• دیدگاه
توبه و صراحت؛ چرا و چگونه دولت روحانی به اینجا رسید؟
کاوه کوهیار - سخنگوی وزارت ارشاد، با صراحت برای فعالیت هنری محمد رضا شجریان شرط گذاشت. عریانشدگی قدرت، در جمهوری اسلامی ساری است و به سرعت پردههای باقی مانده را میدرد.
اظهارات حسین نوشآبادی، سخنگوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی درباره شرایط دادن اجازه کار و برگزاری کنسرت به محمد رضا شجریان، به این دلیل مهم نیست که بار دیگر یادآوری می کند چه کسانی در نظام اسلامی حق فعالیت دارند، بلکه از این جهت مهم است که صراحتی کمسابقه در بیان این وضعیت را آن هم از سوی دولتی به نمایش میگذارد که با وعده تغییر و تدبیر و امید به روی کار آمده است.
یادآوری شروط و نشان دادن راه و چاره کار کردن در ایران از سوی دولتی که کمتر از دو سال پیش از دادن هیچ وعدهای به هنرمندان برای جلب رأی و نظر آنان و بهرهگیری از نفوذشان در میان مردم خودداری نمیکرد، بار دیگر نشان میدهد که قوانین و قواعد عمومی نظام اسلامی فارغ از آنکه که چه کسی مجری آنها باشد، تنها با اندک تفاوتی در شدت و حدت اجرا، چارچوبهایی همیشگی و تخطیناپذیر بودهاند.
اما صراحت سخنگوی وزارت ارشاد اسلامی در فراخواندن آشکار هنرمندی در جایگاه محمد رضا شجریان به «توبه»، «باز بودن راه بازگشت» ،«جبران رفتارهای گذشته» و «متعهد شدن به چارچوب های نظام» سؤالات تازهتری را پیش میکشد.
سخنگوی ارشاد اسلامی در باره محمد رضا شجریان گفته است:« آقای شجریان چهره شناخته شده هنری است که خدمات خوبی به هنر ایرانی داشته و منعی برای فعالیت ایشان نبوده است. او دهه اول انقلاب حضور و برنامههای خوبی داشت، اما نوع رفتارهایش در دهه دوم انقلاب باعث شد کمی از مردم و نظام فاصله بگیرد و خودش مسئول این کار است. با این حال راه بازگشت برای ورود ایشان باز است به شرطی که به چارچوب های نظام متعهد باشد.»
حسین نوشآبادی در این نکته که از نظر وزارت ارشاد دولت تدبیر و امید چه هنرمندانی حق کار و فعالیت دارند هیچ تردیدی باقی نگذاشته و حکمی کلی صادر کرده که مصداقش دیگر تنها محمد رضا شجریان نیست. او گفته:« نمیشود فردی هم معترض و منتقد شدید باشد، ضوابط و معیارهای حاکم بر نظام را نپذیرد و هم بخواهد کار کند. شجریان باید رفتارهای گذشته خود را جبران کند و به موسیقی ایرانی و اسلامی برگردد.»
صداقت سیاسی یا صراحت گستاخانه؟
این میزان صراحت در گفتار سخنگوی وزارت ارشاد اسلامی از کجا مایه میگیرد؟ آیا باید آن را نشانهای از صداقت سیاسی حسن روحانی و همراهانش در دولت و در مقیاسی کلیتر رهبران نظام اسلامی دانست؟ یا این صراحت بیشتر از آنکه از صداقت در گفتار و کردار برخیزد، تحت تأثیر شرایط سالهای اخیر و شیوه مواجهه با دولت حسن روحانی، امکان بروز حتی به شکلی هتاکانه و گستاخانه یافته است؟
در نظام اسلامی اگرچه همواره دگراندیشان، روشنفکران، نویسندگان و هنرمندان به توبه و بازگشت به آغوش نظام اسلامی فراخوانده شدهاند، اما کمتر پیش آمده بود که یک مقام مسئول با نام بردن از هنرمندی نامدار در مقابل خبرنگاران خواستار توبه و جبران رفتارهای گذشته او شده باشد.
حتی آیتالله خمینی در تندترین سخنانش در باب شکستن قلمها و بستنها و گرفتنها، از فردی مشخص نام نمیبرد و به طور علنی فرمان توبه کردن او را صادر نمیکرد. تندروترین لایههای نظام اسلامی نیز، زمانی که در مقام مسئولیت قرار گرفتهاند، اینگونه بیپروا، دادن اجازه کار به هنرمندی با سابقه و کارنامهای روشن چون محمد رضا شجریان را به توبه مشروط نکردهاند.
نظام اسلامی البته از همان ابتدا به دلیل ناتوانی در خلق کارگزاران فرهنگی و هنری کارآمد وابسته به خود و نیز جذب هنرمندان و نویسندگان مستقل به صورت آزاد و داوطلبانه، کوشیده با فشار، تهدید و تطمیع، آنان را به توبه وادارد.
هدف این توابسازی، البته بیش از آنکه افزایش میزان تولیدات فرهنگی، هنری و فکری موافق با چارچوب های نظام اسلامی باشد، منفعل کردن هنرمندان، نویسندگان و روشنفکران مستقل و بازداشتن آنها از تولید و عرضه آثار مستقل بوده است.
با این حال، سنت نظام اسلامی اغلب کلیگویی بوده است. از فرد مورد نظر نام برده نمیشود، اما نشانههایش به روشنی داده میشود تا او و جریان همسو با او شناخته شوند و از آن مهمتر در عمل، خواستههای خود را پیش برده است: پردهپوشی در گفتار در عین گشادهدستی در کردار برای اعمال سانسور و محدودیت علیه هنرمندان و نویسندگان و روشنفکران دگراندیشی که متعهد به نظام اسلامی شناخته نمیشوند.
پس اکنون چه اتفاقی افتاده است که دولتی که با وعده اعتدال برای تدبیر امور و دادن امید به شهروندان ایرانی برای ایجاد تغییرات مثبت پس از تجربه هشت سال ریاست جمهوری محمود احمدینژاد و حوادث انتخابات سال ۸۸ روی کار آمده است، همان اندک پرده پوشی در گفتار را نیز رعایت نمیکند یا خود را بینیاز از رعایت آن میبیند؟
دو دلیل و یک نتیجه
بخشی از این پاسخ در واقعیتی نهفته است که تقریباً به شکلی توأمان هم در سطوح مختلف جامعه و هم در ساخت قدرت جریان دارد.
یکی از پیامدهای اعتراضات سال ۱۳۸۸، برافتادن پردهها، کنار رفتن تعارفات رایج و شفافیت کمسابقهای بود که در نحوه و شیوه تعامل نظام اسلامی با شهروندان ایرانی پدیدار شد. سرکوب اعتراضات، به معنای عریان شدن قدرت در مواجهه با مردم است.
ضعف نظام اسلامی در اقناع افکار عمومی و حتی بخشهایی از ساخت قدرت از یک سو، و عمیقتر و رادیکالتر شدن خواستهها و مطالبات از سوی دیگر، امکان بازسازی شمایل قدرت و ترکیب قدرت نرم و سخت را به شدت کاهش میدهد و اجازه نمیدهد که بر تن زور و اقتدار حکومتی، جامهای از ایدئولوژی، اخلاق، فرهنگ، سنت و... بنشیند. عریانشدگی قدرت، اما ساری است و به سرعت پردههای باقی مانده را میدرد. به همین دلیل است که از سال ۸۸ به این سو، گفتار و کردار رهبران نظام اسلامی شفافیتی بیش از همیشه یافته است و آنان در بیان دیدگاهها و یا سیاستهای خود هم ناگزیرند و هم دیگر نیازی نمیبینند مقاصد و نیاتشان را در لفافه بپیچند و از رکگویی و مستقیمگویی تا آنجا که ممکن است بپرهیزند.
بررسی اظهارات مقامات مختلف نظام اسلامی درباره جنبش سبز، رهبران آن و معترضان و منتقدان در چند سال گذشته این صراحت ناگزیر را عیان میکند. تنها به عنوان یک مثال میتوان به آخرین نمونه این اظهارات اشاره کرد. صادق لاریجانی، رئیس قوه قضائیه گفته است: «سران فتنه را محاکمه نمیکنیم چون میخواهند حرف خود را بزنند.»
اما این وضعیت عمومی و مثالهای مربوط به آن هنوز نمیتواند توضیح دهد که مثلاً وزارت ارشاد اسلامی اکنون تحت نظر دولت تدبیر و امید چرا در ماههای اخیر با صراحت از سانسور و ممیزی دفاع کرده و در این راه حتی گوی سبقت از همکاران خود در دولت محمود احمدینژاد ربوده است؟
وضعیت عمومی عریانشدگی قدرت البته شرط لازم برای زمانی است که سخنگوی وزارت ارشاد دولت حسن روحانی بتواند در مقابل خبرنگاران بگوید محمد رضا شجریان باید رفتارهای گذشته خود را جبران کند و به چارچوبهای نظام متعهد شود وگرنه نمیتواند کار کند؛ اما شرط کافی نیست.
این شرط کافی و دوم را البته طیفی از کارگزاران فرهنگی و اردوی تبلیغاتی حسن روحانی فراهم کردهاند. این کارگزاران فرهنگی در جامه روزنامهنگار، هنرمند، روشنفکر درون نظام و... بخش قابل ملاحظهای از اردوگاه نخبگان وابسته به حاکمیت را شکل دادهاند، نقشی انکارناپذیر در میدان دادن به مقاماتی چون سخنگوی وزارت ارشاد اسلامی داشتهاند.
نیروهای فرهنگی هوادار حسن روحانی، که تقریباً تمامی رسانههای مشهور به اصلاحطلب را در برمیگیرد، از همان فردای پیروزی او در انتخابات، نه خود به انتقاد از حسن روحانی و همراهانش پرداختند و نه با تاختن بیمهابا به دیگران، اجازه دادهاند که نیروهای مستقلی در سطح جامعه خواستار پایبندی رییس جمهوری به وعدههای انتخاباتی شوند و میزان این پایبندی را بسنجند.
کارگزاران فرهنگی وابسته به قدرت، نه تنها کمر همت به توجیه هر سخن و اقدام حسن روحانی و اعضای دولت او بستند و هر منتقد مستقل (و نه اصولگرا) را با تهمت و فشار از میدان بیرون راندند، بلکه آستین بالا زدند تا انفعال هنرمندان و روشنفکران مستقل را تئوریزه کنند.
اکنون نتیجه این عملکرد، در گفتار و کردار دولت حسن روحانی تجلی یافته است. مقامات تقریبا آسودهخاطر از هر انتقاد و سوالی آنچه میخواهند میگویند و میکنند بیآنکه نگران آن باشند که به کسی در جایی پاسخ دهند.
اگر روزنامهنگاران و کسانی که میتوانند دیدگاهها را جمع، سازماندهی و بیان کنند، به عنوان مثال در مقابل اولین خلف وعدههای دولت حسن روحانی در زمینههای فرهنگی – هنری سکوت نمیکردند و یا بدتر از آن، دست به توجیه و تئوریزه کردن آن وضعیت نمیکردند، تصور این موقعیت دشوارتر بود که سخنگوی وزارت ارشاد اسلامی در جمع خبرنگاران، به محمد رضا شجریان امر کند که برای برگزاری یک کنسرت توبه کند و رفتارهای گذشتهاش در قبال نظام اسلامی را جبران کند.
نتیجه آن سکوت را باید در اظهارات حسن روحانی به مناسبت ۹ دی و وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی او، علی جنتی دید. علی جنتی در همراهی با رییس دولت گفته است: «افراد مرتبط با جریان فتنه در هیچ دستگاهی نمیتوانند حضور داشته باشند. حادثهای در سال ۸۸ اتفاق افتاد که عواملی وابسته به بیگانه و یا با رهنمودهایی که از خارج داده میشد دست به اقداماتی زدند که از آن به عنوان فتنه یاد میکنیم.»
غیرخودی، همیشه غیرخودی است
بخش دیگری از اظهارات سخنگوی وزارت ارشاد اسلامی نشان میدهد در همچنان و همیشه روی یک پاشنه میگردد و همه چیز بسته به میزان وابستگی و دوری و نزدیکی از قدرت میتواند از نو تعریف شود.
سخنگوی وزارت ارشاد اسلامی در حالی که شرط کار کسی مانند محمد رضا شجریان را توبه و بازگشت به آغوش نظام و جبران گذشته میداند، در مورد تمدید مجوز انتشارات امید ایرانیان با مدیریت جمیله کدیور، همسر عطاءالله مهاجرانی و خواهر محسن کدیور میگوید: «مجوز این انتشارات به مدت یک سال و طبق قوانین تمدید شده است. ضمن اینکه هیچ منع قانونی برای فعالیت این انتشارات نیست. تا زمانی که منع قانونی برای فردی نباشد، دولت نمی تواند در برابر تقاضای شهروندان ایستادگی کند.»
به گفته او، «صدور مجوز به معنای پذیرش عقاید سیاسی یک فرد یا جریان نیست. از سوی دیگر سیاست دولت بسترسازی برای کسانی است که اگر از نظام فاصله گرفته اند اما مشکل قانونی هم ندارند، دوباره برگردند.»
تناقض روشن است، اما چه کسی قرار است بر این تناقض انگشت بگذارد و از حق پایمال شده یک هنرمند دفاع کند؟ آیا صدور مجوز برگزاری یک کنسرت موسیقی مشروط به تفتیش عقاید سیاسی هنرمند است، یا از نگاه دولت حسن روحانی، تنها کسانی در موقعیت و جایگاه خانم کدیور، شهروند به حساب میآیند و دولت نمیتواند در برابر تقاضای آنان ایستادگی کند؟
تردیدی نیست که تمدید مجوز انتشارات خانم کدیور کاری کاملا درست است و خودداری از آن کاری غیرقانونی و مذموم باید شمرده شود. سؤال این است چرا این روند یکسان و همسان برای همه شهروندان اجرا نمیشود و قانونگذار و مجری دوگانه رفتار میکنند.
این نوشتار را با سؤال اصلیاش به پایان میبریم: چه شده است و چرا دولت حسن روحانی امکان یافته هر روز با صراحت بیشتری از نقض حقوق شهروندان و اعمال سانسور و محدودیت علیه آنان سخن بگوید و عمل کند؟
نظرها
faryad
وقتی روش مدیریت جهانی احمدی نژادی افتضاح بالا زد٬ مشاور امنیتی اقا یک شبه اعتدالی بنفش شد و با کلید زنگ زده و وعده های توخالی و کنار گذاشتن عارف نیمه اصلاحاتی ٬ یک شبه ریس جمهور شد تا شاید بتوانند از خیزش دوباره مردم جلو گیرند. ولی بنظر میرسد ادامه چپاول و زیاده خواهی میلیاردی نهادها و ارگانها و بمب و موشک خواهی و دخالت مستقیم در سایر کشورها و عمل نکردن وعده ها بد جوری توی چشم میخورد.
nader
صفر نعیمی رز عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی ایران، امکانات نظامی را بسیار مهمتر از معیشت مردم دانست!!
Bahram
ما مردم فراموشکاری هستیم. رژیم اسلامی از آغاز قدرت گرفتن تا امروز، هر چه کردهٔ اند خلاف گفتارشان بوده است. خمینی وعدههایش به مردم، بهشت برین بود. تا دوران اصلاحات و خوش باوری بعضی به وعده ها،که در زمان احمدی نژاد همه قلع و غم شدند. این یکی هم که در وعده دادن بی محابا میتازد، از همان اوائل و اینکه او امر ولی فقیه را اجرا میکند.بقول معروف " سالی که نکوست از بهارش پیداست " اینک در اوائل بهار دولت امید هستیم.میگویند آب که از سر گذشت چه یک سر چه ده سر. صادق لاریجانی در آخرین سخنش گفته " هیچ خوفی از محاکمه سران فتنه نداریم " بعید نیست دارند افکار مردم را آماده میکنند. مگر هزاران نفر را که غیر قانونی محاکمه و محکوم کردند خوفی به خود راه دادند.
ابراهیم
اگر استاد شجریان اهل این کارها بود دیگر شجریان نبود و شجریانی که الان می شناسیم و اور الگوی استقلال و پایداری می دانیم نبود. درود بر استاد شجریان
mansour
نتیجه عدم اعتقاد قلبی به دمکراسی ، عدم توجه به روش مبارزه مسالمت آمیز و مخصوصا بی توجهی به ایجاد یک تشکل اعتراضی(دمکراسی خواه)چیزی جز این نبوده،نیست و نخواهد بود. «نیروهای فرهنگی هوادار حسن روحانی، که تقریباً تمامی رسانههای مشهور به اصلاحطلب را در برمیگیرد، از همان فردای پیروزی او در انتخابات، نه خود به انتقاد از حسن روحانی و همراهانش پرداختند و نه با تاختن بیمهابا به دیگران، اجازه دادهاند که نیروهای مستقلی در سطح جامعه خواستار پایبندی رییس جمهوری به وعدههای انتخاباتی شوند و میزان این پایبندی را بسنجند.» «این نوشتار را با سؤال اصلیاش به پایان میبریم: چه شده است و چرا دولت حسن روحانی امکان یافته هر روز با صراحت بیشتری از نقض حقوق شهروندان و اعمال سانسور و محدودیت علیه آنان سخن بگوید و عمل کند؟» هموطن ایا هنوز یادتان هست که جناب عالی،شجریان و بسیاری از فعالان،شخصیت های اجتماعی،سیاسی،فرهگی ، اقتصادی و هواداران میر حسین موسوی به دمکراسی خواهان مخالف جنبش اعتراضی سبز تهمت حمایت از رژیم و روسیه چین را میزدید؟یادتان هست که دمکراسی خوهان واقعی میگفتند :دنباله روی و حمایت از باند مافیای قدرت به رهبری رفسنجانی موجب گذار به یک نظام مردم سالار نیست؟ اکنون بنده بدینوسله پاسخ کل متن شما را در یک جمله میدهم: جایگزینی دیکتاتور قوی و دانا با دیکتاتور ضعیف و نادان و یا کم دانش تر ،چیزی جز کژاندیشی و حماقت سیاسیون نیست.ضمن اینکه این عمل نادرست همان خواست آمریکا و متحدین استعمارگر ان است.موفق باشید
مسعود کدخدایی
کاوه کوهیار می گوید: "هدف این توابسازی، البته بیش از آنکه افزایش میزان تولیدات فرهنگی، هنری و فکری موافق با چارچوب های نظام اسلامی باشد، منفعل کردن هنرمندان، نویسندگان و روشنفکران مستقل و بازداشتن آنها از تولید و عرضه آثار مستقل بوده است." اما تنها این نیست. بزرگترین طنز روزگار در این است که همه ی دولتها و حکومتها خود را نیازمند هنر و هنرمندان می بینند، و از طرفی هنر در ذاتِ خود معترض است و سؤال برانگیز. در دنیای کنونی که در هر کشوری تلویزیون، رادیو، سینما، نمایشگاه، سایت های مختلف و... به برنامه هایی احتیاج دارد که بتواند در هر لحظه با هزاران برنامه ی دیگر رقابت کند، نیاز دولتها به هنرمندان بیشتر ازهر زمان دیگری در تاریخ اجتناب ناپذیر است. پس دولت کنونی ایران هم با این تناقض و طنز روبرو است، و کارگزاران دولت اگر امروز چنین بی باکانه به میدان می آیند و بی هیچ فیلتری سخن می گویند، تنها نه به جهتِ قلدری، که از سر ناچاری و ترس نیز هست. آدم چه وقت شمشیرش را از رو می بندد؟
لطیف
سلام. ما کی قراره آپدیت بشیم معلوم نیست؟! بابا از قدیم گفتند: اصل بد نیکو نگردد آنکه بنیادش بدست ، بنابراین چرا دیگه نداره؛کابینه امنییتی دولت تزویر و ریا- عصاره نظام و تفاله امت و ملت مازادست! حالا اگه شما انتظار دیگه ای داشتید که برآورده نشده، تقصیر متوجه خودتان است که برای حفظ منافع شخصی یا گروهی، با الهام از گاندی و ماندلا-با شعار عدم خشونت-با الله اکبر-با حسن همون حسینه- درصدد رفع استبداد دینی هستید. غافل ازاینکه تز عدم خشونت یعنی: عدم همکاری با دولت... یعنی نمیشود هم معترض و منتقد باشید، هم طبق ضوابط و معیارهای نظام؛مشغول کسب و کار و زندگی شوید! پس ناگفته پیداست که نه تنها شجریان بلکه همه معترضین و منتقدین و آحاد مردم ، باید با صراحت به مماشات و رفتارهای دوگانه خود اعتراف و با جسارت تمام، تنفر و انزجار خود را از اعوان انصار دیروز و امروز نظام رسانه ای کنند و عواقبش را بپذیرند؛ درغیر اینصورت از بانیان و جانیان و حامیان نظام متجاوز انتظاری جز خشونت آشکار و نهان نباید داشت! مایه تاسف است که ما بعد از ٣-٤ دهه پس و پیش شدن- هنوز نمیدونیم با کی طرفیم؟! پ.ن. یادمون نره که نه تنها مسئولين قتلهای دهه ٦٠ و ٧٠ و ٨٠ محاکمه نشده اند، بلکه هنوز کلیددار پستهای حساس نظامند؛ پس چه جای تعجب که آغایون بی هیچ فیلتری جابجا و بجا و نابجا آروغ میزنند؟! به همین رئیس دولت و کابینه امنیتیش نگاه کنید...پور محمدی-علوی- ریاحی...
آبپرور !
آنچه که مسلم است بی تزلزل بودن جایگاه منیع شجریان در نزد مردم ایران است . این جایگاه نه به واسطه استادی تام و تمام ایشان در هنرشان و نه حتی به خاطر دردانه بودنش ، و بقیةالسیف بودنش بعد از بزرگان رفته و گذشته است ...گرچه همه اینها شرط لازم این جایگاه رفیعند ، ولی نه لازم . شجریان به دلیل پرسونای هنرمندی و تشخصی که به شمای هنرمند در برابر دولت و دولتمردان در جامعهی سیاستزدهی ایران داده است شجریان است . این محبوبیت بدون خدشه که حتا در دل افرادی که از طرفداران موسیفیاش نیستند پابرجاست نتیجه فرهیختگی و موضعگیریهای بجای او در تاریخ امروز ایران است ... افرادی مثل این شخص بی هویت که حرفهایش ازدهان رتبه اداری اش بیرون میآید به این جایگاه بلند و دور از دسترس اغیار شجریان آسیب و خدشهای نمیزند و او را در چشم مردم ایران عزیز تر میکند ....عزت و بزرگی از سوی خدا به کسان داده میشود ،نه بندگان . من کان یرید العزة فالله العزة جمیعا ، الیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه ... شجریان نمونه کلمه طیب و عمل صالح است .و خدایش عزیز میدارد ... عمرش دراز باد .