دلالت شناختی (در فلسفه زبان) نزد بوید به واقع شاخهای از معرفت شناسی است.
۲. وظیفه اصلی نظریه ارجاع، تبیین نقش زبان در بدست آوردن، بهبود و انتقال معارف است. این وظیفه میبایست همکاری اجتماعی و تامل عقلانی را در نظر آورد. طبق نظر بوید، "آن چه که باید تبیین شود همان ظرفیت (جمعی) ماست به شکلی که به نحو موفقیت آمیزی وقایع مربوط به عالم را کشف و آشکار کنیم".[16] در واقع، نظریه علّی ارجاع عنوان میکند که چرا ما باید درباره جهان به نحو اجتماعی سخن بگوییم.
۳. مفهوم ارجاع متضمن پیوند علّی با مراسم نام گذاری است، ولی این تمام مسئله نیست. در نظریه علّی ارجاع میتوان به شکل معرفت شناختی میان واژه و مرجع آن پیوند برقرار کرد، بدین معنا که میان کاربران واژه و مراجع آنها میتوان پیوندهای علّی معرفتی برقرار کرد. خلاصه آنکه بوید به دنبال نظریه معرفت است: «نظریه علّی ارجاع دقیقاً صادق است چرا که ارجاع یک مفهوم معرفت شناختی است و نظریه علّی معرفت صادق است».
۴. در نظریه ارجاع، مطلوب است تا نظریههای معرفت شناختی مناسب را به خدمت گرفت. بوید در این باره مینویسد: "نظریه صدق ارجاع، مورد خاصی از نظریه صدق معرفت است: [یعنی] نظریه صدق ارجاع برای واژگان نظری در علم، مورد خاصی از نظریه صدق معرفت شناختی علم است".[17] وفق رای بوید ما به چیزی معرفت داریم که در رابطه علّی درستی با آن قرار داریم. این نحوه برخورد بوید با مسئله ارجاع او را مدد میرساند تا مسئله هم-مرجع بودن را حل و فصل کند. یکی از مصادیق معضل هم-مرجعی را میتوان "تغییر مرجع" عنوان کرد. در بحث از تغییر مرجع بیان میشود که گاه برخی واژهها در طول زمان، پارادایمهای گوناگون را تجربه کنند و به همین سبب معانی متفاوتی پیدا کرده و مرجع آنها عوض میشود. همانطور که ذکر شد، به عنوان نمونه میتوان واژه "جرم" را از این دست قلمداد کرد: در سیاق نیوتنی جرم یک معنا دارد و در سیاق انیشتنی معنایی دیگر. مضاف بر آن، غیر از واژگان علمی میتوان از واژههای برساخته اجتماعی نیر مثال آورد. برای مثال واژههای «ایدئولوژی»، «طبقه» و «دین» را قبل و بعد از ظهور نظریه مارکسیسم در نظر آورید. میتوان گفت مرجع این واژهها در طول زمان تغییر معنایی کرده است. بوید بر این باور است که در نظریه پاتنم-کریپکی نمیتوان تبیینی برای این مشکل داشت. او برای حل این معضل اذعان میکند باید یک تلقی دینامیک و دیالیکتیک از ارجاع داشت و نه تلقی غیردیالیکتیک. به بیان بوید این نگاه کمک میکند تا "گزارش از اکتشاف جدید" که باعث "تغییر مرجع" میشود، نظریه را به چالش نکشد.
۵. در نگاه بوید، "فرآیندهای انطباق زبانی از اجزاء ضروری ارجاع است".[18] منطبق کردن مقولات زبان بر ساختار علّی جهان ضروری است، چرا که معرفت را ممکن میسازد. به عقیده بوید این منطبق کردن نمیتواند بوسیله تعاریف قراردادی و مصرح انجام شود. دلیل بوید مبتنی بر این است که گردآوری معرفت، هسته مرکزی معرفت ما را تشکیل میدهد. از یاد نباید برد که نزد بوید انواع طبیعی قابل تطبیق بر جهان خارج است.
۶. بوید بر این باور است که تثبیت مرجع بالاشاری و باقی ساز و کارهای تثبیت مرجع غیرتعریفی میتوانند میان واژگان گوناگون بیش از یک نوع روابط ارجاعی ایجاد کنند. او بیان میکند که بی دقتی واژگان استعاری که در علم راه مییابند نه تنها امر نامطلوبی نیست بلکه سبب میشود تا علم پیشرفت کند؛ یعنی بوید عنوان میکند که اساساً فعالیت علمی دقیق کردن همین بی دقتی هاست. بوید بر این باور است که "بی دقتی" نقش مهمی در انتقال معارف و اکتشافات بازی میکند. به واقع، استخدام واژگانی از این سنخ برای پژوهشهای علمی ضروری است. بنابراین، "روابط ارجاعی نامتعین میان واژگان و خصیصههای جهان از اجزاء ضروری ارجاع است".[19] به بیان روشن تر، بوید میگوید که یک نظریه ارجاع باید بتواند توضیح دهد که چگونه زبان بر جهان منطبق میشود.
۷. طبق آنچه بوید آورده است، کسب معرفت جدید محتاج آن است تا با استفاده از زبان بتوانیم خصیصههای علّی کشف شده جدید جهان پیرامون را اصلاح کنیم و بهبود بخشیم. از طرف دیگر، همان طور که آمد به باور بوید ارجاع دارای جنبه دیالکتیکی است. او اذعان میکند که "تغییرات در استفاده زبان، نشان دهنده تغییرات در مرجع در معنای پیچیده فلسفی آن واژه نیست". در عوض، در نگاه بوید چنین تغییرات دیالکتیکی از مرجع، ویژگی تداوم در مرجع را نشان و خبر از اکتشافات جدید میدهد. بوید با صراحت آورده است که مرجع آن چیزی است که با استفاده از یک واژه به آن دسترسی معرفتی داریم: "در دفاع از این تلقی معرفت شناختی از ارجاع، من پیشنهاد میدهم تا مفهوم ارجاع را بر حسب مفهوم دسترسی معرفتی تحلیل کنیم".[20]
از آنچه تا کنون آمد، هویداست که بوید به شکل معرفت شناختی و با مدد از استعارههای مقوم نظریه میکوشد تا نظریه ارجاع مختار خویش را بسط دهد. او پس از بیان امهات نظریه ارجاع خود گریزی هم به بحث واژگان نظری و مشاهدتی[21] میزند. او عنوان میکند که در بحث از شناسایی واژگان استعاری (نظری) ما محتاج مهارتهای شناختی (اکتشاف) هستیم تا ادراکی (تشخیص). علت آنجاست که نزد بوید، واژگان نظری در علم مواردی هستند که ما به آنها دسترسی معرفتی داریم و برای کشف وقایع درباره مرجعهای آنها بایستی پژوهش کنیم. بوید بر این باور است که واژگان نظری محتاج تحقیق علمی اند، به این معنا که واژگان نظری "حواس" ما را توسعه نمیدهند بلکه "تحقیق" ما را توسعه میدهند. بدین ترتیب مطابق با رای بوید، در واژگان نظری ما منفعل هستیم تا فعال. چرا که عالماناند که چنین واژگانی را جعل و شرح و بسط میدهند.
از آنجا که نادقیق بودن استعارهها در نظر بوید امری مطلوب و مفید است، او عنوان میکند که در نظریههای علمی ای که واژگان استعاری در آنها استفاده شده است (یعنی استعارههای مقوم نظریه)، هر چه زمان میگذرد آنها عمدتا به صدق نزدیک تر میشوند. به تعبیر بوید، "این امری صادق است که تاریخ علم تعدادی از "شروعهای غلطِ"[22] معقول ولی از اساس اشتباه را نشان میدهد"، هر چند رفته رفته پا میخورند و اصلاح میشوند.[23] به واقع، در نگاه بوید این دسترسی معرفتی است که سبب میشود تا نظریهها به موفقیت برسند. او معتقد است این دسترسی سبب میشود تا معرفت ما نسبت به مرجع واژگان دقیق تر شود. این توفیق در دستیابی مرجع بوید را قانع میکند تا مفهوم جدیدی به نام موفقیت معرفتی[24] را طرح کند. او مینویسد: "با این حساب، نشانه مرجع همان دسترسی معرفتی است و نشانه دسترسی معرفتی... موفقیت معرفتی... است".[25] این موفقیت معرفتی به ما میگوید به چه چیز دسترسی معرفتی داریم.
به اختصار میتوان نظریه دسترسی معرفتی بوید را چنین صورت بندی کرد: نخست اینکه بوید در این جا در کسوت یک واقع گرا (هم در علم و هم در زبان) ظاهر شده است. او معتقد است حقیقتی که در نظریات علمی وجود دارد، در بطن عالم مندرج است و این ما هستیم که آنها را کشف میکنیم. در واقع آن حقیقت ثابت است و معرفت ما نسبت به آن در حال تغییر. به این معنا، استعارههای مقوم نظریه کمک میکنند تا بحث از یافتن مرجع را سامان دهیم. در نظر بوید، نشانه مرجع، موفقیت معرفتی متداوم در نسبت با گردآوری اطلاعات درباره آن نوع خاص یا مفهوم نظری است. در مواردی که واژگان عام در علوم نظری استخدام میشوند، چنین موفقیت متداومی بر اکتشافات جدید اثر میگذارد. بوید مینویسد: "می خواهم از این دیدگاه دفاع کنم که مرجع از چنین دسترسی معرفتی ساخته شده است".[26] بوید وقتی بر موفقیت متداوم تاکید میکند، به واقع بر تدریجی بودن تحصیل علم هم تاکید میکند. بوید در آخر اذعان میکند که تلقی ارجاعی از واژگان نظری آشکارا برای ملاحظات نظری در ارزیابی شواهد علمی ضرورت دارد. بنابراین، ملاحظات معرفت شناسی برای یافتن مرجع بر حسب دسترسی معرفتی مطلوبیت تام و تمام دارد.[27]
ادامه دارد
بخش نخست: "استعاره"، استعاره از چیست؟ (۱)
پانویسها
[1] Boyd (1979, 372).
[2] با این حال بوید بیان می کند "... این سوال همچنان باقی است که چرا نادقیقیِ [استعاره ها]، آنها را برای ساخت نظریه های علمی نامناسب نمی کند". Boyd (1979, 373)
[3] Boyd (1979, 373 & 374).
[4] Ibid.
[5] Ibid.
[6] Boyd (1979, 375).
[7] referential continuity
[8] Ibid.
[9] co-referentiality
[10] referent shifting
[11] Boyd (1979, 377).
[12] Boyd (1979, 378).
[13] Ibid.
[14] scientific realism
[15] epistemic access
[16] Boyd (1979, 380).
[17] Boyd (1979, 381).
[18] Ibid.
[19] Boyd (1979, 382)
[20] Ibid.
برای درک بیشتر نظریه بوید نگاه کنید به: همان، ص380-382.
[21] observational terms
[22] false starts
[23] Boyd (1979, 384)
بوید در این باره مثال نظریه داروین را بیان می کند.
[24] epistemic success
[25] Ibid.
[26] Boyd (1979, 385)
[27] Boyd (1979, 386)
نظرها
نظری وجود ندارد.