آیا اسلام اصلاحپذیر است؟
اکبر گنجی − اسلام در طول تاریخ متناسب با تحولات اجتماعی تغییر کرده و باز هم تغییر خواهد کرد.
مسائل و مشکلات کشورهای مسلمان گروههایی را به این باور رسانده که اسلام اصلاح ناپذیر بوده و ذاتاً دارای مشکل است. فضای اسلام هراسی بدان حد است که مایکل کوک و پاتریشیا کرون- اساتید موسسه مطالعات پیشرفته پرینستون- در کتاب هاجریسم: به وجود آمدن جهان اسلام با این نتیجه گیری درباره اسلام و مسلمانان به بحث خود پایان دادهاند:
"در اسلام معادلی برای پتانسیلهایی که در یهودیت به سکولاریزه شدن از نوع مارکسیستی آن و در مسیحیت پروتستانی به سکولاریزه شدن از نوع فرویدی آن انجامید، وجود ندارد. تنها صورت واروی جدیت عبوس اسلامی هرهر خندیدن زنهای مسلمان است. اما این عکسالعمل واقعیت محسوسی دارد و در زندگی معمولی مردان معنیدار است. نظام جمعی جامعه اسلامی مدتها قبل فرو ریخت. اما تسخیر حیات خانوادگی از سوی کنیزان به گستردگی تسخیر حیات جمعی از سوی مملوکین نبود. بدین ترتیب حرمتی که از حیطه عمومی رخت بر بسته بود در حیطه خصوصی پناه یافت: مسجد مسلمین از فراسوی صحراها به سوی مکه جهت گرفته اما خانه هر مسلمان قبلهای دارد و خود قبلهگاه اوست. شاید این آخرین بازمانده فتوحات مسلمانان است که بتوانند لااقل در خانه خود امن و امان باشند" (صص، ۱۴۸- ۱۴۷).
ما در مقاله "اسلام سکولار پادزهر تروریسم اسلام گرا" نشان دادیم که مدعای این دو درباره ظرفیت اسلام برای سکولاریسم باطل بوده و اسلام با سکولاریسم سازگار است. فروکاستن اسلام به عبوسی و هرهرخندیدن زنان نیز از نظر معرفتی ناموجه و از نظر اخلاقی ناروا است.
مدعای اصلاح ناپذیری اسلام به دلایل زیر کاذب است:
الف- اصلاح ناپذیری پیشینی (a-priori) : هیچ نوع استدلال پیشینیای وجود ندارد که اصلاحناپذیری اسلام را اثبات کند. تنها راه این است که ادعا شود اسلام دارای ذات (essence) ثابت تغییر ناپذیر است. اما این ادعا باطل است. برای این که هیچ دین و ایدئولوژیای دارای ذات- به معنای ارسطویی- نیست.
ب- اصلاحناپذیری پسینی (a postiori ) : نگاه پسینی، یعنی نگاه تاریخی /تجربی نشان میدهد که کلیه ادیان در طول تاریخ تغییر کرده و خواهند کرد. نباید فراموش کرد که انسانها معماران جهان اجتماعی هستند و همه چیز این جهان- پول، خانواده، نژاد، ملت، کشور، زیبایی، و...- توسط انسان ساخته میشود. از منظر جامعه شناختی، کلیه ادیان برساختههای اجتماعی هستند که متناسب و متأثر از تحولات اجتماعی، اصلاح شده و تحول مییابند.
معتقدان به اصلاح ناپذیری اسلام، احتمالاً فرامین یا احکامی را شرط کافی (sufficient condition) یا حداقل شرط لازم (necessary condition) اسلام و مسلمانی قلمداد کرده و ادعا میکنند که بدون آن فرمان یا حکم، اسلام دیگر اسلام نخواهد بود. نوشتار کنونی با استناد به مهمترین احکام فقهی و اخلاقی قرآن نشان خواهد داد که این مدعا هم کاذب است.
حتی اگر فرض کنیم که: الف- تمامی فیلسوفان واژههای نوع طبیعی (natural kind terms)- کوه، سنگ، دریا، و...- را دارای ذات میدانند. ب- تعیین ذات امری پسینی است. پ- در مفاهیم برساخته اجتماع (Socially-Constructed Concepts) نیز باید ذات گرایی حداقلی (minimal essentialism) را پذیرفت. در این صورت نیز تمامی خصایص پدیده (شامل مفاهیم)، عرضی (accidental) به شمار رفته و تحولی کاملاً رادیکال را از سر میگذرانند.
چه کسی میتواند ادعا کند که احکام فقهی اجتماعی- که ۹۹ درصد آنها برساخته عقلای پیش از اسلاماند که با اصلاحاتی توسط پیامبر اسلام تأیید شده اند- ذاتی (essential) اسلامند؟ حتی مطابق ذات گرایی حداقلی تنها ویژگی ذاتی پدیده آن است که آن چیز خودش باشد (self- identity). وقتی حضرت محمد به پیامبری مبعوث شد، برساخته شدن اسلام آغاز گردید. هیچ یک از این احکام در دوران مکه وجود نداشت. پس از هجرت به مدینه، احکام برساخته دیگران رفته رفته مورد تأیید قرار گرفت تا زندگی جمعی مردم در چارچوب عرف عقلای زمان خودشان تابع نظمی قرار گیرد.
کل زبان- از جمله مفاهیم ذات و عرض- برساخته انسانها هستند.البته برساخته شدن این گونه مفاهیم با محدودیتهای منطقی و متافیزیکی روبرو است.ولی افرادی چون نلسون گودمن، ریچارد رورتی، دان کیوپیت، و...کل جهان اجتماعی را مخلوق زبان به شمار میآورند. جامعه شناسان ساخته شدن و تحول کلیه نهادهای اجتماعی- از جمله دین- را تبیین میکنند.
ادیان ابراهیمی
حضرت محمد بارها اسلام را به عنوان ادامه سنت یهودی و مسیحی مطرح کرده است. فقط به ۳ مورد بنگرید:
"این کتاب را که همخوان با کتب آسمانی پیشین است به درستی بر تو نازل کرد و تورات و انجیل را پیشتر فرستاد" (آل عمران، ۳).
"و به دنبال ایشان عیسی بن مریم را فرستادیم که گواه دهنده بر [حقانیت] تورات بود که پیشاپیش او بود، و به او انجیل دادیم که در آن نوری هست و همخوان با تورات است که پیشاپیش آن[نازل شده] است؛ و راهنما و پندآموز پارسایان است" (مائده، ۴۶).
"بگو به خداوند و آنچه بر ما و آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط نازل شده و آنچه به موسی و عيسی و آنچه به پيامبران از سوی پروردگارشان داده شده، ايمان آورديم، و بين هيچ يک از آنان فرق نمیگذاريم و ما فرمانبردار او هستيم" (بقره، ۱۳۶).
حدود ۹۹ درصد احکام فقهی اجتماعی اسلام متعلق به دین یهود یا برساخته عقلای پیش از اسلام در جزیرة العرب هستند که با اندکی اصلاح توسط پیامبر اسلام "امضا" و تأیید شدهاند. به سه مورد زیر بنگرید:
قصاص یکی از احکام تورات بود که قرآن در آیه ۴۵ سوره مائده به صراحت میگوید که به بنی اسرائیل چنین حکم کرد. این حکم با اندکی اصلاح- یعنی دعوت به بخشش قاتل و مجرم- از دین یهود وارد اسلام شد (بقره، ۱۷۸).
ارتداد در تورات مجازات شدید دنیوی دارد. این حکم توراتی وارد قرآن شد، اما مجازات دنیوی اش لغو گردید.
سنگسار مجازات دیگر تورات است که در مورد جرائم و گناهان بسیاری تعیین شده است، اما پیامبر اسلام آن را وارد قرآن نکرد.
فقیهان مجازات سنگسار را از سنت یهودی وام گرفته و فقط آن درباره زنای زنان و مردان دارای همسر به کار میبرند. اما این مجازات قرآنی نیست. قرآن ابتدأ در مدینه میگوید:
"و از زنان شما کسانی که مرتکب ناشایستی [زنا] میشوند، باید بر آنان چهار شاهد از خود بگیرید، آن گاه اگر شهادت دادند، آنان را در خانهها محبوس نگه دارید، تا مرگ فراگیردشان، یا خداوند راهی برایشان مقرر کند. و کسانی را که مرتکب آن [زنا] شوند، برنجانید، آن گاه اگر توبه کردند و به صلاح آمدند، از آنان دست بردارید که خداوند توبه پذیر مهربان است." (نسأ، ۱۶-۱۵)
قرآن مجازاتی موقتی تعیین کرده و وعده میدهد که در آینده راهی آسان در پیش پای این گونه گناهکاران قرار خواهد داد. تنها آیهای که بعداً در این مورد نازل شده، آیه زیر است:
"زن و مرد زناکار را به هر یک از آنان یکصد تازیانه بزنید، و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، در دین الهی، در حق آنان دچار ترحم نشوید، و گروهی از مومنان، در صحنه عذاب کشیدن آنان حاضر باشند." (نور، ۲)
بدین ترتیب، حکم قبلی با حکم جدید نسخ (Abrogation) شده و دومی (یکصد تازیانه) جایگزین اولی (حبس ابد در خانه) شده است. دلیل دیگری که این مدعا را تأیید میکند، آیه زیر است:
"مرد زانی نباید جز با زن زانی یا زن مشرک ازدواج کند، همچنین با زن زانی نباید جز مرد زانی یا زن مشرک ازدواج کند؛ و این کار بر مومنان حرام گردیده است." (نور، ۳)
اگر مجازات زناکاران سنگسار بود، دیگر فرصتی برای ازدواج آنان با یکدیگر باقی نمیماند.
محکمترین حکم فقهی قرآن
ربا یکی از احکام امضایی قرآن است که از دین یهود وارد اسلام شده است. در کتاب مقدس در این مورد آمده است :
"اگر به یکی از افراد قوم خود که محتاج باشد، پول قرض دادی، مثل یک رباخوار رفتار نکن و از او سود نگیر." (خروج، باب ۲۲، آیه ۲۵)
"از او هیچ سود نگیر، بلکه از خدای خود بترس و بگذار برادرت با تو زندگی کند. برای پولی که به او قرض میدهی سود نگیر و بدون منفعت به او خوراک بفروش." (لاویان، باب ۲۵، آیات ۳۷- ۳۶)
به گزارش تورات، گروهی از یهودیان این حکم را رعایت نمیکردند و به همین دلیل به شدت مورد توبیخ قرار گرفتهاند. آنان حتی یهودیان فقیر را خرید و فروش میکردند و در برابر قرض، ربا میگرفتند (نحمیا، باب ۵، آیات ۸-۱). سپس پیامبرشان آنها را مذمت کرده و میگوید:
"در ادامه حرفهایم گفتم:"کاری که شما میکنید خوب نیست! مگر از خدا نمیترسید؟ چرا میخواهید کاری کنید که دشمنانمان ما را مسخره کنند. من و برادران و افرادم به برادران یهودی، بدون سود پول و غله قرض میدهیم. از شما هم میخواهم از رباخواری دست بردارید. مزرعهها، تاکستانها، باغهای زیتون و خانه هایشان را و نیز سودی را که از ایشان گرفته اید همین امروز پس بدهید." (نحمیا، باب ۵، آیات ۱۱- ۹)
قرآن تأکید دارد که: الف: این یکی از احکام دین یهود بوده است. ب- با این که خداوند رباخواری را بر آنها نهی کرده بود، اما ربا میگرفتند. (نسأ، ۱۶۱)
بدین ترتیب، حرام بودن ربا، یکی از احکام "امضایی" قرآن است که از دین یهود وارد دین اسلام شده و ۸ آیه درباره آن دارد. قرآن مذمت رباگیری را به نهایت رساند و گفت: "ای کسانی که ایمان آورده اید، اگر به واقع مومنید، از خداوند پروا کنید و بازمانده ربا را رها کنید. و اگر نکردید بدانید که به جنگ با خدا و رسولش برخاسته اید، و اگر توبه کنید، سرمایههای شما از آن شماست، نه ستم میکنید و نه بر شما ستم میرود." (بقره، ۲۷۹- ۲۷۸)
هیچ یک از فرامین و احکام فقهی قرآن در این منزلت قرار ندارد. ربا گرفتن به منزله جنگی بزرگ، ریشه دار و آشتی ناپذیر با خدا و حضرت محمد است.
حرمت رباخواری به حدی است که فقها برای رباخواری مجازات اعدام در نظر گرفتهاند. حکمی با این درجه از اهمیت، توسط مسلمانان به سرعت حل شد. چرا؟
سادهترین راه تحلیل مارکسیستی موضوع است. مارکس در پیش گفتار درآمدی بر نقد اقتصاد سیاسی نوشت که با تغییر زیربنا (base)ی اقتصادی ("روابط تولید" یا "نیروهای تولید")، کل روبنا (superstructure)ی عظیم حقوقی، سیاسی، مذهبی، زیبایی شناسانه یا فلسفی- خلاصه ایدئولوژیکی- نیز دیر یا زود دگرگون میشود.
در واقع، هرگاه حکمی اخلاقی یا حقوقی با حیات جمعی آدمیان در تعارض قرار گیرد، آن حکم به طور طبیعی یا ملغی خواهد شد (مانند برده داری و نژادپرستی) و یا خود را با تحولات جدید سازگار خواهد کرد (مانند تحولات مربوط به حقوق زنان متأثر از جنبش فمینیستی). به تعبیر دیگر، رشد معرفتی و اجتماعی انسان ها، فرامین و احکام حقوقی را تغییر خواهند داد.
فقهای مسلمان از همان آغاز با "حیلههای شرعی" این مسئله را حل کرده و راه ربا دادن و گرفتن را گشودند. در دوره قاجار، از روسیه و بریتانیا قرض ربوی گرفته و در داخل ایران با سود بیشتری دوباره از همان پولها استفاده ربوی میکردند. اینک بانکهای همه کشورهای اسلامی- از جمله جمهوری اسلامی- به سپرده گذاران سود داده و از وام گیرندگان بهره میگیرند. بهرههای بانکی جمهوری اسلامی چندین برابر بهرههای بانکی بزرگترین نماد اقتصاد سرمایه داری- آمریکا- است.
بدترین رذیلت اخلاقی قرآن
به حکم اخلاقی مهمی در قرآن بنگرید. قرآن میگوید که پیروان حضرت محمد کسانی هستند که "رُحَمَاء بَیْنَهُمْ : با خودشان مهربانند" (فتح، ۲۹). براین اساس، از هرگونه سوء ظن و بدگویی نسبت به مومنان باید خود داری کرد. قرآن این رذیلت اخلاقی را بسیار بزرگ به شمار آورده و گفته همانند خوردن گوشت برادر مرده تان است :
"ای مومنان از بسیاری از گمانها پرهیز کنید، چرا که بعضی از گمانها گناه است، و [در کار دیگران] تجسس مکنید؛ و بعضی از شما از بعضی دیگر غیبت نکند؛ آیا هیچ کدام شما خوش دارد که گوشت برادر مردهاش را بخورد، که از آن تنفر دارید؛ و از خداوند پروا کنید که بیگمان خداوند توبه پذیر مهربان است" (حجرات، ۱۲).
این فرمان اخلاقی مهم متعلق به دوران ماقبل "دولت- ملت" است. یعنی دوران امت و کامیونتی. پس از این که دولت ملی تشکیل شد و مسلمانها در کشورهای گوناگون با مرزهای معین قرار گرفتند، آنها به رقبای یکدیگر تبدیل شدند. دولتهای صفوی و عثمانی سالها با یکدیگر جنگیدند و تعداد زیادی مسلمان را به کشتن دادند. در جنگ ۸ ساله عراق و ایران نیز چند صد هزار مسلمان یکدیگر را کشتند.
از سوی دیگر، تشکیل دولت ملی، رقابت سیاسی احزاب برای کسب قدرت سیاسی، بدگویی از مسلمانان اعضای احزاب را به ضرورتی سیاسی- و شاید هم اخلاقی- تبدیل کرد. تبلیغات و دروغ گویی علیه حزب رقیب، رکن اساسی مبارزه سیاسی حتی در پیشرفتهترین دموکراسی- از جمله آمریکا- است (سناتور مک کین در رقابتهای ریاست جمهوری سال ۲۰۰۸ تهدید کرد که فیلمی را افشا میکند که اوباما با یک تروریست فلسطینی در حال غذا خوردن است).
مسلمانها به این فرمان اخلاقی قرآن عمل نمیکنند. دولتهای به اصطلاح اسلامی، قویترین سازمانهای جاسوسی را تشکیل داده و در خصوصیترین زوایای زندگی شهروندانشان- مانند دولت آمریکا به بهانه امنیت ملی- جاسوسی میکنند.
این نمونه هم به خوبی نشان میدهد که توسعه اجتماعی و پروسه مدرنیزاسیون، پیچ و تاب عظیمی در فرامین اخلاقی و احکام فقهی افکنده است.
شاعران مسلمان نقض کننده حکم قرآن
سبک ادبی و شاعرانه آیات قرآن موجب میشد تا مشرکان محمد را شاعر بنامند. خدای قرآن مسیر نبوت را از مسیر شعر جدا ساخت و گفت:
"و ما به او[پیامبر] شعر نیاموخته ایم، و سزوار او[هم] نیست؛ این جز اندرز و قرآن مبین نیست" (یس، ۶۹).
فرایند تفکیک با حکم کلی مذمت شعر و شاعری- با یک استثنأ- تداوم یافت: "و شاعران را گمراهان پیروی میکنند. آیا نمینگری که ایشان در هر وادی سرگشتهاند. و ایشان چیزهایی میگویند که خود انجام نمیدهند. مگر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند و خداوند را بسیار یاد میکنند." (شعرأ، ۲۲۷- ۲۲۴)
اولاً: استثنای حکم کلی نمیتواند آن قدر زیاد شود که حکم را از کلیت بیندازد. قرآن نیز جز موارد استثنایی شعر را نپذیرفته است. ثانیاً: مورد استثنایی هم درباره افرادی است که نه تنها ابتدأ ایمان و عمل صالح خودشان را احراز کرده اند، بلکه خداوند را هم بسیار یاد میکنند.
اما شعر در جهان اسلام به سرعت رشد کرد و شاعران مسلمان نه تنها امر استثنایی را به قاعده و فرهنگ بزرگی تبدیل کردند، بلکه بسیاری از آنان که شعرهایشان بسیار جا افتاده و خوانده میشود، اساساً فاقد اوصاف قرآنی مشتثنأ - یعنی ایمان و عمل صالح و بسیار یادکننده خداوند- هستند. بدین ترتیب مسلمانان استثنأ را به قاعده تبدیل کرده و نگاه منفی به شعر را به نگاه کاملاً مثبت تغییر داده و نمونه دیگری از اصلاح پذیری را به نمایش گذاردند. البته اینک جز نوادری از مسلمانها، کسی شعر و شاعری را با قرآن در تعارض نمییابد.
اصلاح جدید
اسلام در طول تاریخ متناسب با تحولات اجتماعی تغییر کرده و باز هم تغییر خواهد کرد. خشونتهای گروههای تروریستی مسلمان از یک سو، و اسلام هراسی بنیادها و رسانههای غربی و برخی غربیان (۱ و ۲ ) از دیگر سو، موجب شده تا بسیاری از علمای مسلمان در کشورهای مختلف بگویند که اسلام دین خشونت نیست. کنشهای دو نیروی افراطی تروریسم اسلامگرا و "صنعت اسلام هراسی" به جنبش خشونت زدایی از اسلام سرعت خواهد بخشید و نمونه دیگری از اصلاحپذیری اسلام را به نمایش خواهد گذارد و صدای قرآن رحمت را بلند خواهد کرد. (رجوع شود به مقاله "صدای قرآن: وحشت یا رحمت؟ ")
قرآن خنثی و بی طرف نیست. متنی چند صدایی است. سنت گرایان، بنیادگرایان/سلفیها و تجددگرایان صداهای متفاوت و متعارضی از آن بلند کرده و "اسلامها"ی گوناگون را ساختهاند. همه اسلامها موجه نبوده و نیستند و هر یک از آنها باید نشان دهد که دارای اعتبار هرمنیوتیکی هستند.
نسخه انگلیسی مقاله:
منتشر شده در هافینگتون پست ۱۱ فوریه ۲۰۱۵
نظرها
حمید
آقای گنجی: «ادیان ابراهیمی» دیگر چه صیغه ایست عزیزجان؟ در هیچ آیه ای در قرآن از دین دیگری غیر از دین اسلام مطلقأ ذکر و نامی نیست و دین خالص خدا از زمان ابراهیم «اسلام» نامیده شده و به گفته رب العالمین در قرآن آنچه را که قبلأ حتی به نوح نازل فرموده به محمد هم ابلاغ نموده و محمد احیا کننده اسلام است به طور ساده و کامل و به زبان عربی مبین و قابل درک اعراب چادر و بادیه نشین در ۱۴۰۰سال پیش و نه از برای فهم فقهای عظام و اهل کتاب با خروار خروار عناوین خود ساخته دینی در جلوی اسامی خود از برای فریباندن خود و عامه و خاصه! "و در راه خدا چنانكه حق جهاد [در راه] اوست جهاد كنيد اوست كه شما را [براى خود] برگزيده و در دين بر شما سختى قرار نداده است آيين پدرتان ابراهيم [نيز چنين بوده است] او بود كه قبلا شما را مسلمان ناميد و در اين [قرآن نيز همين مطلب آمده است] تا اين پيامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشيد پس نماز را برپا داريد و زكات بدهيد و به پناه خدا رويد او مولاى شماست چه نيكو مولايى و چه نيكو ياورى." آیه ۷۸ از سوره ۲۲ " آئيني را براي شما تشريع كرد كه به نوح توصيه كرده بود، و آنچه را بر تو وحي فرستاديم و به ابراهيم و موسي و عيسي سفارش نموديم كه دين را برپا داريد و در آن تفرقه ايجاد نكنيد. خداوند هر كس را بخواهد بر ميگزيند، و كسي را كه به سوي او باز گردد هدايت ميكند. و تفرقه پيدا نكردند مگر پس از آنكه علم [وحى] برايشان آمد، آن هم از روى رشك و رقابتى كه در ميانشان بود، و اگر حكم پيشين پروردگارت تا سرآمدى معين تعلق نگرفته بود، در ميانشان داورى مىشد، و كسانى كه پس از ايشان كتاب را فراگرفتند از آن سخت در شكند. تو نيز آنها را به سوي اين آئين واحد الهي دعوت كن، و آنچنان كه مامور شده اي استقامت نما، و از هوا و هوسهاي آنان پيروي مكن، و بگو: به هر كتابي كه از سوي خدا نازل شده ايمان آورده ام، و مامورم در ميان شما عدالت كنم، خداوند پروردگار ما و شما است، نتيجه اعمال ما از آن ما است و نتيجه اعمال شما از آن شما، خصومت شخصي در ميان ما نيست، و خداوند ما و شما را در يكجا جمع ميكند، و بازگشت همه به سوي او است." آیه های ۱۳-۱۵ در سوره ۴۲ ***
faryad
اسلام دین است با یک کتاب که افراد مختلف تفسیرهای مختلف از ان میکنند و همین سرمنشا مشکل است . و ولایت فقیه هم از این نوع است....نمیتوان این تفسیرات را اصلاح کرد!
nader
سئوال این است که چرا باید یک ویروس را اصلاح کرد. بهتر نیست آنرا ریشه کن کرد. اسلام درست مانند ویروس است و باید ریشه کن شود که کسی را مبتلا به بیماری اسلام که به خوبی در جمهوری اسلامی و داعش و بوکو حرام و حمس و طالبان و حزب الله و الشباب و القاعده و ووووو دیده میشود نکند. حالا چه مرضی داریم که بیاییم آنرا اصلاح کنیم. آیا نازیسم و فاشیسم را می شد اصلاح کرد؟ آیا نژادپرستی و جنایت و آدمکشی را می توان اصلاح کرد؟ خوب شد که به هیملر گوبلز گوش ندادند و نازیسم را تقریبا ریشه کن کردند و گرنه برای صد سال دیگر ما باید به آدمهایی مانند گنچی گوش می دادیم که می خواستند نازیسم و فاشیسم و راسیسم را اصلاح کنند. تازه فراموش نکنیم که نازیسم و فاشیسم در برابر اسلام مانند مادر ترزا است در برابر چنگیز خان.
nader
یک سئوال دیگر من از آقای گنجی دارم . ما نظریه اصلاح اسلامتان را جدی بگیریم یا طرفداریتان از جمهوری اسلامی برای سالهای سال؟ یا باید منتظر باشیم که شما هر بار خواب نما شدید و شروع به نظریه پردازی کردید ما هم آنرا بپذیریم و نظریه قبلی اتان را منسوح شده از طرف شما بدانیم؟ در امریکا زمانی که کسی در صحنه سیاست اشتباهی می کند (مانند طرفداری از جمهوری اسلامی) زندگی سیاسی اش پایان یافته تلقی می شود و دیگر کسی او را جدی نمی گیرد. اما متاسفانه همانطور که رییس جمهورها و رهبرها و مستبدین در جهان سوم مادام العمر هستند نظریه پردازانشان هم هرگز نه برای اشتباهاتشان معذرت می خواهند ونه هرگز حاضرند صحنه را ترک کنند. فکر نمی کنند که همانطور که در مورد جمهوری اسلامی اشتباه می کرده اند ممکن است در مورد اصلاح دین اسلام هم اشتباه کنند؟
شاهد
1: اکبر گنجی مقاله فوق به قصد دلداری به اهالی مغرب زمین نوشته است و در همان حد هم قابل ارزیابی است تا به انان در این وانفسای ترور و دهشت افکنی اسلامی امید دهد که اکبر گنجی "مسلمان " چیزهای از فلسفه غرب می داتد و ضد دهشت افکنی است . 2:اکبر گنجی در همان اغاز مدعی شده است "اما این ادعا باطل است. برای این که هیچ دین و ایدئولوژی ای دارای ذات- به معنای ارسطویی- نیست" بنا بر این دعویی ایشان باید نشان دهد که ایده لوژی فاشیسم هم قابل تغییر و تبدیل به "فاشیسم دموکراتیک " است یا ادعای بالا را تصحیح کند . 3: اکبر گنجی با نشان دادن رابطه قواعد فقهی اسلام با احکام یهودیت و سپس با اتکای اینکه یهودیت و مسیحیت سکولار شده است می خواهد امکان سکولار شدن اسلام را نشان دهد . اما او عامدانه بر نقش سنت و تفکر عقلایی یونانی -رومی در پدید اوردن جنش رنسانس و پس راندن دینگرایی یهودی - مسیحی چشم فرومی بندد. بر این حقیقت که سکولاریسم هرگز از درون یهودیت و مسحیت نشات نگرفت بلکه از سنت یونانی -رومی پدید امد . 4:اسپینوزای منتقد یهودی چهار صد سال قبل شهامت انرا داشت که زندگی شخصی خود را با تراشیدن شیشه و تولید عدسی بگدراند و در تفکر خویش نیز صریحا احکامی از تورات را فاقد شرایط لازم برای حضور در عصر جدید بداند و خواستار حذف انها از توراتی شود که برای تدریس به مردمان به کار برده می شود .اما اکبر گنجی و همفکران او همچون جناب دباغ در صدد توجیه ایاتی هستند که دیگران انها را خوشونتبار می دانند و منتقدین را با چماق "اسلام هراسی" فرو می کوبند .
محمد
مقاله قدری نا منسجم بود ولی شاید روح محتوا یا هدف آن را در پاراگراف آخر بتوان جست که به زبان زرگری به آش شله قلمکار بودن اسلام اشاره دارد که موجب شده هر کسی از ظن خود یارش شود. و سطر آخر البته قدری با رندی دریچه ای برای طبقه بندی اسلام های موجود به خوب و بد باز می کند که لاجرم تشخیص آن بر عهده ی متخصصان دین شناس حوزه های علمیه تشیع ( از بی امامی بابیه تا دوازده امامی) و مراجع هزار فرقه سنت خواهد بود و آش همان آش .
Majid
اسلام فقها اسلام تعلیمی است و حداکثر میتواند فردی متدین و یا طلبه دینی تولید کرده و لزومأ نه گواهی بر ایمان قلبی است و نه گواهی دهنده تقوا و اطاعت از خالق خود. چنین اسلامی طبعأ نه تنها تغییر پذیر است بلکه «حیله های شرعی» فقهای به اصطلاح مسلمان ایرانی را هم در خود میگنجاند (به استناد جناب گنجی در مقاله بالا). اما اسلام در نزد خدا چون هدیه ای است از جانب او به قلب مومن و آن از برای اصلاح انسان مقررشده بسوی منزه شدن و در نهایت در زمره مقربین درگاه خالق عالمیان قرارگرفتن. پس اصلاح در چنین موهبتی را چگونه انسان میخواهد توجیه کند و اصلأ چه معنا میدهد؟ لابد معظمان در دین جواب آنرا بهتر میدانند! همانانی که به غلطی فحشا اسلام خالص خدا را اسلام ناب محمدی مینامند! "پس كسى را كه خدا بخواهد هدايت نمايد دلش را به پذيرش اسلام مىگشايد و هر كه را بخواهد گمراه كند دلش را سخت تنگ مىگرداند چنانكه گويى به زحمت در آسمان بالا میرود. و اين گونه خدا پليدى را بر كسانى كه ايمان نمیآورند قرار میدهد." آیه ۱۲۵ از سوره ۶ در قرآن حکیم.
سرباز ایران
آقا گنجی من نمیدونم شما چرا این همه اصرار دارید که اسلام رو از خشونت مبرا کنید؟ اگر واقعا روشنفکر هستید (بدون هیچ قیدی، چون من روشنفکر دینی رو نمیفهمم!) به نقد دین بپردازید و بخشهایی از آن که با انسانیت و دوران مدرن یا پسا مدرن سازگار است را برداشته و بقیه را به زباله دان تاریخ بسپارید. چرا این اندازه روشنفکران ما از نقد دین هراس دارن (منظور خود دین نه نظر فقیهان دینی) گویا شما از ابتدا این کلیشه را که اسلام حقیقی هیچ عیبی ندارد را پذیرفته اید و تنها به نقد فقیهان میپردازید که در این صورت اطلاق عنوان «روشنفکر» به خودتان رو متوجه نمیشم. اسلام دینی است که از ابتدا با خشونت گسترش یافته. چند مثال (که البته به نوشته ای طولانی تر نیازمنده) - ترور «اسما بنت مروان» زن شاعری که به اسلام ناسزا میگفت، به پیامبر توهین میکرد و مردم را علیه او بر می انگیخت و پیامبر دستور دادند که «سریه عمیر بن عدی» این زن را ترور کند یا ترور «عقبه بن ابی معيط»، «محمد ابو عفک»(که شعرهای اسماء پس از این ترور آغاز شد) ، «سلام بن ابی الحقیق»، «کعب ابن اشرف» و ... را چگونه توجیه میکنید؟؟؟ (لطفا کلیشه اینکه سندیت تاریخی ندارند را نیاورید چرا که این ماجراها در همان کتبی تاریخی و سیره هایی آمده است که شما با استناد به آنها رفتارهای نیکو را به پیغمبر اسلام نسبت میدهید و اگر این ماجراها صحت ندارند، رفتارهای نیک رسول الله هم فاقد سندیت تاریخی هستند) در این مورد نظر ماله کشان ولایی هم جالبه که میخوان ترور رو توجیه کنن و بگن در این موارد حرکتی ناجوانمردانه نبوده!!!: http://www.jonbeshnet.ir/news/54763 - ماجرای بنی قریظه و فروش زنان و نیز پسرکانی که هنوز موی زهار بر نیاورده اند و سر بریدن پسران و مردان بالغ نیز بسیار مشهور است. - رفتار پیغمبر مکرم اسلام در نابودی بتهای قریش پس از فتح مکه (که یکی از اولین نمونه های توهین به عقاید در صدر اسلام است) سنتی شد برای نابودی مجسمه و هرگونه آثار هنری در دوره های بعد که نمونه اخیرش هم نابودی آثار موزه موصل بود. - یا مثلا شما چطوری میخواید این آیه از قرآن رو توجیه کنید: (خواهش میکنم از کلیشه آیات قبل و بعد را هم باید دید دست برداریم، معنی آیه کاملا واضح است): إِنَّما جَزاءُ الَّذينَ يُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَساداً أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْديهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِکَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيا وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظيمٌ جز این نیست که کیفر کسانی که با خدا و رسول او می جنگند و در زمین به فساد و تبهکاری می پویند، این است که کشته شوند ، یا بر دار آویخته گردند ، یا دست ها و پاهایشان ( چهار انگشت یک دست با چهار انگشت یک پا ) بر خلاف جهت یکدیگر بریده شود و یا از آن سرزمین تبعید گردند. این برای آنها خفّت و خواریی در دنیاست و آنان را در آخرت عذابی بزرگ است. و صدها مورد دیگه که در اینجا فرصتش نیست. و در پایان اینکه در صورت امکان به صورت مشخص (آری یا نه) پاسخ دهید که آیا به نظر شما «اسلام دارای عیب و ایرادی (به مفهوم عرفی یا در مفهومی که در فلسفه مدرن قاره ای یا تحلیلی به کار میره) هست یا خیر؟؟؟ (مثلا من متوجه نمیشم منظور شما از اینکه پیغمبر «مبعوث شدن» رو کجای عقل مدرن در معنای دکارتی، کانتی و هگلی و یا به شیوه برهان آوری نیچه ای و هایدگری یا در معنای منطقی ویتگنشتاینی قبول میکنه؟؟؟) منظور تنها آیات قرآن است(گه البته آن هم حاصل جمع آوری عثمان است و معلوم نیست که قرآن نوشته رسول الله باشه) و نظر فقیهان که شما آنها را جعل و فرصت طلبی میدانید مورد نظر نیست» پاینده باشید! سرباز ایران عزیز
Behrouz
"آیا اسلام اصلاح پذیر است؟" از کسانی که دم از «اسلام هراسی» واسلام «سکولار»، «محمدی»، «دموکراتیک»،......میزنند فرار کنید که میخواهند شما را از چاه جمهوری نکبت اسلامی به چاه بس عمیق تری پرت کنند. اسلام ــ همانند کمونیسم و نازیسم ــ یک ویروس سرطانی است ک نه تنها جسم بلکه انسانیت، خرد و روان را هم نابود میکند.
علی
آمریکا همیشه دنبال مزدور می گردد،بستگی به زمان و شرایط دارد.در دوران جنگ سرد بخاطر وحشت کاذب از "کمونیسم" که یک توهمی بیش نبود سعی می کردتوسط مزدوران تربیت شده خودبه مردم بفهماند که "کمونیسم" چیز خوبی نیست و "لیبرالیسم" بهتر است،و با بودجه های بسیار بالا ،سال ها تلاش کرد تا ثابت کند که به "پایان تاریخ" رسیده ایم و بعد از سقوط "بلوک شرق" چه جنایاتی در دنیا شد.در مورد "اسلام" خوب و بد ،اول "طالبان" را بوجود می آورد و امروز "داعش" و بعد امثال " گنجی" ها را وارد کازار خودش می کند تا با تئوری من در آوردی خود به مر دم دل گرمی دهند که "اسلام" واقعی چیزی دیگری است.این یعنی مزدوری.خود "گنجی" به این کاملا آگاه است که ابزاری در دست آمریکا ست."ادوارد سعید" بانی این تئوری بود.صادق زیبا کلام و محسن سازکارا ،مسعود بهنود،حسن اشکوری و رسانه هائی مانند بی بی سی و صدای امریکا همگی در این گیجی آگاهانه سهیم هستند.
اميد
كاش آقاي گنجي دست كم كتاب مقدمه اي بر حقوق اسلامي يوزف شاخت را مي خواند تا اينهمه با قطعيت در قرضي بودن ٩٩ درصد احكام اسلامي تأكيد نمي كرد. حتي بدبين ترين اسلامشناسان غربي مانند پاتريشيا كرون نيز ٩٩ درصد احكام فقهي اسلام را قرضي نمي دانند. آقاي گنجي دو سه حكم مانند قصاص و ربا را گرفته و تعميم ناموجه مي دهد كه خودش مي داند روشي غير علمي است. اينكه اسلام (قرآن و سپس فقها) از اديان، فرهنگ ها و حقوق هاي ديگر قرض گيري كرده اند امري مسلم است اما تعميم آن به همه احكام نيازمند تحقيق فقهي/ تاريخي ... پهن دامنه اي است كه قطعا از عهده آقاي گنجي برنمي آيد
امیرخلیلی
" پاتریشیا کرون-... در کتاب هاجریسم: به وجود آمدن جهان اسلام با این نتیجه گیری درباره اسلام و مسلمانان به بحث خود پایان داده اند: " پاتریسیا کرون ( Patricia Crone ) همچنین معتقد است که اخبار سنتی اسلامی افسانه هستند: Now it has Long been recognized that some of our evidece on the rise of Islam goes back to storytellers; but it is usually assumed that the the storytellers simply added some legends and fables to a basically Sound Tradition that existed already Patricia Crone, Meccan trade and the rise of Islam, Oxford 1987, P 225 بیشتر از افسانه های اسلامی طبری و نویسندگان عرب : http://www.chubin.net/?p=10102
موسی
قرآن خنثی و بی طرف نیست. متنی چند صدایی است. سنت گرایان، بنیادگرایان/سلفیها و تجددگرایان صداهای متفاوت و متعارضی از آن بلند کرده و “اسلام ها”ی گوناگون را ساختهاند. همه اسلامها موجه نبوده و نیستند و هر یک از آنها باید نشان دهد که دارای اعتبار هرمنیوتیکی هستند. نتیجه شما= سنت گرایان، بنیادگرایان/سلفیها و تجددگرایان صداهای متفاوت و متعارضی از آن بلند کرده و “اسلام ها”ی گوناگون را ساختهاند. اقای گنجی شما بعنوان قاضی البته اکنون=( همه اسلامها موجه نبوده و نیستند )صادر میکنید! ولی اقای گنجی نظرات گذشته شما فرق میکرد! البته همه چیز قابل تغییر است و شما هم مستثنا نیستید! ولی کسیکه یکبار به اشتباه خودش پی برده باش نمیتواند باز هم اشتباه کند! و در اینده تغییر نظر بدهید و مجموعه گروه های ( سنت گرایان، بنیادگرایان/سلفیها و تجددگرایان صداهای متفاوت و متعارضی از آن بلند کرده و “اسلام ها”ی گوناگون را ساختهاند.) همه این اسلامها را موجه بدونید! و در یک اسلام خلاصه کنید بخاطر اینکه (قران متنی چند صدایی است)! و ( دارای اعتبار هرمنیوتیکی هستند) بدونید! بنظر من همه ادیان و بخصوص اسلام برای شیادان و دکانداران دینی منفعت فراوانی داشته و دارد وخواهد داشت! موسی
ابراهیم ورسجی
استدلال منتقدان اسلام درغرب مبنی براینکه اسلام اصلاح پذیرنیست ویاباکاروان زمان مانند یهودیت ومسیحیت نمی تواندبه پیش برود؛ارچندین نگاه قابل نقد می باشد:نخست،ازدیدگاه قرآن.دوم،وضع بهتراسلام درقرون وسطای مسیحی ویهودی.سوم،درجای اسلام نشستن فقه که نویسندگان غربی آن راخود اسلام گرفته اند.چهارم،مسئول وضع کنونی اسلام ،حکومت های مستبد ،فقه رسمی ونووکهنه استعمارگری می باشد تا اسلام.دررابطه به اصل نخست،معلوم است که درآیه ی 11 سوره ی رعد آمده است که"خداهیچ ملتی راتغییر نمی دهد تاخودشان خود راتغییرندهند"! پذیرش اصل تغییر درقرآن کمک به این می کند که مسلمان هاخودشان تغییر داده با خواسته های زمان همسازنمایند.بله،درمتحجرومخالف تغییرنشان دادن اسلام،حکومت های استبدادی وفقه رسمی شان بسیارنقش بازکرده اند تا خود اسلام.پس،برمسلمان های نواندیش است که بکوشند حکومت های مستبد وفقه رسمی شان رابراندازند.معلوم است.وقتیکه حکومت های مستبد برانداخته شدند،فضابرای فکرکردن مسلمان درباره ی خود وجهان بازمی شود.وتازماینکه چنین نوشود،توقع کردن از اسلام که خود را امروزین کند؛به گونه ی که یهودیت ومسیحیت کرده اند،بهوده می باشد.ازجانب دیگر،می بینیم که غرب مدرن که دانشمندانش اسلام را اصلاح ناپذیرمی دانند،باقدرت پشت سرحکومت های مستبد مسلمان بخاطر مسایل اقتصادی وسیاسی ایستاده است.ازهمه جالب تراینکه،بهتربودن وضع مسلمان درقرون وسطای مسیحی درمقایسه بامسیحیت،برمی گردد به فضای بازاندیشیدن نه عامل دیگری.ازبدرخ دادها،مسیحیت ویهودیت را رنسانس ،روشنگری وپرتستانتیسم ازقرون وسطابیرون کردند واروپای نورا رقم زدند.اروپای نوهم استعماررابه مسلمان هاتحویل داد که درتبانی با استبداد بومی وضع کنونی رابرای مسلمان هارقم زد.ازاین رو،فکرمی کنم که برای تغییروضع کنونی مسلمان ها،کارهای زیرلازمی به نظرمی رسد:نخست،مسلمان ها باید استبداد تفکر واندیشه ستیزرا بکوبند.دوم،غرب دموکرات ازحمایت استبداد های نظامی ونفتی مسلط برمسلمان هادست بردارد.استبداد های که میوه ی تولید کرده شان ولایت فقیه وداعش می باشد.دراین صورت،فضای فکری،علمی وفرهنگی برای مسلمان هابازشده وسبب می شود که دین شان را ازچنگال بی رحم قدرت دولتی بیرون ووارد عصرمدرن شوند.روشن است.وقتیکه دین ازچنگال دولت رهاشود،عصرسکولاردرجهان اسلام شروع می شود؛طوریکه،درمسیحیت ویهودیت آغازوعصرنورارقم زد.
حسین
آقای گنجی ! : ما هنوز نفهمیدیم وقتی شما می گویید " فقه " منظورتان دقیقا کدام بخش از دین است و و قتی می گویید " اخلاق " باز منظورتان کدام بخش از دین است ؟ ؟ مثلا در اینجا گفته اید " ربا " حکمی فقهی است ، نه اخلاقی . آیا واقعا این چنین است ؟ یعنی اگر من بیش از ارزش قرض خود از کسی پول بستانم کار غیر اخلاقی نکردم ؟ ؟ پس چنین چیزی هم " فقهی " و هم " اخلاقی " است . لطفا با وضوح بیشتری توضیح بفرمایید ! با تشکر .
هرمز
اسللام فرقه ایست که بر پایه غارت و کشتن و تجاوز و به کنیزی بردن زنان قوم مغلوب استوار است کافی است به علت شروع جنگ بدر توجه شود که بر اثر نیت مسلمانان برای غارت کاروان قریش شعله ور شد ویا موردی دیگر برای اثبات خوی غارتگری اسلام اینکه کسیکه اعراب را به حمله به ایران تحریک و تشویق کرد عربی بود که در شهرهای مرزی ایران به شغل شریف راهزنی و غارت شهرهای مرزی ایران اشتغال داشت و ضعف ایرانیان را به گوش عمر و اعراب رساند و حدود 30 قبیله عرب با هم متحد شدند به نیت به کنیزی بردن زنان ایرانی و به غلامی بردن پسران وغارت اموال مردم ایران کما اینکه از ایران 380000زن و 200000زن را از شمال افریقا به کنیزی بردندحال در کشوری مانند ایران که اخوندای عرب تبارش عمامه مشکی بر سر دارند و غیر معممها با افتخار کلاه سبز بر سر می گذارند و مطمئنا اکثر غیر معممها کلاه سبز بر سر نمی گذارند و تازه اینان نوادگان یک قبیله از سی قبیله ای است که به ایران حمله کردند این شرایط گویای اینست که بر سر ایرانیان نگون بخت در 1400سال پیش چه امد که بسیاری از انان از شدت ظلم به هند مهاجررت کردند. در دینی که پیامبرش برای تصاحب زن پسر خوانده اش از سوی خداوند ایه می اورد که ازین به بعد زن پسر خوانده حلال شد ایا خدا اینقدر بیکار است که برای ارضا جنسی ایه می فرستد؟(سوره احزاب ایه 46)در پایان باید گفت رمز گسترش اسلام این بود که به اعراب گفته شد که اگر بر قومی غلبه کنی زنان ان قوم مال تو خواهند شد و اگر کشته شوی در ان دنیا از هوری های زیبارو بهره مند می شوی کما اینکه فلسطینیان قبل از حمله انتحاری پایین تنه خود را می پوشاننند که به زعم خود اسیب نبیند تا بتوانند در ان دنیا از هوریان استفاده کنند
امیر
آقای گنجی خواهش می کنم تمنا می کنم مخاطب خودت رو مشخص کن. اگر مخاطبت ما بدبخت بیچاره های دربند حکومت جکهوری اسلامی است و با پوست و استخوان اصلاح ناپذیری این اسلام رحمانی شما رو داریم حس می کنیم محترمانه بگم آب در هاون می کوبید و تا تجربه سکولاریسم و حتی لائیکیسم در جهان وجود دارد مطمئن باش شخصی مانند من در موقع نصمیم گیری دنبال اسلام رحمانی نخواهد رفت و اگر مخاطبت داعشی ها هستند که این بنده خداها اصلا فارسی بلد نیستند که مقاله شما رو بخوانند و اگر حتی حکمرانان ایران هست که مطمئن باش آنقدر در فساد و طمع قدرت و ثروت غرق هستند که به منظور حفظ شرایط موجود مطمئنا حفظ وضع موجود و تداوم استحماق عوام رو ترجیح خواهند داد . پهمچنین دسته ای از مردم که به اسلام به معنای چیزی که از رسانه های عمومی داره تبلیغ میشه خو کردن و حرفای شما به گوش ایشان نخواهد رسید. پس می ماند دولتمردهای غربی که شما بخواهید دید آنها رو عوض کنید که البته آنها فارسی بلد نیستند که مقاله شما رو بخوانند و صد البته تا از مشاوره اندیشکده های فراوانی که دارند استفاده می کنند نمی آیند راهنمایی های شما رو بپذیرند.
محمداکرام اندیشمند
اسلام در طول تاریخ متناسب با تحولات اجتماعی تغییر کرده و باز هم تغییر خواهد کرد. ............» این جمله چندان درست ، موجه و روشن نیست. اسلام در طول تاریخ چگونه تغیری کرده است؟ اسلام در طول تاریخ از سوی مسلمانان با دیدگاه ، برداشت و قرائت متفاوت و متعارض معرفی گردیده و به عنوان ابزار در رقابت ها، خصومت ها و جنگ و تجاوز مورد بهره گیری قرار گرفته است. این رقابت از همان لحظه ای آغاز یافت که هنوز پیکر پیامبر اسلام دفن نیافته بود. رقابت و دعوا بر سر خلافت پیامبر میان انصار و مهاجرین . و سپس میان بنی هاشم و بنی امیه. این رقابت پس از پیامبر با قتل و خون ریزی مداوم آغاز یافت: از قتل خلیفۀ سوم شروع تا جنگ جمل، صفین، نهروان، کربلا..................... جنگ یک و نیم سدۀ صفوی و عثمانی ، جنگ هشت سالۀ ایران و عراق و جنگ امروز شیعه و سنی به رهبری و دخالت ایران در یک طرف و عربستان سعودی در طرف دیگر. آیا این را میتوان تغیر اسلام متناسب با تحولات اجتماعی در طول تاریخ خواند؟
Majid
جناب سرباز ایرانی کامنت گذار: آیه ای را که جنابعالی در بالا ذکر کرده اید: "إِنَّما جَزاءُ الَّذینَ یُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَهِ عَذابٌ عَظیمٌ جز این نیست که کیفر کسانی که با خدا و رسول او می جنگند و در زمین به فساد و تبهکاری می پویند، این است که کشته شوند ، یا بر دار آویخته گردند ، یا دست ها و پاهایشان ( چهار انگشت یک دست با چهار انگشت یک پا ) بر خلاف جهت یکدیگر بریده شود و یا از آن سرزمین تبعید گردند. این برای آنها خفّت و خواریی در دنیاست و آنان را در آخرت عذابی بزرگ است." خودتان یکبار دیگر خوب بخوانید. آیا دستور و حکمی در آن میابید؟ این آیه واضح و روشن است و جبر تاریخ و سرانجام کسانی را که چون فرعون و فرعونیان بر ملت خود با ظلم و ستم و زور حکومت کرده و میکنند و خود را خدا و یا خدایگان پنداشته و میپندارند را گوشزد میکند. دقت کنیم که تمام افعال در آیه در زمان حال هستند و از احدی بر روی زمین خواسته نشده که قانون من درآوردی «محاربه با خدا و رسول» چون در کشورمان را تدوین کرده و قومی را به دار آویزان کرده و یا به تبعید فرستد. بهیچوجه. ولی خوب حالا میدانیم که چه بر سر چنان قانون گذارانی و مجریان آن خواهد آمد دیر یا زود و به استناد همان آیه در بالا. پس منتظر باشیم که تقویم خدا را فقط خود تعیین کرده و احدی به آن آگاه نیست چه ایرانی باشد و چه غیر ایرانی.
nasim
تفسیرات متفاوت از قران مشکل اصلی است . عده ای جنگ را حرام تقسیر میکنند و عده ای میگویند جنگ علیه کفار! و جماعتی مثل اخوندها سالهاست دکان زده اند و......کاسبی میکنند.....
حمید
اسلام یعنی بیاد خدا بودن و قدرش را گرامی داشتن و جهد و کوشش در اصلاح نفس خود. فرهنگ ایرانی متاسفانه در تضاد ۱۸۰ درجه است با چنین تعریفی و بجای اصلاح چنان پوسیده ریشه ای سعی بر تیشه زدن به ریشه اسلام دارد. پس به فکر افتاده و به جای ترمیم آینه خود را پاک سازیم.
بهنام
اسلام دین خشونت و خونریزی و تجاوز و جنایت علیه بشریت و دروغ و تزویر و ریاست و هرگز اصلاح شدنی نیست .
افشین
آقایانی که بر نوشتهی آقای گنجی تعریض یا تقریظ نوشتهاید ، همه یا اکثرا دینستیزید !! البته تمام نوشتهها را موشکافانه نخواندم ولی یک نگاه اجمالی تکلیف همه را معلوم میکند ! آقای گنجی ازمدخلی مشخص ( مدعای نویسندگان کتاب هاجریسم ....) به مبحث پروتستانیزم اسلامی وارد شدهاند . روش پیشنهادی ایشان برای اصلاح پذیری ( فرایندی که منتج به نوعی پویایی و خود اصلاحگری ذاتی در دین و عرف شود .) سکولاریسم اسلامیاست . آنچه در این میان مشکل ایجاد میکند ، مدخل و محل ورود ایشان است . موضع ایشان به عنوان نقیضهی مدعا و متد نویسندگان کتاب معطوف و مشروط به مواضع و متد همان نویسندگان خواهد بود . برای ورود به بحثی مثل ممکن یا غیر ممکن بودن اصلاحپذیری یک دین ( در اینجا ، اسلام ) مقدمات بیشتری در زمینههای مختلف تاریخی و فرهنگی لازم است ... که نه در مصادیق مورد اشاره آقای گنجی در کتاب نویسندگان مزبور به آنها اشارهای رفته است ، و نه در ردیات و نقایض ایشان بران مطالب ، صرف فرو کاستن درد دین به درمان دل ( در اینجا مرادم هرهر خندیدن زنان است ، اگر بعضی دلها را درمان کند !!) نشاندهنده میزان اشراف و استحکام نظر نویسندگان در ورود به مساله جمود و پویایی در ذات دین به عنوان یک واقعیت و محصول تمدن از سویی و شکل دهنده تمدن و اجتماع از سوی دیگر است . از درزی به این تنگی چنین محشر کبرایی را نمیتوان نظاره کرد !!! البته من لحن محکم ، بی حشو و زائدهی جناب گنجی را دوست دارم و با علاقه مطالبشان را میخوانم . ولی این بحث عریض و طویلتر از آنست که درین مقال و مقالهشان بدان پاسخ گویند ... دوستان کامنتگذار هم که کلا سر بهصحرا گذاشتهاند !!:-) :-) :-) :-)
علی کبیری
هنگامی که اکبر گنجی سؤال " آیا اسلام اصلاح پذیراست؟" را مطرح میکند، در واقع به مجرمیت اسلام اعتراف کرده است. منتها قصد دارد تا با توسل به چند آیه ازقرآن، دیگران را مجاب نماید که باوجود مجرم بودن اسلام، هنوز این امکان وجود دارد که اسلام عزیزاصلاح شود. "اسلام" دردادگاه انسانیت به جرم "جنایت علیه بشریت" مجرم شناخته شده وآقای گنجی به عنوان یکی از وکلاء مدافع موفق به تبرئۀ مجرم نشده است. اکنون دادگاه انسانیت میخواهد مجازاتی متناسب با جرم تعیین نماید. به این خاطر، وکیل مدافع [گنجی] درآخرین دفاع ازمتهمِ اسلام، با آوردن دلائلی، ضمن اعتراف به جرم مجرم، از دادگاه انسانیت میخواهد تا بجای تعیین حداکثرمجازات برای متهم، ویرا به "دارالاصلاح" بفرستد. حال باید دید که 1- آیا جرائم ارتکابی از سوی مجرم متناسب با معرفی وی به دارالاصلاح میباشد؟ 2- دیگر اینکه آیا ذات مجرم اصلاح پذیراست یاخیر؟ 1- اسلام ازبدو پیدایش تابرهۀ حاضر مرتکب انواع واقسام جرمها شده است. این جرمها عبارتند ازکشت وکشتار بیدریغ معتقدان به ادیان دیگر، قتل مردم بی گناه بت پرست، غارت اموال مردم، نفی بلد دینداران از سرزمینهای خود، تجاوز به مال وناموس مردم، آپارتاید، ویرانی خانه وکاشانۀ مردمان، ویرانی شهرها، به بردگی گرفتن زنان ومردان سرزمینهای دیگر و غیره... بنابراین، جرم اسلام براساس جنایت علیه بشریت محرز بوده و برهمین اساس روانه کردن مجرم به دارالاصلاح متناسب با میزان جرمهای ارتکابی از سوی مجرم نیست. 2- حال باید بررسی کنیم که آیا ذات اسلام اصلاح پذیراست یاخیر؟ آیه های قتال قرآن جزء ذات مجرم میباشند. براساس این آیه ها معتقدان به اسلام باید دیگران را مورد شکنجه، قطع اعضای بدن و کشتارقراردهند. رجوع شود به آیه های 73 و 80 ازتوبه، 12 و 39 و 60 ازانفال، 56 و 76 و89 از نساء وغیره... مضافاً به اینکه طبق نظر مجتهدان و عالمان به قرآن، آیه های قرآنی ازنوع محکمات ومتشابهات هستند ونه ناسخ ومنسوخ. به عبارت دیگر، آیه های قرآن همانطوری که درعرض 1400 سال گذشته دست نخورده باقی مانده اند، ازاین منبعد هم به همین نحو دست نخورده باقی خواهند ماند واجازۀ تغییری درآنها از سوی عالمان اسلامی داده نخواهد شد. نتیجه آنکه اسلام قابلیت اصلاح شدن ندارد و فرستادن آن به دارالاصلاح نمیتواند منجر به اصلاح مجرم شود. توجه به این نکته لازمست که وکیل مدافع [گنجی] با آوردن چند آیۀ بی ربط از قرآن سعی درانحراف توجه بشریت ازذات اسلام نموده وبراساس ضرب المثل " ابراز نیمی از واقعیت یک دروغ کامل است،" شخصیت واقعی خود را درمورد پنهانکاری وکتمان واقعیتِ اسلام به نحو کامل به نمایش گذاشته است. از این رو، دفاعیات آقای گنجی از اسلام چیزی جز انحراف اذهان مردم از ذات اسلام نیست. به همین خاطر بجای اصلاح کردن اسلام، آقای گنجی راباید روانۀ دارالاصلاح نموده و اصلاح کرد. ****د.
سرباز ایران
دوست گرامی مجید، بنده چندین بار دیگه هم آیه رو خوندم، نمیدونم شما چگونه «کشته شوند ، یا بر دار آویخته گردند ، یا دست ها و پاهایشان ( چهار انگشت یک دست با چهار انگشت یک پا ) بر خلاف جهت یکدیگر بریده شود و یا از آن سرزمین تبعید گردند» رو حکم نمیدونید و فعلی انسانی رو به جبر تاریخ نسبت میدید که من اصلا نمیدونم این «جبر تاریخ» یعنی چه؟؟؟ استالین و مائو هر کدام 50 میلیون نفر رو کشتن (تقریبی، بیشتر و کمتر) آخرش هم در آرامش مردن و حتی در تشییع جنازه استالین چند ده نفر در زیر دست و پا نقله شدن به دلیل علاقه ای که بهش داشتن. حالا اگه میشه شما نخست این ترکیب مبهم «جبر تاریخی» را تعریف کنید و بعد هم یکبار دیگه آیه شریفه رو بخونید ببینید آیا در اون حکمی هست یا خیر؟ دوست گرامی حمید، شما اگه خیلی از ایرانی بودن شرم داری، میتونی جمع کنی و بری صحراهای عربستان کنار آرامگاه پیامبر مکرمتون زندگی کنی که تشعشعات اسلام ناب محمدی صبح و شب بهت بخوره. دست بردارین از سر این مملکت، آب و محیط زیستش رو همفکران شما به گونه ای نابود کردن که بعید میدونم این مملکت بتونه جان سالم در ببره. خواهش میکنم بفهمید که کسی با دین شما کار نداره و شما هم با زندگی مردم کار نداشته باشید، همین! در ضمن من چند سؤال با استناد به اسناد تاریخی خود اسلام پرسیدم اگه شما جواب قانع کننده ای داری، لطفا بنویس حتی واژه «ترور» رو هم از منابع اسلامی گرفتم و حتی لینکی رو از یکی از سایتهای ولایت مدار گذاشتم با این عنوان «چرا پیامبر دستور ترور مخالفان را صادر میکرد؟» خود شما هم همین واژه ها رو در گوگل تایپ کنید تا ببینید چی میاد و من هم سعی کردم در نوشته ام نهایت احترام رو نسبت به پیامبر اسلام به کار ببرم و اگه جایی شما احساس کردید به ایشون بی احترامی شده من عذرخواهی میکنم. ولی مشکل اینه که شما بحث نمیکنید و فقط میخواد پیش فرضها ذهنی و اعتقادات خودتون رو بر دیگران تحمیل کنید. با شلوغ کاری و فرافکنی اصل موضوع رو مخدوش نکنید!
هرمز
خطاب به علی تو که همه چیز را توطئه امریکا می بینی اگر کمی مطالعه داشتی در افکارت باز نگری می کردی .افکارت ناشی از بی اطلاعی است یا ناشی از نشستن در پای منبر اخوندا. نوشته ای( در دوران جنگ سرد به خاطر وحشت کاذب از کمونیسم که یک توهمی بیش نبود..........)از شما باید پرسید اگر کمونیسم وحشت کاذب بوده پس چرا اخوندا در 28 مرداد 1332 فعالانه در کودتا شرکت کردند و شاه را بر مصدق ترجیح دادند و از کم کاری رسانه های مستقل است که شما به نقش اخوندا در کودتای 28 مرداد اگاه نیستی مورد دوم اگر امریکا نبود اذربایجان در سال 1325 ضمیمه بلوک شرق(شوروی) که غیر مستقیم ازش طرفداری کردی و افسوس نبودنش را می خوری میشد مورد سوم بدان اسم شما که علی است یاداور علی بن ابیطالب است کسیکه در جنگ نهاوند که اخرین جنگ ایران و اعراب بود باعث شد با کمک فکری و مشاوره ای که او به عمر بن خطاب داد ایرانیان از اعراب شکست بخورند واعراب زنان ایرانی گلچین شده از زیبارویان را به کنیزی و پسران ایرانی را به غلامی ببرند
علی کبیری
آسمان وریسمان بافیهای گنجی: 1- میگوید: «وقتی حضرت محمد به پیامبری مبعوث شد، برساخته شدن اسلام آغاز گردید.» "برساخته شدن" با "ساخته شدن" تفاوت معنی دارد. ساخته شدن به معنی آنست که چیزی از پایه بوجودآید. برساخته شدن به معنی آنست که چیزی از قبل وجودداشته و عاملی آنرا دوباره سازی کرده است. در جملۀ بالا، گزارۀ "برساخته شدن اسلام" به معنی آنست که اسلام قبل از ظهور محمد وجود داشته واین محمد بوده است که آنرا [بر] ساخته است. ولی گنجی نتوانسته براساس شواهد تاریخی یا باستانشناسی بما نشان دهد که اسلام قبل از ظهورمحمد وجودداشته واین محمد بوده که آنرا دوباره سازی کرده است.لازمست گنجی چنین ادعائی راثابت کند. دیگرآنکه هنگامی که میگوید " وقتی حضرت محمد به پیامبری مبعوث شد..." باید به روشنی نشان میداد چه کسی جز الله محمد را به پیغمبری مبعوث کرده بود. آیا محمد سرِخود ادعای پیغمبری کرد یا الله توسط جبرئیل او را به پیغمبری برگزید؟ اگر الله محمدرا به پیامبری مبعوث کرده بود پس هرآنچه محمد گفته واز زبان محمد شنیده شده ومنجمله آیه های قرآن، کلام الله است. ولی این ادعای گنجی با ادعای وی در سلسله مقاله های "قرآن محمدی" مندرج درسایت رادیو زمانه که طی آنها کوشش کرد تاثابت کند که قرآن نه کلام خدا بلکه کلام محمد است، درتناقض آشکارمیباشد. به عبارت دیگرگنجی ازدوطرف دهانش سخن میگوید. 2- اما اینکه گنجی به طرح سؤالی زیر عنوان " آیا اسلام اصلاح پذیراست؟" پرداخته و درمتن مقاله باتوسل به مغالطه دراستدلال، نتیجه میگیرد که اسلام از نظروی قابلیت اصلاح پذیری دارد، نیاز به موشکافی دارد. گنجی ابتداء خواننده را به مقالۀ پیشین خود زیر عنوان "اسلام سکولارپادزهرتروریسم اسلامگرا" رجوع میدهد. دو واژۀ "سکولار" و "اسلام" باهم درتعارض آشکارمیباشند زیرا سکولارمربوط به اعتقادی میشود که بادین و وحی وعوالم ماوراء الطبیعه ارتباطی ندارد. درصورتی که اسلام به عنوان دین برپایۀ بروحی و عوالم ماوراء الطبیعه قراردارد. پس این دو واژه با هم مانعة الجمع بوده و درواقع ناهمسازمیباشند. اما درمقالۀ نامبرده، گنجی با زرنگی خاص بجای دفاع از واژۀ اختراعی "اسلام سکولار" به صحرای کربلا زده و با انحراف از موضوع اسلام سکولار به طرح سازگاری اسلام با سکولاریسم پرداخته و مدعی میشود که « سکولاریسم با اسلام سازگار است...» درصورتی که سکولاریسم به معنای جدائی دین از حکومت ورفتار یکسان باکلیۀ ادیان است. بنابراین، یا گنجی معنای سکولار وسکولاریسم رانمیداند یا روش مغالطه دراستدلال رابرگزیده است. بررسی تناقض گوئیها ومغالطه های گنجی نیاز به مقاله ای جداگانه دارد که بخش نظرات نمیتواند پاسخگوی آن باشد. ولی اینکه گنجی مقالۀ حاضر را زیرعنوان "آیا اسلام اصلاح پذیراست؟" معرفی میکند، خود دلیل واضحی بر اقرار گنجی به نواقص اسلام دارد وبرای رفع آن نواقص با توسل به آوردن استدلالهای متناقض ومغالطه وآوردن چند آیه ازقرآن، میخواهد اسلام را ازافراطیگری تصفیه کرده و آن را معتدل سازد. غافل ازآنکه واژه های عربی بکاررفته درقرآن از نوع واژه های چند معنی میباشند واز این روست که هرکسی از "ظن خود یار آن میشود!" درمقابل، اقرار به نواقص قرآن که اُس اساس اسلام میباشد و اعمالی که طبق مفاد آیه های غیر انسانی این کتاب در رابطه با دیگران وبخصوص دگراندیشان و معتقدین به ادیان وحتی ملل دیگرانجام گرفته، میتواند اعلام جرمی برعلیه قرآن واسلام باشد. علت اینکه دراینجا به اعلام جرم اشاره کرده ام آنست که اسلام از دید علم الاجتماع یک شخصیت حقوقی بوده و اساسنامۀ آن هم قرآن است. مصافاً به اینکه در کلیۀ موارد اسلام به عنوان آمر عمل کرده است. ازاین رو، این شخصیت حقوقی میتواند همچون شخصیتهای حقوقی دیگر نیز بخاطرتوصیه واجباربه اعمال خشن و ضدانسانی تحت تعقیب قراربگیرد.
محسن
از آنجا که مسلمان شدن عقد بستن با رهبران و پیشوایان اسلام و تسلیم شدن (وانهادن) در برابر آنها بوده و هست. برابر دانستن معنای عقیده با باور داشتن یک سوءتفاهم بزرگ است در تفاوت معنای عقد بستن و عقیده داشتن با باور و باورمند این که اولی به این راحتی گسستنی نیست و داشتنش نیازمند پایبندی است و کنار گذاردنش مستوجب مجازات مرگ است اما دومی همزمان با تغییر ممکن است کنار گذارده شود و یا اصلاح شود دوستانی که انتظار دارند که آقای گنجی یا هر مسلمانی عقد و وانهادگی خود را در برابر رهبران و پیشوایان اسلام بگسلد باید بدانند که به محض گسستن این عقد و کنار گذاردن این عقیده محدورالدم شده واجب القتل خواهد شد. بنابر این مجبور به تغییر اسلام است که البته ممکن نیست
REZA
شاید سال ها بعد انسان به مرحله ایی برسه که نیازی نباشه به این مسئله فکر کند که "اسلام اصلاح پذیر است یا نه ؟! " به این علت که در اون روز خرد انسانی، مذاهب بدوی و متوحشانه رو کنار گذاشته و به موزه سپرده
Majid
در جواب سرباز ایران: «جبر تاریخ» یعنی تکرار تاریخ توسط تبهکاران و جنایتکاران در تبهکاری و جنایت و ظلم و فساد و غیره بدون درس عبرت گرفتن از چون امثال خود در گذشته. باز هم تکرار مینمایم که حکمی از برای مجازاتهای ذکر شده در آن آیه مطلقأ وجود ندارد و قضاوت نهایی و اجرای طریق مجازات با خدای احکم الحاکمین است و بس. بحث و موشکافی در مورد جزئیات و اینکه چرا این آیه بهیچوجه جنبه دستوری ندارد را در این چند سطر نمیتوان جا داد. بهترین منبع تحقیقی در این مورد در ترجمه قرآن توسط «محّمد اسد» است. و اینکه استالین و یا خمینی و دیگر ستمکاران چون آندو هم با پرتاب جسدشان به هوا و با اشک و آه مردمشان به خاک رفتن را هم بهتر است پیش نگیریم که فقط و فقط خالق عالمیان میداند که چه مجازاتی در انتظارشان است در بازگشت بسوی درگاهش حتی اگر به قول سرکار از خفت و خواری در این دنیا بظاهر نجات پیدا کرده باشند و حتی اگر حرمی به بزرگی تمام ایران برایشان بنا شده باشد!
سرباز ایران
دوست گرامی مجید، وقتی صحبت از خدا و ... (حرفهای گنگی مثل «فقط و فقط خالق عالمیان میداند که چه مجازاتی در انتظارشان است در بازگشت بسوی درگاهش » و ...) میکنید، دیگر بحث ممکن نیست، بنابراین موردی را مطرح کنید که قابل بحث باشد. در ضمن منبعی رو که جنابعالی معرفی کردید یکی از هزاران منبع است و منابع بسیاری هستند که این آیه رو مصداق صدور حکم میدونن، بنابراین به جای آنکه در این مورد با بنده بحث کنید با همفکران خود بحث کنید که چرا این برداشتی که شما (یا نویسنده محترم منبعی که معرفی کردید) میگید، درسته؟ آیا شما (یا نویسنده محترم منبعی که معرفی کردید) روشی دارید که به همفکرانتان (منظور مسلمین یا نویسندگان دیگر که این آیه رو مصداق صدور حکم میدونن) اثبات کند که برداشت شما درست است؟ به نظرم باید جواب خیر باشد چون در غیر اینصورت در طول 1400 سال این مشکل برداشتهای متفاوت و متضاد از قرآن حل میشد. تمام حرف هم همین است که همچین آیینی که جای این همه تفسیر و برداشتهای گوناگون و متضاد حتی از مهمترین متن تاریخیش یعنی قرآن کریم وجود داره نباید در جایگاه حکومت یا مشروعیت بخشی به حکومت قرار بگیره. حالا اگه امام زمان ظهور کردند، خودشان حکومت به پا میکنند و نیازی هم به جوش زدن من و شما نیست. تا آن زمان لطف کنید و اجازه بدهید افراد با برداشتهای مدرن از حکومت عنان امور را به دست گیرند، ان شاء الله بعد از ظهور حضرت بقیه الله، ادامه تاریخ متعلق به صالحان و پابرهنگان خواهد بود. اگه به فکر حفظ شرافت آیینتان هستید، اجازه دهید تا زمان ظهور امام زمان، حکومت سکولار باشد در غیر اینصورت مطمئن نیستم که آینده روشنی در انتظار دین شما دست کم در سرزمین ایران (که به نظر سرنوشت آن و مردمش، برای شما کوچکترین اهمیتی ندارد چرا که از دید شما در نهایت همه چیز دست حضرت باری تعالی است) باشد همانطور که آیت الله خامنه ای پس از حوادث سال 88 به آن اشاره کردند. (البته به نظر میرسه با نگاهی که شما به آیت الله خمینی دارید، با اسلام سیاسی موافق نیستید.) پاینده باشید!
reza
آقای گنجی خود بهترازهرکسی میدانند بدعت و تغییر دراسلام منع شده وجائزنیست فرق اسلام با سایرادیان دراینست که اسلام به دلایل ذیل دینی ست سیاسی وخطرناک. شما بعد ۱۴۰۰ سال کوچکترین تغییری در دنیای اسلام سنی وشیعه عربستان وپاکستان و.... ملاحضه فرموده اید؟؟؟ چوب حراج ؛غارت و قتل عام خاورمیانه فقط با اهرم اسلام اصلاح ناپذیر قابل اجراءست. ۱- جهاد ۲- حزب خدا (حزب بالله) ۳ـ تقیه (جاسوسی) ۴- ذکات (مالیات) متأسفانه آیات ذیل هرگونه تغییر را غیرممکن میسازد وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُما جَزاءً بِما کَسَبا نَکالاً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَزیزٌ حَکیمٌ (مائده ۳۸) و مرد و زن دزد را به [سزاى] آنچه کردهاند، دستشان را به عنوان کیفرى از جانب خدا ببُرید، و خداوند توانا و حکیم است. .انٌَ الله لا یَحُبُ الفَرِحِیْن بدرستی که الله شادی کنندگان را دوست ندارد سورهء قصص آیهء۷۶ سورهء برائت “ قاتِلُوا اّلَذينَ لايُؤمنُونَ بِاللهِ وَ لا بِاُلَيْومِ اْلاخَرِ…” بكشيد كسانی را كه به خدا و روز بازپسين ايمان نميآورند. “ما كانَ لّلنَبِيَّ وَاّلَذينَ آمنُوا اَنْ يَسْتَغْفِروُاَ لِلمُشْرِكينَ…” پيغمبر و مؤمنان را با مشركين مدارايی نيست و آنها را نميبخشند. سورهء تحریم “يا اَيُّهَا اّلنَبيُّ جِاهد اْلكُفّارَ وَ اِلمنُافقيِنَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ و مَأويهُمْ جَهَنّمُ وَ بِئسَ اْلَمصيُر” ای پيامبر با كفار و مشركان جهاد كن و بر آنها شدت به خرج ده جی آنها در دوزخ است. سورهء توبه آیه ۱۲۳ “يا اَيّهُاَ اّلَذيَنَ آمنُوا قاتلُوا اّلذَينَ يَلُونَكُمْ مِنَ اْلكُفّارِ وَ لْيَجِدُواَ فيكُمْ غِلْظَهً” گروه مؤمنان بكشيد كافران را يكی پس از ديگری (هر كه نزديكتر و بيشتر در دسترس است) آنان بايد سختگيری و عدم گذشت و ملايمت را در شما احساس كنند. امر به شدت عمل در سوره تحريم كه از سورههی اواخر سالهی هجرت است نيز ديده ميشود “يا اَيُّهَا النَّبيُّ جاهد اْلكُفّارَ وَاْلمنُافِقينَ وَ اغْلُظَْ عَلَيْهم سورهء بقره آیه ۲۱۷ و ۲۴۹ “كُتِبَ عَلَيْكُمُ اْلقِتالُ” جهاد (قتل و كشتار) بر شما واجب ميشود”. سورهء توبه آیه ۲۹ “قاتلُوا اّلَذينَ لا يؤمنُونَ” با غير مؤمنان مبارزه كنيد. (بكشيد غير مؤمنان را). سورهء آل عمران آیه ۸۵ “وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الاسلامِ ديناً فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ” “جز اسلام دينی پذيرفته نيست سورهء محمد آیه ۴ “فَاذِالَقيتُمُ اّلَذينَ كَفَرُو و افَضَرْبَ الرَّقابِ حَتّی اِذا اَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدّوُا اْلوَثاقَ” “كفر را هر كجا يافتيد گردن بزنيد تا زمين از خونشان رنگين شود. اسيران را محكم ببنديد كه قادر به فرار نباشند” سورهء توبه “قاتلُوا اّلَذينَ لايُؤمنُونَ بالله وَ لا باْلَيُومِ الاخَر وَ لايُحَرّمُونَ مَاحَرَّمَ الله وَ رَسُولُه وَ لاَ يَديِنُونَ دينَ اْلحَقَّ مِنَ اَّلذينَ اوتُوا اْلكِتابَ حَتّی يُعْطُوا اْلجَزيةَ عَنْ يَدوَ هُمْ صاغِرُونَ” بكشيد كسانی را كه به خدا و روز آخرت ايمان نياورده و حرام خداوند و پيغمبرش را حرام نميدانند و هم چنين آن دسته از اهل كتاب را كه به دين حق، يعنی اسلام، ايمان نياوردهاند، مگر اين كه متعهد شوند با خواری و فروتنی به دست خود جزيه دهند سورهء انفال آیه ۶۷ “ماكانَ لنَبَّيِ اَنْ يَكُونَ لَهُ اَسْری حَتّی يُثْخَنِ فی اْلاَرْضِ تُريدُونَ عَرض اّلدُنيا وَ اللهُ يُريُدَ الَاخِرةَ” پيغمبر را (شايسته نيست) نرسيده است كه اسيران را با گرفتن فديه آزاد كند. خون ناپاكان ريخته شود. شما (صاحبان اسيران) استفاده از وجه فديه آنها را ميخواهيد و خداوند سری آخرت را برای شما” سورهء نساء آیه ۳۴ “وَ الّلاتی تَخافُونَ نُشُوزِهُنَّ فَعظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فيِ الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ…” اگر زن شما در مقام نافرمانی و سركشی برآمد نخست او را پند دهيد، اگر به راه نيامد از همخوابگی محرومش سازيد و اگر باز تسليم نشد و اطاعت نكرد او را بزنيد سورهء بقره آیه ۲۲۳ نِساؤُكُمْ حَرْثُ لَكُمْ فَاْتُوا حْرَثَكُمْ أنّی شِئْتُمْ. يعنی زنان شما كشت شمايند و در هر کجای كشت خود ميتوانيد وارد شويد”. تقریبأ ۵۶۰ آیه درمورد کشتارِو نفی مخالفین و غیرمؤمنین درقرآن یافت میشود ازجمله: سورهء نساء آیات ۷۷ و ۹۱ سورهء مائده آیه ۳۷ سورهء انفال آیه ۱۲ سورهء محمد آیه ۲۵ سورهء توبه آیه ۱۲۲ سورهء احزاب آیات ۲۶ و۲۷ و...
منصور
متاسفم، 1400 سال تناقض گوئی،کشت و کشتار انسانهای بی گناه به دلیل نپذیرفتم اسلام، صحبت از اجباری نبودن دین رحمان و رحیم و... و بعد مهدور الدم بودن مرتد! دم زدن از طلب علم حتی تا چین! بعد جلوگیری از نقد کردن ،شک کردن ،فکر کردن،..... کی قراره بفهمیم هر چیزی که مهر مقدس خورده تغییر پذیر نیست ، فقط برای استعمار و تحقیر مردمه ، اسلام یک دین یا مذهب یا متد کاملا محلی (LOCAL) که بزور شمشیر برای چپاول و غارت مردمان چهار سوی جزیره خشک و بی آب و علف و مردم بی فرهنگش به یک دین یا مذهب یا ... جهانی تبدیلش کردن....
رضا
با سلام، جناب آقای گنجی می گوید برده داری یک عرف اعراب جاهلی بوده که با کمی دخل و تصرف به صورت حکم امضائی در اسلام وارد شده است. در عین حال اینکه بر اساس مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر، تمام انسان ها آزاد هستند را هم بر مبنای پذیرفتن نظر عقلای قوم در قرن بیستم تحلیل کرده و بر مبنای موجه بودن نظر عقلای قوم در هر زمان، اسلام را نیز از این جهت مبرا نموده به گونه ای که تداوم عمل برده داری در قرن بیستم و تلقی آن به عنوان یک حکم شرعی ابدی در اسلام را امری ارتجاعی و وهن به اسلام عنوان نموده است. اما بر مبنای این استدلال، برده داری در آن دوره و قبل از آن تئوریزه شده و طبعاً با فراهم شدن شرایط قابل تکرار و موجه است. از جمله به جریان افتادن مجدد اخذ خراج از غیر مسلمانان، قطع دست و پا در خلاف جهت و … قابل انتظار و صحیح خواهد بود و شدیدتر از آن هم. از نظر اصولگرایان نیز ورود یک حکم به کتاب وحی به منزله تثبیت آن است و تغییر آن متناسب با گذشت زمان و شرایط قابل قبول نیست. یعنی نه تنها برداری در اسلام مجاز بوده، بلکه هنوز هم مجاز است و الی تا قیام قیامت.
محمد .ل
همین اسلامی که امروز ازجانب بسیاری کسان که یک روزه چشم باز کرده وتحلیل می کنند واز جانب آنان اسلام متهم به خشونت وکشتار وجهل می شود ،به این نکته توجه نمی کنند که ایرانی ها تحت لوای همین اسلام آن همه فرهنگ ودانش و دانشمندان واندیشمندان بزرگ تحویل تاریخ انسانی داده است .با این حرف ها شما همه ی افتخارات وارزشهای مسلمین از جمله ایرانیان مسلمان را نا دیده می گیرید . گیرم که امروز فهم بشر نسبت به گذشته از جهاتی توسعه یافته تر شده است ودر این نیم قرن گذشته به ضرورت نقد دین ودین داری به درستی بیشتر شده ،اما چنین هم نیست ناگهان کشف شود 1400سال مردم ما چون مسلمان بوده اند وحشی وخون ریز وجنایت کار بوده اند .مگر ما که خود را متجدد وپیش رفته می دانیم چقدر واقعاًتغییر کرده ایم وانسان شده ایم در حرف ممکن است ادعا ها ی بسیار داشته باشیم اما بانمونه های قبلی ونسل های گذشته فرق چندانی نکرده ایم .پس ریشه مشکلات را باید با دقت بیشتر ی جستجوکنیم سنتی که با همه نقص هایش انسان های متمدن هم داشته یک باره نفی نکنید .امروز نه آغاز ونه انجام جهان است .خوب است نزدیک بین نباشیم دنیای ما خیلی قدیم است یک باره با ظهور یک نسل مثلاًمتجدد چیز زیادی تغییر نمی کند .این پوستین حالا حالاها باما هست .البته سعی کنیم اگر نمی توانیم به ای زودی وبه یک باره عوضش کنیم لا اقل تمیز تر وآراسته تر به دنیا نشان بدهیم .ما با گفتن حرف های جدید عوض نمی شویم ،هنوز کاربسیار در پیش داریم
iliashid
نظزیه جناب گنجی بنظرم بسیار خوب و نقطه عطفی در دیدگاههای سیاسی بشمار میرود! بخصوص در داخل ایران زیرا مدتهاست که در کشورهای غربی و بخصوص فرانسه ؛ انگلستان و آمریکا و آلمان با هدف توسعه تحقیقات معنوی با همکاری سازمان ملل؛ مجموعه سمپوزیومهای علمی دانشگاهی در دانشگاههای بزرگ برگزار میشود که پایه آنها ارائه تحقیقات صاحب نظران علمی - دانشگاهی در زمینه معنویت و علوم معنوی , و از جمله ادیان می باشد. لذا اینکه سیاست مداران و صاحب نظران سیاسی ما نیز به ضروت چنین بازنگریی پی ببرند از این نظر اهمیت می یابد که جهت توسعه منطقی و علمی دین ناگزیر از تحقیقات علمی بر روی آن هستیم تا بجای آنکه آنرا در محاق و تنگنا قراردهیم و طرفداران آنرا ناگزیر کنیم که درون دایره ای بسته و دُگم قرارگیرند؛ به آنها اجازه دهیم خود شاهد نتایج باورهای خود باشند وقتی کسی یا کسانی نتیجه اعمال خود را اعم از مثبت و منفی ببینند و درک کنند , آنگاه خود به خود تصمیم بر اصلاح آن باورها خواهند گرفت به نحوی که فاید جمعی آن بیشتر شود و مضررات آن کاهش یابد. و بهترین مکان برای این امر دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی هستند و بهترین افراد برای این امر دانشمندان علوم و صاحب نظران حیطه دانشگاهها هستند زیرا بدون حُب و بغض و از روی تحقیق علمی به این بررسی می پردازند. کما اینکه در حال حاضر نیز بیش از یک دهه است که در دانشگاه سوربن و سایر دانشگاههای بزرگ دنیا تحقیقات علمی در این زمینه در حال انجام و ارائه می باشد