رهبر و تکتیراندازان اسلامی
ماهرخ کاظمی - آیا فیلمهایی که در جمهوری اسلامی با بودجههای دولتی هنگفت ساخته میشوند، کمتر از تک تیرانداز آمریکایی در ترویج خشونت علیه ملتها یا پیروان ادیان دیگر نقش داشتهاند؟
چندی پیش آیتالله خامنهای، رهبر ایران ضمن انتقاد از فیلم «تکتیرانداز آمریکایی» به کارگردانی کلینت ایستوود، آن را مشوق آزار و اذیت مسلمانان برشمرد. آیتالله خامنهای درباره فیلم «تکتیرانداز آمریکایی» گفت «همین فیلم تکتیرانداز که حالا سر و صدایش بلند شده و هالیوود آن را درست کرده، تشویق میکند یک جوان مثلاً فرض کنید مسیحی یا غیر مسلمان را که تا آنجایی که میتواند و از دستش برمیآید، مسلمان را اذیت بکند، اصلاً تشویق میکند این معنا را».
مسئله اینجاست که رهبر ایران در حالی از فیلم کلینت ایستوود انتقاد میکند که به گفته خود این فیلم را ندیده اما داستان آن را از زبان دیگران شنیده است. البته این نخستین بار نیست که رهبر جمهوری اسلامی از یک فیلم آمریکایی با این صراحت انتقاد میکند. او قبلا نیز در دیدار با تعدای از سینماگران ایرانی با اشاره به فیلم «لینکلن» استیون اسپیلبرگ، به آبراهام لینکلن حمله کرد و او را یکی از ضعیفترین رؤسای جمهور آمریکا خواند و گفت: «من فیلم لینکلن را ندیدهام و هرگز هم نخواهم دید. احتمالاً در فیلم از او یک قهرمان ساختهاند.»
فیلم «تکتیرانداز آمریکایی» که نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین فیلم شده و در سطح جهانی نیز فروش بالایی داشته، داستان کریس کایل، سرباز ارتش آمریکا را بازگو میکند که در دوران مأموریتش در عراق بیش از ۱۶۰ نفر را با تفنگ دوربیندارش کشته است. این فیلم که بر اساس کتاب خاطرات کریس کایل ساخته شده، مورد مخالفت شدید گروههای صلح طلب و ضد آمریکایی در سراسر جهان قرار گرفته است. «کمیته ضد تبعیض علیه عربهای آمریکایی» با انتشار نامهای خطاب به سازندگان فیلم ادعا کرده است که نمایش این فیلم منجر به افزایش موج اسلامهراسی و خشونت علیه مسلمانان در آمریکا میشود.
ممکن است همانطور که رهبر ایران ادعا کرده، فیلم کلینت ایستوود، باعث گسترش اسلام هراسی و یا خشونت علیه مسلمانان شود اما اما آیا تنها فیلمهای هالیوودی و آمریکایی است که خشونت و کشتار آدمها را تبلیغ و ترویج میکند؟ فیلمهایی که در جمهوری اسلامی تولید میشوند چطور؟ آیا فیلمهایی که با بودجههای دولتی هنگفت و با حمایت وزارت ارشاد و ارگانها و نهادهای حکومتی دیگر مثل ارتش، سپاه و حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی در سوریه، لبنان و عراق ساخته شده و میشوند، کمتر از تک تیرانداز آمریکایی در ترویج خشونت علیه ملتها یا پیروان ادیان دیگر نقش داشتهاند؟
یکی از سیاستهای همیشگی جمهوری اسلامی، تولید فیلمهای ضد آمریکایی و ضد اسرائیلی بوده است. تولید فیلم با مضمون «ضد صهیونیستی» و حمایت از مقاومت مردم فلسطین از اواخر دهه ۶۰ در دستور کار فیلمسازان ایرانی بوده است و کسانی که اقدام به ساختن این نوع فیلمها کردند از حمایت همهجانبه دولت، از بودجههای دولتی گرفته تا تأمین لوازم و امکانات فیلمبرداری برخوردار بودهاند اگرچه بیشتر فیلمهایی که در این مورد ساخته شدند نه تنها از نظر هنری بیارزشاند بلکه حتی پول ساختشان را نیز درنیاوردند.
در سالهای گذشته جمهوری اسلامی نه تنها بودجههای کلان برای ساختن فیلمهای ضد آمریکایی و ضد اسرائیلی در اختیار فیلمسازان حزب اللهی قرار داد بلکه جشنواره مخصوصی هم به نام جشنواره فیلم عمار برای نمایش این فیلمها و دعوت از فیلمسازان کشورهای عربی و کشورهای دیگر راه انداخت که هدف آن، تبلیغ ایدههای ضد آمریکایی و ضد اسرائیلی حکومت ایران بود. به گفته وحید جلیلی یکی از بینانگذاران این جشنواره، «نام جشنواره از بیانات مقام معظم رهبری در سال ۸۸ گرفته شد. نام متبرک حضرت عمار، شخصیتی که در صدر اسلام در زمینه جنگ روانی مشهور است.»
در آخرین مورد فرجالله سلحشور، فیلمساز حامی حکومت ایران خبر داد که قصد دارد سریالی درباره زندگی موسی، پیامبر یهودیان بسازد و گروهی از طلاب در این راه پیشگام شده و حاضر شدهاند به او کمک مالی کنند.
باید پرسید که هدف واقعی از تولید این فیلمها چیست؟ آیا این فیلمها که با بیتالمال مردم ایران و به بهانه حمایت از مردم فلسطین و در جهت حذف اسرائیل از روی کره زمین ساخته میشوند، خشونت را تبلیغ نمیکنند؟
همچنین رسواییها و جنجالهای مالی بر سر تولید پروژههای میلیاردی به اصطلاح «فاخر» در دوران احمدینژاد، نشان داد که این ادعاها در مورد مبارزه با اسرائیل و حمایت از فلسطینیها، تنها یک بهانه و مستمسک برای سوءاستفاده مالی مافیای سینمای ایران بود و بس.
این پروژهها که از نظر تولیدی بسیار سنگین و پرهزینه بود، جز هدر دادن بودجه دولتی سودی نداشتند و حتی نتوانستند بودجهای را که صرف تولیدشان شده بود بازگردانند. حمایت دولت از پروژههای فاخر صدای فیلمسازان و تهیهکنندگان سینمای ایران را بلند کرد. به گفته بهمن فرمانآرا، کارگردان مطرح سینمای ایران، فیلم «فاخر»، فیلمی است که بتوان از وسط بودجهاش یک مجموعه مسکونی ساخت و کاری به درآمد آن فیلم هم اصلاً نداشت.
ابوالحسن داوودی، یکی دیگر از کارگردانهای سینمای ایران نیز درباره فیلمهای فاخری که در دوره احمدینژاد ساخته شد میگوید: «آن چیزی که در سینمای ما اتفاق میافتد و مورد بحث است مشکل سینمای سفارشی نیست، مشکل ذهنیت معیوبی است که به نام سینمای سفارشی دولتى، سفرهای را پهن کرده بودند تا خواص خودشان از آن بهره ببرند.»
غلامرضا موسوی، رئیس شورای عالی تهیهکنندگان سینما نیز در این مورد میگوید: «شما به این دسته فیلمها نگاه کنید فارغ از اینکه فیلمهای خوبی هستند یا نیستند- که واقعاً فیلم نیستند- اکثر تولیدات ظاهراً فاخر به لعنت خدا هم نمیارزند، نه دنیا را دارند نه آخرت را. فقط بوی رانتخواری میدهد!»
در اینجا مروری داریم به بعضی از فیلمهایی که با بودجههای کلان دولتی با عنوان پروژه فاخر یا فیلمهای ارزشی با مضمون ضد اسرائیلی- ضد آمریکایی در ایران تولید شدند و یا تولید آنها به خاطر رسوایی مالی و افشاگریهای سینماگران جناح مخالف متوقف شد:
هفت سنگ
فیلم «هفت سنگ» به کارگردانی سیدعبدالرضا نواب صفوی که تولید سال ۱۳۷۶ است فیلمی با محتوای ضد اسرائیلی است. این فیلم داستان یک جوان یهودی ضد اسرائیلی به نام دیوید پسر خاخام الیاس شمعون است که پس از سالها اقامت در هلند و پایان تحصیلاتش به قصد دیدار با شیخ کریم رهبر جنبش انتفاضه وارد فلسطین میشود اما به وسیله سازمان جاسوسی اسرائیل (موساد) شناسایی شده و تحت تعقیب قرار میگیرد. بازیگران مشهوری مثل داریوش ارجمند، آتیلا پسیانی و امین تارخ در این فیلم بازی میکنند.
هیام
«هیام» یکی دیگر از فیلمهای ضد اسرائیلی سینمای ایران است که در سال ۱۳۸۲ به وسیله محمد درمنش ساخته شد. «هیام» داستان زوجی فلسطینی را حکایت میکند که قصد دارند به انگلستان بروند تا در آرامش زندگی کنند، اما در حین حرکت و خروج از جنین، در ایست بازرسی نیروهای اسراییلی از هم جدا میشوند و با حمله گسترده سربازان اسرائیلی به اردوگاه جنین مواجه میشوند. همه بازیگران این فیلم عرب و لبنانیاند.
زخم زیتون
«زخم زیتون» (۱۳۸۳)، به کارگردانی محمدرضا آهنج نیز موضوعی ضد اسرائیلی دارد. در این فیلم، ماجرای زنی فلسطینی به تصویر کشیده شدهاست که با وجود مخالفت همسرش برای بازگشت به جنگ علیه نیروهای اشغالگر، به طور ناخواسته در جریان جنگ قرار میگیرد و به حقایق جدیدی دست پیدا میکند.
تولدی دیگر و بیگانگان
عباس رافعی، یکی دیگر از فیلمسازان ایرانی است که ۲ فیلم در مورد فلسطین و لبنان ساخته است. او در سال ۱۳۸۶ فیلم «تولدی دیگر» را با بازیگران غیر ایرانی در سوریه ساخت. این فیلم که در جشنواره بیست و ششم فجر به نمایش درآمد نخستین همکاری مشترک ایران و لبنان بود. سرمایهگذاری فیلم توسط شبکه الکوثر انجام شده و تهیهکننده آن نیز رافعی بوده است. رافعی در سال ۱۳۸۸ فیلم «بیگانگان» را هم به سفارش شبکه الکوثر ساخت؛ فیلمی که همه عوامل و بازیگران آن به جز کارگردان، نویسنده، مدیر فیلمبرداری و صدابردار، عرب هستند. مدیریت فیلمبرداری این فیلم را رضا آذرشهاب، ایرانی مقیم آلمان بر عهده داشت و تجهیزات فیلمبرداری را از این کشور به سوریه آورد.
عقاب صحرا
«عقاب صحرا» ساختۀ مهرداد خوشبخت، پروژه «فاخر» دو و نیم میلیاردی فیلمسازی تازهکار به نام مهرداد خوشبخت است که با استفاده از روابط و نفوذ دولتیاش، امکان ساختن آن را پیدا کرد. این فیلم، داستانی تاریخی دارد که در سالهای ششم تا هشتم هجری و از هدیبه تا فتح مکه رخ میدهد.
بدرود بغداد
«بدرود بغداد»، نخستین فیلم بلند مهدی نادری سینماگر جوان ایرانی که در سال ۱۳۸۸ با حمایت مرگز گسترش سینمای مستند و تجربی در عراق ساخته شد، یک پروژه «فاخر» دیگر بود که با سرمایه و امکانات دولتی ساخته شد و از طرف وزارت ارشاد به عنوان نماینده ایران به اسکار فرستاده شد.
وزارت ارشاد، یکی از مهمترین دلایل انتخاب این فیلم برای اسکار را مضمون ضد اشغال این فیلم و زبان انگلیسی آن دانسته بود، در حالی که اسکار تنها فیلمهای خارجی غیر انگلیسیزبان را قبول میکرد.
در این فیلم که به حوادث اشغال عراق توسط نیروهای آمریکایی میپردازد بازیگرانی چون مزدک میرعابدینی، مصطفی زمانی، پانتهآ بهرام، آریا شاکری، عدنان شاهطلایی، و مجید بهرامی بازی میکنند.
این فیلم، داستان دو سرباز آمریکایی (دنیِل دالکا با بازی مزدک میرعابدینی) و عراقی (صالح المزروق با بازی مصطفی زمانی) است که هر یک ناخواسته به شرایط جنگ هل داده شدهاند اما تحمیلی بودن موقعیت آنان باعث میشود مسیری متفاوت را در جنگ انتخاب کنند.
راه آبی ابریشم
«راه آبی ابریشم» فیلمی به کارگردانی و نویسندگی محمد بزرگنیا است که در سال ۱۳۸۸ ساخته شد.
این فیلم که در سه کشور ایران، تایلند و چین ساخته از جمله پروژههای بزرگ و میلیاردی سینمای ایران محسوب میشد که با استقبال اندک مخاطبان روبرو و اکران آن با شکست مواجه شد.
این فیلم پرهزینه و پربازیگر که بازیگران مطرحی همچون بهرام رادان، داریوش ارجمند، رضا کیانیان، پگاه آهنگرانی، پیام دهکردی و عزتالله انتظامی در آن به ایفای نقش پرداختهاند داستان سفر دو کشتی ناخدا سلیمان (داریوش ارجمند) و ناخدا ادریس (رضا کیانیان) را روایت میکند که برای اولینبار میخواهند مالالتجاره بسیار با ارزش خود را از میان دریا عبور داده و از طریق اقیانوس هند آن را به کشور چین برسانند.
محمدرضا بزرگنیا کارگردانی است که پیش از این نیز آثار تاریخی مطرحی نظیر «کشتی آنجلیکا» و «جنگ نفتکشها» را کارگردانی کرده است اما فیلم سینمایی «راه آبی ابریشم» او علیرغم بودجه و امکانات کلان آن به عنوان یک پروژه به اصطلاح فاخر، شکست خورد و هیچ موفقیت تجاری و هنری نداشت.
شکارچی شنبه
«شکارچی شنبه»، به کارگردانی پرویز شیخطادی محصول سال ۱۳۸۹ است و به ماجرای استحاله فکری یک کودک یهودی و تبدیل او به موجودی خشن و خونریز میپردازد. این فیلم داستان زندگی یک کودک خردسال است که در یک خانواده یهودی در بندرگاهی در اسرائیل به دنیا آمده و مادرش پس از مرگ پدر او با مردی مسیحی ازدواج میکند و کودک ۸-۷ ساله خود را برای مدت کوتاهی به پدربزرگش (علی نصیریان) میسپارد که یکی از سران صهیونیسم است و...
علیرغم ممانعت مسئولان جشنواره فیلم فجر از حضور این فیلم در جشنواره، با میانجیگری محمدرضا رحیمی که ماهیت این فیلم را ضد صهیونیست میدانست، در بیست و هشتمین جشنواره فیلم فجر اکران شد.
۳۳ روز
یکی از فیلمهای ضد اسرائیلی ساخته شده در این دوره فیلم ۳۳ روز به کارگردانی جمال شورجه و تهیهکنندگی مهدی همایونفر بود که در سال ۱۳۸۹ با همکاری بنیاد سینمایی فارابی و حزبالله لبنان تولید شد که مربوط به جنگ سی و سه روزه اسرائیل و حزبالله لبنان بود. این فیلم در جنوب لبنان فیلمبرداری شد و بعد از دوبله به عربی در کشورهای سوریه و لبنان به نمایش درآمد.
حرفهای جمال شورجه، کارگردان این فیلم نشان میدهد که جمهوری اسلامی برای ساخته شدن این نوع فیلمها چقدر اهمیت قائل است و تا چه حد از آنها حمایت میکند. شورجه میگوید: «برخی بهانه میگیرند که بودجههای لازم برای تولید چنان آثاری در سینمای ایران وجود ندارد، اما مجلس شورای اسلامی به عنوان یکی از نهادهای قدرتمند نظام بودجههای لازم برای تولید این فیلمها را میپردازد، اگر فیلمنامهای در خور باشد و ویژگیهای لازم را داشته باشد قطعاً مورد توجه قرار میگیرد. اما متأسفانه تا امروز نتوانستیم فیلمنامه متفاوت درباره مسأله فلسطین را ارائه کنیم.»
به گفته کارگردان فیلم «۳۳ روز»: «بودجه سینمای ایران باید صرف تولید چنین فیلمهایی شود که دغدغه نظام را دنبال میکنند. سینمای ما باید دغدغهها و دلمشغولیهای نظام را پوشش دهد.»
برلین منهای ۷
فیلم «برلین منهای ۷» (۱۳۹۰) به کارگردانی رامتین لوافی هم از پروژههای به اصطلاح «فاخر» دوران احمدینژاد است که به دنبال تب ساختن فیلمهایی با تم و موضوعهای خارجی در بین کارگردانان ایرانی و بعد از ساخته شدن فیلمهای چند میلیاردی مثل «راه آبی ابریشم»، «بدرود بغداد» و «۳۳ روز» ساخته شد.
این فیلم که با بودجه دولتی بیش از ۲ میلیارد تومان تولید شد داستان مردی عراقی به نام عاطف است که پس از حمله آمریکا به عراق، همراه دختر و پسر بیمارش به برلین مهاجرت میکند. این فیلم هم مثل بیشتر فیلمهای دولتی و «فاخر» مشابه دیگر، نتوانست حتی پول ساخت خود را هم درآورد و یک شکست مطلق تجاری و سینمایی بود.
استرداد
فیلم «استرداد» محصول سال ۱۳۹۰ به کارگردانی علی غفاری و با بازی حمید فرخنژاد یکی از فیلمهای «فاخر» پرهزینهای بود که طبق روایتهای غیر رسمی با بودجه ۱۱ میلیارد تومان در دوران احمدینژاد ساخته شد و با اننقادات شدید اهالی سینما مواجه شد. اما محسن علی اکبری تهیهکننده این فیلم این رقم را تکذیب کرد و گفت فقط ۵ میلیارد برای این فیلم هزینه شده است.
«استرداد»، یک درام تاریخی درباره وقایع جنگ جهانی دوم و مربوط به سالهای دهه ۱۳۳۰ است و به موضوع غرامت جنگی میپردازد که قرار بود توسط انگلستان، آمریکا و شوروی برای جنگ جهانی دوم به ایران داده شود. علاوه بر بودجه هنگفتی که خرج این فیلم شد، انتخاب این فیلم به عنوان بهترین فیلم جشنواره فجر هم در زمان خودش اعتراض خیلیها را به دنبال داشت.
ریسمانی نزدیکتر از رگ
یکی دیگر از محصولات مشترک ضد اسرائیلی ایران و لبنان فیلم «ریسمانی نزدیکتر از رگ» به کارگردانی مسعود اطیابی است که در سال ۱۳۹۰ و طبق معمول با بازیگران عرب ساخته شد.
این فیلم داستان پیرمرد کشاورزی است که با اشغال جنوب لبنان به وسیله نیروهای اسرائیلی، خانهاش به دست اسرائیلیها میافتد و تبدیل به مقر نظامی آنان میشود. پیرمرد که نمیتواند از خانهاش دل بکند، به عمارت متروکه پدرش در سمت دیگرِ دره نقل مکان میکند و کارش هر غروب این میشود که نگاه حسرتبارش را به خانه اشغال شده و سربازان درون آن بدوزد. این فیلم با اینکه در بخش بینالملل سی امین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و برنده دو جایزه هم شد، هیچگاه فرصت اکران در ایران را پیدا نکرد، اما نزدیک به ۲ ماه در لبنان روی پرده رفت.
گامهای شیدایی
«گامهای شیدایی» با بازی لوریت حنینو، جمشید هاشمپور و محمدرضا شریفینیا، فیلمی به کارگردانی حمید بهمنی و یکی دیگر از پروژههای «فاخر» دوران احمدینژاد است که در سال ۱۳۹۱ ساخته شد. این فیلم با بودجه رسمی یک میلیارد تومان ساخته شد و داستان زنی آمریکایی به نام جولیاست که به خدمت ارتش ایالات متحده درآمده و تلاش دارد مدارکی را که در حین انجام وظیفه در این کشور به دست آورده به دوست خبرنگار خود برساند. در جریان این اتفاقات یکی از پردههای سناریو آزادسازی عراق به تصویر کشیده میشود.
شهابی از جنس نور (شمشیر و اژدها)
«شهابی از جنس نور»، فیلمی به کارگردانی محمد رضا اسلاملو و بازی امین زندگانی و از محصولات مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی است که در سال ۱۳۹۲ تولید شده و اولین بار در سی و دومین جشنواره فیلم فجر نمایش داده شد. نام قبلی این فیلم «شمشیر اژدها» بود و داستان یک مستندساز ایرانی را تعریف میکند که بعد از جنگ ۳۳ روزه بین حزبالله لبنان و اسرائیل، برای کشف حقیقت به لبنان میرود. این فیلم با بودجه دولتی ۲ میلیارد تومان تهیه شد.
رنج و سرمستی
جهانگیر الماسی، بازیگر مشهور سینمای ایران نیز از کسانی بود که به خاطر ارتباط نزدیکش با محافل حکومتی، توانست در دوران احمدینژاد با استفاده از رانت دولتی فیلم جنگی میلیاردی «رنج و سرمستی» را بسازد.
«رنج و سرمستی»، نخستین فیلم جهانگیر الماسی در مقام کارگردان است که در آن ماهچهره خلیلی، احمد کاوری، شهرام پوراسد و مهدی صبایی ایفای نقش کردهاند. این فیلم، ماجرای حمله آمریکا به عراق را از منظر «طاهره» نماینده مردم ایلام در مجلس شورای اسلامی با بازی ماه چهره خلیلی، بیان میکند و داستان زن بارداری را به تصویر میکشد که اسیر میشود و در یکی از زندانهای عراق بچهاش به دنیا میآید و پس از مدتی، بچه دوسالهاش را جلوی چشمش میکشند و حالا بعد از ۲۰ سال این زن با قاتل پسرش رو به رو میشود و باید تصمیم بگیرد.
سید مهدی طباطبایینژاد (مدیرعامل جدید مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی) در مورد تخلفات مالی این پروژه میگوید: «برای این پروژه یک و نیم میلیارد تومان هزینه شده و اینجا هم کمتر از ۱۰ درصد بودجه نزد کارفرما است. در حالی که هنوز پلانهایی از کار، فیلمبرداری نشده و باقی فیلم در حال مونتاژ است. تخلف پرداخت در "رنج و سرمستی" هم وجود داشته است به طوری که یک متمم قرارداد برای پروژه در نظر گرفته شده و از آن متمم پنجاه درصد در یک چک پرداخت شده است، آن هم درست در زمانی که چنین کاری ممنوع بوده است».
به گفته مدیرعامل مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، «اتفاقی که در دو پروژه «رنج و سرمستی» و «شهابی از جنس نور» افتاده، این است که در مقطعی که طبق دستور رییس سازمان سینمایی (حجت اله ایوبی) عقد قرارداد و متمم در مرکز ممنوع بوده، به بستن قرارداد اقدام شده است و در روزهای پایانی اسنادش را هم آماده کردند. حتی برای پرداختهایی که قرارداد نداشتند سند مالی درست شده است.»
فیلمبرداری این فیلم در زمان احمدینژاد شروع شد اما تولید آن به خاطر همین مشکلات مالی به تعویق افتاد و در نهایت در سال ۱۳۹۲ آماده شد و در سی و دومین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد.
چ
ابراهیم حاتمی کیا، فیلمساز نورچشمی حکومتی است که با استفاده از رانت دولتی، در سال ۱۳۹۲ فیلم ۶ میلیاردی «چ» را درباره زندگی مصطفی چمران، فرمانده قوای ایران در جنگ کردستان (منطقه پاوه) ساخت.
فیلم «چ» با بودجه و حمایت ویژه سپاه ساخته شده است. هزینه تولید این فیلم بالغ بر ۶ میلیارد تومان بوده که با مشارکت سازمان فرهنگی-هنری اوج که از مؤسسات وابسته به سپاه پاسداران به شمار میآید، ساخته شد و با وجود تبلیغات وسیع و پوشش رسانهای صدا و سیما، فروش آن کمتر از دو میلیارد تومان بوده است. حاتمیکیا در جلسه نقد و بررسی فیلم «چ» در دانشگاه تهران، با انتقاد از نحوه برخورد مسئولان جشنواره فیلم فجر که فیلم او را تحویل نگرفته و به آن جایزه ندادند گفت: «آنها به من گفتند چون قرار است رئیس جمهور به تو جایزه بدهد ما جایزه دیگری برای این فیلم در نظر نگرفتهایم. دوستان جشنواره فجر میخواهند من را وابسته به نظام تعریف کنند که از دست همکاران خود جایزه نگرفته اما از دست رئیس جمهور جایزه میگیرد؛ پس هوشمندی به من میگوید غریب بایستم ضمن اینکه من از این شیشههای سیمرغی که به سینماگران میدهند زیاد دارم و حتی دیگر در طاقچه خانه خود جای یکی دیگر را ندارم.»
لاله
اما جنجالیترین پروژه سینمایی «فاخر» دوره احمدینژاد، فیلمی به نام «لاله» بود که قرار بود به کارگردانی اسدالله نیکنژاد (کارگردان ایرانی مقیم آمریکا معروف به اسی نیکنژاد) درباره لاله صدیق، قهرمان اتومبیلرانی ایران ساخته شود اما به خاطر رسوایی مالی و حواشی دیگر تولید آن ناتمام ماند.
آنجلینا جولی، جسیکا آلبا و مهناز افشار از گزینههای ایفای نقش لاله صدیق بودند اما هر کدام به دلایلی کنار گذاشته شده و سرانجام، سارا امیری به عنوان بازیگر نقش اول فیلم «لاله» انتخاب شد.
بودجه دولتی هنگفت این فیلم که نزدیک به ۸ میلیارد بود و نیز جنجال و انتقادهای رسانهها و محافل جناح راست حکومت در مورد مغایرت این پروژه با ارزشهای اسلامی و همچنین وجود شایعاتی در مورد کارگردان این فیلم (اسی نیکنژاد) و همکاری او در تولید فیلمهای پورنو در آمریکا، باعث توقف تولید این فیلم شد. این فیلم ابتدا قرار بود در بنیاد سینمایی فارابی تولید شود اما با وساطت جواد شمقدری (رئیس سازمان سینمایی وقت) و شفیع آقامحمدیان (مدیرعامل سابق مرکز سینمای تجربی)، تولید آن به مرکز سینمای مستند و تجربی محول گردید. بعد از تغییر دولت احمدینژاد و تغییر مدیریت مرکز گسترش سینمای تجربی، محمد مهدی طباطبایینژاد، مدیر جدید این مرکز به افشاگری در مورد زد و بندهای پشت پرده این پروژه سینمایی جنجالی و حیف و میلهایی که در جریان تولید آن صورت گرفت پرداخت.
نظرها
nasim
حکومتی که سردارانش مثل رادان و احمدی مقدم سابقه کشتار کردها ، نقدی عراقی فرمانده بسیجش سابقه ترور در جنبش امل و حزب اله و تجاوز و قاچاق مواد از مرز عراق داشته ، رضایی کشتار ترکمن ها، دادستانش ، قاضی کشتار سال ۶۷ و از همکاران قتلهای زنجیره ای و سران قوه اش همه گی در اختلاسها و زمین خواری همکاری داشته اند چند وزیرش بازجوی اوین بوده و و مصباح هم تئوریسینش باشد ، چه انتظاری میرود؟ !
hasani
این سطح از خفقان زمان شاه هم سابقه نداشت دیگربان: علی مطهری اقدام قوه قضائیه در ممنوعالتصویر کردن محمد خاتمی را اقدامی خلاف قانون و باعث افزایش «خفقان» در ایران دانسته و گفته این سطح از «خفقان» در دوران پهلوی هم سابقه نداشته است. آقای مطهری گفته «دیگر کسی نمیتواند حرفی بزند. این سطح از خفقان در زمان شاه هم نبود. بگذارند هزینه کار آنها بالا برود، اصلا بگذارند اینها ده تا نشریه را توقیف کنند.» این اظهارات علی مطهری که روز شنبه (۹ اسفند) در جمع خبرنگاران ایراد شده از سوی بسیاری از خبرگزاریها و سایتهای داخل ایران به طور کامل سانسور شده است.
محمد
مشکل اصلی دینداران در ایران و جهان همین است که به دلیل محدودیت های ناشی از اعتقاداتشان نمی توانند خیلی چیزها را ببینند یا بشنوند ولی به طرز عجیبی خود را مکلف می بینند که راجع به همه چیز حرف بزنند و حتی ندیده و نشنیده محکوم و تکفیر کنند و حتی خون بریزند. چه رازی در این بلاهت نهفته؟