• شعر زمانه
یولتان: "روح فروغ با من تا مرز روسیه آمد"
گفتوگو با یولتان صادقوا، مترجم روسیزبان به مناسب هشتاد سالگی فروغ
شهزاده سمرقندی – در آستانه هشتادمین زادروز فروغ فرخزاد، یولتان صادقوا، مترجم آثار فروغ به روسی میگوید شعر فارسی نوری به زندگی او دمیده.
۸ دی ماه هشتادمین زادروز فروغ فرخزاد است.
او در دی ماه ۱۳۱۳ به دنیا آمد و در بهمن ماه ۱۳۴۵ مرد.
دوران شعرسرایی فروغ فرخزاد، چنانکه پژوهندگان آثارش اشاره کردهاند به دو دوره متمایز از هم اما پیوسته به هم تقسیم میشود:
دوره نخست:
در این دوره سه مجموعه شعر از فروغ فرخزاد منتشر شد:
اسیر در سال ۱۳۳۱ با ۴۴ شعر
دیوار در سال ۱۳۳۵ با ۲۵ شعر
عصیان در سال ۱۳۳۶ با ۱۷ شعر
دوره دوم:
دومین دوره با انتشار «تولدی دیگر» در سال ۱۳۴۲ آغاز شد و با انتشار «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» در سال ۱۳۴۵ که سال مرگ او هم هست به پایان رسید.
محمد حقوقی درباره فروغ فرخزاد مینویسد:
فروغ فرخزاد یک چهره دارد با دو نیمرخ. نیمرخی که آینه چهره شاعر «اسیر» و «دیوار» و «عصیان» است و نیمرخی که آینه چهره شاعر «تولدی دیگر» و «ایمان بیاوریم» و هر دو بیزنگار و نماینده ذهنیات زنی صمیم و اصیل که در دو دوره شعر خود غفط به تببین و تصویر خود و موقعیت خود میپردازد و در حقیقت همه شعرهایش بازتاب حسها و عاطفهها ئ اندیشههای او به زبان ویژه اوست.
در همین زمینه:
گفتوگو با یولتان صادقوا، مترجم اشعار فروغ به زبان روسی
گفتوگو با عادل اکرام، مترجم اشعار فروغ به زبان ازبکی فروغ در آسیای میانه آنها که اسرار جاودانگی را یافتند
یولتان صادقوا مترجم اشعار شاعران معاصر ایران به زبان روسیست. او از معدود مترجمانیست که آثار ادبی را از اصل فارسی آن به روسی ناب ترجمه میکند. به خصوص اشعار فروغ فرخزاد را با عشق و علاقه ویژه پیگیری میکند و آن طور که خود او در گفتوگو با رادیو زمانه گفت با فروغ زندگی میکند.
یولتان صادقوا متولد شهر کازان، پایتخت تاتارستان است. او بیست و شش سال دارد اما ده سال است که در مسکو به سر میبرد و مشغول کارهای پژوهشی ادبی و جامعهشناسیست.
ترجمههای او در سایتهای مختلف ادبی روسیه و هم در روزنامههای ادبی به چاپ رسیده است. به ویژه "ناویی میر" که از بزرگترین مجلههای ادبی روسیه است، تصمیم دارد به تازگی چند ترجمه او از فروغ فرخزاد را منتشر کند.
محبوبیت فروغ در سرزمین روسزبانها
یولتان صادقوا با تاسف میگوید اشعار معاصر ایران در کشور های روسیزبان به طور باید و شاید شناخته نشده است. دلیل آن را ترجمههای غیرحرفه ای و سطحي میداند. او معتقد است که فروغ را در زبان روسی نمیشناسند وگرنه عاشق او مي شوند. یولتان از تجربه خود میگوید که وقتی در یکی از برنامههای ادبی در شبکه تلویزیونی ترجمه تازه خود را از شعر های قبل از دفتر "تولد دیگر" او به زبان روسی میخواند "حاضران و بینندگان این برنامه لبریز از احساس شده بودند و حتی اشک در چشمانشان حلقه زده بود."
یولتان میگوید قبل از ترجمههای او نیز تلاشهایي برای برگردان کردن اشعار شاعران معاصر ایران شده است اما به قول یولتان این ترجمهها بیشتر تحتاللفظیست و روح و فضای شعر معاصر ایران را منتقل نمیکنند. او معتقد است که تسلط بر دو زبان و دو فرهنگ برای ترجمه شعر کافی نیست. مترجم باید با تمام وجود شاعر و قلب حساسی داشته باشد.
فایل صوتی این گفتوگو و نمونههای ترجمه یولتان صادقوا را با صدای خود او در اینجا بشنوید:
یولتان با تمام وجود شاعر است و عاشقانه شعر میخواند و شعر برای ترجمه انتخاب میکند. او میگوید آشنایی با شعر معاصر ایران او را با دنیای زیبایی آشنا کرده و میخواهد در آن بماند و قصد ندارد به این زودیها از آن بیرون آید.
در پاسخ به اين سؤال كه روسها تا چه حد فروغ را میشناسند میگوید روسها در کل همچنان ادبیات کلاسیک ایران را با علاقه دنبال میکنند. در دانشگاه نیز به ما تا نیما یوشیج را میآموزاندند. از نیما به بعد هر شاعری در ایران سر زده ما آشنایی زیادی نداریم. خود من بعد از فارغ التحصيل شدن از دانشگاه تازه شروع کردم به آموختن ادبیات معاصر ایران. یولتان میگوید فروغ را در کازان در زادگاه او نیز تنها کمی از ادبیان و شاعران و استادان دانشگاه میشناسند.
فروغ در زبان روسی
میخایل سیلنیکاف، شاعر و مترجم روس معتقد است "شعر ترجمه پذير نیست". او این حرف را در دفاع از ترجمههای اشعار ملل مختلف به روسی گفته است. وقتی اشعار فروغ را با ترجمه روسی گوش میدهم یا اشعار ترجمه شده آنا اخماتوا را به فارسی به این فکر میکنم که چه قدر روح شاعر با زبان مادریاش پیوند خورده که در زبان دیگر حس و حال خود را از دست میدهد. از یولتان میپرسم چه طور با این حس کنار میآیی؟ روح فروغ را به روسی چه طور ممکن است که برگردان کنی؟ میگوید من از استعدادی برخوردارم که زود روح شاعر و روح زبان را تشخیص میدهم، همان طور که از حافظه خوبی برخوردارم. از همان دفعه اول که شعری را میخوانم میتوانم درک کنم که این شعر را میشود ترجمه کرد یا خیر. او معتقد است که شعر فروغ در مقایسه با شعر شاملو راحتتر ترجمه میشود. هرچند نه همه اشعار او. او از مجموعه "دیوار" و "اسير" فروغ که از دفاتر اولیه او و قبل از دفتر "تولدی دیگر" است به عنوان شعرهايی یاد میکند که ترجمه آنها سخت است. اما عقیده دارد که دفتر "تولدی دیگر" به راحتي به زبان روسی ترجمه میشود و میتوان سخت کوشید تا چیزی را در راه ترجمه از دست نداد.
از او میپرسم با احمد پوری، مترجم اشعار آنا اخماتوا به فارسی آشنا هستی؟ میگوید آشنایی ندارم اما در سفر بعدی که در برنامه دارم پرس و جو خواهم کرد. یولتان میگوید در حال کشف فضای ادبی و شعر ایران معاصر است و از این که به تازگی با سرایندگان شعر حجم در ایران و پیروان این جریان شعری در ایران آشنا شده بسیار ذوق زده است.
او به شاعران جریان کوبیسم و کوبا-فوتوریستها در شعر قرن بیستم روسیه علاقه دارد. نمونههای فارسی این نوع شعر او را به وجد آورده و علاقه او به شعر معاصر ایران را افزایش داده است. یولتان میگوید جهان نو شعر معاصر ایران برای خوانندگان روسی تا به حال پوشیده مانده است و آشنایي و علاقه روسیزبانها متاسفانه محدود به ادبیات کلاسیک و شعر نو تا نیمای ایران است.
با فروغ اما از طریق فیلم کیارستمی آشنا شدم
یولتان میگوید پدربزرگش که پزشکي شناختهشده در تاتارستان است، "از ابن سینا این قدرتعریف میکرد که من بالاخره عاشقاش شدم. کتابخانه بزرگی داشتیم و هنوز هم داریم که من در نوجوانی آن را به پناهگاه خودم تبديل کرده بودم. با غزلیات نظامی و رباعیات خیام آشنا بودم. فرهاد و شیرین علیشیر نوایی را دوست داشتم". او میگوید: "در واقع دانشمندان و روشنفکران تاتار از قدیم به زبانهای عربی و فارسی تسلط داشتند. من شنیده بودم که اجداد ما اعتقاد داشتند که زبان فارسی دومین زبان بهشت است."
اما آشنایی او با شعر نو ایران از طریق سینما صورت گرفت؛ از طریق فیلم "باد ما را با خود خواهد برد" ساخته عباس کیارستمی. یولتان میگوید "من تقریبا ده بار فیلم را برگرداندم که تنها این شعر را باز و باز گوش کنم" و از بر میخواند: گوش کن وزش ظلمت را/ من غریبانه به این خوشبختی مینگرم/ من به نوميدی خود معتادم…"
خودم را پیدا کردم
من با این که بیست و شش سال دارم خودم را و راه خود را زود پیدا کردم. وقتی به ترجمه شعر معاصر ایران شروع کردم نوری در زندگی خود و در راه آمده خود دیدم. قبلاً تجربههایي در نثرنویسی داشتم اما زندگیام پر از درام و تراژدی بود و نیمپیکر سوفوكل، پدر تراژدی را که تقریبا همیشه همراه خود داشتم فروختم و زندگی تازه ای را شروع کردم. ترجمه اشعار معاصر ایران نور تازهای در زندگی من است.
معنای واژه "یولتان" راه پرنور است و او معتقد است كه شاید بتواند با این عشق و علاقه مشعل روشنی برای خواننده روسزبان از شعر معاصر ایران آورد.
زیارتهای ناکام از قبر فروغ
یولتان تا حال چند بار به ایران سفر کرده است و تلاشهای او برای بازدید از آرامگاه فروغ فرخزاد بینتیجه بوده. تجربه عاشقانه او با اشعار فروغ از زبان خود او شنیدنیست. وی فارسي امروز ایران را به خوبی آموخته و میگوید که یکی از دلایل رفت و آمد او به ایران این است که با فضای شعر و زبان فارسی امروز ایران بیشتر آشنا شود و به روز بماند.
او برنامه دارد برای هشتاد سالگی فروغ فرخزاد دوباره به ایران رود به امید این که این بار موفق شود به زیارت شاعری که عاشقانه اشعار او را در متروهای مسکو میخواند و تلاش میکند که روح فروغ را به زبان روسی منتقل کند.
در این گفتوگو یولتان از تلاشهای ناموفق خود برای زيارت فروغ میگوید و اينكه چرا در مراجعه به گورستان ظهیرالدوله با درهای بسته رو به رو شد و از این که احساس کرد سایهای از آن جا با او همراه شد؛ سایهای که به قول خود او روح فروغ بود که تا مرزهای روسیه با او آمد. او می گوید چون فروغ سرما را دوست نداشت شاید ترجيح داد وارد سرزمین سرد نشود.
نظرها
حمید
سایت ایشون اینه: www.youltan.com
مهدی رودسری
فوق ال عاده ( نه ) --------------- وقتى زنده از مردن نمى ترسيد ماشين شب بود و تاريكى چراغ هاش عشقِ تصادف را مشق مى نوشت ديگران كجاى شعر نشستند كى برايش تنگى ى جا را دليل آورد درخت ِ سكوت كليد را مى فهمد هميشه با تلنگرى درخت را مى نواخت در سكوت دلى را مى شكست و در ديوار كليدى فرو مى كرد كه بندش بر گلوش گره خورده بود بايد براى زنده اش چاى دم مى كرديم اما فراموشى اجاق نامش فروغ بود. این قطعه را سال ها پیش نوشتم ، به مترجمش که گوش می کردم دوباره این قطعه به یادم آمد ، پیداش کردم و دوباره نوشتمش .
آنها که اسرار جاودانگی را یافتند | سمرقند
[…] گفتوگو با یولتان صادقوا، مترجم اشعار فروغ به زبان روس… […]
فروغ فرخزاد در آسیای میانه | سمرقند
[…] گفتوگو با یولتان صادقوا، مترجم اشعار فروغ به زبان روس… […]