کمی بهار؛ شهرنوش پارسیپور – ٧٧
شهرنوش پارسیپور - لعیا دارد بزرگ مىشود. او داراى هوش شگفتانگیزى است. تقریباً تمام اشعار حافظ را از بر است.
رمان «کمی بهار» در سال ۱۳۱۲ آغاز میشود؛ دو سال پیش از کشف حجاب. اردکان در این رمان صحنهای است که در آن و در قالب یک «ساگای خانوادگی» تاریخ ایران رقم میخورد.
خانم پارسیپور در این رمان میخواهد نشان بدهد که چگونه تحولات زن ایرانی در طول تاریخ، منجر به تحول مردان نیز میشود. «کمی بهار» همانطور که بهتدریج نوشته میشود، در «رادیو زمانه» هم به شکل کتاب گویا در اختیار خوانندگان و شنوندگان قرار میگیرد.
شماره ٧٧ از این مجموعه را میتوانید بشنوید. خلاصه این بخش چنین است:
لعیا دارد بزرگ مىشود. او داراى هوش شگفتانگیزى است. تقریباً تمام اشعار حافظ را از بر است. شعر مىگوید و کسى از این راز خبر ندارد. برادرانش به او فرانسه و انگلیسى درس مىدهند. لعیا در مدرسه با فاطمه دوست است که به خودش «فاطم» مىگوید. او دخترى پسرنماست و مىخواهد با یک دختر ازدواج کند. دوستى سادهاى میان آنها وجود دارد. لعیا با برادرش و غلامحسین به کوه مىرود و مرد جوان را سخت تحتتأثیر خود قرار مىدهد و یک جلد کلیات سعدى از او هدیه مىگیرد و...
نظرها
نظری وجود ندارد.