آیا همه ما «شارلی» هستیم؟
هانس کراوزه – ما، برای رسیدن به جامعهای صلحطلب و آزاد، به جنبشی برای حق کشیدن کاریکاتورهای نژادگرایانه نیاز نداریم.
این مقاله از زاویه نقد نژادپرستی در بحثهای جاری بر سر ترور اخیر در پاریس و موضوع کاریکاتورهای "شارلی ابدو" دخالت میکند. تأکید آن بر این نکته است که حمله به روزنامهنگاران مجله «شارلی ابدو» در پاریس جنایت وحشتناکی بود، اما پاسخ به آن نباید نژادگرایانه باشد.
مردان نقابدار با اسلحه به تحریریه نشریه حمله میکنند و مجموعاً ۱۲ نفر را میکشند. اکثر کشتهها روزنامهنگار و کاریکاتوریست مجله طنز «شارلی ابدو» بودند که متعلق به سنت ریشهدار چپ است.
روزنامهنگاران اغلب با نوشتههایشان برای خود دشمن میتراشند، دیگران از آنها بهشدت انتقاد میکنند، به آنها توهین میشود یا حتا گاهی هدف حمله قرار میگیرند. اما سوءقصدی در این حد که تقریباَ نیمی از اعضای تحریریه را یک به یک از بین ببرد، کیفیتی جدید از خشونت است و با هیچ دلیلی نمیتوان آن را توجیه کرد.
حالا بسیاری مشغول این گمانهزنی هستند که آیا قاتلان، فقط جهادیهای مسلمان و دو تروریست بودند یا ستیزهجویانی را هم برای جنگ در عراق جذب کردهاند. اما کمتر کسی در باره حدود چهار میلیون مسلمان در فرانسه صحبت میکند که از سالها قبل مسئول همه شرارتهای جهان شناخته میشوند.
در این بین، آنها هستند که از افزایش فقر در آن کشور بیشترین آسیب را میبینند. در این میان، ۱۴۰ هزار نفر در فرانسه بیخانمان هستند، رقمی دو برابر تعداد چنین افرادی در سال ۲۰۰۱. تنها یک چهارم آنها شاغل هستند، اما درآمد این عده آنقدر کم است که حتی برای پرداخت اجارهبهای خانهشان هم کافی نیست.
یک فرانسوی سفیدپوست با نامی فرانسوی و تخصص برابر با فردی که نامی عربی دارد، ۵ / ۲ برابر بخت بیشتری برای دعوت به مصاحبه استخدام دارد. بخت کاریابی در بازار کاری با نرخ بیکاریای که مدتهاست بالا بوده، برای تعداد فزایندهای از مسلمانان آنقدر پایین است که فقط میتوانند با خردهجرائم رایج در فرانسه درآمدی برای زنده ماندن داشته باشند. هفت درصد مجموع جمعیت فرانسه را مسلمانان تشکیل میدهند و به نسبت جمعیت، ۶۰ درصد زندانیان آن را مسلمانان دربرمیگیرند.
افزون بر این، دولت فرانسه از پیشداوریهای موجود علیه مسلمانان استفاده میکند تا بتواند در کشورهای اسلامی بدون مقاومت شدیدتری از طرف مردم به جنگ بپردازد. تنها در چهار سال گذشته، ارتش فرانسه لیبی را بمباران کرد، در مالی دخالت نظامی داشت، و یگانهای رزمی خود را به جمهوری آفریقای مرکزی فرستاد و همچنین چاد و شمال عراق را نیز بمباران کرد. بسیاری از مسلمانان فرانسه بستگان و دوستانی در مناطق جنگدیده دارند و باید ناگزیر جزو تماشاگران بمباران و کشتن بستگان و دوستان خود توسط «دولتشان» باشند.
نژادگرایی شارلی ابدو
کنزا دریدر مادر سه فرزند است. او روبنده میزند که در وطناش فرانسه ممنوع است. او میگوید که «روزانه سه تا چهار بار» برای این کار زخم زبان میشنود. بعضی از مردم به او میگویند: «برو خانهات!» و بعضی دیگر میگویند: «میکشیمات!» یک نفر هم به او گفته است: «با تو همان کاری را میکنیم که با یهودیان کردند.» مسلمانان بسیاری از چنین رویدادها یا اتفاقهای مشابهی در فرانسه خبر دادهاند، بهخصوص زنان مسلمان.
سال ۲۰۱۴ «مجمع مقابله با اسلامستیزی در فرانسه» در گزارش سالانهاش ۶۹۱ مورد اقدام خشونتآمیز با پیشزمینه اسلامهراسی به ثبت رسانده است. این، بزرگترین رقم از زمان آغاز تهیه چنین گزارشی است. احتمالاَ تعداد حملههای فیزیکی به مسلمانان مشخصاَ بیشتر از میزان ثبتشده است.
بهتازگی، در اکتبر سال گذشته میلادی، هنگام اجرای برنامه گروه، زن روبندهپوشی را به ترک سالن اُپرای پاریس وادار کردند. چند تن از خوانندگان اُپرا بهدلیل ادامه نشستن او در جایگاه تماشاگران، از ادامه آوازخوانی خودداری کرده بودند.
اما این موضوع به ماجرای شارلی ابدو چه ربطی دارد؟ البته، ربط زیادی وجود دارد. چون این شارلی ابدو با تصویرها و متنهای خود باعث نفرت از مسلمانان، در این میان حتی در محافل چپگرای فرانسه، شده است. طوری که در این محافل هم بیزاری از آنها «بخشی از لحن مناسب» است. البته جای تأسف است، چرا که روزنامهنگاران آن، همیشه در کارزارها علیه نازیها و نژادگرایی شرکت داشتند.
در حال حاضر کاریکاتورهای منتشرشده از شارلی ابدو در رسانهها در مورد مسلمانان یا محمد، پیامبر اسلام، بیآزار به نظر میرسند. اما دیگرانی هم وجود دارند در اکتبر سال گذشته، تحریریه مجله شمارهای با این عنوان منتشر کرد:
«خشم بردگان جنسی بوکوحرام»
بالای کاریکاتور هم از قول زنان نوشته شده بود: «به حق اولاد ما دست نزنید!»
چنین کاریکاتورهایی قتل و هیچ نوع دیگری از خشونت یا سانسور را توجیه نمیکنند، اما نشان میدهند که مبارزه برای جامعهای آزاد و دموکراتیک را نمیتوان با ایجاد همبستگی بهسبک «شارلی ابدو» به پیروزی رساند! ما بیشتر به جنبشی نیاز داریم که علیه نفرت نسبت به مسلمانان استدلال کرده و این نفرت را دفع کند. در غیر این صورت، ممکن است حزب راست افراطی «جبهه ملی» فرانسه هر چه بیشتر دست بالا را بگیرد. بر اساس تازهترین نظرسنجیها، مارین لوپن، دبیر کل حزب جبهه ملی ممکن است در انتخابات ریاست جمهوری با ۲۹ درصد، بیشترین آراء را کسب کند. او سالهاست میکوشد مسلمانان را مقصر فقر و بیکاری در فرانسه جلوه دهد.
روزنامهنگاران «شارلی ابدو» اغلب گفتهاند که به هیچوجه فقط از اسلام انتقاد نکردهاند، بلکه مسیحیت و دیگر ادیان هم موضوع کار آنها بوده و در باره همه آنها طنز نوشتهاند. اما آنها در این گفته تشخیص نمیدهند که اسلام، برخلاف مسیحیت در فرانسه، دین اقلیتی ستمدیده است. از انتقاد از آن نیز سالهاست سوءاستفاده میکنند تا پیشداوریهای نژادگرایانه علیه افرادی از آفریقا، خاور میانه و دیگر مهاجران به فرانسه را توجیه کنند.
اگر مسلمانان نمیپذیرند که آنها را در کاریکاتورها خشن، تنپرور یا عموماً عقبمانده توصیف کنند، دلیل بر ناتوانی در رواداری نیست. بیشتر، همین پیشداوریها هستند که باعث میشوند آنها هر روز در خیابانهای فرانسه آزار فیزیکی ببینند یا به آنها تُف کنند. در این حین کمکی به آنها نمیکند که نژادگرایی علیه مسلمانان با لطیفههایی در مورد کلیسای کاتولیک تکمیل شود.
این استدلال نیز بیجاست که طنز باید گزنده و تحریکآمیز باشد و نباید آن را سانسور کرد و بخشی از آزادی مطبوعات است. البته درست که حتی انتشار کاریکاتورهای نژادگرایانه بخشی از حقوق اساسی جامعهای آزاد است، اما به رفع جو نژادگرایانه در آن منجر نمیشود، بلکه آن را تشدید میکند.
کسی که به نقل از کورت توخولسکی، روزنامهنگار برجسته چپگرا، میگوید «در طنز چه چیزی جایز است؟ همه چیز!» باید کل متنی را که او نوشته بخواند، زیرا توخولسکی در آن مقاله کوتاه با عنوان «در طنز چه چیزی جایز است؟» در سال ۱۹۱۹ آشکارا دیگران را به تمسخر حاکمان و قدرتمندان فرامیخواند، نه ستمدیدگان: «طنز پدیدهای کاملاً مثبت است. آدم بیشخصیت هیچجا سریعتر از طنز خودش را لو نمیدهد. هیچجا صریحتر از طنز مشخص نمیشود، یک دلقک بیوجدان چه موجودیست، کسی که امروز به این حمله میکند و فردا به آن.»
«امروز حمله به این، فردا حمله به آن»
این یک ترفند قدیمی نویسندگان و روزنامهنگاران نژادگرا است که از حق آزادی بیان استفاده کنند تا شعار خود را درست جلوه دهند. در آلمان «بیلدتسایتونگ»، روزنامه عامهپسند، این روش را در سال ۲۰۱۰ مشهور کرد. در آن زمان، تحریریه روزنامه، دیدگاههای نژادگرایانه تیلو زاراتسین، سیاستمدار سابق حزب سوسیال دموکرات را از کتاب وی «آلمان خود را از بین میبرد»، با این عنوان توجیه کرد: «این را که دیگر میتوان گفت!»
فردریک د بوئر، زبانشناس، این ترفند را «سوال اخلاقاً پوچ» مینامد. در مورد کشتار پاریس به دلیل طنزپردازی، سوال توجیهکننده کاریکاتورهای نامطلوب به این شکل، البته همراه با اشتیاق و صداقت در لحن، طرح میشود: «با این حساب باید انسانها کشته شوند؟» «باید به ما اجازه بدهند که چنان کاریکاتورهایی بکشیم؟» بحث در مورد چنین سوالهایی به ما اجازه میدهند که سوالهای دیگری را نادیده بگیریم که شاید ما را به نتیجههای دیگری جز شادمانی از درستکاری لیبرالمان برسانند.
همه این استدلالها اغلب ناگفته، این داعیه را مبنا قرار میدهند که اسلام در اروپا دینی پلید یا خطرناک است که باید با آن مقابله کرد. در عمل، ایمان دینی اقلیتی از جامعه است که با فقر، خشونت و پیشداوریها سرکوب شدهاند.
کسی که معتقد است انسانهای روشنذهن و دموکرات باید هر دین، و به همین دلیل، اسلام را محکوم کنند، آگاهانه یا ناآگاهانه انتقاد نیروهای راستگرا و راست افراطی را در سراسر اروپا از اسلام نادیده میگیرد. انتقادی که این گروهها قصد دارند بیگانهستیزی خود را در پس آن پنهان کنند. گروههای دست راستیای مانند جبهه ملی در فرانسه، جنبش «اروپاییهای وطنپرست علیه اسلامیسازی غرب» یا پگیدا و حزب «جایگزینی برای آلمان» یا آ اف د در همین کشور، و «حزب استقلال بریتانیا» با انتقاد آشکار از اسلام در پی آوردن نژادگرایی علیه خارجیها و مردم تیرهپوست به کانون جامعه هستند.
برای دیدن خطر انتقاد از ادیان، نگاهی به دهه ۱۹۳۰ کافی است. در آن زمان «حزب کارگران ناسیونالسوسیالیست آلمان» با استدلال مشابهی که امروز علیه اسلام بهکار میرود، به تبلیغ علیه یهودیت برخاست.
نازی ها موفق شدند با کاریکاتورهای ضدیهودی اعتقاد به ماهیت خطرناک «یهودیت جهانی» را به محافل شهروندان ببرند. این کار مبنایی شد برای زدن یهودیان، راندن آنها در خیابانها یا کشتار آنها، آن هم بدون قیامی جمع مردم علیه وضع.
مسلمانان و غیرمسلمانان، همه با هم
کشتار پاریس تراژدیای وحشتناک و کاملاً غیر قابل توجیه است. اما واقعیت این است که مسلمانان اروپا در بیشتر موارد نه مجرم، بلکه قربانیان خشونتهای نژادگرایانه هستند. برای رسیدن به جامعهای صلحطلب و آزاد ما به جنبشی برای حق کشیدن کاریکاتورهای نژادگرایانه نیاز نداریم.
موضوع بسیار مهمتر این است که با خصومتطلبان اسلامستیز در جنبش پگیدا و حزب آ اف د همچنان ضمن تظاهرات متقابل مخالفت و علیه دیوارکشی مرگبار اطراف مرزهای اروپا برای منع مهاجران اقدام کنیم. مرزهایی که آنگلا مرکل سالانه با بیعملی خود زمینهساز غرق هزاران پناهجو در آبهای منتهی به آنها بوده است. ما به جنبشی مرکب از مسلمانان و غیرمسلمانان علیه جنگ، فقر و بهرهکشی نیاز داریم. این تنها راه موفقیت برای چیرگی بر نفرت و خشونت است.
نظرها
اصغر ایزدی
مقاله بستر جهانی و بستر فرانسه و بهره برداری فاشیستها را از کشتار جمعی شارلی از نگاه نویسنده توضیح می دهد' اما جز محکوم کردن جنایت, هیچ اشار ه ای به نقش ایدیولوژی بنیادگرایی اسلامی جهادگرایان در وقوع این نوع جنایت ها بیان نمی کند! این مقاله صرفا "از زاویه نقد نژادپرستی در بحثهای جاری بر سر ترور اخیر در پاریس و موضوع کاریکاتورهای “شارلی ابدو” دخالت" نمیکند' بلکه انگیزه این ترور و ایدیولوژی تروریستها را لاپوشانی می کند!
جمهوریخواه
نام قبلی هفته نامه شارلی ابدو، هاریکیری ابدو بوده است ! در نوامبر سال ۱۹۷۰ ، مارشال دوگل در روستای خود "Colombey"دار فانی را وداع میگوید. هشت روز بعد, در یک آتش سوزی در یک نایت کلوب در همان روستا، ۱۴۶ نفر میمیرند. سرتیتر هریکیری ابدو این بود "فاجعه ایی بزرگ در Colombey، یک کشته " که کنایه ایی از این دو حادثه تقریباً همزمان بود ! نتیجه آنکه امتیاز هفته نامه لغو میشود و پس از مدتیبا نام شارلی ابدو شروع به فعالیت میکند ! نشریه در طول فعالیت روزنامه نگاری ، قبل از این ترور ددمنشانه،بامضیقههای مالی بزرگی دست و پنجه نرم کرده و تیترها و نقاشیهای تحریک آمیز ، شرایط سخت مالی را گاه گاهی بهبود میبخشیده است.