ترس از آینده و تشنج در بورس تهران
بازار بورس نه تنها محل سرمایهگذاری است بلکه شاخص اقتصاد هم هست و اگر پژمرده شود، نماد این است که عرصههای دیگر اقتصادی هم دچار خمودگی هستند.
بازار بورس تهران به دلیل سقوط شاخص متشنج شده است. رسانههای ایرانی نوشتهاند که معاملهگران و سرمایهگذاران خرد بورس، تحمل خود را به دلیل "قرمز شدن شاخص بورس" از دست دادند و با فریاد و اعتراض، تالار بورس را ترک کردند. گروهی نیز علیه رئیس بورس شعار دادند.
علت ریزش شاخص بورس، وضعیت شکننده و دورنمای مبهم اقتصاد ایران است و عامل تعیین کننده در این میان، بهای نفت و نامعلوم بودن سرنوشت مذاکرات هستهای.
افت شاخص بورس تهران از چند هفته پیش شروع شده تا آنجا که روز چهارشنبه اول بهمن با ریزشی ۳۷۸ واحدی به ۶۵۰۰ رسید. گروهی از سهامداران، مسئولان دولت و مدیران بورس را متهم میکنند که آنها را به سرمایهگذاری در این بازار تشویق کردهاند ولی کاری برای جلوگیری از ضرر آنها نمیکنند یا اطلاعات لازم را در اختیارشان نمیگذارند.
مقامات دولتی کوشیدهاند مردم را متقاعد کنند که نقدینگی خود را در بازار سهام سرمایهگذاری کنند، اما بحثهای مربوط به بودجه و این که شاید لایحه آن با نفت ۴۰ دلاری نهایی شود، موضعگیری مجلس در جزییات بودجه و تاکید کابینه روحانی روی سیاست اقتصادی انقباضی در سال ۱۳۹۴، زمینههایی هستند که سرمایهگذاران خرد و کلان را نسبت به چشمانداز سهام و اوراق بهادار ناامید کردهاند.
این ناامیدی به طور مستقیم و تصاعدی، در عرصه تولید و اشتغال بازنمایی میشود. رکود گردش سرمایه به توقف فعالیت اقتصادی، افت تولید و کاهش مصرف میانجامد و این روند در نهایت، به گسترش بیکاری دامن میزند.
احمد علوی، استاد اقتصاد در سوئد در گفتوگو با زمانه توضیحاتی پیرامون ساز و کار بورس سهام و موقعیت بورس تهران میدهد. او تاکید میکند که بازار بورس نه تنها محل سرمایهگذاری است بلکه شاخص اقتصاد هم هست: پژمردگی بازار بورس نماد خمودگی در عرصههای دیگر اقتصاد است.
زمانه: اهمیت موضوع بورس چیست؟ بازار بورس در ایران سنت چندانی ندارد اما مردم به خاطر نوسانهای شدید بازار بورس در تالار بورس شعار دادهاند.
احمد علوی: بازار بورس و سهام، بخشی از بازار سرمایه است. بورس در تامین مالی شرکتها و بنگاههایی که در عرصه تولید و توزیع فعال هستند نقش مهمی دارد. کارکرد بورس، ایجاد شرایط برای جمعآوری سرمایه است تا آن سرمایهها تزریق شوند و شرکتهایی را که به نوبه خودشان در عرصه تولید و توزیع خدمات و کالا نقش دارند، تامین کنند.
اما تنها این سرمایهگذاران نیستند که از تحولات بازار بورس تاثیر میگیرند، بلکه بخش حقیقی اقتصاد یعنی عرصه تولید و توزیع خدمات و کالا هم از آن تاثیر میگیرد. به یک معنا میتوان گفت که بازار بورس بسیار تعیین کننده است چون تمام بخشهای اقتصادی به صورت مستقیم و غیرمستقیم از آن اثر میپذیرند. بنابراین تحولات بازار بورس به طور مستقیم در عرصه اشتغال و تورم و متغیرهای دیگری مثل سطح رفاه خانوار و چگونگی کار بنگاهها و شرکتها، نقش دارد.
با توجه به این که توزیع ثروت و منابع بهینه نیست و دست جریانات خاصی است که رانت میدهند و میگیرند، آیا مشارکت مردم در بازار بورس به همان اندازه گسترده است که مشارکت نهادها یا شرکتها؟
بورس تهران جزو بورسهایی است که تعداد کمی از مردم در آن مشارکت دارند و برعکس سهم نهادهای دولتی و شبهدولتی در آن زیاد است و در نتیجه از مشارکت شهروندان زیاد بهره ندارد. برای همین است که این بورس، تحت تاثیر شرایط سیاسی و رانتی زیادی قرار دارد. یعنی تحولات سیاسی نقش زیادی در چگونگی کارکرد آن ایفا میکند.
به طور کلی، این بورس نه بزرگ است و نه شفاف. البته نظام آماری در ایران اساسا شفاف نیست و شرکتهایی که در آن ثبت شدهاند اطلاعات دقیقی منتتشر نمیکنند. سرمایه گذاران به خاطر شفاف نبودن، جدی نبودن و بینالمللی نبودن این بورس دچار زیان میشوند.
تحولاتی که در چند روز گذشته رخ داده متاثر از نوسانهای سیاسی و اجتماعی در ایران است یا تحولات کلانتر اقتصادی از جمله سقوط بهای نفت و غیره؟
اگر مقایسهای بین بورس سهام تهران با جاهای دیگر بکنیم، خواهیم دید که بورس کشورهای دیگر در سال جدید، رشد محسوس دارد. اگر بورس تهران را با چند سال گذشته مقایسه کنیم که بحث حباب را ایجاد کرد، متوجه سقوط جدی آن خواهیم شد. این ریزش معلول دو عامل مهم است: اول افزایش ریسک و دوم کاهش سودآوری شرکتها و یا ترکیبی از این دو عامل.
در مورد ایران باید گفت چشمانداز بازار بورس تیره است و این تیرگی محصول هر دو عامل است. از سویی با کاهش قیمت نفت، تزریق دلارهای نفتی و رانتی به شرکتهای دولتی و شبهدولتی و حتی شرکتهای خصوصی که مستقیم و غیرمستقیم به این شرکتها متصل هستند، کاهش پیدا میکند. از طرف دیگر، همراه با کاهش سودآوری، ریسک سیاسی و اقتصادی هم بالا رفته است.
از نظر سیاسی، بازیگران اقتصادی مدتهاست انتظار میکشند که موضوع مذاکرات اتمی به جایی برسد ولی هنوز سرنوشت گفتوگوها معلوم نیست. ارزهای زیادی در خارج از کشور منجمد شدهاند و بازار نفت هم همزمان با کاهش سودآوری شرکتها و افزایش ریسک و ابهام در آینده، از جمله روشن نبودن سیاستهای حاکمیت در ارتباط با کشورها، ریسک را افزایش داده و سودآوری را کم کرده است. این دلایل باعث شده که بازار بورس سقوط کند.
یکی از دلایل شرایط فعلی نیز این است که بازار شفاف نیست، و اگر قبلا فعالان و سهامداران از وضعیت و اطلاعات مربوط به آینده مطلع میشدند، این سقوط که با رانت دولتی یا با دوپینگ دولتی قبلا متوقف شده بود، یا تا حدودی پنهان شده بود، پیش از این آشکار شده است.
این بورس با همه کوچکی، چه تاثیری روی رونق بازار کار و یا دامن زدن به بیکاری خواهد داشت؟
اگر سرمایهگذاری دربازار بورس افزایش پیدا کند، شرکتها میتوانند پروزههای نو را به کار بیندازند و سرمایهگداری کنند. شرکتهایی که در این طور بازارها فعال هستند، پروژههایی برای آینده دارند و نبود سرمایه مانع اصلی در این مسیر است. رونق بورس موجب تزریق پول به این شرکتها میشود. پول بیشتر، به افزایش فعالیت آنها میانجامد و تقاضا برای نیروی کار و اشتغال هم متقابلا بیشتر میشود.
وقتی شرکتها فعالیتشان در بازار بورس زیاد میشود،سرمایه منتقل میشود به بخش حقیقی و این باعث اشتغال میشود. با افزایش اشتغال، مصرف هم بیشتر میشود و تفاضا برای تولیدات و خدمات این شرکتها بالا میرود و در نهایت، رونق ایجاد میشود.
سهم بورس در ایران به اندازه آمریکا و آلمان و سوئد نیست اما باید در نظر گرفت که بازار بورس نه تنها محل سرمایهگذاری است بلکه شاخص اقتصاد هم هست و اگر پژمرده شود، نماد این است که عرصههای دیگر اقتصادی هم دچار خمودگی هستند.
آیا با نوسانهای اقتصادی و سیاسی موجود، دوباره بازار ارز و سکه و طلا یا مستغلات رونق میگیرد؟
این اتفاق دارد میافتد. هیچ مشوقی برای سرمایهگذاری نیست. بسیاری ترجیح میدهند پولهای خود را از کشور خارج کنند. بازار طلا رشد داشته و گزینه دیگر ارز است. البته ارزهای بینالمللی اینک دچار نوسان هستند ولی زمین یا مستغلات در بلندمدت محل بهتری برای سرمایهگذاری در کشورهایی مانند ایران هستند. گزینههای دیگر نیازمند اطلاعات بیشترند و پیچیدگیهای بیشتری نیز دارند. زمین و خانه و ملک از قدیم در ایران به عنوان یک سرمایهگذاری مطمئن شناخته شده است. اما سوق دادن سرمایه به این عرصه در نهایت به رکود و پژمردگی بخشهایی میانجامد که تزریق سرمایه به آنها، کمکی است به گردش بهتر کار و تولید.
نظرها
رضا
سلام اقتصاد ایران فروپاشیده. مهم ترین عامل وضعیت عینی است که مردم و فعالان خر. در بورس در حوزه های دیگر اقتصادی به چشم خود میبینند.ایران نمی تواند بودجه متناسبی داشته باشد.در مذاکرات هسته ای که جنبه دیگر عوامل روانی اما عینی را تشکیل میدهد؛طرف مقابل با عدم توافق بیشترین سود را میبرد
منوچهر
دولت ایران به بورس بصورت یک قلک نگاه میکند و مردم انرا با کازینو اشتباه گرفته اند . واقعیت انستکه پس از پرش دلار به سکوی 3900 تومانی و افزایش نرخ سکه در مرز 1600 تومان واغاز ساکت ماندن ان حجم پولی که بروایت کارشناسان بانک مرکزی و دولت انرا 18 ملیارد دلار سرمایه سرگردان تخمین میزنند متوجه بورس شد ودلیل ان نیز روشن بود زیرا بازارسکه و ارز راکدشده ومسکن و یا بعبارت روشن تر ساختمان هم با جهش دو برابری با رکود مواجه گردید ه بود ولی ارزش سهام شرکتها که اگر تولیدی بودند با ساختمان دلار 900 تومانی و ماشین الاتی که باهمین نرخ با استفاده از وامهای ارزان بهره صنعتی بوجود امده بودند مورد توجه این سرمایه های سرگردان قرار گرفت . حجم بورس در این زمان در حوالی 14000 واحد بود وهجوم به سهام انهابا افزایشی روزانه تا 1500 واحد طی سه ماه به 45000 واحد رسید و در واقع مردم تنزل ارزش ریال را باخرید سهام جبران کردند وچون این خرید و فروش برعکس بازار سکه و ارز که مورد مزاحمت قرار میگرفت از طرف دولت هم تشویق میشد تاخت و تاز خرید وفروش سهام ادامه یافت وتا نزدیک مرز 90 هزار واحدی پیش رفت. توجه داشته باشیم این رونق بورس در زمان رکود اقتصادی تا مرز شش و هشت دهم منفی اتفاق افتاد و در اوج بهمان سر نوشتی دچار شد که بازار سکه و ارز. حجم معملات یک روز بورس ایران در نقطه اوج از باز گشائی ساعت اولیه یک بورس کوچک اروپائی کمتر است وتشویق دولت برای مهار کردن سرما یه های سرگردان است و استدلال اینکه بورس میتواند منبع سرمایه گزاری و پویائی شرکتهای تولیدی و خدماتی گرد د در حد شعار رسانه ایست . اگر نگاهی به شرکتها و موسساتی که سهام انها در بورس ویا فرابورس عرضه میشوند بیندازیم این حقیقت روشن میشود که تقریبا 90 درصد شرکتهای تولیدی اعم از خودرو سازی و دیگران با معوقات بانکی روبرو هستند ورسما بیلان منفی دارند که در مورد ایران خود رو و سایپا زیان 6000 ملیارد تومانی در دو سال اعلام گردیده است چون انها مجبور بودند که 360000 هزار کارگر راحقوق بدهند و حال انکه هم فرانسه و هم کره حنوبی از صادرات قطعات بایران خودداری کردند ودو سال بهمین وضع ادامه دادند ویکی از دلائل رشد اقتصادی در بها ر امسال رفع تحریم قطعات خود رو سازی بود که در ژانویه گذشته اعلام شد و در بهار اغاز بکار کرد . بانکها وضع اسفناکتری دارند زیرا معوقات 86000 ملیاردی انان اعلام شده است و جدیدا نیزوزیر اقتصاد در مصاحبه ای اعلام کرد که توافقی که برای پرداخت اقساط 70000 ملیارد تومانی با شرکتهای بدهکار قبلا صورت گرفته شده بود عملی نشده است یعنی جمع معوقات 156000 ملیارد تومان است . بانکها این معوقات را بصورت سوخت در بیلان های خود منظور نکرده اند وفروش املاک و ساختمانهای انان نه برای اعتبار دهی به تولید بلکه برای اصلاح ترازنامه انان است . از طرفی دیگر دولت خود وشرکتهای دولتی92000 ملیارد تومان ببانکها بدهکار ند که منظما افزایش مییابد و بیشتر دست بانکها را بسته است . از طرفی دیگر بانکها مقادیر معتنابهی ببانک مرکزی بدهکارند که ناشی از اعتبارات تکلیفی است که بانها تحمیل شده وانها مجبور با ستفاده زیاد تر از نرم سپرده های بانک مرکزی گردیده اند که برای سالم سازی ناگزیر به تمهیدات تازه از قبیل افزایش سرمایه اند . شرکتها ی تولیدی و موسسات خدماتی که سهام انان در بورس عرضه میشوند هیچکدام سود ده نیستند و انها هم که سود ارائه میکنند خیلی کمتر از سود سپرده بانکی و یا سود اوراق قرضه و اسناد مشارکتی دولتی است گو اینکه این اوراق و اسناد نیز با انکه سود مطلوبی ارائه میدهند مورد استقبال قرار نمیگیرد. دو تجربه ناموفق دیگر دو شرکت بزرگ بنامهای گیتی پسند اصفهان و پدیده شاندیز خراسان هستند که بورس را دور زده اند وسهام در بازار ازاد فرو خته ویا وام گرفته اند وسرمایه های مردم را با خطر مواجه ساخته اند که سرانجامشان معلوم نیست . بیندشیم که چه راهکاری برای نهادینه کردن بورس ویا بازار سرمایه ایران میتواند کار ساز باشد